صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۷:۲۱  ، 
شناسه خبر : ۲۸۹۶۶۶

روزنامه کیهان **

ایران در قرن نوزدهم؟!/ علی اکبری

حرکت انقلاب اسلامی، حرکتی رو به جلو و توأم با پیشرفت بوده است و هیچ کس نمی‌تواند این واقعیت را انکار کند.

حتی اوبامای مؤدب و باهوش! نیز بر این نکته اذعان دارد و در سخنان خود از قدرت و نفوذ ایران در منطقه و اهمیت ایران سخن گفت و البته تلاش نمود با خدعه و نیرنگ اعلام کند که در آغوش آمریکا رفتن باعث گسترش نفوذ و قدرت ایران خواهد شد. که باید گفت؛ «کل اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی!» آمریکا اگر منشأ قدرت بود، وضعیت مصر و عربستان و ترکیه و حتی برخی دولت‌های اروپایی به عنوان پادوهای آمریکا، این گونه نبود. اعتراضات اقتصادی، اجتماعی و درگیری‌های روزمره با پلیس این کشورها تنها بخشی از واقعیت‌هایی است که اجازه انتشار می‌یابند و آنچه توسط ناتوی فرهنگی دشمن سانسور می‌شود، در مقابل آنچه اعلام شد، بخش درون آب یک کوه بزرگ یخی است. با این وصف برخی افراد و جریانات تلاش دارند با اشاره به نقاط قوت نظام سلطه، وضعیت کنونی کشور را به خرابه و ویرانه تشبیه کنند. خرابه‌ای که تنها راه آبادانی آن دیدن کدخدا است. در همان زمان که برخی آقایان با مشاهده تلاش دشمن در تحریم کشور و مشکلات ایجاد شده توسط دشمن در مسیر کشور، شرایط را به شعب ابی‌طالب تشبیه کردند، مقام معظم رهبری با باطل خواندن این تشبیه فرمودند: «ما امروز در شرایط شعب ابی‌طالب نیستیم؛ ما در شرایط بدر و خیبریم. ما در شرایطی هستیم که ملت ما نشانه‌های پیروزی را به چشم دیده است؛ به آن‌ها نزدیک شده است؛ به بسیاری از مراحل پیروزی، با سرافرازی دست پیدا کرده است. امروز مردم ما را از محاصره اقتصادی می‌ترسانند؟ با این حرف‌ها، با این ترفندها می‌خواهند مردم را از صحنه بیرون کنند؟ مگر چنین چیزی ممکن است؟ امروز می‌خواهند در اراده مسئولین اختلال ایجاد کنند؟ قل هذه سبیلی ادعوا الی‌الله علی بصیره انا و من اتبعنی؛ این راهی است که با بصیرت انتخاب شده است، این راهی است که با مجاهدت باز شده است، این راهی است که با خون عزیزترین‌ها هموار شده است. ما از این راه رفتیم، به قله‌هایی هم دست پیدا کردیم. ما متوقف نمی‌شویم.» (1390/10/19)

اما ظاهراً این اشتباه محاسباتی که معظم‌له نگران آن بوده‌اند، در برخی از مسئولان کشور بروز و ظهور علنی یافته است. آقایانی که اصرار داشتند در صورت عدم امضای برجام، کشور حتی قادر به صادرات یک بشکه نفت نخواهد بود. آقایانی که اعتقاد دارند حرکت تحریمی نظام سلطه، ایران را به قرن نوزدهم بازگردانده است. آقایان اعلام کرده‌اند چرا واقعیت‌های برجام برای ملت بازگو نمی‌شود؟ شایسته است ایشان پاسخ دهند که این واقعیات را چه کسی باید به ملت بگوید؟ مرجع تأیید صلاحیت شده برای اعلام این واقعیات به ملت چه کسی است؟ رئیس‌جمهور فلان کشور خارجی بی‌اطلاع از موضوع معرفی شده و یا اعلام می‌شود خبرنگار صدا و سیما، نظر خود را به او القا کرده است. بازتاب دادن به سخن فلان فرد خارجی، اعتماد به بیگانه و دامن زدن به خواست طرف غربی برای جنگ روانی علیه ایران تعبیر می‌شود و یا بازخوانی سخنانی که مصرف داخلی برای همان کشور دارد. تنها مرجع داخلی را صالح برای این امر می‌دانند. سمعا و طاعتاً! اما در داخل نیز وضعیت تقریباً همین طور است. روزی به مذاکره کنندگان کشور مدال افتخار می‌دهند و روز دیگر زمانی که به فرموده ایشان مبنی بر اینکه واقعیات به مردم گفته شود، همین آقایان مدال دریافت کرده، بخشی از واقعیت را منعکس می‌نمایند به همان افراد القاب ناآگاه و نامطلع داده می‌شود. جناب آقای صالحی بعد از آن سخنانی که گفت و به اصطلاح توجیهی که شد در گفت‌وگوی ویژه خبری در خصوص مسائل غیر فنی هیچ پاسخی نمی‌دهد و اظهار می‌دارد به بنده گفته شده تنها در خصوص مسائل فنی صحبت کنم و جالب اینکه برخی مسئولین متولی موضوعات غیر فنی و به واقع اقتصادی و سیاسی که رئیس کل بانک مرکزی قطعاً یکی از این افراد است، با صراحت بیشتری سخن آقای صالحی در موضوع عدم انجام تعهدات طرف غربی را مورد تأکید و تأیید قرار داده و اعلام نمودند که برجام تقریباً هیچ عایدی برای ایران نداشته است و آمریکا به تعهدات خود عمل نکرده است. جناب آقای ظریف از آمریکا درخواست می‌کند که در مراودات ایران و اروپا دخالت نکند تا مشکلات رفع شود (نقل به مضمون) و اشاره نمی‌کند که مگر راهبرد برخی از آقایان این نبود که باید کدخدا را دید تا مشکلات ما با اروپا خاتمه یابد؟ مگر با جان کری قدم زده نشد و مگر به بهانه رعایت ادب و نزاکت با اوباما دست داده نشد؟ چرا مشکلات حل نشده است؟ تاکنون چندین بار دیوار تحریم‌ها فرو ریخته است و همه تحریم‌ها رفع شده است؟ بعد از هر دیدار و توافقی این سخن اصلی‌ترین سخن برخی آقایان بود که دیوار تحریم‌ها فرو ریخت و تمام تحریم‌ها لغو شده و... و اکنون با گذشت چندین ماه از این سخنان، همچنان اظهار می‌شود که مگر چقدر از برجام گذشته که ملت توقع دارد نتایج برجام را مشاهده کند؟ ملت قرار بود هم‌زمان با اجرای برجام، نتایج آن را مشاهده کند و این مدت که ملت اعتراض به دولت نکرده از بزرگواری و به واقع همدلی و همزبانی است و نه فراموشی.

مگر به دولت گفته نشده بود که از طرف بدعهد مقابل که سابقه خدعه و نیرنگ فراوانی از او سراغ داریم، تضمین‌های مناسب و لازم اخذ شود و سپس اقدامات ایران آغاز گردد؟ چرا این اتفاق نیفتاد؟ آقایان اعلام نمودند که پرستیژ و وجهه بین‌المللی آمریکا مانع بزرگ و اساسی برای نقض توافق از سوی آمریکا خواهد بود و اکنون همان آقایان از آمریکا درخواست می‌کنند که به آنچه تعهد داده عمل نماید. درخواستی از سر التماس و خواهش که باعث سرافکندگی است! اگر خوب توافقی انجام شده بود و به واقع فتح‌الفتوح اتفاق افتاده بود، اکنون برای اجرای تعهدات آمریکا نیازی به مذاکره با اصلی‌ترین متولی پیگیری تحریم‌های علیه ایران یعنی وزارت خزانه‌داری آمریکا نبود بلکه آمریکا بود که باید منت ایران را می‌کشید.

آقایان تمام برگ‌های برنده در اختیار را خرج کرده‌اند و اکنون در این معامله و معادله برای پیشرفت مذاکرات، برخی زمزمه‌ها از معامله بر موضوعات موشکی و دفاعی گفته می‌شود. این چه تجارتی است که هر چه هزینه پرداخت می‌کنیم، سودی عاید نمی‌شود؟ تجارت برد- برد تبدیل به «خسارت محض» شده است. آمریکا در مقابل خواهش برخی آقایان برای انجام تعهدات، اعلام می‌دارد که وظیفه ما همین مقدار بوده است و برجام تعهد بیشتر از این را به آمریکا تحمیل نکرده است! تمام این موارد بیانگر این واقعیت آشکار است که راهبرد برخی آقایان اشتباه بوده است. اگر تصور شود که عقب‌نشینی و تعامل با آمریکا کلید حل مشکل است، باید گفت که اتفاقاً اینجا شروع ویرانی است و نقطه عقب‌گرد از عزت و اعتباری است که اکنون داریم. «اگر ما در مقابل دشمنی دشمنانمان با شجاعت و با اقتدار نایستیم، ما را خواهند خورد، خواهند بلعید. «ما» که می‌گوییم، یعنی کشور را، یعنی ملت را؛» (امام خامنه‌ای) البته این سخن به معنی نادیده انگاشتن مشکلات نیست. برخی مشکلات وجود دارد و اگر توقع داشته باشیم رسیدن به قله بدون زحمت و تلاش است، قطعاً پیشرفتی حاصل نخواهد شد اما باید جنس و نوع این مشکلات را همان طور که هست ببینیم. بدون افراط و تفریط. «مشکلات ما مثل مشکلات یک گروه کوهنورد است که دارد در راهی حرکت می‌کند. راه سختی است و البته مشکلاتی دارد؛ گاهی آب می‌خواهند، گاهی غذا می‌خواهند، گاهی مشکلات دارند، گاهی به یک مانعی برخورد می‌کنند؛ اما دارند طرف بالا می‌روند. مشکلات ما از این قبیل است.» (امام خامنه‌ای)

بنابراین باید از این اشتباه محاسباتی عبور کرده، واقعیات موجود را به دقت ملاحظه کنیم. متأسفانه دشمن و به طور خاص آمریکا، آن قدر در ذهن و محاسبه برخی مسئولین کشور قوی و مقتدر جلوه کرده که می‌تواند با یک بمب تمام زیرساخت‌های کشور را نابود کند و با اقدامات تحریمی، ما را به قرن نوزدهم باز گرداند. باید با این طرز تفکر مبارزه جدی نمود و دانست که این فرمان ما را به پیش نخواهد برد. «راه درست این است که ما خودمان را در درون تقویت کنیم و استغنا پیدا کنیم. دنیا به کشوری که غنی باشد و قوی باشد احترام می‌گذارد؛ مجبور است احترام بگذارد. اگر کشور ایران اسلامی قوی باشد و غنی باشد، همان کسانی که امروز دارند شاخ و شانه می‌کشند، همین‌ها می‌آیند پشت دروازه ما می‌ایستند و منت‌کشی می‌کنند.» (امام خامنه‌ای) این استغنا یافتن در حوزه اقتصادی با راهبرد اقتصاد مقاومتی و پرهیز از شعار حاصل خواهد شد؛ همان طور که به قول سردار حاجی‌زاده درحوزه موشکی کشور حاصل شده که اگر دور تا دور کشور را حصار بکشند، ما در تولید به مشکلی برنخوریم. باید خود را قوی کنیم درغیر این صورت با راهبرد برخی آقایان، مجبور به التماس از شیطان بزرگ برای اخم نکردن، اجازه برای تبادل دلار، ملاحظه در سخن گفتن در پسابرجام و ... خواهیم بود.

فاعتبروا یا اولی‌الالباب.

***************************************

روزنامه قدس **

آل‌سعود و ادامه دیپلماسی «دسته چک»!/محمد حسین جعفریان

با آنکه ریاست کنفرانس اسلامی باید از مصر به ترکیه منتقل می‌شد، اما «السیسی» ترجیح داد به استانبول نرود. این رفتار تا حدی سعودی‌ها را نیز دچار مشکل کرد. آن‌ها امیدوار بودند با همراه کردن ترکیه و مصر برای فشار بیشتر بر تهران و حزب‌الله بتوانند رویکرد دیپلماتیک تازه‌ای را برای رسیدن به اهدافی که توسط گروه‌های تروریستی خود به آن نائل نشدند، سامان دهند، اما اختلاف‌های قاهره و آنکارا عمیق‌تر از آن بود که با دسته چک‌های سعودی بتوان آن را حل کرد. البته به نظر می‌رسد خودداری رئیس جمهور مصر از سفر به ترکیه دلایل دیگری هم داشته است که حفظ فاصله احتیاطی با ریاض می‌تواند یکی از آن‌ها باشد.

السیسی با وجود مساعدت‌هایی که از سوی آل‌سعود برای سرنگونی «مرسی» به وی شد، همیشه با عربستان محتاطانه روبه‌رو شده است. او می‌داند آن‌ها در صورت لزوم ممکن است همان بلا را سر وی نیز بیاورند. از سوی دیگر این ژنرال مصری برای سامان بخشیدن به اقتصاد ویران شده کشورش، بشدت به دلارهای باد آورده آل‌سعود نیازمند است. با این وصف -کم و بیش- تمام روابط این سال‌های قاهره با ریاض در همین قالب تعریف می‌شود. یعنی دریافت پول بیشتر از خزانه سعودی‌ها به بهانه‌های گوناگون. گاهی برای ورود به ائتلاف علیه یمن و حتی موضع شفاهی گرفتن به نفع ریاض و گاه برای پس دادن دوجزیره که از سال‌های دور در کنترل مصر بوده است. اگرچه از گذشته‌های دور، شیوخ آل‌سعود هنری جز فروش نفت و ایجاد حساب‌های سرشار در بانک‌های جهانی برای عرضه در دیپلماسی خود نداشته‌اند، اما این رفتار، یعنی دیپلماسی دسته چک، در سال‌های اخیر و پس از به قدرت رسیدن «ملک سلمان»، به اوج خود رسیده است. در ماجرای یمن، سعودی‌ها به آن‌هایی که حاضر شدند به ائتلاف آن‌ها بپیوندند،مثل پاکستان تا مصر و سودان و جیبوتی، باج‌های سنگینی دادند. هر روز در گوشه‌ای از دنیا قصه پول‌های اعطایی آنان جنجالی می‌سازد. بتازگی ماجرای رشوه حدود 700میلیون دلاری آن‌ها به نخست‌وزیر مالزی غوغا آفرید و در سوی دیگر جهان وقتی از کنگره آمریکا خبر رسید ممکن است اسناد محرمانه‌ای حاکی از حمایت آل‌سعود از عاملان فاجعه یازدهم سپتامبر منتشر شود، ریاض طبق معمول دسته چکش را بیرون کشید و پای دیپلماسی پول به میان آمد. آن‌ها تهدید کردند اگر چنین شود، تمامی دارایی‌‌های خود را در آمریکا خواهند فروخت، تهدیدی که به نظر می‌رسد بی‌تأثیر هم نبوده است. با تمام این احوال دلارهای اعطایی به قاهره نتوانسته مردم مصر را برای جدایی دو جزیره از کشورشان قانع کند. اعتراض‌ها بالا گرفته و ده‌ها تن دستگیر شده‌اند. باید منتظر ماند و دید که «السیسی» ادامه روابط خود را با ریاض تا کجا پیش می‌برد و در این مسیر چه مبالغ هنگفت دیگر را و با چه بهانه‌هایی از آنان خواهد گرفت؟

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

از آرامش گورستانی تا آرامش واقعی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سخنان «باراک اوباما» رئیس‌جمهور آمریکا در جمع شیوخ جنوب خلیج فارس که در ریاض به دیدار او رفته بودند، قبل از هر چیز نشان داد جمهوری اسلامی ایران قدرت اول منطقه و قدرت تاثیرگذار در سطح جهانی است.

رئیس جمهور آمریکا گفته است: در عین حال که ایران در منطقه اقدامات بی‌ثبات کننده انجام می‌دهد، هیچ کشوری مایل به درگیری با ایران نیست.

منظور اوباما از «اقدامات بی‌ثبات کننده» اینست که ایران به دلیل نفوذی که در منطقه دارد، مانع بزرگی در برابر دخالت‌ها و دست‌اندازی‌های آمریکا برای تحقق اهداف استعماری است و اجازه نمی‌دهد دولتمردان واشنگتن و عوامل منطقه‌ای آنها آنطور که می‌خواهند نقشه‌های خود را بدون برخورد با مقاومت عملی کنند. درست به همین دلیل است که در بیانیه پایانی اجلاس سران شورای همکاری خلیج فارس که با حضور اوباما برگزار شد، حزب‌الله لبنان، یک گروه تروریستی دانسته شد و جمهوری اسلامی ایران به دلیل حمایت از حزب الله، متهم به برهم زدن آرامش منطقه شد.

این واقعیت را باید پذیرفت که انقلابیون منطقه یعنی حزب‌الله لبنان، انصارالله یمن، نیروهای مقاومت فلسطین و انقلابیون عربستان و بحرین و سوریه، که همگی با الهام از انقلاب اسلامی ایران در برابر دخالت‌ها، زیاده‌خواهی‌ها و سلطه طلبی‌های آمریکا و مهره‌های منطقه‌ای او مقاومت می‌کنند، آرامش مورد نظر استعمارگران غربی و دیکتاتورهای منطقه‌ای را برهم زده‌اند و سدهای استواری در برابر مطامع آنها هستند. دولتمردان آمریکائی و مهره‌های منطقه‌ای آنها می‌خواهند کشورهای عربی در یک آرامش گورستانی فرو بروند تا آنها بتوانند از سکوت و سکون ناشی از این آرامش گورستانی مطامع خود را دنبال کنند. طرح‌های استعماری شکست خورده‌ای همچون «خاورمیانه بزرگ» محصول همین طرز تفکر سلطه طلبانه بود و اکنون نیز آرام نگهداشتن منطقه برای آنکه از یکطرف صهیونیست‌ها بتوانند با استفاده از فرصت بی‌تحرکی ملت‌ها پایه‌های قدرت خود را تحکیم کنند و از طرف دیگر راه را برای چپاول ثروت‌های منطقه به ویژه نفت هموار نمایند و همزمان از تاج و تخت مهره‌های مرتجع خود حفاظت کنند برای امضا کنندگان بیانیه پایانی اجلاس ریاض یک نیاز ضروری است.

بدین ترتیب، بسیار طبیعی است که دولتمردان آمریکا و شیوخ جنوب خلیج فارس از جمهوری اسلامی ایران و نیروهای مقاومت منطقه ناراضی باشند و نگرانی خود را از قدرت انقلابی آنها نشان بدهند. این ابراز نگرانی نشانه قدرت جبهه مقاومت با محوریت جمهوری اسلامی ایران است. روشن است که آنچه ایران و نیروهای مقاومت در منطقه می‌خواهند قطع شدن دست متجاوزان و پایان یافتن دیکتاتوری سران مرتجع عرب و مبارزه با رژیم غاصب و نامشروع صهیونیستی است. این خواسته‌ها همگی به نفع ملت‌های منطقه است و تا زمانی که نیروهای مقاومت بر تحقق این خواسته‌ها پافشاری کنند از ناحیه آمریکا و دیکتاتورهای منطقه به برهم زدن آرامش منطقه متهم خواهند شد. چنین اتهامی برای جمهوری اسلامی ایران، ملت‌های منطقه و نیروهای مقاومت یک افتخار است و ادامه دادن به همین راه است که می‌تواند منطقه را از یوغ استعمار و دیکتاتوری و غده سرطانی صهیونیسم نجات دهد.

به مناسبت اعتراف رئیس‌جمهور آمریکا و شیوخ جنوب خلیج فارس به قدرت نفوذ انکارناپذیر جمهوری اسلامی ایران در منطقه، لازم می‌دانیم دو نکته را به آنها گوشزد نمائیم. نکته اول مربوط است به شخص اوباما که خوب است بداندبعد از اعتراف به اینکه هیچ کشوری مایل به درگیری با ایران نیست و به عبارت روشن‌تر به مصلحت هیچ کشوری نیست که با ایران درگیر شود، در داخل آمریکا نیز اگر مانع اتخاذ تصمیمات غیرمنطقی علیه جمهوری اسلامی ایران نشود، به زیان آمریکا تمام خواهد شد. اینکه دولت آمریکا بپذیرد مبلغ دو میلیارد دلار از اموال ایران را به عنوان غرامت جان باختگان تفنگداران آمریکائی در انفجار 33 سال قبل بیروت که هیچ رابطه‌ای با ایران ندارد بپردازد، یک دزدی آشکار از اموال مردم ایران است و با تعهدات دولت آمریکا در تضاد می‌باشد. رئیس‌جمهور آمریکا باید در برابر این دوگانگی در مواضع دولت خود تجدیدنظر کند و با حکم غیرقانونی دادگاه عالی کشور خود که روشن است تحت تاثیر لابی صهیونیستی صادر شده برخورد نماید.

نکته دوم به شیوخ عرب جنوب خلیج فارس مربوط می‌شود که منتظر می‌مانند رئیس‌جمهور آمریکا به آنها بفهماند به مصلحت آنها نیست با جمهوری اسلامی ایران درگیر شوند. مسئولان نظام جمهوری اسلامی از صبح پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دست برادری به سوی اعراب دراز کرده و آمادگی خود را برای همکاری و همراهی دوستانه با آنها اعلام نمودند و در عمل نیز علیرغم بی‌مهری‌ها و ظلم‌های آنها، که یک نمونه آن در حمایتشان از صدام جلوه کرد، به آنها کمک و برای حل مشکلاتشان اقدام کردند. این روش دوستانه و مسالمت جویانه به روشنی نشان می‌دهد که نظام جمهوری اسلامی ایران نه تنها هیچ خطر و تهدیدی برای کشورهای منطقه نیست بلکه محور ثبات و آرامش است. این، واقعیتی است که شیوخ منطقه باید خودشان آن را مستقیماً درک کنند نه آنکه رئیس‌جمهور آمریکا به آنها بفهماند. اینکه این شیوخ، رژیم صهیونیستی و آمریکا را خطر و تهدید نمی‌دانند و جمهوری اسلامی ایران را دشمن خود می‌پندارند، از القائات منفی صهیونیست‌ها و شیطان بزرگ است. قطعاً اگر شیوخ منطقه استعدادهای خود را بکار بیاندازند، دوستان و دشمنان واقعی خود را به درستی خواهند شناخت و به جای تکیه بر آمریکا بر ملت‌های خود تکیه خواهند کرد و به جای آنکه به آرامش گورستانی فکر کنند به آرامش واقعی خواهند اندیشید.

***************************************

روزنامه خراسان**

دوست داشتن به سبک آمریکایی/دکترعلیرضا رضاخواه

درحالی که ریاض و واشنگتن یکی از بدترین دوران روابط فی مابین را تجربه می کنند باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا اواخر هفته گذشته برای دیدار با سران سعودی و همچنین شرکت در اجلاس شورای همکاری خلیج فارس وارد ریاض شد. مراسم استقبال رسمی از باراک اوباما فضای سرد حاکم بر روابط دو کشور را به خوبی آشکار می کند. ملک سلمان بر خلاف سنت معمول در ارتباط با دیگر روسای جمهور آمریکا از حضور در فرودگاه برای استقبال از اوباما خودداری کرد. او در عین حال برای خوشامدگویی به سران کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در فرودگاه ریاض حاضر شد تا دلسردی خود از رئیس جمهور آمریکا را آشکارتر کند. جالب تر آن که پادشاه عربستان ازجورج بوش، رییس جمهور آمریکا در جریان آخرین سفرش به عنوان رییس جمهور به عربستان از وی در فرودگاه استقبال کرد.

بی جهت نیست که بسیاری از تحلیل گران معتقدند سفر اوباما، به عربستان می‌تواند آخرین و احتمالا بیهوده ترین سفر او در مقام رییس جمهور باشد. مسئله فقط ناخشنودی عربستان از طرحی که امکان شکایت حقوقی از ریاض بر سر حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ را فراهم می کند، نیست. این روزها ریاض و واشنگتن به هر مسئله‌ای نگاه می‌کنند، چشم اندازی متفاوت و منافعی متضاد را می‌بینند. اختلافاتی که بیش از روند سیاست های واگرایانه دو کشور در سال های اخیر ناشی از ماهیت متعارض دو نظام سیاسی می باشد. در اتحاد میان یک دموکراسی لیبرال که داعیه رهبری جهان مدرن را دارد و یک دیکتاتوری قبیله ای باز مانده از عصر پیشامدرن همواره عدم تجانس وجود داشته است. با این حال همواره دو گانه نفت و امنیت باعث استحکام رابطه میان ریاض و واشنگتن بوده است. اتحاد آمریکا و عربستان به سال 1943 و دیدار شاهزاده فیصل و خالد از واشنگتن به دعوت فرانکلین روزولت باز می گردد. دو شاهزاده پذیرفتند که در ازای کمک های امنیتی آمریکا، موقعیت برتر شرکت های نفتی آمریکایی را در صنعت نفت و گاز عربستان حفظ کنند، بعدها در دوران جنگ سرد، انزجار هر دو کشور نسبت به اتحاد جماهیر شوروی و در دوره پس از جنگ سرد، ذخایر عظیم نفتی سعودی‌ها و نیاز به برخورد با صدام حسین به تداوم این رابطه و انحراف توجه‌ها از تناقضات اساسی میان دو کشور کمک کرد. با این حال تراژدی یازدهم سپتامبر و فاش شدن این که ۱۵ نفر از ۱۹ هواپیماربا از عربستان سعودی آمده بودند، باعث شد که روابط دو کشور دچار دست انداز شود. اما تجدید تمرکز واشنگتن بر عراق در حالی که شورش های طولانی و بازسازی عراق پس از صدام آمریکا را گرفتار کرده بود بار دیگر اختلافات ریاض و واشنگتن را به فراموشی سپرد.

قاعده نفت در برابر امنیت با به قدرت رسیدن باراک اوباما دچار بحران شد. تغییر ثقل استراتژیک از خاورمیانه به خاور دور و پی گیری سیاست عدم مداخله در خاورمیانه از یک سو و تغییر در بازار انرژی و کاهش وابستگی آمریکا به نفت سعودی ها از سوی دیگر اتحادی که بر پایه هایی لرزان بنا شده بود را متزلزل ساخت.

با وقوع اعتراضات عربی بار دیگر اوضاع وخیم شد. ریاض از واشنگتن انتظار داشت که تمام قد به حمایت از متحد دیرینه خود یعنی حسنی مبارک بپردازد. دموکراسی در مصر به مراتب از دموکراسی در عراق برای ریاض بدتر بود. اگر مصر می توانست الگویی شبه دموکراتیک را تجربه کند، چرا عربستان نتواند؟ این موضوع چالشی علیه ماهیت پادشاهی های حوزه خلیج فارس بود. اصلاحات سیاسی و شکل گیری دموکراسی در بحرین نیز چالش دیگری در پیش پای مقامات عربستانی بود. ریاض و ابوظبی نیروهای خود را به بحرین فرستادند تا با سرکوب خونین مردم مانع از پیشروی تحولات سیاسی در این کشور با ترکیب جمعیتی عمدتا شیعه شوند. پس از آن نوبت به مصر رسید. عربستان به خوبی السیسی را از زمانی که در ارتش بود می شناخت و در کوتاه ترین زمان ممکن از کودتای آن حمایت کرد. بدین ترتیب ریاض تلاش کرد جدایی از واشنگتن را تمرین کند. اما نتیجه این تلاش گسترش نا امنی و بی ثباتی در منطقه بود. سعودی ها که ابزاری غیر از وهابیت تکفیری برای عرض اندام در خاورمیانه نداشتند به تولید و تکثیر گروه های تروریستی همچون داعش، النصره، احرار الشام و... پرداختند. اتفاقی که خیلی زود دامن متحدان غربی ریاض را در پاریس و بروکسل گرفت. حالا واشنگتن برای امنیت خودش هم که شده تلاش می کند دوباره به منطقه بازگشته و کنترل دربار سعود را در اختیار بگیرد. نیوزویک در رابطه با الگوی جدید تعامل میان ریاض و واشنگتن می نویسد: " خیلی سخت است که سعودی ها را دوست داشته باشیم. عربستان یک کشور دیکتاتوری است. شاهزاده هایش رفتارهای ناشایستی دارند. دیپلمات های سعودی در خیابان های پایتخت های خارجی بی هیچ توجهی به امنیت عابران و گاهی حتی در حال مستی رانندگی می کنند...با این حال باید یاد بگیریم سعودی های غیردلچسب را دوست داشته باشیم"زیرا رها کردن ریاض به حال خود به تقویت تروریسم و بی ثباتی بین المللی می انجامد.

***************************************

روزنامه ایران**

مجلس اخلاق‌گرا، دولت عملگرا/ سیدرضا صالحی امیری

حماسه هفتم اسفند و حضور پرشور و رأی معنادار مردم، نوید مجلسی معتدل و کارآمد را می‌دهد. واضح است که حل مشکلات کشور و بهبود وضعیت جامعه با تشکیل مجلسی خردورز و نمایندگانی فهیم، دست یافتنی‌تر است و وضع قوانین بهتر در مجلس، دولت را هم امیدوار می‌سازد که بتواند در مقام عمل و اجرای قانون، گام‌های استوارتری بردارد. به همین دلیل دور دوم انتخابات در حوزه‌هایی که هنوز منتخب آنها مشخص نشده، اهمیت بسیاری دارد و به هیچ وجه اهمیت آن کمتر از دور اول انتخابات نیست. چرا که مشارکت بیشتر مردم در این مرحله و انتخاب نمایندگانی شایسته‌تر، کار نیمه تمام مرحله اول را کامل می‌کند و به گفتمان مورد قبول و اعتماد اکثریت جامعه، یعنی گفتمان اعتدال، ژرفای بیشتری می‌بخشد. تجربه انتخابات نیز نشان می‌دهد که هر چقدر سطح مشارکت به میزان قابل توجهی بالا رود، سطح امید و نشاط جامعه افزایش یافته و گفتمان اعتدال بر صدر مطالبات مردم می‌نشیند. به عبارت دیگر شهرستان‌ها با استفاده از تجربه تهران و سایر شهرهای بزرگ باید توجه کنند که سطح مشارکت «حداقلی» یا «قابل قبول» کافی نیست، بلکه باید کوشید قله‌های با درصد مشارکت بالاتر را فتح کرد. اکنون که آرایش نهایی مجلس آینده به نتایج دور دوم وابسته است، باید توجه کنیم که نتیجه‌گیری در این مرحله سخت‌تر است و تلاش بیشتری می‌طلبد. چرا که به طور طبیعی در انتخابات دو مرحله‌ای، میزان مشارکت در دور دوم به طور چشمگیری کاهش می‌یابد. پس بجاست که همه اصحاب اندیشه و گروه‌های تأثیرگذار، بویژه نخبگان، مراجع و روحانیت، فرهنگیان، اصحاب علم و هنر و ورزش، اهمیت این مقطع و ضرورت حضور در دور دوم را برای واجدان شرایط رأی دادن در این مرحله روشن سازند.

آنچه مسلم است، ضرورت‌های مرحله اول انتخابات برای مرحله دوم نیز باقی و پابرجاست و کشور همچنان به ثبات و آرامش، همدلی و انسجام و اخلاق‌گرایی و دوری از کینه و تخریب نیاز اساسی دارد. بویژه که پس از نتایج انتخابات در هفتم اسفند، برخلاف انتظار افکار عمومی، حجم تخریب‌ها،‌ انگ‌زنی‌ها و مانع‌تراشی‌ها علیه دولت به طور چشمگیری افزایش یافته و به جای تمکین به رأی ملت و پیوستن به صفوف جامعه، انواع اتهام‌افکنی و برچسب‌ها نثار دولت می‌شود. آنان که قبل از انتخابات هفتم اسفند از «لیست انگلیسی» دم می‌زدند، پس از انتخابات پا را فراتر نهاده و شهروندان متعهد و دوستدار نظام را با «مردم کوفه» قیاس کردند و متأسفانه هنوز هم دست از این رفتار ناشایست و مسیر نادرست برنداشته‌اند.

خوشبختانه در دور قبلی، ائتلاف بزرگ اصلاح‌طلبان، اعتدالیون و اصولگرایان معتدل، موجب خلق فرصتی بی‌نظیر شد که همراهی مردم با این ائتلاف در اکثر شهرها، موج جدیدی از امید و نوید فردایی بهتر برای ایران و ایرانی به بار آورد. در واقع بزرگان هر سه جریان با واقع‌نگری و ترجیح منافع ملی بر منافع جناحی و گروهی، دایره حضور مردم و میزان اعتماد به این جریان‌ها را وسعت بخشیدند و با خرد جمعی و عمل مصلحانه به ارتقای سهم مردم در هرم قدرت کمک کردند. امروز هم دولت به یاری شهروندان نیاز دارد تا از طریق کارآمدتر کردن مجلس و ارائه قوانین راهگشا، از فضای مساعدی که «برجام» برای پیشرفت و رونق کسب و کار و اقتصاد ایجاد کرده، استفاده بهینه بکند. از این رو حضور چشمگیر پای صندوق‌های رأی، پاسخی مردمی و برآمده از نهاد جامعه به مخالفان و سنگ‌اندازان و فضاسازان علیه برجام و دیگر دستاوردهای دولت خدمتگزار است. این روشی اخلاقی و بهترین پاسخ به بداخلاقی‌ها و تخریب‌هایی است که متأسفانه هزینه‌های هنگفتی را روی دستان دولت و ملت نهاد. اما امید می‌رود در این مرحله هم با پیروزی عقلانیت و اعتدال و نفی رادیکالیسم که استراتژی مطلوب دولت و مقبول ملت است، شاهد کاهش هزینه‌ها و ترمیم شکاف‌ها باشیم. بویژه که امسال سال پر اهمیتی برای دولت است و نتایج دستاوردها و عملکرد دولت در پایان سال 95، ملاک تصمیم‌گیری مردم در انتخابات سال 96 خواهد بود و رضایت مردمی از طریق کارآمدی دولت حاصل خواهد شد.

از سوی دیگر از منظر امنیت ملی و توجه به منافع ملی و مصالح عمومی، باید توجه کنیم که تحولات پیرامونی در منطقه پرآشوب و صف‌آرایی‌ها و آرایش جدید کشورهایی که به تقویت نگاه ارتجاعی و متحجرانه کمک می‌کنند و شمه‌ای از آن را در اجلاس اخیر سازمان همکاری کشورهای اسلامی شاهد بودیم، ضرورت نقش‌آفرینی هوشمندانه و توأم با عزت ایران در مدیریت این تحولات را آشکار می‌سازد. بدون شک مجلس آینده با خردورزی و مصلحت‌سنجی و با مشی اعتدالی می‌تواند تدابیر درستی در این زمینه اتخاذ کند. در هر صورت تمرین دموکراسی در ایران طی سال‌های پس از انقلاب اسلامی، اصل گردش قدرت را در نظام سیاسی تثبیت کرده و این اصل نباید تحت‌الشعاع سایر مسائل قرار بگیرد. تصمیم گیرنده نهایی مردم هستند و حفظ اصل حق انتخاب مهم‌تر از این است که نامزدهای کدام گرایش یا جناح وارد پارلمان شوند. حرکت در چارچوب قانون از سوی همه نهادهای دست‌اندرکار انتخابات و پرهیز از هر نوع رفتار و سخن کینه‌توزانه و انتقامجویانه هم باید به عنوان اصول دیگر مردم‌سالاری بویژه از سوی کسانی که موفق به اخذ رأی ملت نمی‌شوند، نهادینه شود تا نهال دموکراسی در ایران از گزند آفات مصون بماند.

***************************************

روزنامه جام جم**

حکم قضایی با رنگ و بوی سیاسی / دکتر محمدعلی نجفی‌توانا

اقدام دادگاه عالی ایالات متحده در تائید رأی صادره از دادگاه تالی دایر بر محکومیت ایران در مقوله تروریسم، در تطبیق با اصول علم حقوق بویژه اسناد بین‌المللی، به جای آن‌که یک حکم قضایی تلقی شود، بیشتر رنگ و بوی سیاسی دارد که عمدتا تحت تاثیر لابی گروه‌ها، کشورها و افکاری است که می‌خواهند برای بر هم زدن تعادل سیاسی در تلطیف موقعیت ایران، چهره منفی از کشورمان به دنیا ارائه کنند که به نظر می‌رسد تبعیض‌آمیز و افترایی باشد.

به یاد داریم که در بحث حقوق بشر، قطع نظر از نقدی که در این زمینه ممکن است به ایران وارد باشد، مجامع بین‌المللی تحت فشار لابی برخی جوامع صرفا به محکومیت کشورهایی از جمله ایران مبادرت می‌ورزند که در مبادلات سیاسی همسو و همراه با آمریکا و هم‌پیمانان آنها نیستند.

در بحث حقوق بشر، اسرائیل و عربستان و برخی کشورهای آفریقایی و کشورهای آمریکای جنوبی، هیچ‌گاه مورد نقد جدی قرار نمی‌گرفتند. در بحث تروریسم هم به نظر می‌رسد به کمک‌های پنهان و آشکار کشورهایی مانند آمریکا و کشورهای اروپایی در ایجاد، توسعه و تقویت گروه‌های تروریستی در افغانستان و خاورمیانه که اکنون نیز به صورت آشکاری در مورد برخی از گروه‌ها این حمایت وجود دارد، توجه نمی‌شود. مسلما در چارچوب علم حقوق و اصولا معیارهای انسانی، تروریسم امر محکومی است، اما اگر قرار باشد با یک معیار، پدیده تروریسم مورد برخورد قرار نگیرد، برداشت‌های مختلف از مفاهیم، ماهیت و اشکال تروریسم موجب می‌شود که هر کشوری با ادعای مبارزه با تروریسم، خود پرورش‌دهنده نوع خاصی از این مقوله باشد که حامی منافع آن کشور یا کشورهای همراه تلقی شود.

گذشته از آن، در ارتباط با محکومیت یک کشور برای انتساب اقداماتی که موجب خسارت می‌شود، باید به خاطر داشته باشیم که معمولا باید رابطه سببیت بین خسارت وارده به افراد و اشخاص و کشورها در فعل یا ترک فعل گروه و کشورها ثابت شود. صرف وجود روابط بین ایران و کشورها و گروه‌هایی که برای حفظ موجودیت خود مبارزه می‌کنند، نمی‌توان مسائل آنان را به ایران مربوط کرد و هیچ‌گاه نمی‌توان چنین موضوعی را از نظر منطق حقوق پذیرفت.

بنابراین اگر بخواهند تروریسم را مانند حقوق بشر، متکی بر حمایت خاص داخلی و منطقه‌ای قرار دهند، قطعا در آینده موجب بروز اختلاف در سطح بین‌المللی خواهیم بود. این درحالی است که تروریسم و حقوق بشر در علم حقوق تعاریف مشخصی دارد که باید مسائل آن را بی طرفانه مورد بررسی قرار داد.

به‌طور طبیعی وزارت امور خارجه ایران باید با کمک حقوقدانانی که در اختیار دارد، روش‌های حقوقی را مورد استفاده قرار دهد. فراموش نکنیم اگر چنین روشی به صورت خودسرانه ادامه یابد و عمومیت پیدا کند، اموال هیچ کشوری در خارج از آن کشور از امنیت برخوردار نخواهد بود.

***************************************

روزنامه وطن امروز**

مرثیه‌ای برای «استقلال»/حسین قدیانی

حالش هیچ خوب نیست! معلوم نیست چه مرگش شده! استقلال را می‌گویم! دق دارد می‌دهد ما را! لال کرده ما را مقابل حریف! خیلی وقت است برای ما هیچ جام درست و درمانی نیاورده هیچ، برمی‌دارد چند تا چند تا گل می‌خورد، آن‌هم از حریفی که نباید! آن‌هم از حریف روی مخ! وضعیت استقلال بدتر از آن است که این روزنامه‌ها فکر می‌کنند! فکر می‌کنند و تیتر می‌زنند! تو وقتی دوئل اصل کاری را ببازی، دیگر چه سود از دانستن یا حتی بردن الباقی نتایج؟ اعداد و افتخاراتی بود که مال ما بود؛ این هم افتاده دست کری‌خوانان حریف! باخت با بدترین نتیجه ممکن! یعنی باز هم باید اعتراف کنم که من یک استقلالی‌ام؟ و تاب تحمل باختش را ندارم، آن‌هم در حیاتی‌ترین نبرد ممکن؟ آقایان! چه کار کرده‌اید با استقلال؟ غیرت‌تان کجاست؟ و چه آورده‌اید بر سر استقلال ما که پیامک می‌زنند؛ «تیمی که داره از چپ به راست می‌زنه تیم حریفه اما تیمی که داره از چپ و راست گل می‌خوره استقلاله!» خوب یادم هست این پیامک را کاترین اشتون برایم فرستاد! اواخر سال 92! همان ایامی که در روز روشن، معلوم نیست با چراغ سبز کدام نهاد دولتی توانست به دیدار محکومان امنیتی برود! نفوذ! آنهم توسط چه کسی؟ چه کیسی؟ آن‌هم تا کجا؟ تا 6 قدم دروازه استقلال! بلکه جلوتر! چسبیده به خط دروازه! چسبیده به تور! گل! وای که چه گل بدی خوردیم! فردایش ما در «وطن امروز» تیتر یک را «استقلال» رفتیم و چون دیدیم آژیر خطر را باید بلندتر کشید، استقلال را چنین نوشتیم؛ «ا س ت ق ل ا ل»! آن روز یادداشت روز با من بود که تیترش این بود؛ «باز هم دیگ پلوی سفارت!» نوشتم: «تا جایی که یادم هست دولت قرار بود ارزش پول ملی را افزایش دهد، نه اینکه چوب حراج بزند بر سر استقلال ملی!» ببین چه بلایی آمده بر سر استقلال! این نخستین شعار و مهم‌ترین شعار انقلاب یعنی «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»! هفته پیش وزیر امور خارجه دولت اعتدال گفت: «آماده مذاکره درباره حقوق‌بشر هستیم»! مانده‌ام ایشان اگر یار ماست، پس چرا این همه به آقای کری پاس گل می‌دهد؟! مذاکره با یانکی‌ها درباره اجرا یا عدم اجرای حقوق ‌بشر در ایران؟! کدخدا قوت! مردمان عرصه دیپلماسی! ممنون می‌شویم اگر این همه چوب نزنید بر سر این استقلال مظلوم! شهید، بالایش داده‌ایم! می‌فهمید؟ می‌فهمید یا شهید را هم باید برای‌تان توضیح دهیم؟! آهای شهید رجایی! در سازمان ملل، کدام پای شکنجه شده‌ات را نشان دشمن دادی؟! دیر بجنبی، جماعت این استعداد را دارد که روی آن پا هم سیمان بریزد! و بعد، نه که اسوه اخلاق هم هستند، برایت فاتحه بخوانند! مذاکره با آمریکای حامی داعش درباره حقوق‌بشر، یعنی یک سوپرگل دیگر درون دروازه استقلال مملکت! آخرش نفهمیدیم برجام آمده بود تحریم را بردارد یا استقلال را؟! هسته‌ای؛ دشمن باید بگوید داشته باشیم یا نه! موشک؛ بسته به نظر یانکی‌هاست! نانو؛ این هم! اینکه فلان جاسوس، در بند قانون باشد؛ این هم! اواخر سال گذشته «احمد شهید» درست در «روز شهید» ایران را به نقض حقوق‌بشر متهم کرد! به اینها رو بدهی، یعنی به اعوان و انصار کدخدا رو بدهی، خدا را متهم به نقض حقوق‌بشر خواهند کرد! سند؟ «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه»! برای استقلال، یک دل سیر، گریه باید کرد! چند روز دیگر، بچه‌های الی بیت‌المقدس به خط خواهند زد تا خود درباره سرنوشت خود تصمیم گرفته باشند! در جاده اهواز به خرمشهر، شگفتا از این طعنه روزگار! بیشترین شهید را جایی دادیم که به «انرژی اتمی» معروف است! دهم اردیبهشت 61 آیا در «انرژی اتمی» آن‌همه شهید دادیم که چند سال بعد، تصمیم برای چگونه داشتن انرژی هسته‌ای با دشمن باشد؟! که خوشحال باشیم اگر هسته‌ای را داریم می‌دهیم لیکن در عوض، تحریم‌ها هم برداشته می‌شود؟! چه اشتباه بزرگی! پندار ما این است که سیمان را درون قلب رآکتور اراک ریختند اما حقیقت آن است که سیمان را ریختند درون قلب استقلال کشور! و این یعنی «خسارت محض»! بهشتی، رجایی، باهنر، مطهری و... و صیاد! شهدای ترور! حقوق‌بشر! برجام نمی‌دانم چند! مذاکره! و باز هم مذاکره! ظاهرا هم چرخ مذاکره باید بچرخد، هم چرخ وابستگی! چرخ استقلال نچرخید، مهم نیست! چرخ هسته‌ای نچرخید، مهم نیست! چرخ کارخانه‌های بزرگ نچرخید، مهم نیست! چرخ کارگاه‌های کوچک نچرخید، مهم نیست! مهم آن است که برجام را دیگر نباید نقد کرد! کدخدا قوت آقایان! با این دست‌فرمان شما، استقلال مگر آنکه خواب پیروزی را ببیند! آهای! یکی در این آبادی نیست که صدای مرا بشنود؟!

***************************************

نام:
ایمیل:
نظر: