صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۶:۱۴  ، 
شناسه خبر : ۲۹۰۹۲۶

روزنامه کیهان **

ذبح ارزش‌ها پای بی‌ارزش‌ها!/ حسین شمسیان

1- فرزند یک چهره مشهور سیاسی، در اقدامی عجیب با جمعی از اعضای فرقه ضاله و انگلیس ساخته بهائیت دیدن می‌کند! اقدام او تا آنجا که به خودش مربوط می‌شود، هیچ اهمیتی ندارد، اما چون او فرزند آن چهره است و همه کارهایش، به خاطر موقعیت پدر، در کانون توجهات قرار می‌گیرد، در کوتاه زمانی به خبری مهم تبدیل می‌شود. فرقه صهیونیستی بهائیت از اقدام او تشکر می‌کند و آن را مقدمه‌ای برای رفع تعصبات(!) می‌داند! صاحب هویت اصلی در ملامتی ملایم،کار فرزندش را بد می‌داند! اما خود وی با صراحت اعلام می‌کند کار بدی نکرده و پشیمان نیست! و همپای گزارش‌نویس حقوق بشری سازمان ملل، اقدام خود را در راستای «حقوق بشر» قلمداد می‌کند و می‌گوید: «موضوع من نسبت به بهایی‌ها، موضوع حقوق بشری است. اینکه ما به‌عنوان دین این‌گونه تبعیض قائل شویم و این‌گونه ظلم بکنیم به بهایی‌ها و سایر گروه‌ها مثل اصلاح‌طلبان درست نیست. شما ببینید چقدر بچه‌های اصلاح‌طلب داریم که از دانشگاه‌ها اخراج شده‌اند و زندان رفته‌اند به این دلیل که از حکومت انتقاد کرده‌اند. اینها ظلم است در مورد بهایی‌ها هم همین است. نگاه من، نگاه حقوق بشری است.» و در نهایت هم با خیال آسوده می‌گوید: «این موج هم می‌گذرد من نگران نیستم، نگذشت هم مهم نیست باید هزینه داد»!

2- چند برگ فیش حقوقی متعلق به برخی مدیران ارشد بیمه مرکزی‌، در رسانه‌ها منتشر می‌شود. فیش‌ها حاکی از دریافتی چند ده میلیونی مدیران مذکور‌، در روزگاری است که بیکاری و رکود پدر اقتصاد ایران را درآورده است. مسئولان مربوطه،ابتدا انکار می‌کنند! سپس عقب نشسته،200 میلیون تومان به بیت‌المال مسترد می‌کنند‌. اندکی بعد‌، شخص افشا‌کننده فیش را اخراج می‌کنند! اما با بالا گرفتن واکنش‌های مردمی و خشم و عصبانیت آنها از این بی‌عدالتی، رئیس بیمه مرکزی به ناچار استعفا می‌دهد. در رسانه‌ها اعلام می‌شود که وی عذر‌خواهی کرده است اما بررسی متن نامه وی، نه تنها حاوی عذر‌خواهی نیست، که با توهین و منت به سر مردم، خود را مستحق دریافت حقوقی دوسه برابر آنچه در بیمه به ناحق دریافت کرده می‌داند و از رئیس‌جمهور به خاطر لو رفتن قضیه و گران تمام شدن آن برای دولت تدبیر و امید عذر‌خواهی می‌کند!

3- یک مجری تلویزیون، در یک برنامه اجتماعی، شرکت‌کننده در مسابقه را تحقیر می‌کند‌! این تحقیر که در مقابل چشم میلیون‌ها بیننده صورت گرفته بود، خیلی زود به خبر مهم شبکه‌های اجتماعی تبدیل شد تا هرکس که آن را ندیده هم ببیند. ده‌ها هزار متن و تصویر درباره این رفتار زشت و غیراخلاقی در فضای مجازی منتشر و در اندک زمانی به خبر اول تبدیل می‌شود. اندکی بعد مسئولان مربوطه، برای التیام احساسات عمومی‌، زمانی نسبتا طولانی و قابل توجه‌، روی آنتن زنده تلویزیون در نظر می‌گیرند تا مقصرین کارشان را توجیه کنند! آنها هم به بدترین شکل ممکن و با نادان فرض کردن مخاطبین، سعی در رفع و رجوع موضوع کردند که بازهم به بازخوردهای تند مردم در شبکه‌های اجتماعی منجر شد.

4- رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، مشخصات فردی را اعلام می‌کنند که وابستگی نزدیکی به یک مقام دولتی دارد و آن مقام با تماس تلفنی با مدیر یکی از بانک‌ها، به وی دستور پرداخت وامی چند ده میلیاردی (پنجاه میلیارد تومان!) را صادر می‌کند! آن هم بدون وثیقه و صرفا با اخذ یک برگ چک!

5- سیمای جمهوری اسلامی طی چند بخش خبری، هتلی را نشان می‌دهد که دقیقا روی رودخانه ساخته شده است! مالک مدعی اخذ تمامی مجوز‌های قانونی از مراجع ذیصلاح است و در مقابل، حکم قضایی دال بر تخریب صادر شده و اینگونه عنوان می‌شود که مجوزهای صادره، با تبانی و رشوه و ... صادر شده است! لذا فاقد وجاهت در برابر قانون است. مالک تصویر مستندات را به دوربین سیما نشان می‌دهد و با ظاهری حق به جانب و با تجاهل نسبت به آنچه خود انجام داده، سوال می‌کند که من اگر به این مجوزها اعتماد نکنم، به چه چیزی می‌توانم اعتماد کنم!؟

اینها، تنها 5 نمونه از ده‌ها مصداق تلخ و ناراحت کننده‌ای است که مردم را سخت می‌آزارد و به حق در آنها انتظار و ابهام ایجاد می‌کند‌.

در مصادیق مذکور و موارد مشابه، یک چیز مشترک است و آن اینکه خاطیان و متخلفین، از کیسه اعتبار و آبروی نظام خرج می‌کنند و هزینه رفتار زشت آنها‌، از جیب نظام می‌رود! در حالی که آنها و اقران و امثالشان،کمترین ایستادگی‌ای پای نظام و آرمان‌های آن نمی‌کنند و برعکس، همیشه خود را طلبکار می‌دانند و مردم را بدهکار!

اما نتیجه این هزینه‌کرد از آبروی نظام چیست؟ این قسمت ماجرا، بدترین بخش آن است و علت نگارش این یادداشت. همه افرادی که ذکری از آنها به میان آمد، مستقیم و غیرمستقیم، سر سفره حاکمیت نشسته‌اند‌. یا دارای سمت اجرایی هستند یا از وابستگی به مسئولان کشور سوء استفاده می‌کنند. آنها با اطمینان از اینکه این وابستگی، حریم امن و حصار محکمی دور آنها کشیده، به کار خود مشغولند و اینگونه می‌اندیشند که «حتی اگر رازمان از پرده برون افتاد، مهم نیست! چند روزی می‌گذرد و آبها از آسیاب می‌افتد!» تجربه هم نشان داده که ظاهرا چنین است! ماجرای مدیران بیمه با یک استعفای بدون عذر‌خواهی و مجازات تمام شد! دختر رئیس مجمع تشخیص مصلحت رسما می‌گوید که‌: « این موج هم می‌گذرد من نگران نیستم، نگذشت هم مهم نیست باید هزینه داد»! (‌و نمی‌گوید برای چه کاری قرار است هزینه بدهد!) مصادیق دیگر هم چنین است و ظاهرا بعد از چند روز همه چیز تمام می‌شود و به خوبی و خوشی پایان می‌یابد!

اما واقعا چنین است!؟ کسانی که کمترین تجربه و شناختی از کارکردهای ارتباطات اجتماعی داشته باشند اذعان می‌کنند که در ظاهر قضیه، متخلف و هنجار‌شکن، با دور شدن از صحنه‌، از یادها می‌رود اما بدنه‌ای که وی خود را به آن منتسب می‌کرد، دستخوش آسیب‌های جدی شده است. اکنون در نظر بسیاری از مردم‌، این پرسش شکل می‌گیرد که چطور ممکن است یک تخلف عمیق شود و مادام که رسانه‌ای نشده و به اصطلاح کار به آبروریزی نرسیده،کسی اقدامی نمی‌کند!؟ مثلا در ماجرایی مثل پدیده شاندیز، مردم شاهد تبلیغات پرحجم رسانه‌ای بودند. این امر سبب سرمایه‌گذاری‌های فراوان شد اما ناگهان همه چیز متوقف شد و...! طبیعی است که برای مردم و برای اعتماد آنها این پرسش محوری بوجود بیاید که چه کسانی این گونه فرایند‌ها را سامان می‌دهند!؟ این غفلت مبنایی و این بسته بودن چشم آنها که باید مراقب باشند، آفاتی دارد که حتی با سخت‌ترین مجازات شخص متخلف هم برطرف نمی‌شود. در حالی‌که با یک نظارت ساده و با یک پیشگیری و اطلاع‌رسانی بموقع، می‌شد این اطمینان را به جامعه داد که خیالتان راحت باشد، چشمانی تیز‌بین، هر متخلفی را زیر نظر دارد و کوچکترین تحرک آنهارا به شما اطلاع می‌دهد.

اکنون کسانی حقوق چند ده میلیونی می‌گیرند که حاضر نیستند در روز حادثه، یک سیلی برای انقلاب بخورند و حتی همین حالا هم با هیچ کجای انقلاب سر همراهی ندارند و در درون حاکمیت، اپوزیسیون هستند! کسی با ملاقات بهائیان‌، به عقاید و باورهای مردم توهین می‌کند که به شخصه هیچ ارزش و اعتباری ندارد و در روزهای فتنه، جاده صاف کن آمریکا و نوکر انگلیس بوده است، کسانی ... و در مقابل‌، کسانی دلخور و دلسرد می‌شوند که صاحب اصلی انقلابند،که برای انقلاب جان و مال داده‌اند‌، که امروز هم فرزندانشان در کسوت مدافع حرم جانشان را نثار راه انقلاب می‌کنند‌،که....

حال باید پرسید چرا همیشه آنها که باید، یک فاز و حتی چند فاز عقب هستند!!؟ چرا همیشه صبر می‌کنند تا کار به نهایت برسد و سپس اقدام نیم‌بندی می‌کنند!؟ و البته گاهی همان اقدام نیم‌بند را هم نمی‌کنند!آیا مصلحتی در میان است!؟ اگر بله‌، پرسش این است که مصلحت یک ملت رنج کشیده بالاتر است‌، آبروی یک نظام مقدس بالاتر است یا آبرو و مصلحت چند شکم‌سیر مفت‌خور که هیچ نسبتی با مردم و ادب و اخلاق و ایمان آنها ندارند!؟ اگر نقص یا خلأ قانونی وجود دارد که مانع اجرای عدالت است، چرا آشکارا به مردم گفته نمی‌شود و سپس در صدد رفع آن بر‌نمی‌آیند؟ آیا ممکن نیست چند روز دیگر‌، فیش حقوقی مسئولان و مدیران فلان بانک و فلان دستگاه منتشر شود و باز خدشه بیشتری به اعتماد مردم وارد شود!؟ امروز نقش دستگاه‌هایی مثل سازمان بازرسی کل کشور، دیوان محاسبات، قوه قضائیه، وزارت اطلاعات، مجلس شورای اسلامی (به لحاظ حق نظارتی خود)و سایر دستگاه‌های قانونی چیست؟ و آیا این نقش ایفا می‌شود!؟ در چندروز گذشته که خبر فیشهای چند ده میلیونی منتشر شده، ده‌ها تماس و سند به کیهان واصل شده که همگی از شیوع این پدیده وحشتناک در دولت و بدنه اجرایی حکایت دارد اما دریغ از یک حرکت موثر از سوی دستگاه‌های مذکور! گویی تا رسانه‌ای در این مرداب سنگی نیفکند، کسی قصد حرکت ندارد و چیزی که اهمیت ندارد، اعتبار و آبروی نظام است که پای مفسدان و ویژه‌خواران خرج می‌شود‌! رهبر معظم انقلاب مسئولان را به مبارزه ریشه‌ای و سیستمی با فساد دولتی دعوت کردند اما ظاهرا به جای اقدامی موثر، با فیش‌سازی، سعی در قانونی کردن تخلفات و فسادها شده است! غفلت از این بزنگاه مهم، خطری بزرگ و جبران ناپذیر را به دنبال داشته و باعث می‌شود حیثیت همه مدیران و مسئولانی که مجاهدانه و خاموش،کمر همت به مردم بسته‌اند، مخدوش گردد و البته بالاتر از آن ، حیثیت نظام اسلامی، آن هم به پای کسانی که نسبتی با انقلاب ندارند.

***************************************

روزنامه قدس **

فلسطین در سالگرد« روز نکبت»/حسن هانی زاده

هنگامی که «دیوید بن گوریون» اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی تأسیس این رژیم شوم را اعلام کرد، واژه غریب «نکبه» وارد ادبیات سیاسی فلسطین شد که این واژه در برگیرنده همه دردها و رنج‌های ملت فلسطین است.

نخستین بار این واژه را «کنستانتین زریق» نویسنده و اندیشمند سوری مسیحی الاصل به کار گرفت که تعبیری کاملاً گویا و منطبق با واقعیت‌های دردناک ملت‌های فلسطین و جهان عرب بود.

در واقع این اندیشمند سوری با ابداع این واژه سیاسی به خوبی از پیامدهای شکل گیری رژیم صهیونیستی برای ملت فلسطین وجهان عرب آگاهی داشت.

نکبه در ادبیات عرب به مفهوم زمین خوردن انسان بر چهره است به گونه ای که امکان برخاستن وی دشوار خواهد بود که این واژه امروز برای ملت فلسطین مفهومی کاملاً واقعی پیدا کرده است.

ملت فلسطین در طول 68 سالی که از تأسیس رژیم صهیونیستی می گذرد، تاریخ پر فراز و فرودی را تجربه کرد، اما شرایط کنونی ملت فلسطین از هر زمان دیگر دردناک تر است.

اعراب که در طول نزدیک به هفت دهه همواره از حق ملت فلسطین برای تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی به پایتختی بیت المقدس پشتیبانی کرده اند، امروز نه تنها ملت فلسطین را تنها گذاشته اند بلکه به طور آشکار از برقراری رابطه با رژیم صهیونیستی، سخن می گویند.

اقدام دولت مصر در بستن گذرگاه رفح و تخریب تونل‌های منتهی به شهر محاصره شده غزه، حتی در دوران حسنی مبارک دیکتاتور سابق مصر کمتر اتفاق افتاده بود.

در حقیقت دولت ژنرال عبدالفتاح السیسی به صورتی هماهنگ با رژیم صهیونیستی در محاصره غزه و منع فلسطینیان از ورود به مصر، مشارکت دارد.

اتحادیه عرب با عمری 70 ساله، اکنون به نهادی در خدمت آمریکا و رژیم صهیونیستی درآمده و در طول پنج سال اخیر هیچ گونه واکنشی نسبت به کشتار ملت فلسطین توسط رژیم اسراییل از خود نشان نداده است.

انتخاب احمد ابوالغیط، وزیرخارجه دولت حسنی مبارک به عنوان دبیرکل اتحادیه عرب آخرین میخی بود که بر تابوت این نهاد مهم عربی، کوبیده شد.

از سوی دیگر، کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس بویژه عربستان، قطر و بحرین که در گذشته به صورتی پنهان با رژیم صهیونیستی رابطه داشته اند، اکنون روابط خود را با این رژیم آشکار کرده اند.

این کشورها کمک‌های مالی خود را به مردم فلسطین قطع کرده و رفت و آمد خود را به فلسطین اشغالی افزایش داده اند. مجموعه این رخدادها نشان می دهد که ملت فلسطین در مقایسه با گذشته از پشتوانه کمتری برخوردار است و باید به سازوکارهای بومی و امکانات محلی خود، تکیه کنند.

بنابراین اگر تأسیس رژیم صهیونیستی به عنوان روز «نکبه» نامگذاری شده، امروز ملت فلسطین از هر زمان دیگری در بحران داخلی و منطقه ای و بین المللی به سر می برند.

اگر شرایط ملت فلسطین به شکل فعلی خود ادامه یابد به طور قطع در آینده مردم فلسطین از سوی اسراییل و کشورهای عربی و غربی تحت فشار بیشتری قرار خواهند گرفت.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

فلسطین پیروز است

بسم‌الله الرحمن الرحیم

خشم و خروش و اعتراضی که این بار در «روز نکبت» سالروز اعلام موجودیت رژیم اشغالگر صهیونیستی در سرزمین‌های اشغالی و در گوشه و کنار جهان به نمایش درآمد، با گذشته بسیار متفاوت بود. جوانان سلحشور فلسطینی با دست‌های خالی و البته با اراده‌ای استوار و انگیزه‌ای فزاینده در نابلس، الجلیل، بیت لحم، رام الله، الخلیل و غزه با آنچنان شور و هیجانی به صحنه آمدند که صهیونیست‌ها و نیروهای سرکوبگر دچار سردرگمی شدند.

با وجود آنکه «کنست» اسرائیل به استناد قانونی که 5 سال پیش تصویب کرده، هرگونه اقدام یا برگزاری مراسم را ممنوع و مستحق مجازات اعلام کرده ولی موج وسیع اعتراضات نشان داد انتفاضه بیانگر اراده عمومی مردم فلسطین برای احقاق حقوق پایمال شده آنان است. 68 سال پیش در چنین روزهائی اشغالگران ضمن اعلام موجودیت اسرائیل 436 روستا را ویران و 70 درصد جمعیت فلسطین را وادار به کوچ اجباری کردند و هنوز هم برای اخراج بقیه از سرزمین‌های اشغالی به جنایت و کشتار و توطئه سرگرمند.

یک تفاوت ماهوی در مسائل دیروز و امروز به چشم می‌آید و آن تلاش رژیم‌های فاسد منطقه برای به فراموشی سپردن اشغالگری صهیونیست‌ها، اعلام همدستی و هم پیمانی آنها با اشغالگران، به حاشیه راندن فلسطین و انحراف آشکار و حتی تقابل با آرمان فلسطین است. هرچه در این سو، رژیم‌های فاسد سعی می‌کنند به صهیونیست‌ها نزدیکتر شوند، بر گستاخی و شرارت اشغالگران افزوده می‌شود. بنیامین نتانیاهو بارها تصریح کرده که اسرائیل خط مقدم جبهه غرب علیه مسلمان‌ها و اعراب است. اما در عین حال این روزها خاطرنشان می‌کند که اعراب دریافته‌اند اسرائیل دشمن آنها نیست بلکه این ایران است که با آنها مشکل دارد! تصادفی نیست که فصل مشترک مواضع و دیدگاه‌های معترضین علیه رژیم صهیونیستی را اعلام مخالفت جدی با هرگونه تلاش برای عادی سازی روابط با رژیم اشغالگر صهیونیستی تشکیل می‌دهد. چرا که اندیشمندان و فعالان سیاسی در دنیای اسلام به درستی دریافته‌اند که روند خفت‌بار کنونی در مسیر عادی‌سازی مناسبات با اشغالگران با هدف تضعیف آرمان فلسطین صورت گرفته و می‌گیرد. اکنون سالهاست که نوار غزه در محاصره کامل قرار دارد و عملاً به بزرگترین زندان روباز جهان تبدیل گردیده است. به علاوه موضوع بازگشت مهاجرین و آوارگان فلسطینی و آزادی قدس و سایر سرزمین‌های اشغالی عملاً و تعمداً به فراموشی سپرده شده است.

اگرچه این آرزوی مشترک جبهه غربی – عبری – عربی است که افکار عمومی جهان را به سمت و سوی دیگری منحرف سازند تا بلکه آرمان فلسطین برای همیشه فراموش گردد ولی خشم و خروشی که این روزها جهان شاهد آنست، گواه این مطلب است که حقایق عینی و ملموس تاریخ معاصر به این روش‌های مزورانه قابل کتمان و فراموشی نیست و حتی با گذشت قریب هفت دهه از آن روزهای پرننگ و نکبت، اشغالگران روی آرامش نخواهند دید و نمی‌توانند صورت مسئله را پاک کنند.

این روزها حتی در مجامع بین‌المللی نیز مراتب ضدانسانی عملکرد صهیونیست‌ها به وضوح مورد تاکید و انتقاد قرار می‌گیرد. سازمان ملل مرتباً در قبال جنایات ضدانسانی صهیونیست‌ها با واژه نسل‌کشی موضع می‌گیرد و قتل و جرح غیرنظامیان به ویژه کودکان و زنان را انعکاس می‌دهد. به علاوه شهرک سازی‌ها و اسکان صهیونیست‌ها در مناطق متعلق به فلسطینی‌ها را غیرقانونی می‌داند. همچنین یونسکو اخیراً طی قطعنامه‌ای درباره حفاظت از آثار تاریخی فلسطین، از مناطق تحت تصرف صهیونیست‌ها به عنوان «سرزمین‌های اشغالی» نام برد که البته خشم اشغالگران و حامیان آنها را به همراه داشت.

البته اشغالگران و حامیان آنها امیدوار بودند و هنوز هم مایوس نشده‌اند که این مسئله «مشمول مرور زمان» شود، ولی رشد فزاینده اعتراضات جهانی و جوشش احساسات پاک نوجوانان مصمم فلسطینی در سرزمین‌های اشغالی نشان می‌دهد که امید یک ملت و آرمان‌های انسانی – اسلامی یک امت را نمی‌توان لگدکوب نمود و به تاریخ سپرد. فلسطین سرانجام روزی آزاد خواهد شد و مسلمانان با اقتدار و سربلندی در قدس شریف به نماز شکر خواهند ایستاد. حتی اگر محور منحوس غربی – عبری – عربی را خوش نیاید و اندیشه فاسد دیگری را در سر بپروراند، این لکه ننگ و نکبت دائمی بر پیشانی حامیان تروریسم دولتی اسرائیل باقی خواهد ماند.

***************************************

روزنامه ایران**

دولت و صدا و سیما در جبهه واحد/محسن حاجی میرزایی

نخستین حضور رئیس جدید سازمان صدا و سیما در جلسه‌ روز یکشنبه دولت حضوری مهجور و غریبانه نبود چه سال‌ها فعالیت در عرصه‌های مدیریت اجرایی رسانه ملی و برخی حوزه‌های دیگر باعث شده تا اکثریت اعضای دولت سابقه آشنایی و همکاری مشترک در سال‌های دور و نزدیک با آقای عبدالعلی علی‌عسگری داشته باشند. این آشنایی متقابل و نیز روی گشاده رئیس جدید سازمان صدا و سیما در باز کردن باب گفت‌وگو با وزیران و معاونان رئیس جمهوری پیرامون مسائل مختلف جالب بود.

سوابق مدیریت اجرایی دکتر علی‌عسگری در سطوح و حوزه‌های مختلف و نیز آشنایی با پیچیدگی‌های مدیریت سازمان فرهنگی همچون صدا و سیما قابلیتی به رئیس جدید رسانه ملی داده است که نوید بخش همکاری مطلوب‌تر صدا و سیما با دولت در جهت جامه عمل پوشاندن به مطالبات مردم و رهبری نظام است.

رئیس‌جمهوری در این جلسه ضمن خوشامدگویی به رئیس جدید سازمان صدا و سیما، همانطور که بارها گفته بود، حفظ سرمایه‌های اجتماعی کشور، زمینه‌سازی برای مشارکت مردم و بخش خصوصی در عرصه‌های مختلف و تقویت روحیه اعتماد و امید به نظام و آینده کشور را وظیفه همه دستگاه‌ها و ارکان نظام دانست. این خواسته و مطالبه رئیس‌جمهوری در حقیقت نه‌تنها به عنوان حق و درخواست دولت و رئیس‌جمهوری به عنوان منتخب ملت، بلکه به عنوان مطالبه‌ای ملی و ضرورتی تفکیک‌ناپذیر از موضع تقویت نظام بود که لازم است رئیس جدید رسانه ملی دراین راستا گام بردارد.

واقعیت این است که امروز برای صیانت از سرمایه‌های اجتماعی، منافع ملی و کلیت نظام نیازمند نوعی همگرایی و هم‌افزایی به منظور افزایش درجه اطمینان و تقویت امید مردم به آینده کشور و نظام هستیم. امروز اگر می‌خواهیم کشور از سد انبوه مشکلات عبور کند و در برابر تندبادهای درونی و بیرونی کمر خم نکند و استوار بایستد و اگر می‌خواهیم جمهوری اسلامی همچنان به عنوان نماد و الگوی مردم سالاری قله‌های سرافرازی را یکی پس از دیگری فتح کند نیازمند محیطی هستیم که در آن همکاری، هماهنگی، همدلی و گفت‌وگو ترویج شود که امید به آینده شاخص اصلی آن است.

امروز با این وحدت نظری که در میان اندیشمندان وجود دارد جامعه‌ای قادر به پیشرفت پایدار است که نوعی وفاق جمعی پیرامون مسائل عمده و راه‌حل‌های آن ایجاد شود و این مهم منحصراً از طریق بسط گفت‌وگوی قاعده‌مند در میان اندیشمندان، صاحبنظران، مدیران، کارشناسان و فعالان عرصه‌های گوناگون محقق خواهد شد.

27 اردیبهشت روز جهانی ارتباطات بود. در دنیای امروز که به دنیای ارتباطات و اطلاعات شهرت یافته است، رسانه‌ها بویژه شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی نقش بسزایی در توسعه فرهنگی و نهادینه شدن گفتمان هایی دارند که می‌تواند منجر به تعامل و اشتراک مساعی به عنوان کلید واژه‌های پیشرفت شود. بدون تردید دولت از نقد سازنده که از پیش‌نیازهای توسعه محسوب می‌شود استقبال می‌کند اما میان نقد سازنده و تخریب قطعاً تفاوت بسیاری وجود دارد. نقد مخربی که بر نگرانی‌های جامعه و تردیدهای افکار عمومی نسبت به آینده می‌افزاید، نقد نادرستی که تصویری ناهماهنگ از تعاملات درونی ارکان نظام ارائه می‌کند و نقد مغرضانه‌ای که به کاستی‌ها برای تخریب رقیب سیاسی- بدون توجه به آثار کلان آن – می‌پردازد قطعاً شایسته انتشار در رسانه‌های ما بویژه رسانه «ملی» نیست.

اگر باور داشته باشیم کلمات، مصالحی برای ساختن هستند و نه ابزاری برای تخریب، اگر باور کنیم کاستی‌ها بهانه‌ای برای تشدید واگرایی‌ها نیست و می‌توان در عین حفظ همدلی آنها را بیان کرد و اگر تلاش کنیم در جایگاه ناقد سخنانی مطرح کنیم که به بهبود وضعیت منجر شود، حق کلمه را ادا کرده‌ایم. به گمان من معیار صداقت در نقد، داشتن درک صحیح از موضوع، زمینه‌ها و پیامدهای آن است و با این معیار می‌توان جلوی بسیاری از فضاسازی‌های نادرست را گرفت.

سخن آخر اینکه امروز دولت و رسانه ملی دوشادوش هم در جبهه واحدی قرار دارند. قطعاً برخی فضاسازی‌ها که علیه دولت و یا ارکان دیگر نظام انجام می‌شود مطابق خواست رسانه‌های معاند نظام و مورد حمایت آنهاست. این عملکرد اگر چه دولت را هدف گرفته اما تیری است که قلب ملت و نظام را نشانه رفته است لذا باید هوشیار بود که در بازی رسانه‌ای طراحی شده توسط معاندان انقلاب گرفتار نشویم.

***************************************

روزنامه جام جم **

فصلی تازه در همدلی دولت و رسانه ملی/ حجت‌الاسلام و المسلمین سیدرمضان موسوی‌مقدم

با نگاهی به سال‌‌های گذشته رسانه ملی، می‌توان دریافت که تعامل، همدلی و همزبانی میان این سازمان با دیگر سازمان‌‌های دولتی و غیردولتی، امری جاری و مستمر بوده و البته هست.

امروزه شاهد تغییر در مدیریت رسانه ملی و ورود این سازمان به مرحله‌ای تازه هستیم. این یک امر طبیعی است که در جابه‌جایی نخبگان و مدیران، گاهی تغییرات و بلکه چالش‌‌هایی در روابط درون و برون سازمانی دیده شود. بعضا این چالش‌‌ها و اصطکاک بین نیرو‌ها در گام‌های نخست و مرحله گذار مدیریت‌‌ها انجام می‌شود. برای گذر از این مرحله‌گذار، ضروری است تمام بخش‌‌های درون سازمانی و برون سازمانی بیش از پیش، همنوایی و همکاری داشته باشند.

همکاری، همگرایی و تلاش نیرو‌های درون‌سازمانی باعث تثبیت مدیریت جدید شده و در نتیجه سرعت، کمیت و کیفیت تولیدات و برنامه‌‌های سازمان صدا و سیما ارتقا می‌یابد.

همنوایی، همزمانی و همدلی نیرو‌های برون‌سازمانی مانند دولت، مجلس و دیگر نهاد‌ها باعث می‌شود که از یک‌سو موانع گذشته برطرف شود و از سوی دیگر سطح تعاملات رسانه ملی در دوره مدیریتی جدید با این‌گونه بخش‌‌ها افزایش یابد؛ تعاملی که در این برهه حساس و در هجمه عظیم فرهنگی و جنگ نرم علیه ایران اسلامی، به نفع تمامیت کشور و مردم فهیم ایران است. رهبر معظم انقلاب رسانه ملی را قرارگاه مقدم نبرد نرم با دشمن قلمداد کردند؛ دشمنی که باساخت انواع برنامه‌ها در حوزه‌‌های ماهواره و رسانه‌‌های نوین نه تنها جوانان بلکه تمام اقشار و سنین مختلف را هدف گرفته است. لذا شایسته است تمام نهاد‌ها و سازمان ‌ها خود را به نوعی عضو این قرارگاه مقدس بدانند و یار و مددکار رسانه ملی باشند.

همچنین ضروری به نظر می‌رسد که دولت جمهوری اسلامی ایران ضمن همکاری و تعامل بیشتر با مدیریت جدید سازمان صدا و سیما، در جبران کمبود‌ها و کسری‌‌های مالی رسانه ملی، به تقویت ساختار سازمان و افزایش سطح کیفی و کمی محصولات این نهاد فرهنگی کمک کند.

***************************************

روزنامه وطن امروز **

علمداران امنیت؛ ملازمان حرم/حسین قدیانی

چند شب پیش در تلویزیون قسمتی دیگر از برنامه «ملازمان حرم» را می‌دیدم. خودآگاه یا ناخودآگاهش را نفهمیدم اما برنامه جوری بود که حسابی بارانی کرد چشمانم را. خدا را شکر گفتم؛ الحمدلله هستند کسانی که در وادی هنر، غافل از رزمندگان غیور ما در میدان شام نباشند. بخش زیادی از برنامه در بهشت زهرای تهران می‌گذشت. در حالی که باران، نم‌نم می‌بارید، 2 زن، 2 شیرزن مشغول گفت‌وگو با یکدیگر بودند. آنکه سوال می‌پرسید، خود همسر شهید بود؛ همسر شهید داریوش رضایی‌نژاد. «عشق» و «اخلاص» اگر ملاک باشد، همه قواعد بی‌مبنای این دنیای دون، رنگ می‌بازد تا آنجا که مصاحبه‌کننده با همسر شهید مرتضی خدادادی از شهدای مدافع حرم، مادر آرمیتا رضایی‌نژاد باشد! وقتی 2 طرف گفت‌وگو، زبان هم را بفهمند و بالاتر، زبان دل هم را بفهمند، خروجی کار قطعا تماشایی‌تر می‌شود. در آن برنامه دیدم سرکار خانم دکتر شهره پیرانی پابه‌پای همسر شهید مرتضی خدادادی اشک می‌ریزد و گریه می‌کند، اما از سویی مراقب هم هست که این همه احساس و دلدادگی، آسیبی به اصل مصاحبه وارد نکند. محسناتی دارد «ملازمان حرم». اولی را که گفتم، لیکن دومی به‌روز بودن این برنامه است. صرفنظر از جماعتی قلیل که در ادعایی، هم عاری از بصیرت و معرفت، هم خلاف منطق و هم خلاف اعتراف دشمن، وانمود می‌کنند «امنیت ما مدیون فلان توافق است» واقعیت آن است که شاه‌بیت تمام اخبار این روزهای ما، همین مدافعان حرمند تا آنجا که قهرمان لیگ برتر فوتبال هم می‌آید و در اقدامی ارزنده، جام خود را به علمداران امنیت کشور تقدیم می‌کند. این همه در حالی است که بنا به جبر روزگار -که همه هم پذیرفته‌اند- کم و کیف جنگ و جهاد این جگرگوشه‌های وطن، آنقدرها هم رسانه‌ای نمی‌شود و معذورات زیادی در این باره هست اما چه باک که خون شهید، خود یک «پیام» است! رسانه متوجه باشد یا نباشد، پیام‌رسانی کند یا نکند، اندک خللی به اصل «پیام بودن خون شهید» وارد نمی‌شود اما این وسط، این را هم باید گفت؛ «زنده باد آن دوربین که هرگز پشت اسلحه علمداران عرصه امنیت کشور را خالی نمی‌کند». دوربین دوستانی که پیش از این، از دل امتحان سخت 88 سربلند بیرون آمدند، باید هم در رصد شهدای مدافع حرم و خانواده‌های صبور ایشان باشد. ما یک «جنگ اسلحه‌ها» داریم، یک «جنگ دوربین‌ها»! اگر برای بسیجیان خان‌طومان، «روزگار جنگ» است، برای بسیجیان جبهه رسانه، فراتر از «روزگار جنگ»، رسما «جنگ روزگار» است؛ آنجا که باید «ملازمان حرم» را بسازند و با همه کمبودها و سختی‌ها بسازند! هر کشور دیگری بود، دولت خود را ملزم به حمایت از عناصر خودجوش جبهه فرهنگی‌اش می‌کرد و مثلا وقتی می‌دید بچه‌هایی هستند و صمیمانه حاضر شده‌اند برای رزمندگان مشغول در میدان جنگ و جهاد، کار خطیر پیام‌رسانی را انجام دهند، همه جور امکانات را فراهم می‌کرد. اینجا اما دولت بویژه در جبهه هنر، فرورفته در نقش اپوزیسیون، به جای مددرسانی به این بچه‌ها، هنری را ترویج می‌کند که تجسمش همان مجسمه «هیچ» است! و البته چه بهتر! همان به «حضرات هیچ» در میدان هنر و «تقریبا هیچ» در میدان دیپلماسی، روی‌شان آن‌طرف باشد! دو صد ننگ بر سازندگان بی‌ادعای «ملازمان حرم» اگر بخواهد وزیر ارشادی پشت‌شان باشد که پیش چشم پسربچه خردسال شهید مدافع حرم، امنیت این مرز و بوم را مدیون فلان توافق می‌داند! دولتی که از «خان تومان» دفاع می‌کند، همان به پیامبران خون شهدای خان‌طومان را تنها رها کند! «دولتی نبودن» سومین حسن برنامه «ملازمان حرم» است! حسن چهارم «ملازمان حرم» اما نگاه فرامرزی این برنامه به شهدای مدافع حرم است. «مرتضی خدادادی» شهیدی است با شناسنامه افغانستانی، اما بسی ایرانی‌تر از فرزندان آن عالیجناب که سال 88 به دشمن گرای تحریم این ملت را دادند و بسی ایرانی‌تر از خود این فرد که همین چندی پیش با مضحک‌ترین توئیت ممکن، گرای توان نظامی فرزندان این دیار را به دشمن داد! «ملازمان حرم» مجموعه‌ای است 26 قسمتی که تاکنون 19 قسمت آن پنجشنبه‌ها از شبکه افق پخش شده. در همین 19 قسمت، 4 تن از شهدا، ملیتی غیرایرانی داشته‌اند.

این همه را نوشتم تا بگویم خدا قوت بچه‌ها! لنز دوربین شما خوب جایی را نشانه گرفته! مثل 88! مثل همه آن روزهای تلخ و شیرین که در دفاع از یک انتخابات باشکوه، هم‌قسم شده بودید! مثل همه آن روزهایی که به همین شماها و به همین نسل شهدای خان‌طومان طعنه می‌زدند؛ «بسیجی جبهه ندیده»! اینک، گرد و خاک جنگ، آن هم در جبهه‌ای به عظمت خان‌طومان، روی شانه مردانی از همین نسل ما، چون ستاره مشغول درخشش است! کیست که نداند من و شما به این ستاره‌ها بدهکارتریم؟!

الحق که آبروی ما را خریدند زیر شلاق آن همه نیش و کنایه! این رزمندگان، در جایی مشغول جنگ هستند که وطن نیست، بلکه در جایی که وطن هست، خبری از سایه شوم جنگ نباشد! مرحبا به آن اسلحه! احسنت به این دوربین! مرحبا به آن پیام! احسنت به این پیامبری!

***************************************


نام:
ایمیل:
نظر: