اکنون که در سایهی تحولات منطقه و مبارزه جدی و صادقانه با تروریسم و موفقیت در این مبارزه، جمهوری اسلامی به قدرت تعیین کننده و بلا منازع منطقه تبدیل شده است، به نظر میرسد که شرایط بیش از پیش برای این کشور، جهت ایجاد نظم منطقه ای مطلوب خود فراهم شده است
اکنون که در سایهی تحولات منطقه و مبارزه جدی و صادقانه با تروریسم و
موفقیت در این مبارزه، جمهوری اسلامی به قدرت تعیین کننده و بلامنازع
منطقه تبدیل شده است، به نظر میرسد شرایط بیش از پیش برای این کشور،
جهت ایجاد نظم منطقه ای مطلوب خود فراهم شده است. در این میان، تئوری ثبات
هژمونیک، امکانات نظری این امر را فراهم میکند.
ثبات هژمونیک نظریه ای است که تأکید دارد هرگونه ایجاد قاعده، رژیم و برقراری نظمی منوط به وجود یک هژمون (قدرت برتر) و حمایت و پشتیبانی آن از اجرای قواعد و برقراری نظم است. بر این اساس، میتوان گفت که باتوجه به قدرت گیری روز افزون جمهوری اسلامی ایران در منطقه و پیروزی های متعدد و مکرر آن در جبهه های مختلف منطقه ای، این کشور در مقام هژمون منطقه ای میتواند تشکیل دهنده و استحکام بخش به نظمی منطقه ای، با مشارکت کشورهای منطقه و بدون دخالت قدرتهای خارجی و غیرمنطقه ای باشد.
با توجه به این که چندین سال است منطقه غرب آسیا به طور جدی با مسائلی چون تروریسم، ناامنی، خشونت، عدمتوسعه یافتگی و مسائلی از این قبیل مواجه است، که البته ریشه بسیاری از این مسائل به حضور و دخالت قدرتهای بیگانه و مداخله گر خارجی در منطقه برمیگردد، و با توجه به موفقیت محور مقاومت اسلامی در منطقه به طور اعم و جمهوری اسلامی ایران به طور اخص، در مبارزه با تروریسم و شکست سهمگین ترین نوعِ آن در عراق و سوریه و با توجه به رویکرد این محور در تأمین امنیت منطقه به صورت مشارکتی، اکنون بهترین گزینه برای کشورهای منطقه، جهت مبارزه با تروریسم، خشونت و ناامنی، پذیرش قدرت مقاومت، کنار آمدن با آن و حتی همکاری و هم افزایی با آن است. علاوه بر این، کشورهای غربی نیز اگر واقعاً و صادقانه سودای مبارزه با تروریسم دارند، باید هژمونی مقاومت در منطقه را بپذیرند.
در شرایط کنونی بیداری اسلامی که چکیده و خلاصهی تحولات مثبت در منطقه در راستای ایدئولوژی جمهوری اسلامی است، پدیده نوظهوری است که در راستای آیندهی استراتژیک ایران و نقش تمدن اسلامی است که با شکل گیری انقلاب اسلامی جرقهی آن در دنیای فارغ از معنویت بینالمللی زده شد؛ بیداریی که نه از بطن قدرت، که از جامعه و توده منبعث شده و منجر به تقویت جایگاه و موضع قرائت مردمی از قدرت در ایران و سایر جنبش های اسلامی و مردمی در منطقه ی غرب آسیا و شمال آفریقا خواهد شد و به تبع آن و این موضوع، هم سبب باز فرآوری محور مقاومت شده و هم جایگاه الگوبودگی ایران را تقویت می کند، هرچند البته به دنبال تلاش های آمریکا و محور عبری-عربی، بیداری اسلامی با پدیده تروریسم تکفیری مواجه شد و مشکلاتی بر سر راه خیزش ملت های مسلمان منطقه صورت گرفت، اما در شرایط کنونی بعد از فروپاشی سازمان داعش، می توان امیدوار بود که ملت های مسلمان منطقه شعله های بیداری اسلامی را از زیر خاکستر این چند سال اخیر، فروزان کنند و سرنوشت خود را به دست گیرند. در این میان ثبات هژمونیک جمهوری اسلامی ایران در منطقه، تکیه گاه مهمی برای امیدواری دوباره ملت های اسلامی منطقه است و نباید فراموش کرد که این خیزش دوباره تنها با محور قرار دادن مسئله فلسطین می تواند، به نتیجه برسد.
از سوی دیگر در شرایط کنونی نیروهای آشوب ساز منطقه نیز در حال ضعف قرار دارند و این موضوع زمینه موفقیت موج بعدی بیداری اسلامی را بیشتر فراهم می کند.
امروز و پس از چهار سال حمله نظامی به یمن، سعودی ها در تحقق اهداف پنهان خود ناکام مانده اند و این در حالی است که چهار سال از عملیات نظامی عربستان در یمن می گذرد که نه غرور فرسوده شده سعودی ها در برابر نفوذ رو به گسترش ایران در منطقه به ریاض بازگشته است؛ نه خلاء ناشی از کاهش پویایی چشم گیر آمریکا در منطقه توسط سعودی ها پُر شده است؛ عربستان نه از طریق حمله به یمن توانسته است مرهمی بر شکست های خود در عراق و سوریه و لبنان بگذارد؛ نه با حمله به یمن توانسته است کنترل خود در دریای سرخ را بگستراند و در مجموع توانسته اند از چهار سال جنگ افروزی و بمباران یمن از تنگنای استراتژیکی که نام برده شد رهایی یابند.
در حالی که سعودی ها میخواهند با مجوز امریکا به ژاندارم منطقه تبدیل شوند، ایران این کار را بدون مجوز انجام داده و میدهد و در این مورد از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند. نفوذ ایران در دنیای عرب محوریت مردمی و موضوعی دارد، یعنی ایران با دست گذاشتن بر نقطه ضعف اعراب که همان مساله فلسطین باشد و همچنین ضرورت مبارزه با امریکا توانسته با حضور میدانی، قدرت خود را بسط دهد.
با محور قرار گرفتن همهی این فاکتورهاست که بر اساس تئوری ثبات هژمونیک میتوان گفت: اکنون جمهوری اسلامی ایران در موقعیتی قرار دارد که میتواند نظم مطلوب و دست برتر خود در منطقه را ایجاد کرده و با این قرائت در منطقه از محبوبیت، قدرت اقناع و بسیج کنندگی برخوردار است که مردمیتر، نسبت به مطالبات اسلامی هم جنس تر و نسبت به نظم جهانی آینده نگرتر و تجدیدنظرطلبانه تر است. گسترش همین حوزههای مفهومی است که جمهوری اسلامی ایران را بهعنوان کشوری شیعه و غیرعربزبان، در موقعیتی هژمونیک در منطقه قرار می دهد.
فرجام سخن
به عنوان جمعبندی میتوان گفت که در سایهی نقشآفرینیهای موفق و مثبت ایران در منطقه، اکنون این کشور به ناجی منطقه تبدیل شده و کشورهای دیگر باید بکوشند تا از مزایای همکاری و اتحاد با ایران به نحو مطلوب بهرهمند شوند. البته مبرهن است که جمهوری اسلامی در این الگوی رفتاری، امنیت و ثبات در منطقه را یک فرآورده عمومی میداند و برای تأمین آن، بر نفی حضور و دخالت قدرتهای بیگانه، مشارکت همهی کشورهای منطقه و بازی با حاصل جمع مثبت تأکید دارد./