صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱۳۹۵ - ۰۵:۵۱  ، 
شناسه خبر : ۲۸۸۷۵۶

روزنامه کیهان **

راز اتمام حجت رهبر انقلاب/ محمد ایمانی

دست حریف را خواندن، پیش‌بینی کردن، دست خود را رونکردن و غیرقابل پیش‌بینی شدن، و بالاخره پیشدستی و غافلگیری از قواعد هر رقابت و هر مصاف است. کمترین نیاز یک رقابت و هماوردی، پیش‌بینی حرکت حریف و خواندن دست اوست. حریف- چه در میدان مسابقه و چه در جبهه جنگ- گاه عملیات فریب انجام می‌دهد تا ذهن شما را از مقصود و حمله اصلی منحرف کند. امکان دارد نقشه حمله از مرز شمالی را داشته باشد اما در محور جنوبی مانور جابجایی نیروها را ترتیب دهد یا آرایش نظامی بگیرد. مثال فوتبالی‌اش می‌شود بازی بدون توپ یک بازیکن و استارت فرار وی به عمق زمین شما از یک جناح که توجه چند نفر را به خود جمع می‌کند و موجب گشودن منفذ از خطوط و جناح‌های دیگر می‌شود. اکنون یک سال پس از توافق لوزان و 9 ماه پس از توافق وین (برجام) می‌توان نگاه عمیق‌تری به حوزه سیاست خارجی در این عرصه داشت و پرسید که نقش‌آفرینان این عرصه مهم ملی چه قدر رفتار معطوف به پیش‌بینی و هوشمندی یا احیاناً سهل‌اندیشی و سهل‌انگاری داشته‌اند؟ از متن پاسخ به این پرسش می‌توان به نقشه راه ترسیمی و «اتمام حجت» صریح رهبر انقلاب در بیانات چند ماه اخیر به ویژه شروع سال 95 رسید.

1- آقای جهانگیری معاون اول رئیس جمهور 28 آذر 94 در جمع مدیران وزارت جهاد کشاورزی نکته قابل تأملی عنوان کرد مبنی بر اینکه «کاهش قیمت نفت، اتفاقی بود که پیش‌بینی نمی‌کردیم. ما هیچ وقت فکر نمی‌کردیم قیمت نفت از 60 دلار پایین‌تر بیاید». این سخن در حالی عنوان شد که از ماه‌ها قبل کارشناسان نسبت به تحرکات مشترک عربستان و آمریکا هشدار می‌دادند. اما موضوع بحث حاضر قیمت نفت نیست. پرسش مهم‌تر این است که دولت محترم و برخی همفکران آن در حوزه سیاست خارجی تا کجاها را پیش‌بینی نکرده‌اند و در حوزه مذاکره و سیاست خارجی سهل‌اندیشی و سهل‌انگاری و خوش‌گمانی محض داشته‌اند. دلیلی ندارد به خدعه‌ها و بدعهدی‌های پرشمار دولت آمریکا از توافق موقت ژنو و سپس توافق وین (برجام) تا امروز استناد کنیم که کدام تحریم‌ها تشدید شد، چه قدر تهدیدها افزایش یافت، آقای اوباما چگونه قانون محدودیت ویزا را علیه اتباع 38 کشور- در صورت سفر به ایران- امضا کرد، اتباع ایرانی حتی در تراز مشاور هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل بازداشت شدند، شرکت‌های غربی برای معامله با ایران مورد تهدید قرار گرفتند و...

فقط کافی است همین روزها نگاهی به اتریش کوچک داشته باشیم. وین دست بر قضا شهری است که توافق هسته‌ای پس از 12 سال کش و قوس در آن نهایی شد و اصلاً پایتخت دیپلماسی و مذاکره در دنیاست. برای سنجش عیار و اعتبار این ادعا که قبلاً منزوی بودیم و حالا جامعه جهانی(!؟) به روی ما آغوش گشوده، نیاز نیست از بد رفتاری‌های آمریکا سند بیاوریم. رفتار زننده دولت اتریش با آقای روحانی و سفر وی به غایت عبرت‌آموز است. دلایل مختلفی برای لغو این سفر عنوان شد؛ از خطر امنیتی داعش تا حل نشدن مشکل سوئیفت که همه از سوی دولت رد شد و سرانجام آقای لاریجانی خبر داد «بنده از قبل در جریان سفر آقای روحانی بودم. بی‌توجهی دولت اتریش به خواست تیم حفاظتی رئیس جمهور مبنی بر لغو مجوز تجمع و راهپیمایی گروهک تروریستی منافقین علت لغو این سفر بوده است.» مفهوم و پیام این اتفاق چیست؟ چرا غرب از آمریکا و فرانسه تا اتریش حاضرند پای یک گروهک تروریستی ورشکسته (عامل ترور 17 هزار شهروند) بایستند و سفر روحانی را که علی‌الظاهر باید پیام جدیدی به افکار عمومی ایران (گشایش دیپلماتیک) داشته باشد، قربانی کنند؟ آقای روحانی بهتر از هر کس می‌داند که همین اروپایی‌ها 12 سال پیش در ازای تعلیق هسته‌ای تعهد کردند منافقین را در فهرست تروریست‌ها نگه دارند و اجازه فعالیت ندهند اما بعد از یک دهه در حالی که دولت با سخاوت تمام به فناوری هسته‌ای چوب حراج زده، هنوز آقای روحانی و نگاه خوش‌گمان وی به غرب- که طبعاً باید دارای ارزش استراتژیک برای غربی‌ها باشد- به اندازه حل مسئله یک گروهک مرده و به تاریخ پیوسته و روسیاه در تراز داعش، ارزش و اعتبار نیافته است. مفهوم دیگر این ماجرا این است که آقای روحانی با برآورد و پیش‌بینی دور از واقع، پس از 12 سال همچنان در خانه اول بازی مار و پله با غرب است؛ البته با خسارت‌ها و امتیازات واگذار شده بیشتر نسبت به سال 82.

2- علت این اتفاق تلخ را در کجا باید جست؟ وقتی دولتمردی به خطا بگوید «تحریم‌ها باید از بین برود تا مشکل محیط زیست، آب خوردن مردم و منابع آبی حل شود»، لابد رادیو فرانسه هم حق دارد بگوید «ارزیابی غرب از وضعیت کنونی دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی می‌بیند]![ برپایه این جمع‌بندی، صبوری خریدار، وضعیت فروشنده را دشوارتر و قیمت فروش را کمتر خواهد کرد». وقتی غربی‌ها مفاد توافق وین را صراحتاً زیرپا می‌گذارند و برخی مسئولان وزارت خارجه و دولت آن را صرفاً متناقض با «روح برجام» می‌دانند و ماست‌مالی می‌کنند و از آن طرف اوباما درباره روح برجام این گونه ادعا می‌کند که «روح برجام تغییر رفتار ایران است و ایران برای دیدن اثرات برجام باید رفتارش را تغییر دهد»، معلوم است که کمترین موازنه‌ای در این سهل‌اندیشی و رؤیا اندیشی یکطرفه نیست و آن وقت دولت فزرتی اتریش هم به توهم می‌افتد تا گروکشی کند؛ همچنان که چند ماه قبل دولت پیزوری عربستان دچار توهم مشابهی شد و پس از فاجعه منا حتی به وزیر ارشاد ویزا نداد. نه حتی عملکرد آمریکا و انگلیس و فرانسه، بلکه نوع رفتار امثال اتریش و عربستان برای درس‌آموزی و اصلاح مسیر دولت در نگاه به خارج کفایت می‌کند. اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها با همان منطقی از منافقین حمایت می‌کنند که در سوریه و عراق از تروریست‌ها کردند.

3- نقشه راه سال 95 به این معنا باید از لابلای درس‌ها و عبرت‌های یکی دو سال اخیر استخراج شود. عصاره این نقشه راه که به شکل مبسوط از سوی رهبر معظم انقلاب عنوان شد، عبارت می‌شود از این که نهایت نقشه و آرزوی دشمن را باید فهمید، خام تهدید و تطمیع و القائات محاسباتی وی نشد، کلید حل مشکلات را نه در لوزان و ژنو و نیویورک بلکه در داخل جست‌وجو کرد و کمر همت به دامن زد و برای اقتصاد مقاومتی وارد میدان اقدام و عمل شد. دل دشمن پر از کینه ملت ایران است و تا ملت ایران در برابر جبهه استکبار زانو نزند و تحقیر و تحمیل‌ها را یکی پس از دیگری نپذیرد - بلکه حتی پس از آن- دل دشمنان صاف نخواهد شد. این تعبیر دقیق که «برای مبارزه با استکبار آماده باشید» و «همه خود را آماده نگه دارند... در مقابل جهت‌گیری‌های دشمن که شب و روز نمی‌شناسد، ما هم بایستی شب و روز نشناسیم» مابه ازای روشن در عالم واقعیت دارد. خاطرات دشمنی استکبار در گذشته یک مسئله است- که اهل خرد را به هوشیاری و بی‌اعتمادی نسبت به او فرا می‌خواند- و خطرهای جاری و نو به نو دشمن بد ذات، مسئله‌ای دیگر و مهم‌تر است. استکبار و تعدی و زورگویی و زیاده‌خواهی و میل مستکبران به تحقیر و تحمیل، یک واقعیت انکارناپذیر است و تنها پادزهر آن «روحیه و رفتار انقلابی» است. کاهش تحریم یا دور زدن آن یک تدبیر است و روحیه و اقدام و عمل انقلابی -در تراز مجاهدت‌هایی که شهیدان شهریاری، تهرانی مقدم، کاظمی آشتیانی و آوینی یا شهدای دفاع از حرم اهل بیت(ع) انجام دادند- برای مصون و مقاوم و روئین‌تن کردن کشور و ملت، تدبیر برتر و مهم‌تر.

4- محل نزاع با استکبار روشن‌تر از آن است که بتوان پشت بهانه‌هایی نظیر هسته‌ای و حقوق بشر و تروریسم و توان موشکی و سایبری و... پنهان کرد. کریس بکمایر معاون وزارت خارجه آمریکا سال گذشته صراحتاً اعلام کرد که «اصل تحریم‌ها به خاطر انقلاب 1979 ایران است». درست است که جان ساورز 10 سال پیش در پوشش عضو تیم انگلیس در مذاکرات هسته‌ای حضور داشت اما ریاست بعدی وی در سرویس جاسوسی MI6 انگلیس نشان داد مصاف هسته‌ای بیش از آن که دیپلماتیک یا فنی و حقوقی باشد، اطلاعاتی و امنیتی است. درست به همین دلیل ساورز 22 شهریور 94 در مصاحبه با سی‌ان‌ان از آرزوی خام خود گفت مبنی بر اینکه «ما نیاز به قدری صبر استراتژیک داریم تا به تحولات در ایران ظرف 10-15 سال آینده فرصت توسعه و تکامل بدهیم. این احتمال وجود دارد که ماهیت انقلابی‌گری ایران در دوره 15 ساله برجام تغییر کند و ایران کشوری نرمال‌تر شود». «نرمال»تر شدن در تلقی انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها بدل از پروژه عرفی‌سازی (سکولاریزاسیون) و تلاش برای تبدیل ایران از قدرتی انقلابی و نامتعارف (غیرقابل پیش‌بینی) با ابعاد قدرت تهاجمی و دفاعی نامتقارن، به دولتی قابل پیش‌بینی و پیش‌دستی و غافلگیری و مدیریت و بلعیده شدن است؛ همچنان که چندی پیش یکی از تئوریسین‌های جریان مدعی اصلاحات از «پروژه نرمالیزاسیون» خبر داد و مدتی بعد رسماً خواستار حذف تاریخ هجری با مبدأ هجرت پیامبر اعظم(ص) شد.

5- پیداست در میانه چنین مصاف بزرگی نمی‌شود بی‌طرف بود و به اصطلاح وسط لحاف خوابید. یک خط راهبردی طی 8-9 ماه اخیر به شکل صریح و پرتواتر از سوی رهبر انقلاب و در دیدارهای مختلف مورد تأکید قرار گرفته است. ایشان 4 شهریور ماه ضمن تبیین تحرکات و طراحی‌های دشمن به رئیس جمهور و اعضای دولت فرمودند «دشمنی‌ها کاسته نشده... کاری که علی‌العجاله باید کرد این است که در اتخاذ مواضع انقلابی باید صراحت داشت، یعنی رو دربایستی نکنیم». معظم‌له 24 شهریور در دیدار فرماندهان سپاه تصریح کردند «دشمنان مکرر می‌گویند شما کشور قدرتمند و با نفوذی هستید ]اما[... این مسئله انقلاب و روحیه انقلابی را کنار بگذارید! اگر روحیه و عملکرد انقلابی نبود، این نفوذ هم وجود نداشت. معنایش این است که انقلاب را کنار بگذارید تا از قدرت بیفتید تا ما بتوانیم شما را ببلعیم. این را صریحاً به افرادی از جمهوری اسلامی می‌گویند و توجه نمی‌شود به معنا و مفهوم واقعی این حرف... که قدرت و عمق راهبردی خود را از دست بدهید». ایشان 2 تیر 94 نیز در دیدار مسئولان نظام گفتند «در مجموعه دست‌اندرکاران کسانی هستند که تصور می‌کنند اگر از اصول خود کوتاه بیاییم، خیلی از درهای بسته به روی ما گشوده خواهد شد».

در ادامه این روند تبیین و تصریح بود که رهبر انقلاب در تاریخ 14 بهمن 94 به دبیر - کسی که غرب مطالبه بازجویی از وی را می‌کرد- و اعضای دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی فرمودند «فضای حاکم بر دبیرخانه باید صددرصد منطبق بر تفکر خالص انقلابی و حزب‌اللهی باشد. استقلال کشور و مبارزه با استکبار ]و...[ جزو خطوط اصلی و هندسه انقلاب است. از همان ابتدای پیروزی انقلاب... برخی با اینکه در داخل نظام بودند اما اعتقادی به مبارزه با استکبار نداشتند؛ که باید در مقابل این جریان ایستاد.» چرا؟ چون چنین کسانی در خط اول دفاعی کشور و در حالی که تک دشمن را می‌بینند، به جای اینکه بایستند و خط را نگه دارند و به سینه مهاجمان بزنند، یا عقبه افکار عمومی را می‌ترسانند و یا آدرس غلط درباره دشمن می‌دهند و از او چهره دوست می‌سازند و در حقیقت دانسته یا ندانسته اسباب غفلت عوام و خواص در جبهه خودی و مهیا شدن زمینه شبیخون دشمن را فراهم می‌کنند.

در چنین شرایطی طبیعی است که از میان مصلحت حفظ فلان و بهمان چهره سیاسی و مصلحت کلان کشور و نظام و انقلاب، دومی ارجحیت بلامنازع دارد. بنابراین صراحت و قاطعیت در موضع‌گیری و اقدام و عمل انقلابی- در کنار تبیین و استدلال و روشنگری- راهبرد کلان برای همه نیروهای وفادار به انقلاب و کشور در دوره پیش‌رو می‌باشد.

***************************************

روزنامه قدس **

درک عمومی از اقتصاد مقاومتی چیست؟ / حمید رضا تقوی نژاد دیلمی

درک عمومی از اقتصاد مقاومتی چیست؟ مقاومت در برابر چه؟ مگر حمله‌ای در کار است که از مقاومت حرف می‌زنیم؟ قرار است اقتصاد ما در برابر چه چیزی مقاومت کند؟

به گزارش قدس آنلاین به نقل از خبرگزاری فارس،گاهی می‌گویند اقتصاد ایران متکی بر فروش نفت است و 60 درصد تولید ناخالص ملی آن را تولید و فروش نفت تشکیل می‌دهد. گاهی می‌گویند اقتصاد ایران هفدهمین اقتصاد دنیا است، چرا پول ملی ما در مقابل پول‌های رایج بین المللی ضعیف است؟ اقتصاددانان می‌گویند یک اقتصاد قوی، اقتصادی است که بر پایه تولید یا به عبارت دیگر تولید ارزش افزوده شکل گرفته باشد، نه بر اساس فروش مواد خام زیرزمینی کشور.

می‌گویند اقتصاد ایران ضعیف است و تحریم‌ها نقاط ضعف آن‌ را نمایان کرد. جامعه شناسان می‌گویند ملتها در شرایط فشار راه رشد و تعالی خود را پیدا می‌کنند. ما ایرانیان پس از انقلاب اسلامی‌مان که با تکیه بر دین و تاریخمان شکل گرفت و نخواستیم زیر سلطه قلدران باقی بمانیم، هشت سال جنگ تحمیلی را مدیریت کردیم، مدیریتی تام و تمام. در تمامی جبهه‌ها جنگیدیم، جنگی بزرگ در تمامی صحنه‌های نظامی،فرهنگی، سیاسی،اجتماعی و از همه مهمتر اقتصادی. پس از جنگ دوران سازندگی را آغاز کردیم سدها، جاده‌ها،نیروگاه‌ها، پالایشگاه ها ،کارخانه ها و شهرهایمان را دوباره ساختیم. تلاش کردیم صنایع نفت و گاز، پتروشیمی، نیروگاهی، هسته‌ای، فولادسازی، صنایع غذایی، داروسازی، سد سازی، راه سازی، ساختمان سازی، صنایع مخابراتی، خودروسازی و صنایع دفاعی خود را توسعه داده و به سطح جهانی برسانیم. صادراتمان را که قبل از انقلاب به فرش و خشکبار خلاصه می‌شد توسعه داده و مواد پتروشیمی ، مواد غذایی ، لوازم خانگی ، خدمات مهندسی ، مواد شوینده و حتی خودرو صادر کردیم.

حال با این همه چرا رهبر فرزانه و عزیزمان در سال‌های اخیر اینقدر روی اقتصاد درون‌زا، تولید محور و مقاومتی تأکید دارند. ایشان نگران چه چیزی هستند؟ مگر خدای ناکرده این دستاوردها بزرگ اقتصادی پس از انقلاب در معرض خطر هستند؟ چه خطری؟

تمام تهدیدات ابتدا از انحرافات فکری آغاز می‌شوند. اینکه فکر می‌کردیم تمامی مصائب اقتصاد ما از تحریم‌ها ناشی شده است و از طرف دیگر فکر کنیم با رفع تحریم‌ها تمام مشکلات اقتصادی ما رفع می‌شوند، هر دو نادرست هستند.

تعاملات روز افزون اقتصادی بین کشورها موجب شده است که اقتصادهای ملی و بین المللی در ارتباط نزدیک با یکدیگر قرار گیرند. کشورهای سلطه گر غربی با سوء استفاده از این واقعیت، دست به تحریم‌های سیاسی و اقتصادی کشورهایی می‌زنند که نمی‌خواهند زیر سلطه آنها باشند. آیا اقتصاد درون‌زا و مقاومتی واقعاً به معنای عدم تعامل با اقتصادهای دنیا است؟ قطعاً اینطور نمی‌تواند باشد ولی اگر کفه تولید ملی یک اقتصاد بر واردات و اتکای آن به فروش مواد زیرزمینی و منابع طبیعی خود بدون ایجاد ارزش افزوده بچربد، می‌توانیم مطمئن باشیم که این اقتصاد در مقابل یورش کالاهای وارداتی از سایر کشورها می‌تواند مقاومت کند.

کشورهای قدرتمند اقتصادی همواره از بازار آزاد حمایت کرده و رفع موانع تعرفه‌ای دولت‌های سایر کشورها را خواستارند، چرا که کالاهای تولیدی این کشورها توان رقابت با کالاهای با کیفیت آنها را ندارند و در این جنگ اقتصادی تولیدکنندگان کشورهای ضعیف هستند که زمین میخورند و کارخانه هایشان تعطیل می‌شوند.

اقتصادهای نوپای رو به رشد همچون ویتنام، مالزی، ترکیه، تایوان، تایلند، سنگاپور و اندونزی تلاش خود را بر مزیتهای رقابتی خود معطوف ساخته اند تا بتوانند در این نبرد سنگین گام‌های محکمی بر دارند. ویتنام بر نیروی کار سخت کوش و ارزان خود تکیه کرده و ترکیه با سرمایه گذاری در زیر ساخت‌های گردشگری به توسعه این صنعت پرداخته است.

ما ایرانیان نیز باید با هوشمندی و درک صحیح از موقعیت ویژه خودمان که در فرمایشات رهبر عزیز در خراسان مطرح شد، مزیت‌های اقتصادی‌مان را تشخیص داده و در تقویت آنها همت کنیم. در صحنه نبرد اقتصادی، امروز ایران هشتاد میلیونی دقیقاً در سکوی پرش قرار گرفته است. در سال جدید همه طیف‌ها و دیدگاه های مختلف باید حول محور رهبری و دولت محترم به یک حرکت همه جانبه اقتصادی دست زده، نقاط ضعف اقتصاد را تقویت کرده و نقاط قوت را تشخیص داده و ارتقا بخشیم، انشاالله.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

ثبات منطقه اولویت نخست

بسم‌الله الرحمن الرحیم

دکتر ظریف، وزیر امور خارجه در تبیین اهداف و برنامه‌های کشور در قلمرو سیاست خارجی اعلام کرد ایجاد ثبات در خاورمیانه و حل و فصل مسائل منطقه‌ای، اولویت نخست سیاست‌ خارجی کشور در سال 95 محسوب می‌شود. این مسئله همواره اولویت جمهوری اسلامی بوده و همچنان خواهد بود.

ضمن استقبال از این تصمیم هوشمندانه به نظر می‌رسد لازم است برای تضمین موفقیت در این زمینه تمامی استعدادها و ظرفیت‌های مرتبط با حفظ همین اولویت بکار گرفته شود تا همچون مقوله برجام، در این خصوص نیز به دستاوردهای چشمگیر و ملموسی دست یابیم.

واقعیت اینست که در سال‌های اخیر در قلمرو مسائل منطقه، انتظارات بیشتری وجود داشت. البته قابل درک است که با تمرکز توان و ظرفیت دستگاه دیپلماسی کشور بر روی موضوع هسته‌ای، مسائل منطقه‌ای به اندازه کافی مورد اهتمام نبوده است لکن امروزه با تعیین تکلیف برجام، به نظر می‌رسد فرصت‌های مورد انتظار برای تمرکز بر روی مسائل منطقه‌ای، بیشتر شده است. طرح این موضوع در مقیاس عمومی و رسانه‌ای نیز نشانگر آنست که دستگاه دیپلماسی با هدفگذاری در این مقوله سعی دارد زمینه‌های لازم در محیط پیرامونی را تدریجاً فراهم و بلکه همراه سازد.

طبعاً در این مقوله، اولین مسئله آنست که مهمترین مسائل و مشکلات مبتلا به، فهرست شوند. تروریسم لجام گسیخته، اگرچه امروزه در چهار گوشه جهان قربانی می‌گیرد ولی بیشترین لطمه‌ها و ضربه‌ها را بر ثبات و امنیت منطقه خاورمیانه وارد ساخته است. علاوه بر این طیف وسیعی از دخالت‌های سیاسی و مداخلات نظامی آشکار و نهان، بر سرنوشت ملت‌ها و کشورهای منطقه اثرگذار بوده است.برخی بازیگران منطقه‌ای عموماً با تحریک و نقش آفرینی بازیگران بین‌المللی برروی مسائل و اختلافات قومی، فرهنگی و عقیدتی متمرکز شده‌اند بطوری که از یکطرف با دامن زدن به تعصبات مذهبی سعی در ایجاد تقابل و تضاد و نزاع داشته‌اند و از سوی دیگر با خوش خدمتی نسبت به توطئه‌ها و مداخلات بیگانه، منطقه را به صحنه تاخت ‌و تاز تروریست‌ها در جنگ‌های نیابتی تبدیل کرده‌اند.

یک اصل همیشگی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران همواره مخالفت با نقش عوامل بیگانه و تاکید بر ضرورت حل و فصل مسائل منطقه توسط کشورهای منطقه بوده است. ایران با حضور و مداخله نظامی بیگانگان در منطقه مخالفت ورزیده ولی برخی همسایگان در گذشته و حال برای کشاندن پای قدرت‌های بیگانه به منطقه تلاش کرده‌اند.

موضوع مهم‌تر به تلاش برای مقابله با آثار و تبعات سیاست‌های استعماری است که حل و فصل مسئله فلسطین و احقاق حق مردم مظلوم فلسطین در صدر آن قرار می‌گیرد. کشورهای منطقه می‌توانند با در پیش گرفتن سیاست‌های مدبرانه در همزیستی مسالمت آمیز در کنار یکدیگر زندگی باثبات و اطمینان بخشی را تجربه کنند و با هم‌افزائی توانمندی‌ها، زمینه‌های رشد و توسعه همه جانبه اقتصادی – فرهنگی - سیاسی و اجتماعی را فراهم سازند.

جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای از توانمندی‌ها، قابلیت‌ها و ظرفیت‌های منحصر به فردی در قلمرو تامین نیازهای منطقه‌ای برخوردار است. ایران، نقش بی‌بدیلی در سرکوب تروریسم لجام گسیخته ایفا کرده و می‌کند ولی اصلی‌ترین آتش افروزی‌ها و کارشکنی‌ها در همین مقوله نیز توسط برخی بازیگران منطقه‌ای صورت می‌گیرد که سعی دارند بر اقدامات خود سرپوش بگذارند و خود را پرچمداران مبارزه با تروریسم در منطقه معرفی کنند.

افشای چهره بدون نقاب این جماعت و اطلاع رسانی پیرامون جنایات مشترک حامیان تروریسم، فرصت‌های تازه‌ای برای خشکاندن ریشه تروریسم فراهم می‌کند که با کمک‌های مستشاری و لجستیکی ایران در زمینه سرکوب تروریسم، فضای تازه‌ای از تعامل جبهه ضدتروریستی به وجود می‌آورد. همین امر انزوای سیاسی – تبلیغاتی حامیان تروریسم در منطقه را همراه دارد. آنها به راحتی عقب نشینی نخواهند کرد و حتی با سماجت و بغض و حسادت بیشتری به جوسازی‌های کینه‌توزانه می‌پردازند ولی استمرار همین سیاست‌ها و پایمردی نیروهای واقعاً ضد تروریسم، فضای غبارآلود منطقه را به سمت و سوی ثبات و آرامش می‌برد.

طبعاً در پرتو قدرت نمائی ایران، چندان فضائی برای سیاه نمائی و جوسازی عوامل بیگانه در منطقه باقی نمی‌ماند که آب به آسیاب دشمن بریزند و بلندگوی سیاست‌های بیگانه باشند. ایران سعی دارد فضای تعامل و همکاری در منطقه ایجاد شود ولی بیگانگان و عوامل محلی آنها تا امروز و برای همیشه خواستار تقابل و نزاع بوده و هستند. از جمله «شیخ خالد» وزیر خارجه شیخ‌نشین کوچک بحرین مدعی شد کشورهای عربی حوزه خلیج فارس برای مقابله با ایران جدی هستند و تهران باید تغییری اساسی در سیاست خارجی خود ایجاد کند و از حمایت برخی سازمان‌ها در خاورمیانه دست بردارد. وی افزود: ما به ایران پیام می‌فرستیم که اینک برای مقابله با آن جدی هستیم و هیچ تردیدی در دفاع از دولت‌ها، ملت هایمان، منافعمان و برادرانمان در منطقه نداریم. این شیخ کم‌تجربه، در ادامه اظهارات ننگین خود از خطر ایران سخن به میان آورده و آنرا بیشتر و مهم‌تر از «خطر اسرائیل» معرفی نموده است.

این، سخن وزیرخارجه کسانی است که جزیره اشغالی بحرین را در اختیار دارند و در عین حال فریاد مظلومیت مردم سلحشور بحرین را در گلو خفه کرده‌اند و اشغالگران را بر مقدرات این جزیره حاکم ساخته‌اند.

اقتدار ایران به عنوان قدرت برتر منطقه‌ای می‌تواند فضای تازه‌ای را در منطقه ایجاد کند و زمینه‌ها برای ایجاد و تقویت ثبات و آرامش در این منطقه بحران زده را فراهم سازد تا دیگر اصولاً زمینه‌ای برای اظهار وجود چنین افراد کوچکی وجود نداشته باشد.

ضمن استقبال از سیاست روشن اعلام شده توسط وزیر محترم امور خارجه، تاکید می‌نمائیم بسیج تمامی استعدادها و ظرفیت‌هائی که می‌تواند به تقویت و عمق تاثیرگذاری این تصمیمات کمک نماید یک ضرورت است. برای موفقیت در این مقوله لازم است با وزارت خارجه همراهی شود و تمام ارکان نظام جمهوری اسلامی با درک این واقعیت که ثبات منطقه اولویت نخست است، برای تحقق این سیاست با تمام توان و هماهنگی کامل تلاش کنند.

***************************************

روزنامه خراسان**

چرا زخم کهنه قره باغ سرباز کرد؟/ دکترعلیرضا رضاخواه

ناقوس جنگ بار دیگر در منطقه به صدا در آمده است. ارمنستان و جمهوری آذربایجان در یک قدمی جنگی بزرگ قرار گرفته اند. علی رغم این که روز گذشته وزارت دفاع جمهوری آذربایجان اعلام کرد، این کشور تصمیم گرفته به صورت یکجانبه تمامی اقدامات خشونت‌آمیز در منطقه قره‌باغ را متوقف کند اما رسانه ها از تداوم درگیری ها در این منطقه خبر می دهند. از سوی دیگر سخنگوی وزارت دفاع ارمنستان با غیر واقعی خواندن آتش بس اعلام شده از طرف باکو آن را یک "تله اطلاعاتی"خوانده است. گزارش ها از کشته شدن دهها نفر در جریان درگیری‌های سنگین بین نیروهای دو کشور خبر می دهند.

ارمنستان شمار کشته های خود را ۱۸ نفر و جمهوری آذربایجان ۱۲نفر برآورد کرده اند. این شدیدترین درگیری مرزی بین دو طرف در سال‌های اخیر است. شاهدان عینی می‌گویند ارمنستان ستونی از تانک‌های خود را روانه منطقه مورد مناقشه کرده و از مردم منطقه خواسته است سلاح به دست گرفته و راهی مرز شوند. کارشناسان سیاسی بر این عقیده هستند که تحرکات و درگیری های اخیر در جبهه های جنگ که می تواند کاتالیزوری برای شروع جنگ جدید قره باغ در نظر گرفته شود، از طرف نیروهای مشخصی به صورت هدف مند شعله ور می شود. اما چه کسی و با چه هدفی این درگیری ها را شعله ور می‌سازد؟ پاسخ به این سوال بسته به سطح تحلیل موضوع می تواند متفاوت باشد.

سطح داخلی و بحران مشروعیت

در سطح داخلی بایستی عنوان کرد که آذربایجان و ارمنستان به عنوان دو کشور جدا شده از شوروی سابق همواره بر سر یک منطقه با یکدیگر در مناقشه قرار داشتند. منطقه قره‌باغ هرچند به صورت نظری در خاک آذربایجان است اما اکثریت این منطقه را ارمنی‌ها تشکیل می‌دهند. قره‌باغ در سال ١٩٩١ اعلام استقلال کرد که همین موضوع به ناگاه تبدیل به یک جنگ سه ساله خونین میان آذربایجان و ارمنستان شد.

این جنگ حدود ٣۵ هزار کشته برجای گذاشت و صدها هزار نفر را نیز آواره کرد. در طول سال‌های جنگ کشورهای ایران و روسیه تلاش فراوانی برای آتش بس انجام دادند و در نهایت روسیه توانست با میانجیگری، یک وضعیت نه صلح نه جنگ را به وجود بیاورد و جنگ را متوقف کند.

در طول سال‌های بعد خشونت‌های گاه به گاه میان دو طرف به وجود آمد اما درگیری‌ها چندان جدی نمی‌شد. امنیت قره‌باغ در اختیار شبه نظامیان ارمنی قره باغی قرار دارد که اگرچه ارمنستان آنها را به هیچ عنوان در ارتباط با ارتش خود نمی‌داند اما آذربایجان آنها را نیروی ارتش ارمنستان می‌داند.

در این سطح تحلیل علت اصلی بحران همان اختلاف تاریخی و ارضی درباره منطقه قره باغ است که در یک فضای ملی گرایانه از سوی هر دو طرف دنبال می شود. به عبارتی، رویکرد ناسیونالیستی به این مسئله و رفتار مبتنی بر انگیزه های ملی گرایانه و فشار گروه های داخلی در هر دو جامعه به علاوه تلاش هر دو طرف برای حفظ مشروعیت سیاسی، می تواند از عوامل شعله ور شدن بحران و اختلاف بین دو کشور باشد.

سطح منطقه ای و تقابل مسکو- آنکارا

در سطح منطقه ای آنچه درگیری ها در منطقه قره باغ را مورد توجه قرار داده، موضع گیری های روسیه و ترکیه است. گرچه پوتین خواستار آتش بس فوری شده اما برخی کارشناسان بر این عقیده اند که آتش درگیری ها از سوی کرملین زده شده است. به باور این افراد، قره باغ میدان درگیری ترکیه و روسیه است. بر اساس این گمانه روسیه با ایجاد تنش خواهان ضربه پذیری دولت های پیرامونی در شرایط متشنج بین المللی و امکان انتقال این ضربات به دولت مرکزی _ ترکیه _ است.

بر اساس گمانه زنی های ارائه شده در این سطح تحلیل، در مقطع کنونی به دلیل همراهی باکو با آنکارا پس از سقوط جنگنده روس توسط ترکیه و سفر اخیر الهام علی اف به ترکیه متعاقب به تاخیر افتادن دیدار اردوغان از باکو در پی انفجارهای اخیر درآنکارا و مناطق کردنشین ، مسکو با قرارگرفتن در پشت صحنه این درگیری ها قصد تذکر به باکو را دارد تا در شرایط تنش میان روسیه و ترکیه به سوی ترکیه نرود.

لازم به ذکراست که پس از تحریم ترکیه توسط روسیه، باکو امکان استفاده از مسیر زمینی و دریایی خود را برای تریلرهای ترکیه ای جهت رسیدن به آسیای مرکزی تسهیل کرده بود که این امر نیز موجب ناخرسندی کرملین شده بود. البته در این سطح تحلیل، عکس این گمانه نیز قابل طرح است و آن این که ترکیه با چنین اقداماتی درصدد ضربه به دولت مرکزی _ کرملین _ باشد. در این گمانه با توجه به شکست سیاست های آنکارا در سوریه به دلیل حضور موثر روس ها در میدان عملیاتی، ترکیه تلاش می‌کند تا با باز کردن یک جبهه جدید در همسایگی روسیه فشارها بر همپیمانان خود در سوریه را کاهش دهد.

سطح بین الملل

سطح تحلیل سوم سطح بین الملل است که در آن به رقابت میان مسکو و واشنگتن می توان اشاره کرد. به تازگی رئیس جمهور آذربایجان پس از چندسال برای شرکت در نشست امنیت هسته ای به آمریکا دعوت شده و با مقامات آمریکایی دیدار نموده است. همزمان خبرگزاری ها از قصد واشنگتن برای اعزام یک تیپ زرهی جدید به شرق اروپا برای مقابله با مسکو خبر داده اند. علاوه بر این خبرگزاری روسی اسپوتنیک از یک کودتای نافرجام در ارمنستان خبر داده است.

مجموع تحولات صورت گرفته بیانگر یک کشمکش جدید میان مسکو و واشنگتن است. تجربه ای شبیه آن چه در اوکراین اتفاق افتاد. گمانه های مطرح در این سطح تحلیل، حاکی از آن است که، تحرکات بلوک غرب در ارمنستان و آذربایجان باعث نگرانی مسکو شده است، لذا روسیه، که درمجموع ازهمگرایی آذربایجان با غرب خشنود نیست، بخش مهمی از توان هوایی خود را از سوریه خارج نموده و آماده یک رویارویی جدید در مرزهای خود است. مناقشه اخیر در قره باغ آغاز این رویارویی است.

داعش و فراتحلیل مناقشه قره باغ

فارغ از تمام گمانه زنی های مطرح شده درباره پشت پرده درگیری های اخیر در قره باغ بایستی هشدار داد که با توجه به ژئو پلتیک حوزه تنش، مسلما گسترش ناامنی در این منطقه می تواند در درازمدت پیامدهای منفی برای همه بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای به دنبال داشته باشد. یکی از این تبعات ایجاد بستری مناسب برای توسعه تروریسم، به ویژه داعش در منطقه قفقاز و آسیای مرکزی است. تجربه اخیر درباره گسترش گروه های افراطی و رادیکال نشان می دهد که این گروه ها در مناطقی که خلاء امنیتی شکل گرفته و سطح تنش و درگیری ها در آنجا بالا رفته امکان ظهور و بروز بیشتری دارند.

لذا بازگشت به درگیری و تنش در منطقه قفقاز با توجه به رشد افراط گرایی و رادیکالیسم و فعالیت گروه هایی همچون داعش در منطقه خاورمیانه می تواند زمینه فعالیت و جذب نیرو برای آنها را فراهم کند؛ به گونه‌ای که ما امروز شاهد هستیم که نیروهای افراط گرا و رادیکال برای حفظ و بقای خود از تاکتیک جابجایی سیال در مناطق جغرافیایی ناامن بهره می گیرند. لذا بایستی از تاریخ درس گرفت و توجه داشت که جاه طلبی های داخلی، منطقه ای و بین المللی می تواند همچون گذشته به فاجعه ای غیر قابل کنترل منجر شود.

***************************************

روزنامه ایران**

روابط خارجی در سپهر اقتصاد مقاومتی/ حمید زمان‌زاده

سال ۱۳۹۵ مزین به شعار «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» شده است. اجرای اقتصاد مقاومتی طبعاً محورهای گوناگونی را در بر می‌گیرد که یکی از مهم‌ترین محورها، موضوع روابط خارجی کشور است. بدون تردید نحوه تعامل و برقراری روابط اقتصادی و سیاسی کشور با جهان، اثرات و پیامدهای مهمی بر اقتصاد ملی برجای خواهد گذارد و درست به همین دلیل نحوه مدیریت روابط خارجی کشور یکی از موضوعات مهم در اجرای عملی اقتصاد مقاومتی است. در این راستا توجه به چند نکته در روابط خارجی در حوزه اقتصادی و سیاسی می‌تواند برای پیشبرد عملی اقتصاد مقاومتی مفید و مؤثر باشد.

۱) اقتصاد مقاومتی اگرچه اقتصادی درون‌زا است اما در عین حال اقتصادی برون‌گرا نیز هست. درون‌زا بودن اقتصاد مقاومتی به هیچ وجه به معنای عدم استفاده از ظرفیت‌های اقتصاد جهانی برای توسعه اقتصاد کشور نیست، بلکه بالعکس پویایی و شکوفایی اقتصاد ملی نیازمند برنامه‌ریزی اصولی برای توسعه روابط خارجی و استفاده مناسب از ظرفیت‌های اقتصاد جهانی برای توسعه اقتصاد کشور است. توسعه تجارت خارجی اعم از صادرات و واردات کالاها و خدمات، توسعه سرمایه‌گذاری خارجی و توسعه انتقال دانش و فناوری از مهم‌ترین مؤلفه‌های مرتبط با روابط خارجی در حوزه اقتصادی است که تأمین آن برای پویایی، شکوفایی و توسعه اقتصاد کشور ضرورت دارد. به همین دلیل در یکی از بندهای سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی، بر «توسعه پیوندهای راهبردی و گسترش همکاری و مشارکت با کشورهای منطقه و جهان» به عنوان یکی از راه‌های عملی اجرای اقتصاد مقاومتی در حوزه سیاست خارجی تأکید شده است.

۲) در تجربیات گذشته سیاست خارجی، مؤلفه‌های اقتصادی نه تنها از وزن اندکی در تدوین سیاست خارجی و مدیریت روابط خارجی برخوردار بوده بلکه سیاست خارجی عموماً برای اقتصاد ملی هزینه‌زا بوده است. چنین سیاست خارجی به وضوح با اقتصاد مقاومتی قرابتی ندارد. یکی از اصول سیاست خارجی برای پیشبرد اقتصاد مقاومتی این است که سیاست خارجی بتواند تا حد امکان از بروز تنش و شوک خارجی به اقتصاد ملی جلوگیری کند و از سوی دیگر محیطی باثبات و امن را در حوزه روابط خارجی برای اقتصاد ملی فراهم نماید. در مقابل سیاست خارجی که منتهی به ایجاد تنش‌های مداوم در روابط خارجی شود، در نقطه مقابل پیشبرد اقتصاد مقاومتی قرار می‌گیرد چراکه اصل مهم برای اجرای اقتصاد مقاومتی این است که ابتدا تا حد امکان از بروز شوک به اقتصاد ملی جلوگیری کنیم و سپس زمینه را برای مقاومت اقتصاد در برابر شوک‌ها فراهم نماییم. به همین دلیل در یکی از بندهای سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی، بر «استفاده از دیپلماسی برای حمایت از هدف‌های اقتصادی» و نیز «استفاده از ظرفیت‌های سازمان‌های بین‌المللی و منطقه‌ای» به عنوان یکی از راه‌های عملی اجرای اقتصاد مقاومتی در حوزه سیاست خارجی تأکید شده است. خوشبختانه دولت یازدهم مسیر سیاست خارجی را در راستای مناسب تغییر داده است تا وزن مؤلفه‌های اقتصادی در سیاست خارجی افزایش یابد، تنش‌زدایی و بهبود روابط خارجی در دستور کار سیاست خارجی قرار گیرد و در نهایت سیاست خارجی در خدمت تأمین اهداف اقتصادی کشور قرار گیرد. در این زمینه برخلاف نظر منتقدان دیپلماسی خارجی، تلاش دو ساله دیپلماسی خارجی دولت یازدهم برای دستیابی به توافق جامع و لغو تحریم‌های اقتصادی مهم‌ترین اقدام عملی دولت برای پیگیری سیاست خارجی است که در راستای اجرای عملی اقتصاد مقاومتی قرار دارد و تداوم تنش‌زدایی و ارتقا و توسعه روابط خارجی، تداوم حرکت در این مسیر است.

3) موضوع مهم دیگر توسعه متوازن روابط سیاسی و اقتصادی با قدرت‌های جهانی است. سیاست خارجی که به وابستگی کشور به یکی از قطب‌های قدرت جهانی منتهی گردد، به وضوح در نقطه مقابل اقتصاد مقاومتی قرار دارد، چرا که وابستگی پاشنه آشیل اقتصاد مقاومتی در حوزه سیاست خارجی است.

برای توسعه اقتصادی و حفظ امنیت ملی، توسعه روابط خارجی در حوزه اقتصادی و سیاسی به طور متوازن با قدرت‌های شرق مانند روسیه و چین و قدرت‌های غرب مانند اتحادیه اروپا ضرورت دارد. ایجاد توزان میان غرب و شرق در توسعه روابط خارجی از یک سو زمینه را برای تقویت استقلال و امنیت ملی و جلوگیری از وابستگی کشور به یکی از کانون‌های قدرت در جهان فراهم می‌نماید و از سوی دیگر زمینه استفاده از ظرفیت‌های اقتصاد جهانی در راستای شتاب دادن به فرآیند توسعه اقتصادی از مسیر افزایش سرمایه‌گذاری خارجی و ایجاد رقابت میان قدرت‌های بزرگ برای حضور در ایران ایجاد می‌کند. خوشبختانه دولت یازدهم در این زمینه نیز با پیگیری توسعه همزمان روابط خارجی کشور با قدرت‌های مختلف شرق و غرب اقتصاد کشور را در مسیر رهایی از وابستگی به قدرت‌های معدود و استفاده از ظرفیت‌ قدرت‌های مختلف جهانی برای توسعه قرار داده است. مسیری که در راستای اقدام عملی برای پیشبرد اقتصاد مقاومتی در حوزه سیاست خارجی قرار دارد و باید تداوم یابد.

***************************************

روزنامه جام جم **

بحران قره باغ بهانه‌ای برای نفوذ اسرائیل و آمریکا/ دکتر محمد باقر بهرامی

درگیری مرزی بین نیروهای مرزی ارمنستان و آذربایجان بر سر منطقه قره باغ بار دیگر منطقه قفقاز جنوبی را در کانون خبرهای داغ سیاسی جهان قرار داد. بحث قره‌باغ به عنوان یک بحران ریشه دارد و نطفه آن حتی قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بسته شد. به نظر می‌رسد با توجه به فروپاشی اتحاد شوروی، غرب بر آن بود تا زخمی تازه را به عنوان بهانه برای حضور خود در منطقه ایجاد و نگهدارد.

قره باغ، منطقه‌ای کوهستانی است و در زمان شوروی هم در چارچوب تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان بوده و بخشی از ساکنان آن مسلمان و بخش اعظمی هم از ارامنه بودند. با تحریک کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای و با عملکرد عمدی اتحاد جماهیر شوروی، مسلمانان از آنجا تخلیه شده و یک جمهوری خودمختار به نام جمهوری قره‌باغ اعلام موجودیت می‌کند. البته در جامعه بین‌المللی هیچ کشوری این جدایی را مورد شناسایی قرار نداد، اما ارمنستان از آن کار حمایت کرد.

آذربایجانی‌ها در اوایل فروپاشی از توان اقتصادی کافی برخوردار نبودند و در عین حال توان نظامی بالایی هم نداشتند. آذربایجانی‌ها اقدام به بازپس‌گیری منطقه قره‌باغ کردند، اما ضعف مدیریتی در این کشور سبب شد این منطقه از جمهوری آذربایجان جدا شود. در عین حال علاوه بر منطقه قره‌باغ حدود پنج رایون (فرمانداری کل) متعلق به آذربایجان به اشغال ارمنستان در می‌آید.

پس از آتش‌بس، کشورهای آمریکا، فرانسه و روسیه در چارچوب گروهی موسوم به همکاری‌های مینسک در نشستی حل موضوع را بررسی کردند. با این وجود مساله تاکنون لاینحل باقی مانده زیرا که اراده کشورهای فرامنطقه‌ای بر این است که این مشکل باقی بماند و خود آذربایجانی‌ها هم به این نکته پی برده‌اند که این گروه کاری نخواهد کرد بلکه برعکس آنها خواهان حفظ بحران در منطقه هستند. از آن زمان به بعد هر از چندگاهی درگیری‌های مرزی بین نیروهای دو کشور پیش آمده و در چند روز گذشته شدیدترین درگیری بوجود آمد که ظاهرا 18 نفر از نظامیان ارمنستان و 12 نظامی آذربایجانی کشته شدند. در یک نگاه دقیق به نظر می‌رسد بازیگران فرامنطقه‌ای و حتی رژیم صهیونیستی که حضوری فعال در منطقه دارند در این بحران نقش فعالی دارند. آنها نمی‌خواهند آرامشی در منطقه بوجود آید. سیاست آنها همگرایی منطقه‌ای نیست بلکه واگرایی و ایجاد تنش است.

بطور کلی این بحران سبب تحلیل توان اقتصادی و نظامی منطقه خواهد شد و آنها نیازمند آمریکا و غرب خواهند شد. ترکیه از باکو اعلام حمایت کرده اما کشورهای همسایه باید مراقب باشند زیرا منطقه ظرفیت جنگ و بحران جدید را ندارد. البته اشتباه بزرگ دو کشور درگیر این بود که از ابتدا به گروه مینسک برای حل اختلافات خود امید بسته بودند اما سیاست غرب بر آن است که در قفقاز جنوبی آرامش نباشد؛ آنها زخم را تازه نگه می‌دارند تا مانند دمل سر باز کند.

***************************************

روزنامه وطن امروز **

اندوه ساغند و آرزوی سیمان!/دکتر محمدرضا مهدیاراسماعیلی

اندر حکایت معدن اورانیوم ساغند بود که با خود گفتیم هزار سال قبل که «ناصرخسرو قبادیانی» سفرنامه‌نویس شهیر ایرانی در روستای ساغند‌ اتراق کرد و نامی از آن در دل تاریخ بر جای گذاشت، هرگز تصور نمی‌کرد روزی این روستا به خاطر کشف معدن عظیم و گرانبهای اورانیوم با بیش از یک میلیون تن سنگ معدن آن هم از نوع پرارزش اورانیوم معروف شود، اما من امروز می‌نویسم که اگر هزار سال پیش ناصرخسرو احتمال می‌داد که روزی در ساغند چنین معدنی یافت شود و نسل بعد اینچنین بی‌محابا آن را در معرض نابودی کامل قرار دهد، برای حفظ آبرو و عزت تاریخی ایران، اصلا در ساغند اتراق نمی‌کرد تا این ننگ تاریخی کمتر دیده شود.

مجتمع معدنی اورانیوم ساغند در حدود ‌200‌‌کیلومتری شمال‌ شرقی یزد قرار دارد. مرحله شناسایی تا مرحله بهره‌برداری اقتصادی این معدن عظیم حدود 30 سال به طول انجامید. این معدن دارای ظرفیت استخراج سالانه ١٢٠ هزار تن سنگ اورانیوم است و طبق برآورد کارشناسان داخلی و خارجی حدود 20 سال می‌تواند برای کشورمان سنگ اورانیوم عرضه کند. هر کیلوگرم سنگ اورانیوم در بازار بین‌المللی بسته به کیفیت آن بین 200 تا 250 دلار به فروش می‌رسد و اگرچه ایران در حال حاضر تصمیمی برای صادرات این ماده معدنی ارزشمند ندارد اما این ثروتی بسیار ارزنده است که هم‌اکنون در اختیار ما قرار دارد. اصولاً ایران نسبت به دارابودن سنگ معدن اورانیوم در فقر نسبی است و با توجه به اینکه آینده انرژی دنیا بسیار متکی به اورانیوم خواهد بود، جایگاه این ثروت ملی برای ما بسیار استراتژیک خواهد بود و صادرات آن به‌رغم قیمت بسیار جذابش به هیچ عنوان در مصلحت کشور نیست. چه رسد به آنکه تصمیم بگیریم آن را نه مصرف کنیم و نه صادرات! در واقع از حیث حفظ منافع مادی بین نسلی، وظیفه مهم ملی ما آن است که از این ثروت بسیار کمیاب طبیعی حداکثر صیانت را به عمل آوریم. اکنون در آستانه 20 فروردین و روز ملی فناوری هسته‌ای با خبر شده‌ام که بر خلاف مشی سال‌های عزت هسته‌ای که هرساله در این ایام یک مجتمع جدید افتتاح می‌شد، امسال در آستانه این روز بزرگ ملی، مهم‌ترین ثروت طبیعی و استراتژیک ایران در آستانه تعطیلی قرار گرفته است.

معدن ساغند که دارای 2 بخش روباز و روبسته است، تحت مدیریت سازمان انرژی اتمی ایران قرار دارد. بخش روباز این مجتمع که استخراج روزمینی تا عمق 140 متری را به عهده دارد و از سال 91 به عرضه سنگ اورانیوم و تأمین خوراک کارخانه کیک زرد اردکان می‌پرداخت، 2 سال پیش همزمان با معدن روباز گچین بندرعباس به تعطیلی کشیده شد. از آنجا که کارکنان معدن گچین بندرعباس از پرسنل سازمان انرژی اتمی بودند و امکان انفصال از خدمت آنها چندان ساده نبود سازمان انرژی اتمی عذر پیمانکاران بخش روباز ساغند را خواست و در عوض پرسنل معدن گچین را در ساغند مستقر کرد. انتقال این منابع انسانی بدون در نظر گرفتن شرایط معیشتی مناسب اکنون علاوه بر معطل ماندن ظرفیت پیمانکاری بومی استان یزد، این عده را نیز در محظور فراوان قرار داده است و خطر آسیب رسیدن به این منبع انسانی مهم کشور را که ابعاد سیاسی مهمی نیز در کنار خود دارد به اوج رسانده است. اضافه کنید این پرسنل که از بندرعباس آمده‌اند نیز البته همچنان در کف بیابان ساغند عاطل مانده‌اند و دستور بهره‌برداری از بخش روباز را ندارند. بنابراین عملاً تنها معدنی که در کشور اکنون به تولید سنگ اورانیوم می‌پردازد، بخش روبسته معدن ساغند است. لذا تعطیلی این معدن به معنای تعطیلی کل چرخه سوخت و غنی‌سازی در کشور خواهد بود.

از حیث توافقات سیاسی و برجامی با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز لازم به ذکر است این مجتمع معدنی اکنون رسماً برچسب سفید صلح‌آمیز بودن را دریافت کرده است و لذا به کلی مشخص نیست که علت تعویق فعالیت این معدن عظیم چیست. بویژه آنکه بدانیم مجتمع تولید کیک زرد شهید رضایی‌نژاد اردکان نیز فقط برای فرآوری کانسنگ‌های استخراج شده از همین معدن ساخته و بهره‌برداری شده است و لذا توقف تولید کانسنگ از این معدن، در ادامه به معنای توقف کامل فعالیت مجتمع شهید رضایی‌نژاد اردکان خواهد بود. توقف این مجتمع عملاً به معنای توقف تولید UF4 است و با توقف تولید UF4، لاجرم تولید UF6 نیز متوقف خواهد شد و این یعنی بزودی از صنعت هسته‌ای ایران فقط مشتی آهن‌آلات و سانتریفیوژهای خالی باقی خواهد ماند. طبق اخبار، آخرین‌بار اردیبهشت‌ماه 93‌ آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به سرپرستی ماسیمو آپارو -رئیس بازرسان آژانس- از معدن اورانیوم ساغند به صورت مدیریت‌شده بازدید کرده است و این بازدید‌ آخرین اقدام از 7 اقدامی به شمار می‌رود که قرار بود ایران در چارچوب همکاری با آژانس تا 25 اردیبهشت آن سال انجام دهد. نکته بسیار مهم این مجتمع معدنی آن است که دارای فناوری بومی حفر چاه‌های عمیق است که پس از شدت گرفتن تحریم‌های هسته‌ای و وانهادن پیمانکاران چینی از کار در ساغند با عزم داخلی و به دست مهندسان ایرانی به بهره‌برداری رسید و وجود آن در کالبد فناوری هسته‌ای ایران از حیث یادآورشدن توان داخلی و شعار «ما می‌توانیم» بسیار حائز اهمیت است. خوش ندارم این توان عظیم ایرانی را با سازه آهنی برج ایفل مقایسه کنم. ایفل یک سازه آهنی 300 متری است که مهم‌ترین خاصیتش این است که به فرانسوی‌ها القای شعار «ما می‌توانیم» کند و تاکنون بیش از 200 میلیون نفر رفته‌اند تا ببینند که فرانسوی‌ها می‌توانند 300 متر آهن روی هم بچینند و با صرف هزینه‌های هنگفت مواظبش باشند که نریزد. معدن روبسته ساغند، سازه‌ای است در عمق 340 متری زمین و تفاوتش با ایفل آن است که این در زیر زمین است و آن روی هوا! این معدن مهم که با عیار حدود 500 گرم U3O 8 در هر تن، اورانیوم عرضه می‌کند امروز پس از ماه‌ها تعلیق در بهره‌برداری، کم‌کم انگیزه نگهداری‌اش نیز از بین رفته است و در خطر

آب گرفتگی قرار دارد. گفته می‌شود مشکلات مالی و عدم پرداخت دستمزد پیمانکار موجب شده سازمان انرژی اتمی طی ماه‌های اخیر درصدد تسویه‌حساب و پایان دادن به فعالیت آن برآید. به عقیده من از حیث اقتصادی اگر دولت زمین سازمان انرژی اتمی را بفروشد و این سازمان را در طبقات خالی ساختمان عظیم بانک مرکزی مستقر کند تصمیم بسیار مقرون‌به‌صرفه‌تری گرفته است، نسبت به اینکه همچون امروز با وجود 13 هزار پرسنل در استخدام سازمان به نظاره اتلاف سرمایه‌های معدنی کشور بنشیند.

اگرچه در چند ماه گذشته برای سیمانی شدن قلب رآکتور اراک اندوه بسیاری به جان خریدیم اما هر قدر فکر می‌کنم به این نتیجه می‌رسم که آبگرفتگی تونل‌های ساغند و بی‌استفاده‌ شدن این ثروت عظیم، بسیار سنگین‌تر و پرهزینه‌تر از سیمان‌گرفتگی قلب رآکتور اراک است.

اینجاست که شاید بهتر باشد آرزو کنیم کاش ساغند را با سیمان پر کنیم که اگر بعدها اثبات شد ما به این ثروت ملی احتیاج مبرم داریم، لااقل معدنی- هر چند سیمانی- برای استخراج وجود داشته باشد!

***************************************

نام:
ایمیل:
نظر: