تحولات کنونی سوریه از ابعاد و زوایای گوناگون تحلیل شده است. با این حال، در نوشتار حاضر تلاش میشود یک عبرت مهم این تحولات و شاید مهمترین عبرت آن برای جامعه ایران و نیروهای سیاسی و اجتماعی در این جامعه، بهویژه برای کسانی که تصور میکنند وقوع تحولاتی در ایران با هماهنگی و دخالت قدرتهای خارجی، اوضاع ایران را رو به بهبودی میبرد و آنچه آنها تصور میکنند، در ایران محقق میشود، بازگویی و واکاوی شود. به بیان دیگر، تحولات و صحنه سوریه امروزه حاوی این عبرت است که اولاً، دشمنی قدرتهای سلطهگر و نظام سلطه با مؤلفههای قدرت در سطح منطقه غرب آسیا و به تبع این، با کشورهای قدرتمند است و ثانیاً، هرگونه امید بستن به ایجاد تحولاتی در سطح منطقه در همراهی یا مشارکت با قدرتهای خارجی، سرنوشتی جز اضمحلال برای کشورهای منطقه و از جمله جمهوری اسلامی ایران ندارد.
هراس بنیادین قدرتهای سلطهگر
صحنههای گوناگون سوریه بهویژه هدف قرار دادن بیش از ۵۰۰ نقطه مهم در این کشور از سوی رژیم صهیونی گویای آن است که این رژیم و حامیان آن، فقط با حکومتهای مستقل، ضداستکباری و حامی مقاومت دشمنی ندارند، بلکه فراتر از این، با هر سویهای از قدرت و قوی بودن مخالف هستند؛ زیرا با سقوط حکومت بشار اسد و به قدرت رسیدن گروههایی که بارها اعلام کردهاند سوریه را به مکانی برای حمله به رژیم صهیونی تبدیل نمیکنند، طبیعی است که هیچ سویه تهدیدی از داخل سوریه متوجه رژیم صهیونی نخواهد بود. از اینرو، حمله رژیم صهیونی به اهداف حیاتی در داخل سوریه مانند ظرفیتهای پدافندی، قدرت هوایی، آزمایشگاهها و مراکز تحقیقاتی مهم، بنادر، نیروی دریایی و... اگرچه در ظاهر توجیه منطقی ندارد، اما گویای آن است که این رژیم سفاک، دشمنی عمیقی با ملتهای منطقه دارد و از هرگونه ابزار قدرتی در دست ملتهای منطقه هراس دارد. در واقع، این رژیم و حامیان آن بهویژه ایالات متحده آمریکا، فراتر از دولتهای اهل مقاومت و ضداستکباری منطقه، از مردم کشورهای منطقه نیز هراس دارند و بنابراین، به زعم خود، با رویکردی آیندهنگرانه درصدد هستند تا هرگونه امکان قوی شدن در آینده را از ملتهای منطقه سلب کنند. به بیان دیگر، آنها درصدد هستند با از بین بردن عوامل قدرت در سوریه، زمینه را برای روی کار آمدن دولتی در سوریه فراهم کنند که در همه ابعاد و زمینهها، ضعیف و وابسته بماند و قدرتی برای مقابله احتمالی با سلطه آنها نداشته باشد.
دو تجربه درسآموز در ایران معاصر
بر این اساس، آنچه امروز در سوریه در حال رخ دادن است، آیینه تمامنمایی است از فردایی که اپوزیسیون در همکاری و همراهی با قدرتهای سلطهگر برای ایران دنبال میکند. آنچه این مهم را به باوری تخطیناپذیر تبدیل میکند، سابقه عملکرد قدرتهای سلطهگر در قبال ملت ایران است. در این زمینه حداقل میتوان به دو تجربه درسآموز مهم اشاره کرد:
تجربه اول؛ مربوط به سرنوشت امیرکبیر است که شخصیتی مستقل و کاردان بود و با آنکه هیچ شعاری علیه قدرتهای سلطهگر در آن زمان سر نمیداد، اما، چون به ایران قوی میاندیشید و درصدد اعاده استقلال کشور بود، در نهایت با توطئه روسها و انگلیسها و به دست عمال داخلی آنها در حمام فین کاشان، رگ حیات افتخارآمیزش را زدند.
تجربه دوم؛ به سرنوشت حکومت دکتر مصدق برمیگردد که وی نیز اگرچه به صورت جامع به ایران قوی نمیاندیشید و فقط در مسئله نفت با استعمار انگلیس درگیر شده بود، اما همین میزان از استقلالطلبی و تلاش برای اعاده حاکمیت ملی هم از سوی آمریکا و انگلیس تحمل نشد و سرانجام آنها با کودتای آمریکایی– انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، او را از کار برکنار کردند و با روی کار آوردن دولتی دستنشانده، به طور کامل بر مقدورات ایران مسلط شدند.
دشمنی استکبار با ایران قوی
با توجه به آنچه گفته شد، فارغ از اینکه چه حکومتی و چه افرادی در ایران روی کار باشند، قدرتهای سلطهگر با «ایران قوی» و هرگونه تلاش برای استحکام پایههای قدرت ایران مخالف هستند. از اینرو، هر حکومتی در ایران روی کار باشد، اگر بخواهد با وابستگی مقابله کند، متکی به خود باشد، برای استحکام قدرت خود تلاش کند و دست بیگانه را از دخالت در تعیین مقدرات ملت ایران قطع کند، قطعاً با دشمنی سلطهگران مواجه خواهد شد و اینگونه نیست که با رفتن جمهوری اسلامی، دشمنی نظام سلطه به پایان برسد؛ چرا که دشمنی نظام سلطه با ملت ایران، در سالها و دهههای پیش از تشکیل جمهوری اسلامی ایران ریشه دارد. بنابراین، کسانی که توهم براندازی دارند و رؤیای تعبیرناپذیر آن را در سر میپرورانند، باید بدانند که هرگونه همراهی و مشارکت آنها با دشمنان ایران، نه خدمت به ایران، بلکه خیانت به ایران و آینده وطن است و نه تنها توسعه، آزادی، رفاه و امنیتی را به بار نمیآورد، بلکه وضع موجود را به مراتب بدتر و پیچیدهتر از وضعیت موجود کرده و بر درجه ابهام آن میافزاید.
سخن پایانی
جمهوری اسلامی ایران با وجود همه فشارها و موانع خارجی و داخلی، امروزه داعیهدار تأمین استقلال و عزت ملی بوده و درصدد تحقق ایران قوی به منزله یک آرمان ملی است. بنابراین، ضمن اینکه باید قدردان این نعمت بزرگ باشیم، باید بدانیم که اولاً؛ جمهوری اسلامی ایران تجلی بیش از یک قرن مبارزه ملت ایران برای تحقق استقلال و آزادی و تلاش برای تحقق ایران قوی است و ثانیاً؛ آنچه این نظام برای تحقق آن میکوشد، نه تنها قدرت و اقتدار ملی را تحکیم میبخشد، بلکه آینده کشور را نیز تضمین میکند. بنابراین، امروز یک شاخص مهم برای ایراندوستی و تعهد به آینده کشور، حمایت از نظامی است که اینگونه داعیهها و باورهایی دارد و اینگونه مسیری را برای خود تعریف کرده است.