صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۵ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۷:۲۵  ، 
شناسه خبر : ۲۸۷۹۰۰

روزنامه کیهان **

انتخاب اسفند، نفوذ ما در منطقه یا نفوذ غرب در ایران؟/ سعدالله زارعی

انتخابات ایران همیشه روی مسایل منطقه‌ای اثرگذار بوده و این‌بار این تاثیر به شدت افزایش یافته است. دلیل این اثرگذاری ویژه، تحولات منطقه و نوع تاثیری که «ایران انقلابی» یا «ایران تسلیم‌طلب» می‌تواند بر آن داشته باشد، است. ایران انقلابی با تکیه بر ظرفیت‌های بومی منطقه، تلاش می‌کند تا تهدیدات نیروهای استعماری و گروههایی که به این جبهه استعماری وابسته هستند را برطرف نماید و «ایران تسلیم‌طلب» و به عبارتی «ایران ترسو» تلاش می‌کند تا خود را با قدرت‌های استعماری وفق دهد و تنها در آن هنگام وارد پرونده‌های منطقه‌ای می‌شود که قدرت‌های سلطه‌گر از آن خواسته باشند و در این میان نتیجه‌ چنین مداخله‌ای افزایش قدرت نیروهای سلطه‌گر خارجی و کاهش توانمندی و اعتماد به نفس کشورها و ملت‌ها در این منطقه است. اما در خصوص این موضوع توجه به نکات زیر ضرورت دارد:

1- انتخابات ایران از سوی مخالفان آن در سطوح بین‌المللی و منطقه‌ای، همواره به عنوان علامت بالندگی، تحرک و تداوم انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن تلقی شده است. این در حالی است که در منطقه ما کشورهای دیگری هم وجود دارند که انتخابات در آنها، چنین معنا و مفهومی ندارد. در پاکستان، ترکیه، عراق و افغانستان نیز انتخابات برگزار می‌شود ولی تحلیل و تفسیر درباره آن از تحلیل و تفسیر درباره پیروزی یا شکست یک یا چند حزب فراتر نمی‌رود. رسانه‌ها نیز نوعا یکی دو روز پیش از آن و یکی دو روز پس از آن درباره انتخابات و نتایج آن سخن می‌گویند. خبر آن هم معمولا هیچگاه درصدر خبرها قرار نمی‌گیرد این در حالی است که بحث در رسانه‌ها درباره انتخابات ایران چند ماه قبل از روز انتخابات شروع می‌شود و تا چند هفته پس از آن نیز امتداد می‌یابد و خبر انتخابات ایران برای چندین روز در راس خبرهای جهان قرار می‌گیرد. این نشان می‌دهد که برخلاف انتخابات در کشورهای دیگر منطقه، انتخابات ایران دارای تاثیری فراملی است و بر روی بسیاری از روندها و پرونده‌های منطقه‌ای و بین‌المللی تاثیر می‌گذارد.

2- در مورد ایران دهها سال است که دشمنان خارجی آن در انتظار یک «تغییر استراتژیک» هستند. دشمن برای این تغییر استراتژیک هزینه زیادی پرداخت کرده و مدت‌های مدیدی انتظار کشیده است. در زمان انتقال حضرت امام‌خمینی به بیمارستان در سال 68 به یک‌باره سیاستمداران و رسانه‌های خارجی به همدیگر نوید دادند که زمان تغییر استراتژیک فرا رسید و انقلاب اسلامی روزهای پایانی خود را آغاز کرده است اما البته این تفسیر زمان زیادی نپائید و از روز 15 خرداد ماه 68 این بحث مطرح شد که با به قدرت رسیدن یک خمینی جوان، انقلاب اسلامی که آیت‌الله خمینی آن را رهبری می‌کرد مسیر خود را ادامه می‌دهد.

وقتی دولت دوم هاشمی به گونه‌ای عمل کرد که امکان حضور و نفوذ غرب و عوامل شناخته شده آن از جمله بعضی از سلطنت‌طلبان در حوزه‌های اقتصادی و فرهنگی فراهم شد و این اواخر به چالش تبدیل شد بار دیگر در غرب این زمزمه در گرفت که جمهوری اسلامی ایران در حال فاصله گرفتن از مواضع و اصول خود است و سرعت حرکت این قطار آنقدر زیاد است که تا رسیدن به ایستگاه‌‌ نهایی وقت زیادی باقی نمانده است. این احساس در غرب با روی کار آمدن سیدمحمد خاتمی در انتخابات خرداد 76 تشدید شد اما بعد از یک دوره زمانی، بار دیگر غرب باور کرد که جمهوری اسلامی هنوز روی اصول اصلی شکل‌دهنده به خود تاکید دارد و عوامل برهم زننده، آنقدر قوی نیستند که بتوانند روی حرکت انقلابی آن تاثیرگذار باشند با شکست این جریان در سال 84 و محور شدن مقوله «عدالت‌طلبی» حرف و حدیث‌های گذشته غرب تا حد زیادی کنار گذاشته شد و حتی به اینجا رسید که رئیس‌جمهور آمریکا دست کم دوبار طی نامه‌های محرمانه‌ای خطاب به رهبر معظم انقلاب اسلامی، برای اصلاح روابط آمریکا و ایران اعلام آمادگی کرد.

در دوره جدید، آمریکایی‌ها از یک سو تجربه گذشته و توان نظام جمهوری اسلامی در مدیریت چالش‌های هویتی خود را پیش رو دارند و از سوی دیگر قضایای یکی - دو سال اخیر و زمزمه‌هایی که این بار از این طرف برای حل و فصل مسایل ایران و آمریکا شنیده شده، آمریکایی‌ها وهمگرایان آنان در انتظار «تغییر استراتژیک» در ایران نشسته است. در همین هفته‌های اخیر آقای دکتر سریع‌القلم که از او بعنوان «مشاور ویژه رئیس‌جمهور» یاد می‌شود فاش کرد که آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها در حاشیه اجلاس امنیتی «داووس» به هیئت ایران گفته‌اند که در انتظار نتایج دو انتخابات آتی مجلس و ریاست‌جمهوری ایران هستند تا پس از آن با بررسی شرایط نسبت به اجرای تعهدات خود در برجام تصمیم بگیرند.

به همین نسبت در سطح منطقه نیز رژیم‌های همگرا با آمریکا و اروپا در انتظار نتایج انتخابات 7 اسفند ایران به سر می‌برند از منظر آنان اگر گروهی که درست یا نادرست در ایران به عنوان «سازشکار» و «اهل دادن امتیاز» خوانده می‌شود، پیروز شود، ایران در موضع جدیدی قرار می‌گیرد و آنان نیز وضع تازه‌ای پیدا می‌کنند. بر این اساس روزنامه سعودی الحیات که در لندن چاپ می‌شود، طی چندین مقاله بر تاثیرگذاری نتایج انتخابات ایران به بحران سوریه و بقایا فنای اسد تاکید داشته‌اند. درواقع از منظر آنان پیروزی سازش‌طلبان، ایران را به دادن امتیازاتی ترغیب می‌کند که تاکنون علیرغم فشارها از دادن آن اجتناب نموده است.

3- انتخابات 7 اسفند ایران از منظر کسانی که در سطوح مختلف خارجی به ارزیابی میزان و نتایج قدرت ایران مشغول می‌باشند، یک معیار مهم در میزان و عمق هواداری از تفکری است که مهمترین دغدغه‌ آن خروج از انزوا و به تعبیر درست‌تر «پذیرفته شدن» در مناسبات رایج جهانی است. به عبارت دیگر غرب تاکنون نتوانسته است بین تمایلات یک طبقه که بسیاری از پست‌های حکومتی ایران را در اختیار دارند و تمایلات توده‌هایی که این طبقه با سوار شدن بر دوش آنها به این مناصب رسیده‌اند، رابطه معنادار و «قطعی» برقرار نماید. غرب و همتایان منطقه‌ای آن در تبلیغات رسانه‌ای خود وانمود می‌کنند که این همانی وجود دارد و روی کارآمدن یک طیف که آشکارا تمایلات غرب‌گرایانه دارد، محصول تغییر باور اجتماعی ایرانیان نسبت به غرب و ارزش‌های آن است ولی اگر ما به روند مواجهه غربی‌ها با همین نخبگان حاکم نگاه ‌کنیم و از لابلای خطوط نگاه آنان تردید در امتیازدهی به این طبقه را مشاهده می‌نمائیم و درمی‌یابیم که برخلاف آنچه در رسانه‌هایشان به تکرار گفته می‌شود، غرب نسبت به استحاله اجتماعی ایرانیان از «عزت‌طلبی» به «تسلیم‌طلبی» تردید جدی دارند در این جا علاوه بر آنچه از قول دکتر سریع‌القلم بیان شد، یک مقام دولتی آمریکا و خانم هیلاری کلینتون که هم حزبی اوباما و وزیر خارجه سابق اوست، حدود یک ماه پیش و در بحبوحه بحث برجام اظهار داشتند ما تغییر محتوایی در ایران مشاهده نمی‌کنیم و فکر نمی‌کنیم مقامات جدید ایران همان کسانی‌اند که می‌توانند مشکلات فیمابین ایران و آمریکا را حل کنند. از منظر آنان روز هفت اسفند روزی است که غرب بر تردید خود غلبه کرده و به «موضع مشخص» می‌رسد. در عین حال نکته اینجاست که بعد از روز 7 اسفند، آمریکایی‌ها یا به 11 اردیبهشت 88- که نامه آشتی‌طلبانه اوباما به تهران رسید- و بهمن 91 - روزی که سلطان قابوس در دیدار با مقامات ایرانی از نظر آمریکایی‌ها مبنی بر تمایل به توافق با ایرانی‌ها در پرونده هسته‌ای خبر داد- می‌رسند و با ارزیابی قدرت واقعی ایران، فشار بر ایران را در حوزه داخلی و منطقه‌ای تعدیل می‌کنند و یا اینکه به روزی که ایران پیش از رویت نشانه‌هایی از تمایل غرب به اجرای تعهدات برجامی خود، بخش عمده‌ای از تاسیسات مهم خود را تعطیل کرد برمی‌گردند و تلاش می‌کنند با مدیریت اختلافات خود، در بسیاری از پرونده‌های حساس، ایران را به در پیش گرفتن روش مذاکره و اعطای «امتیازات بزرگ» وادار نمایند.

4- در این تردیدی نیست که این انتخابات علاوه بر آنکه مثل همیشه مهم و اثرگذار است، «نقطه عطف» هم به حساب می‌آید. اگر به نوع تبلیغاتی که از یکی دو سال پیش از این درباره شرایط پیش روی کشور به راه افتاد، نگاه بیندازیم، این «نقطه عطف» خود را نشان می‌دهد. بعنوان مثال تمرکز دشمن روی رهبری و فشاری که برای شکستن داربست‌ها و سازوکارهای نظام - نظیر شورای نگهبان، سپاه‌پاسداران، مجلس خبرگان- دنبال شد از تلاش برای دستیابی به «تغییر هویتی» جمهوری اسلامی خبر می‌داد که البته این موضوع با هوشیاری نظام به جایی نرسید. همزمان با این موضوع، تلاش گسترده‌ای معطوف به «تغییرسازمانی» نظام- که در چهره تسخیر مجلس جلوه‌گر شد- گردید. غرب اگرچه امروز اعتراف می‌کند که دوم خردادیزه شدن انتخابات هفتم اسفند یک راه حل قطعی و نتیجه‌بخش نیست اما معتقد است در شرایطی که یک طبقه جدید با در اختیار گرفتن بعضی از مناصب نظام، بطور آشکار و پنهان «تغییر سیاست‌های خارجی» نظام را دنبال می‌کنند، کمک مجلس به این طیف و بخصوص کمک به امتداد آنان در حکومت طی سالهای آینده، «استراتژیک» و دارای «ارزش بنیادین» ارزیابی می‌نمایند و از این رو معتقدند این دوره‌ای است که اگر مغتنم شمرده شود، احتمالا قابل تمدید نیست.

***************************************

روزنامه قدس **

با گردشگران خارجی چگونه روبه رو شویم؟/ معتضد

من به خواندن ستون صدای مردم علاقه زیادی دارم، زیرا در کوران مشکلات، بلاها و آلامی که جان مردم را به لب می‌آورد، قرار می‌گیرم. چه خوب است جناب رئیس جمهور، وزیران و استانداران هم دستور بدهند ستون‌های شکایات و ناله‌های مردم به عرض مبارکشان برسد و این پیامک‌ها بی‌شنونده و خواننده نماند.

خواننده‌ای برای من پیامک داده:

«آقای معتضد! منظورتان را روشن‌تر بیان کنید، با مشت گره کرده با جهانگردان روبه رو نشویم، به چه معناست؟ تنها چیزی که به ذهن می‌رسد نگفتن مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسراییل است». چه کسی از شما خواسته مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسراییل نگویید؟ اتفاقاً خیلی خوب است در روزهای قدس یا 13 آبان این فریادها را بزنید، اما اگر هر فرنگی را که برای سیر و سیاحت ایران به کشور ما سفر می‌کند (آمار می‌گوید، درصد بسیار زیادی از گردشگرها، آمریکایی‌ها هستند که با علاقه و کنجکاوی به ایران سفر می‌کنند و درخواست ویزا کرده‌اند) دیدید، فریاد زدید و مشت گره کردید که گردشگری منسوخ می‌شود و عایدات میلیاردی از میان می‌رود و باز هم نصیب ترکیه می‌شود و باز باید چشم امید به افزایش بهای هر بشکه نفت داشته باشید. گزارش روزنامه قدس 29 بهمن را هم بخوانید که واردات 494 میلیون دلار کفش خارجی چند هزار کفاش ایرانی را بیکار کرده و کارگاهی که روزی 300 جفت کفش می‌دوخته، امروز سی جفت کفش می‌دوزد و چک 6 ماهه کفاش‌ها هم برمی‌گردد و تعداد زیادی کارگاه‌های تولیدی تعطیل شده است و ما هستیم که شعار می‌دهیم، اما کالای خارجی هم می‌خریم. در برابر دولت آمریکا که با ما مشکل بنیادی دارد و قصد براندازی ما را دارد نه تنها شعار بدهید بلکه اسلحه بردارید. اما اگر دولت طرحی برای گسترش جهانگردی دارد، میهمان نوازی ایرانی که اظهر من الشمس است و از قدیم حتی از عصر هخامنشیان مشخصه ملت ایران بوده و بخصوص از عصر صفویه به اوج رسیده باید جور دیگری برخورد کرد. هزاران خارجی از هر قاره و ملتی طی این پانصد سال به ایران گام نهاده از میهمان نوازی و انسانیت و سخاوت ایرانی تعریف کرده‌اند. در عوض از بسیاری از همسایگان ما بد گفته‌اند. با گردشگر باید باادب و مهربانی و خونگرم روبه‌رو شد. دولت همسایه ما، امارات عربی، که در نشریه رسمی‌اش «الامارات» خواندم، از 29 وزیرشان هشت خانم را به مقام وزارت برگزیده‌اند، فرودگاهی ساخته‌اند که بزرگ‌ترین فرودگاه جهان شناخته شده است. «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد». در روزهای ویژه عیبی ندارد آدم به صدای بلند به یک قدرت استعماری شعار بدهد، اما چقدر خوب است کوشش کنیم در گندم آن قدر خودکفا شویم که دست نیاز برای 5/7 میلیون تن گندم به سوی آمریکا دراز نکنیم. باید کاری کنیم سالی 150 هزار جوان تحصیلکرده ایرانی به آمریکا، اروپا و استرالیا و کانادا مهاجرت نکنند! کاری کنیم که همه احساس کنند باید دین خود را به ایران ادا کنند. پیروزی ما بر آمریکا زمانی است که خودروهای قوی و عالی تولید ایران زیر پا داشته باشیم و مثل هند که خودرو و قطار و هواپیما می‌سازد، چشم به آمریکا، فرانسه، انگلیس، آلمان و ایتالیا نداشته باشیم. وقتی بر آمریکا پیروز می‌شویم که داروهایی را که با قیمت چند برابر از آمریکا تهیه می‌کنیم، در کشور تولید کنیم و به بازار ناصر خسرو مراجعه نکنیم که دواهای قلابی با برچسب قلابی تولید آمریکا تهیه کنیم. آمریکا سرزمین شلوغ و درهم و برهمی است. آمریکایی از صبح تا شام می‌دود وسرش توی مسایل جهان نیست. آخر هفته جلوی تلویزیون می‌نشیند و مسابقه راگبی، تنیس، والیبال، فوتبال و بسکتبال و غیره تماشا می‌کند و پاپ کورن (پف فیل) زیر دندان مزمزه می‌کند. توجه چندانی ندارد که کی در دنیا زنده باد و مرده باد می‌گوید. این اسراییلی‌ها و کارخانه‌های صنایع جنگی و تراست‌های نفتی هستند که سعی می‌کنند دشمن فرضی برای مردم آمریکا پیدا کنند و سلاح‌های در انبار مانده‌شان را آب کنند. بیشتر آمریکایی‌ها جز انگلیسی، زبان دیگری نمی‌دانند. مفهوم فریادها را نمی‌فهمند. کسان دیگر برایشان تفهیم می‌کنند که این ایرانی‌ها خواهان مرگ شما هستند.

تعجب می‌کنند: «اوه مای گاد» می‌گویند و در انتخابات، می‌روند به عوضی‌ترین و خنگ‌ترین و جنگ افروزترین کاندیداهای حزب جمهوری خواه مثل ترامپ ابله و کله خشک رأی می‌دهند. در هر صورت با گردشگرها مهربان باشید و بگذارید صنعت جهانگردی جان بگیرد و اقتصاد کشور از تک محصولی فاجعه آمیز نفت نجات یابد.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

مجلس مستقل و معتدل

بسم‌الله الرحمن الرحیم

تکاپوی مردم بویژه احزاب، گروه‌ها و جمعیت‌ها برای معرفی نامزدهای مورد حمایت خود به سایرین، در روزهای اخیر شدت و دامنه بیشتری پیدا کرده است. این تلاش‌ها اگر در مسیر صحیح و منطقی صورت پذیرد، نه تنها منفی نیست بلکه باید مورد استقبال نیز قرار گیرد، چرا که از یکطرف باعث افزایش نشاط سیاسی جامعه و ایجاد شور انتخاباتی می‌شود و از طرف دیگر زمینه‌های شناخت بیشتر گروه‌ها، جناح‌ها و افراد مورد حمایت آنها را فراهم می‌سازد.

این روزها شاهدیم که تبلیغات برخی افراد و گروه‌ها به ویژه در یک جناح خاص، ابعاد کینه توزانه، انتقامی و حذفی پیدا کرده و آنها بجای آنکه به نقاط قوت و قابلیت‌های عناصر مورد حمایت خود بپردازند، با توسل به انواع شیوه‌های غیراخلاقی به جوسازی و سمپاشی علیه رقبای خود سرگرمند.

متاسفانه رسانه ملی هم با تبلیغات یکسویه و تخریبی خود، حد و اندازه رسانه ملی را به سطح بلندگوی تبلیغاتی یک حزب خاص تقلیل داده و با روند نومید کننده‌ای سعی در القای شبهه در فضای انتخاباتی دارد که در مجموع می‌تواند آحاد مردم را از اصل حضور در انتخابات منصرف سازد که البته به مصلحت نیست و باید کاری کرد که مردم هرچه بیشتر به پای صندوق‌های رای بیایند و با آراء خود اعتبار نظام را تضمین کنند. انتظار عمومی اینست که مردم علیرغم بداخلاقی‌ها، کینه‌توزیی‌ها و برخوردهای غیرمسئولانه تمامی کسانی که از جایگاه و موقعیت خودشان سوءاستفاده می‌کنند، به اصل نظام بیندیشند و برای حمایت از نظام و انقلابی که خودشان آنرا به وجود آورده‌اند، هرگز دلسرد نشوند و تردیدها را کنار بگذارند.

این، یک نکته حیاتی و سرنوشت ساز است که مردم ایران با درک شرایط پیرامونی به مسئولیت‌های خود عمل کنند و برای حفظ اقتدار نظام، همچنان در صحنه باشند و نقش‌آفرینی کنند.ما دشمنان شروری در سطح منطقه و در مقیاس جهانی داریم که با مشاهده حضور حماسی ملت در صحنه‌های مختلف انقلاب، دچار احساس شکست و ناکامی شده‌اند ولی هنوز هم برای جبران شکست‌های خود، منتظر فرصتند. این ما هستیم که بی‌اعتنا به سمپاشی‌ها می‌توانیم و به حمایت ازاسلام و انقلاب و کشور، نقش‌آفرینی کنیم و به مسئولیت‌های تعطیل‌ناپذیر خود عمل نمائیم.

صرفنظر از مسائلی که ناشی از بداخلاقی‌ها، دعواهای باندی و جناحی و طمع ورزی‌های سیاسی افراد و گروه‌ها است، همه وظیفه داریم در تشکیل مجلسی در تراز انقلاب نقشی ایفا کنیم و افرادی را به مجلس بفرستیم که شایسته نمایندگی ملت باشند.

آرزوی همیشگی امام و آحاد ملت سلحشور ما این بوده که مجلسی افتخارآفرین داشته باشیم که در راس امور باشد. ملت بزرگ ما هرگز نمی‌خواهد مجلس ما در ذیل امور باشد. ما نمایندگانی را طالبیم که «عصاره فضایل ملت» باشند وبه سوگند خود وفادار بمانند و برای حفظ منافع ملی و مصالح کشور، هیچ حد و مرزی قائل نباشند. ما مجلسی مستقل، معتدل، کاردان، اهل تدبیر و آینده‌نگر می‌خواهیم که تک تک نمایندگانش و کلیت عملکرد آن شایسته نام جمهوری اسلامی باشد و انصافاً فراتر از جناح‌ها و گروه‌ها و مطامع شخصی این و آن عمل نماید.

به راستی با یادآوری برخی صحنه‌های عملکرد مجلس کنونی و مجالس گذشته، عرق شرم بر پیشانی مردم و به ویژه فرهیختگان می‌نشیند که دل در گرو انقلاب دارند و دلسوز نظام هستند و خود را «وامدار پابرهنگان» می‌دانند و در پیشگاه شهدا احساس دین می‌کنند. حتی اگر هر یک از ما در انتخاب عناصر اعزامی به مجلس دچار خطا در تشخیص هم شده باشیم، اکنون فرصتی برای جبران مافات و ترمیم گذشته‌هاست که بتوانیم ترکیب جدیدی از مجلس را برگزینیم که فردا احساس پشیمانی و شرم نداشته باشیم. مجلس دهم باید مجلسی مستقل و معتدل باشد که نمایندگانش برای مردم دلسوزی کنند و به خاطر خوشایند این و آن، حقی را باطل و باطلی را حق، جلوه ندهند و به مسئولیت‌های خود به درستی و با صداقت عمل نمایند، از هرگونه تندروی، ملاحظه کاری، جانبداری کورکورانه و لجاجت بی‌منطق بپرهیزند و به گونه‌ای عمل نمایند که در پیشگاه خدای متعال بخاطر کارنامه سیاسی در مجلس خجالت زده نباشند. امام خمینی در این زمینه به مردم توصیه می‌کرد که مثل مرحوم مدرس را به مجلس بفرستید. شاید کسی در فهرست باقیماندگان تایید صلاحیت شده، در آن حد و اندازه نباشد، ولی شاید بتوان کسانی را به مجلس فرستاد که اگر همانند مدرس نیستند، حداقل در همان مسیر بیندیشند و در آن گام بردارند.

***************************************

روزنامه خراسان**

4 نکته درباره تلاش انگلیس برای دخالت در انتخابات/ امیرحسین یزدان پناه

چند روزی است که در کشور برخی حواشی درباره لیست هایی که به «لیست های انگلیسی» معروف شده اند به تبلیغات انتخاباتی وارد شده است. برخی معتقدند که این گونه حواشی برای تخریب رقباست و در مقابل عده ای نیز می گویند که تلاش کشورهای بیگانه به خصوص انگلیس در این دوره انتخابات عیان شده و آن ها رسما خواستار رای دادن مردم تهران به یک لیست خاص و رای ندادن به یک لیست دیگر شده اند. واقعیت چیست؟ آیا انگلیس در ایران لیست منتشر کرده است؟ آیا انگلیس می تواند در انتخابات دخالت کند؟

واقعیت چیست؟

هفته گذشته بخش فارسی شبکه دولتی بی بی سی که همیشه مدعی بی طرفی است! این تظاهر را کنار گذاشت و در مطلبی راجع به انتخابات مجلس خبرگان با درهم آمیختن آمار مختلف پیشنهاد کرد که مردم ایران به برخی افراد در مجلس خبرگان رای ندهند و به برخی دیگر رای دهند. هدف این یادداشت مشخصا حذف آیات احمد جنتی، محمد یزدی و محمدتقی مصباح یزدی از مجلس خبرگان رهبری اعلام شده بود. البته این موضوع صرفا به نوشتن یک یادداشت منتهی نشد و در برنامه های مختلف صوتی و تصویری و نیز برنامه های ظاهرا تعاملی این شبکه نیز همین موضوع به بحث گذاشته و تلاش شد که از زبان تحلیلگران و افراد مختلف و حتی افرادی که مخاطب برنامه معرفی می شدند، همین نکات به مردم القا شود.

پرداختن به همه ابعاد این موضوع، چیزی نیست که در یک یادداشت یا یک شبه بتوان جمع بندی کرد اما در این مجال تلاش می شود به برخی نکات مهم اشاره ای مختصر شود.

1- وقتی صحنه آرایی دشمن و سرمایه گذاری آنان روی یک موضوع (مثلا رای دادن به یک لیست) آشکار می شود و بارها در رسانه های خارجی تاکید بر این موضوع تکرار می شود، لازم است که افرادی که در آن لیست یا جریان مورد طمع قرار گرفته اند، به صورت صریح و شفاف مرز خود را با بیگانگان و آن چه توسط دشمن بیان می شود، روشن کرده و صراحتا نسبت به طمع دشمنان موضع بگیرند. اتفاقی که توسط برخی چهره ها رخ داد و آن ها علنا نسبت به دخالت انگلیسی ها موضع شفاف گرفتند که جای تقدیر دارد.

2- متاسفانه گروهی با این مساله با استفاده از کلیدواژه هایی مانند لیست انگلیسی یا مجلس انگلیسی به گونه ای برخورد کردند که بیشتر کارکرد انتخاباتی برای رقابت با گروه رقیب را داشت. دخالت کشوری معلوم الحال مانند انگلیس با آن سابقه استعماری و لطمات جبران ناپذیری که به منافع ایران زده است، مساله ای ملی است که مسلما همه مردم ایران با آن زاویه دارند لذا به هیچ وجه نباید سطح آن را تا مسائل انتخاباتی پایین آورد.

3- وقتی صحنه آرایی توسط دشمن رخ می دهد، فارغ از آنچه در ظاهر می بینیم باید به لایه پنهان تر این رخداد نیز برشی زد و تلاش کرد تا اهداف پنهان آن ها از این طراحی را کشف کرد و در قبال آن واکنش مناسب انجام داد هرچند با سلایق گروهی ما زاویه داشته باشد چرا که دیگر ما با موضوعی ملی طرف هستیم. براین اساس با مطالعه تحلیل ها و خبرهایی که طی چند هفته گذشته درباره انتخابات توسط رسانه های بیگانه منتشر شده است به چند محور مهم می توان اشاره کرد:

الف- اعتبارزدایی از جایگاه مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی در ایران (زیرسوال بردن نهادهای قانونی و موثر در حرکت انقلاب)

ب- القای اختلاف میان دولت و نهادهای انقلابی (القای حاکمیت دوگانه)

ج- القای اختلافات شدید میان حامیان دو جریان اصولگرا و اصلاح طلب(تلاش برای دوقطبی کردن جامعه)

د- و مهمترین مساله اعتبارزدایی از شورای نگهبان و لطمه جدی به مشروعیت ساختار نظام

البته به این لیست بازهم می توان نکاتی را اضافه کرد که به مطالب بعدی موکول می شود اما با در نظر گرفتن همین4 محور القایی توسط رسانه های بیگانه و اتاق های فکر غربی سوال این است که تخریب برخی چهره های یک لیست انتخاباتی و حمایت از یک لیست دیگر، آیا تنها هدفش تلاش برای ورود عناصرخاص به نهادهای تصمیم گیر نظام است؟ بررسی تحلیلی این عرصه نشان می دهد که پاسخ منفی است گرچه ممکن است بر اساس تحلیل های درست یا غلط چنین فکر کنند که رفتن عده ای و نرفتن عده ای به منافع آن ها نزدیک تر است اما ایجاد دودستگی در جامعه به بهانه این موضوع قطعا یکی از اهداف اصلی آن هاست. کشوری که در میانه منطقه ای جنگ زده، خود با خطرهای جدی مواجه است اما لنگرگاه امنیت شده و سکان ایجاد امنیت را در منطقه به دست گرفته است، قطعا یکی از اهداف اصلی بازیگران فرامنطقه ای برای جنگ افروزی است و در این مسیر نیز یکی از مهم ترین عوامل موثر که به دشمنان کمک می کند، قطبی شدن کشور و ایجاد دودستگی ها میان صفوف متحد مردم ایران است. حتی اگر هیچ کدام از لیست های مورد حمایت آن ها رای نیاورد بازهم نتیجه ای که این موضوع در جامعه دارد،یعنی دو دستگی، می تواند هزینه های سنگین به کشور وارد کند و در مقابل ورود هرکدام ازافراد آن لیست ها به نهادهای تصمیم گیر، به راحتی می تواند اعتبار تصمیم های بعدی آن نهاد را با یک علامت سوال و ابهام مواجه کند. درحالی که وقتی شورای نگهبان قاطعانه و با صراحت در مسیر نگهبانی از قانون اساسی و انقلاب اسلامی گام بر می دارد و درباره صلاحیت نامزدها صریحا اظهارنظر می کند، تاحدود زیادی می توان نسبت به گزینه ها اعتماد داشت (گرچه قطعا مردم هم باید در مرحله شناخت خود به دنبال کسانی باشند که زاویه ای با مسیر اصلی انقلاب و امام و رهبری ندارند؛ مسیری که اقتدار و امنیت امروز را برای ما به ارمغان آورده است). بنابراین تاکید بر این که برخی افراد «انگلیسی هستند» نتیجه ای خطرناک همچون اعتبار زدایی از سال های متمادی تصمیم های این نهاد را به دنبال دارد که باید با هوشمندی مراقبش بود.

نکته اصلی خطرناک این است که دشمن می خواهد با رای نیاوردن عده ای ماهیت نهاد شورای نگهبان را تخطئه کند و اینگونه القا کند که شورای نگهبان در میان مردم جایگاهی ندارد و از این طریق گام رسانه ای تبلیغی بعدی خود را با مشروعیت زدایی از شورای نگهبان آغاز کند که این گام مقدمه مشروعیت زدایی از مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان و دیگر نهادهای دموکراتیک کشور خواهد بود. همه مردم ایران با نقشه های پیچیده انگلیسی ها آشنا هستند، نقشه هایی تودرتو و بسیار برنامه ریزی شده که در ظاهر صورت هایی ساده و عادی دارند. به همین دلیل هم است که وقتی نام انگلیس به میان می آید همه مردم ایران با بدبینی تمام به رفتارهای آن ها نگاه می کنند.

4- نکته مهم دیگری که باید مورد توجه قرارگیرد این است که 2 مفهوم «دخالت بیگانه در انتخابات» و «تلاش بیگانه برای دخالت در انتخابات» باهم تفاوت دارد. در مفهوم اول منظور این است که بیگانگان درحال دخالت کردن هستند و موفق شده اند نقشه شان را پیاده کنند. اما در مفهوم دوم به «تلاش» دشمن برای دخالت اشاره می شود. درحقیقت تلاش جدید آن ها برای رای آوردن و نیاوردن برخی افراد، حکایت از «تلاش» آن هاست برای دخالت؛ به قول رهبر انقلاب: «انگلیسی‌ها دلشان تنگ شده برای دخالت کردن در ایران.» (2) اما فراموش نکنیم همین که از طریق رادیو و تلویزیون تلاش می کنند دخالت کنند یعنی دستشان از کشور قطع شده است و به برکت انقلاب اسلامی و حضور همیشگی مردم در صحنه، نمی توانند در ایران دخالت کنند: «امروز این دست ها قطع شده است؛ امروز جلوی این دخالت ها گرفته شده است به برکت انقلاب، به برکت بیداری مردم.» (3) درباره این موضوع همان طور که آمد حرف برای گفتن و باز شدن ابعاد مختلف موضوع بسیار است اما مخلص کلام این که نباید در وزن دادن به اتفاقات و تلاش های دشمن برای دخالت به نحوی عمل کرد که بازی کردن در زمین دشمن و دمیدن در دودستگی مردم باشد. مردم رمز عملیات آژاکس در 28 مرداد 1332 را که توسط رادیو بی بی سی بیان شد و به کودتا علیه دولت مصدق منجر شد و... را به یاد دارند و مسیر اصلی انقلاب که کشور را از تلاطم های مهیب به سلامت عبور داده است می شناسند و اجازه انحراف در آن را نمی دهند. عزت ایران و اقتدار ایران مرهون مردم و بیداری آن هاست و همه مردم ایران هنگامی که پای سوءاستفاده دشمن آن هم دشمنی فریبکار به میان می آید می دانند که باید چگونه به نقشه ای در ظاهر ساده بسته بندی شده، پاسخ دهند. ان شاء ا... .

پی نوشت ها:

1- بیانات رهبر انقلاب در خطبه‌های نماز جمعه تهران؛ 15/11/1389

2- بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی‌؛ 28/11/1394

3- همان

***************************************

روزنامه ایران**

بزنگاه تاریخی و قدرت حق رأی/مهدی کرباسیان

در آستانه یکی از بزرگ‌ترین رویدادهای انتخاباتی کشورمان قرار داریم، در حال رقم زدن آینده‌ای هستیم که ابزار آن در دست ما قرار دارد. آینده‌ای که معیشت، رفع بیکاری، اشتغال و توسعه اقتصادی این کشور در آن قرار دارد. در واقع مردم قادرند نوع سرنوشت خود را براساس خواست خود که همان «رأی» است رقم زنند. حالا سؤال این است که چه پیامدهایی از این حضور روی خواهد داد؟ به اعتقاد اینجانب، انتخابات نوعی ساختن است، نوعی مهیا کردن مقدمات برای آینده. حال با چنین پیشفرضی گام به گام، بیشتر اهمیت چنین حضوری عیان می‌شود. این ما هستیم که با نوع انتخاب، نشان می‌دهیم عبور از بحران‌های گذشته، سر و سامان دادن به وضعیت معیشت و بیکاری چگونه باید باشد؟ آیا خواهان ترمیم وضعیت ایجاد شده هستیم؟ در حقیقت این علامت را به اقتصاد و سیاست کلان کشور می‌دهیم که اداره کشور چگونه باشد؟ سیاست‌ها در چه جهتی باید حرکت کند؟

اکنون که کشور ایران اسلامی ما با همت مردان بزرگ، هنر دیپلماسی را به پشتوانه مردم، حمایت رهبر معظم انقلاب و دولت یازدهم به معرض نمایش گذاشت، باید به گونه‌ای مسیر را انتخاب کرد که از شرایط موجود و آتی، بهترین بهره را نصیب اقتصاد و مردم کرد. شاید به جرأت بتوان گفت که یکی از پایه‌های این هنر دیپلماسی، فعال کردن زمینه کسب و کار در این سرزمین کهن، با استعداد و غنی از نیروی انسانی، ذخایر زیرزمینی و استراتژیک است. همراه شدن مجلس با اقدامات دولت یازدهم، همان حرکت نخستین در «برجام اقتصادی» است که بدرستی «برجام 2» خوانده است. آنچه در دوران پس از برجام نمایان شده، پاسخ به این پرسش است که میزان نقش مردم بر تعیین سرنوشت خویش، در حمایت از برجام چگونه تجلی پیدا می‌کند. این امر در دیدارهایی که اخیراً با سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی برگزار شده، بیشتر مورد کنکاش واقع شده که میزان حمایت مردم از دوران جدید چیست؟ آیا مردم خواهان تغییر وضع موجود برای حصول به وضع مطلوب هستند؟ پاسخ به این سؤال در حضور و مشارکت حداکثری مردم، در پای صندوق‌های رأی هویدا می‌شود.

یکی از پرسش‌های مهم در حوزه اقتصاد انتخابات این است که سطح مشارکت مردم در انتخابات چه مقدار بر سطح متغیرهای اقتصادی اثر می‌گذارد؟ یکی از مسائلی که در زمینه رأی دادن در انتخابات مطرح است، این است که چرا افراد وقت و امکانات خود را صرف می‌کنند تا پای صندوق‌های رأی بروند و رأی بدهند؟

در این باره باید اذعان کرد که یک نگاه استراتژیک و دوراندیش بر این امر صحه می‌گذارد که ادامه دادن مسیری که در دو سال گذشته با مشقات فراوان و ساعت‌ها کار کارشناسی و همت والا شکل گرفته، میسر نیست مگر با انتخاب شایسته و متناسب با نیازهای روز کشور. همچنین باید اضافه کرد که هماهنگی اجزای این بدنه در کشور که یکی از مهم‌ترین رئوس آن مجلس شورای اسلامی است، توسط افرادی آگاه به امور و شرایط حساس، عملی است.

واقعیتی که در دل تاریخ وجود دارد، این نکته را گوشزد می‌کند که هر زمان نمی‌توان برنامه‌های توسعه‌ای را به نیکی پیاده کرد، باید شرایط بیرونی و درونی مهیا باشد. متأسفانه در دهه 80 با وجود افزایش درآمدهای فروش مواد خام، محصولات معدنی و صنایع معدنی و... نتوانستیم مدیریتی درخور آن روزگار داشته باشیم تا امروزه در شرایط رکود، کمتر، آسیب ببینیم. در حالی که در آن دوره بنیان‌های فکری و مدیریتی کشور از بین رفت و سرانجام کشور از اقتصادی با رشد 6 درصدی، صنعت و معدنی با رشد 11 درصدی و همچنین تورم 11 درصدی به اقتصادی با نزول 11 پله‌ای، به رشد منفی 5 درصد، صنعتی با افول 22 پله‌ای و تورمی لجام گسیخته 4 برابری مواجه شدیم. حال چنانچه در آن زمان آگاهانه و از سر حق به انتخابی دست می‌زدیم که شایسته این کشور و مردم باشد، شرایط به گونه‌ای بهتر رقم می‌خورد.

اعتقاد بنده این است که وجود یک مجلس پرتوان و شایسته می‌تواند تا حدود زیادی یک دولت را همواره در ریل توسعه نگه دارد و مانع از دست رفتن فرصت‌ها شود. فرصت‌ها موضوعاتی همیشگی نیستند. به اعتقاد صاحبنظران و عقلای داخلی و همچنین مراکز جهانی، ایران تنها در یک یا دو دهه آینده است که می‌تواند خود را از کشوری رو به توسعه به سرزمینی توسعه یافته تبدیل کند و این میسر نیست مگر با انتخاب صحیح و استفاده از حق رأیی که در یک نظام مردم‌سالار جاری است. همچنین وظیفه ما است که مانع از دست رفتن فرصت‌های پیش رو شویم. حضور مردم با برگه رأی، چنین امکانی را برای ما ایجاد کرده است.

***************************************

روزنامه جام جم **

مشارکت مردم؛ منبع قدرت‌نرم جمهوری اسلامی / دکتر محمدباقر خرمشاد

امروزه در نظام‌های مردم‌سالار و در دموکراسی‌ها، میزان مشارکت مردم در انتخابات، به مولفه‌های مختلف سیاست داخلی و خارجی کشورها ارتباط بسیار معنادار و تنگاتنگی پیدا کرده است به گونه‌ای که بالا یا پایین بودن مشارکت به‌صورت معنادار، تاثیر بالایی در سیاست خارجی و داخلی دارد.

بر همین اساس، مشارکت گسترده مردم در انتخابات، در مولفه‌های سیاست داخلی مانند همبستگی ملی، امنیت ملی، غلبه بر شکاف‌های اجتماعی و بحران‌های مختلف سیاسی و اجتماعی اثرگذار است و در نقطه مقابل، پایین بودن شدید مشارکت هم در همین مولفه‌ها اثر منفی می‌گذارد و پدیده‌هایی چون واگرایی یا گسست‌های اجتماعی، گسست‌های فرهنگی و تشدید شکاف‌ها و بحران‌های اجتماعی و مسائلی از این قبیل را با خود به همراه دارد. تاثیر مشارکت مردم در سیاست خارجی هم همین‌طور است و چنانچه میزان مشارکت به شکل معناداری بالا باشد، باعث اقتدار کشور مورد نظر در سیاست خارجی و اگر خیلی پایین باشد، باعث تضعیف جایگاه آن در سیاست خارجی می‌شود. بنابراین چنانچه دولتی، مشارکت بسیار بالای مردم را به‌عنوان پشتوانه خود داشته باشد از جایگاه بالایی می‌تواند در روابطش با دیگر کشورها بخصوص بلوک‌های رقیب یا بلوک‌های هم پیمان عمل کند و اگر میزان مشارکت مردم در انتخابات به شکل معناداری، پایین باشد آن دولت از منبع قدرت رأی مردم، بی‌بهره می‌شود.

در نظام جمهوری اسلامی ایران، به دلیل این‌که نظام ما نظامی برآمده از انقلاب است، این بحث‌ها اهمیت مضاعفی پیدا می‌کند، زیرا انقلاب اسلامی ایران در خاستگاه و طلوع خود، مردم‌سالاری را به‌رسمیت شناخت و آن را مبنای سیاست و حکومت در ایران قرار داد. در سال‌های بعد از پیروزی انقلاب نیز مردم و مسئولان بر این اصول اولیه پایبند ماندند و در سخت‌ترین شرایط زیر موشک و بمباران دشمن بعثی، انتخابات را ترک نکرده و تلاش شده همچون ساعت با ضرباهنگ مشخص و در زمان‌های مقرر و مشخص، انتخابات برگزار شود.

اهمیت این مساله به چند نکته برمی‌گردد: نکته اول و مهم این‌که اساسا انقلاب‌ها و از جمله انقلاب اسلامی ایران بیشتر بر قدرت نرم تکیه دارند تا قدرت سخت و در کشور ما انقلابیون در مقابل قدرت مستقر شاه، چیزی جز قدرت نرم نداشتند مجموعه ارتش، نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی، همگی در اختیار رژیم شاه بود و آنچه انقلابیون را در موضع برتر قرار داد، اقناع مردم و راضی کردن آنها به این بود که وضعیت موجود، مطلوب نیست و برای بر هم زدن رژیم شاهنشاهی باید با اتحاد و همبستگی اقدام کرد. این همان تعریفی است که ما از قدرت نرم ارائه می‌کنیم و این قدرت نرم انقلابیون بر قدرت سخت شاه غلبه کرد.

بعد از انقلاب هم قدرت‌های خارجی پشتیبان شاه، فشارهای زیادی به انقلاب وارد کردند تا آن را کنترل، مهار، محدود یا حتی نابود کنند، اما انقلاب اسلامی که عمده منبع قدرت آن قدرت نرم بود، توانست در مقابل این فشارها ایستادگی کند و ملت ایران در سخت‌ترین شرایط در قالب تظاهرات‌ چند میلیونی یا چند ده میلیونی در کشور بسیج شدند و اکنون نیز این پدیده در یک ضرباهنگ مشخص در قالب دو راهپیمایی برجسته ملی 22 بهمن و روز قدس خودش را تجلی می‌دهد و اینها کمک می‌کند تا انقلاب اسلامی بتواند در مقابل زور و اجبار و فشار قدرت سخت و قدرت نرم رقیبان خارجی و قدرت‌های بزرگ مقاومت کرده و تا الان سرپا بماند. بنابراین اگر قرار باشد به جمهوری اسلامی ایران نمره داده شود، همین که تا الان توانسته پابرجا و استوار بماند، نمره بالایی کسب می‌کند، زیرا فشارهای بسیار زیادی بر آن وارد شده است.

یکی دیگر از ابزارهای قدرت نرم در جمهوری اسلامی ایران که مانایی، پایایی و پویایی آن را تضمین می‌کند، بحث انتخابات و وفاداری به مردم‌سالاری و قبول این نکته توسط مردم است که مشارکت آنها می‌تواند به عنوان یک منبع قدرت، در سیاست داخلی کمک‌کننده به همبستگی و بالا برنده ضریب امنیت و ضریب پیشرفت باشد و در سیاست خارجی هم به عنوان یک عامل بازدارنده در مقابل فشارهای فزاینده‌ای که جمهوری اسلامی ایران با آن مواجه است، عمل کند و حتی در مرحله بالاتر، زمینه را برای پیشروی و گسترش نفوذ ایران و بهره‌برداری از این قدرت نرم برای پیشبرد اهداف نظام در منطقه و عرصه بین‌الملل فراهم کند. بنابراین هم به لحاظ نظری در قالب روابط قدرت (چه روابط قدرت در داخل کشور و چه روابط قدرت در سطوح بین‌الملل) و چه به لحاظ تجربه 37ساله جمهوری اسلامی ایران، میزان و چگونگی مشارکت در انتخابات و مشارکت انتخاباتی و همچنین مشارکت در تظاهرات که از آن به عنوان مشارکت تظاهراتی یاد می‌شود، رابطه معنادار و تنگاتنگی با بردارها و سو گیری‌های مثبت یا منفی سیاست در داخل کشور و همین‌طور سوگیری‌های مثبت یا منفی سیاست در روابط خارجی کشور پیدا می‌کند.

***************************************

روزنامه وطن امروز **

محرمانه با ریاضت اقتصادی/ علی هدایت

آقای عباس آخوندی، دشمن سرسخت طرح مسکن‌مهر، مبدع طرح‌های مخرب سال‌های ریاست جمهوری آقای هاشمی‌رفسنجانی که قیمت زمین و خانه را بیش از 300 درصد افزایش داد و شاخص خانه‌دار شدن مردم را به 30 سال رساند، نوه دختری علامه عبدالحسین امینی از مراجع فقید نجف و صاحب الغدیر، فرزند آیت‌الله علی‌احمد آخوندی و داماد آیت‌الله سیدهاشم رسولی ‌محلاتی، باجناق حجت‌‌الاسلام والمسلمین ناطق‌نوری، متولد نجف، فارغ‌التحصیل مدرسه علوی و رشته اقتصاد کالج سلطنتی هالووی لندن و استاد گروه بریتانیای دانشکده مطالعات جهان، در افاضاتی جدید گفته است: «لیبرالیسم یعنی اینکه همه برای کسب حقوق خود آگاه باشند و کسی به حق آنها تعدی نکند! این موضوع با سوداگری متفاوت است. این که شهروندان هزینه بی‌خود بدهند سوداگری است اما اگر هزینه را براساس عدالت بپردازند لیبرالیسم است(!)کسانی که علیه لیبرالیسم حرف می‌زنند در واقع دارند علیه سوداگری صحبت می‌کنند. در حالی که اساس لیبرالیسم علیه سوداگری قیام کرده است. سوداگری با توسعه هم مخالف است در حالی که لیبرالیسم برای توسعه به میدان آمده است. اخلاق حرفه‌ای نتیجه لیبرالیسم است»!

آشنایی با غول آخر!

البته آقای آخوندی اولین فردی نیست که در دولت یازدهم به حمایت تمام قد از «لیبرالیسم» اقدام می‌کند. شخص رئیس‌جمهور، حسن روحانی نیز در کتاب «امنیت ملی و نظام اقتصادی ایران»، می‌نویسد: «به نظر می‌رسد نظریه‌های مکاتب نهادگرایان و کینزی‌های جدید با الگوی توسعه در جمهوری اسلامی ایران قرابت بیشتری داشته باشد».

اما نوکینزی‌ها چه برنامه‌ای برای معیشت و اقتصاد مردم دارند؟ بالاخره وقتی پای رای و انتخاب در میان است، باید بدانیم اوضاع از چه قرار است! طبیعتا هیچ رستمی با ورد و جادو نمی‌تواند برای ملت کیسه‌های پول و مسکن ارزان و عدالت

و رفاه به همراه بیاورد و باید برنامه‌ای علمی و مشخص داشته باشد. پدیده‌ بنیادی کینزگرایی (Keynesianism) این است که می‌توان از مخارج دولت، یعنی کسری بودجه‌ ملی به منظور مبارزه با بحران و رکود اقتصادی استفاده کرد.

هواداران این نظریه معتقدند افزایش تقاضای کلی با افزایش رکود اقتصادی، تا آنجا که ظرفیت تولیدی قابل مصرف (کارگران بیکار، ذخایر مواد خام و دستگاه‌های فعال کمتر از ظرفیت اصلی) وجود داشته باشد، بازیابی اقتصادی را تسهیل خواهد کرد. پس بنده و جنابعالی که به مجریان «برنامه ریاضت اقتصادی» رای می‌دهیم نباید از «رکود طولانی مدت»، «بیکاری فزاینده»، «شکسته شدن کمر تولیدکنندگان و کشاورزان» و «ورشکستگی کارخانه‌ها و صنایع» متعجب شویم.

آینده ریاضت اقتصادی

هدف از اجرای برنامه ریاضت اقتصادی توسط نوکینزی‌ها این است که منابع استفاده نشده به واسطه‌ قدرت خرید اضافی‌ که کسری بودجه ایجاد می‌کند، سرانجام به رونق منتهی شود اما تجربه تاریخی اروپا و آمریکا نشان از آن دارد که دقیقا زمانی که از ذخایر به حد نهایت استفاده شد، یعنی در پایان رکود حداکثری، تورم فاجعه‌بار به ملت و دولت سلام می‌کند! دقیقا به همین علت است که مدعیان اجرای «برنامه ریاضت اقتصادی» در یونان و سایر کشورهای اروپایی یکی پس از دیگری در انتخابات شکست خوردند، چرا که سابقه اروپا و آمریکا به عنوان مبدعان نظریه کینزی بسیار بیش از ایرانیان است.

اما آیا این سیاست گریبان اشراف و ثروتمندان و سوداگران را هم می‌گیرد و به عبارت جامع‌تر اشراف هم با لیبرالیسم مورد علاقه آقای آخوندی یا دکتر روحانی مخالف هستند؟

آسایش اشرافی

برای اینکه کسری بودجه پیش از آنکه بیکاری کامل حاصل بیاید منجر به تشدید تورم نشود، مالیات‌های مستقیم باید به همان نسبت درآمدها افزایش یابد. بر همین اساس، اشراف ترجیح می‌دهند در بحبوحه اجرای سیاست «ریاضت اقتصادی»، اوراق قرضه‌ دولتی خریداری کنند تا مالیات ندهند. در نتیجه، فشار حاصل از افزایش مالیات و کمبود کار و از رونق افتادن تولید تنها به جیب مستضعفان و اقشار متوسط جامعه تحمیل می‌شود و اشراف با ادامه سوداگری در بازار مسکن و طلا و ارز و سرمایه‌گذاری بر «ربای بانکی» که به واسطه بدبختی مردم رونق می‌گیرد، گلیم خود را از آب، با عرض و طول چند برابر بیرون می‌کشند. پس برخلاف مدعای عباس آخوندی اقتصاد‌خوانده در دانشگاه سلطنتی هالووی انگلیس، لیبرالیسم منجر به عدالت نمی‌شود!

جان مینارد کینز، مبدع این نظریه اقتصادی می‌گوید: من خودمان را آزاد می‌بینم، آزاد برای بازگشتن از اصول قطعی و مطمئن دینی و سنتی که در آن «طمع داشتن گناه است»، «تحمیل کردن ربا برخلاف قانون الهی است» و اینکه «پول دوستی نفرت‌انگیز است».

رکود و تورم کمرشکن

آخر ماجرا به کجا می‌کشد؟ همان‌طور که بدهی دولت افزایش پیدا می‌کند، پرداختن بهره‌ این بدهی، بخش فزاینده‌ای از مخارج عمومی را می‌بلعد به طوری که برای کسری بودجه میلی به افزایش ایجاد می‌شود، آن هم بدون هرگونه تأثیر سودمند متناظر بر بیکاری. بدین ترتیب در نهایت، انبساط و گسترش کینزی تمایل به تضعیف خود از خلال تورم فزاینده و کاهش بازدهی «تکاپو»ی ابتدایی ناشی از کسری بودجه می‌یابد و نتیجه رکودی جدید است و بار فزاینده‌ مالیاتی گرایش به بازتوزیع درآمدها به سوی بورژوازی و اشرافی‌گری پیدا می‌کند.

ارنست مندل در کتاب «چرا کینز پاسخ راهگشای ما نیست: افول پول‌گرایی»، می‌نویسد: ترازنامه‌ تاریخی سیاست کینزی مشخص است. گسترده‌ترین تجربه‌ آن «سیاست اقتصادی جدید» (New Deal) روزولت در ایالات متحده در طول دهه‌ 1930 بود که با شکست مواجه شد. این سیاست، به‌رغم افزایش در مخارج عمومی، منتهی به بحران 1938 شد، یعنی زمانی که بیکاری به رقم 10 میلیون نفر رسید. اما هیچ‌گاه میزان کسری‌های بودجه بیشتر از دوران قهرمان نولیبرال‌ها، رونالد ریگان نبوده است. نوکینزگرایی رونالد ریگان در آمریکا و مارگارت تاچر در انگلیس به شکلی بی‌رحمانه حملات ریاضتی را در همه‌جا تقویت کرد. در نتیجه مخارج اجتماعی و صرف بودجه در امور زیربنایی کاهش یافت، امنیت ملی به علت کاهش شدید بودجه نظامی تضعیف شد، یارانه‌ بنگاه‌های خصوصی افزایش یافت و بیکاری و نابرابری‌های گسترده اقتصادی تشدید شد. در 20 سال گذشته، تعداد بیکاران در کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) 4 برابر شده است! پس تأثیر کلی اجتماعی این وقایع فاجعه‌بار بوده است.

مدرسه و بیمارستان پولی

در دوره‌های دانشگاهی درباره‌ توسعه‌ اقتصادی می‌خوانیم که مولدترین سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت آنهایی هستند که در آموزش، سلامت عمومی و زیرساخت‌های اجتماعی انجام می‌شوند. با این وجود، جزم‌گرایان نولیبرال این حقیقت اساسی را از قلم می‌اندازند و اهداف مورد علاقه‌ آنها برای کاهش هزینه‌ها مشخصاً آموزش، بهداشت و سلامت، امنیت اجتماعی و امور زیربنایی است.

پس اگر به حامیان طرح «ریاضت اقتصادی» رای بدهیم طبیعی است که انتظار داشته باشیم لایحه «مدرسه پولی» یا خصوصی‌سازی آموزش‌وپرورش به بهای افت کیفیت تعلیم و تربیت نسل بعد و بدبختی فرهنگیان، به بهانه بی‌پولی، در مجلس تصویب شود.

باید قبول کنیم کینزی‌ها «طرح تحول سلامت» را ادامه نخواهند داد، چرا که اعتقادی به هزینه‌کرد گسترده در زیرساخت سلامت عمومی ندارند. لیبرال‌ها اعتقادی به «عدالت اجتماعی و اقتصادی» ندارند پس «مسکن مهر» را دوست ندارند و ترجیح می‌دهند سوداگری در این حوزه افزایش یابد و پس از ناتوانی قشر متوسط و مستضعف از پرداخت قیمت‌های چند برابر، واحدهای پرند و پردیس و ... را از آن خود کنند و به جای 50 میلیون فعلی، با تبلیغات و دلالی 150 میلیون به اقشار دیگر بفروشند! اصل در سرمایه‌داری، «سودآوری» است! فراموش نکنیم!

افسانه‌ای رأی ندهیم!

لطفا! خواهشا! از نامزدهای مورد نظر خود درباره سیاست اقتصادی که با اجرای آن می‌خواهند «رفاه»، «آسایش» و «گشایش معیشتی» ایجاد کنند، سوال کنید. از صداوسیما بخواهیم تریبون مستضعفان را مفت به مدیران احزاب نسپارد و دقیق از آنها بخواهد مدل اقتصادی‌شان را تبیین کنند. اقتصاد با «غول چراغ جادو» درست نمی‌شود بلکه نیازمند سیاست و برنامه جدی است. برنامه نوکینزی‌ها و حامیان نظام لیبرال‌ـ سرمایه‌داری همان «ریاضت اقتصادی» مشهور است و نتیجه‌اش را در پایان 2 سال اخیر با گوشت و پوست و استخوان خود احساس می‌کنیم! فقط لیبرال‌ها برخلاف اروپا و آمریکا و جوامع توسعه‌یافته ترجیح می‌دهند به جای اعلام مدل اقتصادی و برنامه خود، شعار بدهند و محرمانه از ملت «بله» بگیرند!

ایرانی باید بزرگ شود و کتاب بخواند و مطالعه کند! غیر از این باشد‌ آش همین است و کاسه همان! نان ما در سفره اشراف می‌ماند و آخوندزاده‌های مدعی خط امام، لیبرالیسم را به اسم «نسخه عدالت اجتماعی انقلاب اسلامی» به ملت قالب می‌کنند!

***************************************

نام:
ایمیل:
نظر: