شب میلاد عشق
دوباره دفتر شعرم پر از «حسن جان» است
به سرزمین غزلواره؛ واژه باران است
چه ریسهایست، که تسبیح نور، بافتهاند
برای ذکر من امشب ستارهبندان است
به عشق آمدنِ این سلاله رضوی
نبات شعرم، سوغاتی خراسان است
همان که چهره او «سُرَّ مَن رأی»ست، رسید
به نورِ مقدمِ او کور، چشمِ شیطان است
کریمزاده و مانند مجتباست، کریم
هر آنکه در نزد این خانه را پشیمان است
اگرچه شهره خلقاند سامراییها
ولی گدایی او شغل اهل ایران است
به حج نرفت، ولی کعبه نیز، میدانست
که او مجاورِ هر روزِ صاحب خانهست
زیارت حرمش با ظهور فرزندش
تمام خواسته ما؛ هم این و هم آن است
اگرچه شاد، ولیکن پُر از غمیم، همه
و بدترین غم این روزگار، هجران است
خدا کند که بگویند، در شب میلاد:
شب جدایی از یار، رو به پایان است
رضا قاسمی
غرش موشک اسلام
دل اگر کوره عشق است، تپیدن دارد
اشک اگر از سر شوق است، چکیدن دارد
ما به این عشق پر از حادثه، ایمان داریم
لحظه در لحظه این معرکه، دیدن دارد
جنگ اگر با هدف کشتن صهیون باشد
غرش موشک اسلام، شنیدن دارد
بر سر غیرت، چون آتش خود، میجوشیم
شعله آتش این جنگ، دمیدن دارد
روز رزم است برادر! به شهیدان سوگند
مرغ جان از قفسش، قصد پریدن دارد
عرصه شیر ژیان، جای رجزخوانی نیست
قوم صهیون که حریف یل ایرانی نیست
محمدتقی عزیزیان زمانه