صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱۳۹۵ - ۰۵:۳۷  ، 
شناسه خبر : ۲۸۸۹۲۱

روزنامه کیهان **

دریغ از فراموشی لاله‌ها/ حسین شمسیان

«عالم درگیر حادثه عظیم تحولی است که همه چیز را دگرگون خواهد کرد و این تحول، خلاف این دو قرن گذشته، نه از درون تکنولوژی، که از عمق روح مجرد انسان برخاسته است، استمرار این تحول هرگز موکول به آن نیست که تجربه تشکیل نظام حکومتی اسلام در ایران به توفیق کامل بینجامد؛ این امری است که به مرزهای محدود نمی‌ماند و اگر رنسانس، توجه بشر را از آسمان به زمین بازگرداند، این تحول بار دیگر بشر را متوجه آسمان خواهد کرد. این راهی است که انسان فردا خواهد پیمود و چه بخواهد چه نخواهد، لاییسم و اومانیسم در همه صورت‌های آن محکوم به شکست هستند...غرب دوران تاریخی خویش را طی کرده است و اکنون رو به سوی اضمحلال و فروپاشی دارد. غرب و شرق سیاسی هر دو مظاهر تاریخی اومانیسم بوده‌اند و اکنون دوران اومانیسم به سر رسیده. رفع تباین ایدئولوژیک شرق و غرب سیاسی نیز از نشانه‌های تاریخی این حقیقت است. اکنون انسان بار دیگر از زمین و نفس خویش روی‌گردانده است و به عالم معنا و آسمان توجه یافته و این مستلزم انقلاب و تحولی دیگر است خلاف آنچه در رنسانس روی داد. انسان یک بار دیگر تولد یافته است و عصری دیگر آغاز شده و کره زمین پای در آخرین مرحله تاریخ پیش از پایان نهاده است. فتلقی ادم من ربه کلمات فتاب علیه... »*

لطفا متن بالا را چند بار و با صدای آسمانی و ملکوتی سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی بخوانید و درباره آن از منظر یک راحل الی الله بیندیشید. کاش می‌شد درباره جزء جزء این متن و درباره آنها که با گذشت 24 سال، همچنان بر خلاف نظر او و برخلاف نظر مقتدایان او یعنی امام راحل و حضرت آقا، می‌گویند و برنامه می‌ریزند و مشی می‌کنند، نوشت و گفت. اما موضوع این نوشتار نه پرده‌برداری از برخی خباثت‌ها و خیانت‌ها، که بازخوانی یک دغدغه مدام و یک غفلت طولانی مدت است. بخوانید:

1- قریب چهار دهه از برپایی نظام اسلامی می‌گذرد. نوزادی که تولدش، خار چشم دشمنان و بر هم زننده خواب شیرین غرب بود،اکنون به سالهای رشد و سر افرازی رسیده است. در کنار این موفقیت‌ها، نمی‌توان و نباید از کارهای برزمین مانده مهم و تعیین‌کننده غفلت کرد. از جمله آنها و موضوع این نوشتار، غفلت از تدوین و تهیه نقشه راه فرهنگ و هنر اسلامی و مسیر حرکت برای رسیدن به مقصد در همه ابعاد آن است. موضوعی که از حیاتی‌ترین راهبرد‌های یک نظام برخاسته در برابر دشمنان عنود است و معلوم نیست چه وقت و چه گروهی باید به آن بپردازد!؟ البته خبر داریم دستگاه‌های عریض و طویلی، سالهاست جلسه پشت جلسه گذاشته‌اند و معلوم نیست حاصل آن جلسات چه شده و به تدوین کدام دکترین و دستور‌العمل منتهی شده است مردم بعنوان صاحبان انقلاب ،کجا ثمر یک هنر دینی و حتی ملی را دیده‌اند!؟

2- در مقابل این بی‌عملی و غفلت، جریانی برانداز و خانمان‌سوز ،حساب شده و هوشمند، سالهاست چونان‌موریانه‌ای موذی، از درون به جان فرهنگ و زیرساخت‌های آن افتاده و چراغ خاموش و بی‌سرو صدا، به تخریب باور‌های هنری و ارزشی و تحکیم مبانی ضددینی و غربی مشغول است. جای تعارف و مجامله نیست و باید گفت که رهبر عزیز انقلاب، از نخستین سال‌های روی کار آمدن دولت سازندگی،یعنی از سال پایانی دهه شصت ،به صراحت و مستقیما به این روند خطرناک پرداختند و در هر موقعیتی به آن تاختند. هشدار‌های فراوان ایشان در خصوص «تهاجم فرهنگی »، در پی غفلت و بی‌توجهی مسئولان وقت، به «شبیخون فرهنگی» رسید و بازهم غفلت و حتی همراهی با دشمن،کار را به طرح موضوع «غارت فرهنگ» از زبان ایشان کشید. در همه آن ادوار،جریانات خزنده و ضددینی، مورد حمایت آشکار و پنهان برخی دست‌ها و دستگاه‌ها بودند و جریانات اصیل و آثار برآمده از دل انقلاب، منزوی و محکوم به طرد بودند. مستند «خنجر و شقایق»،روایت دردمندانه و هنرمندانه شهید آوینی و همکارانش در قساوت و وحشیگری غرب مدعی تمدن و حقوق بشر، نمونه‌ای فراموش‌ناشدنی در به مسلخ رفتن ارزشی‌ها و بر صدر نشستن بی‌ارزش‌ها و بی‌هنر‌هاست که کیهان در همان سال‌ها مفصلا به آن موضوع و رفتار صدا و سیمای وقت با آن اثر فراموش نشدنی و صدای مظلومیت مسلمانان اروپا پرداخت. بگذریم از اینکه یکسال بعد از گزارش‌های مستند کیهان،آوینی آسمانی شد و آنان که بیشترین جفا را به او و در اصل به اندیشه اصیل هنر اسلامی کرده بودند،پیش از همه سیاه پوشیدند و ژست ماتم‌زدگی گرفتند!

3- در خواب خرگوشی آنها که قرار بود بیدار باشند و در حالیکه متولیان تهیه سند هنر و فرهنگ اسلامی، مشغول جلسات بی‌حاصل بودند، ستاره‌هایی درخشان، عمر پرارزش خود را وقف جهاد فرهنگی- هنری کردند. آنها معمولا آماج تندترین حمله‌های جماعت به اصطلاح روشنفکری بودند که از هنر، تنها سکس و آزادی‌های شهوانی و غیرانسانی را یاد گرفته بودند و نهایت آرزویشان«نمایش اتاق خواب» در فیلم‌ها و قصه‌ها بود! ستاره‌های آن شب‌های تاریک اما بی‌توجه به هجمه سنگین تهمت و بی‌اخلاقی،صبور و متوکل،کار کردند و اثر تولید کردند. سید مرتضی آوینی و فرج الله سلحشور،دو رویش برجسته انقلاب اسلامی بودند که رهبر عزیز انقلاب اولی را «سید شهیدان اهل قلم» نامیدند و دومی را «آبرو و اعتبار هنر سینمای ایران»* و هردو را « پیشروان کار انقلابی در این کشور»معرفی کردند. مرحوم امیر حسین فردی در حوزه ادبیات داستانی و تربیت نیروهای ارزشی هم از آن زمره بود که رهبر عزیز انقلاب در حق او فرمودند: «رحمت خدا بر او و بر تلاش صادقانه‌اش» به جز اینها، بودند و هستند جمع دیگری از سربازان و افسران عرصه جهاد فرهنگ و هنر که مظلوم و خاموش، بدون کمترین حمایتی، به کار خویش مشغولند و البته نه تنها بدون کمترین حمایتی،که با انواع کارشکنی‌های آشکار و پنهان به شیوه‌های مختلف. نگاهی به روابط و قراردادهای کوچک و بزرگ اجرایی و مشاوره‌ای برخی دستگاه‌های متولی، با بنگاه‌های بد نام بین‌المللی یا داخلی وابسته به غرب و پیاده کردن نسخه‌های سازمان ملل و ضد ایرانی‌ترین اتاق فکر‌های غربی در محیط‌های مختلف فرهنگی و آموزشی و در عرصه‌های گوناگون هنری، و در مقابل پشت در نگه داشتن خلاقانه‌ترین طرح‌ها و هنرنمایی‌های جوانان خالص و مخلصی که عاشقانه دل در گرو انقلاب دارند،گویای این حقیقت تلخ است که با گذشت حدود 4 دهه از انقلاب، هنوز باید به طلوع ستاره‌ها دل خوش باشیم و از افول و از دست دادن آنها، خسارات جبران‌ناپذیر را تحمل کنیم و هنوز از نگرش سیستمی و پرورش نیروی کار آمد و انقلابی خبری نیست! آن هم با این همه دستگاه و دانشگاه عریض و طویل!آیا جز این است!؟

4- شاید برخی گلایه کنند که چنین نیست و چنان است! این جمله رهبر عزیز انقلاب در سخنرانی نوروزی امسال ،گویای حقایق بسیاری است: «الان در سرتاسر کشور هزاران مجموعه‌ خودجوش مردمی هست که دارند خودشان کار می‌کنند، خودشان فکر می‌کنند، خودشان تلاش می‌کنند و کار فرهنگی می‌کنند- روزبه‌روز باید توسعه پیدا کنند؛ دستگاه‌های دولتی باید به اینها کمک کنند. دستگاه‌های دولتی، آنهایی که مربوط به فرهنگند، به جای اینکه آغوش خود را به روی کسانی که نه اسلام را قبول دارند، نه انقلاب را، نه نظام اسلامی را، نه ارزشهای اسلامی را باز کنند، آغوش خود را به روی بچّه ‌مسلمان‌ها، به روی جوانهای مؤمن، به روی بچّه‌های انقلابی، به روی بچّه‌های حزب‌اللّهی باز کنند؛ اینها می‌توانند کار کنند و دارند کار می‌کنند؛ کارهای فرهنگی باارزشی دارد انجام می‌گیرد...» این سخنان از زبان رهبر انقلاب، گویای حقایق تلخ بسیاری است که به قدر کافی روشن و گویاست و حداقل آن ،گلایه ایشان نسبت به حمایت از کسانی است که نه اسلام، نه انقلاب ، نه نظام و نه حتی ارزشها را قبول دارند!

حال جای این پرسش است که چرا هنوز منشور هنر اسلامی تدوین نشده و نهادهای مختلف ما نتوانسته‌اند به این رسالت تاریخی عمل کنند؟آیا آنها زمان کافی در اختیار نداشته‌اند!؟ آیا بودجه‌ای لازم داشته‌اند که پرداخت نشده!؟ آیا و صدها آیای دیگر که بی‌تعارف پاسخ همه آنها منفی است! پاسخ را باید در «باور و نگرش» متولیان امر، به انقلاب و توانمندی‌های اسلامی جامعه خودمان ببینیم. کسانیکه به هر دلیلی مقهور و مفتون غرب هستند، هرگز نمی‌توانند نسخه‌ای علیه جریان حاکم بر جهان بنویسند. تفاوت نگاه آنها را با آنچه از آوینی در ابتدای این نوشتار آوردیم ببینید تا معلوم شود چرا اینجائیم!؟ برای آنها «هالیوود» قبله سینماست و «کن» «اسکار» محراب و مائده آسمانی آن قبله‌گاه! برای آنها «علوم انسانی اسلامی» شوخی خطرناکی است که با همه مظاهر تمدنی جهان منافات دارد و نباید دنبالش را گرفت! برای آنها تبادل فرهنگی معنی دارد نه تهاجم و تبادل هم فقط به معنی ترجمه است و لاغیر! آیا این نگاه و این بینش، می تواند نسخه هنر اسلامی بنویسد!؟ تسلط روحیه واداده در برابر غرب و مکاتب رایج در آن تاجایی است که استاد حسن رحیم پورازغدی صراحتا می‌گوید:« افرادي مثل آويني در ايران بايكوت شده‌اند و نمي‌گذارند مقالات آنها به متن درسي در دانشگاه‌ها تبديل شود. بيش از سه سال است در دانشگاه هنر خواهش مي‌كنم به جاي متون ترجمه شده غربي از متون و مقالات شهيد آويني هم استفاده شود، اما كسي كاري در اين زمينه انجام نمي‌دهد.»! نبرد بین دو تفکر انقلابی و وابسته، نبردی حقیقی و مهم است که سرنوشت انقلاب را همین نبرد روشن می‌کند. آنها در تلاش برای استحاله نظام و فرهنگ ملی با همه توان و تجربه اهریمن جهانی هستند و در مقابل، پرچم گفتمان الهی ما ،به دوش جوانان مومن و پاکباخته و محروم از حداقل حمایت‌هاست! کدام تفکر موفق می‌شود!؟ آیا آنها که ژست میانه‌روی و پیوند فرهنگ اسلامی ما با فرهنگ غرب وحشی می‌گیرند،خواهند توانست راه میانه‌ای (!) درست کنند!؟ شهید آوینی در همان مقاله به این پرسش پاسخ می‌دهد:« اگر آنها بتوانند شاخص‌های تفکر مستقل انقلاب را با تفکر غربی جمع بزنند، دیگر امکان ادامه حیات مستقل و بدون وابستگی از ما سلب خواهد شد آنگاه تن به پروستریکایی دیگر - از نوع اسلامی آن- خواهیم سپرد.این امکان وجود ندارد. پروستریکای گورباچف نوعی بازگشت به اصل است، چرا که سوسیالیسم خود از صورت‌های تحقق اومانیسم است. و به این ترتیب، از آغاز هم کمونیسم و دموکراسی دو صورت از تحقق یک امر واحد بوده‌اند و جنگشان با یکدیگر در عوارض است، نه در جوهر. اما جمع شدن با غرب برای حکومت اسلامی جز با عدول از اصول امکان پذیر نیست »

* مقاله «پروستریکای اسلامی وجود ندارد» شهید سید مرتضی آوینی

***************************************

روزنامه قدس **

آذربایجان؛ سرزمین بزرگان و آزادگان/خسرو معتضد

«پیر- آمده- امیلین- پروپ- ژوبر» یکی از دو فرستاده ناپلئون به ایران در سال 1806 میلادی است که هر یک از آن‌ها نامه‌ای محرمانه برای بستن یک قرارداد نظامی به ایران می‌آوردند. در آن زمان، فتحعلی شاه قاجار پادشاه ایران بود و ایران در معرض حملات سخت ارتش روسیه تزاری قرار داشت. روسیه ارتشی مجهز داشت که عده نفرات آن را تا یک میلیون نفر تخمین زدند. مجهز به توپخانه و بهترین سلاح‌ها بود و بخشی از لشکرهای آن در اروپا با سپاهیان ناپلئون می‌جنگیدند.

انگلستان در استانبول پایتخت عثمانی نفوذ فراوان داشت. یکی از دو فرستاده کاپیتان رومیو خود را به تهران رساند و نامه اول ناپلئون را که در پاسخ نامه فتحعلی شاه نوشته بود به او رساند ولی پس از چهل روز به طور مشکوکی درگذشت.

«ژوبر» در شهر «بایزید» به دستور پاشای آن شهر به زندان افتاد. او یک ایرانی را یافت و بوسیله او نامه‌ای برای عباس میرزا نایب السلطنه به تبریز فرستاد. عباس میرزا نامه تهدیدآمیزی به پاشای بایزید که انگلیسی‌ها به او رشوه داده بودند تا فرستاده ناپلئون را در دخمه‌ای زیرزمینی محبوس کند فرستاد. پاشای بایزید بلافاصله او را آزاد کرد و با احترام به ایران فرستاد. ژوبر که زبان‌های ترکی، عربی، فارسی و ارمنی را می‌دانست در «خوی» مورد پذیرایی حسین خان فرماندار آن شهر قرار گرفت. او بسیار سختی و گرسنگی کشیده و آزار فراوان به او رسیده بود. اما در خوی مورد اکرام حکمران قرار گرفت. ژوبر درباره آذربایجان و مردم آن می‌نویسد:

«هنگامی که دره فراخ می‌شود و جریان رودخانه بزرگ که از میان صخره‌های محمودیه سرچشمه می‌گیرد در این گذر تنگ با تندی بسیار مانند سیل روان است. آب‌های معدنی به حالت آبشار به آن می‌ریزد و جریان این رودخانه پس از دره، آرامتر می‌گردد و جلگه خوی را بارور می‌سازد. صحنه به حالت سحرآمیزی عوض می‌شود. صنوبرهای بلند و گنبدهایی که به نظر می‌رسد آویزان هستند از نزدیکی یک شهر ایران آگهی می‌دهند. در بهار هوا از بوی عطرهای خیلی شیرین آکنده شده، در پاییز زمین از توانگرترین دسترنج‌های آدمی پوشیده گردیده است.

درخت زردآلو و توت و تاک در کرانه شالیزارها می‌رویند. چنین به نظر می‌رسد که آسایش مردم آنجا با ملایمت آب و هوایش هماهنگ باشد طبیعت با زبان لطف و باطراوت آن‌ها به مسافر می‌گوید که او به مرز کشور و سرزمینی رسیده که تربیت و تمدن مردمش بالاتر است. از دور، نمای شگفت آور شادی بخشی نمایان می‌شود. با دیدن کشتزارهایی که خوب کشت شده‌اند آدم مطمئن می‌شود و پیش خود داوری می‌کند که به سرزمین مردمان فعال و توانگر و پاکدامن و سلیم رسیده است. همه چیز به آدم لبخند می‌زند و همه چیز از آینده خوشی آگهی می‌دهد». (صص 113-115).

سپس می‌نویسد حاکم شهر از ما به گرمی استقبال کرد. در باغی که حوض‌های مرمری، یک کلاه فرنگی و صف مرتب درختان، چشم را نوازش می‌کرد، حاکم مرا پهلوی خود نشاند و گفت: «در این سرزمین مهمان نواز همه رنج‌ها و بدیهایی را که پیش مردمان دیگر دیده‌ای فراموش کن. شما در میان ما خود را در میهن تازه‌ای می‌یابید. هر کسی را که می‌بینید از برادران شما هستند. این ابر اندوه و این رنگ پریدگی که ما را غمناک می‌کند از پیشانی خود دور کن. آن شادی را که مناسب سن و سالت هست طلب کن و نیرویی را که از دست داده‌ای دوباره به دست بیاور.

هر چه می‌خواهی بخواه و هر چه نیاز داری طلب کن، که مهمان ما هستی. درباره ما هیچگونه خودت را ناراحت نکن، ما می‌خواهیم شما حس کنید ما دوست شما هستیم و اعتقاد نیکی درباره ایرانیان پیدا می‌کنید. به زودی به پایان این سفر دراز خود می‌رسید و به همین زودی، درگاه پرسعادت و تابان این اقامت موقت را می‌یابی که فردوس روی زمین است. شما از تابش ملایم این ستاره درخشان برخوردار می‌شوید. ما کوشش می‌کنیم از شما خوب پذیرایی کنیم و اگر کوتاهی کرده‌ایم عذر ما را بپذیرید. (صص 118- 119).

من وقتی این سطور را در کتاب «سفرنامه ژوبر» می‌خواندم حیفم آمد درباره ایران عزیز و آذربایجان تابناک که در طول 3000 سال گذشته پیوسته سنگر دفاع از ایران بوده است این سطور را به نظر خوانندگان نرسانم.

آذربایجان از سپیده دم تاریخ مایه افتخار ایران بوده است. از امپراتوران و کنسول‌ها و سرداران متفرعن روم باستان و مردم بیزانس و نیز از سلاطین عثمانی هر کس برای تطاول و غارت و تصرف به این سرزمین لشکرکشی کرد با شکست و فضیحت عقب نشینی کرد.

شنیده‌ام در آمریکا دارند فیلمی از زندگی شاه اسماعیل بزرگ و همسران غیرتمند او که در نبرد چالدران نقاب بر چهره بستند و کلاهخود بر سر گذاشتند و خفتان زره پوش بر تن کردند و جنگیدند، تهیه می‌کنند.

کنل «اریک کارلبری» که در سال 1291 هـ.ش در ایران استخدام شد و از افسران تحت فرمان ژنرال هایلمار یارلماسن سوئدی بود، در خاطرات خود می‌نویسد: از نظر افسران و سپاهیان ورزیده، شجاع، نترس و سلحشور در مضیقه بودم. دوستی آذربایجانی به من توصیه کرد سفری به آذربایجان بکن، بهترین سپاهیان و سوارکاران را در آنجا می‌یابی. یک سفر دو ماهه کردم و در بازگشت پانصد سپاهی جنگجو، شجاع، مشهور، کاملاً مسلط بر تیراندازی و سوارکاری با خودم آوردم. بعضی از آن پانصد تن حتی اسبان خود را هم به همراه آورده بودند و من سپاه دوم تهران- قزوین را تشکیل دادم که ریشه راهزنی و ناامنی را از تهران تا منجیل (در سال 1913) خشک کردند». (مأموریت در سرزمین پارس/ کارلبری).

آذربایجان به آتروپات، سردار بزرگ که به اسکندر اجازه تاخت و تاز نداد، بابک خرمی، ساری اصلان سردار عباس میرزا که گلوله توپ روس سر او را برد، ستارخان، باقرخان ثقه‌الاسلام تبریزی و هشت شهید دیگر که در محرم 1330 هـ.ق به دست جلادان روسی به دار آویخته شدند می‌نازد.

به ستارخان و باقرخان و خیابانی می‌بالد و حیف است که در این ماه فروردین جشنواره و مراسم یادبود بزرگی به افتخار مجاهدت‌ها و شهادت شیخ محمد خیابانی، برپا نگردد و از شهیدان بزرگواری که چه در وقایع جنگ اول، چه در جریان یورش ارتش عثمانی و روسیه در آن جنگ و چه در جریان حمله ارتش شوروی در شهریور 1320 و نیز از شهیدان جان بر کف انقلاب اسلامی و نیز جنگ تحمیلی هشت ساله تجلیل نگردد و مردم آذربایجان در جریان گذشته پرافتخار خود قرار نگیرند.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

دکترای افتخاری برای آدم کشی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

در جریان سفر شاه سلمان به مصر، دانشگاه قاهره به دستور ژنرال عبدالفتاح السیسی، رئیس‌جمهور کودتائی این کشور، به پادشاه عربستان دکترای افتخاری داد. در مقابل، پادشاه عربستان وعده پرداخت 15 میلیارد دلار کمک مالی به ژنرال سیسی داده و علاوه بر این متعهد شده کشور عربستان تا 50 سال نیاز نفتی مصر به ارزش 20 میلیارد دلار را تامین کند.

این بده بستان‌ها فقط جنبه‌های ظاهری روابط عربستان سعودی و مصر را به نمایش می‌گذارد و پشت پرده سفر شاه سلمان به مصر وقایع دیگری در جریان است که نشان می‌دهد موضوع این سفر بسیار مهم‌تر و فاجعه‌ای که درحال شکل گرفتن در جهان عرب است بسیار عمیق‌تر از آن چیزی است که در ظاهر مشاهده می‌شود. برای درک واقعیتی که پشت پرده روابط آل سعود با ژنرال عبدالفتاح السیسی می‌گذرد باید سوابق این ژنرال کودتاچی مورد بازبینی قرار گیرد.

ژنرال عبدالفتاح السیسی از افسران مورد اعتماد حسنی مبارک رئیس‌جمهور مخلوع مصر در دوران قبل از انقلاب 1389 این کشور است که بعد از پیروزی انقلاب مردم مصر، محمد مرسی اولین و تنها رئیس‌جمهور غیرنظامی مصر با ساده‌لوحی و اعتماد بی‌مورد، او را به وزارت دفاع دولت خود منصوب کرد. ژنرال عبدالفتاح السیسی از مهره‌های کار کشته و تعلیم دیده وابسته به آمریکا و رژیم صهیونیستی بود که از همان لحظه قرار گرفتن در مسند وزارت دفاع دولت محمد مرسی، مشغول طراحی یک کودتا علیه دولت مرسی شد و سرانجام بعد از یکسال توانست این توطئه را عملی نماید و با برکناری و بازداشت محمد مرسی و سران اخوان المسلمین و عبور از یک دوران انتقالی و تغییر قانون اساسی، با برگزاری یک انتخابات فرمایشی، خود را رئیس‌جمهور مصر معرفی نماید. وی هرچند با تظاهرات گسترده مخالفان مواجه شد ولی با اهرم ارتش و با تکیه بر کمک‌ها و حمایت‌های خارجی توانست تظاهرات را سرکوب کند و حاکمیت را دردست بگیرد.

در جریان کودتا، عبور از دوران انتقالی، سرکوب مخالفان، تغییر قانون اساسی و برگزاری انتخابات فرمایشی ریاست جمهوری، ژنرال عبدالفتاح السیسی از حمایت‌های کامل آمریکا، عربستان و رژیم صهیونیستی برخوردار بود و دلارهای نفتی عربستان، که در چند نوبت در مقیاس‌های میلیاردی از ریاض برای او ارسال می‌شد، کمک شایانی به استقرار حکومت کودتائی او کرد. آمریکا و رژیم صهیونیستی نیز با حمایت‌های سیاسی، اطلاعاتی و تبلیغاتی گسترده، به ژنرال عبدالفتاح السیسی برای رسیدن به حکومت و سرکوب مخالفان به ویژه سران اخوان المسلمین و شخص محمد مرسی کمک‌های قابل ملاحظه‌ای کردند.

این ژنرال کودتاچی نیز که خود را وامدار این مثلث شوم می‌داند، برای ادای دین به آنها روابط مصر با آمریکا، رژیم صهیونیستی و آل سعود را مستحکم کرد، در همراهی با صهیونیست‌ها برای سرکوب کردن مردم فلسطین سنگ تمام گذاشت و اخیراً نیز در چارچوب عادی سازی روابط ارتجاع عرب با رژیم صهیونیستی اعلام کرد آماده است بخشی از صحرای سینا را در اختیار مردم فلسطین قرار دهد تا دولت فلسطین در آنجا تشکیل شود! این اقدام به معنای نفی وجود کشوری به نام فلسطین در سرزمین متعلق به مردم فلسطین و به رسمیت شناختن حق مالکیت بر کل سرزمین فلسطین برای صهیونیست‌های غاصب است.

سفر شاه سلمان به مصر درست در زمانی که توطئه عادی سازی روابط ارتجاع عرب با رژیم صهیونیستی مطرح شده و ژنرال کودتاچی مصر سخن از تشکیل دولت فلسطین در صحرای سینا به میان آورده، اهداف شومی را دنبال می‌کند که استفاده آل سعود از جایگاه قابل ملاحظه کشور مصر در جهان عرب برای توجیه روابط پنهانی خود با صهیونیست هاست. تحقق توطئه به رسمیت شناخته شدن رژیم صهیونیستی توسط دولت‌های مرتجع عرب، حمایت از آل سعود در سرکوب مخالفین داخلی و انقلابیون بحرین، دولت قانونی سوریه و مردم یمن و همراهی با ریاض برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران به عنوان قدرت منطقه‌ای برتر که بر سر راه توطئه‌های آل سعود، آمریکا و رژیم صهیونیستی موانعی جدی ایجاد می‌کند از دیگر موضوعات مورد نظر شاه سلمان از سفر به قاهره و تحکیم روابط با ژنرال عبدالفتاح السیسی است. آل سعود اکنون تحقق اهداف خود به استفاده ابزاری از تروریست‌های تکفیری در منطقه بشدت احساس نیاز می‌کنند و در این زمینه روی سران ارتجاع عرب به ویژه ژنرال سیسی حساب ویژه باز کرده‌اند.

اعطای دکترای افتخاری به شاه سلمان در دانشگاه قاهره، قرار است سرپوشی باشد بر توطئه‌ها و جنایاتی که شاه جدید عربستان در یکسال حاکمیت خود در یمن، سوریه، بحرین و در داخل عربستان مرتکب شده است، کما اینکه قرار است با چنین ترفندهائی بر خیانت آل سعود به آرمان فلسطین و همراهی آنها با رژیم صهیونیستی سرپوش گذاشته شود. درست است که بوق‌های تبلیغاتی وابسته به ارتجاع عرب این روزها برای فریب دادن افکار عمومی، این ترفندها را به صورت پررنگ مطرح می‌کنند، ولی ملت‌های عرب در سال‌های اخیر با امواج توفنده بیداری اسلامی نشان داده‌اند فریب این بازی‌ها را نمی‌خورند و مصمم‌تر از گذشته برای ریشه کن ساختن رژیم‌های وابسته قیام خواهند کرد.

***************************************

روزنامه خراسان**

نزدیکی اردوغان به اسرائیل برای دوری از انزوا ؟/ دکترعلیرضا رضاخواه

وزارت خارجه ترکیه از پیشرفت در «بهبود» روابط با اسرائیل و «کاسته شدن» فاصله‌ها خبر داده‌است. وزارت خارجه ترکیه روز گذشته در بیانیه‌ای رسمی تصریح کرد، هیئت‌هایی از سوی دو کشور در حال نهایی‌سازی توافقی هستند که هدف از آن نزدیک کردن مجدد دو کشور است. آنکارا در بیانیه‌ای در این رابطه گفته است «هیئت‌ها به سوی نهایی‌سازی توافقی برای نزدیک کردن فاصله‌ها پیشرفت و موافقت کرده‌اند در دیدار بعدی، که قرار است به‌زودی انجام شود، توافق به دست آید». در مورد این «توافق» و جزئیات آن سخنی گفته نشده و مشخص نیست دقیقا زمینه آن چیست. ترکیه و اسرائیل در دهه‌های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ میلادی از متحدان نزدیک منطقه‌ای یکدیگر بودند و حتی در زمان دولت‌های به ظاهر اسلامگرا در ترکیه هم روابط گرم دو کشور ادامه داشت. از جمله رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه، در سال ۲۰۰۵ از اسرائیل بازدید و با سران این رژیم دیدار کرد. این روابط در سال ۲۰۱۰ دستخوش تغییر شد. در ماه مه آن سال، کشتی امدادرسانی ترکیه به نام ماوی مرمره که به منظور مقابله با محاصره اقتصادی نوار غزه، عازم سواحل این منطقه بود، هدف حمله کماندوهای دریایی اسرائیل قرار گرفت و ده تن از فعالان ترک طرفدار فلسطین کشته شدند. اسرائیل نگران آن بود که موفقیت این کشتی در ورود به آب‌های ساحلی غزه و تحویل محموله خود به فلسطینیان، زمینه ساز اقدامات مشابه شود. حمله به ماوی مرمره باعث سال‌ها تیرگی روابط و تبادل اتهامات بین دو کشور شد. پیش از آن نیز، انتقاد ترکیه از اسرائیل در جنگ غزه (دسامبر ۲۰۰۸- ژانویه ۲۰۰۹) باعث سردی روابط دو کشور شده بود. اما حالا بعد از گذشت 6 سال باردیگر دو کشور تلاش می کنند به یکدیگر نزدیک شوند. نکته جالب این که ظاهرا اشتیاق آنکارا برای این بازگشت بیش از صهیونیست هاست. اما دلیل این آشتی دوباره و به ویژه اشتیاق دولتمردان آنکارا برای بازگشت به آغوش صهیونیسم آن هم در شرایطی که انتفاضه سوم مردم فلسطین به شدت از سوی نیروهای اشغالگر به خاک و خون کشیده شده است چیست؟ این سوالی است که در این یادداشت تلاش می کنیم به آن پاسخ دهیم. پاسخ به این سوال از دو حیث ژئوپلتیک (جغرافیای سیاسی) و ژئواکونومیک (جغرافیای اقتصادی) امکان پذیر است.

انزوا و چرخش ژئوپلتیک

در همین ابتدا باید عنوان کرد که در سال 2010 و زمانی که مساله کشتی ماوی مرمره رخ داد، وضعیت ترکیه هم در عرصه داخلی و هم در عرصه بین المللی بسیار متفاوت از وضعیت کنونی این کشور بود؛ ترکیه در آن زمان و در آستانه شکل گیری موج اعتراضات عربی به واسطه چهره ای که از خود ساخته بود، تلاش می کرد تا به یک الگوی منطقه ای تبدیل شود و اسرائیل نیز به طور جدی منزوی شده بود، اسرائیل امروز نیز منزوی است ولی مساله این است که امروز ترکیه دستکم به اندازه اسرائیل منزوی شده و نزدیکی اسرائیل و ترکیه به یکدیگر در حال حاضر نزدیکی دومنزوی به یکدیگر است. واقعیت این است که بسیاری از تحولات، چرخش های سیاسی و همپیمانی های عجیب که نه تنها این روزها، بلکه در آینده نه چندان دور هم شاهد آن خواهیم بود در ارتباط با قدرت یابی دوباره ایران به عنوان یک بازیگر مشروع به صحنه سیاست جهانی است؛ تحولی که در شرایط بهم ریختگی نظم منطقه ای کفه ترازوی توازن قوا به سمت تهران را سنگین تر از پیش می کند. عربستان، اسرائیل و ترکیه از دید خود ایران را به عنوان یک تهدید ارزیابی می کنند، که البته هیچ کدام به تنهایی توانایی مقابله با آن را ندارند. اسرائیل و عربستان در شش سال گذشته در همه مسائل با یکدیگر توافق داشته و در نزدیکی یکدیگر بوده اند و ترکیه نیز که از افزایش قدرت ایران ناخرسند است، تلاش می کند خود را به ائتلاف تاریکی در منطقه نزدیک کند.

علاوه بر این سیاست اشتباه آنکارا در مواجهه با تحولات منطقه به ویژه بحران سوریه نه تنها روابط این کشور را با همسایگانش مانند ایران، عراق، سوریه و روسیه دچار تنش حداکثری نموده بلکه حمایت از جریان های تروریستی باعث تضعیف نقش ترکیه در کل منطقه شده است و آنکارا را برآن داشته تا تلاش هایی برای تقویت موضع و نقش خود در چهارچوب ناتو انجام داده و به اسرائیل نزدیک شود.

ناآرامی در قفقاز جنوبی را هم می توان کاتالیزور این نزدیکی دانست. درگیری شدید مسلحانه میان ارمنستان و آذربایجان موجب شده تا روابط و منافع مشترک اسرائیل، جمهوری آذربایجان و ترکیه باردیگر مورد توجه قرار بگیرد. جمهوری آذربایجان از جمله معدود کشورهای اسلامی است که با اسرائیل رابطه رسمی دیپلماتیک دارد و دو طرف در تل‌آویو و باکو، سفارتخانه دارند و هیچ کشوری در منطقه اوراسیا مانند جمهوری آذربایجان با اسرائیل روابط دوستانه و عمیق ندارد. باکو یکی از مشتری های اصلی سلاح های اسرائیل است. بزرگترین قراردادی که دو طرف به امضا رسانده‌اند، قرارداد ژانویه سال 2012 به ارزش 1.5 میلیارد دلار است. طبق این قرارداد، باکو در طول سال‌های 2013 تا 2015 پهپادهای نوع "هیرون یک" و "سرچر دو" را دریافت کرده و چهار فروند دیگر از این جنگنده‌ها را نیز در سال جاری میلادی دریافت خواهد کرد. همچنین سیستم موشک‌های ضد کشتی "گابریل پنج" و سامانه دفاع هوایی "باراک هشت" و رادار هشدار سریع و نیز ساخت یک کارگاه مشترک تولید پهپاد در جمهوری آذربایجان از دیگر قراردادهای میان دو طرف است. در مقابل باکو بر استفاده از لابی یهودی-آمریکایی برای مقابله با لابی ارمنی که در واشنگتن نفوذ بسیاری دارد، تکیه کرده است.

چه بسا به همین دلیل الهام علی‌اف، رئیس جمهوری آذربایجان در سفرهایش به آمریکا همواره بر دیدار با سازمان‌های یهودی آمریکا تاکید دارد. آخرین دیدارش نیز چند روز قبل و در تاریخ سی‌ام مارس گذشته با "کمیته روابط عمومی آمریکا-اسرائیل" (آیپک)، "ائتلاف ملی اوراسیا برای حمایت از یهودیان" و روسای سازمان‌های بزرگ یهودی-آمریکایی در واشنگتن بود.

در این میان ترکیه نیز که همواره سعی کرده روابط باکو- آنکارا را روابطی ویژه و استراتژیک نشان دهد، در درگیری اخیر انگیزه ای دو چندان برای حمایت از باکو دارد، زیرا می تواند توجه روس ها را از سوریه دور کند.

بحران اقتصادی و چرخش ژئواکونومیک

از منظر ژئواکونومیک نیز ماجراجویی های دستگاه سیاست خارجی ترکیه و شخص رجب طیب اردوغان باعث شده اقتصاد ترکیه روند نزولی به خود بگیرد. به صورت مشخص صنعت توریسم ترکیه این روزها با رکودی کم سابقه مواجه شده است. روز گذشته خبرگزاری آلمان در گزارشی ویژه تاکید کرد " ترس از بمب‌گذاری و عملیات تروریستی سبب شده که شمار گردشگران اروپایی که به ترکیه سفر می‌کنند، به شدت کاهش یابد. هتل‌های آنتالیا تقریبا خالی از میهمان‌اند." روسیه اولین کشوری بود که شهروندان خود را از سفر به ترکیه منع کرد. حمله انتحاری و کشته شدن گردشگران آلمانی باعث تغییر مسیر گردشگران این کشور از ترکیه به دیگر کشورها شد. هرچند نقش صنعت توریسم در اقتصاد ترکیه کم نیست اما این همه مشکل نیست. وخامت روابط با روسیه از زمان حضور نظامی آن کشور برای حمایت از دولت سوریه و سرنگونی یک هواپیمای جنگی روسی به ادامه طرح اقتصادی مشترک بین دو کشور آسیب زده است. ترکیه بخش عمده ای از گاز خود را از روسیه وارد می کند و این کابوس همواره سیاستمداران این کشور را دنبال می کند که در صورت تصمیم کرملین ترکیه با بحرانی جدی در داخل مواجه خواهد بود. اسرائیل می تواند در این زمینه به ترکیه کمک کند. دولت ترکیه علاوه بر نیم نگاهی که به بازار گردشگران اسرائیلی برای صنعت توریسم خود دارد، دراستراتژی خود برای متنوع ساختن منابع تامین انرژی خود در نظر دارد با خرید گاز از اسرائیل، وابستگی به روسیه را کاهش دهد.

با این حال این که نزدیکی به اسرائیل می تواند ترکیه را از انزوای بین المللی و منطقه ای خارج کند امری است که به اعتقاد بسیاری از تحلیل گران بعید به نظر می رسد. اسرائیل خود کشوری منفور در منطقه است که کارنامه حقوق بشری آن بسیار سیاه و تاریک است، در حوزه اقتصادی نیز این رژیم به شدت به کمک های خارجی متکی است و قطعا نمی تواند کمکی برای اقتصاد ترکیه باشد. آنکارا بایستی به جای توسل به ریسمان های سست در منطقه تلاش کند تا با جبران سیاست های غلط به بازگرداندن صلح به خاور میانه و جامعه مسلمین کمک کرده و اعتبار از دست رفته اش را بازیابد.

***************************************

روزنامه ایران**

آشتی ملی؛ استراتژی انکارناپذیر/ سیدرضا صالحی امیری

از امروز ماه رجب، یکی از پرفضیلت‌ترین ماه‌های خدا آغاز می‌شود. اگر چه همه ایام و روزهای سال مخلوق خداوند است و تردیدی نیست که انسان در همه احوال و زمان‌ها نباید از یاد خدا غافل شود، اما برخی از زمان‌ها ویژگی‌ها و برتری‌های خاصی نسبت به سایر اوقات دارند که از جمله آنها ماه‌های رجب، شعبان و رمضان است و امروز آغاز ایام پرفضیلت و شریفی است که نباید از آن غافل شد. در واقع این ماه فرصت‌های بی‌بدیلی در اختیار ما قرار می‌دهد تا با تکیه بر فضایل و برکات آن، بر سرمایه‌های معنوی خود بیفزاییم و در ارتقای سطح اخلاق‌مداری جامعه بکوشیم. جامعه آسیب زده امروز برای التیام زخم‌های عمیق اجتماعی و فرهنگی خود، سخت نیازمند بهره‌گیری از فضاهای پر معنایی است که دین اسلام بستر آن را فراهم نموده و اگر از این فرصت‌ها برای بهبود وضعیت فرهنگی جامعه بهره نگیریم، کوتاهی کرده‌ایم.

علاوه بر روایات بسیاری که از معصومان در عظمت این ایام نقل شده، یکی از ویژگی‌های ماه رجب، حرام بودن جنگ در آن است و نه تنها در صدر اسلام، بلکه پیش از ظهور اسلام و در عصر جاهلیت هم با فرارسیدن این ماه، جنگ و نزاع پایان می‌یافت. به بیان دیگر اگر «نوروز» پیام آور صلح و ثبات و اعتدال بهاری است، «رجب» نیز همین بار معنایی را حمل می‌کند و آغاز رجب، پایان نزاع است. حال سؤال اینجاست که ادبیات غالب این روزهای عرصه سیاست بویژه از سوی برخی مخالفان و منتقدان دولت خدمتگزار، چه میزان با سنت‌ها و آیین مذهبی و ملی ما انطباق و تناسب دارد؟ متأسفانه نگرشی که موفقیت‌های دولت و پافشاری آن بر حرکت در مدار قانون را مغایر با منافع غیرقانونی می‌پندارد، به ناشایسته‌ترین نحو و در کمال بی‌انصافی، همه دستاوردها و تلاش‌های دولت را زیر سؤال برده و چنان وانمود می‌کند که گویی این دولت هیچ عملکرد مثبتی نداشته و بر خلاف خواسته‌های مردم عمل می‌کند. این در حالی است که رأی معنادار مردم در خرداد 92 و انتخاب گفتمان اعتدال و متعاقب آن خلق حماسه هفتم اسفند و تأیید دوباره این مشی و برگزیدن نمایندگانی که با خردورزی و تعامل با دولت بتوانند بر مشکلات نایل آیند، گواهی است بر حقانیت و درستی مسیر دولت آقای دکتر روحانی. اما به جای آنکه صدای پشتیبانی و حمایت از دولت طنین‌انداز باشد تا با وفاق و همدلی تحقق شعار امسال میسر و با سرود وحدت و انسجام، نقشه‌های بدخواهان و دشمنان خارجی نقش بر آب شود، بیشترین تخریب‌ها و انگ زنی‌ها در همین روزهای آغازین سال علیه دولت صورت گرفته است.

جای تعجب است که دستاورد عظیم هسته‌ای و به نتیجه رسیدن مذاکرات پرمخاطره دو ساله سرداران عرصه دیپلماسی با قدرت‌های غربی، که منجر به محو تصویر ایران‌هراسی و پذیرش ایران به عنوان یک قدرت تأثیرگذار منطقه‌ای شد، نادیده انگاشته می‌شود و ارزش این اقدام ماندگار با بی‌انصافی زیر سؤال می‌رود. رفتارهایی از این دست نه تنها ظلم به دولت که جفا به مجموعه نظام و یک فرصت سوزی بزرگ است. همچنان که رئیس جمهوری محترم در مراسم روزملی فناوری هسته‌ای تأکید کرد، دولت خدمتگزار افتخار داشته که در تمام مراحل مذاکره، از نظرات و تدابیر رهبری انقلاب بهره‌مند شود و هیچ اقدامی در این فرآیند، بدون اخذ رأی و نظر ایشان انجام نگرفته است. کافی است نگاهی به بیانات رهبر معظم انقلاب و واژه‌هایی که در توصیف عملکرد مذاکره کنندگان به کار برده‌اند، بیندازیم تا روشن شود که چه کسانی در مسیر انقلاب و حفظ منافع ملی گام بر می‌دارند و کدام عده ناخواسته یا خدای ناکرده آگاهانه، به مقابله با دولتی که امید یک ملت بدان بسته است، می‌پردازند. واضح است که رهبر انقلاب به عنوان سکاندار نظام، تذکراتی را به دستگاه‌ها ازجمله دولت می‌دهند تا در مسیر سیاستگذاری و برنامه‌ریزی‌ها خطایی رخ ندهد و دولت هم این تذکرات را می‌پذیرد. امری که محدود به این دولت هم نیست و شامل همه دولت‌ها شده است. اما این تذکرات از سوی عده‌ای که آرزوی شکاف میان دولت و رهبری را در سر می‌پرورانند، دستمایه حمله به دولت قرار می‌گیرد و حمایت‌های آشکار رهبری از قوه مجریه را نادیده می‌گیرند.

عجیب‌تر آنکه با وجود حمایت‌های رهبر انقلاب از دولت یازدهم و تأکید ایشان بر حفظ انسجام و یاری رساندن همه دستگاه‌ها به دولت برای حل مشکلات کشور بویژه مشکلات اقتصادی، همچنان شاهد هجمه‌ها و سنگ اندازی‌هایی هستیم که خلاف مصالح کشور و نظرات رهبری است.

اکنون که بهار طبیعت با بهار راز و نیاز و عبادت و ماه‌های سرشار از فضیلت قرین گشته و در موسم گل، اعتدال بهاری، زمین را موزون و متوازن کرده، بهتر است آنان که مقابل دولت و در واقع روبه‌روی ملت صف کشیده‌اند، دست از این رفتار غیرمنصفانه و دور از اخلاق خود بردارند و به صف ملت بپیوندند. ما امروز بیش از هر زمان دیگری به انسجام و وفاق ملی نیاز داریم تا با همدلی و همزبانی همه دستگاه‌ها و پشتیبانی آحاد ملت، از فرصت تکرار‌ناپذیر پسا برجام برای توسعه و پیشرفت کشور استفاده و با آشتی ملی و رفع کدورت‌ها، امید جامعه را دوچندان کنیم. جوانان این مرزوبوم تشنه ندای صلح و دوستی از تریبون‌های رسمی کشور و چشیدن طعم شیرین ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب اسلامی و آموزه‌های دینی هستند.

ماه رجب، ماه استغفار و طلب پوزش از خدا و بازگشت به مسیر الهی است. این فرصت را برای آشتی ملی از دست ندهیم و بیندیشیم در روز واپسین که منادی فریاد می‌زند «این الرجبیون» آیا از فرصت عذرخواهی و بازگشت به سوی مردم استفاده کرده‌ایم که ما را هم در زمره «رجبیون» به شمار آورند؟

***************************************

روزنامه جام جم **

بازار کار مقاومتی / دکتر سیداحسان خاندوزی

بحران‌های بازار کار در کنار دو دسته بحران‌های دیگر؛ مالی و زیست‌محیطی، یکی از سه منشأ اصلی تهدید درونی اقتصادهای جهان به شمار می‌رود. هم‌اکنون اقتصادهای متعددی در اروپا با شرایط قرمز بیکاری روبه‌رو هستند. همچنان که انتظار داریم اقتصادهای مقاوم، در مواجهه با تکانه‌های بیرونی (مانند تحریم) دارای قدرت انعطاف و آمادگی واکنش باشند، به لحاظ درونی نیز باید ساختاری را تعبیه کنند تا کمتر در معرض وقوع بحران‌های داخلی قرار گیرد. به بیان دیگر شاخص یک اقتصاد مقاوم در برابر شوک‌های غیرمنتظره، توانمندی واکنش برای هضم شوک و در برابر شوک‌های محتمل، هوشمندی برای پیشگیری از وقوع آن است.

اعلام افزایش نرخ بیکاری کشور در زمستان 1394 توسط مرکز آمار ایران، گرچه با شواهد کاهش رشد اقتصادی در نیمه دوم سال گذشته و روند فصل چهارم سال سازگار است، اما برای چندمین بار زنگ هشدار را برای سیاستگذاران اقتصاد ایران به صدا درمی‌آورد. چند سال است که طرف عرضه و تقاضای بازار کار در اقتصاد ایران دچار عدم تعادل جدی شده است. بالا بودن نرخ بیکاری در گروه سنی جوانان (بیش از 24 درصد بیکاری در جمعیت فعال زیر 29 سال) و همچنین در گروه فارغ‌التحصیلان دانشگاهی در کنار پایین بودن نرخ مشارکت نیروی کار (حدود 37 درصد) و سهم قابل توجه اشتغال ناقص (بیش از 11 درصد) از تنگناهای جدی کشور در سال‌های اخیر به شمار می‌رفته و می‌رود.

به یاد داشته باشیم که گسترش بیکاری علاوه بر پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و احیانا سیاسی، به لحاظ تخریب‌های اخلاقی خانواده‌ها و جامعه نیز برای نظام اسلامی حائز اهمیت ویژه است. این مساله زمانی تاسف‌برانگیز خواهد شد که بدانیم جمعی از نیروی کار کشور نیز ناچارند به دلیل این وضعیت بازار کار، با دستمزدهای اندک و در نتیجه زندگی در خط فقر، کار غیررسمی (بدون قرارداد قانونی) یا تاخیر چندماهه در دریافت دستمزدهای خود بسازند، زیرا چشم‌انداز یافتن فرصت شغلی جایگزین برای ایشان روشن نیست.

با این اوصاف چه زمانی که محور اقتصادمقاومتی را تقویت تولید ملی و به تبع آن رشد اشتغال بدانیم و چه زمانی که شاخص یک اقتصاد مقاوم را، هوشمندی در پرهیز از وقوع بحران‌های درونی مانند بیکاری بشماریم، نمی‌توان پذیرفت که همزمان با حرکت به سمت مقاومتی شدن، بر دامنه بیکاری افزوده شود. به بیان دیگر بیکاری یک متغیر تجمعی و از بروندادهای کل سیستم اقتصاد ملی است که تشدید آن یک نشانه برای دورشدن از موقعیت مطلوب در اقتصاد مقاومتی محسوب می‌شود. اساسا اقتصادی که با خیل بیکاران جوان و دانش‌آموخته مواجه است، آبستن آسیب‌پذیری اقتصادی و اجتماعی و در معرض شکنندگی است، نه مقاومت.

با توجه به موارد فوق‌الذکر، یکی از دستور کارهای جدی سال اقتصادمقاومتی، برنامه جدی (نه شتابزده) دولت و مجلس برای افزایش تقاضای نیروی کار (به تبع ایجاد رونق) و بهبود کیفیت عرضه نیروی کار توانمند و متناسب با نیازهای اقتصاد ایران است.

***************************************

روزنامه وطن امروز **

پایان تلخ سریال برجام/مجتبی اصغری

«برجام» که یک سال پیش با سر و صدای بسیار و فضاسازی گسترده تحت عناوین متناقض و بامزه‌ای از جانب طرفین همچون «حرکت به سمت جهان عاری از سلاح هسته‌ای»، «دوستی ایران و آمریکا»، «خلع سلاح هسته‌ای ایران»، «صلح بزرگ»، «معجزه دیپلماسی» و... به جهانیان عرضه شد اکنون در ایران و آمریکا از وضعیت خوبی برخوردار نیست. در کشورمان موضوع «نقض عهد مکرر» آمریکا به‌رغم اذعان صریح نهادهای بین‌المللی به پایبندی ایران به فراتر از تعهدات امضا‌شده، به واقعیتی تلخ اما قابل پیش‌بینی بدل شده است. در آمریکا نیز رقابت بر سر تهدید ایران میان نامزدهای انتخاباتی به اوج رسیده به نحوی که نیویورک‌تایمز فضا را با عبارت مهم «رقابت بر سر پاره کردن برجام»توصیف کرده است و رویترز «دشمنی با ایران»را نقطه مشترک همه کاندیداهای مدعی عنوان ریاست‌جمهوری آمریکا می‌خواند!

برجام بخشی از حقوق اولیه ملت ایران را روی «کاغذ» احیا کرد و هزینه سنگینی نیز روی دست دولت گذاشت و تهدید ایران به تحریم و حتی حمله نظامی را در زمان کوتاهی افزایش نیز داد! جنگ و تحریم، وعده‌های قدیمی به ایران یا همان گزینه‌های روی میز آمریکایی‌ها محسوب می‌شود که بنا بود به واسطه ده‌ها دور مذاکره و معامله، دست‌کم در بخشی از عرصه‌ها، محدود و تعطیل شود و به قول معروف با «اعتمادسازی» صورت گرفته، حرکت سریعی در جاده «تنش‌زدایی» مشاهده شود!

با این وجود «توافق با آمریکا» حتی با وجود وفای به عهد یکجانبه ایران و عمل به سیاست استعماری «امتیازدهی یکجانبه» در موقعیت فعلی، از توان کاهش «تنش‌ها» و تحقق هدف اصلی از مذاکره یعنی «رفع تحریم‌ها» و «بهبود وضعیت معیشت مردم» در موقعیت پسابرجام برخوردار نبوده و حتی آمریکایی‌ها نیز علاقه‌ای به حفظ آن از خود نشان نمی‌دهند. پس هدف از این سریال دیپلماتیک چه بود؟ علت بی‌اعتنایی دولت روحانی به حفظ و اجرای دستاوردهای وعده شده «برجام» چه می‌تواند باشد؟ چرا کسی توضیح نمی‌دهد به چه علت آمریکایی‌ها دوباره در ژست «کابوی خشمگین» فرورفته‌اند و چه بر سر آن چهره اتوکشیده دیپلماتیک با لبخند دوستی و دستکش مخملی آمد؟!!

برجام ایرانی

الف- در آخرین نظرسنجی موسسه «گالوپ» که نتایج آن در مقاله «ایرانی‌ها اعتمادشان به آمریکا در برجام را از دست می‌دهند» منتشر شده، از افت قابل توجه نظر بسیار مثبت مردم نسبت به برجام در چند ماه اخیر خبر داده شده است. گالوپ مدعی است درصد افرادی که از برجام دفاع می‌کنند از 43 درصد یک سال پیش به 27 درصد کاهش یافته است. همچنین 66 درصد سوال‌شوندگان اعلام کرده‌اند به آمریکا «بی‌اعتماد» هستند که نسبت به

41 درصد چند ماه قبل آمار بی‌اعتمادی به آمریکا نیز رشد جالب توجهی داشته است.

نویسنده آمریکایی مقاله ادامه اعمال تحریم‌ها علیه ایران در دوره پسابرجام و تهدیدات مطرح شده در رقابت‌های انتخاباتی ایالات متحده را در بی‌اعتمادی مردم ایران به برجام و آمریکا موثر ارزیابی می‌کند.

جالب اینجاست که در این نظرسنجی 58درصد پرسش‌شوندگان، تحقق «خودکفایی ملی» با اجرای سیاست‌های اقتصاد مقاومتی مطابق نظر رهبر عالی ایران را در اولویت نسبت به افزایش تعامل اقتصادی با کشورهای غربی دانسته‌اند... پیام مهم مردم به دولت یازدهم که سیاست اقتصادی خود را بر «باج‌دهی به اروپایی‌ها» برای حفظ چارچوب متزلزل و شکننده برجام استوار کرده است.

با این احتساب برجام ایرانی بویژه با تفسیر دولت مبنی بر «باج‌دهی اقتصادی و سکوت حقوقی» وضعیت خوبی ندارد! اعتماد به کدخدا کمرنگ‌تر از همیشه است و انتظار می‌رود به دنبال پایداری تحریم‌ها و ادامه وضعیت کم‌تحرکی اقتصادی دولت حسن روحانی، فشار اجتماعی بیشتری برای پیگیری حقوق ملی از مسیر قانونی فراهم شود.

دقیقا در همین فضاست که «عراقچی» در توضیح علت سکوت دولت در برابر نقض برجام به تناقض‌گویی می‌افتد و توضیح رویه اثبات حقوقی نقض برجام توسط دولت آمریکا در کمیسیون متشکل از کشورهای همپیمان ایالات متحده مطابق ضمیمه توافق هسته‌ای برای مردم بسیار سخت خواهد شد. نویسنده آمریکایی مقاله لابلاگ معتقد است علت بی‌انگیزگی ایران در شکایت بین‌المللی از آمریکا در موضوع نقض برجام نیز آشنایی به سازوکار حقوقی ضعیف تعبیه شده ذیل توافق و بی‌نتیجه ماندن آن است.

از طرفی برنامه آمریکا بر فشار به ایران برای عقب‌نشینی از مواضع غیرهسته‌ای در دوره پسابرجام استوار است. این دقیقا موقعیتی است که دولت روحانی انتظار آن را نداشته و ناغافل با چالش سطل آب یخ دولت آمریکا مواجه شده است، چرا که بر پایه اعتماد ذیل پیمان حقوقی هسته‌ای را امضا کرده و امید بسیاری به حمایت جدی آمریکا از دولتش با واریز سرمایه بین‌المللی، رفع تحریم‌ها و حمایت جهانی داشته است. حال آنکه همان‌طور که پیش‌تر متخصصان و غرب‌شناسان متذکر شده بودند، مصر انقلاب زده در همسایگی اسرائیل، اولویت بیشتری برای درک «وفای به عهد» آمریکا داشت! اما هیچ از طعم قرارداد «مصر المستقبل» نچشید و کماکان به‌رغم معامله انقلاب و انقلابیون با «تبسم آمریکایی»، در فقر و فلاکت دست و پا می‌زند!

برجام آمریکایی

ب- آمریکایی‌ها بهتر از هرکسی می‌دانند برجام دقیقا در چه مواردی از جانب آنها نقض شده است و مطلعند که ادامه این روند همراه با خبرسازی گسترده پیرامون «پاره کردن برجام» در آینده نزدیک، چه تاثیری بر افکار عمومی ایرانیان می‌گذارد. پس زمانی که آنها عامدانه به غربگرایان حامی برجام در ایران فشار مضاعف وارد می‌کنند و خطر از دست رفتن اعتماد عمومی به این توافق را به جان می‌خرند، یعنی پای منافع مهم‌تری در میان است.

«سوزان رایس»، دیپلمات قدیمی و مشاور امنیت ملی اوباما معتقد است: «معامله با ایران در درجه اول هرگز برای بازگشایی دوره جدید روابط ایران و آمریکا نبوده است، بلکه هدف‌گذاری خیلی ساده‌ای صورت گرفته بود... تغییر یک کشور بشدت خطرناک به کشوری کمتر خطرناک!»

در مقاله «دکترین اوباما» نیز که در نشریه آتلانتیک در اسفند سال گذشته منتشر شد نگرش کاخ سفید به موضوع برجام در توصیف ایران و چین به عنوان 2 کشور مهم که منافع آمریکا در جهان را به چالش کشیده‌اند، کاملا مشخص می‌شود.

«برجام» از منظر آمریکایی‌ها ابزار تحمیل تغییر اجباری به ایران برای تبدیل آن به کشوری وابسته، فاقد زیرساخت اقتصادی و بی‌برنامه بود که طرحی جز توکل بر نتیجه‌بخشی سیاست «امتیازدهی یکجانبه» را به رسمیت نمی‌شناسد. به همین دلیل است که احتمالا غربگرایان در تحلیل رفتار متناقض آمریکا دچار مشکل شده‌اند. حقیقت این است که در بخشی از موارد آمریکایی‌ها باید به دولت ایران تخفیف می‌دادند تا میزان وابستگی اقتصاد و سیاست ایران به غرب را افزایش داده و از جانب دیگر فشارها را در حوزه‌های متنوع جایگزین کنند.

علاوه بر آن برجام هسته‌ای از نگاه سیاستمداران نئولیبرال مدلی برای تحقق هدف بزرگ‌تر «صلح خاورمیانه با رژیم غاصب صهیونیستی» و ترغیب ایران به معامله جریان مقاومت با آمریکا به نیابت از اسرائیل است. کمااینکه گره‌زدن برنامه دفاعی مستقل از دولت ایران به معامله بی‌ربط هسته‌ای و دعوت از ظریف برای شریک شدن در معامله آینده سوریه نیز با هدف تسریع همین موضوع صورت گرفت.

علت اصلی تبلیغات گسترده صورت گرفته درباره «ضد مقاومت بودن» دولت روحانی در کشورهای عربی از جمله لبنان و عراق و سوریه و مصر نیز «تحریک جامعه مخاطبان» به منظور ریل‌گذاری سیاست‌های آینده بود. جالب توجه است که دشمن حتی سرمایه‌گذاری رسانه‌ای دقیقی بر شخص «محمدجواد ظریف» در 2 ماه اخیر کرد تا احیانا چراغ سبزی به غرب در پس‌زمینه زمزمه تحریم ایران به‌دنبال برگزاری مانور موشکی در کشورمان همزمان با قدرتنمایی آمریکا، انگلیس و عربستان در اردن، دریافت کند و با تمرکز بر آن مذاکرات «تقسیم و فروپاشی سوریه»را با هدایت اسرائیل، به سرانجام برساند. اما هوشمندی ظریف در یادآوری مکرر موشکباران ایران توسط صدام و طعم تلخ نقص در سیستم دفاعی، این‌بار آمریکا را ناامید کرد و نشان داد ظریف آماده نیست شخصیت خود را به پای آرمان اسرائیلی آمریکا هزینه کند.

حتی شیطنت توئیتری دفتر هاشمی‌رفسنجانی را نیز می‌توان در راستای تقویت همین جریانسازی رسانه‌ای به حساب آورد که علاوه بر تحمیل هزینه‌ای سنگین به جریان غربگرا در داخل ایران، به ایجاد اجماعی ملی در دفاع از دستاوردهای نظامی کشورمان تبدیل شد.

پس برجام 1، تا اینجای کار به واسطه جهت‌دهی رسمی رهبر حکیم انقلاب به دولت در مسیر «اقتصاد مقاومتی» و بی‌انگیزگی ایران برای نجات طرح «خاورمیانه جدید آمریکا»، نمدی برای کلاه دیپلماسی آمریکا نیاورده و نمکی نیز بر زخم «اسرائیل» پاشید و به واسطه حواشی پررنگ‌تر از متن، مسیر دستیابی برجام 2 و 3 را نیز عملا مسدود کرده است. راز سبقت‌گیری نامزدهای انتخاباتی آمریکا در «تهدید برجام»و توسل مجدد به گزینه‌های ناکارآمد قدیمی را باید در ناامیدی صهیونیست‌ها جست‌وجو کرد. بزودی شاهد خروج صهیونیست‌ها از موقعیت «انفعال دیپلماتیک» و ورود بازیگران جدیدی همچون اردن به نفع جبهه عربی- اسرائیلی در منطقه خواهیم بود. در هر حال به نظر می‌رسد داستان دنباله‌دار «بهشت برجام» با پایانی تلخ، به انتهای خود نزدیک می‌شود.

***************************************

نام:
ایمیل:
نظر: