بازخوانی استراتژی پیشنهادی مهار ایران، منتشر شده در نشریه امنیتی- اطلاعاتی War on the Rocks
در هفتههای اخیر، همزمان با استقرار مجدد «دونالد ترامپ» در کاخ سفید، بار دیگر شاهد عملیات ادراکی هماهنگ و هدفمند اندیشکدههای ضد ایرانی در عرصه سیاستگذاری ایالات متحده هستیم. این اندیشکدهها که هر یک به نحوی با کانونهای قدرت، لابیهای صهیونی و جریانهای تندرو نومحافظهکار در آمریکا پیوند خوردهاند، با انتشار سیلآسای گزارشها، تحلیلهای سیاسی و مقالههای جهتدار، در پی القای یک فضای فکری خاص و تحریک دولت جدید آمریکا به تمرکز هر چه بیشتر بر پرونده ایران هستند. گویی ناقوس خطر برای ایران به صدا درآمده و این اندیشکدهها با نواختن آهنگهای کهنه و تکراری ایرانهراسی، درصدد زمینهسازی برای تشدید فشارها، اعمال تحریمهای جدید و حتی باز کردن پای گزینههای نظامی به میز مذاکره هستند!
در این میان، انتشار یادداشت اخیر «ریچارد نفیو» و «آرین طباطبایی» در وبگاه تحلیلی-اطلاعاتی (War on the Rocks)، به مثابه یک نمونه بارز و تأملبرانگیز از این قبیل اقدامات، اهمیتی دوچندان مییابد. این یادداشت که با عنوان فریبنده «ترامپ فرصتی نادر و کوتاه برای حل مسئله ایران دارد- راه حل اینجاست» منتشر شده، نه تنها یک نقشه راه برای مهار ایران ارائه میدهد، بلکه به طور ضمنی، از نیات و اهداف پشت پرده این جریان فکری پرده برمیدارد و تصویری از فضای حاکم بر محافل تصمیمگیری در واشنگتن را به نمایش میگذارد؛ از این رو، تحلیل عمیق و همهجانبه این یادداشت و شناسایی اهداف و انگیزههای پنهان در پس آن، برای سیاستگذاران، تحلیلگران و نخبگان کشورمان، ضروری است تا در این کارزار پیچیده و چندلایه، بتوانیم با حفظ استقلال، عزت و منافع ملی خود، از گردنههای پیشرو به سلامت عبور کنیم.
اعتراف به قدرت و نفوذ ایران
نویسندگان در این یادداشت، با زبانی هشدارگونه و آخرالزمانی، مدعی شدهاند که دونالد ترامپ به احتمال زیاد آخرین رئیسجمهور آمریکا خواهد بود که فرصت «توقف» برنامه هستهای کشورمان را دارد؛ ادعایی که با مواضع صریح و شفاف جمهوری اسلامی ایران مبنی بر پیگیری نکردن ساخت سلاح هستهای و فتوای تاریخی رهبر معظم انقلاب در این زمینه، در تضاد کامل است. آنها با اشاره به خروج یکجانبه و غیرقانونی ترامپ از توافق برجام در سال ۲۰۱۸ و پیشرفتهای هستهای کشورمان پس از آن (پیشرفتهایی که در چارچوب حقوق مشروع ایران و به عنوان واکنشی به نقض عهد طرف مقابل صورت گرفته) مدعی هستند که ایران اکنون در «آستانه» دستیابی به مواد کافی برای ساخت سلاح هستهای قرار دارد، اما نکته بسیار مهم و قابل توجه در این یادداشت، اعتراف تلویحی و ناگزیر نویسندگان به این واقعیت انکارناپذیر است که با وجود همه فشارها، تحریمهای ظالمانه و کارزارهای تبلیغاتی گسترده علیه ملت ایران، تا زمانی که ساختار امنیتی و اطلاعاتی کشور قوی، مستحکم و کارآمد باشد، امکان فروپاشی نظام جمهوری اسلامی ایران وجود نخواهد داشت. این اعتراف ضمنی، در واقع، اذعان به قدرت، نفوذ و اقتدار کشورمان در منطقه و جهان و ناکارآمدی مطلق سیاستهای فشار حداکثری و تغییر نظام کشورمان است. گویی نویسندگان، در لابهلای سطور و با زبان بیزبانی، به این نتیجه رسیدهاند که تنها راه مقابله با کشورمان، نه تغییر نظام از بیرون، بلکه تضعیف و فرسایش تدریجی ساختارهای قدرت آن از درون است.
این رویکرد به طور مشخص، ما را به یاد استراتژیهای طراحیشده و به اجرا گذاشته شده در سالهای اخیر در قبال سوریه میاندازد. در آن زمان نیز شاهد بودیم که اندیشکدههای غربی و صهیونیستی، با انتشار سیلآسایی از تحلیلها، گزارشها و مقالههای جهتدار، به دنبال تضعیف ارتش، نهادهای امنیتی و ساختارهای قدرت در سوریه بودند. آنها با ارائه اطلاعات نادرست، تحریف واقعیتها، تحریک افکار عمومی و القای ناکارآمدی نظام سوریه، زمینه را برای اعمال تحریمهای ظالمانه و گسترده، حمایت از گروههای تروریستی و مداخله نظامی مستقیم و غیرمستقیم در این کشور فراهم کردند. افرادی همچون «ستوان فرید المذحان» که با جاسوسی و فروش اطلاعات ارتش و سازمانهای اطلاعاتی سوریه، نقش مهمی در تصویب و اجرای تحریمهای ضد انسانی «سزار» علیه ملت سوریه ایفا کردند، محصول و خروجی همین رویکرد بودند.
«فرید المذحان» افسر سابق ارتش سوریه با انتقال هارد دیسکهای حاوی اطلاعات محرمانه ارتش به غربیها زمینهساز طراحی و اجرای تحریم سزار و در نتیجه فروپاشی اقتصادی سوریه شد.
اکنون به نظر میرسد همان الگو و سناریو، با اندکی تغییر و بهروزرسانی، در حال بازتولید و اجرا علیه کشورمان است. اندیشکدههای غربی و صهیونیستی، با ارائه پیشنهادهایی برای تضعیف ساختار امنیتی کشورمان، هدف قرار دادن نهادهای انقلابی، ایجاد شکاف در حاکمیت و تحریک گسلهای اجتماعی، در پی تکرار همان تجربه تلخ و خونین در کشورمان هستند. این مسئله هوشیاری، بصیرت و اقدام قاطع و پیشدستانه سیاستگذاران، نهادهای امنیتی و اطلاعاتی را میطلبد تا با شناسایی دقیق اینگونه اقدامات، خنثیسازی توطئهها و مقابله هوشمندانه با جنگ ترکیبی دشمن، از به خطر افتادن امنیت و منافع ملی کشور جلوگیری کنند.
همراهسازی چین از طریق تهدید امنیت انرژی
یکی دیگر از نکات برجسته و در عین حال خطرناک در این یادداشت، تأکید ویژه نویسندگان بر ضرورت همراهسازی چین با سیاستهای فشار حداکثری آمریکا علیه کشورمان است. آنها به خوبی دریافتهاند که بدون همراهی و همکاری چین، به منزله یکی از بزرگترین شرکای تجاری و اقتصادی کشورمان و یکی از اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل، تحریمها و فشارهای اقتصادی نمیتوانند به طور کامل مؤثر واقع شوند و به اهداف مورد نظر دست یابند. از این رو، پیشنهاد میکنند برای جلب رضایت و همراهی چین، باید از «دریچه تهدید امنیت انرژی» وارد شد و با ایجاد ناامنی و بیثباتی در منطقه خلیج فارس، به ویژه در حوزه تولید و انتقال نفت و گاز، چین را نسبت به پیامدهای اقتصادی و ژئوپلیتیکی این ناامنیها نگران و وادار به همراهی با سیاستهای ضد ایرانی کرد. به عبارت دیگر، آنها به صراحت، از بازی با آتش در منطقه و به خطر انداختن امنیت انرژی جهان به منزله ابزاری برای پیشبرد اهداف سیاسی خود و تحت فشار قرار دادن کشورمان سخن میگویند.
این پیشنهاد نه تنها نشاندهنده عمق تفکر خصمانه، غیرانسانی و غیرمسئولانه نویسندگان و جریانهای پشت پرده آنهاست، بلکه بیانکننده بیاعتنایی مطلق آنها به موازین حقوق بینالملل، اصول اخلاقی و قواعد بازی در عرصه روابط بینالملل است. آنها به صراحت، از ایجاد بیثباتی، ناامنی و بحران در یک منطقه حساس و استراتژیک جهان برای پیشبرد اهداف سیاسی خود و تحت فشار قرار دادن یک کشور مستقل سخن میگویند. این رویکرد نه تنها غیرقانونی، غیراخلاقی و غیرانسانی است، بلکه پیامدهای فاجعهبار و جبرانناپذیری برای کل منطقه و جهان به دنبال خواهد داشت و آتش جنگ و درگیری را در خاورمیانه شعلهور خواهد کرد. در واقع، نویسندگان این یادداشت و حامیان آنها، با این پیشنهاد، نشان میدهند که حاضرند برای رسیدن به اهداف خود، حتی از به آتش کشیدن خانه همسایه و نابودی ثبات و امنیت منطقه نیز ابایی نداشته باشند و در این مسیر، هیچ خط قرمزی را به رسمیت نمیشناسند.
راهکارهای مقابله
در مواجهه با این قبیل تهدیدهای بالقوه و پیچیده، جمهوری اسلامی ایران باید یک راهبرد جامع، چندلایه و هوشمندانه را طراحی و اجرا کند. این راهبرد باید ترکیبی متوازن و هماهنگ از دیپلماسی فعال و هوشمند، تقویت توان دفاعی و بازدارندگی، توسعه و تعمیق روابط منطقهای و بینالمللی، تقویت اقتصاد مقاومتی و تابآوری ملی، و هوشیاری و بصیرت در برابر جنگ روانی و عملیات نفوذ دشمن باشد.
در حوزه دفاعی، کشورمان باید با اتکا به توان داخلی، دانش بومی و ظرفیتهای ملی، به توسعه و تقویت توانمندیهای دفاعی خود، به ویژه در حوزه موشکی، پدافند هوایی، جنگ الکترونیک و سایبری ادامه دهد و با ایجاد یک قدرت بازدارنده مؤثر و متناسب با تهدیدها، هزینه هرگونه اقدام نظامی و تجاوز علیه خود را برای دشمنان به شدت افزایش دهد. این امر میتواند به مثابه یک عامل بازدارنده قوی عمل کند و دشمنان را از هرگونه ماجراجویی نظامی و محاسبات غلط بازدارد.
در عرصه منطقهای، کشورمان باید با تقویت روابط و همکاریهای خود با کشورهای همسایه و منطقه، به ویژه در حوزههای امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، تلاش کند تا زمینههای سوءتفاهم و تنش را کاهش داده، اختلافات را از طریق گفتوگو و مذاکره حل و فصل کند و با ایجاد یک جبهه متحد و قدرتمند منطقهای، از تشکیل ائتلافهای ضد ایرانی و نفوذ قدرتهای فرامنطقهای در منطقه جلوگیری کند.
در پایان و همانگونه که مشخص است، یادداشت منتشر شده در «War on the Rocks» و سایر تحلیلهای مشابه، نشاندهنده تداوم رویکرد خصمانه و سلطهجویانه برخی محافل و جریانهای تندرو در آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی ایران است. این رویکرد به دنبال تضعیف کشورمان، مهار نفوذ منطقهای آن و در نهایت، تغییر رفتار و تسلیم کردن آن در برابر خواستههای نامشروع خود است. در این وضعیت حساس و پیچیده، جمهوری اسلامی ایران باید با اتخاذ یک راهبرد جامع، چندلایه، هوشمندانه و مبتنی بر اصول و ارزشهای انقلاب اسلامی، ضمن حفظ استقلال، عزت، امنیت و منافع ملی خود، از تشدید تنشها، درگیریهای ناخواسته و به خطر افتادن صلح و ثبات منطقه جلوگیری کند. این راه، دشوار، پرفراز و نشیب و نیازمند صبر، استقامت، هوشیاری و فداکاری است، اما با اتکا به خداوند متعال، رهبری حکیمانه، وحدت و انسجام ملی، درایت و تدبیر مسئولان، و مقاومت و ایستادگی ملت بزرگ ایران، میتوان از این شرایط نیز به سلامت عبور کرد و به قلههای پیشرفت، اقتدار و سربلندی دست یافت.