مصطفی قربانی
با اعلام توقف جنگ میان ایران و رژیم صهیونیستی پس از ۱۲ روز جنگ، اکنون این پرسش مطرح میشود که بازنده اصلی این جنگ چه کسی است؟ در پاسخ باید گفت در هر جنگی بازنده کسی است که قادر به تأمین اهداف و مقاصد خود نباشد. در یک نگاه اجمالی نیز باید گفت رژیم صهیونیستی و حامیانش بهویژه امریکا در قبال تحولات ایران از مجموعهای از موضوعات هراس دارند و غلبه آنها بر ایران منوط به رفع این هراسها است. حال باید بررسی کرد که آیا با این جنگ هراس آنها در قبال ایران برطرف شده یا نه؟ بهطور کلی، هراسهای بنیادین امریکا و رژیم صهیونیستی در قبال ایران در چند حوزه خلاصه میشود که عبارتند از:
۱. رشد قابلیتهای هستهای ایران: بر این اساس، آنها خواهان عدمغنیسازی اورانیوم در ایران و برچیدن کامل برنامه هستهای ایران و خارج کردن اورانیوم غنی شده از ایران هستند.
۲. قابلیتهای دفاعی ایران بهویژه در حوزه موشکی: در این حوزه آنها بهنوعی درصدد خلع سلاح موشکی ایران هستند، بهگونهای که محدودیتهایی در حوزه ساخت و برد موشکها بر ایران تحمیل کنند.
۳. حضور و نفوذ منطقهای ایران: در حوزه منطقهای آنها ضمن تلاش برای برچیدن بازوان منطقهای ایران، درصدد هستند شرایط را به گونهای رقم بزنند که ایران عملاً نتواند از محور مقاومت در منطقه حمایت کند.
۴. همبستگی و انسجام ملی در ایران: با جنگ شناختی نیز درصدد هستند ضمن دوقطبیسازی میان راهبردها و سیاستهای نظام با منافع و معیشت مردم، افکار عمومی را مقابل نظام قرار دهند و سیاستهای نظام را با مکانیسمهای درونی در جامعه ایران، یعنی قرار دادن قدرت اجتماعی در برابر قدرت سیاسی، کنترل کنند.
۵. اعتماد و اتکا به ظرفیتهای داخلی برای حل مشکلات کشور: بدین ترتیب که افکار عمومی و نخبگانی در ایران به جای جستوجوی راهحل مشکلات کشور در داخل و در سایه اتکا به ظرفیتهای درونی، آن را در خارج و در دامن امریکا و غرب جستوجو کند.
۶. نقشآفرینی ایران در محور قدرتهای شرقی: در اینجا نیز درصدد هستند مانع از اتصال و ارتباط ایران با محور چین و روسیه شوند. درواقع، نگرانی آنها در این زمینه آن است که ایران در همکاری با کشورهای شرقی، نقش تعیینکنندهای در نظم نوین بینالمللی ایفا کند؛ نظمی که با توجه به روندهای نوظهور در نظام بینالملل، دیگر غربمحور نخواهد بود.
۷. و فراتر از اینها، محوریت رهبر معظم انقلاب بهعنوان مظهر اقتدار و وحدت ملی: در این زمینه نیز دشمن درصدد است با جنگ شناختی، ضمن اعتبارزدایی از شخصیت، راهبردها و سیاستهای رهبر معظم انقلاب، مانع از نقشآفرینیهای خطیر ایشان در راستای تحقق ایران قوی شود.
حال با توجه به تأثیرات جنگ ۱۲ روزه با رژیم صهیونیستی، بهویژه تأثیرات شناختی - معرفتی آن، به نظر میرسد که هیچکدام از این حوزههای هراس رژیم صهیونیستی و حامیانش بهویژه امریکا در قبال دولت و ملت ایران، نه تنها برطرف نشده است، بلکه از این به بعد، بر هراس آنها در قبال ایران افزوده خواهد شد، بدین ترتیب که قابلیتهای هستهای، دفاعی، حضور و نفوذ منطقهای، انسجام ملی، اتکا به ظرفیتهای داخلی برای حل مشکلات، توسعه مناسبات با کشورهای شرقی و نقشآفرینیهای قدرتآفرین و وحدتبخش رهبر معظم انقلاب بیش از پیش تداوم خواهد یافت. با این توضیح که اگر پیش از این بخشی از افکار عمومی با تداوم سیاستها در برخی از این حوزهها چندان موافق نبود، اما اکنون در زمینه تداوم این سیاستها و اتخاذ راهبردها و سیاستهای مستحکمتر مطالبه جدی دارد. به بیان دیگر، قدرت اجتماعی که پیش از این دشمن تلاش میکرد با دوقطبیسازیهای کاذب آن را مقابل نظام قرار دهد و مانع از پیشبرد راهبردها و سیاستهای نظام شود، اکنون بهعنوان یک نیرو محرکه تعیینکننده حامی و پیشبرنده راهبردها و سیاستهای نظام است؛ راهبردها و سیاستهایی که برای دشمنان هراسآفرین است.
یدالله کریمی پور
هیچ بعید نیست جمهوری اسلامی با مذاکره غیرمستقیم در صورتی که حقوقش رعایت شود، کنار آید. ولی برخلاف بسیاری گمان ها نه در جایگاه یک تسلیم شده بی قید و شرط، آن گونه که ترامپ می خواست و اعلام کرد؛ بلکه دستکم طی دور نخست در جایگاه دولتی که به دلیل ایستادگی اش در برابر جبهه مشترک آمریکا -اسراییل و خنثی کردن برنامه سرنگونی اسرائیل، از طریق سلول های داخلی آموزش دیده، نه تنها جان به در برده که هنوز گلوله های زیادی برای رویارویی با اسراییل در تپانچه اش مانده است.
به هر روی، ۱۲ روز نبرد هوا-پایه ایران -اسراییل، تنها دور نخست درگیری بود و بس. این دور به معنای پایان جنگ نیست و به اغلب احتمال دوره های متوالی متعدد دیگر منازعه و نبرد در راه خواهد بود.
نتیجه نهایی این مذاکره-نبردها، ترسیم نقشه خاورمیانه جدید است . هیچ بعید نیست که در چشم انداز دور، ایران و اسراییل، بنیادها و ستون های این خاورمیانه را بسازند.
مفر دیگر و متفاوت برای جمهوریاسلامی، توافق جامع با ایالات متحده آمریکا است. البته گذر از این سد استوار، که حاصل حدود نیم قرن مبارزه آشتی ناپذیر است، نیازمند دولتمردانی جسور، استراتژی فهم، دوراندیش در دو سوی میز است. آرزویی که امروزه روز، در کرسیهای مدیریت استراتژیک آمریکا، کمرنگ و بلکه بیرنگ است.
محمد مدرسی
در شرایطی که ایران و ایالات متحده آمریکا در وضعیت جنگی قرار نداشتند و همزمان مسیرهای دیپلماتیک، ازجمله مذاکرات غیرمستقیم درباره برنامه هستهای ایران در چارچوب برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل فعال بود، اقدام نظامی آمریکا در بمباران تأسیسات هستهای ایران -بهویژه سایتهای حساس فردو، نطنز و اصفهان- نقض آشکار و توجیهناپذیر اصول بنیادین حقوق بینالملل است.
نقض منشور سازمان ملل متحد
مطابق ماده ۲ بند ۴ منشور سازمان ملل متحد: «همه اعضا باید از تهدید به زور یا استفاده از آن علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشور خودداری کنند». با توجه به اینکه هیچ تهدید یا اقدام نظامی از سوی ایران علیه آمریکا صورت نگرفته و دو کشور در وضعیت جنگ یا درگیری مسلحانه به سر نمیبردند، توسل آمریکا به زور فاقد هرگونه مشروعیت حقوقی ذیل ماده ۵۱ منشور بوده و مصداق بارز تجاوز نظامی است.
تخطی از پیمان عدم اشاعه سلاحهای هستهای (NPT)
ایران بهعنوان یکی از اعضای متعهد پیمان عدم اشاعه سلاحهای هستهای (NPT)، براساس ماده IV این پیمان حق دارد از انرژی هستهای برای اهداف صلحآمیز بهرهبرداری کند. تأسیسات هدف قرارگرفته تحت نظارت مستمر آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) بودهاند و اقدام نظامی علیه این مراکز، نقض صریح تعهدات بینالمللی و تضعیف بنیانهای رژیم عدم اشاعه است.
نقض قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت
قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد (۲۰۱۵) که بر اجرای برجام و حل اختلافات از طریق سازوکارهای دیپلماتیک تأکید دارد، طرفها را به خودداری از اقدامات تحریکآمیز و نظامی ملزم میکند. درحالیکه مذاکرات و تعاملات دیپلماتیک ادامه داشت، بمباران تأسیسات هستهای ایران نقض آشکار این قطعنامه و تهدیدی جدی برای امنیت منطقه و نظم بینالمللی محسوب میشود.
ممنوعیت بمباران تأسیسات هستهای به دلیل پیامدهای زیستمحیطی و انسانی
بمباران تأسیسات هستهای، علاوه بر تخلف از حقوق بینالملل، با توجه به خطرات بالقوه انتشار مواد رادیواکتیو، خسارات جبرانناپذیر زیستمحیطی و تهدید سلامت بشر را به دنبال دارد. براساس اصول بنیادین حقوق بینالملل بشردوستانه، ازجمله اصل تفکیک و اصل تناسب، و همچنین کنوانسیونهای ژنو و قواعد عرفی مرتبط، حمله به چنین اهدافی ممنوع است و این امر مسئولیت حقوقی و کیفری دولت متجاوز را دوچندان میکند. براساس مقررات آژانس بینالمللی انرژی اتمی و معاهده انپیتی و دیگر مقررات حقوق بینالملل، هیچ کشور دارای بمب اتم حق حمله به تأسیسات اتمی دیگر کشورها را ندارد.
نبود وضعیت جنگی و تشدید مسئولیت حقوقی
در شرایطی که هیچ اعلام جنگی صورت نگرفته و ایران نیز هیچ اقدام نظامی خصمانهای علیه آمریکا انجام نداده است، و مسیر دیپلماتیک و مذاکره همچنان فعال بوده، این تجاوز نظامی نهتنها نقض حقوق بینالملل، بلکه تخطی از اصل حسن نیت در روابط بینالملل (مطابق ماده ۲۶ کنوانسیون وین ۱۹۶۹ درباره حقوق معاهدات) به شمار میرود که از ارکان کلیدی تعاملات حقوقی بینالمللی است.
حق ایران برای مطالبه غرامت
مطابق مسئولیت بینالمللی دولتها (ILC Articles) هر دولت متخلف موظف است: ۱. فورا عمل خلاف حقوق بینالملل را متوقف کند، ۲. خسارات مادی و معنوی وارده را جبران کند، ۳. تضمین دهد که عمل متخلفانه تکرار نخواهد شد. ایران با بررسی میزان خسارات وارده به تأسیسات هستهای فردو، نطنز و اصفهان با استناد به قواعد و اصول حقوقی در مراجع صالح ازجمله دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ)، دیوان داوری بینالمللی و دیگر محاکم بینالمللی اقامه دعوی کند و غرامت کامل بابت خسارات ناشی از بمباران تأسیسات صلحآمیز خود را مطالبه کند. حمله نظامی آمریکا به تأسیسات هستهای ایران در شرایطی که میان این دو کشور وضعیت جنگی وجود نداشته و مسیرهای دیپلماتیک فعال بوده است، اقدامی غیرقانونی، تجاوزکارانه و بیپایه در حقوق بینالملل محسوب میشود. پیامدهای زیستمحیطی و انسانی ناشی از این حمله، اهمیت پیگیری حقوقی و مطالبه غرامت از سوی ایران را دوچندان میکند. ایران باید با بهرهگیری از تمام ابزارهای قانونی و دیپلماتیک، حق حاکمیت ملی و حقوق بینالملل را حفظ کند و از جامعه جهانی بخواهد که تجاوز نظامی را بههیچوجه تحمل نکند.
سید صادق غفوریان
امیرعباس نوری
مواضع رهبر انقلاب در سومین گفتوگویشان با مردم پس از حمله رژیم صهیونیستی به ایران، آنقدر برای ترامپ سنگین بود که روز جمعه طی سخنانی، با بینزاکتی و بیمبالاتی بیسابقه و به کارگیری ادبیاتی زشت، شنیع و کثیف، علیه مردم ایران و رهبر معظم انقلاب نفرتپراکنی و ادعاهایی کذب و چرک مطرح کرد. اگرچه این یاوهگویی، ذات قمارباز است و جز این انتظاری از او نیست اما خوب است درباره منشأ این عصبانیت و دهاندریدگی او چند نکته مطرح شود.
پس از ۱۲ روز جنگ فشرده و نفسگیر، طبق پیشبینیها، رهبر انقلاب پیامی تصویری خطاب به مردم ایران صادر کردند. این سخنرانی در واقع پیام پیروزی ایران در این جنگ بود و معظم له به صورت کلی ابعاد این پیروزی را تشریح کردند. ایشان در تشریح این پیروزی، ۳ نکته را مورد بحث قرار دادند: نخست؛ ضربات سهمگین و مهلک ایران به رژیم صهیونیستی، آن هم با وجود ادعاهای این رژیم مبنی بر توانمندیهای دفاعی. دوم؛ حمله آمریکا و اشاره به این نکته که اولا این حمله برای نجات رژیم صهیونیستی انجام شد، ثانیا بیشتر از واقعیت بزرگنمایی شد و ثالثا حمله ایران به پایگاه آمریکایی العدید در قطر نشان داد ایران عزم، اراده و انگیزه لازم را برای هدف قرار دادن پایگاههای آمریکا در منطقه دارد. سومین نکته نیز همبستگی و یکصدایی ملت ایران در مقابل متجاوز بود که رهبر انقلاب این واقعیت را نیز به مردم ایران تبریک گفتند. ایشان همچنین به اظهارات ترامپ مبنی بر ضرورت تسلیم شدن ملت ایران اشاره و تاکید کردند این حرف نشاندهنده ماهیت دشمنی رژیم آمریکا با ملت ایران است. رهبر انقلاب این حرف ترامپ را مایه استهزای وی توسط کسانی که ملت ایران را میشناسند دانستند و البته تصریح کردند این موضوع هیچگاه محقق نخواهد شد. بنابراین این مواضع رهبر انقلاب، کاملا دقیق بود و طبیعی بود یک رهبر پس از ۱۲ روز تجاوز به کشور خود، به بیان واقعیات و نتایج این جنگ بپردازد، لذا در ظاهر این مواضع رهبر انقلاب نباید موجب عصبانیت بیحد و توهینهای سخیف و چرک رئیسجمهور آمریکا میشد. پس دلیل عصبانیت بیسابقه ترامپ و رفتار دلقکگونه و سخیف و در مجموع خباثتآمیز او چه بود؟
به نظر میرسد مهمترین دلیل عصبانیت ترامپ از سخنرانی رهبر انقلاب این بود که حضرت آیتالله خامنهای با بیانی مختصر و دقیق، واقعیات و نتایج تجاوز ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی و آمریکا به ایران را بیان کردند، بویژه آن بخش از فرمایشات ایشان که مصادیق شکست آمریکا در این جنگ و همینطور غیرممکن بودن خواسته ترامپ برای تسلیم ایران را مورد اشاره و گوشزد قرار دادند.
کسانی که با سخنرانیها و ادبیات رهبر انقلاب و همینطور نحوه بیان موضوعات از سوی ایشان آشنا هستند میدانند حضرت آیتالله خامنهای در اعلام و ابراز مواضع و به کارگیری واژهها، نهایت دقت و مراقبت را به خرج میدهند. بر همین اساس مرور دوباره بیانات ایشان در سومین گفتوگوی تصویریشان با مردم پس از حمله رژیم صهیونیستی، نتایج قابل تاملی در بر دارد.
رهبر انقلاب درباره حمله آمریکا به تاسیسات هستهای ایران تصریح کردند این حمله اولا برای «نجات» رژیم صهیونیستی انجام شد و ثانیا برای آمریکا «هیچ دستاوردی» نداشت. ایشان در ادامه تاکید کردند آمریکاییها «هیچ کار مهمی» نتوانستند انجام دهند و رئیسجمهور آمریکا درباره حمله به تاسیسات هستهای ایران مرتکب یک «بزرگنمایی غیرمتعارف» شد. رهبر انقلاب همچنین حمله موشکی ایران به پایگاه آمریکایی العدید در قطر را «سیلی سخت» جمهوری اسلامی به آمریکا تعبیر و تاکید کردند این اقدام نشان داد ایران به مراکز مهم آمریکا در منطقه «دسترسی» دارد و در وقت مقتضی علیه آنها اقدام میکند. رهبر انقلاب در ادامه این بخش از بیاناتشان تصریح کردند این واکنش ایران، در آینده و در صورت تکرار تعرض آمریکاییها «قابل تکرار» است و «هزینه بالایی» برای متجاوز و متعرض در پی خواهد داشت. ایشان در ادامه با اشاره به اظهارات ترامپ مبنی بر اینکه ایران باید تسلیم شود، با کنایه، خاطرنشان کردند این حرف «برای دهان رئیسجمهور آمریکا بزرگ» است و البته مایه «استهزا»ی وی توسط کسانی است که ایران باعظمت و با تاریخ و فرهنگ کهن و عزم پولادین را میشناسند. بنابراین مرور فرمایشات رهبر انقلاب نشان میدهد ایشان با اقتدار مثالزدنی، واقعیات حمله رژیم آمریکا را بیان کردند. حضرت آیتالله خامنهای در این باره، هم به نمایش ترامپ اشاره و تصریح کردند او درباره حمله به تاسیسات هستهای ایران «بزرگنمایی» کرده است، هم تاکید کردند آمریکاییها در این حمله کار مهمی انجام ندادند و هیچ دستاوردی نداشتند، هم حمله ایران به پایگاه آمریکایی العدید را یک سیلی سخت به رژیم آمریکا دانستند و هم تصریح کردند اظهارات ترامپ مبنی بر تسلیم شدن ایران، گندهگویی و غیر قابل تحقق است.
حالا چرا ترامپ از این بیانات به خشم آمد، کنترل خود را از دست داد و جایگاه ریاست جمهوری آمریکا را به سطح قماربازهای آمریکایی تنزل داد؟
ترامپ پس از حمله به تاسیسات هستهای ایران، مدعی شد این حمله کاملا موفقیتآمیز بود و تاسیسات هستهای ایران به طور کامل منهدم و نابود شد. با این حال اما این ادعای ترامپ در آمریکا پذیرفته نشد و او بشدت مورد مواخذه، طعنه و کنایه قرار گرفت. سیانان با استناد به منابع خود در پنتاگون دست به یک افشاگری بزرگ زد و در گزارشی نوشت: آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا معتقد است حمله این کشور به تاسیسات هستهای ایران، منجر به نابودی این تأسیسات نشده و حداکثر یک یا ۲ ماه برنامه غنیسازی ایران را به تاخیر انداخته است. پس از شبکه سیانان، خبرگزاری آسوشیتدپرس و روزنامه نیویورکتایمز نیز در گزارشاتی مفصل، با استناد به شواهد و واقعیات مربوط به تاسیسات هستهای ایران، ادعاهای ترامپ درباره نتایج این حمله را زیر سوال بردند و نوشتند ترامپ در این باره بزرگنمایی میکند.
این افشاگریها خشم و برافروختگی ترامپ را موجب شد و او در موضعی عجیب، خواستار اخراج خبرنگاران و روزنامهنگارانی که حمله او به تاسیسات هستهای ایران را زیر سوال بردند از این رسانهها شد. او حتی در اظهارنظری عجیب، گفت این روزنامهنگاران باید «مثل سگ» اخراج شوند. البته موضع توهینآمیز ترامپ با مقاومت این رسانهها روبهرو شد و مدیران سیانان اعلام کردند خبرنگار خود را اخراج نخواهند کرد. غیر از این رسانههای آمریکایی، در اروپا نیز ادعای ترامپ مبنی بر موفقیتآمیز بودن حمله آمریکا به تاسیسات هستهای ایران مورد تردید و تشکیک قرار گرفت. گاردین با انتشار گزارشی، ادعای ترامپ مبنی بر از بین رفتن تاسیسات هستهای ایران را زیر سوال برد. برخی رسانهها نیز فاش کردند جمعبندی سرویسهای اطلاعاتی اروپا حاکی است حملات ترامپ به تاسیسات هستهای ایران موجب از بین رفتن برنامه هستهای این کشور نشده است و در خوشبینانهترین برآورد، غنیسازی ایران را تنها چند ماه به تعویق انداخته است. سیاست کاخ سفید اما همچنان انکار این گزارشات و اصرار بر موفقیتآمیز بودن این حمله است. با این حال آنچه گزارشات رسانههای منتقد را معتبرتر و ادعای کاخ سفید را بیاعتبارتر کرد، خودداری کاخ سفید از برگزاری جلسه توجیهی در کنگره درباره این حمله بود. این جلسه که قرار بود هفته جاری با حضور تعدادی از اعضای کنگره برگزار شود و در آن، وزیر دفاع و افراد مسؤول به بررسی نتایج حمله به تاسیسات هستهای ایران بپردازند، به دستور ترامپ به تعویق افتاد. این موضوع باعث شد گزارش رسانههای منتقد معتبرتر و ادعای ترامپ و وزیر دفاع او بیاعتبارتر شود. درست در چنین شرایطی، ایران در عالیترین سطح خود، روایتی از حمله آمریکا به تاسیسات هستهای خود مطرح کرده است که دروغگویی ترامپ درباره این حمله را ثابت میکند. در واقع در کشمکش بحث میزان موفقیت حمله ایالات متحده به تاسیسات هستهای ایران در محافل سیاسی و رسانهای آمریکا، رهبر انقلاب واقعیت را بیان میکنند؛ واقعیتی که به وضوح نشان میدهد حمله آمریکا به تاسیسات هستهای ایران، چندان مهم نبوده، ترامپ درباره آن به صورت نامتعارف بزرگنمایی کرده و در واقع آمریکا از این حمله دستاوردی نداشته است و این حمله صرفا برای این انجام شده که نتانیاهو را از مخمصه و باتلاق جنگ نجات دهد. از سوی دیگر، رهبر انقلاب نه تنها گفتند این حمله برای آمریکا فاقد دستاورد بوده، بلکه به واکنش ایران و حمله موشکی به پایگاه العدید نیز اشاره و تصریح کردند این حمله به مثابه یک سیلی سخت به آمریکا بود. جمعبندی معظم له از حمله ترامپ به تاسیسات هستهای ایران، اینگونه است که این حمله نهتنها برای آمریکا دستاوردی نداشته، بلکه آنها متحمل یک هزینه مهم نیز شدند.
در واقع، رهبر انقلاب صحنه میدان را شفاف کردند و این شفافیت، به معنای شکست حمله آمریکا به تاسیسات هستهای ایران بود. این همان چیزی است که ترامپ بشدت از آن واهمه دارد. واکنش ترامپ به انتقادات رسانههای آمریکایی کاملا عصبی و پرخاشگرانه بود. به همین دلیل است که او از تبیین واقعیت توسط رهبر انقلاب تا این اندازه برآشفت. تبیین واقعیت درباره نتیجه جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران، شکست آمریکا و بیتدبیری ترامپ را نشان میدهد. بنابراین ترامپ نسبت به هر آنچه واقعیات مربوط به حمله به ایران را بیان و آن را شفاف کند، برآشفته و عصبانی میشود اما واقعیت را که نمیتوان کتمان کرد. رئیسجمهور آمریکا با همدستی با نتانیاهو و مشارکت در حمله به ایران، مرتکب اشتباهات احمقانه بسیاری شد. این جنگ برای او هیچ نداشت اما هزینههای آن برای او همینجا پایان نیافته است؛ تازه زمان پرداخت هزینههاست. آنچه ترامپ با حمله نافرجام به تاسیسات هستهای ایران انجام داد، قطعا بزودی تبدیل به یکی از رسواییهای بزرگ برای رئیسجمهور آمریکا خواهد شد. رفتار مشمئزکننده و سخیف ترامپ در روز جمعه و اهانتهای او به رهبر انقلاب، این واقعیت را یک بار دیگر در معرض دید همه دنیا قرار داد: اکنون یک فرد خودشیفته و متفرعن با روحیات بچگانه در راس ایالات متحده آمریکا قرار دارد. خطرات حضور چنین پتیارهای در راس قدرت آمریکا خطرات جدی به همراه دارد اما قطعا مهمترین خطر، متوجه خود آمریکا و هیات حاکمه این کشور است.