صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

دیدگاه >>  بین الملل >> اخبار برگزیده
تاریخ انتشار : ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۷:۴۷  ، 
شناسه خبر : ۲۹۱۱۰۷
امروزه اروپا و آمريكا را مي توان به عنوان يك « همكار رقيب » دانست كه مفهوم آن رقابت و همكاري در مسائل مختلف بين المللي است. با توجه به روابط ديرينه و عميق اتحاديه اروپا با آمريكا، اگر هم در مواردي تضاد مهمي بين آمريكا و اروپا بوجود آيد، سرانجام در استراتژي، اين دو بازيگر از يكديگر حمايت مي كنند.
پایگاه بصیرت / مجتبی محمدی

پس از برجام شاهد رفت و آمدهای دیپلماتیک مقامات اروپایی به ایران هستیم. افزایش این مراودات ظاهری، این سوال را مطرح می‌کند که آیا می شود اروپا را به عنوان شریک قابل اعتماد و یا شریک استراتژیک قلمداد کرد یا خیر؟ آیا می شود کشورهای اروپایی را رابطی قرار داد تا تحریم های آمریکا را که همچنان پس از برجام حفظ شده و ادامه دارد، دور زد یا خیر؟ برای اینکه به این سوالات پاسخ دهیم باید به نقش مداخله گر آمریکا در سیاست های اتحادیه اروپا توجه کنیم. زیرا با وجود اختلاف های متعدد بین آمریکا و اروپا در مسائل گوناگون، این دو بلوک سرانجام در قضیه برنامه هسته ای ایران با یکدیگر متحد شده و شدیدترین تحریم ها را ضد ایران وضع کردند. این که تا چه اندازه می توان در آینده پسابرجام به اروپا اعتماد کرد، علت نگارش یادداشتی است که در ادامه می‌آید.
اختلاف نظرها و شباهت دیدگاه آمریکا با اروپا در مسائل مهم
الف)-حقوق بشر: هرچند هر دو قدرت مساله حقوق بشر را دستاویزی برای اهداف استعماری خود و فشار بر نظام های مخالف خود قرار می دهند اما تعریفی که اروپا از حقوق بشر دارد متفاوت‌تر از آمریکا است. تفاوت این دو در نگاه این است که اروپا بیشتر روش های گفتگو و حداکثر تحریم را می پذیرد اما آمریکا بیشتر بر روش های سخت افزاری تأکید دارد.
ب)-فلسطین: در حالی که اروپا تا حدودی حقوق فلسطینیان را به رسمیت شناخته است اما آمریکا در این زمینه بی قید و شرط از رژیم جعلی اسرائیل و از طرح های آن حمایت می کند.
ج)-ایران و مسئله هسته‌ای: در مورد ایران، اتحادیه اروپا پس از فروپاشی شوروی و در دهه هفتاد سیاست به نسبت مستقلی اتخاذ می کرد. ولی پس از جنجالی شدن مسئله هسته ای ایران توسط امریکا و از سال‌های 2003، به مرور، هر چه بیشتر به سیاست های آمریکا که مبتنی بر فشار و تحریم بود، روی آورد.
سابقه ایستادگی اتحادیه اروپا در برابر آمریکا و تسلیم نشدن در برابر خواسته های آمریکا در مورد ایران بوده است. این مورد را در تحریم هایی که توسط آمریکا در دوران کلینتون انجام شده بود می توان دید. زیرا با فشارها و مخالفت های کشورهای اروپایی این تحریم ها (داماتو) بی اثر شد. بنابراین نقش آمریکا در سیاست های اتحادیه اروپا تا قبل از بحرانی شدن پرونده هسته ای ایران کم بود، اما پس از آن به مرور زمان بیشتر شده و به یک وحدت استراتژیک رسیدند.
درک درست از اروپا
در موارد دیگر نیز اختلاف هایی بین اروپا و آمریکا دیده شد. به عبارت دیگر، اروپا واقعیت اصلی ایران را نمی فهمد و در مقابل، ما نیز درک مناسبی از اتحادیه اروپایی و جایگاه آن نداریم. به این صورت که در یک مرحله زمانی چنان به اتحادیه اروپا نزدیک می شویم که این قدرت را کلید حل بحران های ایران می دانیم.
امروزه اتحادیه اروپا از نقش و جایگاه قابل توجهی در سطح جهان برخوردار است. اتحادیه اروپا یک مجموعه سیاسی- اقتصادی- تجاری با سابقه است که در بین اتحادیه های مختلف سیاسی- اقتصادی- تجاری جهان، حرفه ای ترین به حساب می آید. با توجه به اهمیت روزافزون اتحادیه اروپا در سطح معادله های بین المللی، نیاز به شناخت آن بیش از هر زمانی احساس می شود. دولت ایران می تواند یک استراتژی مشخص در برابر اتحادیه اروپا بر اساس دیدگاه واقع بینانه و تشخیص ظرفیت ها و توانایی های اروپا برنامه ریزی کند. بنابراین ایران باید ارزیابی کارشناسانه از عملکرد سی ساله روابط خود با اروپا به ویژه در دو دهه اخیر داشته باشد. نقاط ضعف و قوت خود را شناخته و الگوی جدید تعامل را در روابط خود با اتحادیه اروپا تعریف کند. همچنین گفتگوهایی هدف‌دار و متفاوت را با اتحادیه اروپا آغاز کند نه اینکه به وارد کننده صرف محصولات اروپایی شود.
اروپا به عنوان موازنه گر روابط ایران و آمریکا
دولت فعلی ايران مايل است كه از كشورهاي اروپايي به عنوان موازنه گر در برابر آمریکا استفاده كند، اما شرايطي كه بر اتحاديه اروپا حاكم است، مانع اقدام های انفرادي از سوي كشورهاي عضو مي شود. همچنين با توجه به علاقه كشورهاي اروپايي براي برقراري روابط با آمریکا، اين فرصت براي اتحاديه اروپا وجود دارد كه ضمن همكاري و همسويي با آمريكا از توان تأثيرگذاري بيشتري در بسياري از معادله های بين المللي از جمله ايران برخوردار شود. به اين معني كه با وجود برخی رقابت هاي تجاري و تاكتيك هاي متفاوت سياسي و تأكيدهای بيشتر اروپاييان در مقايسه با آمريكايي‌ها درباره مسائلي همچون حقوق بشر و مردم سالاری، اتحاديه اروپا در اصول و اهداف با آمريكا اشتراك نظر دارد. بنابراين در شرايط فعلي اين دو قدرت در تلاش هستند جهت مقابله با مشكلات جهاني با يكديگر همكاري كنند. نمونه بارز اين همكاري و همسويي، سير تحول ديدگاه اروپا در برابر پرونده هسته اي ايران بود.
نتیجه و پیشنهاد:
در نهایت باید گفت اختلاف نظر این دو قدرت در روش است نه در استراتژی. راه رسیدن به هدف متفاوت است. نقش و نفوذ آمریکا در سیاست های اتحادیه اروپا موردی بوده و تاثیرگذاری آن نیز طیفی از حداقل تا حداکثر را در بر می‌گیرد. به این صورت که اتحادیه اروپا در مواردی که منافع آن در همکاری با آمریکا بهتر تأمین شود با آمریکا همراهی کرده و در مقابل، نفوذ آمریکا نیز بیشتر خواهد شد؛ اما در مواقعی که لطمه جدی به منافع اروپا وارد شود، سیاست مخالفت و همراهی نکردن با آمریکا را در پیش خواهد گرفت و در حقیقت نفوذ آمریکا نیز به حداقل می رسد.
باید اشاره کرد که به دلیل قدرت نظامی و حتی اقتصادی بیشتر آمریکا نسبت به اتحادیه اروپا و تأثیرگذاری بیشتر آمریکا در حل مسائل بین المللی، اروپا نمی تواند سیاست مستقلی در همه مسائل بین المللی انتخاب کند.
بنابراین می توان این چنین گفت که اصل نفوذ آمریکا در سیاست های اتحادیه اروپا پذیرفته شده است، اما این نقش و نفوذ در مسائل مختلف بین المللی و در شرایط زمانی مختلف، حداقل یا حداکثر می شود. به عبارت دیگر، آمریکا سعی می کند در مسائل مختلف، اروپا را با خود همسو کند و اگر این کار امکان‌پذیر نباشد به ناچار به چند جانبه گرایی روی خواهد آورد. برای نمونه برای جنگ با عراق در سال 2003، آمریکا بدون مجوز از شورای امنیت و بدون رضایت و همکاری متحدان اصلی خود به عراق حمله کرد. اما پس از تلفات سنگینی که آمریکا پس از جنگ در عراق داشت، برای تقسیم هزینه‌ها بین سایر کشورها، حاضر شد تا برخی کشورهای اروپایی را در آینده عراق و تقسیم مسئولیت های آن سهیم کند. تجربه های تاريخي در سال‌هاي گذشته نشان داده است كه جهت گيري سال‌هاي گذشته ايران در توسعه روابط با كشورهاي اروپايي نتايج رضايت بخشي به همراه نداشته است. همچنان که بر سر باز شدن سوئیفت و مبادلات بانکی به دلیل ترس از تحریم آمریکا هنوز آنچنان که باید و شاید این مساله حل نشده است. كشورهاي اروپايي به دنبال امتيازگري از هر دو طرف مناقشه يعني ايران و آمریکا بوده اند. آن‌ها طی سال‌های پس از انقلاب همیشه از ايران به عنوان يك كارت برنده در مقابل آمريكا استفاده كرده اند.
بايد توجه داشت كه هر يك از دو قدرت به دنبال منافع خاص خود بوده و همكاري بین این دو تا جايي ادامه دارد كه به منافع دو طرف آسيب جدي وارد نشود. در همين اختلاف ها است كه ايران مي تواند از آن به سود خود بهره ببرد. براي نمونه مي توان به قانون داماتو و تحريم اقتصادي ايران اشاره كرد كه با مخالفت شديد اروپايي ها مواجه شد و آن را يك قانون فرا سرزميني دانسته و رد كردند. حتي در ادامه اروپايي ها قرارداد توتال را با ايران به امضاء رساندند. در حالي كه امريكا از رژیم صهیونیستی حمايت و با ايران دشمني مي كند، بيشتر كشورهاي اروپايي روابط ديپلماتيك خود را با تهران حفظ و در پي همكاري با ايران هستند و از رژیم صهیونیستی انتقاد مي كنند. علت اين رفتارهاي اروپا، جلب رضايت ايران نبوده، بلكه اروپا همانند هر بازيگر بين المللي به دنبال منافع خود است و براي حفظ منافع و هويت و سياست اتحاديه اروپا تلاش می‌کند.
امروزه اروپا و آمريكا را مي توان به عنوان يك « همكار رقيب » دانست كه مفهوم آن رقابت و همكاري در مسائل مختلف بين المللي است. با توجه به روابط ديرينه و عميق اتحاديه اروپا با آمريكا، اگر هم در مواردي تضاد مهمي بين آمريكا و اروپا بوجود آيد، سرانجام در استراتژي، اين دو بازيگر از يكديگر حمايت مي كنند. هر چند روابط ایران و اروپا در زمینه اقتصادی می تواند برای هر دو طرف مؤثرتر و مفیدتر از روابط سیاسی بینابین باشد لیکن باید فراموش نکرد که اتحادیه اروپا همچنان از سیاست معروف خود" هویچ و چماق" علیه جمهوری اسلامی ایران استفاده می کند و به هیچ وجه حاضر به کنار گذاشتن ایران از معادلات سیاسی خود نیست و تا زمانی که چنین سیاست دشمنی از سوی اتحادیه اروپا علیه ایران باقی باشد، امیدی به برقراری روابط استراتژیک در دیگر حوزه‌ها نمی‌رود.

نام:
ایمیل:
نظر: