بازنگاه مقایسهای به رهاوردها و تهدیدات بحران سوریه برای جبهه مقاومت و صهیونیستها
دستاوردهای بحران سوریه برای محور مقاومت
بحران سوریه در کنار خسارتهای فراوان مالی و جانی که به دولت و مردم سوریه و جبهه مقاومت تحمیل کرد، تهدیدها و چالشهایی را نیز علیه رژیم صهیونیستی ایجاد یا تقویت کرد که در واقع، میتوان از آنها تحت عنوان دستاوردهای بحران سوریه برای جبهه مقاومت اسلامی در غرب آسیا نام برد. برخی از این دستاوردها عبارتند از:
1ـ افزایش تجربههای جنگی جبهه مقاومت
اولین دستاورد این بحران برای حزبالله، ایران و حتی روسیه، کسب تجربه جنگی جدید بود که تا پیش از بحران سوریه آن را تجربه نکرده بودند، برای نمونه ارتش روسیه که پس از جنگ افغانستان در هیچ جنگی شرکت نکرده است، نیروهایش را برای کسب تجربه حضور در جنگ مدام تغییر میدهد تا همه ارتش این کشور تجربه جنگی به دست آورد. ما در جنگ با صدام درگیر جنگی کلاسیک در دوسوی خاکریز بودیم و پس از جنگ تحمیلی هم با تهدید آمریکا مواجه شدیم که الگوی جنگ نامتقارن را طراحی کردیم، اما به یکباره وارد بحران سوریه شدیم که در آن با یک دشمن کاملاً متفاوت روبهرو شدیم که ادعای اسلامی بودن داشته و دارد و با انگیزه بسیار بالایی میجنگد. افزون بر اینکه این دشمن به سبب حضور در افغانستان، یمن، بوسنی و... تجربه جنگی بالایی هم دارد و با انواع سلاحها و تاکتیکهای جدید نظامی آشنا است و حتی در مسائل رسانهای و فضای مجازی و عملیات روانی نیز بسیار ماهرانه عمل میکند؛ همه این ویژگیها دست به دست هم میدهد تا در بحران سوریه با دشمن عجیب و غریبی روبهرو باشیم. بحران سوریه ترکیبی است از جنگ چریکی، کلاسیک و شهری، یعنی ویژگی هر سه را به صورت همزمان دارد که هر یک از این جنگها به تنهایی دشواریهای خاص خود را دارد. حالا فرض کنید بخواهید هر سه را به صورت همزمان اداره و مدیریت کنید و این برای ما و محور مقاومت تجربه خیلی خوبی شد. لذا امروز صهیونیستها به شدت نگران تجربه جدید حزبالله در سوریه هستند و میدانند در جنگ بعدی میان رژیم صهیونیستی و حزبالله، حزبالله دیگر دفاع نخواهد کرد؛ بلکه وارد فلسطین اشغالی خواهد شد و سرزمینهای اشغالی را آزاد خواهد کرد؛ موضوعی که سیدحسن نصرالله هم به صراحت اعلام کرد. علاوه بر این، در این بحران، تجارب بسیار ارزشمندی در مباحثی چون؛ توپخانه، موشکی، پهپاد و بهداری رزمی به دست آمد که میتوان گفت در برخی از این زمینهها مانند پهپاد به باشگاه قدرتهای بزرگ جهانی وارد شدهایم.
2ـ وسعت یافتن میدان عمل حزبالله لبنان
دومین دستاورد این بود که حزبالله در بحران سوریه مجبور شد در یک مساحت وسیع جغرافیایی بجنگد. در واقع، میدان جنگی حزبالله در همه این سالها فقط به جنوب لبنان محدود بود و حتی پس از فرار صهیونیستها از جنوب لبنان این میدان محدودتر هم شده بود و تنها در خط مرزی حضور داشت؛ یعنی چیزی حدود 70، 80 کیلومتر، اما به یکباره در این بحران از این محدوده به کشوری آمد که مساحت آن 18 برابر کل لبنان است. خود این موضوع زمینهساز ایجاد سازوکارها و تشکیلات لازم برای اداره جنگ شد که این ساختارسازی را میتوان نوعی دستاورد بزرگ برای حزبالله دانست، به گونهای که خود صهیونیستها اعلام کردهاند امروز حزبالله شبیه ارتشهای مهم و توانای جهان عمل میکند و در سطح ارتشهای قدرتمند تجهیزات دارد.
3ـ حضور نیروهای مقاومت در جبهه جولان
سومین دستاورد، فعال شدن جبهه جولان است. باید گفت که از سال 1973 و در آخرین جنگ میان اعراب و رژیم صهیونیستی که در آن سوریه نقش محوری داشت، در جبهه جولان حتی یک گلوله شلیک نشده است؛ به همین دلیل همواره در لبنان به حزبالله کنایه و طعنه میزدند که اگر مقاومت خوب است، چرا سوریه در جولان مقاومت نمیکند؟ مبارزه تنها باید در لبنان باشد، البته دلیل این مسئله واضح بود؛ چون دولت در لبنان افزون بر آنکه از حزبالله حمایت نمیکرد، توطئه هم میکرد و به همین دلیل رژیم صهیونیستی هنگام حمله به لبنان نمیتوانست به ارتش این کشور حمله کند و فقط مقاومت را مورد هجوم قرار میداد؛ اما اگر در جولان مقاومت شکل میگرفت و درگیری رخ میداد، همه میدانستند که دولت سوریه از مقاومت حمایت میکند؛ بنابراین میان دولت سوریه و رژیم صهیونیستی جنگ صورت میگرفت، این در حالی است که پایتخت سوریه فقط 45 کیلومتر با مرز سرزمینهای اشغالی فاصله دارد و در صورت بروز درگیری به شدت در معرض خطر قرار میگرفت. اما در جنگ وقتی مسلحان به جولان رفتند و در درعا حضور یافتند، این فرصت فراهم شد که برای مبارزه با مسلحان و با عنوان اینکه رژیم صهیونیستی از مسلحان حمایت میکند، در جولان مقاومت تشکیل شود. البته صهیونیستها بارها از طرق مختلف پیغام دادهاند که ما شکلگیری مقاومت در جولان را تحمل نمیکنیم.
4ـ گسترش فرهنگ شهادت در خانوادههای لبنانی
چهارمین دستاورد نزدیکی بیش از پیش خانوادههای شهدا با حزبالله است. یکی از مسئولان اجتماعی حزبالله میگفت، وقتی با رژیم صهیونیستی درگیر بودیم و شهید میدادیم، واقعاً برایمان مشکل بود که چگونه به خانواده شهید بگوییم، در حالی که همه در جنگ با رژیم غاصب صهیونیستی متفقالقول بودند؛ اما در جنگ سوریه اوضاع کاملاً دگرگون شده بود و این خانواده شهید بود که به ما دلداری میداد و میگفت نکند به دلیل اینکه فرزند ما شهید شده است، شما سست شوید! فرزند ما برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) شهید شده است.
5ـ افزایش روحیه جنگآوری نیروهای مقاومت
پنجمین دستاورد بحران سوریه برای ما این است که در این میدان با دشمنی جنگیدیم که وحشی است و از مرگ نیز هراسی ندارد. این دشمن در سختترین وضعیت هم میجنگد و پیش میرود. نتیجه روحی و روانی غلبه ما بر چنین دشمنی این است که به این جمعبندی میرسد که تقابل با ما چقدر دشوار خواهد بود و طبیعتاً وحشت این رژیم از ما چندین برابر خواهد شد. این موضوع، هم عامل بازدارندگی است و هم در صورت آغاز درگیری یک برگ برنده خواهد بود که دشمن با ترس و نگرانی در برابر ما قرار خواهدگرفت.
6ـ افزایش وفاق ملی در لبنان به نفع حزبالله
ششمین دستاورد، ایجاد وفاق ملی در لبنان از سوی حزبالله است که در نوع خود دستاورد بسیار مهمی است. چنانکه جریانهای سیاسی مختلف در لبنان تلاش کردند تا فردی غیر از گزینه حزبالله برای ریاستجمهوری این کشور انتخاب شود که موفق نشدند و در نهایت میشل عون گزینه مدنظر حزبالله انتخاب شد.
7ـ موفقیت حزبالله در از بین بردن گروههای تکفیری در داخل لبنان
در ابتدای بحران، وضعیت لبنان نیز بسیار پیچیده و نگرانکننده بود و انفجارهای لبنان به ویژه در ضاحیه، حمله به سفارت ایران و دیگر حوادث بر این نگرانیها افزوده بود؛ حتی شهر طرابلس از اختیار دولت لبنان خارج شده بود و عملاً در آنجا عدهای پرچم داعش را بلند کردند؛ ولی حزبالله با کار نظامی و فراتر از آن با کار اطلاعاتی بساط همه آنها را برچید.
8ـ تضعیف شدید اقدامات صهیونیستها در جهت تروریست نامیدن حزبالله
هشتمین دستاورد بحران سوریه تضعیف شدید صهیونیستها برای تروریست اعلام کردن حزبالله است. دلیل آن هم واضح است؛ اول آنکه در لبنان حزبالله قهرمان ملی شده و نقش مهمی در نابودی تروریسم در این کشور داشته است. در بحث سوریه هم طرف مقابل حزبالله، داعش و گروههای تکفیری هستند که همه جهان به تروریست بودن آنها اذعان دارند. به همین دلیل وقتی جان کری، وزیر وقت خارجه آمریکا به بیروت آمد، در مصاحبهای در فرودگاه گفت که ما میتوانیم علیه گروههای تروریستی با حزبالله کار کنیم. جملهای که جنجال بزرگی به پا کرد و انگار 14 مارسیها در لبنان تیر خلاص خوردند و صهیونیستها فریادشان به هوا رفت که ما میگوییم حزبالله تروریست است؛ ولی وزیر خارجه آمریکا از همکاری با حزبالله علیه تروریسم میگوید!
9ـ افزایش حضور مردمی ایران و حزبالله در لایههای اجتماعی سوریه
حضور عمیق مردمی حزبالله در لایههای اجتماعی سوریه، دستاورد دیگری است که در این بحران به دست آمد، اما در گذشته چنین شرایطی فراهم نبود. ایران و سوریه چندین دهه است که با یکدیگر رابطه دارند؛ اما این رابطه تا پیش از بحران در این کشور از طریق رأس هرم بود؛ اما امروزه در حوزه اجتماعی و در دل مردم سوریه جایگاه و احترام ویژهای داریم.
10ـ حضور روسیه در کنار جبهه مقاومت
اساساً ساختار، سلاح و آموزشهای ارتش سوریه روسی است و همواره مستشاران روسی که تعدادشان کم هم نیست، در این کشور حضور دارند؛ اما تا پیش از مهر سال 94 روسیه در این بحران فقط به حمایت سیاسی بسنده کرده بود؛ از این رو وقتی روسیه پای کار آمد، سطح و جایگاه بحران تغییر کرد؛ زیرا روسیه عضو ثابت شورای امنیت است و حق وتو دارد؛ بنابراین در تغییر معادلات بسیار تأثیرگذار است. در واقع، آمریکاییها و صهیونیستها نمیتوانند به روسیه اتهام حمایت از تروریست بزنند. به این ترتیب، وقتی روسیه اعلام کرد برای مبارزه با تروریسم وارد میدان شده، معادلات متفاوت شد.
11ـ رسوایی رژیم صهیونیستی
صهیونیستها در بحران سوریه در دو حوزه با شکست فاحش و رسوایی مواجه شدند؛ یکی پیشبینی درباره ماندگاری نظام سوریه بود که ایهود باراک در مصاحبهای در روزهای آغازین بحران کار نظام سوریه را تا دو هفته تمام شده اعلام کرد؛ اما این پیشبینی کاملاً غلط از آب درآمد و نظام سوریه پابرجا ماند. این اشتباه همه توان اطلاعاتی و تحلیلی رژیم صهیونیستی را زیر سؤال برد. موضوع دوم، حمایت علنی و همهجانبه این رژیم از تروریسم تکفیری بود که این امر سبب شد افکار عمومی به سهولت بپذیرد که رژیم صهیونیستی و تروریستها در یک جبهه قرار دارند.
12ـ از بین رفتن تصور قدرت تعیینکنندگی رژیم صهیونیستی
دستاورد مهم دیگری که بحران سوریه برای محور مقاومت به ارمغان آورد، از بین رفتن این تصور بود که رژیم صهیونیستی قدرت تعیینکنندگی دارد. پیش از این، تصور میشد رژیم غاصب صهیونیستی در هر جنگی ورود کند، پیروز است و جنگ را به نفع خود فیصله میدهد؛ اما ابتدا در جنگ 33 روزه، جنگ 22 روزه، جنگ 8 روزه و حالا هم در این بحران هیمنه این رژیم فروپاشید و مشخص شد رژیم صهیونیستی دیگر توان تعیینکنندگی ندارد.
دستاوردهای بحران سوریه برای رژیم صهیونیستی
بیتردید، یکی از طراحان و عاملان یا حداقل منتفعان اصلی بحران سوریه، رژیم غاصب صهیونیستی است. این رژیم برای حفظ و بقای موجودیت و امنیت خود همواره به دنبال بحرانسازی و تجزیه کشورهای منطقه غرب آسیا بوده است که موج بیداری اسلامی و طراحی کاریکاتوری از آن در سوریه، این فرصت را به آنها داد. صهیونیستها در بحران سوریه اهداف بزرگی را دنبال میکردند که در مقاطعی به بخشی از آنها نیز دست یافتند. برخی از دستاوردهای این بحران برای این رژیم جعلی را میتوان به صورت زیر برشمرد:
1ـ تعمیق شکاف میان شیعه و سنی
اولین دستاورد بحران سوریه برای رژیم صهیونیستی تعمیق شکاف میان شیعه و سنی است. بسیار بدیهی است که وحدت جهان اسلام بزرگترین خطر و تهدید برای رژیم صهیونیستی و جبهه استکبار است؛ به همین دلیل سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» همواره جزء سیاستهای اصلی جبهه استکبار، به ویژه رژیم صهیونیستی بوده و آنها همیشه به دنبال تعمیق این اختلاف هستند.
این اختلافها به صورت تاریخی وجود داشته، به ویژه آنکه عربستان نیز به این اختلافات دامن زده است. اوج این اختلافات که از عراق شروع شد، به انفجار حرم امامین عسکریین(ع) در سامرا در سال 2006، یعنی پنج سال پیش از آغاز درگیریها در منطقه برمیگردد. عراق در جهان عرب، میان اهل سنت و در رأس آنها عربستان از جایگاه ویژهای برخوردار است؛ چرا که قرنها پایتخت عباسیها و اوج شکوفایی حکومت عباسی در بغداد بوده و عربستان مدعی برادر بزرگی منطقه تحت هیچ شرایطی نمیتواند وضعیت امروز عراق را که قدرت در دست شیعیان باشد، بپذیرد. این نکته هم بسیار جالب توجه است که ایران، صدام را سرنگون نکرد؛ بلکه این آمریکا بود که از خاک کشورهای عربی، مانند بحرین و کویت به عراق حمله کرد؛ اما عربستانیها این را به پای ایران میگذارند.
2ـ خود درگیری ارتشهای عربی و فراموشی مسئله فلسطین
با تعمیق اختلافات شیعه و سنی حاشیه امنی برای صهیونیستها فراهم شده است؛ به گونهای که صهیونیستها به طور رسمی در اجلاس هرتزلیا گفتند که از ابتدای تأسیس تا به امروز، هیچگاه مانند حالا از نظر امنیتی شرایطشان مطلوب نبوده است. همچنین اعلام کردند، اکنون هیچ تهدیدی از سوی ارتشهای عربی علیه آنها وجود ندارد. در واقع، مبتنی بر نگاه راهبردی صهیونیستها به مسئله ارتشهای عربی، کشورهای عربی آنچنان در مسائل خود درگیر شدهاند که در صورت داشتن اراده برای پرداختن به مسئله فلسطین هم دیگر توان و فرصت آن را ندارند. این اتفاق بزرگترین دستاورد برای رژیم صهیونیستی است.
3ـ فرسایش توان جبهه مقاومت/ سومین دستاورد و هدف در این بحران برای رژیم صهیونیستی این بود که این جنگ را به جنگی گسترده، طولانی، فرسایشی و پرهزینه از نظر اقتصادی و تلفات انسانی برای جبهه مقاومت تبدیل کند. از نظر صهیونیستها بحران سوریه بسیار مطلوب بود؛ چرا که به زعم باطل آنها، ایران و حزبالله کاملاً در این بحران اسیر شده، همه توان خود را مصروف حفظ نظام سوریه میکنند. در چنین شرایطی نه ایران میتوانست تهدید تلقی شود و نه حزبالله. بر همین اساس میگویند از نظر امنیتی شرایط مطلوبی داریم و این جنگ باید همچنان ادامه داشته باشد.
4ـ از بین رفتن قبح رابطه با رژیم صهیونیستی/ چهارمین دستاورد برای رژیم صهیونیستی در این بحران از بین رفتن قبح رابطه با رژیم صهیونیستی است. این رژیم به اندازهای میان ملتهای مسلمان بدنام است که تا پیش از بحران سوریه دولتهایی که با رژیم صهیونیستی رابطه داشتند، یا باید این تماس را مخفی میکردند یا اگر مانند مصر در دوران سادات آشکارا با این رژيم رابطه برقرار میکردند، باید تاوان این اقدام را میدادند، همانطور که سادات تاوان داد و کشته شد؛ اما بحران سوریهـ به صورت غیر مستقیمـ سبب شد با طرح استدلالهای عجیب و بیمبنایی، همانند تهدید قریب و بعید (به این معنا که اکنون با دو دشمن روبهرو هستیم؛ یکی صهیونیستها و آمریکاییها که دشمن دور هستند و دیگری ایران و شیعیان که دشمن نزدیک هستند و هیچ انسان عاقلی دشمن نزدیک را رها نمیکند و برود با دشمن بعید مقابله کند؛ پس اول باید تهدید شیعیان را برطرف کنیم و بعد به سراغ صهیونیستها برویم) پایان دشمنی با رژیم صهیونیستی را توجیه کردند و تا آنجا پیش رفتند که در رسانههای وابسته به همین دولتها نوشته شد: «ایران به دشمن بزرگ تبدیل شده است و اگر لازم باشد علیه ایران با رژیم صهیونیستی متحد میشویم!»
5ـ فاصلهگیری حماس از جبهه مقاومت/ اشتباه راهبردی حماس، دستاورد دیگر رژیم صهیونیستی بود. تلقی حماسیها در سال 2011 این بود که یک موج اخوانی در تونس، مغرب، یمن، مصر، ترکیه، قطر و... به راه افتاده است که این کشورها را در اختیار آنها قرار میدهد. آنها به این جمعبندی رسیدند که ما دیگر به همپیمانان تاریخی خود نیاز نداریم، نه به سوریه نیاز داریم، نه به ایران و حزبالله و وقتی بحران سوریه آغاز شد، به سوریه پشت کردند. خالد مشعل رفت و در غزه پرچم معارضان سوریه را به دست گرفت؛ اما در عرض یک سال وضعیت دگرگون شد، اخوانیها سقوط کردند، در یمن آن اتفاقات افتاد و سیر حمایتهای ترکیه و قطر رو به کاهش گذاشت. حماس هر دو طرف را از دست داد و به عنوان مهمترین و قویترین گروه فلسطینی ضربه خورد که هم آسیبی جدی برای مقاومت بود و هم دستاورد بزرگی برای رژیم صهیونیستی به شمار میآمد.
حرف آخر/ در پایان، گفتنی است باید با تدابیری دستاوردهای جبهه مقاومت تثبیت و تقویت شود و در مقابل تهدیدات رژیم صهیونیستی از قِبَل بحران سوریه و مداخلات منطقهای افزایش یابد. این موضوع منوط به عواملی است که زنده نگه داشتن مسئله فلسطین در حوزه سیاسی، رسانه و افکار عمومی در راستای وحدتبخشی به جهان اسلام یکی از مهمترین آنهاست. فلسطین باید همچنان سوژه اول جهان اسلام باشد و باقی بماند تا رژیم صهیونیستی به مثابه دشمن شماره یک جهان اسلام و مانع بزرگ ترویج و توسعه آیین پیامبر اعظم(ص) و مسبب اصلی اختلافات مذهبی مسلمانان معرفی شود. تعمیق روابط اقتصادی، هنری، دانشگاهی، اجتماعی و مردمی میان ایران و سوریه و تلاش برای تحکیم روابط دمشق با دیگر کشورهای اسلامی و دوست گام مهم دیگری است که میتواند در ثبات و امنیت آینده منطقه حساس غرب آسیا نقشآفرینی کند.