روزنامه کیهان **
دولت یا چراغ زرد چشمکزن؟!/ حسین شریعتمداری
کاش دولت محترم که«مذاکره» را یکی از موثرترین راهکارها برای حل مشکلات میداند - و البته در مواردی نیز چنین است- زمینهای هم برای مذاکره با منتقدان داخلی فراهم میکرد. ضرورت انجام این مذاکره از آنجاست که در اينسو، تاکنون بسیاری از پیشبینیهای دلسوزانه منتقدان تحقق یافته و در سوي ديگر، وعدههای دولت محترم و اهدافی که برای اقدامات و برنامههای خود اعلام کرده بود نه فقط تحقق نیافته بلکه در مواردی نتیجه معکوس هم داشته است که مذاکرات هستهای یکی از نمونههای بارز و مثالزدنی آن است.
دولت، اگر مسیری را که طی ۵ سال گذشته پیموده است، صحیح و گرهگشا و در جهت منافع ملی میداند، نباید از روبرو شدن با منتقدان و شنیدن نظر و قضاوت آنان بیمی داشته باشد و به جای آنکه در برنامههای تلویزیونی و یا در سخنرانیها به طور یکجانبه از عملکرد خود دفاع کند و در مواردی هم، منتقدان را با انواع تهمتها بنوازد، میتواند با ارائه شواهد و دلایل منطقی به پرسشها و انتقادات آنها پاسخ گوید! و اگر سخن منتقدان را بر حق و نظرات آنان را مستند و کارشناسانه میداند، فرصت مشاوره با آنان را از دست ندهد. ولی متاسفانه شواهد موجود حکایت از آن دارند که دولت محترم کماکان بر ادامه راه خسارتبار و بیدستاوردی که تاکنون پیموده است اصرار دارد! و در پی آن است که بازهم برای چندمین بار آزمودهها را بیازماید! و در این باره گفتنیهایی هست؛
۱- بعد از بازگشت رئیسجمهور محترم و هیئت همراه از اولین سفر نیویورک به گلایه نوشته بودیم که ایشان همه دولت را به وزارت خارجه تبدیل کرده و برای وزارت خارجه نیز یک دستور کار تک بعدی با عنوان مذاکرات هستهای تعریف کردهاند و سایر وظایف اجرایی دولت را وانهاده و یا در اولویتهای چندم قرار دادهاند. آقای رئیسجمهور که پیش از این و در جریان تبلیغات انتخاباتی خویش معتقد بودند فقط ۳۰ درصد مشکلات اقتصادی ناشی از تحریمهاست و ۷۰ درصد بقیه از سوء مدیریت ریشه میگیرد، از نخستین روزهای پس از نشستن بر کرسی ریاست جمهوری، تمامی مشکلات و ناهنجاریهای پیشروی را به تحریمها نسبت دادند و تنها راه خروج از آن -و یا موثرترین راه- را در مذاکرات هستهای دیدند. تا آنجا که حتی آب خوردن مردم را هم به توافق هستهای با کشورهای گروه ۱+۵ گره زدند! جناب ایشان در جریان مذاکرات نیز، تقریبا به هیچیک از نظرات کارشناسانه دیگران نه فقط وقعی ننهادند بلکه نظرات ارائه شده از جانب آنان را با اهانتها و ناسزاهایی که دور از شأن و جایگاه ریاست جمهوری بود طرد کردند! در این وجیزه اگرچه درپی بازخوانی آن اهانتها نیستیم و تکرار آنها را برای خود ایشان نیز ملالتآور میدانیم ولی از آن میان تنها اشارهای گذرا به نمونههایی را که در شرایط کنونی عبرتانگیز است ضروری میدانیم. جناب روحانی با تعریف و تمجید از توانمندیهای دولت خویش و تحقیر! منتقدان میفرمودند: «مدیریت ما، مدیریت ژنرالهاست نه گروهبانها»، «من دیپلمات و حقوقدانم، سرهنگ نیستم»، «مردم نوکر نمیخواهند، مدیر کاربلد میخواهند»! و در جمع مردم اردبیل (اردیبهشت ماه ۱۳۹۶) گفتند: «بابا جمعه تموم میشه و شنبه میاد. چه جور آب و صابون بیاریم، رویتان را بشوریم؟... کاسبان تحریم! ناراحتید که تحریمها رفت؟ تحریمها دیگر بر نمیگردد. شما میخواهید مذاکره کنید؟ شما زبان مذاکره با دنیا را بلد نیستید»! و...
و اما، امروز و در حالی که برای هیچکس تردیدی باقی نمانده که دولت محترم در جریان مذاکرات هستهای به بیراهه رفته و در پی آب راهی سراب شده است، کمترین انتظار آن است که از مسیر طی شده بازگردد و خطای گذشته را با خطای دیگری درهم نیامیزد! و به عنوان اولین گام، بازهم-به خطا- حل مشکلات را به برجام گره نزند. آیا این خواسته را میتوان انتظاری بیجا تلقی کرد؟! و آیا هنوز هم میتوان به طعنه و ملامت خطاب به منتقدان گفت: «کاسبان تحریم! ناراحتید که تحریمها رفت؟ تحریمها دیگر بر نمیگردد. شما میخواهید مذاکره کنید؟ شما زبان مذاکره با دنیا را بلد نیستید»! و البته منتقدان نمیپرسند، شما که بلد بودید چه کردید؟! ولی انتظار دارند راه طی شده و خسارتبار قبلی را اینبار به جای آمریکا با اروپا ادامه ندهید. همین دیروز خانم موگرینی برای چندمین بار تکرار کرد که اروپا درباره توان موشکی ایران و حضورش در منطقه، با آمریکا اختلاف نظری ندارد! انتظار دارید از این واضحتر بگویند که از اروپا هم آبی گرم نمیشود؟!
۲- این واقعیت قابل درک است که برای دولت بسیار تلخ و ناگوار خواهد بود بعد از ۵ سال پیاپی که همه مقدرات کشور را به مذاکرات هستهای و محصول نه فقط بیخاصیت بلکه خسارتبار و فاجعهآفرین آن یعنی برجام گره زده بود، به بینتیجه بودن راهی که طی کرده است اذعان کند و امکانات و ظرفیتهای فراوانی را که در این راه بیحاصل هزینه کرده است، دود شده و به هوا رفته بداند! ولی جلوی ضرر، از هر نقطهای که گرفته شود سودمند است. به توصیه رسول خدا(ص)، مومن نباید از یک سوراخ دوبار گزیده شود، چه رسد به سه و چهار و... دهها بار!
۳- این روزها، مشکلاتی نظیر بیکاری، گرانی، تورم، تعطیلی تعداد قابل توجهی از کارخانهها و مراکز تولید، فساد اقتصادی، بیبند و باری فرهنگی، رکود کسب و کار و... عرصه را بر بسیاری از مردم و مخصوصا اقشار محروم و مستضعف که صاحبان و ولینعمتهای انقلاب هستند تنگ کرده است و این همه درحالی است که تمامی این نارساییها و پلشتیها راهحلهای تعریف شده و تجربه شدهای دارند ولی دولت محترم چنان در چنبره برجامزدگی گرفتار است که با عرض پوزش از کمترین اقدام موثر و چارهساز برای مقابله با این پلشتیها نیز خودداری کرده و میکند!
میزان نقدینگی به مبلغ فوق نجومی یک تریلیون و چهارصد و هشتاد هزار میلیارد تومان رسیده است و در همان حال کارخانهها و مراکز تولید بسیاری به علت فقدان نقدینگی تعطیل شده و انبوهی از کارگران و کارکنان این مراکز به خیل بیکاران افزوده شدهاند. دولت اما به جای چارهاندیشی و هدایت نقدینگی به تولید، سرگرم ارائه آمارهایی است که با واقعیتها فاصلهای بعضا پر نشدنی دارند! این شرایط در حالی است که آقای دکتر روحانی به درستی تاکید کرده بود که؛
«یکی از راههای مهار و کنترل تورم هدایت نقدینگی به سمت تولید است» و «همین کارخانههای موجود در کشور اگر به جای
20 درصد توان با 60 درصد توان کار کنند، بخش عظیمی از مشکلات اشتغالزایی در کشور برطرف میشود» و «برای ایجاد ثروت ملی باید اقدامات فراوانی انجام دهیم که مهمترین آن بهبود فضای کسبوکار است»، «در ماههای ابتدای آغاز به کار دولت «تدبیر و امید» موانع از سر راه تولید برداشته میشود» و...
۴- واردات بیرویه کالای غیر ضروری عرصه را بر تولیدکنندگان داخلی تنگ کرده است و هر از چندگاه انبوهی از مردم را به خیل بیکاران اضافه میکند. واردات کالایی نظیر فندک، دکمه لباس، مسواک، تشک، لحاف، بوق خودرو، فلفل، دستهجارو، دسته بیل، شورت مردانه، کراوات و... تا کود انسانی از ترکیه!
در این میان واردات کالای لوکس جای ویژه و تاسفآوری دارد! بخوانید!
ریچارد نفیو، عضو سابق وزارت خزانهداری آمریکا که مسئولیت تحریمهای ایران را بر عهده داشته است و عضو اصلی پشتیبان تحریمهای ایران در تیم مذاکرهکننده آمریکا بوده است، اخیرا کتابی با عنوان «هنر تحریمها» -THE ART OF SANCTIONS- منتشر کرده است. نفیو در بخشی از کتاب خود مینویسد درحالی که تحریمهای سختی را به ایران تحمیل کرده بودیم، از تحریم کالای لوکس خودداری کرده و حتی راه آن را باز گذاشته و ترغیب هم میکردیم! او درباره چرایی این تصمیم به دو علت اشاره کرده و مینویسد اول آنکه واردات کالای لوکس نظیر اتومبیلهای گرانقیمت و اشرافی، ارز موجود در کشور را به خارج از ایران منتقل میکرد و دوم اینکه وجود این کالای لوکس و اشرافی در اختیار شماری از ثروتمندان میتوانست مردم را نسبت به عدالت اجتماعی و اقتصادی در ایران دچار تردید کرده و نهایتا بیاعتمادی آنان به مسئولان ایرانی را به دنبال داشته باشد!
۵- قاچاق کالا، رانتخواریها، بیتوجهی به فشاری که مردم از گرانی افسار گسیخته تحمل میکنند و دهها نمونه دیگر از این دست نظیر حقوقهای نجومی، فساد اقتصادی و... از جمله مواردی هستند که مقابله با آنها هیچ ربطی به برجام و نتیجه مذاکرات هستهای نداشته و ندارد و فقط به دست همتی نیاز دارد که از آستین مسئولان بیرون آمده و کاری بکند ولی متاسفانه دولت در مقابله با این پلشتیها حالتی انفعالی داشته و مردم را با این مشکلات به حال خود رها کرده است! انگار چراغهای قرمز و سبز را که نشانههای عبور و یا توقف قانونی است، از چهارراه دولت برچیده و با چراغ زرد چشمکزن، عبور و مرور را به حال خود رها کرده باشد!
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
نگاه مسئولان به مطبوعات
بسمالله الرحمن الرحیم
امروز، نهم خرداد، سالروز تاسیس روزنامه جمهوری اسلامی است. این روزنامه در سال 1358 در چنین روزی و درحالی که اندکی بیش از سه ماه از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود، منتشر شد و اکنون با کارنامهای درخشان وارد چهلمین سال فعالیت خود میشود.
داشتن کارنامهای درخشان به این معنا نیست که دستاندرکاران روزنامه جمهوری اسلامی هرگز دچار اشتباهی نشدهاند و عیب و نقصی در کارشان وجود ندارد. وجود عیب و نقص و اشتباه، لازمه هر کاری است و کار رسانهای بیش از سایر کارها با این عوارض همراه است. منظور اینست که در یک ارزیابی کلی و نسبی، روزنامه جمهوری اسلامی توانسته راهی را طی کند که به عنوان یک رسانه معتدل، متعهد و در عین حال انقلابی شناخته شود.
اهمیت ادامه حیات برای یک روزنامه کشوری در شرایط امروز جامعه در اینست که با گسترش فضای مجازی رسانهای و محدودیتهای شدید اقتصادی، بدون وابستگی به دولت و جناحها و بدون اینکه از پستانهای پرشیر نهادهای ثروتمند ارتزاق کند، به فعالیت خود ادامه دهد و در عین حال استقلال خود را حفظ کند. بالاتر از مهم بودن، دشواری این کار است که از جهات مختلف هر روز، کار روزنامهنگاری و به ویژه اداره روزنامهها با مضایق بیشتری همراه میشود. افزایش بیحساب و کتاب قیمت کاغذ، بالا رفتنهای جهشی هزینههای مختلف اقلام چاپ، دشواریهای توزیع، کاهش آگهیهای بخش خصوصی به دلیل شرایط نامساعد اقتصادی و تکالیف سرباری از قبیل بیمه و مالیات و سایر هزینههای جنبی، از مشکلاتی هستند که روزنامهها را دچار تنگنای شدیدی کردهاند بطوری که حتی ادامه حیات را برای آنها دشوار ساختهاند.
اصحاب رسانه، از مشکلات دولت و گرفتاریهای مالی کشور بیاطلاع نیستند ولی با توجه به این واقعیت که مطبوعات بازوی اطلاعرسانی دولت و حامی نظام هستند و در تامین حقوق مردم و برقراری رابطه میان مردم و مسئولین نقش مهمی دارند، مسئولان نظام باید اختصاص تسهیلات ویژه برای مطبوعات به آنها کمک کنند و ادامه حیات آنها را تضمین نمایند. میدانیم که بخش قابل ملاحظهای از بودجه کشور به اموری از قبیل کمک به باشگاههای ورزشی و موسساتی که مدعی انجام کار فرهنگی هستند میشود. با این هزینه کردنها مخالف نیستیم ولی معتقدیم مطبوعات باید نسبت به این موسسات اولویت داشته باشند. منظور این نیست که مطبوعات از بودجه بیتالمال ارتزاق کنند بلکه این را حق مطبوعات میدانیم که از تسهیلاتی در زمینههای تهیه کاغذ، اقلام چاپ، توزیع، بیمه، مالیات و سایر هزینههائی که دولت میتواند در تعدیل آنها نقش داشته باشد برخوردار باشند.
شاید مسئولان نظام ندانند که اکنون تعدادی از مطبوعات در آستانه تعطیل شدن و توقف قرار دارند، تعدادی از آنها ناچار به تعدیل نیرو شدهاند و تعدادی دیگر نیز با مشکلات دست و پنجه نرم میکنند و به امید آنکه راهی برای ماندن پیدا کنند به صورت روزمره به فعالیت خود ادامه میدهند. اگر از مطبوعات انتظار محتوای بیشتر و بهتری وجود دارد، انتظار درستی است اما کسانی که این انتظار را مطرح میکنند باید به این نکته توجه نمایند که تولید محتوای بالاتر و بهتر به امکانات بیشتر نیاز دارد و مطبوعات متاسفانه از چنین امکاناتی برخوردار نیستند. در عین حال، اصحاب رسانه در عمل ثابت کردهاند که علیرغم تمام تنگناها و مشکلاتی که دارند به نظام جمهوری اسلامی، آرمانهای انقلابی و اصول و ارزشهای دینی و منافع ملی پایبند هستند و بیش از آنچه در توان دارند برای خدمت به جامعه تلاش میکنند.
سوگمندانه باید اعلام نمائیم که توجه مسئولین به مطبوعات، در روز خبرنگار و سر دادن چند شعار و بعضی امور حاشیهای خلاصه شده و حمایتهای لازم برای ادامه حیات این بازوی توانای اطلاعرسانی و فرهنگی نظام صورت نمیگیرد. اصحاب رسانه، قانعترین و بیتوقعترین قشر جامعه هستند و در تمام حالات با مسئولین همراهی میکنند. با اینحال، متاسفانه از همراهی مسئولان محرومند و برای حل مشکلات خود پناهگاهی ندارند. از دولت، مجلس و کلیه مسئولان نظام این انتظار وجود دارد که حل مشکلات مطبوعات را در صدر فهرست اولویتهای خود قرار دهند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزارت تعاون، کار و امور اجتماعی میتوانند با تشریک مساعی و اختصاص بودجه اندکی که در مقایسه با هزینههای هنگفت و بلاجوابی که برای امور متفرقه میشود اصولا به حساب نمیآید، مشکلات مطبوعات را حل کنند.
روزنامه جمهوری اسلامی که خود نیز از امروز وارد چهلسالگی میشود، در چهل سال عمر نظام جمهوری اسلامی تلاش فراوانی برای تحکیم مبانی این نظام، ترویج معارف اسلام و تحقق آرمانهای مطرح شده توسط مردم ایران یعنی «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» به عمل آورده و حمایت از ملتهای مسلمان به ویژه آرمان فلسطین را در کارنامه خود دارد. ما مصمم هستیم با استمداد از خدای قادر منان به این راه پرافتخار ادامه دهیم و خدمت به ملت بزرگ ایران در سنگر قلم را نقطه برجسته کارنامه خود میدانیم.
***************************************
روزنامه شرق**
فاجعه بازي/کامبيز نوروزي
درباره بازتاب خبر کودکآزاري و رفتار خلاف اخلاق معاون يک دبيرستان پسرانه تهران در فضاي مجازي چند نکته مهم شایانتوجه است. سخن در اين باب بسيار است و ناگزير به اختصار و اشارهام: 1-وزارت آموزشوپرورش بهعنوان وزارتخانه مسئول، در کار خبررساني کاملا منفعل عمل کرده است. عناصر اين خبر نشان ميداد که بهسرعت موجي بلند خواهد ساخت. اگر مسئولان اين وزارتخانه درک رسانهاي داشتند، به دليل تسلط و اختيارات اداري ميتوانستند بهسرعت اخبار موثق را از همان مدرسه گرفته و با انتشار اخبار درست و دقيق در آشنايي افکار عمومي با واقعيت اثرگذار باشند.
2-تلويزيون رسانهاي است که ميتواند به فوريت نسبت به مسائل مختلف واکنش نشان دهد. باوجوداين درحاليکه از حدود غروب دوشنبه موج اين خبر فراگير شده بود، اما تلويزيون نيز منفعل برخورد کرد. بيعملي وزارتخانه مسئول و تلويزيون در همان مدت طلايي ديشب تا الان که اين يادداشت نوشته ميشود (عصر روز سهشنبه)، ميدان وسيعي براي «خبربازي» در فضاي مجازي باز کرده است.
3-در اطلاعرساني از اخبار مربوط به حوادث، خصوصا موضوعات خلاف اخلاق، رعايت حقوق قرباني يا قربانيان و حتي وابستگان آنها بسيار مهم است. بهویژه وقتي قرباني يا قربانيان کودک باشند، بيشتر بايد از اين نظر حمايت شوند. روزنامهنگاري حرفهاي به اين اصول آگاه است و آن را رعايت ميکند.
کمااينکه در اولين خبري که از اين حادثه بهوسیله يک خبرگزاري رسمي منتشر شد، اين نکات رعايت شد اما فضاي مجازي محيطي عمومي است که هرکس ميتواند در آن مطلبي بگذارد يا خبري منتشر کند. گاه ممکن است به خاطر هيجانات يا ايجاد کشش بيشتر يا جلب توجه يا دلايل ديگر، پيرايههايي هم به خبر اضافه شود يا ساخته شود. در اين صورت کشف حقيقت دشوارتر خواهد شد. درحاليکه هنوز جزئيات مهم و اصلي حادثه معلوم نبوده است، در خيلي از مطالب فضاي مجازي حتي عنوان جرم را هم معلوم کردند. جرائمي سنگين که مجازات آنها ممکن است مرگ باشد و آثار رواني و اجتماعي ناگواري براي قربانيان هم درپي داشته باشد.
4- وقتي ما نتوانيم تصويري درست و واقعي از حادثهاي- آن هم با خصوصيات حادثه مورد بحث- داشته باشيم، طبعا در تحليل علل و عوامل حادثه، گرهگشايي از حادثه، يافتن راهحلهاي مبارزه با بزه و حتي دفاع و حمايت از قربانيان موفق نخواهيم بود. در انواع جرائم يا رفتارهاي نابهنجار يا خلاف اخلاق، خصوصيات متفاوتي وجود دارد و هرکدام آثار فردي و اجتماعي مختلفي توليد ميکند. کاستن و افزودن به عناصر يک خبر، مانع از شناخت واقعيت و مواجهه با آن است. خبر هرچه به مرز فاجعه نزديک تر باشد، مهمتر و جذابتر است اما نميتوان وقتي هنوز چيزي به دقت روشن نيست، بر اساس عنصر خيال خبر را مهمتر و جذابتر کرد.
5-شايد در اين فضاي پرتب و هيجان، خواندن اينکه حتي حقوق شخص متهم هم بايد محفوظ بماند، کمي براي خواننده محترم نامأنوس باشد. دفاع از قربانيان نميتواند به قيمت نقض حقوق اوليه متهم تمام شود. او هر جرمي مرتکب شده باشد، بايد پس از دادرسي عادلانه به هر مجازاتي که لازم است محکوم شود؛ درحاليکه حيثيت و حقوق او نيز محفوظ بماند.
6-وقتي سوژه خبر انسانهايي هستند که دچار آسيبهاي رواني و جسماني شدهاند، شيوه انتشار خبر بسيار سختتر و پيچيدهتر است. ممکن است افشاي همه چيز در عرصه عمومي، بيشتر به آنها آسيب بزند. به همين دليل است که در پروندههاي خلاف عفت عمومي دادگاه غيرعلني برگزار ميشود. بازي خبري با فاجعه، در اين قبيل موارد چه بسا موجب آسيب بيشتر آسيبديدگان شود.
7-نکته آخر اينکه اگر تلويزيون بهعنوان رسانهاي بسيار مهم و اثرگذار به وظايف حرفهاي خود بهدرستي عمل کند و بگذارند مطبوعات کشور در آزادي و استقلال و امنيت فعاليت کنند، با قدرتگرفتن دوباره فضاي رسانهاي حرفهاي و رسمي کشور، از سهم فضاي مجازي در اطلاعرساني کاسته شود و روزنامهنگاري حرفهاي و آزاد حتما ظرفيت آن را دارد که فضاي رسانهاي کشور را در اختيار خود بگيرد.
***************************************
روزنامه ایران**
آموزش خود مراقبتی بدآموزی نیست/فرید براتی سده
آزار و اذیت جنسی عدهای از دانشآموزان در غرب تهران را میتوان از ابعاد مختلف بررسی کرد. شاید این پرسش مطرح شود که دلایل بروز چنین وقایعی چیست و چه باید کرد؟ در این خصوص میتوان در بروز علل چنین حوادثی از منظرهای فردی، روانشناختی اخلاقی و زیستی و همچنین شرایط حاکم بر نظام آموزشی کشور پرداخت. بهعبارتی از منظر کلان اجتماعی در این نکته تردید نیست که متأسفانه در جامعه ما هنوز آنگونه که شایسته است و انتظار میرود به کودکان و حقوق آنان توجه جدی نمیشود، درحالیکه تنها کافی است به این مسأله توجه کنیم که قانون حمایت از کودکان سالها است در کمیسیونهای مجلس شورای اسلامی دست به دست میچرخد و تاکنون با گذشت 8 سال، از تصویب و اجرای آن خبری نیست. حال اگر بخواهیم ماجرای تکان دهنده اخیر را از جنبه فردی و روانشناختی بررسی کنیم باید به دو موضوع اساسی توجه کرد. نخست ابعاد شخصیتی فرد خاطی و دوم مشکلات و علائم کودکان مورد آزار. بر اساس آمارهای اعلام شده در حال حاضر بیش از 24 درصد از افراد جامعه دچار مشکلات سلامت روانی و انواعی از اختلالات روانشناختی و روانپزشکی هستند. به همین دلیل طبیعی است که درصدی از مبتلایان دچار انحرافات جنسی و از جمله تدوفیلیا (تمایل به داشتن ارتباط جنسی با کودکان) هستند. تدوفلیا یا آنگونه که در زبان عمومی گفته میشود(بچه بازی) یک بیماری روانی است و نیازمند درمانهای خاص خود است، بنابراین به افراد خاطی باید از این منظر و بهعنوان یک بیمار نگریست اما فارغ از این نگاه به فرد مهاجم، بعد مهم دیگر توجه به روانشناسی کودک و کودکان پس از آزار و اذیتهای جنسی است.
در منابع علمی، چنین کودکانی، افرادی با حداکثر ضربه روانشناختی قلمداد میشوند. موضوعی که باعث به هم ریختگی دنیای کودکان، ترس بیحد و اندازه آنها، پیدایش علائمی چون اضطراب، افسردگی، تنش و برانگیختی به هم ریختگی فیزیولوژیکی مانند، به هم ریختگی خواب و تغدیه آنها، تشدید ضربه روانی به همراه فشار طاقت فرسای ناشی از آن، یادآوری مکرر حادثه در خواب و بیداری و ناتوانی در درک حادثه و معنادهی به آنها میشود. این وضعیت موجب میشود تا کودکان اعتماد اساسی خود را به دیگران و به محیط و افراد از دست بدهند و اگر در سن و سال شکلگیری هویت باشند دچار هویتی سردرگم، مغشوش و ناکامل میگردند. در مواردی که این کودکان مورد حمایتهای جدی و روانی اجتماعی قرار نگیرند این خطر وجود دارد تا مشکل در آنان پایدار مانده و حتی درآینده خودشان به افرادی متجاوز تبدیل شوند(مورد مشهور به بیجه سالها پیش در یکی از مناطق استان تهران گویای این وضعیت است.)
به هر ترتیب از منظر اجتماعی نیز در کنار این ترس و ناامنی فردی بیاعتمادی به ساختارهای جمعی چون آموزش و پرورش هم قابل تأمل است. در سوی دیگر واقعه اما شرایط مرتبط با نظامات آموزشی مستقر را نیز باید منظور کرد. بیآنکه قصد باشد تا تمام قصور مربوط به این واقعه به آموزش و پرورش نسبت داده شود. بنابراین نباید فراموش کرد که عدم سنجش دقیق روانی شخصیتی کسانی که قرار است تا در مدارس فرزندانمان را به آنها بسپاریم نقصی جدی در ساختارهای انتخاب و گمارش در مدارس ما است. رابطه معلم، ناظم و دانشآموز رابطهای نابرابر و از موضع قدرت و بیقدرتی است و چنانچه بیتوجه به این ضابطه دانشآموزان را به دست کسانی بسپاریم که در انتخابشان چندان دقت کافی نکرده باشیم جز این حاصلی درو نخواهد شد. اما نظام آموزشی ما(چه رسمی و غیر رسمی) از منظر دیگر در این باره دچار نقص و قصور است و از این جا است که باید در پاسخ به پرسش دوم که چه باید کرد، به تأمل پرداخت. از یک سو نباید نقش والدین را نادیده گرفت چرا که اگر با فرزندانمان رابطهای صمیمانه نداشته باشیم و در جریان فضای عاطفی و در جریان زندگی روزمره آنها قرار نگیریم، آنها نمیتوانند براحتی آنچه را که برسرشان میآید با ما در میان بگذارند.
البته در جامعهای 80 میلیونی با 23 درصد از مشکلات روانی بسیار طبیعی و قابل انتظار است که باید کودکانمان را با نحوه مراقبت و محافظت از خود در این زمینهها واکسینه کرده و به آنها آموزش دهیم، آموزشهای محافظت و پیشگیری از آزارهای جنسی نه بد آموزیهای انحرافی است و نه آموزش مسائل غیر اخلاقی. بلکه این بخش از آموزش در دنیای در حال تغییر ، از ضرورتها است و در این زمینه تقصیر آنان که این آموزشها را مایه انحراف دانشآموزان و شامل بدآموزی تلقی کرده و میکنند اگر بیشتر از خاطیان نباشد کمتر نیست.
***************************************
روزنامه جام جم**
موهبت دست به نقد / مهدی عرفاتی
دیدار هرساله دانشجویان با رهبر انقلاب که در ایام ماه مبارک رمضان برگزار میشود، یکی از آن دسته جلسههای مهم کشور است که به تعبیر رهبری، در عین دلنشینی و صمیمیت، پر از محتوا و نکات راهبردی است.
در این نشست چند ساعته، دانشجویان از زوایای مختلف مسائل کشور را به صریحترین و صادقانهترین شکل نقد میکنند و رهبر انقلاب نیز با گشادهرویی از آنان استقبال میکنند.
دانشجویان سعی کردهاند از فرصت پیش آمده استفاده کرده سفره دلشان را باز کنند؛ حالا چه جایی بهتر از جلسه صمیمی با عالیترین مقام کشور. مروری بر محتوای دیدارهای چندساله اخیر نشان میدهد که «نقد به رسانه ملی» یکی از سرفصلهای این دیدار بوده است. دانشجویان با دیدگاههای مختلف نقدهایی را به عملکرد رسانه ملی وارد میکنند؛ از بیعدالتی رسانهای و نادیده گرفتن بخشهای بزرگی از جامعه گرفته تا انفعال در برابر دولت. از آن طرف هم صداوسیما به سیاسیکاری و نادیده گرفتن خدمات دولت متهم میشود.
اما رهبر انقلاب در رابطه با نقدهای مطرح شده به صداوسیما، دو نکته اساسی بیان کردند؛ اول اینکه مسئولیت اقدامات و عملکرد صداوسیما با مدیران و نیروهای آن است و آنها باید پاسخگوی نقدهای مردم، دانشجویان و رهبری باشند. دوم راهحل مهم برطرف شدن مشکلات که به تعبیر رهبر انقلاب، بهکارگیری جوانان مومن و انقلابی و متخصص در رسانه ملی است.
این نکته اساسی در بیان رهبر ی کلید راهگشای مسائل و چالشهای سازمان صداوسیماست. مسالهای که در سالهای اخیر بشدت در دستور کار مدیران صداوسیما قرار گرفته و نتایج و برکات این حضور نشاطآفرین را در همین مدت کوتاه شاهد بودهایم. نکته مهم دیگر لزوم نزدیک شدن جریان دانشجویی مومن و متخصص به رسانه ملی و مشارکت در تولید و برنامهسازی و حتی نظارت و ارزیابی است.
جا دارد مسئولان رسانه ملی که در مدت اخیر نشان دادهاند جرات و جسارت میدان دادن به نیروهای جوان را در تراز قابلقبولی داشته و این آرزوی دیرین را محقق کردهاند، شرایطی را برای ارتباط موثرتر با بدنه و لایههای جریانساز دانشجویی فراهم کنند تا انشاءا... در آینده نزدیک شاهد فعالیت موثر و جدی همین منتقدان وضع فعلی صداوسیما در رسانه ملی باشیم.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
دشمنی که باید شناخت/سمیرا کریمشاهی
در دیدار اخیر رهبر انقلاب با کارگزاران نظام، مسائلی که ایشان درباره آینده برجام و ترسیم نقشه راه برای توافق با اروپا مطرح کردند، بیشترین بازتاب را در رسانههای داخلی و خارجی داشت اما نکات مهم دیگری هم مطرح شد که پرداختن به آن در رسانههای داخلی تقریبا مغفول مانده و معاندان سعی به سوءبرداشت آگاهانه از آن داشتند. رهبر انقلاب در قسمتی از سخنانشان یادآور شدند: «با سیاست ناامیدسازی و ایجاد توهم بنبست در کشور بشدت باید مبارزه شود؛ این یک سیاست خصمانه آمریکایی و غربی است که در کشور احساس بنبست به وجود بیاورند، ناامیدسازی کنند، انواع و اقسام کارها را هم برای این قضیه میکنند، با این سیاست بایست
به جد مقابله شود. تزریق احساس ناتوانی، ناامیدی و بیچارگی، سیاست قطعی دشمن است».
دشمنان نظام سعی در وارونه جلوه دادن عقیده رهبری درباره مشکلات کشور را داشتند، القای اینکه رهبر ایران از مشکلات کشورش غافل است یا اینکه چشم روی مشکلات بسته است و سعی دارد یک فضای مطلوب کاذب را به نمایش بگذارد، اهدافی بوده که طی این چند روز در توئیتر تا شبکههای تلویزیونیشان دنبال شده است اما واقعیت را میتوان با یک جستوجوی ساده آشکار کرد. فقط کافی است آرشیو سخنان رهبری در جمعهای مختلف و بویژه در جمع مسؤولان را مرور کنیم تا متوجه عمق توجه ایشان به مشکلات کشور و ارائه نقشه راه برای حل آنها بشویم و تذکرهای مکرری که به مقامات مختلف درباره اصلاح نظام مدیریتی کشور داشتهاند.
واضح است هدف از این فرافکنیها منحرف کردن افکار از واقعیت مطرح شده است، رهبری سیاست ناامیدسازی دشمن را گوشزد میکنند. مخاطب این سخنان با توجه به جلسهای که در آن مطرح شده در اولویت اول مسؤولان کشور هستند، یعنی جمعی که در آن تفکری وجود دارد که معتقد است آمریکا با فشردن یک کلید تمام سیستم دفاعی ایران را نابود میکند، یا توانایی ایرانیان در حد آبگوشت بزپاش است و مهمتر از همه مرعوب بودن از چند کشور که کلید قفل مشکلات ایران در آنها جستوجو میشود. این تفکرات غالب بر مسؤولان نشاندهنده این است که دشمن قبل از مردم ایران و بیشتر از آنها در تزریق احساس ناتوانی، ناامیدی و بیچارگی به مقامات ایران موفق بوده است.
واقف به این مساله اعضای تیم مذاکرهکننده کشورمان با غرب، قسمتی از این تفکر را تشکیل میدهند؛ در جریان یک مذاکره وقتی خود را در موقعیت محاط شده توسط طرف مقابل بنگریم، چانهزنی از موضع ضعف خواهد بود، یعنی مقولهای که در جریان مذاکرات هستهای شاهد آن بودیم و مقامات ایران با چشمپوشی از ظرفیتهای داخلی حتی آب خوردن مردم را به تصمیمات غرب وابسته میکردند.
اگر به ماه رمضان سال ۹۴ بازگردیم، یعنی ایام نزدیک به منعقد شدن برجام، رهبر انقلاب در دیدار کارگزاران نظام، به موضوع اقتصاد مقاومتی و امتیازهایی که کشور برای تحقق آن برخوردار است اشاره میکنند؛ ظرفیتهایی همچون سرمایه انسانی، جایگاه اقتصادی ایران، موقعیت جغرافیایی ممتاز، همسایگی با ۱۵کشور، بازار داخلی
80 میلیونی، زیرساختهای اساسی در انرژی، حملونقل و... تجربههای مدیریتی متراکم و موارد دیگری که مطرح میشود تا در آستانه رسیدن به توافق هستهای، امیدها به طور مطلق در فراتر از مرزها متمرکز نشود و نگاه مسؤولان به نیروی داخلی دوخته شود. اگر تمام امیدهای ملت به یک توافق گره زده شود که تا حدود زیادی این مساله توسط مسؤولان القا شد، نرسیدن به توافق هم به عنوان بیچارگی و درماندگی ایران مطرح میشود.
و متأسفانه نکات مطرح شده توسط رهبر انقلاب نادیده گرفته شد و اکنون در شرایط مذاکره با اروپا برای حفظ برجام، باز سیاست دشمن مبنی بر القای درماندگی ایران گوشزد میشود تا در دام چهره بزکشدهای که اروپا از خود نشان میدهد گرفتار نشویم.
بهرغم نگاه استکبارستیزانهای که این روزها دولتمردان از خود نشان میدهند، در مذاکراتی که در طول حیات دولت تدبیر و امید جریان داشته است، نگاه خوشبینانه به طرف مقابل بر تصمیمگیریها حاکم بوده و لابهلای نشست و برخاستها با دولتهای غربی نسبت به میزان دشمنی آنها چشمپوشی شده است.
شهریور ماه ۹۴ که برجام تازه متولد شده بود و تیم مذاکرهکننده در پی توافق بر سر اجرای آن بود، دولتمردان دیداری با رهبر انقلاب داشتند که موضوع مهم پا برجا بودن دشمنیها مطرح شد: «یک نکتهای را من در این مساله هستهای و تمام شدن مساله هستهای در ذهنم هست که جزو نگرانیهای من است، جزو دغدغههای بنده است و آن این است که ما توجه کنیم به هدفهایی که دشمنان صریح جمهوری اسلامی در ذهن خودشان دارند میپرورانند و کارهایی که میخواهند انجام بدهند.
مسلم است دشمنیهای دشمنان جمهوری اسلامی از اول انقلاب تا حالا کاسته نشده... همان کارهایی که از روز اول انقلاب میکردند، امروز هم میکنند، منتها خب! کارها تطور پیدا کرده، شیوههای کاری آنها تحول پیدا کرده، پیشرفت کرده، یک وقت یکجور دشمنی میکردند، ضربه میزدند، حالا با ابزار دیگری، با وسیله دیگری؛ این را نباید از نظر دور داشت».
رهبری به شیوههای متفاوت ضربهزنی دشمن اشاره میکنند و اکنون با گذشت 3 سال از چنین تذکری، یکی از همان شیوههای متفاوت را برای مسؤولان و در درجه بعد تمام ملت ایران تبیین میکنند که همان سیاست دشمن در سیاهنمایی وضعیت ایران و خوراندن این باور به مردم است که ایران به ضعف، درماندگی و بنبست رسیده.
سخن از چنین مسالههایی نه برای سرپوش گذاشتن بر ضعفهای داخلی و نه برای این است که علت تمام مشکلاتمان را بر دوش دشمن خارجی بیندازیم، بلکه به جهت نشان دادن این واقعیت است که کشور به بزنگاههایی میرسد، از جمله قرار گرفتن در مقابل کشورهایی که خود را قدرتهای بینالمللی میدانند که نیاز است برای عبور موفقیتآمیز از پیچ آنها به این مساله واقف باشیم که اگر با غرب یا آمریکا بر سر یک میز هم نشستهایم، مساله دشمنی آنها با ایران حل نشده است و صرفا ابزار و شیوه دشمنیها تغییر کرده است که از موارد مهم آن نشان دادن یک بنبست کاذب به مسؤولان است تا به این نتیجه برسند که دوراهیای که یک طرفش (ظرفیتهای داخلی) بسته باشد، آنها را مجبور به قدم گذاشتن در تنها مسیر باقیمانده (توافق طبق نظر اروپا) میکند.
البته گفتنی است تزریق احساس ناامیدی صرفا برای مسؤولان نیست و تمام مردم کشور مورد هدف هستند اما با توجه به جریان داشتن مذاکرات بر سر آینده برجام، مهم است در درجه اول تیم مذاکرهکننده گرفتار این تله نشود و کشور در معرض یک خسارت دیگر قرار نگیرد.
مهمترین راه و بلکه تنها راه خنثیسازی نقشه دشمن برای ناامید کردن ملت این است که با تفکری قدم در راه تعامل بینالمللی گذاشته شود که دلگرمی و امید اصلیاش در درون کشور و سرمایه انسانی داخلی است، اگر بذر امید متقابل ملت و دولت کاشته شود، چاقوی دشمن برای بریدن ریشه آن کند خواهد بود!
***************************************