مقتل سیدحسن
مَقتلِ سیدحسن، می خوانم از اعماق جان
اشک میبارد، تماشا کن، ز چشم آسمان
او درخشان است، چون خورشید، در کُلِّ فصول
من چه گویم: از اَبَر مردی که باشد جاودان
باخدا، عهدی که بسته بود، مانده استوار
روسفیدی دستمزدش بود، در این امتحان
خشمگین با دشمنان، درطول و عَرضِ زندگی
با ضعیفان و فقیران بوده، سید مهربان*
هیچ کس، باور ندارد، مرگ نصرالله را.
چونکه شاهد هست زنده، نزدِ خالق در نهان
ضاحیه، دارد به لب فریاد، سیّد زنده است
او ز یارانِ امامِ عصر (عج) بوده بیگمان
سایه روحِ بلندش، بر سرِ حزبالله است
شک مکن روحش، هماره هست آنجا سایبان
رهروی راه تو هستیم،ای شهیدِ سربلند
با همه اهداف تو هستیم، دائم همزبان
عبدالمجید فرائی
* اشدّاءَ علی الکُفّار، رُحَماء بینهم
سوره مبارکه فتح، آیه ۲۹