«ای ابوسعید! به همان علتی که پیامبر با قبایل بنی ضمره و بنی اشجع و با اهل مکه زمانیکه از حدیبیه بر می گشت، صلح نمود، من هم با معاویه صلح نمودم؛ با این تفاوت که اهل مکه کفار به تنزیل هستند و معاویه و یارانش کفار به تأویل می باشند.»
28 صفر سال روز شهادت سبط اکبر رسول خدا (ص)، امام حسن مجتبی (ع) است. شخصیت کریمانه و سیره اجتماعی آن حضرت نسبت به دوست و دشمن، از ایشان شبیه ترین مردم در خلق و خوی و خلقت، به پیامبر اعظم (ص) ساخته است. حلم و بزرگواری ایشان به اندازه ای بود که حتی دشمنان آن حضرت را شرمنده می کرد. مروان یکی از آنها بود که پس از آن که امام حسن مجتبی (ع) را بسیار آزار داد، گفت من این کارها را با کسی کردم که حلم و بردباری او با کوه ها برابری می کرد.
شخصیت امام حسن مجتبی همچون جد بزرگوارشان، پیامبر اکرم (ص) الگوی یک انسان کامل بود که در تمامی ابعاد آن حلم و بردباری همچون نگینی می درخشید. بردباری در حوزه اقتصادی، در حوزه نظامی، در حوزه سیاسی و حکومتی که در هر مورد می توان مثال های بی پایانی را برشمرد، اما باید گفت صبر و حلم امام حسن (ع) تنها محدود به روابط ایشان با افراد نبود، بلکه ایشان از این صفت نیکو برای حفظ کیان اسلام و جان شیعیان بهره می برد.
بدیهی است که هدف رسالت پیامبران و پس از ایشان، اهل بیت (ع) حفاظت و نگهداری از شریعت اسلام در اجتماع و رهبری جامعه است. پیامبر (ص) همه حرف های خود را مستقیم از خدا می گرفت و اهل بیت (ع) با واسطه پیامبر، اما وظایف همه معصومین (ع) یکسان است. اهل بیت وظیفه داشتند مردم را به عمل به دستورات دینی دعوت کنند، بکوشند مردم به اخلاق دینی عمل کنند و معارف دین در عمق و جان مردم جای گیرد. [1]
این کارها را پیامبر (ص) انجام دادند. همین کارها را امیرالمومنین (ع) انجام دادند و بعد از رحلت ایشان، حضرت مجتبی (ع) و حضرت سیدالشهدا (ع) هم انجام دادند. با این حال دیرزمانی است که برخی از مغرضان و افراد جاهل به سیره امام مجتبی (ع) خرده می گیرند و می گویند: چرا امام حسن مجتبی (ع) همچون برادر بزرگوارشان در برابر ظلم و ستم معاویه قیام نکردند؟ اگرچه در پاسخ به این سوال که از همان ابتدای صلح امام حسن (ع) توسط برخی از نزدیکان ایشان مطرح شد و تا به امروز نیز ادامه دارد، دیدگاه های مختلفی مطرح شده است که عمده آن به تفاوت شرایط حاکم بر زمانه حسنین (ع) می پردازد، در این نوشتار بر آنیم تا ارتباط هر دو رویکرد صلح و جهاد را با تداوم رسالت پیامبر (ص) نشان دهیم. یعنی به همان اندازه که سیدالشهدا (ع) با ایثار جان خود، روح اسلام و رسالت پیامبر (ص) را زنده نگه داشت، به همان اندازه هم امام حسن (ع) با خصلت والای حلم و صبر انقلابی خود، اساس اسلام را از خطری عظیم حفظ کرد.
صلح و جنگ در سیره رسول خدا (ص)
در قرآن کریم هم دستور به جنگ و جهاد و هم دستور به صلح داده شده است. آیات زیادی راجع به جنگ با کفار و مشرکین است، مانند: «وَ قاتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَکُم؛ در راه خدا با کسانی که با شما می جنگند بجنگید». و آیات دیگری درباره صلح وارد شده است: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَي اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ؛ اگر به صلح گراییدند تو نیز بدان گرای و بر خدا توکل نما که او شنوای داناست.» بنابراین اسلام نه صلح را به عنوان یک قانون ثابت می پذیرد و نه در همه شرایط جنگ را توصیه می کند، بلکه هر کدام از این دو را تابع شرایط خاصی می داند. پیامبر اسلام (ع) که خود قرآن ناطق هستند در بدر و احد و احزاب با مشرکین می جنگد و قرارداد صلح با قبایل بنی ضمره و بنی اشجع و نیز در حدیبیه با سرسخت ترین دشمنان اسلام، یعنی مشرکین مکه، امضا می کند.
کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی در پاسخ به ابوسعید عقیصا که چرا با معاویه صلح نمودی؟ همین موضوع را یادآور می شوند و می فرمایند: ای ابوسعید! آیا من حجت خدای تعالی بر خلقش نیستم و امام بعد از پدرم علی بر مردم نمی باشم؟ آیا من آن کسی نیستم که رسول خدا درباره من و برادرم فرمودند: حسن و حسین امامند، چه قیام کنند و چه صلح کنند؟ پس من چه قیام می کردم و چه صلح می نمودم، امام هستم. ای ابوسعید! به همان علتی که پیامبر با قبایل بنی ضمره و بنی اشجع و با اهل مکه زمانیکه از حدیبیه بر می گشت صلح نمود، من هم با معاویه صلح نمودم؛ با این تفاوت که اهل مکه کفار به تنزیل هستند و معاویه و یارانش کفار به تأویل می باشند... . [2]
صلح پیامبر در حدیبیه
در ذی القعده سال ششم هجری، رسول خدا (ص) تصمیم به انجام عمره گرفت و به همراه 1500 تن از مردم مدینه به سمت مکه حرکت کرد. به فرمان پیامبر، مسلمانان برای اینکه نشان دهند قصدشان جنگ نیست، احرام بستند و سلاحی جز سلاح مسافر (شمشیر در نیام) برنداشتند. قریش چون از قصد پیامبر (ص) آگاه شد برای ممانعت از ورود ایشان، جنگجویان خود را در خارج از مکه مستقر کرد و خالدبن ولید را با دویست سوار به مقابله با مسلمانان فرستاد. پيغمبر در جايي كه حديبيه نام دارد و آغاز سرزمين هاي حرام است، فرود آمد و به مردم مكه پيغام داد ما براي زيارت آمده ايم نه براي جنگ، اما قريش نپذيرفت. سرانجام مصالحه نامه اي به نام حدیبیه ميان پيامبر و مردم مكه امضا شد، که در آیات قرآن در سوره فتح از آن به «فتح مبین» یاد شده است، چرا که در حقیقت امضای این پیمان پیروزی بزرگی برای مسلمانان بود.
شناخت حقیقت اسلام؛ پیروزی بزرگ در صلح نبوی و حسنی
بزرگ ترین آفت برای اسلام، بی بصیرتی و عدم شناخت نسبت به حقیقت اسلام است. در همان زمان حیات پیامبر اسلام (ص) مسلمانان به سه دسته مخلصین، منافقین و ریاکاران و ظاهر سازان و در نهایت قشری که از نظر ایمان در درجه پایین قرار داشتند، تقسیم می شدند. [3] در ماجرای صلح حدیبیه می بینیم انعطاف پیامبر که ناشی از اطلاع ایشان از فواید پیمان بود، موجب اعتراض و خشم برخی از صحابه شد و حتی سخنان درشت و سوالات طعنه آمیزی در مورد پیامبر از آنان شنیده می شد. اعتراض ها به گونه ای بود که وقتی صلح نامه نوشته شد، رسولخدا (ص) به صحابه خود فرمودند: «بلند شوید و شتران خود را قربانی کنید، سر خویش را بتراشید.»؛ اما هیچ یک از آنان به فرمان پیامبر (ص) اعتنایی نکردند. رسول خدا (ص) سه بار این را تکرار کرد و هیچ کس اجابت نکرد. بعد از مدتی عده ای از اصحاب سرهای خود را تراشیدند که پیامبر برای آنها طلب رحمت کرد. [4]
البته شرایط در دوران امام حسن مجتبی (ع) در وضعیت بدتری قرار داشت و دیگر بزرگان و صحابه زمان پیامبر و حضرت امیر (ع) حضور نداشتند. مورخان گفته اند 36 تن از رزمندگان غزوه بدر، که آخرین ستارگان تابناک ایمان و عقیده از زمان پیامبر بودند در نبردهای جمل، نهروان و صفین به شهادت رسیدند که ضربه ای کوبنده بر پیکر لشگریان عراق بود. امام حسن در این باره فرمود: سوگند به خدا، من حکومت و خلافت را تسلیم معاویه نکردم، مگر بدان سبب که یارانی برای نبرد با او نیافتم. چنانچه همراهانی می داشتم شب و روز با وی (معاویه) جنگ می کردم، و (آنقدر) نبرد علیه او را ادامه می دادم تا خداوند بین ما حکم کند.
در جای دیگر ایشان در توصیف مردم زمانه خود می فرمایند: ملت ها صلح می کنند در حالی که از ستم زمامدارانشان در وحشتند، ولی من صلح می کنم در حالیکه از ستم یاران خود در وحشتم، شما را برای جهاد با دشمن برانگیخته ام به پای نخواستید. حقیقت را به گوش شما خواندم، ولی نشنیدید و هنوز سخنانم پایان نیافته، مانند قوم سبأ پراکنده شدید و در لباس پند و اندرز، همدیگر را فریب دادید... [5]
علاوه بر این، سرزمین شام در زمانه امام حسن مجتبی (ع)، حکم مکه در زمان حاکمیت قریش را داشت. شام به جهت حکومت معاویه به گونه ای بود که مردم هیچ آشنایی با اسلام حقیقی نداشتند و اسلام در نظر آنها حکومت معاویه بود. در واقع معاویه یک استبداد و استحاله فرهنگی وسیعی را در سرزمین شام ایجاد کرده بود و اجازه نمی داد که کمترین خبر و حدیثی از رسول الله در این میان جامعه شام ترویج شود و مردم این جامعه اطلاعات بسیار اندکی نسبت به اسلام داشتند و اسلامی را که معاویه به آنان معرفی کرده بود، تنها نسخه صحیح می دانستند. معاویه امام حسن(ع) را در مقابل چنین مردمانی قرار داده بود و حتی در خود مدینه کاری کرده بود که بعد از نمازهای جماعت و در نمازهای جمعه، امام علی(ع) را لعن و نفرین کنند و ایشان را یک بی نماز بی دین معرفی می کرد.
در چنین شرایطی تنها صبر و پایداری بود که می توانست حقیقت اسلام را برای همراهان نادان و ظاهربین و دشمنان غافل و بی دین آشکار کند. چرا که در مقابل صلح نبوی و حسنی، قریش و معاویه دو راه بیشتر نداشتند، یا مواد صلح نامه را بپذیرند که در این صورت زمینه برای اجرای صحیح قوانین اسلام و گسترش آن فراهم می شد و یا اینکه مواد معاهده را زیر پا می گذاشتند، که قریش و معاویه راه دوم را برگزیدند. در این صورت مردم به چهره ریاکارانه و عدم تعهد معاویه پی می بردند. همین مردم کوفه وقتی بیست سال حکومت معاویه را چشیدند و زجرهای زمان معاویه را دیدند و برنامه های ضدانسانی، تهدید، گرسنگی معاویه علیه خود را تحمل نمودند، به دنبال راه چاره برآمدند. از این رو حدود 18 هزار نامه به امام حسین (ع) نوشتند و برای همکاری با آن حضرت اعلام آمادگی کردند. تا اینجا با وجود عدم پایبندی معاویه به تعهدات خود، صلح امام حسن آگاه کننده بود و توانست کوفیان را به امام حسین (ع) ترغیب کند، اما همراهی کامل آنان با امام حسین و هوشیاری در مقابل امویان، نیازمند عدم دنیاطلبی خواص این جامعه بود که این مهم وجود نداشت و خواصی همچون شریح قاضی، از شجاعت لازم برخوردار نبودند که در مقابل ابن زیاد بایستند و مردم را نسبت به توطئه او آگاه کنند و به گفته رهبر معظم انقلاب این خواص دنیاطلب زمینه حادثه عاشورا را فراهم کردند. بنابراین امام حسن (ع) تا جایی که فرصت و توان داشت، با صلح عالمانه خود، کلیت اسلام را حفظ کرد و همچنین جامعه کوفه را نسبت به فریبکاری امویان و معاویه آگاه نمود و تا حدی هم در این آگاه سازی موفق بود، اما در ادامه این خواص دنیاطلب بودند که سبب انحراف جامعه شدند.[6]/
منابع:
[1] طرح بنی امیه نابودی اسلام بود/ حق امام مجتبی (ع) بر تمام اسلام، بازیابی شده در تاریخ 24 آبان 1396 به آدرس:
https://www.mehrnews.com/news/3999147/
[2] چرا امام حسن (ع) صلح نمود و امام حسین (ع) به جنگ پرداخت، (1382)، مبلغان، شماره 40.
[3] آیت الله مصباح یزدی: حیات اسلام مرهون تدبیر و صبر امام حسن (ع) است، بازیابی شده در تاریخ 24 آبان 1396 به آدرس:
http://hawzahnews.com/TextVersionDetail/316787
[4] غزوه حدیبیه، بازیابی شده در تاریخ 24 آبان 1396 به آدرس:
http://wikifeqh.ir/
[5] صبر امام حسن (ع) مقدمه حماسه حسینی، بازیابی شده در تاریخ 24 آبان 1396:
http://news.irib.ir/2014-12-10-06-21-12/item/59834-
6- جهت مطالعه بیشتر به سخنرانی رهبر معظم انقلاب در دیدار فرماندهان لشکر 27 محمد رسول الله(ص) در 20 خرداد 1375 مراجعه کنید.