تنها راه، تقویت اقتدار ملی بر پایه علوم، اقتصاد درونزا و مقاومتی، انسجام اجتماعی و دیپلماسی فعال است. در جهانی که هر لحظه امکان شعلهور شدن بحرانهای جدید وجود دارد، ایران باید با انتخاب راهبرد «آرمانی - رئالیستی»، ضمن پایبندی به اصول و ارزشهای خود، از فرصتهای دیپلماتیک برای کاهش تنش و افزایش منافع ملی، انسانی و ارزشی خود بهره ببرد

غزه، طرح آتشبسی تازه
سعدالله زارعی
در موضوع جنگ غزه دوباره از «آتشبس» صحبت به میان میآید. هیئت امنیتی اسرائیل به دوحه رفته؛ رفتوآمدهایی به قاهره صورت گرفته است؛ رئیسجمهور آمریکا از ضرورت برقراری آتشبس صحبت کرده و رئیسجمهور فرانسه تهدید کرده است اگر آتشبس برقرار نگردد، تا سه ماه دیگر کشور فلسطین را بهرسمت خواهد شناخت. همزمان طی نزدیک به دو هفته و بهخصوص در روزهای اخیر، بر آمار حملات مقاومت غزه به نیروهای نظامی رژیم غاصب در این باریکه تا بیش از 300 درصد افزوده شده، مجموعه این خبرها بار دیگر این واقعیت را برملا کرده است که رژیم اسرائیل با جنگ نمیتواند به اهداف اعلامشده خود برسد. در خصوص مجموعه این تحولات و نتایج آن نکات زیر به نظر میرسند:
1- جنگ غزه در نوزدهمین ماه خود قرار دارد و عنوان طولانیترین جنگ رژیم غاصب پیدا کرده است. در این جنگ، جنایت به اوج خود رسیده است. کشته شدن نزدیک به 60 هزار نفر و زخمی شدن نزدیک به 200 هزار نفر طی این دوره 19 ماهه واقعاً وحشتناک است و به عیان از دست باز رژیم اسرئیل در جنایت خبر میدهد. یک صدم این جنایات اگر علیه یک جمعیت اروپایی در این قاره رخ میداد، حتماً دولتهای انگلیس، فرانسه و آلمان با همه ظرفیت نظامی برای توقف جنایت وارد میشدند، ولی آنچه در این 19 ماه در واکنش به جنایات رژیم اسرائیل علیه غزه از سوی دولتهای مختلف دنیا و بهخصوص کشورهایی که داعیه حقوق بشری دارند مشاهد شد، مأیوسکننده بوده است. این همه بیاعتنایی برای چیست؟ برای آن است که یک طرف آن دولتی دستنشانده و طرف دیگری مردمی مسلمان هستند. در این جنگ، مقاومت مردمی بیدفاع هم استمرار پیدا کرده است. خود این موضوع از تغییر محسوس معادله خبر میدهد. اینکه یک جمعیت با حداقل امکانات اجازه ندهد اهداف دشمنی بهشدت مسلح محقق گردد، یک معادله جدید است و اینکه سلاح نتواند فصلالخطاب یک جنگ بزرگ باشد، یک نامعادله مهم به حساب میآید. بسیاری از متفکران رژیم اسرائیل طی ماههای اخیر بر این که اسرائیل نمیتواند با قدرت ارتش، اهداف خود را محقق گرداند، تأکید کردهاند.
2- تابآوری مقاومت و مردم غزه در این 19 ماه، بسیاری از قواعد داخلی و خارجی جنگ را تغییر داده است. نکوهش رژیم اسرائیل و حامیان آن امروز جهانی شده است، طرحهای حمایت از بقاء اسرائیل به حاشیه رفتهاند و نتانیاهو روز یکشنبه اذعان کرد امتناع از بهرسمیت شناختن اسرائیل در 100 سال اخیر بهبود پیدا نکرده و عادیسازی از همیشه غیرممکنتر شده است. اروپاییها و کشورهای عربی وفادار توافقهای پنهانی با رژیم اسرائیل به تلآویو گفتهاند بدون بازگشت تلآویو به عقب، هیچ تفاهمی با آن صورت نمیگیرد. همزمان با این موضوع، توسعه روابط محیط منطقهای و بینالمللی با بزرگترین دشمن اسرائیل ـ ایران ـ شکل جدی و عملیاتی به خود گرفته است. روابط اقتصادی ایران با چین، روسیه و هند در فضای صعود قرار دارد و مذاکرات غیرمستقیم مسقط میان هیئتهای ایران و آمریکا اگرچه هنوز رازآلود است، اما به هر حال از قرار گرفتن ایران در موقعیت بهتر خبر میدهد. در این فضا هر چه صدای ابلهانه مقامات اسرائیل علیه ایران بلندتر میشود، بیشتر مورد نکوهش جهانی قرار میگیرند. همه میدانند پس از 25 سال جنگ بیحاصل و خسارتبار، هیچ کشوری رغبتی به آغاز شدن یک درگیری جدید ندارد. از اینرو عملی شدن تهدیداتی که بوی جنگ میدهند، غیرقابل باورتر شدهاند. و لذا وقتی نتانیاهو میگوید، غنیسازی در ایران را نمیپذیرد و آماده حمله به تأسیسات آن است، دنیا آن را جدی نمیگیرد و عبارات او به کاریکاتور یا همان نقاشی اغراق شده تبدیل میشوند. هیچ کشوری باور ندارد رژیم اسرائیل جرأت حمله به ایران را دارد و نیز هیچ کشوری وجود ندارد که خود را از تبعات یک جنگ جدید مصون ببیند. بنابراین واضح است که استفاده اسرائیل از ادبیات جنگ با توسل به جنگ تفاوت اساسی دارد. در یک جمله، مقاومت در غزه، لبنان، عراق، یمن و در ایران هم قدرت تهاجمی و هم تابآوری در برابر فشار را تجربه کرده است. پس با حربه عملیات نظامی نمیتوان چیزی به آن تحمیل نمود.
3- بلند شدن صداها در منطقه و بینالملل و تمرکز آن روی توافق بر سر طرح جدید مبتنی بر توقف جنگ غزه، به خوبی از بنبست جنگ حکایت میکند. رژیم اسرائیل پس از پایان مرحله اول آتشبس توافق شده، عملاً آن را کنار گذاشت و دوباره ادبیات تهاجمی را در پیش گرفت و برای معتبر دیده شدن، دور جدیدی از جنایت را آغاز نمود اما علیرغم آنکه در دور جدید هم خسارات متوجه طرف فلسطینی گردید، اما باز کار پیش نرفت. حماس مدتی به حساب اینکه طرفهای تضمینکننده آتشبس یعنی دولت آمریکا و محور عربی، اسرائیل را وادار به ادامه آتشبس خواهند کرد، از واکنش نظامی به اقدامات تروریستی رژیم اسرائیل خودداری کرد. حتی در یک مرحله یک اسیر دوتابعیتی آمریکا را به همراه پیکر چهار نیروی دیگر آن آزاد کرد به این امید که آمریکا مانع اخلال در مراحل دوم و سوم آتشبس میشود، اما علیرغم آنکه مقامات آمریکایی وعدهای به ظاهر مستحکم داده بودند، در عمل اقدامی برای اجرائی شدن مراحل دوم و سوم آتشبس صورت ندادند. حماس پس از آنکه از روند فعلی مأیوس گردید، عملیاتهای خود علیه ماشین جنگی رژیم و نیروهای متجاوز آن از سر گرفت و در این مسیر بر تعداد کشتههای رژیم افزوده شد و به موازات آن، فشار از جبهه داخلی هم بر روی نتانیاهو زیاد گردید.
حسب بعضی گزارشها، نتانیاهو پس از آنکه ترامپ به ریاستجمهوری انتخاب گردید، در جریان ملاقات با او فرصتی چند هفتگی خواست و این فرصت به او داده شد. اما علیرغم آن اسرائیل نتوانست روند را به گونهای تنظیم کند که به تحقق ایده نتانیاهو یعنی «پایان افتخارآمیز جنگ» منجر گردد. به همین جهت گفته شده، در جریان دیدار دوم نتانیاهو با ترامپ که پس از روی کار آمدن او صورت گرفت، رئیسجمهور آمریکا به طرف اسرائیلی یادآور گردید زمان به پایان رسیده و این پرونده باید بسته شود. البته ترامپ در همان جلسه بر ضرورت تداوم اقدامات امنیتی ـ ترور ـ علیه مقاومت تأکید کرد و رژیم اسرائیل هم در همین راستا بهطور پیاپی دست به اقداماتی تروریستی علیه مقاومت غزه و فراتر از آن زده است. یک روایت دیگر بیانگر آن است که ترامپ در این ملاقات برای مداخلات دولت اسرائیل شعاعی تعیین کرده که کشورهای مصر، اردن، لبنان و سوریه را شامل میشود اما از هرگونه مداخله در فراتر از آن پرهیز داده است.
4- همزمان با این تحولات، رژیم اسرائیل از طریق یک لابی قدرتمند یهودی در هیئت حاکمه آمریکا تلاش کرده است تا تضمینی برای دیده شدن منافع رژیم در هر تنظیم معادلات منطقهای درنظر گرفته شود و به این منظور مایکل والتز مشاور امنیت ملی، پیت هگست وزیر دفاع، شاندافی وزیر حملونقل، اسکات بسنت وزیر خزانهداری، مورگان ارتگاس معاون ویتکاف، تامی بروس سخنگوی وزارت خارجه، جان رتکلیف رئیس CIA، دن بانجینو معاون افبیآی، الکس فایفر معاون ارشد ارتباطات کاخ سفید، سباستین گورکا دستیار ویژه رئیسجمهور و مایک هاکبی سفیر آمریکا در رژیم اسرائیل، فشارهای زیادی به ترامپ وارد کردهاند. خود این موضوع بیانگر سطحی از اخلال در روابط سیستماتیک آمریکا و رژیم اسرائیل است که عامل اصلی آن هم ایران میباشد. این روند هم به اسرائیل میگوید آمریکا نمیتواند در ایده جنگ علیه ایران به جمعبندی برسد و این در حالی است که اسرائیل هنوز قادر نیست، وارد اقدام بدون پشتوانه نظامی علیه ایران گردد. اسرائیل حتی قادر نیست دوباره به جنگی فکر کند که یک جنبه آن تکرار «وحدت ساحات» باشد.
5- درخواست آتشبس از سوی مقاومت و همراهی جهانی و منطقهای با این درخواست و در صورتی که رژیم اسرائیل به آن تمکین کند، علامت پذیرش یک تحول مهم در پرونده غزه و فلسطین میباشد که فقط به جنبه نظامی محدود نیست.
حماس در روند فعلی دو حرف اساسی را مطرح کرده است؛ جنگ متوقف شود و اداره غزه توسط تیمی تکنوکرات ـ فنسالار ـ که مورد حمایت طرفهای فلسطینی ـ و بهطور خاص فتح ـ هم باشد، صورت گیرد. توقف جنگ در دالان توافق، اسرائیل را با آشفتگی بیشتر درونی مواجه میکند چرا که پایان جنگ با چنین فرمولی، اسرائیل را بهشدت تحقیر مینماید و توانمندیهای نظامی و امنیتی اسرائیل به این دلیل که علیرغم صرف هزینههای هنگفت، قادر به تحقق مستقیم اهداف رژیم نشدهاند را به چالش میکشاند و دیگران را در زدن ضربههای مشابه 7 اکتبر
به آن تحریک میکند. بحث از روی کار آمدن یک دولت توافقی یا کمیته توافقی تکنوکرات هم باز یک ضربه به سیاست اسرائیل است چرا که با پیاده شدن این ایده، حماس نه فقط سلطه خود بر غزه را حفظ میکند، بلکه قادر به بسط آن به کرانه باختری نیز میباشد.

راهگشایی منطق و استدلال در نبرد نامتقارن
مصطفی قربانی
رهبر معظم انقلاب در مجلس عزاداری شهادت امام صادق (ع)، خط ائمه را «خط ایستادگی و استقامت» و درس ایشان را «درس منطق و استدلال» دانستند و با اشاره به رخدادهای دوره امامت امام صادق (ع)، وجود آسیبهایی، چون دهنلقی، بیصبری، کوتاهی در همراهی با امام معصوم (ع) و تحلیل غلط از اوضاع در میان برخی پیروان را از جمله دلایل مهم عدمتحقق تقدیر الهی مبنی بر تشکیل حکومت از سوی ائمه علیهمالسلام در سالهای ۷۰ و ۱۴۰ هجری دانستند. در تلاش برای تحلیل گزارهها و دقایق اندیشگانی در این فراز از فرمایشات معظمله، ناظر به برهه کنونی میتوان به نکات و موارد زیر اشاره کرد:
۱. در حالی که ایستادگی و استقامت راهبرد صحیح مواجهه با دشمنان است، در مواجهه با مردم و جامعه باید زبان منطق و استدلال را بهکار بست. درواقع، شیوه درست خلق سرمایه اجتماعی و ترویج پیام حق، مبتنی بر قدرت منطق و استدلال است و در این مسیر، البته ایستادگی و استقامت در برابر آنانی که میخواهند «یصدون عن سبیل الله» کنند، تجویز شده است. به عبارت دقیقتر، دو اصل مذکور، عاملان اصلی تولید قدرت در شرایط نبرد نامتقارن با جبهه دشمنان است. در همین چارچوب است که معظمله بر جهاد تبیین در برابر جنگ شناختی دشمنان تأکید دارند.
۲. نه تنها استقرار، بلکه تداوم و شکوفایی نظام اسلامی وابسته به همراهی مردم و پیروان است، بدین ترتیب که با صبر، حفاظت از اسرار، داشتن تحلیل درست از اوضاع و پیشگامی در همراهی با نظام اسلامی است که استقرار و تداوم نظام اسلامی میسر میشود. بر این اساس، نظام اسلامی مبتنی بر محاسبات عقلانی و دقیق است و تداوم آن، با معضلهایی، چون غلبه هیجانات دشوار است. مردم در نظام اسلامی نقش بیبدیل دارند و ایفای این نقش مستلزم رعایت ظرافتهای دقیق است. بنابراین، در شرایط کنونی، هرگونه تلاش برای افشای اسرار کشور، عدمتحلیل دقیق از شرایط، غلبه هیجانات در تحلیل وضع موجود، بیصبری و کمحوصلگی برای تحقق آرمانها و همچنین، کوتاهی در انجام رسالتهای فردی و اجتماعی و به صورت دقیقتر، رسالتهای مرتبط با نظام اسلامی، آسیبهایی جدی محسوب میشود که باید از آنها پرهیز شود.
با توجه به آنچه گفته شد، برخلاف برخی هیجانات در فضای مجازی و در سطح رسانهای، تلاش برای افشای اسرار کشور و وادار کردن مسئولان به انجام اقداماتی از سر برخی هیجانات، اگرچه ممکن است با انگیزههای مؤمنانه هم باشد، اما در تحلیل نهایی میتواند اثر عکس در پی داشته باشد.
۳. نظام اسلامی در سایه اتکا به دو اصل ایستادگی و مقاومت و منطق و استدلال میتواند بالنده باشد. بر این اساس، در برهه کنونی، ضمن تلاش برای شکوفاسازی ظرفیتهای مقاومتساز، باید گنجینههای عقل مردم شکوفا شده و به جای آگاهیهای کمعمق و در مواردی، هیجانی و فاقد اتکا به منطق مستحکم، باید تلاش شود تا قدرت منطق و استدلال تقویت شود. بنابراین، در شرایطی که با توسعه رسانهها و فضای مجازی، امکان تولید و نشر پیام با سهولت بیشتری همراه است، به جای اتکا به هیجان مخاطبان، باید بر تقویت ظرفیتهای عقلانی و قدرت استدلال آنها تمرکز شود. بر این اساس، به جای غلبه رویکردهای تبلیغی، رویکرد آموزشی باید در رسانهها و نزد مراجع فکری فرهنگی جامعه تقویت شود.
۴. تحقق هیچ امر بزرگی جز در سایه صبر، سختکوشی، حفاظت اسرار، داشتن تحلیل درست از اوضاع و به کار بستن همتها میسر نیست. بنابراین، در برهه کنونی نیز باید توجه داشت که عبور دادن کشور از پیچ تاریخی موجود در سایه توجه به این اصول امکانپذیر است. بنابراین، ضمن تمرین صبر باید تلاش شود با حداکثرسازی تلاشها و کار پرشدت بر دشواریهای موجود غلبه کرد. در برابر شرایط موجود جامعه و کشور، تک تک افراد مسئولیت دارند و هر فردی باید تلاش کند به اندازه وسع خود، در این زمینه نقش ایفا کند.

نیازمند قرائت جدیدی از گفتمان حقوق بشر هستیم
دکتر محسن اسماعیلی
نقض دائمی حقوق بشر در دنیای کنونی، اندیشمندان و متفکران را بهسمت بازتعریف دوباره این گفتمان سوق داده و به این نتیجه رسانده که نیازمند قرائت جدیدی از گفتمان حقوق بشر هستیم.
با توجه به دانش معنوی و محتوایی شرق، قرائت حقوق بشر جدید برآمده از شرق فرهنگی و متأثر از برداشتهای اسلامی خواهد بود. دعوت از اندیشمندان جهان برای بازکاوی حقوق بشر با رهیافت شرقی میتواند آغاز یک مسیر طولانی و مبارک برای گفتمانسازی در عرصه مسائل حقوق بشری باشد. پشتیبانیهای پیدا و پنهان مدافعان حقوق بشر از ناقضان حقوق بشر نشان میدهد راهی جز تدوین دوباره سندی نو و کارآمد در این حیطه وجود ندارد. متفکران در همه کشورهای جهان، معتقدند حقوق بشر فعلی دردی را دوا نمیکند، در دنیای جدید نیازمند قرائت جدیدی از گفتمان حقوق بشر هستیم.
نهاد حقوق بشر بهطور رسمی بعد از دو جنگ جهانی و با این امید متولد شد که با یک گفتمان مشترک از بروز مجدد جنگ و خونریزیها بین کشورها جلوگیری کند؛ بنابراین با سرعتی که در تدوین اسناد بینالمللی مرسوم نیست، این اسناد تدوین و سازمان شکل گرفت، اما در حال حاضر به اثبات رسیده که این نهاد ناکارآمد و در تأمین اهداف خود از مسیر اصلی دور افتاده است. در جنگ تحمیلی هشتساله علیه کشور ما، نهادهای حقوق بشر در مقابل فجایعی، چون بمباران شیمیایی سکوت و حتی همراهی کردند؛ در حال حاضر نیز کشور ما تحت شدیدترین تحریمهای یکجانبه است که با چراغ سبز مدعیان حقوق بشر اتفاق افتاده است. غربیها به بشر بهعنوان ذات دارای کرامت نگاه نمیکنند و این باعث شده که این فجایع در عرصه عالم دیده شود، اما در مقابل شرق فرهنگی هم از نظر تقدم زمانی و هم از نظر محتوا، این ظرفیت را دارد که نواقص حقوق بشر را جبران و به بشریت طرح نو ارائه کند. این نگاه و نوعدوستی و مهرپروری که در سرتاسر شرق فرهنگی حاکم است، میتواند پیشنهاد جدیدی برای حقوق بشر در دنیای کنونی ارائه کند. در دامنه شرق فرهنگی، اسلام کارآمدترین مباحث حقوق بشری را در خود دارد؛ بهطوری که در آیه ۳۲ سوره مائده ذکر شده اگر انسانی را بیدلیل از بین ببری، انگار همه بشریت را از بین بردهای و اگر کسی را نجات دهی گویی جامعه را احیا کردهای. آنچه امروزدرغزه شاهد آن هستیم، محکمترین دلیل برای ناکارآمدی شعارهای حقوق بشری است؛ فجایع رژیمصهیونیستی علیه مردم مظلوم و بیدفاع غزه، هر علاقهمند به صلح جهانی را به فکر فرو میبرد که با نهاد ناکارآمد حقوق بشر چه باید بکنیم؟ سکوتهای تشویقآمیز نسبت به جنایتهای غزه و سایر نقاط جهان، متفکران را برمی انگیزد که باید طرحی نو دراندازند. مهمترین دلیل برای ناکارآمدی حقوق بشر امروز، تسلط یک گفتمان و اندیشه ناقص بر این اسناد و نهادهای کنترلکننده جهان است.

در انتظار بلند شدن دود سفید از عمان
نصرت الله تاجیک
بیاعتمادی ناشی از عدم توازن هستهای در خاورمیانه همواره باعث دغدغه کشورها و سایه سنگینی بر تصمیمگیریها میاندازد!
در مذاکرات پیشرو ایران باید به دنبال تضمینهایی باشد که این عدم توازن را از منظر امنیتی و سیاسی برای خود رفع کند.
در جلسه سوم شاهد اتفاقات متفاوتی بودیم. باران وجود توییت وزیر خارجه عمان امیدوار کننده بود و ظاهرا جلسه سوم بد نبوده است و دغدغه های سیاسی و فنی بین دو طرف تبادل شده است. شاید دور بعد دو دود سفید انتخاب پاپ و مذاکرات ایران و آمریکا که اول سختی راه است بطور همزمان متصاعد بشود!! گویا اختلافات کم و به اندازه یک خیز آهوست!یک هفته پر کار در پایتخت ها در پیش است.
باید توجه داشت که مذاکرات ایران و آمریکا کابوس نتانیاهو است و این هذیان ها برای تحریک ایران است! این تهدیدات نشان می دهد راه ایران برای تقویت بازدارندگی تسلیحاتی خود درست و ایران نباید از هیچ بخشی از برنامه هسته ای خود چشم بپوشد! اولویت منطقه، خاورمیانه عاری از تسلیحات هسته ای با همکاری کشورها است و باید در این مسیر گام برداشت. این نکته حائزاهمیت است که خروجی جلسات کارشناسی، هیچگاه به طور مستقیم جنبه اجرایی و عملیاتی پیدا نمیکند. کارشناسان صرفا مجموعهای از توصیهها و جمعبندیها را ارایه میکنند؛ اینکه در کدام موارد به تفاهم رسیدهاند و در چه موضوعاتی همچنان اختلافنظر وجود دارد. درنهایت این مسوولیت برعهده هیاتهای عالیرتبه و تصمیمگیرندگان سیاسی است که درباره مسیر پیشرو و چگونگی عبور از این اختلافات تصمیمگیری کنند. در واقع، آنچه در این مرحله تعیینکننده خواهد بود، «اراده سیاسی» دو طرف است و اینکه تا چه میزان تمایل به انعطاف و واقعبینی در مواجهه با اختلافات از خود نشان دهند. بیتردید اگر چنین ارادهای همراه با انعطاف حداکثری در هر دو سوی میز مذاکره وجود داشته باشد، این اختلافات میتواند مدیریت و حل و فصل شود. در غیر این صورت، احتمال گرفتار شدن دوباره مذاکرات در چرخهای پیچیده و بنبستهای تازه، دور از انتظار نخواهد بود.

توافق انتفاع محور؛ هرچه سریع تر
مصطفی غنی زاده
با گذشت سه دور از مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا، باید گفت که با توجه به شرایط پیرامونی موضوع، زمان به ضرر ایران است. بدین معنا که تاخیر در رسیدن به یک توافق انتفاعمحور، منجر به بروز برخی تغییرات در شرایط جهانی و در نتیجه تغییر در سیاست کنونی ترامپ و تیمش بشود و فرصت کنونی را از بین ببرد. شرایط کنونی که ترامپ را مجبور به عقبنشینی از مواضع قبلی خود به ویژه خواستههای حداکثریاش در موضوعات موشکی و منطقهای کرده و مسئله نظامی را لغو کرده است، مربوط به دو مسئله اقتصادی و نظامی است. اولا شرایط اقتصاد آمریکا متاثر از جنگ تعرفهای و مشکلات به وجود آمده طی آن، ترامپ را از هرگونه جنگی در منطقه خلیج فارس دور کرده است. چراکه افزایش قیمت نفت، باعث خواهد شد تا ریسک بازارهای آمریکا به اوج رسیده و احتمالا به رکود بزرگ منجر شود. همین حالا هم اعداد مربوط به شاخصهای موو (MOVE) و شاخص VIX که نشان دهندهی ترس بازارهای اوراق بهادار و سهام آمریکا هستند در یک عدد بسیار بالا قرار دارند.
ترامپ که فکر میکرد با جنگ تعرفهای میتواند جهان را مجبور به مذاکره با خود کند و بسیاری از خواستههای خود را به طرفهای دیگر تحمیل نماید، حالا با مشکلات عدیدهای برخورد داشته است. اولا چین برخلاف گذشته، نشان داده که در این درگیری اقتصادی-تجاری حاضر به عقب کشیدن نیست. ثانیا در اتفاقی عجیب و غیرقابلپیشبینی، ژاپن هم شروع به فروش اوراق بهادار آمریکایی کرده و عملا فشاری عظیم را به ترامپ وارد کرده است. همین اتفاقات باعث شد تا ترامپ جنگ تعرفهای را برای ۹۰ روز به تعویق بیندازد و به دنبال مذاکره با کشورهای مذکور برود. این وضعیت بغرنج برای ترامپ ممکن است به زودی، پایان یابد. خروج از درگیری شدید با چین و جلوگیری از فروش اوراق ژاپن، وضعیت را به شدت برای ترامپ بهبود خواهد بخشید و میتواند زمینه را برای خشونت بیشتر در قبال ایران مهیا سازد. همچنین باید توجه داشت که ممکن است در سفر پیشروی ترامپ به عربستان سعودی، قرارداد دفاعی مهم بین دو کشور بسته شود که عملا وضعیت منطقه را تغییر خواهد داد.
از طرف دیگر باید توجه کنیم که ترامپ، اصولا آدم کم صبری است و دوست دارد موضوعات به سرعت به نتیجه برسد. بهترین نوع مذاکره از نظر او، مذاکرهی با پاناما بود که در نصفه روزی تمام شد؛ گرچه این مذاکرات در نهایت به ضرر پاناما تمام شد. لذا سرعت از این جهت هم مهم و اساسی است.
اما مسئلهی هستهای و تحریم، دو موضوع پیچیده همراه با ریزهکاریهای حساس است. پیشنهاد اولیه این بود که توافقی موقت بین دو کشور صورت گیرد تا زمان برای رسیدن به توافق نهایی باز باشد. اما این یک اشتباه بزرگ برای ایران خواهد بود. شرایط کنونی آمریکا و ترامپ است که او را راضی به دادن امتیاز به ایران کرده و گذر از این مسئله، اتفاقا به نفع او خواهد بود و به محض آن که از این مشکلات خارج شوند، مذاکرات را ادامه نخواهند داد. پس باید توافقی صورت گیرد که امتیازات بزرگ و کلی در مقابل امتیازات بزرگ و کلان را در دستور کار بگذارد. برای مثال میتوان در مقابل دست کشیدن از هرگونه غنیسازی ۶۰ درصد و بیشتر «برای همیشه»، از طرف آمریکایی خواست که مبالغ بلوکه شده در خارج از آمریکا و بخشی از مبالغ داخل آمریکا آزاد شود و ایران هم تحت تایید اوفک، میزان مشخصی از نفت (کمتر از یک میلیون بشکه) را به اروپاییها بفروشد. این بدان معنا است که ایران در مراحل اولیه توافق، تا سی میلیارد دلار از داراییهای خود را آزاد کرده است و حتی در صورت بدعهدی طرف مقابل، امتیاز نقد خود را گرفته است. در صورت بدعهدی آمریکا در هر مرحله هم، ایران امکان غنیسازی مجدد ۶۰ درصد را خواهد داشت. البته مواد غنیشده مسئله مهمی است که باید درباره «رقیق سازی» یا انتقال آن به کشور ثالث، فکر شود. این بدان معناست که یک امتیاز نقد و رسانهپسند به ترامپ داده شده و در مقابل امتیازی نقد در اسرع وقت دریافت شود.
فهم این نکته که گذر زمان، امکان بیشتری به لابیهای صهیونیستی برای فشار به مذاکرات یا خرابکاری را مهیا خواهد ساخت و فشار بر وجه اقتصادی آمریکا را کاهش خواهد داد، باید ما را به سمت توافقی سریع برساند که امتیاز آن بزرگ و نقد باشد. چراکه ترامپ به صورت کلی، شخصیتی ضدتوافق و عهدشکن دارد. پس هرچه در آغاز توافق گرفته شد، قطعی است و هرچه نسیه شد، تقریبا غیرممکن خواهد بود.
از طرف دیگر باید فهم کرد که نگاه حقوقی به رفع تحریم (آن طور که در برجام پیش رفت) یک سم مهلک برای انتفاع ایران خواهد بود. ترامپ به هیچ قاعده حقوقی پایبند نیست. او حتی به توافقی که در دوره اول خودش با مکزیک و کانادا بسته بود هم پایبند نبود و میخواست آن را لغو کند. اما فشار اقتصادی محتمل باعث شد تا از این عهدشکنی دست بردارد. لذا پیگیری موضوع تحریم از مسیر حقوقی، مصداق درس نگرفتن از اشتباهات گذشته است و بازهم نتیجهای برای ایران نخواهد داشت. این ها به معنای آن است که باید یک گروه متخصص در اقتصاد-سیاسی، همراه آقای عراقچی باشند و به ایشان مشاوره دهند.

بومرنگی که به غرب بازمیگردد
حنیف غفاری
طی روزهای اخیر آمار دهشتناکی در خصوص افزایش تصاعدی هزینههای نظامی در جهان منتشرشده است. هزینههای نظامی در سال ۲۰۲۴ در جهان بهشدت افزایشیافته است. به گزارش موسسه تحقیقات "سیپری"، دولتها بیش از ۲/۷ تریلیون دلار سرمایهگذاری تسلیحاتی کردهاند. این رقم ۹/۴ درصد بیشتر از سال پیش از آن است.بر اساس گزارش این موسسه، وضعیت جهان نامطمئن، خطرناک و پرتنش است. از زمان پایان جنگ جهانی دوم تاکنون شمار درگیریها در دنیا تا به این حد زیاد نبوده است. در چنین شرایطی بسیاری از کشورها در حال تقویت توان نظامی خود هستند.
در این میان سؤال مهمی مطرح میشود که ناظر بر ماهیت و چیستی پدیده شوم کنونی است:ارتقای سطح منازعات بینالمللی و مصدریابی آن. طی دو دهه ابتدایی قرن بیست و یکم، بازیگران غربی خلق گرههای کور راهبردی در نظام بینالملل را در دستور کار خود قراردادند. دو سوی آتلانتیک( آمریکا-اروپا) ، مدعی بودند خلق این گرههای استراتژیک منتج به تصاعد بحرانهای قابلکنترل در نظام بینالملل و متعاقبا، تمرکززدایی کشورها از مواجهه با مداخلهگرایی غرب خواهد شد. اصرار غرب بر گسترش ناتو به شرق، تنشزاییهای مزمن آمریکا در محیط پیرامونی چین ( خصوصا در پرونده تایوان ) و از همه مهمتر، حمایت مطلق آمریکا و اتحادیه اروپا از رژیم اشغالگر صهیونیستی در منطقه غرب آسیا و گروههای تروریستی -تکفیری وابسته به خود، جملگی در همین راستا صورت گرفت.
امروز نتیجه خلق این گرههای کور راهبردی را مشاهده میکنیم! افزایش هزینههای نظامی -امنیتی در دنیا اگرچه در نگاه اول منجر به خشنودی دولتهای غربی از تشدید تنشها در جهان شده است اما عواقب کنترل ناپذیر این رویکرد خطرناک، بیش از هر زمان دیگری گریبان گیر آمریکا و اروپا شده است. استیصال غرب در رسیدن به اهداف خود در مناطق گوناگون جهان از یک سو و بازگشت هزینههای میدانی و فرامتنی جنگهای خودساخته ناتو در مناطق گوناگون دنیا، منجر به استیصال امنیتی در غرب شده است.
بدون شک واشنگتن و بازیگران اروپایی در بازی نخ نمای مقصرسازی در خصوص تشدید منازعات جهانی، محکوم به شکست هستند.دموکراتها و جمهوریخواهان آمریکا دقیقا به مانند سوسیال دموکراتها و محافظهکاران اروپایی مصدر ایجاد بحرانهای مستمر کنونی در جهان امروز هستند. آنچه امروز استراتژیست های غربی را شدیدا نگران ساخته، ناتوانی جریانهای پنهان و آشکار قدرت در آمریکا و اروپا نسبت به مدیریت بحرانهایی هست که خود مولد آن بودهاند! صورتمسئله مشخص است:بومرنگی که غرب باهدف خلق آشفتگیهای مزمن در منطقه و نظام بینالملل پرتاب کرده در حال بازگشت به آمریکا و اروپاست.

ایران در عصر بینظمی جهانی
حسین میرزایی
در دنیای بینظم امروز، ایران چگونه میتواند اقتدار خود را حفظ کند و در عین حال از دام افراط و تقابلهای ویرانگر بگریزد؟ این پرسش، نهتنها دغدغه سیاستگذاران، بلکه نگرانی هر ایرانی دغدغهمند نسبت به آینده کشور است.
3 دهه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده و متحدانش کوشیدند جهان را بر اساس تصویر و منافع خود بازآفرینی کنند اما این پروژه با شکست مواجه شد و امروز، نشانههای بینظمی و چندپارگی در نظام بینالملل آشکار است. قدرتهای بزرگ از جمله آمریکا، قوانین بینالمللی را که خود تدوینگر آن بودند، بارها زیر پا گذاشتند؛ از مداخلات نظامی در کوزوو و عراق تا لیبی و منطقه ساحل. این رفتارها نهتنها اعتبار غرب را تضعیف کرد، بلکه زمینهساز ظهور قدرتهای جدیدی شد که دیگر حاضر به پذیرش نظم سابق نیستند.
افزون بر این، مجموعهای از بحرانهای منطقهای ـ از جنگ اوکراین و قرهباغ تا غزه ـ جهان را به سوی قطبیسازی جدیدی سوق داده که کشورها را ناگزیر به انتخاب میان اردوگاههای متخاصم میکند. تجربه تاریخی نشان داده چنین دوقطبیسازیهایی، مسابقه تسلیحاتی، جنگهای نیابتی و تشدید ناامنی را برای همه به دنبال دارد.
ایران با موقعیت ژئوپلیتیک بینظیر و پیشینه تمدنی کهن، در مرکز این تحولات قرار دارد. در شرایطی که قدرتهای بزرگ هر یک به دنبال منافع خود هستند و قواعد بازی را به دلخواه تغییر میدهند، ایران باید با هوشمندی و تکیه بر اقتدار ملی، جایگاه خود را در جهان امروز تعریف کند. اقتدار ایران صرفاً در قدرت نظامی خلاصه نمیشود، بلکه در دیپلماسی فعال، ظرفیتهای علمی و اقتصادی و انسجام اجتماعی ریشه دارد. در عین حال، ایران با تهدیدات متعددی روبهرو است؛ تحریمهای اقتصادی، فشارهای دیپلماتیک، تهدیدات امنیتی منطقهای و تلاش برای تضعیف جایگاه کشور در معادلات جهانی اما این تهدیدها در صورت اتخاذ راهبرد هوشمندانه میتواند به فرصتهایی برای تقویت استقلال و ارتقای جایگاه کشور بدل شود.
مذاکرات ایران و آمریکا صرفنظر از نتیجه، آزمونی برای سنجش بلوغ دیپلماتیک و اقتدار ملی ایران است. آمریکا با وجود برخورداری از قدرت نظامی و اقتصادی، امروز بیش از هر زمان دیگری با بحران مشروعیت و بیاعتمادی جهانی مواجه است. رفتارهای متناقض و گاه امپریالیستی واشنگتن، حتی متحدانش را دچار تردید کرده است. در این شرایط، ایران باید با پرهیز از افراط و تفریط، از یک سو بر اصول عزت، حکمت و مصلحت پای بفشارد و از سوی دیگر، فرصتهای دیپلماتیک را برای کاهش فشارها و افزایش منافع ملی و تمدنی خویش مغتنم بشمارد.
تجربه نشان داده هرگاه ایران بر اصول و منافع ملی خود ایستادگی کرده و در عین حال، انعطاف و عقلانیت راهبردی را فراموش نکرده، توانسته از گردنههای حساس عبور کند. در عصر جنگهای ترکیبی و تهدیدات چندلایه، اقتدار ملی ایران باید بر پایهای چندوجهی بنا شود:
اول - تقویت زیرساختهای علمی و فناوری: سرمایهگذاری در آموزش، پژوهش و نوآوری، ایران را در برابر شوکهای بینالمللی مقاوم میکند و قدرت چانهزنی کشور را افزایش میدهد.
دوم - تنوعبخشی به اقتصاد: کاهش وابستگی به نفت و توسعه صنایع دانشبنیان، اقتصاد ایران را تابآورتر میکند و از میزان آسیبپذیری آن میکاهد.
سوم - انسجام اجتماعی و اعتماد عمومی: هیچ قدرت خارجی نمیتواند ملتی را که از درون منسجم و برخوردار از اعتماد به نفس جمعی است، تضعیف کند.
چهارم - دیپلماسی فعال و چندجانبهگرا: حضور موثر در سازمانهای بینالمللی، توسعه روابط با کشورهای منطقه و قدرتهای نوظهور و بهرهگیری از ظرفیتهای دیپلماسی عمومی، جایگاه ایران را ارتقا میدهد. نگاهی به تجربه اروپا نشان میدهد حتی قدرتهای بزرگ نیز در صورت فقدان راهبرد منسجم و اتکای بیش از حد به قدرت سخت، دچار بحران مشروعیت و ناکارآمدی میشوند. سیاست خارجی فرانسه که از مسیر تعادل و استقلال خارج شده و به دنبالهروی از آمریکا و افراط در مداخلات نظامی رو آورده، امروز با بحران مشروعیت و ضعف مواجه است. اروپا نیز به دلیل تکهتکه شدن منافع و فقدان انسجام، در برابر فشارهای خارجی و بحرانهای داخلی آسیبپذیر شده است. ایران باید از این تجربهها درس بگیرد: هر چند افزایش قدرت نظامی برای ما از نان شب نیز واجبتر است اما نه اتکا به قدرت نظامی، کافی و نه پیروی بیچونوچرا از قدرتهای خارجی غربی و شرقی کارساز است. تنها راه، تقویت اقتدار ملی بر پایه علوم، اقتصاد درونزا و مقاومتی، انسجام اجتماعی و دیپلماسی فعال است. در جهانی که هر لحظه امکان شعلهور شدن بحرانهای جدید وجود دارد، ایران باید با انتخاب راهبرد «آرمانی - رئالیستی»، ضمن پایبندی به اصول و ارزشهای خود، از فرصتهای دیپلماتیک برای کاهش تنش و افزایش منافع ملی، انسانی و ارزشی خود بهره ببرد.