صبح صادق >>  صفحه آخر >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱۴۰۳ - ۰۰:۴۴  ، 
کد خبر : ۳۷۰۶۸۹

کتیبه

جسم کربلایی
دوباره آمده آن شب، شب جدایی او
سرم فدایی او شد، دلم هوایی او
دوباره نیمه‌شب قدر و ساعت یک وبیست 
سکوت ثانیه در لحظه رهایی او
تمام خاطره را بُرد با خودش ناگاه
چقدر گریه کنم از غم جدایی او
چه حال و روز خوشی داشت آن یگانه‌ترین 
که بود رشک ملک حال ربنایی او
چقدر مردم دنیا هوایی اویند
چقدر خاطره دارند از آشنایی او...
هنوز هم که هنوز است پی نبرده کسی
به خُلق اَحسَن و اخلاق مصطفایی او
به زهد حیدری و شور مرتضایی وی
به صبر زینبی و داغ کربلایی او...
کسی ندیده‌ام این‌گونه بی‌ریا هرگز
کسی سراغ ندارم به با صفایی او
هزار پنجره واکرده دست غیبی وی
هزار عقده گشوده گره‌گشایی او
نشسته‌ام به تماشای صبح لبخندش 
کجاست عکس غریبی به دلربایی او
شبی به فطرت دیرین خویش برگشتم
گرفت شهر دلم حال روستایی او...
بلند مرتبه پرواز سربلندی داشت
در آسمان شهادت دل هوایی او
میان این همه سردار و آن همه سرباز
ندیده‌ایم کسی را به بی‌ریایی او
نرفته است ز خاطر، نمی‌رود پس از این
به روی خاک وطن عشق جبهه‌سایی او 
کنار صحن غریبی هنوز می‌سوزد
چراغ نیمه‌شب خادم‌الرضایی او...
بیا و روضه قاسم بخوان در این پایان
به شرحه شرحه آن جسم کربلایی او

علیرضا قزوه

مرد میدانیم

هراس نیست اگر عالمی بیابان است
به وقت معجزه در انتظار بارانیم
چو نوح دربرمان است بیم‌دریا نیست 
به عرشه حاضر و در جست‌وجوی طوفانیم 
اگرچه باد خزان بار‌ها وزید اینجا
هنوز مقتدر و باشکوه و تابانیم
چو صخره‌ایم و غم تلخ موج‌ها هرگز 
به شوق پیر خرابات، کوه ایمانیم 
رها شویم چو تیر از کمان آرش، ما 
مثال صاعقه هم ابتدا و پایانیم
به دوش ماست امانت، به صدق می‌کوشیم 
و مثل قاسم سرباز، مرد میدانیم 

ام‌البنین بهرامی

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات