برنامه اینترنتی «گنگ» با تهیهکنندگی و اجرای «علی ضیا» که با موضوع موسیقی رپ فارسی و با حضور چهرههای شناختهشده این عرصه از سکوی «فیلیمو» منتشر شد، بیش از آنکه یک محصول فرهنگی تأملبرانگیز باشد، به یک چالش نظارتی و یک مانور تبلیغاتی در فضای نمایش خانگی تبدیل شده است. این برنامه، در کنار ارزیابی محتوایی ضعیف، آینهای تمامنما از اقتدار از دسترفته نهادهای تنظیمگر، مانند ساترا، رویکرد سرمایهسالارانه و جنجالمحور سکوهای پرنفوذ، و در نهایت، تعارض هویت ذاتی موسیقی رپ با چارچوبهای رسمی کشور است. نقد و بررسی «گنگ» را باید در سه ضلع اصلی محتوا، پلتفرم/مجری، و نظارت واکاوی کرد.
برنامه «گنگ» با طراحی صحنه تاریک که یادآور فعالیت موسیقی زیرزمینی است، با حضور افرادی که عمدتاً لباسهای مشکی پوشیدهاند، سعی دارد حال و هوای یک کنسرت مخفی رپ را به صحنه رسمی بیاورد. این طراحی و فضاسازی، بیش از آنکه خلاقانه باشد، تلاشی آشکار برای جنجالآفرینی و بهرهبرداری از تابوی این نوع موسیقی است. با این حال، ورای این ژست ساختارشکنانه، محتوای برنامه پوچ و تهی به نظر میرسد.
قسمت اول با حضور محمدرضا شایع (رپر معروف) شامل یک گپوگفت ساده و پاسخهای احساسی و کلیشهای به سؤالهای تماشاگران است. نمونههایی، چون «یک رپر از چه میترسد؟» که پاسخ آن «نباید بترسد» و هورای جمعیت در پی آن، نشان میدهد این برنامه بر هیجان لحظهای و توهم «مخالفخوانی» متکی است، نه گفتوگوی عمیق یا معرفی اصولی اینگونه موسیقی. «گنگ» نه تنها سرگرمکننده نیست، بلکه فاقد هرگونه ایده و خلاقیت تازه است و تنها سرمایه آن، شکستن خطوط قرمز و حاشیهسازی برای دیده شدن است.
نکته دیگر، واکنش خود رپرها به این برنامه است. پشیمانی و عذرخواهی بعدی محمدرضا شایع، که دلیل حضور خود را «برداشتن گامی برای رپ فارسی» عنوان کرده بود، نشان داد که ماهیت هویتبخش موسیقی رپ، بر فاصلهگذاری با قوانین رسمی و حفظ ژست اپوزیسیون استوار است. برای رپری که معاش و هویتش به «مجوز نگرفتن» و «مستقل بودن» گره خورده است، ورود به چارچوب رسمی، به منزله تهدید حیات هنری او تلقی میشود. این امر نه تنها تلاشی را که ادعا میشد برای رفع سوءتفاهم بین مدیران فرهنگی و فعالان این موسیقی صورت گرفته، نقش بر آب کرد، بلکه میتواند به سختتر شدن شرایط برای این حوزه نیز منجر شود.
عملکرد فیلیمو در انتشار برنامه «گنگ» بدون اخذ پروانه تولید و مجوز انتشار، مهر تأییدی بر یک رویکرد ادامهدار در این پلتفرمهاست: معاش در جنجال. هنگامی که پلتفرمهای نمایش خانگی با افت مخاطب مواجه میشوند، حاشیهسازی و تابوشکنی به تنها سرمایه آنها برای جلب توجه و فروش گیشه تبدیل میشود. انتشار یک برنامه بدون مجوز و توقف احتمالی آن، عملاً به یک کمپین تبلیغاتی رایگان تبدیل شده و به جای تأثیر منفی، به بیشتر دیده شدن آن محصول منجر میشود.
از سوی دیگر، علی ضیا، مجری نامه نیز بر پس از افول جایگاه سابقش در تلویزیون، راه بقای رسانهای خود را در حاشیهسازی مستمر در فضای مجازی (بخشاً از طریق تولید محتوا در یوتیوب) یافته است. او نه ایده خلاقانهای برای سرگرم کردن دارد و نه توانایی ویژهای در امر رسانه، بلکه به عنصری جنجالساز و سفارشپذیر (با توجه به حضور چهرههای خاص سیاسی و اقتصادی در برنامههای پیشین او) تبدیل شده است. «گنگ» نهایت تلاش فردی است که تنها راه مطرح ماندن خود را در شکستن تابوها میبیند. پیوند فیلیمو و علی ضیا در این نقطه، یعنی اتکا به فرمول «جنجالی شدن» برای دیده شدن کاملاً هویداست.
مهمترین بخش ماجرا، چالش نظارتی است که برنامه «گنگ» آن را به اوج خود رساند. انتشار «گنگ» فاقد پروانه تولید و مجوز انتشار، آن هم پس از چند ماه از تغییر مدیریت در ساترا (سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر) و امیدها به بازتعریف اقتدار این نهاد، نشاندهنده بازگشت سیاستهای نظارتی به رویکرد حداقلی و محافظهکارانه است.
با وجود رفتار اولیه مدیر جدید ساترا در محدودسازی نماوا (پلتفرمی فاقد پشتوانه قدرتمند) بهدلیل نقض مقررات، عملکرد ماههای بعد نشان داد این سختگیریها ماندگاری لازم را نداشته است. ادامه انتشار آثار بحثبرانگیز در پلتفرمهای پرنفوذتر، مانند «کارناوال» در فیلمنت و «شفرونی» در فیلیمو، بدون مواجهه مؤثر، گواهی بر تداوم خلأ نظارتی و اجرای گزینشی قوانین بود.
انتشار بیمجوز «گنگ» اوج این بحران است. این رخداد، ضعف ساترا در مواجهه با پلتفرمهای صاحب قدرت و سرمایهدار را آشکار کرد. از سوی دیگر، افشای تلاش ناموفق پلتفرمهای دیگر، مانند نماوا برای تولید پروژهای مشابه (مانند «فلفور» با حضور سهرابامجی) که حتی موفق به اخذ استعلام حراست ساترا نیز نشده بودند، تبعیض در اجرای قانون و نابرابری در فضای تنظیمگری را برجسته میکند.
به نظر میرسد تا زمانی که ضمانت اجرا و هزینه توقیف این برنامهها برای پلتفرمها، کمتر از فایده (سود مالی و تبلیغاتی) ناشی از جنجالآفرینی باشد، این چرخه معیوب توقیف پس از انتشار و دیدهشدن بیشتر ادامه خواهد داشت. این رویکرد نه تنها به هرجومرج در شبکه نمایش خانگی دامن میزند، بلکه اقتدار نهادهای رسمی نظام را نیز زیر سؤال میبرد.
برای بازگرداندن نظم به این فضا، اساساً «توقیف» راهکار درستی نیست، بلکه این فضا نیازمند ساماندهی و قانونمندی و فعالیت در جهت اقتدار فرهنگی و هویتبخشی به جامعه است.