روزنامه کیهان **
حکایت همچنان باقی است! / حسین شمسیان
لطفا جملات زیر را با دقت و با توجه به تاریخ آنها بخوانید، اینها جملاتی است که در تاریخ ایران ثبت شده است.
11 اردیبهشت 93: سال 93 را سال رونق تولید و شکستن رکود اقتصادی اعلام میکنم.
28 اردیبهشت 93: برنامه دولت تبدیل سال 93 به سال رونق اقتصادی است.
5فروردین 94: سال 94 را سال رونق تولید معرفی میکنم.
16 فروردین 94 :سال 94 سال رونق و اشتغال است.
17 اسفند 9۴: سال 95 سال رونق اقتصادی است.
شاید به سختی بتوان پذیرفت، اما واقعیت این است که همه اینها، سخنان رئیسجمهور محترم در ایام و زمانهای مختلف است و نشان از وعدهای دارد که ظاهرا هیچ سررسیدی برای آن متصور نیست و مدام تمدید میشود! با این همه به سختی میتوان پذیرفت که سال آینده کوچکترین حرکتی در جهت بهبود اوضاع معیشتی پدید آید و اگر در اثر سوءتدبیر و یا برخی نیات دیگر، اوضاع بدتر نشود، باید خدا را شکر کرد!
ممکن است برخی به این موضوع خرده بگیرند و آن را سیاهنمایی بدانند که چرا در باره اتفاقات سال آتی چنین پیشبینی میکنید!؟ در پاسخ باید گفت:
الف: تجربه عملکرد اقتصادی سالهای گذشته دولت یازدهم مثل آینهای شفاف پیش روی ماست و نمیتوان آن را نادیده گرفت!
ب: وعدههای رئیسجمهور محترم که بخش بسیار کوچکی از آنها فهرست شد، نشاندهنده مسیر حرکت از گذشته تا حال است، مسیری پر از وعده و خالی از عمل!
ج: سند بودجه سال 95 که توسط دولت محترم تنظیم و در قالب لایحه تقدیم مجلس شده است، فاقد هرگونه نوآوری و تحرک و پویایی در اقتصاد سال آینده است و معلوم نیست با این وضعیت بودجهنویسی، کدامین دست معجزهگر قرار است سال آینده را به سال رونق اقتصادی تبدیل کند!؟
د: و بالاخره باید گفت برخلاف سخن رئیسجمهور محترم که باز هم وعده گشایش و عبور از رکود میدهد،موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامهریزی که تحت ریاست مشاور ارشد اقتصادی رئیسجمهور اداره میشود و کار آن موسسه، بررسیهای دقیق علمی و کارشناسی در موضوعات مختلف و دادن رهنمود به رئیسجمهور و مقامات است، در گزارشی، رسما اعلام کرده «اقتصاد ایران در سال 95 با مشکلات بزرگی مواجه خواهد شد»!
اکنون باید پرسید مردم کدام حرف را باید قبول کنند!؟ پیشبینی کارشناسانی که قرار است مغز اقتصادی دولت باشند یا اظهارات پر تکرار رئیسجمهور محترم که به سیاق سالهای گذشته با حرارت و پرجوش و خروش در مقام سخن و کم فروغ و بیاثر در مقام عمل بیان شده است!؟
در باب چرایی این وضعیت و تکرار پایانناپذیر این وعدهها و حال و روز ناگفتنی اقتصاد و معیشت مردم،گفتنی بسیار است اما اجمالا میتوان گفت؛ علتالعلل آن، بیتوجهی مطلق دولت یازدهم به ظرفیتهای درونی کشور و در مقابل امید به گشایش ناشی از اجرای برجام و رفع تحریمها است. امیدی که تا کنون محقق نشده است اما در عوض، همه توان و اندیشه دولت را به خود مشغول و معطوف نموده است، به نحوی که در سه سال گذشته، نمیتوان نسخهای از دولت یازدهم برای حتی یک مورد گشایش اقتصادی سراغ گرفت! همان وعدهای که قرار بود صد روزه به انجام برسد!
اما اکنون و با پایان هیاهوی برجام و انجام یک طرفه تعهدات ایران بدون صبر و انتظار برای همزمانی اجرای تعهدات طرفین، اندک اندک،آفتاب از پشت ابر بیرون میآید و حقایق آشکار میشود. همان آفتابی که رئیسجمهور محترم در وصف برجام از آن سخن گفته بود! البته بسیاری از این حقایق قبلا توسط بسیاری از نخبگان و دلسوزان به زبانهای مختلف بیان شده بود و گوش شنوایی برای شنیدن آن نبود، اما ماجرای بدعهدی دشمنان ما چنان بالا گرفته که اندک اندک، اعتراض به آن از دایره منتقدان به درون دولت کشیده شده است و افرادی همچون علی اکبر صالحی هم حقایق تلخ آن را افشا میکنند! صد البته کاملا قابل پیشبینی است که هرکه فریاد برآورد که پادشاه لخت است و برجام، میوهای برای ملت ایران نداشته است، با عتاب و خطاب مواجه میشود، حتی اگر صالحی باشد که چند هفته قبل از دست رئیسجمهور مدال لیاقت گرفته باشد! اما این تنها صالحی نبود که بخشی از واقعیات را گفت، بلکه هستند مدیران دیگری که خواسته یا ناخواسته، هریک به بخشی از حقایق تلخ برجامی اشاره میکنند. مثلا روز گذشته، معاون اول رئیسجمهور در عین تعریف و تمجید معمول از برجام گفته بود: «با وجود اینکه تحریمها لغو شده اما هنوز نتوانستهایم پول خود را از هند بیرون بیاوریم و مقامات هندی میگویند بانکهای ما از آمریکاییها میترسند!» و یا مدیر عامل صندوق ضمانت صادرات تصریح کرده بود: «بانکهایی که رفع تحریم شدهاند، نمیتوانند سوئیفت دلاری باز کند!» به جز این قبیل سخنان، مواردی دیگر را هم میتوان نشان داد که حاکی از تغییر رویکرد جدی مدافعان سینهچاک دیروز برجام است! مثلا عباس عراقچی این روزها همه آنچه گذشته را فراموش کرده و صراحتا میگوید:«از باز شدن سوئیفت انتظار معجزه نداشته باشید»! و به یاد نمیآورد که تا همین چندی قبل، برجام، فتحالفتوح بود و باعث شکسته شدن کمر ابرقدرتها شده بود!
نمیتوان انکار کرد که دولت تا کنون به آنچه از برجام انتظار داشته دست پیدا نکرده است و واقعیت این است که منطقا در آینده هم تغییر وضعیتی را مشاهده نکنیم. در چنین شرایطی دولت در داخل و خارج از کشور، رویکردهایی را در پیش گرفته است.
رویکرد دولت برای خارجیها و آنها که بدترین شرایط را در برجام بر ما تحمیل کردند، رویکرد درخواست و تمنا است. ظاهرا قرار است با این روش و با خاموش کردن صدای اعتراضات، آنها را به سرمایهگذاری در ایران امیدوار کنند! مثلا رئیس دفتر رئیسجمهور در همایش تجاری ایران و اروپا، بعد از کلی وعده درباره اینکه ما قصد برگشت به گذشته را نداریم، قصد تعامل با دنیا را داریم، سال آینده از رشد 6 درصدی اقتصادی برخوردار خواهیم شد(!) و...گفته بود: «در مذاکرات با شرکتهای اروپایی آنهایی که از زمان استفاده کردند توانستند قرارداد امضا کنند و آنهایی هم که فرصت را غنیمت نشمردند شاید زمانی متوجه فرصتهای سرمایهگذاری در ایران بشوند که دیگر فرصتی نباشد»! او بدون اینکه بگوید کدام شرکتها تاکنون قراردادی بستهاند که به سرمایهگذاری در ایران منجر شود، مصرانه از اروپاییها درخواست میکند که فرصت سرمایهگذاری در ایران را از دست ندهند! در نمونهای دیگر، عراقچی معاون وزیر امور خارجه میگوید: «دوستانی که میگویند چرا تحریمها برداشته نشده است باید بدانند که با این حرفها زمینه آمدن دیگران به بازار ایران را تخریب میکنند»! و توضیح نمیدهد که اگر تحریمی در کار نیست، چرا یک کشور خارجی یا یک سرمایهگذار بینالمللی، به خاطر حرف این و آن بازار بزرگ و هشتاد میلیونی ایران را کنار میگذارد!؟ فقط به خاطر حرف منتقدان!؟
اما در حوزه داخل وضع اندکی فرق میکند.مسعود نیلی، مشاور اقتصادی رئیسجمهور قبلا گفته بود سال 97، سال بروز آثار برجام خواهد بود- البته اگر غربیها قصد اجرا داشته باشند! - اکنون موسسه زیر نظر او، رسما از بدتر شدن اوضاع در سال 95 سخن میگوید و نسخه خطرناکی از جنس نسخههای کارگزاران برای اقتصاد نحیف و رنجور ایران تجویز میکند! آنها پس از تبیین شرایط رکود عمیق (همان که از آن عبور کرده بودیم!) در مقام چارهجویی میگویند:« به نظر میرسد تزریق نقدینگی به شیوه صحیح به اقتصاد، بدون تهدید اهداف تورمی منجر به بهبود تقاضا در کوتاه مدت خواهد شد.» هرچند در همان نوشته درباره بالا رفتن تورم هشدار داده شده است، اما این نسخه یعنی پس از یک دوره انقباض شدید مالی که به نابودی دهها هزار شغل و کارگاه و مزرعه و بیکاری جمع کثیری از مردم منجر شد، اکنون دولت با تزریق پول قصد تحریک تقضای جامعه را دارد! در چنین شرایطی حجم پول بالا میرود و نقدینگی سرگردان جامعه را با شوک تورمی مواجه خواهد کرد. از سوی دیگر زیرساختهای تولیدی در سه سال گذشته به شدت آسیب دیده و کالای درخوری برای پاسخگویی به عطش تقاضای جامعه وجود ندارد. در نتیجه، چاره کار یک چیز بیشتر نیست و آن واردات است! موضوعی که دولت در سه سال گذشته نشان داده که به شدت به آن علاقمند است! این رویکرد خطرناک و طی کردن مسیری بر خلاف سیاست انقباضی سه سال گذشته، قطعا به کاهش اعتماد عمومی منجر خواهد شد و ظاهرا برخی اتاق فکرها برای پرت کردن حواسها، نسخههای عملیات روانی برای ایجاد موضوعات فرعی و دوقطبیهای مصنوعی میپیچند و مثلا در حالی که اقتصاد و معیشت مردم به خاطررکود و بیکاری و... به معنای واقعی در حصر است، رئیس در پی رفع حصر برخی از سران فتنه است! و در این راه، مقررات و مصوبات قانونی شورای عالی امنیت ملی را فراموش میکند! یا به جای ارائه یک بسته شش ماهه اقتصادی و یک برنامه ساده در یکی از صدها موضوع مغفولی که مردم را به شدت رنج میدهد، از برجام دو سخن به میان میآید و ابدا به یاد نمیآورند که طرحهای بر زمین ماندهای مثل مسکن مردم، از بازیهایی مثل برجام 2 و ... ضروریتر و راهگشاتر است. یا به جای عبرتگیری از سه سال فرصتسوزی و فرجام آن که عهدشکنی آمریکاییها بود، رئیسجمهور برای رفع همه تحریمها، اعزام دوباره تیم مذاکرهکننده و آغاز دیگر باره مذاکرات را پیشنهاد میدهد! ظاهرا فراموش شده که براساس گفتههای پیشین مقامات ارشد دولتی، قرار بود برجام مشکلات را حل کند! اکنون، نتیجه مذاکرات پیشین چه شده که آرزوی مذاکرات جدید را دارید!؟ آیا به جزآنچه در مذاکرات هستهای از کف ملت ایران رفت، بازهم باید قرارداد یک طرفه دیگری امضا شود و امتیازات بالاتری بدهیم!؟ به طور خلاصه، به نظر میرسد رویکرد در حوزه داخلی، ایجاد چالشها و هیجانات مصنوعی از یک سو و تزریق عطش بیشتر به جامعه با ایجاد امید به مذاکرات تازه با غرب از سوی دیگر است.
وعدههای اقتصادی دولت پیش روی مردم است. چند نمونه آن در ابتدای این نوشتار فهرست شد. وعده رشد شش درصدی در سال آینده را هم فراموش نمیکنیم. آنچه از زبان کارشناسان و صاحبنظران نزدیک به دولت درباره واقعیتهای اقتصادی بیان شده را هم میبینیم و ماهیت عینی آن را هم در زندگی روزمره همه آحاد جامعه شاهدیم. اما کاش مسئولان هم از منظر مردم و از منظر واقعیات موجود و نیز عبرتگیری از گذشتهها به موضوعات مینگریستند و به جای تکیه مطلق به گشایش از غرب، اندکی هم به توان داخلی و اقتصاد درونزا بها میدادند.
***************************************
روزنامه قدس **
خط و نشان امارات برای ایرانیان و سکوت دستگاه دیپلماسی
متأسفانه این روزها شاهد برخی اقدامات از سوی کشورهای ناحیه شورای همکاری خلیج فارس هستیم که حاکی از تداوم اقدامات خصمانه و کینهتوزانه آنها علیه انقلاب اسلامی و جنبش مقاومت در منطقه است. در اقدام اخیری که شورای همکاری خلیج فارس در تروریست خواندن حزبالله انجام داد عمق عداوت و کینهتوزی این رژیمها نسبت به انقلاب اسلامی و جنبش مقاومت در منطقه مشهود است. اقدام اخیری که از سوی دولت امارات بویژه پلیس این کشور اتخاذ شده مبنی براینکه ایرانیان مقیم این کشور باید از امارات در طول 3سال اخراج شوند نیز در ادامه سیاستهای کینهتوزانه و پیروی کورکورانه از دستوراتی است که خصوصاً توسط ایالات متحده آمریکا برای جنگافروزی و اختلافافکنی در میان کشورهای منطقه صورت میگیرد. متأسفانه وزارت خارجه و دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در برابر اینگونه اقدامات در سالهای اخیر قدرت و قوت لازم را نشان نداده است و صدماتی که در سالهای اخیر علیه شهروندان ایرانی و برخی از کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس که توسط سیاستهای دولتهایی چون عربستان سعودی، امارات، کویت و قطر واقع شده حاکی از انفعال و بیبرنامگی دستگاه دیپلماسی کشور برای جلوگیری از حقوق شهروندان ایرانی است که تعداد قابل توجهی از اتباع بیگانه مقیم در این گونه کشورها را ایرانیان تشکیل میدهند. امارات متحده عربی جمعیتی در حدود 3میلیون نفر دارد که بخش عمده افراد این کشور متشکل از بیگانگان به خصوص شبه قاره هند اعم از هندی، پاکستانی، افغانی، بنگلادشی و در درجه بعد ایرانیان هستند؛ به طوری که بخش قابل توجهی از تجارت در این کشور بردوش اتباع غیراماراتی است. شهر تجاری و اقتصادی دبی و شارجه محلی است که بیشترین ایرانی را در خود جا داده و در عمق تجاری و بازرگانی این کشور فعال هستند و از سابقه دیرینهای در این کشور برخوردارند. بیشک بخش قابل توجهی از فعالیتهای بازرگانی شهر دبی در دست ایرانیان است این مسأله باعث پررنگتر شدن حضور گسترده ایرانیان در مشاغل تجاری است. زبان رایج در این کشور انگلیسی است، زبان دوم اردو، زبان سوم فارسی و زبان چهارم عربی است بنابراین این مسأله بیانگر آن است که تعداد قابل توجهی از ایرانیان از دیرباز و پیش از تشکیل کشوری به نام امارات متحده عربی در این کشور سکونت داشته و از سابقه و قدمت سنتی در این سرزمین برخوردار هستند. بی شک اقدام اخیر پلیس و دولت امارات برای اخراج ایرانیان از این سرزمین در راستای سیاستهایی است که این روزها در شورای همکاری خلیجفارس شکل گرفته و بعید نیست اگر در برابر این اقدام دولت امارات اقدامی جدی صورت نگیرد، سایر کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس نیز نسبت به این اقدام وارد عمل شده و مشکل بزرگی برای ایرانیان مقیم این کشورها ایجاد میکنند.
دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران موظف است در محافل و مجامع بینالمللی نسبت به این اقدام غیرقانونی، تبعیض و نقض حقوق اتباع بیگانه براساس کنوانسیونهای بینالمللی وارد عمل شده تا مانع تضعیف حقوق ایرانیان و توهین به آنها شود تا دولت امارات و پلیس این کشور با توسل به مقررات و سیاستهای خصمانه داخلی خود حقوق شهروندان ایرانی که به عنوان اتباع بیگانه در آن کشور هستند را نادیده بگیرند. طبق مفاد کنوانسیونهای بینالمللی و حقوق مدنی بینالملل همه اتباع کشورها در کشور میزبان باید از حقوق برابر برخوردار باشند و دولت میزبان نمیتواند به بهانههای واهی برای حضور و اقامت آنان محدودیت ایجاد کند. بنابراین لازم است دستگاه دیپلماسی با قوت و قدرت بهتری در این موضوع وارد شود. بهطور یقین اگر وزارت خارجه در زمینه فاجعه منا با تحکم و قاطعیت بیشتری وارد میشد و از ابزارهای لازم بینالمللی استفاده میکرد شاید تا کنون دولت عربستان را وادار به پرداخت دیه و بیمه حجاج کشته شده میکرد در صورتی که ناکارآمدی وزارت خارجه، امروز عربستان را به عنوان طلبکار رو در روی ملت ایران قرار داده است. بنابراین توجه به قاطعیت در برابر کشورهایی که نسبت به تضعیف حقوق شهروندان مقیم سختگیری میکنند بسیار مهم است و برای محقق کردن این مهم و پیشگیری از تضعیف حقوق اتباع ایرانی باید از تمام ظرفیتهای سایر نهادهای بینالمللی استفاده لازم به عمل آید.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
روز سرنوشت برای ارتجاع عرب
بسمالله الرحمن الرحیم
تصمیم خائنانه ارتجاع عرب علیه محور مقاومت اسلامی در منطقه همچون یک انفجار عظیم پیامدهای خاص خود را داشته است. از یکطرف صهیونیستها را به وجد آورده و «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی به استقبال این تصمیم رفته و آن را از نشانههای آشکار دوستی اعراب معتدل با اسرائیل خوانده ومدعی شده است که امروزه کشورهای زیادی دریافتهاند که اسرائیل دشمن آنها نیست و از سوی دیگر موج اعتراضات مردمی با ارائه تحلیلهای تکان دهنده توسط اندیشمندان و صاحبنظران دنیای اسلام، ابعاد مخالفت و اعتراض علیه جبهه ارتجاعی به رهبری آل سعود را منعکس میکند.
نتانیاهو در جانبداری و استقبال از این تصمیم جبهه ارتجاع عرب به کنست رفت و اعلام کرد تصمیم شورای همکاری خلیج فارس در تروریستی خواندن حزبالله لبنان بسیار مهم و خیره کننده و نشانگر تحولات بزرگی در دنیای عرب است و میتوانیم در پرتو آن با کشورهای معتدل عربی زمینه تماسهای جدید و ایجاد تغییرات شگرفی در واقعیت سیاسی منطقه را فراهم کنیم.
به طور همزمان «عبدالحکیم عبدالناصر» فرزند جمال عبدالناصر رهبر فقید دنیای عرب از مصر خواستار پیگرد، محاکمه و مجازات خائنین عرب و در راس آنها حکام سعودی شده که وی آنها را «خدمتگزاران صهیونیسم» نامید.
عبدالحکیم، گفت: حزبالله «سپر محافظ امت عربی» در برابر صهیونیستهاست که پس از خسارات و ضربات سنگینی که به رژیم صهیونیستی بویژه در جنگ33 روزه وارد کرده، جبهه اعراب را تا حدود زیادی بیمه نموده است و این اقدام مایه افتخار و عزت امت عربی است.
آنچه عبدالناصر مطرح کرده، دقیقاً حساسترین علت دشمنی مشترک آل سعود و صهیونیستها علیه حزبالله لبنان است که شاید هر دو به یک اندازه، خود را در قبال حوادث منطقه، زخم خورده و عصبانی یافتهاند. اگر ارتجاع عرب و آل سعود ذرهای شرف، آزادمنشی و حمیت عربی داشته باشند، باید با تمامی وجودشان ستایشگر و حامی مقاومت اسلامی باشند که میتوانسته به تنهائی در قامت یک نیروی عظیم و بازدارنده در مقیاس استراتژیک ظاهر شود و پشت ارتش صهیونیستی را به خاک بمالد، نه آنکه بویژه در ماجرای جنگ 33 روزه اصرار ارتجاع عرب در عدم برقراری آتش بس، بیش از صهیونیستها باشد.
فراموش نکنیم که پس از پایان جنگ33 روزه، یک گروه حقیقت یاب اسرائیلی تحت عنوان «وینوگراد» به بررسی و جمعبندی تحولات میدانی و مسائل درون تشکیلاتی در ساختار ارتش، سازمانهای امنیتی و سیاسی دولت حاکم در دوره «ایهود اولمرت» نخستوزیر وقت پرداخت. اگرچه بسیاری از محورهای مهم گزارش به خاطر ملاحظات امنیتی منتشر نشد ولی آنچه انعکاس یافت، مراتب قدرتمندی جبهه مقاومت اسلامی بویژه حزبالله لبنان از یکطرف و ناکامی و ناتوانی ساختار صهیونیستی در ابعاد سیاسی – نظامی - امنیتی از سوی دیگر بود. براستی افشای چنین مطالبی و ظاهر شدن یک گروه از خود گذشته و مومن در برابر ماشین جنگی اشغالگران که با چنان صلابتی توانسته افسانه شکست ناپذیری اسرائیل را به کلی باطل کند، تا چه اندازه ارزشمند است و ضریب امنیت ملی اعراب در مقیاس جامع آن را تا چه میزان ارتقاء میبخشد؟
در جبهه اعراب اگر افراد قدرشناسی وجود داشته باشند باید پیکره رزمندگان مقاومت اسلامی و حزبالله را بعنوان نماد مقاومت پیروز در برابر اشغالگران، از طلا میساختند و به مقاومت اسلامی و اصالت نیروهایش افتخار میکردند. کاملاً آشکار است که آنچه این روزها شاهدیم، حتی اگر فرزند جمال عبدالناصر رهبر فقید دنیای عرب هم اعلام نمیکرد،عملاً دنباله جنگ33 روزه است و واقعاً شاهد پس لرزههای شکست اسرائیل و متحدانش در جنگ 33 روزه هستیم که به این صورت بغض آلود و کینهتوزانه خودنمائی میکند.
گوئی امروزه ارتجاع عرب و صهیونیستها «تقسیم کار» کردهاند بطوری که خواسته صهیونیستها را ارتجاع عرب اجرائی میکند و به طور همزمان مکنونات قلبی ارتجاع عرب را نتانیاهو بازگو میکند و در مقیاس جهانی فریاد میزند تا به گوش دنیای معاصر برسد که ارتجاع عرب و صهیونیستها دو روی یک سکهاند و نه تنها اشغالگران صهیونیست را «دشمن» نمیدانند بلکه به همکاری، همراهی و همفکری با آن افتخار میکنند. تصادفی نیست که این روزها رفت وآمد میان پایتختهای عربی و اسرائیل و مذاکره و توافق میان آنها به امری عادی و روزمره تبدیل شده که دیگر حتی تعجب کسی را بر نمیانگیزد.
البته ارتجاع عرب چه بخواهد و چه نخواهد با این رفتار خائنانه خود گور خودش را کنده و دیر یا زود به خاطر این کارنامه سیاه و رسوا، به سزای اعمال ننگین خود میرسد. در واقع هر آنچه فرزند جمال عبدالناصر به زبان آورده، با اندکی شدت و ضعف در ذهن آحاد مردم عرب و مسلمان عیناً خطور میکند و آنها نیز درصدد یافتن فرصتی برای تقابل با جبهه فاسد ارتجاع عرب هستند که موجبات ننگ و ذلت اعراب در برابر مشتی صهیونیست اشغالگر را فراهم ساختهاند. طبعاً خود سران ارتجاع نیز بیش از دیگران و پیش از آنها میدانند که همچون سایر خیانتکاران تاریخ، روز سرنوشت به زودی فرا میرسد و آن روز چندان دور نیست که هیچ فریادرسی وحتی غرب و صهیونیستها هم نتوانند کاری به سود آنها انجام دهند.
***************************************
روزنامه خراسان**
الگوی تراز برای مقابله با ادبیات دشمن/امید ادیب
1 - «تکرار یک دروغ آن را باورپذیر می کند» این شاید اصلی ترین قاعده در نظام بین الملل فعلی باشد. جایی که غول های رسانه ای به راحتی می توانند با مانور رسانه ای یک اقدام خلاف موازین بین المللی را برای یک کشور «حق» جلوه بدهند و در مقابل حق مسلم یک کشور را «زیاده خواهی» یک بازیگر بین المللی بازنمایی کنند. حال در این شرایط اگر یک نظام نوپای دینی که اتفاقاً توانایی خود را در به چالش کشیدن هژمونی های غلط حاکم به اثبات رسانده، بخواهد باز هم خلاف جریان و «مستقل از اراده چند بازیگر محدود» حرکت کند، عزم این کشورها برای کتمان حقوق کشور مزبور توسط چند دولت معدود (که جامعه جهانی خوانده می شوند) جزم می شود.
2 - مصداق بارز قاعده گفته شده را می توان در فضاسازی ده ساله علیه برنامه صلح آمیز کشورمان مشاهده کرد. در حالی که صدها کلاهک هسته ای در منطقه و در دنیا به مرحله فعلیت رسیده، «احتمال» تلاش ایران برای دستیابی به انرژی صلح آمیز هسته ای (که از آن به عنوان مادر علوم استراتژیک در دهه آینده یاد می شود) مسئله اول دنیا می شود. نمونه دیگر را می توان در فضاسازی ها علیه ایران در خصوص برنامه موشکی کشورمان دید. بدیهی است در شرایطی که دشمنان ایران، صراحتاً و بارها ایران اسلامی را به استفاده از گزینه نظامی تهدید می کنند، حق دفاع مشروع از خود یک حق اظهر من الشمس و اول الاوئل تلقی می شود. برای این منظور نهادهای حقوقی بین المللی که کاملاً به خدمت اهداف سیاسی در آمده اند، به میدان آمده و با انواع ابزارها مانند تحریم ها، بیانیه ها و فشارهای سیاسی تلاش می کنند ایران را از حقوق مشروعش در حوزه موشکی محروم کنند. محور تمام این تلاش ها هم دولت آمریکا به عنوان کدخدای خودخوانده دنیاست.
3 - نمونه بارز تلاش های ضدایرانی آمریکا در حوزه برنامه موشکی، آغاز فضاسازی ها بلافاصله پس از توافق هسته ای بود. این فضاسازی ها با تست یک موشک بالستیک که به هیچ وجه شرایط قطعنامه های ظالمانه و ضدایرانی را هم ندارد، عملیاتی می شود و پس از ده ها روز تلاش نام چند شرکت و فرد ایرانی به لیست تحریم های موشکی اضافه می شود. شبیه این مواجهه بین ایران و آمریکا در حوزه رفع تحریم ها رخ داد. جایی که مقامات آمریکایی برخلاف نص برجام فضاسازی هایی علیه حوزه روابط مالی با ایران انجام دادند تا جایی که رهبر انقلاب به موضوع ورود پیدا کرده و انذار دادند که نباید گذاشت ادعای طرف مقابل در حوزه باقی ماندن ساختار رفع تحریم ها تثبیت شود. شاید برخی پیچ و خم های برداشته شدن تحریم ها در روزهای اخیر که مورد اشاره دولتمردان هم قرار گرفته، بدون ارتباط با آن فضاسازی ها نباشد.
4 - به نظر می رسد راهکار تقابل با این شیطنت شیطان بزرگ، اولاً مقابله کلامی گسترده توسط دستگاه دیپلماسی در همان سطح طرف مقابل و حتی بیشتر از آن است. در مقام عمل هم باید عزم جزم خود را برای عملگرایی و رسیدن به حقوق مشروع به اثبات رساند. اقدام دیروز سپاه پاسداران در آزمایش موشک های دفاعی بالستیک که از دل کوه انجام شد، در راستای قاعده فوق است. این رزمایش که پس از رونمایی از شهرهای موشکی زیرزمینی و تست موشک بالستیک عماد، سومین اقدام جدی ایران برای نشان دادن عزم و تصمیمش در حفظ و حراست از حقوق دفاعی بود، با حمایت های دولت پشتیبانی شد.
نشانه های اولیه این حمایت ها هم در نامه دی ماه رئیس جمهور به وزیر دفاع برای گسترش توان موشکی وجود دارد، جایی که رئیس جمهور برای خنثی کردن زمزمه های طرف غربی مبنی بر وضع تحریم های موشکی علیه ایران وارد میدان شد و در نامه ای از وزیر دفاع خواست برنامه موشکی دفاعی کشور را گسترش دهد.
5 - از روز گذشته که رزمایش اقتدار ولایت با آزمایش موفقیت آمیز موشک های قدر و قیام آغاز شده، مقامات آمریکایی به تکاپو افتاده اند تا با هزینه سازی نسبت به گسترش برنامه دفاعی کشورمان،ایران را از حقوق اولیه اش محروم کنند. آنها حتی بر ارائه گزارش به شورای امنیت و تهدیدهایی همچون اعمال تحریم های جدید هم تصریح کرده اند. به نظر می رسد با توجه به استراتژی روشن طرف آمریکایی مبنی بر کند کردن سرعت و توان دفاعی ایران، حمایت سیاسی از برنامه موشکی کشورمان باید در دستور کار قرار گیرد. علاوه بر این باید با حمایت های سیاسی در عرصه بین الملل بستر خنثی کردن حربه دشمن در این حوزه حساس فراهم شود. چه این که تقویت بنیه دفاعی جمهوری اسلامی فارغ از ضرورت کلی که دارد، ظرفیتی برای هرگونه مذاکره و حضور منطقه ای است. به عبارت دیگر علاوه بر ضرورت ذاتی، شرعی و عقلی دفاع از خود در برابر دشمن، پافشاری صریح بر زیاده خواهی های نظام سلطه می تواند در تعریف قدرت برای جمهوری اسلامی جهت حضور مؤثرتر در مدیریت بحران های منطقه ای و بین المللی و شکل دهی به نظم نوین بسیار مؤثر باشد.
6 - نگاهی به الگوی دفاع از حقوق دفاعی و امنیتی کشور به خصوص در حوزه موشکی نشان می دهد که اولا با یک دیپلماسی موفق، دیپلمات های ما اجازه ندادند که موضوع موشک های بالستیک در برجام وارد شود. اما غربی ها که در این جا موفق نشده بودند تلاش کردند برای توان موشکی ایران موانع جدی در قطعنامه 2231 ایجاد کنند. این تلاش آن ها نیز البته موفق نشد و تنها چند دقیقه پس از تصویب قطعنامه 2231 در 29 تیر 94، وزارت خارجه کشورمان رسما در بیانیه ای اعلام کرد که محدودیت های موشکی قطعنامه را اجرا نخواهد کرد و این ها مسائل داخلی کشورماست.
رزمایش های موشکی هم پرده بعدی از تلاش کشورمان برای این بود که اجازه ندهد خواسته و تعبیر غربی ها درباره توان موشکی تثبیت شود. به این ترتیب باید تاکید کرد که الگوی موفقِ تجربه شده در این عرصه می تواند در سایر حوزه ها به خصوص دیپلماسی عمومی در مقابل غربی ها مورد استفاده قرار گیرد تا آن ها نتوانند تعابیر و تفاسیر خود از توافقات و قراردادها را در اذهان عمومی تثبیت کنند. الگویی که اگر استفاده شده بود، شاید الان درباره تحریم ها شاهد نگرانی بانک های اروپایی برای ورود به ایران نبودیم.
***************************************
روزنامه ایران**
امیدها به نقش مجلس دهم در عرصه محیط زیست/معصومه ابتکار
نمایندگان مجلس شورای اسلامی دیروز در حالی با «لایحه ارزیابی زیست محیطی» مخالفت کردند که پیش از رأی گیری، رئیس مجلس شورای اسلامی، اصل این لایحه را بر اساس سیاستهای ابلاغی رهبری عنوان کرده و از نمایندگان خواسته بود تا به این لایحه رأی دهند. حتی برخی اعضای فراکسیون محیط زیست هم که انتظار میرفت به دفاع از لایحه مهم ارزیابی زیست محیطی بپردازند در کمال شگفتی با آن به مخالفت برخاسته تا به اتفاق آرا این لایحه رد شود.
نحوه برخورد مجلس با لوایح و طرحهای محیط زیستی محل تأمل است. این لایحه که در 13 ماده تنظیم شده بود از بزرگترین افتخارات دولت یازدهم در بخش محیط زیست بود اما باید بگویم که رد این لایحه هیچ خدشهای به روند اجرای ماده 192 قانون برنامه پنجم توسعه که به ارزیابی زیست محیطی میپردازد و خوشبختانه تمدید هم شده وارد نخواهد کرد.
تا به امروز موضوع ارزیابی زیست محیطی طرحها و پروژههای عمرانی کشور فقط در قوانین برنامه توسعه کشور لحاظ شده بود و ما میخواستیم با این لایحه، الزام ارزیابی زیست محیطی را به صورت یک قانون دائمی برای همیشه به تصویب برسانیم. اما متأسفانه برخی نمایندگان که به این لایحه رأی منفی دادند همان کسانی هستند که منافع شان به طرحهای عمرانی مخرب گره خورده و پیشتر سازمان محیط زیست را برای اجرای بسیاری از این طرحهای بدون مطالعه در بندر کیاشهر، ارومیه، شفارود، جنگل ابر و مناطق دیگر زیر فشار گذاشته بودند و چون سازمان با اتکا به قانون، مانع انجام فعالیتهای مخرب در حوزه انتخابی این نمایندگان شده حالا به قانون ارزیابی رأی منفی دادند.
آنها میپندارند این قانون مانع توسعه طرحهای عمرانی است در حالیکه چنین نیست و هر طرحی که ارزیابی زیست محیطی داشته باشد و ملاحظات را رعایت کند قطعاً مجوز سازمان را میگیرد.
از نقاط قوت این لایحه این بود که چنانچه هر طرح و پروژه عمرانی بدون مجوز محیط زیست آغاز بهکار کند متوقف شود و در برخی موارد چنانچه خسارتی به محیط زیست وارد شده باید خسارت این تخریبها پرداخت شود.
همچنین در این لایحه به الزام تهیه ارزیابی زیست محیطی استراتژیک(SEA) برخی طرحهای بزرگ - همچون طرح توسعه سواحل مکران- هم اشاره شده است. اما تأکید میکنم که با وجود رد این لایحه در مجلس، چون قانون برنامه پنجم توسعه تمدید شده فرایند اجرای ارزیابی زیست محیطی مثل گذشته ادامه خواهد داشت.
در حال حاضر فقط30 درصد پروژههای عمرانی کشور ارزیابی زیست محیطی درستی دارند و حدود 30 درصد طرحها در کمیته ارزیابی رد شده و 30 درصد هم با اصلاحیه هایی که میگیرند بعد از رفع ایرادات تأیید میشوند.
این را هم باید اضافه کنم ارزیابی زیست محیطی از ساز و کارهای بسیار موثر برای توسعه پایدار کشور است و بدون تکیه به آن، پیشرفت محقق نخواهد شد. البته ایران از قانون برنامه سوم تاکنون، از امکان ارزیابی زیست محیطی برخوردار بوده و تمام طرحهای بزرگ کشور مشمول ارزیابی زیست محیطی هستند، اما دولت این لایحه را ارائه کرد تا هم روزآمد و تکمیل و هم به صورت ماده واحده دائمی مصوب شود.
اگرچه از نظر ما جهتگیری این لایحه برای رشد اقتصادی کشور، به خصوص در شرایط پساتحریم و برنامهریزی و کارآمدی صنایع پاک مهم بوده، ولی ظاهرا اکثریتی میان نمایندگان، آن را با توسعه در منافات دیدهاند.
خوشبختانه قانون برنامه پنجم تمدید شده و ما کماکان با قدرت، ارزیابی زیست محیطی طرحها و پروژهها را اجراء میکنیم.
در این فضا خوشبختانه با وزیر ارتباطات تفاهمنامه ای امضا کردیم که از ابتدای سال آینده اجرایی میشود و امیدواریم لایحه ارزیابی زیست محیطی هم در مجلس آینده به تصویب برسد.
***************************************
روزنامه جام جم **
قدرت موشکی ایران محدودیتناپذیر است/ دکتر یدالله جوانی
رزمایش اقتدار ولایت که از سوی سپاه پاسداران در حال برگزاری است، رزمایشی با مختصات خاص و متفاوت از رزمایشهایی است که در گذشته برگزار شده است.
یکی از ویژگی متفاوت این رزمایش، زمان برگزاری آن است و اولین رزمایش موشکی است که در فضای پسابرجام برگزار میشود. دشمنان اینگونه تصور میکردند که با توجه به توافق هستهای و فشارهایی که غرب بر ایران وارد کرد و در موضوع هستهای به نوعی توافق و پذیرش محدودیت منجر شد، در زمینه موشکی هم به دلیل فشارهای موجود، ایران در مسیر محدودسازی برنامه موشکی حرکت میکند، اما این رزمایش نشان داد که جمهوری اسلامی در برنامههای دفاعی خود به هیچ عنوان از اراده بیگانگان تاثیر نمیپذیرد و براساس تامین منافع و امنیت ملی، تصمیمهای لازم را میگیرد.
ویژگی دیگر این رزمایش، شلیک موشکها از سکوها و تاسیسات پرتاب زیرزمینی بود که در جغرافیای ایران گسترش دارند. وحشت دشمنان ما نیز بیشتر از این جهت است که تاسیسات پرتاب موشکی جمهوری اسلامی آسیبناپذیر شده است و این همان اتفاقی است که در بحث هستهای نیز در ارتباط با تاسیسات فردو شاهد آن بودیم. رزمایش اقتدار ولایت این واقعیت را آشکار ساخت که ایران از توانمندی بالایی در حفاظت از تاسیسات پرتاب موشکهای بالستیک برخوردار است و در این رزمایش، موشکهای بالستیک با بردهای 2000، 800 و 300 کیلومتر از سکوهای پرتاب زیرزمینی در نقاط مختلف کشور به سمت اهداف از پیش تعیین شده شلیک شدند.
در مجموع پیام واضح این رزمایش، اعلام صریح سازشناپذیری برنامههای دفاعی جمهوری اسلامی و نبود قابلیت مذاکره در این حوزه است. در دوره پسابرجام، آمریکاییها به بهانه موشک عماد، تحریمهای جدیدی علیه ایران وضع کردند، با این تصور که ایران در برنامههای موشکی خودش تجدیدنظر کند، اما این رزمایش نشان داد برنامه موشکی ایران اساسا محدودیتناپذیر است؛ زیرا هیچ ملتی با دشمنان خود بر سر قدرت دفاعیاش معامله نمیکند.
آخرین نکته اینکه ایران بارها تاکید کرده دکترین نظامیاش مبتنی بر اصل دفاع است، بنابراین اقتدار موشکی جمهوری اسلامی، قدرتی بازدارنده است و ایران به استقبال هیچ جنگی نخواهد رفت، اما با افزایش قدرت دفاعی خود، هر متجاوزی را از فکر تجاوز منصرف میکند؛ به گونهای که دشمنان میدانند هر اقدام متجاوزانه آنها با پاسخ قاطع و کوبنده مواجه خواهد شد.
***************************************
روزنامه وطن امروز **
آیا سال 96 هم بعد از انتخابات خیابانها آرام خواهد بود؟/سیده آزاده امامی
پیش از انتخابات اخیر سیاسیون همسو با دولت به درستی به این تحلیل رسیده بودند که اگر در تصاحب کرسیهای مجلس دهم ناکام باشند، تداوم دولت روحانی در دور بعد بشدت به مخاطره افتاده و بسته به اما و اگرهای بسیار میشود. دلیل آن هم کاملاً روشن است؛ اگر جریان همسو با دولت در نخستین انتخاباتی که در دوران مسؤولیت آن دولت برگزار میشود موفق به کسب اکثریت آرا نشود، این امر حاکی از کاهش اقبال مردمی و در واقع افول گفتمانی آن جریان است که در گذشتهای نهچندان دور توانسته بود برنده تقابل گفتمانها و برنامهها در نزدیکترین انتخابات پیش از آن، یعنی انتخابات ریاستجمهوری باشد.
نگاهی تاریخی به رفتار انتخاباتی ملت در سالهای گذشته نیز نشان میدهد معمولا مردم پس از سپردن زمام امور اجرایی کشور به یک جریان سیاسی، در گام بعد اختیار قانونگذاری و نظارت را نیز به همان جریان سپردهاند تا همسویی گفتمانی دولت و مجلس منجر به همافزایی سیستمی آنها و پیشبرد برنامهها و وعدههای انتخاباتی آن جریان شود. به عبارت دیگر تا پیش از این عملکرد دولتها در سالهای ابتدایی دوران مسؤولیتشان به گونهای بود که توانسته بودند رضایتی نسبی را در میان جامعه رقم زده و مردم را برای اعتماد مجدد به گفتمان خود و انتخاب مجلسی همسو با دولت متقاعد سازند. اما نگاهی به ترکیب سیاسی مجلس دهم به روشنی گواه آن است که برخلاف سنت مرسوم، جریان همسو با دولت نهتنها در به دست آوردن اکثریت قاطع، حتی در کسب اکثریت نسبی و شکننده آرا هم ناکام بوده و برای نخستینبار در اولین انتخابات عمر یک دولت، مجلسی با کمترین همگرایی گفتمانی با آن بر سر کار میآید، بویژه اگر بخواهیم برای اصرار شخص رئیسجمهور در لحاظ کردن «اعتدال» بهمثابه گفتمانی متمایز از گفتمان «اصلاحات» محلی از اعراب قائل شویم که دیگر بیهیچ حرف و حدیثی گفتمان دولت را باید بازنده قطعی انتخابات به حساب آورد!
واقع آن است که نه مردم و نه سیاسیون این حرف رئیسجمهور را جدی نگرفته و میان گفتمان «اعتدال» و «اصلاحات» تمایزی اساسی قائل نیستند.
با همه این احوال باز هم مجموعه جریانهای همسو با دولت در کسب اکثریت آرا در انتخابات اخیر ناکام بوده و موفق به کسب اعتماد مجدد مردم نشدند.
واقعیت پیروزی جریان منتقد دولت آن اندازه مسلم است که اگر فرض کنیم انتخابات 7 اسفند انتخابات ریاست جمهوری میبود و دقیقا همین افراد و با همین گرایشها و تعلقات سیاسی در آن شرکت میکردند، با عنایت به میزان موفقیت گروههای سیاسی در تصاحب کرسیهای مجلس، منتخب ملت به طور قطع و یقین فردی منتقد دولت میبود و نه همسو و هوادار دولت و این میتواند زنگ خطری جدی برای دولت روحانی به حساب آید. البته این جریان برای فرار از این واقعیت تلخ به تنگ کردن دایره کشور و محدود کردن آن به تهران و «اصالت بخشیدن» به رأی تهران روی آورده و با بزرگنمایی نامعقول آرای تهران درصدد است کل کشور را به نحوی ناموجه وادار به تمکین در برابر خواست مردم تهران، آن هم البته نه همه تهرانیها صرفاً آنهایی که همسو و همجهت با این حضرات هستند، کند. لذا بعید نیست ملت زین پس در کنار لزوم درک پیام «24 خرداد» ملزم به دریافت پیام «7 اسفند تهران» نیز بشود(!)
اما واقع آن است که دوپاره کردن و کیفی کردن رأی ملت و رأی برخی را «رأیتر» دیدن، نمیتواند بر عدم توفیق دولت در جلب نظر ملت سرپوش نهاده و گواه پیروزی و مقبولیت دولت باشد و تنها نتیجه آن گرفتار آمدن دولت در توهمی خودساخته و دور کردن آن از واقعیات عرصه سیاسی کشور خواهد بود. ضمن آنکه چنین نگاهی نه با مبانی انقلاب و نظام اسلامی سنخیتی دارد و نه به لحاظ قانونی هیچ محلی از اعراب میتوان برای آن قائل شد.
این هشدار اما برای دولت زمانی جدیتر میشود که علاوه بر لحاظ پیروزی بشدت شکننده و رأی ناپلئونی روحانی در سال 92، توجه داشته باشیم که نتیجه معنادار انتخابات اخیر در شرایطی حاصل شد که اوج دوران بزک کردن برجام بود و به لحاظ نوپا بودن توافق هنوز تا حدی این امکان وجود داشت که در میدان خالی از منتقد و در فضای تکصدایی مطلق دولت، بر اندک دستاوردهای برجام مانور داده و برجام بهمثابه «فتحالفتوح»ی به ملت ارائه شود، حال چه رسد به آنکه با گذشت زمان پرده از حقیقت این توافق کذایی فرو افتد و معلوم شود آن وعدههای گزاف و اغواگرانه که بنا بود از بهبود وضعیت «آب خوردن» تا انواع و اقسام گشایشهای رفاهی و مادی را شامل شود، در باغ سبزی- آن هم با کارکردی صرفا انتخاباتی- بیش نبوده و امامزاده برجام حاجتی روا نمیکند! [گو اینکه همین حالا که از انتخابات فاصله چندانی نگرفتهایم نیز مدافعان دوآتشه برجام که زمانی به منظور کسب تایید آن برای امری خلاف واقع حتی «سوگند جلاله» هم یاد کردند، امروز لب به اعتراف گشوده و از بدعهدی طرفهای مقابل و محقق نشدن وعدههای ادعایی سخن میگویند. دیر نباشد که علاوه بر این موضوع، درستی سایر نکات مورد تأکید منتقدان نیز که در سایه غوغا و هیاهوی دولت حتی امکان چندانی برای انعکاس نیافت هم آشکار و واقعیت برجام عریان و بیپیرایه بر همگان جلوهگر شود].
درواقع اگر دولت و گروههای هوادار آن بهرغم تلاش سیستماتیک و همهجانبهای که برای رقم زدن مجلسی همسو و دولتساخته به کار بستند تا آنجا که رئیسجمهور و برخی وزرا و مشاوران صریحاً از تمایلشان برای تشکیل مجلسی «اعتدالی» پرده برداشتند و در ماجرای توافق با توهین، اتهام و بداخلاقی همه صداهای منتقد توافق را فرونشاندند و انواع هماهنگیها را نیز با طرفهای مذاکره برای رعایت حال برجام به عمل آوردند بدان «امید» که میوه توافق را در 7 اسفند بچینند، نتوانستند از این «تدبیر» طرفی بربندند، به طریق اولی سال آینده که دیگر این خطابههای تبلیغاتی کارساز نیست و ملت از دولتی که همه تخممرغهایش را در سبد دیپلماسی گذاشت و به دست خود توقعات نامعقول از توافق را دامن زد و جز توافق گزینه قابل ذکری برای ارائه به مردم ندارد، جز تحقق انبوه وعدههایی که 3 سال عمر خود و هزینههایی بس گزاف را مصروف آن کرد، مطالبه دیگری ندارد، توفیقشان در جلب نظر مردم محل تردید و سوال خواهد بود! با این حساب یک دو دوتا چهارتای ساده البته همراه با نگاهی واقعبینانه به فضای کلی کشور و کل فضای کشور- فارغ از نمونهها و چشماندازهای گزینشی که کارکردی جز اغوا و خودفریبی ندارند- میتواند تخمین خوبی درباره سرنوشت انتخابات 96 به دست بدهد. ضمن آنکه روشن است در انتخابات 96 فقط مردم تهران نیستند که پای صندوقهای رأی میآیند!
حال سوال این است که آیا آنچنان که در سالهای 92 و 94 در روزهای بعد از انتخابات خیابانهای آرامی داشتیم و سطلهای زباله از تعرض در امان بودند، آیا چنین امیدی را میتوان برای سال 96 هم داشت؟
***************************************