صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱۳۹۵ - ۰۷:۱۷  ، 
شناسه خبر : ۲۸۹۲۴۲

روزنامه کیهان **

طعم برجام و طمع آمریکایی/ محمد صرفی

«بیایید فرض کنیم توافق جامع هسته‌ای منعقد می‌شود. چند روزی روزنامه‌های زنجیره‌ای پر می‏شوند از تیترهای پرطمطراق که فتح‌الفتوح و شق‌القمر و... شد! اما نباید فراموش کرد این توافق در خوشبینانه‌ترین حالت چیزی بیش از یک دهه به طول خواهد انجامید و با توجه به اخبار منتشر شده، بسیار بعید است که پس از طی این دوره برخورد با فعالیت‌های هسته‌ای ایران عادی شده و براساس ان.پی.تی باشد...چه تضمینی وجود دارد که آمریکایی‌ها به توافق صورت‌گرفته پایبند می‌مانند و عهدشکنی نمی‌کنند؟ و اگر کردند نحوه برخورد با آن باید چگونه باشد؟ شاید ذوق‌زدگان بگویند تضمین این توافق قطعنامه شورای امنیت خواهد بود. چنین تضمینی بیشتر یک تعارف حقوقی است تا عاملی مقوّم و اجرایی. در میان حقوقدانان مسائل و روابط بین‌الملل مثلی رایج است که قوانین بین‌المللی تار عنکبوت‌هایی هستند که برای پشه‌ها ساخته شده‌اند. خرمگس‏ها تار عنکبوت را پاره می‌کنند و به راه خودشان می‌روند!»

آنچه خواندید بخشی از یادداشت نگارنده است که سال گذشته و کمتر از یک ماه مانده به توافق هسته‌ای ایران و1+5 در همین ستون، تحت عنوان «قاتل زنجیره‌ای توافقات» منتشر و در آن با ذکر چند نمونه تاریخی نسبت به عهدشکنی آمریکایی‌ها در توافقات مشابه، هشدار داده شد. پاسخ دولتمردان و حامیان آنها به این‌گونه هشدارها و اعلام خطرها، چیزی جز برچسب زدن به منتقدان و دمیدن در تنور وعده‌ها نبود. دولت پس از دستیابی به برجام با سرعتی فوق‌العاده - که برای غربی‌ها نیز غیرمنتظره بود- به تعهدات خود عمل کرد. سه ماه از پایان این مرحله و رفع تحریم‌ها می‌گذرد اما نشانه‌ای از تحقق وعده‌هایی که سقف فلک را می‌شکافت، دیده نمی‌شود.

دولت اوباما در مورد تعهدات خود در برجام، بر سر یک دو راهی پیچیده قرار دارد. یک راه عمل به تعهدات و باز کردن گره تحریم‌هاست و راه دیگر اعلام ظاهری رفع تحریم‌ها و اقدام عملی برای کارشکنی در این قضیه است. راه دوم برای آمریکایی‌ها چند مخاطره در پیش دارد؛

1- اولین و مهم‌ترین خطر در این راه، خروج ایران از توافق هسته‌ای است. همان طور که مقامات ارشد کشورمان بارها اعلام کرده‌اند، بدون رفع تحریم‌ها، توافق هسته‌ای موضوعیتی ندارد و ادامه این مسیر و پایبندی به تعهدات و محدودیت‌های فرا ان.پی.تی و حتی فرا پروتکلی، تنها افزودن به خسارتهایی مانند از دست دادن ذخیره اورانیوم 20 درصد و حدود 10 تن اورانیوم کمتر غنی شده، برچیدن 13 هزار سانتریفیوژ، خداحافظی با راکتور آب سنگین اراک و... است. اگرچه دولت یازدهم همچنان سینه‌چاک برجام است اما آمریکایی‌ها به خوبی می‌دانند این توافقی با جمهوری اسلامی است و نه با دولت. از این رو تلاش برای حفظ زیرساخت تحریم‌ها در واقع تیشه به ریشه توافق زدن است.

2- مسئله بعدی آینده تحریم، به عنوان اصلی‌ترین ابزار آمریکا در سیاست بین‌المللی است. چندی پیش روزنامه واشنگتن پست درباره این ابزار نوشت؛ «تحریم‌های اقتصادی به یک امتیاز در سیاست خارجی آمریکا در طول دهه گذشته تبدیل شده‌اند زیرا ارزان‌ترند و بیشتر از قدرت نظامی سنتی برای قانع کردن دشمنان موثرند.» نحوه برخورد آمریکا با توافق هسته‌ای و ایران، تا حد زیادی آینده این ابزار را تعیین می‌کند. عمل نکردن آمریکا به تعهدات خود و عدم رفع تحریم‌ها، اثری معکوس خواهد داشت. کشورهای تحت تحریم با درس‌گیری از این ماجرا، از خود خواهند پرسید وقتی قرار نیست تحریمی رفع شود، چرا باید پای میز مذاکره بروند و با آمریکا توافق کنند؟!

این خطر چنان جدی است که «جک لو» وزیر خزانه‌داری - بخوانید وزیر جنگ اقتصادی آمریکا- طی سخنانی در بنیاد کارنگی در مورد «خطر استفاده بیش از حد از تحریم‌ها» هشدار داده است که می‌تواند سلاح تحریم‌ها را خنثی کند و به آمریکا آسیب بزند. واشنگتن پست درباره این خطر بالقوه می‌نویسد؛ «پزشکان می‌دانند که حتی موثر‌ترین داروها را نمی‌توان به شکل افراطی استفاده کرد و در نهایت این داروها بی‌اثر می‌شوند. این موضوع قطعا در مورد استفاده از آنتی بیوتیک در بیماری‌های عفونی مصداق دارد. همین وضع در مورد تحریمها نیز وجود دارد. پزشکان یاد گرفته‌اند بیش از حد دارو تجویز نکنند. دست‌اندرکاران سیاست خارجی نیز باید در مورد اعمال تحریم‌ها این موضوع را یاد بگیرند.»

3- تحریم‌های اعمال شده علیه جمهوری اسلامی ایران، به اعتراف آمریکایی‌ها شدیدترین تحریم‌های طول تاریخ هستند. این تحریم‌ها اگرچه متاسفانه دولتمردان کشورمان را چندان هوشیار و بیدار نکرد اما زنگ خطری جدی را برای کشورهایی که با سیاست‌های آمریکا - در سطوح مختلف- دچار چالش هستند، به صدا در آورده و آنها را به حرکت واداشت. اقدامات پیشگیرانه و دوراندیشی پکن و مسکو، دو مثال قابل مطالعه در این زمینه است. این دو کشور در حال کاهش وابستگی خود به دلار آمریکا هستند. گلوگاه‌های اقتصاد و تجارت جهانی - مانند شبکه سوئیفت- را شناسایی کرده و درصدد طراحی راه‌های موازی برای روزی هستند که واشنگتن قصد کند با بستن این راه‌ها، سیاست‌های خود را به آنها تحمیل کند. دو سال پیش بانک‌های مرکزی دو کشور چین و روسیه موافقت کردند تمام مبادلات تجاری خود را بدون استفاده از دلار با ارزهای کشور خود، یعنی «یوان» و «روبل»، انجام دهند. همان ایام یکی از روزنامه‌های زنجیره‌ای از قول یک اقتصاددان لیبرال تیتر زد؛ «هزینه حذف دلار زیاد است»! گویا از منظر این جماعت تنها راه بی‌هزینه و راحت، امتیازدهی یک طرفه است.

پافشاری آمریکایی‌ها بر تنگ نگاه داشتن عرصه بر ایران، این روند را گسترش داده و به آن شتاب خواهد بخشید. تنوع بخشی به ارزهای بین‌المللی، ایجاد شبکه‌های جدید مبادلات مالی، حذف دلار از تجارت‌های دوجانبه و جایگزین کردن پول ملی از جمله این اقدامات است که می‌تواند طی چند سال، مزیت و توانمندی‌های واشنگتن در جنگ‌های اقتصادی را به شدت کاهش دهد.

4- نکته بعدی و بسیار مهم، موضوع چتر حمایتی آمریکا بر سر یک جریان خاص در کشور است. این جریان به شدت در اقلیت قرار داشته و بدون تنفس مصنوعی و دوپینگ خارجی، قادر به ادامه حیات نیست. آمریکایی‌ها مزورانه این جریان را «میانه‏رو» می‌نامند. به فرموده رهبر معظم انقلاب، میانه‏رو از منظر آنان «کسانی هستند که در مقابل بیگانگان، تسلیم و سازش‌پذیرتر هستند.»

نسبت عمل نکردن آمریکایی‌ها به تعهدات خود با جریان به اصلاح «میانه‏رو» مانند بستن شیر اکسیژن بیماری بدحال روی تخت بیمارستان است. آمریکا به شدت به این جریان علاقه داشته و به آن امید بسته است. یکی از دفاعیات و آرزوهای باراک اوباما درباره برجام، همیشه ابراز امیدواری نسبت به تقویت و گسترش این جریان در حد به دست گرفتن سرنوشت کشور بوده است.

علی‌رغم مخاطرات چهارگانه فوق، شواهد و قرائن نشان می‌دهد آمریکایی‌ها همین راه یعنی حفظ زیرساخت تحریم‌ها را انتخاب کرده‌اند. چرایی این انتخاب موضوعی دیگر و قابل تحلیل و بررسی است. اجمالاً می‌توان گفت طعم برجام در کام آمریکایی‌ها چنان شیرین بوده که آنها را برای پخت نسخه‌های بعدی به طمع انداخته است. اینکه رئیس جمهور آمریکا می‌گوید ایران برای بهره‌مندی از مواهب اقتصادی توافق هسته‌ای به روح برجام نیز عمل کند و روح برجام را تضعیف بنیه دفاعی ایران و عدم حمایت از مقاومت در منطقه معرفی می‌کند، یکی از نشانه‌های روشن این طمع خام آمریکایی است.

***************************************

روزنامه قدس **

جنوب یمن، پایتخت جدید القاعده/محمد حسین جعفریان

یمنی‌ها در آستانه آتش‌بس در عربستان قرار دارند، بسیاری از همین الان بر تداوم این آتش‌بس تردید دارند، اما در حالی‌که عربستان و ائتلاف حامی‌اش مدت‌هاست در شمال سرگرم بمباران امکانات زیربنایی یمن، بیمارستان‌ها، مدارس و کشتار انبوه مردم بی‌گناه با سلاح‌های اهدایی آمریکا و اروپایی‌ها هستند، در جنوب یمن، یعنی جایی که کسی متعرض آن نیست، جریان تروریستی القاعده روز به روز قدرتمندتر شده و در حال تأسیس امارتی خودمختار شبیه آنچه داعش در رقه و موصل و لیبی درست کرده، است. پرچم آن‌ها همان پرچم داعش است و رفتارها و سیاست‌هایشان نیز بسیار شبیه آن‌ها.

القاعده یمن در حالی‌که همه سرگرم جنگ در شمال هستند، منطقه پهناوری را در جنوب یمن به مرکزیت بندر مهم «مکلا» به تصرف و کنترل خود درآورده است. آن‌ها شبیه داعش، در کنار جنگ و تصرف مناطق جدید، توجه بسیاری به کسب درآمد و گسترش تجارت دارند. در نخستین قدم، این شبه نظامیان به شعبه بانک مرکزی یمن در مکلا حمله و تمام پول و امکانات آن که بیش از یکصد میلیون دلار بود مصادره کرده‌اند. بندر و استان مکلا اصولاً یک منطقه نفتی است. چیزی که تروریست‌ها بخوبی متوجه اهمیت آن برای کسب درآمد شده‌اند. اکنون القاعده یمن درست شبیه داعش، نفت این منطقه یمن را در تانکرها بفروش می‌رساند. آن‌ها امنیت را در بندر برقرار کرده و با خوشرویی اجازه می‌دهند بندر تحت تسلط آن‌ها نقش گلوگاه ترانزیت اقتصادی را برای کل مناطق جنوب بازی کند و از این راه روزانه بیش از 2میلیون دلار درآمد کسب می‌کنند. آن‌ها از تمام کشتی‌های ورودی و خروجی، مالیات می‌گیرند.

در همین حال و لااقل در یک مورد، رهبران القاعده یمن، اشتباه داعش را مرتکب نشده‌اند. آن‌ها بخشی از درآمد حاصله از مناطق تحت کنترلشان را صرف فعالسازی خدمات زیربنایی نظیر آب، برق، تلفن و حتی کمک به بیمارستان‌ها و احداث راه‌های جدید اختصاص داده و مهمتر از آن، از مردم ساکن این مناطق مالیات نمی‌گیرند. القاعده از دیرباز در یمن نفوذ بسیار زیادی داشته و بسیاری معتقدند این کشور، خاستگاه و زادگاه این گروه تروریستی است. بی‌تردید اگر ریاض بجای حمله به ارتش و مردم یمن، امکاناتی که خرج ویرانی این کشور و کشتار مردم آن کرد، صرف پاکسازی القاعده می‌کرد، اکنون شاهد این اوضاع نابسامان نبودیم. اما به نظر می‌رسد ریاض از قدرت گرفتن این جریان تروریستی در جنوب یمن نگرانی چندانی ندارد. اکنون دنیا باید نگران ظهور این جزیره‌های تروریستی در رقه و موصل و لیبی و سومالی و نیجریه و یمن و... و پیوستن احتمالی این‌ها به یکدیگر باشد. اگر القاعده بتواند بر باب المندب مسلط شود، آنگاه اوضاع بسیار سخت‌تر نیز خواهد شد. اما به نظر می‌رسد لااقل غرب به این مسأله اهمیتی نمی‌دهد! و در عوض هر از گاهی قایق مملو از سلاح‌هایی را که قاچاقچیان سلاح در غرب به القاعده یمن می‌فروشند، در دریای عمان متوقف کرده و به عنوان سلاح‌های ارسالی ایران برای زیدی‌های یمن، مدتی در رسانه‌های خود درباره آن دروغ می‌گوید.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

تحلیل سیاسی هفته

بسم‌الله الرحمن الرحیم

هفته جاری با حلول ماه رحمت الهی، رجب المرجب و برکات بی‌پایان آن آغاز شد، ماهی که خداوند رحمان آنرا به خود نسبت داده و حلقه وصلی میان زمین و آسمان قرار داده است.

طلیعه هفته با میلاد خجسته حضرت باقرالعلوم علیه السلام آغاز شد و پس از آن با مناسبت حزن انگیز شهادت امام هادی علیه السلام، ایام به روزهای مبارک میلاد مسعود مولود کعبه، ولی حق، حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام و مبعث رسول خاتم حضرت محمد مصطفی صلی‌الله علیه و آله و سلم منتهی خواهد شد. این ماه به خاطر اختصاصات ویژه آن، به ماه تطهیر در زیر آبشار مغفرت الهی و آمادگی برای ورود به ماه شعبان و رمضان شناخته می‌شود. امروز نیز در نخستین شب جمعه این ماه که «لیله الرغائب» یا «شب آرزوها»ست، مردم دست‌های نیاز را به سوی خالق بی‌نیاز به آسمان می‌گشایند و از برکات آن بهره می‌جویند.

هفته جاری کریدور سیاسی تهران از تراکم زیادی برخوردار بود. سفر دو هیات بلندپایه از شرق و غرب جهان به کشورمان، نشان از آب شدن یخ‌ها در روابط سیاسی و دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران در دوران پسابرجام دارد و دلالت از این معنا دارد که رفته رفته فشارهای ظالمانه آمریکا به دیگر کشورهای جهان برای عدم رابطه با تهران، رنگ خود را می‌بازد.

«نور سلطان نظربایف» رئیس‌جمهور قزاقستان روز دوشنبه برای انجام سفری رسمی به تهران آمد، سفری که دور جدیدی در روابط تهران و آستانه را کلید زد. گسترش همکاری‌های دو کشور از این جهت اهمیت دارد که قزاقستان بزرگترین اقتصاد آسیای مرکزی را در اختیار داشته و ظرفیت‌های فراوانی دارد که می‌تواند به عنوان یکی از اعضای موثر سازمان همکاری شانگهای در رشد منطقه‌ای تاثیرگذار باشد. در جریان این سفر دو روزه علاوه بر دیدار هیات قزاق با رهبر معظم انقلاب، ایران و قزاقستان 9 یادداشت تفاهم و موافقتنامه همکاری در زمینه ارتباطات ریلی، حمل و نقل، نفت، گاز و پتروشیمی امضا کردند.

در روزهای پایانی نیز نخست‌وزیر ایتالیا در راس یک هیات 250 نفره سیاسی، تجاری و اقتصادی به تهران آمد و 6 یادداشت تفاهم اقتصادی را به عنوان دومین شریک اقتصادی اروپایی کشورمان امضاء کرد و در پایان نیز با رهبر معظم انقلاب دیدار نمود.

ایتالیا از اولین کشورهای اروپایی است که بلافاصله بعد از اعلام و اجرای توافق هسته‌ای،‌ روابط اقتصادی خود را با تهران از سر گرفت. به گفته نشریه آمریکایی «وال استریت ژورنال» شرایط سرمایه‌گذاری در ایران روند مطلوبی به خود گرفته و طرف‌های غربی برای ورود به بازار ایران که پتانسیل‌های زیادی دارد از یکدیگر پیشی می‌گیرند.

البته پرواضح که مسئولین کشورمان باید با هشیاری، مراقب رفقای نیمه راه باشند و ضمن رعایت تمام قواعد و اصول اقتصاد مقاومتی، زمینه ایجاد زیرساخت‌ها و انتقال تکنولوژی به کشور و دانش بنیان کردن آنرا دنبال کنند.

در هفته جاری مسئولان جمهوری اسلامی ایران در سطوح مختلف، پاسخ‌های مناسبی را به اظهارات بی‌پایه و اساس جان کری وزیرخارجه آمریکا که برای هماهنگی با همپیمانان عرب خود به بحرین آمده بود، دادند. جان کری پس از ملاقات با وزرای خارجه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در منامه در سخنانی مداخله‌جویانه از یکسو خواستار مذاکره با ایران درخصوص توان موشکی کشورمان شده و از سوی دیگر جمهوری اسلامی ایران را متهم به حمایت از تروریسم در منطقه کرد. این سخنان پوچ در وهله اول با پاسخ قاطع و منطقی دکتر ظریف وزیر خارجه کشور مواجه شد که ضمن رد دخالت‌های آمریکا، توان موشکی کشورمان را غیرقابل مذاکره خواند. اینکه امروزه کسانی در آنسوی مرزها از تقویت بنیه دفاعی کشورمان و مقابله با مداخلات بیگانگان در منطقه ابراز نگرانی می‌کنند، نشانگر آنست که اقتدار جمهوری اسلامی ایران را مانع اجرای توطئه‌ها و منافع نامشروع می‌دانند و بسیاری از نقشه‌های خود را درصورت حضور قدرتمندانه ایران، پیشاپیش ناکام و شکست خورده تلقی می‌کنند.

در بررسی رویدادهای خارجی هفته، سفرهای ملک سلمان به مصر و ترکیه، تازه‌ترین تحولات سوریه و آتش بس یمن، اهم خبرها را تشکیل می‌دادند.

این هفته ملک سلمان پادشاه عربستان به مصر سفر کرد و مورد استقبال ژنرال سیسی، رئیس رژیم مصر قرار گرفت. ژنرال سیسی که از زمان کودتای خود در مصر، همواره مورد لطف و حمایت مالی و سیاسی ریاض قرار داشته و دارد از ملک سلمان استقبال گرمی به عمل آورد. سیسی، مصر را وطن دوم ملک سلمان خواند و دانشگاه قاهره نیز به پادشاه ریاض، دکتری افتخاری داد.

همزمان، تظاهرات اعتراض آمیزی در مصر علیه سفر سلمان به قاهره برگزار شد که البته از سوی رسانه‌های مصری کمتر پوشش داده شد. فعالان سیاسی مصر و منطقه، استقبال گسترده حکام قاهره از رئیس رژیم ریاض را مورد انتقاد قرار داده و عنوان کردند این گونه تقدیر و تجلیل گسترده از رئیس حکومت ریاض که در طول یکسال گذشته در یمن، هزاران نفر را قتل‌عام کرده و در داخل نیز هرگونه صدای انتقا‌دآمیز و مخالف را سرکوب نموده، ننگ آور و مضحک است. از سوی دیگر سران ترکیه نیز از رئیس حکومت عربستان، استقبال کم سابقه‌ای را صورت دادند. حکومت ترکیه، در یک اقدام عجیب، 500 دستگاه خودرو بنز را همراه هیات عربستانی کرد تا با این اقدام نمادین، عمق علاقه خود را به رئیس رژیم ریاض به نمایش بگذارد، با اینحال ناظران معتقدند اردوغان و حکومت ترکیه بیش از آنکه به شخص ملک سلمان علاقه داشته باشند به دلارهای نفتی ریاض چشم دوخته‌اند. دولت ترکیه همچنین به دلیل شکست‌های سنگینی که در منطقه متحمل شده است با نمایش دادن گستردگی روابط خود با ریاض، می‌خواهد بر انزوای منطقه‌ای خود سرپوش بگذارد و البته این انگیزه، متقابل است و حکام ریاض نیز در وضعیت وخیم مشابهی به دلیل جنایت‌های خود در منطقه مواجه هستند و از چنین استقبال‌های بسیار خشنود می‌شوند حتی اگر برای آنها هزینه‌های سنگین مالی در بر داشته باشد.

این هفته، با وجودی که سرانجام با وساطت سازمان ملل در یمن آتش بس برگزار شد ولی در همین مدت چند روز که از آتش بس می‌گذرد، ائتلاف عربستان چندین بار آنرا نقض کرده است. جنبش انصارالله در این باره هشدار داده است که در صورت ادامه نقض آتش بس توسط عربستان، این آتش بس دوام نخواهد داشت.

عربستان از یکسال قبل یمن را آماج حملات وحشیانه ارتش خود قرار داده، هزاران نفر از مردم این کشور را به قتل رسانده، زیرساخت‌های این کشور را ویران نموده و موجب آوارگی میلیونها نفر شده است. با اینحال عربستانی‌ها به هیچ یک از اهداف خود در حمله گسترده به یمن، از جمله شکست دادن جنبش انصارالله و باز گرداندن «منصور هادی»، رئیس‌جمهور مخلوع آن کشور دست نیافته است. از این رو بسیاری از ناظران تاکید دارند که پذیرش آتش بس توسط عربستان، از سوی اجبار بوده و حکومت ریاض برای گریز از رسوایی‌های بزرگتر و شکست‌های بیشتر مجبور به قبول آتش بس شده است. از سوی دیگر این آتش بس یک پیروزی برای جنبش انصارالله محسوب می‌شود چرا که شرایط خود را از جمله آتش بس بدون قید و شرط به طرف مقابل دیکته کرد و موفق شد موجودیت خود را به طرف مقابل تحمیل کند.

این هفته، سوریه نیز شاهد تحولات تازه‌ای بود که شاخص‌ترین آن برگزاری انتخابات مجلس بود. برگزاری انتخابات توسط حکومت سوریه تایید دیگری بر این واقعیت است که دمشق ثبات سیاسی خود را بازیافته و مرحله بحران را پشت سر گذاشته است. هر چند برخی از مخالفان افراطی این انتخابات را تحریم کردند ولی رسانه‌ها گزارش دادند که بخش‌هایی از مخالفان سیاسی در انتخابات مشارکت داشته‌اند.

حکومت سوریه طی هفته‌های اخیر به پیروزی‌های مهمی در میدان نظامی دست یافته است که شاخص‌ترین آن بازپس گیری شهر تاریخی «تدمر» (پالمیرا) از چنگ تروریست‌ها بود که ناظران، آنرا یک دستاورد تعیین کننده و مهم برای دولت سوریه دانستند.

***************************************

روزنامه خراسان**

خواب عربستان برای پس از آتش بس در یمن/سید رضا قزوینی

همان گونه که انتظار می رفت آتش بس موقت مورد انتظار، پس از مذاکرات طرف سعودی با جنبش انصارا... در ریاض و تلاش های سازمان ملل از نیمه شب یکشنبه هفته جاری آغاز گردید. علی رغم اینکه این آتش بس با کارشکنی هایی از سوی ائتلاف نظامی عربی به رهبری عربستان سعودی مواجه شد اما نگاه ها همچنان به برگزاری نشست طرف های درگیر در جنگ در کویت در روز 30 فروردین ، یعنی آخرین روز آتش بس موقت دوخته شده است تا ببینند آیا این نشست می تواند آغازی بر مرحله ای جدید از تحولات سیاسی و نظامی در این کشور جنگ زده و فاجعه دیده باشد یا خیر.

جنگ علیه یمن که وارد سیزدهمین ماه متوالی خود شده است و تنها دو ماه پس از آغاز حکمرانی سلمان، شاه عربستان شروع شد تاکنون علاوه بر افزایش نفرت شدید و سنتی یمنی ها علیه عربستان، بیش از سی هزار قربانی بیگناه یمنی و تخریب هزاران خانه و بیمارستان و بازار و زیرساخت راهبردی این کشور را در کارنامه خود داشته است.مرگ بیش از چهارهزار نظامی سعودی و همپیمانان آن و صرف بیش از 200 میلیارد دلار هزینه نظامی برای خرید پیشرفته ترین سلاح های جهان، علاوه بر تهدید عملی و حملات روزانه به شهرهای مرزی سعودی توسط ارتش یمن و انصار ا... و میل سعودی ها به پایان دادن آبرومندانه به عملیات پرهزینه و گسترده خود که بدون محقق شدن هیچ یک از اهداف تعیین شده خود – نابودی قدرت انصارا... و همپیمانان آن و بازگرداندن منصور هادی به یمن و آزاد سازی شهرها – ادامه دارد باعث شد تا همه طرف ها از آتش بس مورد توافق استقبال کنند.

هر چند که سعودی ها برای خروج آبرومندانه از این بحران و تظاهر به اینکه جنگ را به درخواست یمنی ها – منصور هادی – آغاز کرده بودند و با درخواست آنها نیز آتش بس را اجرا می کنند اعلام کردند طرفین آتش بس، منصور هادی و حوثی ها و رییس جمهور سابق علی عبدا... صالح هستند.

علی رغم اینکه از همان ساعات نخست این آتش بس، نیروهای سعودی و مزدوران آنها با نقض آتش بس همچنان به دنبال کسب امتیازات میدانی تا پیش از نشست کویت در 30 فروردین هستند و طرف مقابل خود را متهم به نقض آن می کنند اما به نظر می رسد حتی در صورت تعهد عملی طرفین به آتش بس، نشست پیش رو در کویت در شرایطی بسیار سخت و پیچیده برگزار خواهد شد به ویژه آنکه دو طرف همچنان بر خواسته ها و شروط خود اصرار می ورزند. مروری بر دستورکار پنج گانه نشست کویت که مبنای توافق احتمالی برای تشکیل دولت و پایان دادن به درگیری خواهد بود نشان می دهد انتظار برای دستیابی به یک راه حل سریع چندان خوشبینانه نخواهد بود.

تحویل سلاح گروه های نظامی – انصار ا... و کمیته های مردمی - بازگرداندن مؤسسات و نهادهای رسمی به دولت هادی، استقرار امنیت، پرونده اسیران و ربوده شدگان و آماده سازی فضا برای بازگشت نمایندگان جریان های سیاسی برای نهایی کردن مراحل تشکیل دولت انتقالی، بندهای پنج گانه ای است که هر کدام از آنها به تنهایی عاملی برای به شکست کشاندن یا حداقل کند کردن روند مذاکرات و توافقات است.انصارا... به هیچ وجه نمی پذیرند که پس از یک سال درگیری، بازگشت هادی را به قدرت ببینند، اسلحه های خود را تحویل دهند و شهرها و نهادهای تحت کنترل شان را به او بسپارند. آنها به شدت به تشکیل دولت وحدت ملی که متشکل از همه گروه های یمنی از جمله هواداران هادی – نه خود او - است و تقسیم عادلانه قدرت و تحویل سلاح خود و دیگران به این دولت اعتقاد دارند. در حالی که طرف مقابل بر مشروعیت هادی به عنوان رییس جمهور تأکید دارد خواستار تحویل سلاح انصار ا... و کمیته های مردمی و بازگرداندن همه شهرها بدون قید و شرط است.

علاوه بر این اختلافات عمیق و جدی به نظر نمی رسد ریاض حاضر به مشارکت مخالفان خود در حکومت آینده و احتمالی یمن باشد. خروج آبرومندانه و تدریجی از یمن و درگیر کردن مستقیم طرف های یمنی با یکدیگر و بروز یک جنگ نیابتی در آن کشور که القاعده تقویت شده در یمن نیز در آن حضور دارد را می توان سناریوی جدی سعودی ها برای مرحله پیش رو در یمن دانست. شاید برکناری خالد بحاح نخست وزیر و معاون رییس جمهور فراری یمن توسط او و تعیین بن دغر و سرلشکر الاحمر به عنوان نخست وزیر و معاون رییس جمهور را بتوان زمینه سازی سعودی ها برای بازی در زمین یمن و با مهره های خود قلمداد کرد. براساس برخی گمانه ها، هادی با تعیین الاحمر به عنوان معاون خود تلاش دارد او را به عنوان رییس جمهور آینده مطرح کند. او که از دشمنان سرسخت حوثی ها و از چهره های نزدیک به حزب تجمع اصلاح ملی – اخوان المسلمین یمن - است به شدت مورد اعتماد سعودی هاست و توانایی بالایی در متحد ساختن قبایل هوادار خود دارد.از سوی دیگر بن دغر نیز تلاش های خود را برای تضعیف حزب کنگره ملی وابسته به علی عبدا... صالح از طریق ایجاد اختلاف و انشقاق به کار خواهد گرفت. علاوه بر اینکه پناهنده شدن بحاح به امارات، بزرگ ترین شریک نظامی سعودی در جنگ علیه یمن و نارضایتی ریاض از این اقدام را نیز باید افزایش اختلافات در سطوح بالا دانست.عربستان سعودی و رسانه های آن همچنین تلاش خود برای ایجاد شکاف میان صالح و انصارا... را آغاز کرده اند. حضور نمایندگان این جنبش در ریاض برای مذاکرات اخیر با سعودی ها، با شیطنت هرچه تمام تر رسانه های سعودی به عنوان اختلاف میان دو طرف معرفی می شود.از سوی دیگر هرگونه مشارکت حوثی ها در حکومت احتمالی آینده یا دادن هر نقشی به آنها در تصمیم گیری، از دید ریاض به مثابه امتیاز دهی به ایران و بازگشت به خانه اول یعنی رخدادهای سیاسی سال 2014 که منجر به از بین رفتن حکومت موقت مورد مشارکت انصار ا... شد به شمار می رود. لذا درگیر کردن همه طرف های داخلی سیاسی در یمن با یکدیگر و ایجاد شکاف میان متحدان و به صحنه کشاندن قبایل مسلح می تواند نتیجه مناسبی از دید سعودی ها برای آنان داشته باشد تا از این طریق کنترل خود را بر بخش های وسیعی از خاک یمن اعمال کنند.

از این رو اوضاع بسیار پیچیده یمن شرایط را برای تحقق بی چون و چرای هرگونه توافق نامه شکننده احتمالی در کویت سخت می کند و دستیابی به چنین توافق نامه ای نباید به معنای خوشبینانه ای تعبیر شود.

***************************************

روزنامه ایران**

مصوبه‌ یارانه‌ای در ترازوی نقد/ سعید لیلاز

پرداخت یارانه نقدی به شیوه کنونی، به خودی خود، کشور را دچار مشکلات عدیده ای کرده و همانند بمبی ساعتی است که پایه های اقتصاد را تهدید می کند. در چنین شرایط حساسی ، تصویب حذف 24 میلیون یارانه بگیر ، بدون دادن مهلت کافی به دولت برای شناسایی دقیق پردرآمدها ، اقدامی خطرناک است. نکته قابل تأمل این رخداد آن است که این مصوبه از مجلسی بیرون آمده که نمایندگان آن، با انحراف اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها در دولت گذشته کنار آمده‌اند اما اکنون برای دولتی، قانونی بحث‌برانگیز وضع کرده‌اند که برای کاهش پیامدهای منفی اجرای همین قانون، گام‌های بلندی برداشته است. معترضان امروز، باید در زمان انحراف قانون هدفمندی یارانه‌ها اعتراض کرده و مانع افتادن ایرانیان در دام یارانه نقدی می‌شدند. اشتباه سهمناک آن دولت ، با سکوت بدرقه شد و امروز دولت دیگری که نقشی در این بیراهه نداشته ، روی صندلی اتهام نشانده شده است.

کسانی که با انحراف از قانون، شیوه فعلی پرداخت یارانه نقدی را انتخاب کردند، می‌دانستند که دولت بعدی را وارد چالشی می‌کنند که به سادگی قابل حل و فصل نیست. در شرایطی که دولت روحانی با وجود مخالفت با پرداخت یارانه‌ها به شیوه فعلی و با وجود انجام این تعهد دشوار، توانسته گام‌های بسیار خوبی برای مدیریت این مسأله بردارد ازجمله، با حذف نزدیک به 3 میلیون نفر از فهرست یارانه‌بگیران در ابتدای فعالیت دولت، ماهانه نزدیک به 130 میلیارد تومان و سالانه حدود یک و نیم هزار میلیارد تومان از مبلغ نهایی یارانه‌های نقدی واریز شده به حساب یارانه‌بگیران، کاسته شد.

در چنین شرایطی، اگر مجلس به دولت ، امکان بدهد تا با همین طمأنینه و اندکی سرعت بیشتر، به حذف یارانه‌بگیران پردرآمد اقدام کند، حرکت بسیار دقیق‌تری شکل خواهد گرفت. درغیر این صورت، طرح مصوب مجلس برای حذف یارانه‌بگیران غیرنیازمند در سال 95، دقیقاً و مجدداً همان مشکلاتی را به دنبال خواهد داشت که همه راه حل‌های دیگر از این دست در سال‌های اخیر داشته‌اند.

اساساً تشخیص اینکه چه کسانی کمتر یا بیشتر از 3 میلیون تومان در ماه درآمد دارند، بسیار دشوار است، زیرا اطلاعات دقیقی در اختیار دولت نیست. از سوی دیگر، این ملاک به هیچ وجه عادلانه نیست. زیرا ممکن است درآمد 3 میلیون تومانی یک خانوار 6 نفره تهرانی، کفاف نیازهای ماهانه آنان را ندهد، اما همین مقدار برای چنین خانواری در شهر دیگری مازاد بر نیاز آنان باشد. ضمن اینکه این ملاک درآمدی، دیگر وضعیت خانواده‌ها، همچون داشتن بیمار صعب‌العلاجی، بیکاری و مشکلات دیگر را در نظر نمی‌گیرد، امری که سبب دور شدن بیش از پیش این مصوبه از عدالت مورد نظر تصویب کنندگان می‌شود.

باید در نظر داشت که جامعه اطلاعاتی کشور بسیار ضعیف است، در کشوری زندگی می‌کنیم که کم‌ترین اطلاعات درباره خانواده و درآمدها وجود دارد و 30 تا 40 درصد اقتصاد، زیرزمینی است.

هدفگذاری 24 میلیون نفری برای حذف یارانه بگیران نقدی نیز بسیار غیرواقعی است. زیرا درون دهک‌های درآمدی جامعه چند «صدک» یا دهم دهک بسیار مرفه قرار دارند. به عبارت دیگر، تعداد خانواده‌های بسیار مرفه ایران قطعاً کمتر از 200 هزار خانوار است که با احتساب همه اعضای خانواده، حدود 800 هزار نفر یعنی یک درصد جامعه ایران را شامل می‌شوند، نه 30 درصد یا 24 میلیون نفر. از زاویه‌ای دیگر، ملاک «دهک‌بندی»، طبقه‌بندی و طبقه متوسط جامعه ایران را نادیده می‌گیرد. «دهک‌بندی» تنها یک شیوه آمارگیری است و اساساً نمی‌تواند طبقات اجتماعی و ویژگی‌های هر طبقه را توضیح دهد.

بر این باورم که 9 دهک جامعه ایران جزو طبقه متوسط به پایین قرار گرفته‌اند. زیرا در 10 سال گذشته جامعه ایران بشدت دوقطبی شده و بخش زیادی از ثروت کشور در دهک دهم یا «10 صدک» بالای جامعه ایران یعنی «نیم دهک» جمعیت کشور متراکم شده است. از این نظر، تنها 7 تا 10 میلیون ایرانی شایسته هستند یارانه نگیرند. روشن است که جراحی چنین ساختار اقتصادی و اجتماعی پیچیده‌ای، به ابزارهای دقیق و حوصله فراوان احتیاج دارد. از این رو می‌توانیم از دولت روحانی بخواهیم که با سرعت عمل بیشتری این کار را انجام دهد، اما این نباید به معنی کاهش دقت دولت باشد.

از سوی دیگر، برخی وقایع در مجلس نهم نشان دهنده عدم دقت کارشناسی لازم در برخی تصمیم‌گیری‌هاست. بازگشت مصوبه بنزینی اخیر به کمیسیون تلفیق، از مصادیق چنین تصمیماتی است. زیرا بازگشت این مصوبه از صحن به کمیسیون تلفیق ، پس از تصویب نمایندگان، نشان می‌دهد که دقت و تأمل لازم در رأی دادن اعمال نشده است. در چنین شرایطی دولت روحانی باید با حفظ تمام جنبه‌های قانونی و بدون این که بخواهد به رویکرد قانونگریزانه دولت قبل رجوع کند، باید از ابزارهای قانونی و نیز تعامل با «بهارستان» زمینه بازنگری در مصوبه یارانه ای کنونی مجلس را فراهم آورد تا با داشتن زمان کافی ، تدبیری کارآمد جهت شناسایی دقیق پردرآمدها و حذف آنان به مرحله اجرا گذارد ، بی آنکه حقی از شهروندی ضایع شود.

***************************************

روزنامه جام جم**

راهکار شناسایی پولدارها وجود دارد / دکتر احمد توکلی

در قوانین بودجه سال‌های اخیر، دولت به حذف یارانه افراد پردرآمد مکلف شد، اما در عمل برخی از این حذف‌شدگان پولدار نبوده و مستحق دریافت یارانه هستند.

شاید بهترین سازوکاری که برای حذف یارانه پردرآمدها می‌توان در نظر گرفت، گردش حساب‌های مالی است. البته چندی پیش رئیس‌جمهور برای حذف یارانه پردرآمدها اعلام کرد که حساب‌های مردم محرمانه است و دولت به این بخش ورود نمی‌کند. این‌که حساب‌های مردم محرمانه است، بسیار درست است و نباید ریز اطلاعات فاش شود، اما دولت، سازمان امور مالیاتی و همچنین قوه قضاییه و دادگستری نسبت به بررسی حساب‌های مردم نامحرم نیستند و حتما باید سرکشی کنند.

کاری که اکنون دولت انجام می‌دهد مورد تائید همه کارشناسان نیست و باید برای مردم کار خود را به صورت شفاف گزارش دهد.‌ هیچ‌کسی راضی نیست دولت بخواهد غیرشفاف یارانه افراد را حذف کند، اما اگر این کار قانونی خود را در قالب یک گزارش ارائه کند، همه حتی حذف‌شدگان نیز راضی خواهند بود.

از سوی دیگر این حرف اگر تکرار شود نشانه بی‌توجهی به قوانین موجود از جمله پولشویی است که چند سال پیش تصویب شد و دولت نسبت به اجرای آن به سازمان‌های بین‌المللی متعهد است که باید در هر دستگاه فردی مسئول بررسی اطلاعات بانکی و معاملات بانکی مردم باشد. به عنوان مثال، سازمان امور مالیاتی باید از همه فعالیت‌های شرکت‌ها آگاه باشد و کنترل کند؛ این کار ورود به حریم خصوصی نامیده نمی‌شود.

از دهه 1990 به بعد هر دو سال یک‌بار کنفرانسی تشکیل می‌شود که در آن درباره مبادله اطلاعات بانکی اتباع کشورها برای دریافت مالیات تفاهم می‌شود.‌ کشورهای اروپایی 350 قرارداد مختلف چندجانبه یا دوجانبه با کشورهای دیگر دارند که در چارچوب آن، اطلاعات بانکی افراد را بررسی و مبادله می‌کنند؛ البته برای مقاصد مالیاتی نه‌برای افشاگری؛ به این معنا که آنها بر اثر پیشرفت جوامع و پیچیده شدن روابط در آن متوجه شده‌اند که اطلاعات یک دولت از حساب‌های بانکی کفایت نمی‌کند، بلکه هر کشور باید با کشورهای دیگر هماهنگ کند تا اگر اتباع ما در آنجا حساب داشتند، خبردار شویم و برعکس اگر اتباع آنها در کشور ما حساب داشتند ما به آنها خبر بدهیم تا مالیات به حد صحیحی از اتباع دو کشور اخذ شود.

ما نیز این کار را ضروری می‌دانیم و معتقدیم دولت باید این کار را انجام دهد و به ثروتمندان یارانه ندهد.‌ پول بیت‌المال را نباید به افرادی که محتاج نیستند، داد؛ بنابراین دولت باید سختگیری کند تا پول هدر نرود.

***************************************

روزنامه وطن امروز**

ساغندنامه!/محمدمهدی نظام‌زاده

صفحات تقویم به پایان ایام نوروز سال 95 هجری شمسی نزدیک شده بود که به حدود 300 نفر از کارگران و مهندسان معدن اورانیوم ساغند اطلاع داده شد دیگر نیازی نیست پس از پایان تعطیلات برای ادامه خدمت در ریشه چرخه فعالیت هسته‌ای و تنها معدن فعال اورانیوم در کشور به محل کار خود بازگردند. هنوز بیش از 3 ماه از اخراج حدود 300 نفر دیگر از همکاران‌شان در این معدن نگذشته و اکنون در آغاز سال جدید، نوبت به گروه دیگر رسیده بود. خستگی بر جان کارگرانی که بسیاری از آنها روزهای جوانی خود را با عشق به ساختن میهن عزیزشان، در معرض اشعه‌های معدن اورانیوم سپری کرده بودند و اکنون آرام‌آرام به ایستگاه دوران بازنشستگی می‌رسیدند، به یکباره رخ نمود. این خستگی نه‌فقط به خاطر ابهامی بود که به دنبال از دست رفتن شغل و چنگ زدن بیکاری بر سفره‌های آنان شکل می‌گرفت

-که نغمه تلخ بیکاری این روزها به اذعان متولیان کسب‌وکار در دولت تدبیر و امید، هر ساعت بر سفره بیش از 150 نفر از هموطنان ما می‌نشیند-‌ بلکه کارگران ماهر معدن اورانیوم حسرت‌بار به افقی نگریستند که در آن حاصل سال‌ها تلاش و تجربه متخصصان داخلی و صرف هزینه‌های بسیار بیت‌المال، آرام‌آرام روی خود آوار می‌شود. شاید اگر نیمایوشیج زنده بود، سروده «نازک‌آرای تن ساق گلی، که به جانش کشتم، و به جان دادمش آب، ‌ای دریغا! به برم می‌شکند» را از دفتر اشعار خود، در آن لحظه به بغض کارگران و متخصصان معدن اورانیوم ساغند تقدیم می‌کرد. بغضی که در روزهای بعد، در حالی سنگین‌تر می‌شد که فراخوان مراجعه کارگران و متخصصان معدن به منظور تسویه‌حساب، ناباورانه با تکذیبیه‌های پر از تناقض مسؤولان سازمان انرژی اتمی در دولت راستگویان توأم شده بود و خانواده‌های پرسنل ساغند در حیرت شدند که «دم خروس را باور کنند یا قسم حضرت عباس(ع) را»!

این روزها تقویم شوخی زیاد می‌کند؛ همزمان شدن روز ملی انرژی هسته‌ای با تعطیلی و اخراج کارگران معدن روبسته اورانیوم ساغند که به عنوان نخستین حلقه چرخه هسته‌ای در کشور، نه‌تنها به خاطر جایگاه خطیر و بی‌بدیلش در این چرخه- با نظر به عیار کانسنگ مستخرج از این معدن و تناسب آن با نیاز کارخانه کیک زرد اردکان- مورد اهمیت قرار دارد، بلکه به دلیل تجلی باور «ما می‌توانیم» توسط متخصصان داخلی کشور عزیزمان در ابعاد مختلف فعالیت آن، از اکتشاف گرفته تا استخراج در عمق و انتقال و نگهداری تونل‌ها، همچون مدالی بر سینه نظام پرافتخار جمهوری اسلامی ایران تاکنون درخشیده و اکنون به دلایلی نه‌چندان قابل قبول همچون بی‌پولی سازمان انرژی اتمی - که 13 هزار نفر پرسنل دارد- مورد بی‌مهری قرار گرفته است.

در این میان، آنچه بیش از پیش علامت‌ سوال‌های مربوط به دلایل عدم فعالیت در بخش روبسته معدن ساغند را پررنگ می‌کند، وجود تناقضات و استدلال‌های غیرفنی در کتمان توقف فعالیت در این معدن است. چه آنجا که سخنگوی سازمان با اظهارات غیرتخصصی سخن از نیاز به پرکردن بخش‌هایی از معدن با نخاله‌های معدنی می‌گوید و ظاهراً از نحوه نگهداری و استخراج معادن روبسته کانسنگ اورانیوم بی‌خبر است و چه آنجا که رئیس سازمان گمان می‌کند متخصصان هسته‌ای از عیار معدن روباز ساغند و عیار اورانیوم مورد نیاز کارخانه اردکان بی‌اطلاعند! و این خود جای تعجب دارد که چطور ادعای استخراج از بخش روباز معدن می‌شود در حالی که به اذعان کارشناسان ناظر سازمان انرژی اتمی حدود 2 سال از آخرین آتشباری آن می‌گذرد؟!

سریال نظرات غیرکارشناسانه در حالی به قسمت اطلاعیه رسمی سازمان انرژی اتمی با ضرب و تقسیم‌های عجولانه و اصرار بر بی‌ارزش نشان دادن سنگ اورانیوم می‌رسد که رئیس همان سازمان در کمتر از یک هفته بعد در اظهارنظری متفاوت، از تلاش برای فروش عناصر ذی‌قیمت و چندصد دلاری در معدن اورانیوم می‌گوید یا حتی آنجا که مسؤول بخش ضرب و تقسیم سازمان انرژی اتمی یادش می‌رود میزان استخراج اورانیوم از معدن ساغند را که به استناد کارشناسان ناظر آن سازمان از 3 سال قبل حدود 100 هزار تن بوده است بر خوراک مورد نیاز کارخانه کیک زرد اردکان تقسیم کند تا ببیند برای ادعای ذخیره 3-2 ساله اورانیوم در کارخانه اردکان با عیار مورد نیاز، به چند سال استخراج از معدن ساغند نیاز است و کُمیت این ضرب و تقسیم در مقایسه با زمان بهره‌برداری از آن معدن به طرز فاحشی لنگ می‌زند. وای بر آنکه بدانیم با تعدیل نیروی انجام شده در دی‌ماه، همین میزان استخراج هم حدود 70 درصد کاهش یافته است! شاید مسؤولان سازمان از مهلت محدود باقیمانده تونل‌های فعلی برای استخراج ذخایر اورانیوم با توجه به دوره استهلاک آن هم بی‌اطلاع هستند یا شاید هم نمی‌دانند نگهداری از تونل‌های زیرزمینی و انتقال بتن به عمق توسط بخش انتظامات و نگهبانی معدن ممکن نیست و نیاز به حضور مستمر متخصصان و کارگران ماهر دارد! آخر حتماً می‌دانید که برای نشان دادن فعالیت صنعتی در این معدن، چند روزی است پز انتظامات معدن را می‌دهند و تاکید دارند نگهبانان معدن 24 ساعته مواظب معدنند! خب! معدن است دیگر؛ شاید یکی دلش بخواهد آن را بدزدد و با خود ببرد!

در هرحال این روزها اگرچه سخنان و اطلاعیه‌های منتشرشده از سوی سازمان انرژی اتمی در ارتباط با معدن ساغند، همچون سایر دعاوی مطروحه درباره چرخه سوخت هسته‌ای کشور عزیزمان، سرشار از این «شاید»هایی است که کارگران و متخصصان و همه دلسوزان استقلال و دستاوردهای بومی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، برای حفظ همدلی و همزبانی و به منظور حسن تعبیر از آنها کمک می‌گیرند اما آنچه در واقعیت و صریح‌تر از این حسن‌تعبیرها، در مقابل دیدگان متخصصان و کارگران معدن و در دل زمین رخ می‌دهد، به شماره افتادن نفس معدن اورانیوم ساغند است که جان خسته‌اش ناامید از کلید تدبیر و در میان بی‌تفاوتی بخش وسیعی از جامعه خبری در حال احتضار است.

ساغند را دریابید!

آن را به جان خویشتن دارید!

***************************************

نام:
ایمیل:
نظر: