حضرت آيتالله خامنهاي رهبر معظم انقلاب اسلامي صبح روز شنبه (12/8/97) در آستانهي ۱۳ آبان روز ملي مبارزه با استکبار، در ديدار هزاران نفر از دانشآموزان و دانشجويان با تجليل از حضور پرمعنا و عظيم مردم در «رزمايش بينظير، توصيفناپذير و شگفتيساز اربعين»، سه حادثهي ۱۳ آبانِ ۴۳، ۵۷ و ۵۸ را نشانههايي از چالش عميق و مستمر ملت ايران و آمريکا خواندند و با اشاره به شکست شيطان بزرگ در تحقق هدف اصلي توطئههاي ۴۰ سال اخير آن يعني بازگشت به سيطرهي دوران رژيم ستمشاهي در ايران، تأکيد کردند: «افول آمريکا» به واقعيتِ مورد اجماع صاحبنظران معتبر جهان تبديل شده اما در سوي ديگر اين چالش، ملت ايران با انگيزه، روحيه و کار و تلاش جوانان عزيزش، آيندهاي درخشان و بهمراتب بهتر را در پيش دارد.
متن محوربندي شده اين بيانات بدين شرح است:
***
بسم الله الرّحمن الرّحيم
و الحمدلله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيدنا محمّد و آله الطّاهرين سيما بقيةالله في الارضين.
خيلي خوشآمديد برادران عزيز، خواهران عزيز، جوانان عزيز، فرزندان عزيز من! انشاءالله که خداوند متعال به همهي شماها توفيق بدهد و دلهاي پاک و نوراني شما را با الطاف خود، با هدايت خود انشاءالله در راه حق و در صراط مستقيم نگه دارد.
قدرداني از خادمان و زائران اربعين
امسال ايام اربعين با ايام مربوط به سيزدهم آبان منطبق بر هم و مصادف با هم شدند. يک جمله راجع به اربعين عرض بکنم؛ اوّلاً به کساني که توفيق پيدا کردند و امسال هم اين سفر را با شور و عشق و اخلاص پيمودند و اين راه را پيمودند و اين سفر را رفتند، تبريک عرض ميکنيم؛ توفيق بزرگي است؛ خوشا به حالتان. انشاءالله که اين فيض شامل حال همهي کساني که دوست ميدارند و علاقهي به اين راه دارند بشود. ثانياً از مردم عراق، ملّت عراق، دولت عراق، شخصيتهاي صاحبنظر و سياسي عراق که در اين راه کمک کردند و انصافاً تلاش کردند، تسهيل کردند اين حرکت را براي ملّت خودشان و براي ملّتهايي که از کشورهاي ديگر ميرفتند -بخصوص از کشور ما که ظاهراً بيش از دو ميليون جمعيت رفتند- از آنها هم من صميمانه تشکّر ميکنم. از همهي کساني که ميهمانداري کردند، پذيرايي کردند، محبّت کردند -از همهي برادران عراقي عزيز- من سپاسگزاري ميکنم؛ کار بزرگي انجام دادند.
غرب، ناتوان از تحليل حماسه بينظير اربعين
پديدهي اربعين يک پديدهي غير قابل توصيفي است، اصلاً بينظير است؛ يک رزمايش عظيم و شگفتيساز است اين حرکت فوقالعاده، و همينطور که مکرّر در اين روزها گفته شد، در دنيا ديگر نظيري ندارد. غربيها هم نميتوانند درک کنند اين حرکت را که يعني چه، چطور ميشود؟ لذا شما ميبينيد دستگاههاي تبليغاتيشان اوّلاً چند سال که سکوت ميکنند، «توطئهي سکوت»؛ [در حالي که] کمترين حرکتي را در هر جاي دنيا اينها منعکس ميکنند، چند سال اينها اصلاً اسم اين حرکت عظيم مردمي را نياوردند، اشارهاي به آن نکردند، تصويري از آن منتشر نکردند، و امسال هم که يک مقداري [به آن] پرداختند، تحليلهاي خصمانه، تحليلهاي غلط کردند که از نظر مؤمنان به اين راه، تحليلهاي بلاهتآميزي است. امثال اين راديوي انگليس و امثال اينها تحليل خصمانه کردند. اين نشاندهندهي اين است که فورانِ اين سرچشمهي فياض، بشدّت آنها را دستپاچه کرده، نميتوانند تحليلش کنند. گاهي گفتند اين را دستهاي دولتي به راه انداختند! کدام دولتي ميتواند ده ميليون، پانزده ميليون انسان را - مرد، زن، پير، جوان، قشرهاي مختلف - راه بيندازد، حدّاقل هشتاد کيلومتر پياده اينها را از يک شهر به يک شهر ديگر بکِشاند؟ کدام دولتي ميتواند اين کار را بکند؟ حالا اگر فرض کنيم به فرض محال، دولت جمهوري اسلامي و دولت عراق هم توانستهاند اين کار را بکنند، خودش يک معجزهي دولتي است؛ خب شما هم بکنيد اگر ميتوانيد! اگر بلديد، شما هم اين کار را راه بيندازيد؛ نه، جز عشق، جز ايمان، جز جوشندگي خونِ شهيدانِ والامقام، هيچ عاملي قادر نيست اين حرکت را انجام بدهد. کار بزرگي انجام گرفته است؛ روزبهروز هم بهتر، قويتر، پختهتر و جاافتادهتر ميشود، هر سالي از سال قبل بهتر ميشود؛ انشاءالله بعد از اين هم ادامه خواهد داشت. و غربيها هم مجبورند تماشا کنند و نتوانند تحليل کنند، نتوانند بفهمند و ضربهي اين حرکت را هم خواهند خورد.
سه رخداد مهم 13 آبان
خب، مناسبت ديدارِ امروز سيزدهم آبان است که فردا است. در سيزدهم آبان همينطور که ميدانيد، سه حادثه اتّفاق افتاده است که هر سه بهنحوي به آمريکا مرتبط است. حادثهي اوّل، تبعيد امام است که بهخاطر کاپيتولاسيون بود؛ مصونيت مستشاران آمريکايي در ايران. امام آن نطق طوفاني را در سال ۴۳ انجام دادند و به دنبال آن تبعيد شدند؛ اين حادثهي اوّل که مربوط ميشد به آمريکا.
حادثهي دوّم مربوط به کشتار دانشآموزان است در سال ۵۷، جلوي دانشگاه -همينجا [دانشگاه تهران]- که اين هم به دست سربازهاي آمريکايي نبود امّا به دست رژيم دستنشاندهي آمريکا بود؛ رژيم طاغوت، رژيم پهلوي؛ [پس] اين هم بهنحوي منتسب به آمريکا است. يعني آمريکاييها و دستنشاندههاي آنها براي پيشبردِ اهداف شيطاني خود حاضر به اينجور جنايتها هستند. خب داريد ميبينيد، در دنيا هم از اين قبيل امروز [هست]؛ مسائل يمن، مسائل بحرين و مسائل بسياري از نقاط دنيا نشاندهندهي همين حقيقت است. اينجا هم اين کار را کردند و دانشآموزان را، نوجوانان را با تيراندازي مستقيم به خاکوخون کشيدند؛ و اين هم يک حادثه.
حادثهي سوّم، حادثهي سفارت است -لانهي جاسوسي آمريکا- که اين سيلي ايران متقابلاً به آمريکا بود. يعني انقلاب اين قدرت را به ملّت ايران داد که در مقابل حرکات آنها، در مقابل حملات آنها اينجور سيلي بزنند و آمريکا را تحقير کنند.
چالش چهل ساله آمريکا و انقلاب اسلامي
مجموعهي اين سه حادثه يک چالشي را نشان ميدهد بين ايران و آمريکا؛ اين چالش تا امروز ادامه دارد. چهل سال است که اين چالش بين ايران اسلامي و آمريکا ادامه دارد، و انواع و اقسام تحرّکات هم از سوي دشمن در اين چهل سال اتّفاق افتاده است. شماها خيلي از اين حوادث را البتّه نبوديد، حضور نداشتيد، شاهد نبوديد، امّا شنيدهايد يا خواندهايد. من حالا فقط اشاره ميکنم؛
جنگ نظامي چهل ساله آمريکا و انقلاب اسلامي
مثلاً جنگ نظامي، حرکت نظامي در اين مدّت از سوي آمريکا اتّفاق افتاد به صورتهاي مختلف، که بدترينش تحريک صدّامحسين بود که به ايران حمله کند؛ تحريکش کردند، به او قول دادند، قول کمک دادند، کمک هم کردند، هشت سال کشور را درگير جنگ کردند؛ اين مثلاً [يک نمونه]؛ البتّه تودهني خوردند، شکست خوردند، عقب نشستند. يا فرض بفرماييد حملهي به ايرباس، حملهي به طبس، حملهي به سکّوي نفتي ما؛ اينها کارهايي بوده که آمريکاييها عليه ما انجام دادند.
جنگ اقتصادي چهل ساله آمريکا و انقلاب اسلامي
جنگ اقتصادي هم در اين چالش چهلساله وجود داشته که مخصوص امروز نيست. حالا آمريکاييها در واقع سر خودشان را يا سر ملّتشان را کلاه ميگذارند که ميخواهند بگويند يک کار جديد داريم ميکنيم؛ نه، کار جديدي نيست، چهل سال است که به شکلهاي مختلف تحريم اقتصادي عليه ما دارند؛ حالا يک روز نفت است، يک روز معامله است، يک روز تجارت است، يک روز سرمايهگذاري است؛ انواع و اقسامش را داشتهاند. اين هم جنگ اقتصادي و مقابلهي اقتصادي.
جنگ رسانهاي چهل ساله آمريکا و انقلاب اسلامي
جنگ رسانهاي هم داشتهاند؛ از اوّل انقلاب تا امروز، آمريکا جنگ رسانهاي با ما داشته؛ يعني دروغپراکني، اغواگري، فتنهانگيزي، ترويج فساد، تحريک افراد؛ اين مال امروز نيست. امروز البتّه شيوههاي جديد و اينترنت و فضاي مجازي و امثال اينها هم آمده است امّا آنوقتي هم که اينها نبود، با تلويزيون، با راديو، با ماهواره، دائم مشغول بودند؛ يعني چهل سال است که اين چالش بين ما و آمريکا وجود دارد.
آمريکا؛ شکست خورده هميشگي در مصاف چهل ساله عليه جمهوري اسلامي
خب، يک حقيقت مهمّي در اينجا وجود دارد که گاهي از چشم بعضيها پنهان ميماند، از کثرت وضوح مخفي ميشود. آن حقيقت يک حقيقت درخشاني است و آن، اين است که در اين چالشِ چهلساله، طرفي که مغلوب شده آمريکا است، طرفي که پيروز شده جمهوري اسلامي است؛ اين حقيقتِ بسيار مهمّي است. دليل بر اينکه آمريکا مغلوب شده چيست؟ دليلش اين است که حمله را او شروع کرده، کارهاي فسادانگيز را او انجام داده، تحريم را او کرده، حملهي نظامي را در واقع او کرده، امّا به مقاصد خودش نرسيده؛ اين دليل شکست آمريکا است.
در تمام اين کارها هدف آمريکا اين است که سيطرهاي را که در دوران طاغوت بر اين کشور داشت، دوباره آن سيطره را به دست بياورد. اين سيطره و سلطه با انقلاب از بين رفته بود، دستش کوتاه شده بود؛ هدف اين تحميلِ جنگ و تحميلِ تحريم و فشارهاي سياسي و اقتصادي و امثال اينها اين بود که اين سيطره را برگرداند، خب نتوانسته؛ چهل سال است دارد زور ميزند و نتوانسته به جايي برسد. امروز شما نگاه کنيد کشوري که آمريکا بهقدرِ يک ارزن در تصميماتش و در اقداماتش نقش ندارد، جمهوري اسلامي ايران است؛ خب اين شکست آمريکا است؛ ديگر شکست از اين واضحتر نميشود. هدفش از تحميل جنگ اين بود که جمهوري اسلامي را در جنگ با صدّام مغلوب کند، بيآبرو کند و اينجور بگويد که «بله، حکومت جمهوري اسلامي و نظام جمهوري اسلامي موجب شد که ايران شکست بخورد»، [امّا] بعکس شد. در همهي جنگهايي که در اين دويست سال اخير ايران با کشوري داشته، ايران شکست خورده؛ اين جنگ هشتساله اوّلين جنگي و تنها جنگي است که ايران طرف را شکست داده و شکست نخورده؛ يک وجب از خاک کشور به دست بيگانه نيفتاده؛ اين اوّلين جنگ است. درست عکس آنچه آمريکاييها ميخواستند، اتّفاق افتاد.
هدف تحريم؛ فلج کردن و عقب نگه داشتن کشور
هدفش از تحريم، فلج کردن و عقب نگه داشتن کشور بود. تحريم را براي اين انجام داد که بلکه اقتصاد را فلج کند، کشور را فلج کند و عقب نگه دارد؛
نتيجه تحريم: خودکفايي جمهوري اسلامي
نتيجه چه شده؟ نتيجه اين شده که حرکت به سمت خودکفايي در کشور سرعت گرفته. ما عادت کرده بوديم، ملّت ايران در طول سالهاي متمادي عادت کرده بود که همهچيز را وارد کند. ما حالا به برکت تحريمهايي که کردند، عادت کرديم که همهچيز را اوّل خودمان برويم به سراغ ساختن و توليد کردنش، که حالا من بعداً باز يک اشارهاي به اين خواهم کرد. امروز صدها گروه، گروههاي فعّال از جوانهاي خوشفکر -چه دانشجويان دانشگاهي، چه دانشآموختگان- مشغول کارهاي مهمّي در سطح کشورند که حالا بعداً عرض کردم يک اشارهاي باز خواهم کرد به آنچه اينها انجام ميدهند. اين بر اثر تحريم است. ما چون تحريم شديم، به فکر افتاديم نيازهايمان را خودمان [رفع کنيم]. پس تحريم هم به نفع ما شد يعني آمريکا در اين سياست هم شکست خورد. ببينيد؛ اينها شکستهاي پيدرپي طرف آمريکايي است.
هيمنهي رو به افول آمريکا
دلم ميخواهد به اين نکته شما جوانان عزيز درست توجّه کنيد - [چون] کارهاي آيندهي اين کشور دست شماها است، به اينها بايد توجّه کنيد - حالا بحث چالش ايران و آمريکا را ميگذاريم کنار، در يک نگاه وسيعتر وضعيت آمريکا را وقتيکه نگاه ميکنيم، ميبينيم که قدرت آمريکا و اقتدار و هيمنهي آمريکا در دنيا رو به افول و رو به زوال است؛ در طول سالها دائماً دارد کم ميشود. آمريکاي امروز از آمريکاي چهل سال قبل که انقلاب پيروز شد، بمراتب ضعيفتر است؛ قدرت آمريکا رو به افول است؛ نکتهي مهم اين است.
فرسودگي قدرت نرم آمريکا
بسياري از سياسيون معتبر دنيا و جامعهشناسهاي معتبر دنيا معتقدند که «قدرت نرم» آمريکا فرسوده شده است، در حال از بين رفتن است. قدرت نرم چيست؟ قدرت نرم اين است که يک دولتي بتواند خواستهي خود و نظر خود و عقيدهي خود را به اطراف بقبولاند و آنها را اقناع کند به نظر خود؛ اين قدرت در آمريکا امروز رو به ضعف کامل و رو به فرسودگي کامل است؛ در زمينههاي مختلف. حالا زمان دولت اوباما هم همينجور بود امّا زمان اين آقا که ديگر به طور واضح با او مخالفت ميشود؛ در غالب زمينههايي که او تصميم ميگيرد، در دنيا با او مخالفت ميشود. نهفقط مخالفت مردمي -که اگر قرار باشد رأيگيري کنند و از مردم هر کشوري سؤال کنند، نظرات منفي خواهند داد - حتّي دولتها هم که رودربايستي دارند با آمريکا، با او مخالفت ميکنند؛ چين مخالفت ميکند، اروپا مخالفت ميکند، روسيه مخالفت ميکند، هند مخالفت ميکند، آفريقا مخالفت ميکند، آمريکاي لاتين مخالفت ميکند. قدرت نرم آمريکا رو به افول است، رو به سقوط است. اين را من نميگويم؛ اين جزو حرفهايي است که جامعهشناسهاي مطرح دنيا امروز دارند اين حرف را ميزنند.
خوي استکباري آمريکا، موجب بي آبرويي ليبرال دموکراسي
نهفقط اقتدار معنوي و قدرت نرم خود آمريکا رو به افول است بلکه حتّي ليبرالدموکراسي را هم که پايهي اساسي تمدّن غرب است، اينها بيآبرو کردند، دارند بيآبرو ميکنند. چندين سال قبل از اين يک جامعهشناس مطرح دنيا گفت وضعيت کنوني آمريکا منتهااليه تکامل تاريخي بشر است و بشر ديگر از اين بالاتر نميتواند برود. همان آدم امروز حرفش را پس گرفته، ميگويد «نه» و آرزو ميکند چيزهاي ديگري را. حالا صريحاً ممکن است نگويد من اشتباه کردم امّا حرفهاي ديگري را دارد ميزند، درست نقطهي مقابل آن حرفي که آن روز زده بود. خب اين وضع آمريکا است.
البتّه ليبرالدموکراسي - بنده قبلها هم مکرّر اين را گفتهام- خود ملّتهاي غربي را که پايه و اساس حکومتشان و نظام اجتماعيشان بر ليبرالدموکراسي است، بدبخت کرده. ليبرالدموکراسياي که امروز در غرب رايج است، خود آنها را بيچاره کرده؛ شکافهاي اجتماعي، نبود عدالت اجتماعي، نابود شدن خانواده، فساد اخلاقي فراگير و همهگير، فردگراييهاي افراطي و شديد؛ خود آنها بيچاره شدهاند. حالا اين آقا هم که آمده -اين رئيسجمهورِ فعلي عجيبوغريبِ آمريکا- که ديگر به همهي اينها چوب حراج زده و درواقع تتمّهي آبروي هم آمريکا و هم ليبرالدموکراسي را برده. خب حالا اين در مورد قدرت نرم آمريکا است.
آسيب پذيري قدرت سخت امريکا
بنده عرض ميکنم قدرت سخت آمريکا هم بشدّت ضربه ديده. قدرت سخت، يعني قدرت نظاميگري، قدرت اقتصاد؛ اينها قدرت سخت است. بله، ابزار نظامي دارند، امّا نيروي انساني نظامي آمريکا بشدّت افسرده، سردرگم، سرگشته، مردّد [است]. براي همين است که در بسياري از کشورهايي که آنها حضور دارند، براي اينکه بتوانند مقاصد خودشان را پيش ببرند، از سازمانهاي جنايتکاري مثل بلکواتر و از اين قبيل استفاده ميکنند؛ يعني سرباز آمريکايي قادر به اجراي آن نقشهي آمريکايي نيست؛ نيروي انسانيشان اين است.
اقتصاد رو به افول آمريکا
اقتصادشان هم همينجور. آمريکا امروز پانزده تريليون دلار بدهکار است؛ رقم، رقمي افسانهاي است؛ پانزده تريليون دلار بدهکاري آمريکا است! قريب به هشتصد ميليارد دلار کسر بودجهي آمريکا است در همين سال جاري؛ يعني اينها درواقع عقبماندگيهاي اقتصادي است. حالا با زرقوبرق، با شعار، با حرفهاي گوناگون، با ظاهرسازيها روي اينها را ميپوشانند امّا واقعيتهاي آمريکا اين است؛ اين قدرت سخت آمريکا است.
آمريکا رو به افول
بنابراين آمريکا رو به افول است؛ اين را همه بدانند. آن کساني هم که به پشتيباني آمريکا حاضرند مسئلهي فلسطين را در اين منطقه بکلّي فراموش کنند، بدانند آمريکا رو به افول است. آن که زنده است، ملّتهاي منطقهاند؛ آن چيزي که زنده است، حقايقي است که در اين منطقه وجود دارد. آمريکا در منطقهي خودش هم رو به افول است، چه برسد در اينجا!
احساسات روزافزون استقلال طلبانه ملت ايران، نمادي از افول روزافزون آمريکا
يکي از مظاهر شکست آمريکا اين است که نتوانسته بر روحيهي استقلالطلبي در ملّت ما و بر روي جوانان ما اثر بگذارد. شما ببينيد، امروز احساسات جوانان و نوجوانان عزيز ما در سرتاسر کشور احساسات استقلالطلبانه است. بعضيها حتّي به مباني ديني هم خيلي پابند نيستند امّا نسبت به تسلّط بيگانه احساس مقاومت ميکنند؛ اين نشاندهندهي اين است که آمريکا با اين همه تبليغات، با اين همه تلاشي که انجام داده است، با اين امپراتوري خبري و رسانهاي که در دنيا راه انداخته، نتوانسته روي نسل جوان کشور ما اثر بگذارد؛ روحيهي مقاومت آنها را و استقلالطلبي آنها را نتوانسته ضعيف کند و از بين ببرد.
بِجد اين را من عرض ميکنم -چون مشاهده ميکنم- که امروز جوانهاي ما از لحاظ انگيزهي ايستادگي و مقاومت از جوان نسل اوّل انقلاب اگر جلوتر نباشند، عقبتر نيستند؛ امروز اين را انسان دارد بدرستي مشاهده ميکند. مخصوص جوانهاي ما هم نيست، اين بتدريج در بين جوانهاي کشورهاي ديگر هم تا آنجايي که ما اطّلاع داريم، رسوخ پيدا کرده؛ بخصوص کشورهاي همسايهي ما. جوانهاي عزيز مؤمن در کشورهاي نزديک به ما و همسايهي ما که انسان حرفهاي آنها را، اقدامهاي آنها را، پيامهاي آنها را ميبيند، رفتارهاي آنها را، احساس ميکند که روحيهي استقلال در آنها زياد است. البتّه دشمن -آمريکاييها- بعضي از اين چيزها را از چشم ما ميدانند؛ ميگويند اين بهخاطر حرکت جوانان ايراني است. تهديد هم ميکنند ما را، تهديد ميکنند که چرا جوانهاي فلان کشور به نيروهاي ما حمله کردند؟ يعني اين واقعاً از آن حرفهاي عجيب و غريب [است]! پيغام ميدهند که جوانهاي فلان کشور همسايهي شما اگر چنانچه به نيروهاي ما حمله بکنند يا به افراد طرفدار ما حمله کنند، ما شما را مقصّر ميدانيم! خب شما غلط ميکنيد ما را مقصّر ميدانيد.
نفرت ملت هاي منطقه از امريکا
مردم عراق از شما متنفّرند، جوانهاي عراق از شما متنفّرند، جوانهاي سوريه از شما متنفّرند، جوانهاي لبنان از شما متنفّرند، اين طرف در شرق، جوانهاي افغانستان از شما آمريکاييها متنفّرند، جوانهاي پاکستان از شما آمريکاييها متنفّرند، اين به ما چه ربطي دارد! از شما متنفّرند، ممکن است يک اقدامي هم عليه شما بکنند. بله، اين يک واقعيتي است، آمريکاييها چرا درک نميکنند؟ نفرت ملّتها از خودشان را چرا نميفهمند، چرا درک نميکنند؟ بد کرديد، عمل زشت انجام داديد، سيطرهجويي کرديد به اين کشورها، به اين مردم اهانت کرديد، [لذا] از شما متنفّرند. مردم عراق حق دارند از شما متنفّر باشند، مردم سوريه حق دارند از شما متنفّر باشند، کشورهاي ديگر هم همينجور.
نقشه بي اساس سازش با آمريکاي رو به افول
آمريکا رو به افول است؛ همه اين را بدانند. آن کساني که گرايش به اين دارند که برويم با آمريکاييها سازش کنيم، بيخودي نقشهي بياساس و بيپايه ميکشند؛ آمريکا رو به افول است. عوامل افول آمريکا هم مربوط به امروز و ديروز نيست که حالا يکي بخواهد بيايد علاجش کند؛ مربوط به طول تاريخ [است]. عامل اين وضعيتي که آمريکاييها دچارش شدند، عامل بلندمدّت است؛ اينها در طول تاريخ وضعيتي را به وجود آوردند که نتيجهاش همين است و به اين آسانيها علاجشدني نيست. اين سنّت الهي است، اينها محکومند به اينکه ساقط بشوند، محکومند به اينکه افول کنند، زايل بشوند از صحنهي قدرت جهاني.
حرکت رو به جلوي جمهوري اسلامي در طول چهل سال اخير
خب، نقطهي مقابل، جمهوري اسلامي است. من البتّه نميخواهم بزرگنمايي کنم، نميخواهم مبالغه کنم؛ ما از صفر شروع کرديم، راهي را که ديگران در طول ۱۰۰ سال، ۱۵۰ سال يا بيشتر رفتند، بنده مدّعي نيستم که ما در طول ۴۰ سال توانستيم برويم امّا مدّعيام که در طول اين چهل سال مرتّباً جلو رفتيم، مرتّباً پيشرفت کرديم، مرتّباً قوي شديم؛ حرکت چهلسالهي جمهوري اسلامي، اين را بروشني اثبات ميکند. ما يک حرکت جدّي استقلالِ صنعتي و استقلال سياسي را در کشورمان شاهديم. اينکه عرض کردم «صدها گروه جوان»، اين يک واقعيتي است. بنده بعضي را از نزديک ميشناسم، بعضي را از دور ميشناسم؛ جوانهاي جدّي، فعّال، خوشاستعداد، مبتکر، با همّتهاي بلند مشغول کارند، مشغول تلاشند در زمينههاي گوناگون؛ زمينههاي فکري، زمينههاي عملي، زمينههاي علمي، زمينههاي فنّاوري؛ نه به فکر رئيس شدنند، نه به فکر مدير شدنند، نه به فکر وزير و وکيل شدنند؛ دارند کار ميکنند؛ امروز اينجوري است. اين يک پديدهي مبارکي است که امروز در کشور ما وجود دارد؛ و اين ادامه پيدا خواهد کرد.
سفارشات رهبري به جوانان
من به شما جوانهاي عزيز چند سفارش ميخواهم عرض بکنم؛ اينها چيزهايي است که براي آيندهي کشور لازم است.
1. دشمني با آمريکا را فراموش نکنيد؛ فريب دشمن را نخوريد!
سفارش اوّل: دشمني با آمريکا را فراموش نکنيد؛ فريب لبخند دروغين و فضاحتبار دشمن را نخوريد. گاهي ميگويند که «ما با ملّت ايران مشکلي نداريم، مشکل ما با دولت جمهوري اسلامي است»؛ دروغ ميگويند! دولت جمهوري اسلامي بدون تکيهي به اين ملّت کارهاي نيست. با ملّت دشمنند؛ با ملّتي که حضور خود و قوّت خود و ارادهي خود را در طول چهل سال از دست نداده است دشمنند؛ تحريمها عليه مردم است. دشمني آمريکا را فراموش نکنيد. آمريکا قبل از انقلاب هم با ملّت ايران دشمني ميکرد، منتها آنوقت عوامل خودش سر کار بودند؛ هر کار ميخواست، انجام ميداد؛ هرجور دلش ميخواست، عمل ميکرد، و رژيم منحوس وابستهي پهلوي و طاغوت از آنها تبعيت ميکرد. جمهوري اسلامي محکم در مقابل آنها ايستاده است، لذا دشمنيشان واضح و آشکار است؛ از ابعاد مختلف هم دشمني ميکنند؛ اين [حرفهاي دروغشان] را توجّه نکنيد.
دشمني تا پايان سيطره جويي آمريکا
خب، اين دشمني تا کِي [است]؟ يک سؤالي است: تا کِي دشمني با آمريکا؟ جوابش اين است که تا وقتيکه آمريکا سيطرهجويي خودش را کنار بگذارد؛ اگر سيطرهجويي خودش را کنار گذاشت، مثل ديگر کشورها با او ميشود تعامل کرد، با او ميشود ارتباط پيدا کرد؛ که البتّه چنين چيزي هم بعيد است؛ ذات استکبار -يکي از برادرهاي عزيز، اينجا گفتند- ذات سيطرهجو و سلطهجو است؛ بله، مادامي که اينجوري است، دشمني هست. اگر چنانچه اين را کنار گذاشت، دشمني و قطع و قهر و مانند اينها بکلّي از بين خواهد رفت؛ امّا اين چيزي نيست که [بشود].
2. نظريهي مقاومت در مقابلِ دشمنِ قويپنجه را تبليغ کنيد
نکتهي دوّم: نظريهي مقاومت در مقابلِ دشمنِ قويپنجه را تبليغ کنيد، ترويج کنيد. بعضي تصوّر نکنند که چون دشمن بمب دارد، موشک دارد، دستگاههاي تبليغاتي دارد و از اين قبيل، ما عقبنشيني [کنيم]؛ نخير، نظريهي مقاومت، يک نظريهي اصيل و درست است؛ هم در مقام نظر، هم در مقام عمل؛ از لحاظ نظري و از لحاظ عملي -از هر دو جهت- بايد [ترويج شود]. معناي نظري اين است که تبيين کنيد. شما جوانها خيلي خوب ميتوانيد اين نظريهي مقاومت را تبيين کنيد؛ هم در بين خودتان و هم محيطي که در آنجا قرار داريد و هم حتّي در ارتباط با کشورهاي ديگر و جوانهاي ديگر. نظريهي مقاومت را، اين را که هدفِ استکبار سيطره است، هدفِ استکبار سلطه است، سلطهي بر ملّتها است، براي همه تبيين کنيد، بدانند که هدف استکبار اين است.
جريان مقاومت، حق جوانان کشورهاي منطقه
از لحاظ عملي، جريان مقاومت را ما حقّ جوانها ميدانيم؛ جوانهاي عراق، جوانهاي سوريه، جوانهاي لبنان، جوانهايي در شمال آفريقا، جوانهايي در مناطق شبهقارّه و اطراف آنها، يک مشت جوانهايي هستند که در مقابل آمريکا مقاومت ميکنند، ايستادهاند؛ حقّ اينها است، ما حقّ اينها ميدانيم؛ تقويت اين جريانها بهمعناي تقويت نظريهي مقاومت است.
3. خودتان را در قبال مسئلهي پيشرفت کشور مسئول بدانيد
نکتهي سوّم: شما جوانها خودتان را در قبال مسئلهي پيشرفت کشور مسئول بدانيد. برنامهي پيشرفت، برنامهي مشخّصي است، برنامهي فکرشده و سنجيدهاي است. ملاحظه کرديد، الگوي پيشرفت ايراني ـ اسلامي که تا پنجاه سال ميتواند قالب حرکت اين کشور در جهات مختلف باشد، تبيينشده و تعيينشده و آمادهشده است، در اختيار صاحبنظران است که آن را ورز بدهند و تکميل کنند و کامل کنند. شما خودتان را جزئي از فعّالان اين نقشهي وسيع و همهجانبه بدانيد و براي آن خودتان را آماده کنيد. اين آمادگي، يک روز با درس خواندن است، يک روز با تحقيق کردن است، يک روز با ساختن است، يک روز با کار و ابتکار است، يک روز با اتّخاذ مواضع درست سياسي است، يک روز با حضور در ميدان سياست است؛ هر روزي، هر دورهاي از زندگي شما يکي از اين اقتضائات را دارد. خودتان را در همهي احوال موظّف بدانيد که در قبال پيشرفت کشور، خودتان را سهيم و مسئول بدانيد.
تلاش براي رسيدن به اقتصاد منهاي نفت
يکي از کارهاي اساسياي که ما در زمينهي مسائل اقتصادي کشور و آيندهي کشور بايد انجام بدهيم، قطع وابستگي اقتصاد کشورمان به نفت است؛ که اين را همهي اقتصاددانهاي وارد و فهيم، نه امروز [بلکه] بارها، سالها گفتهاند و تکرار کردهاند؛ و اين يک واقعيتي است. ما هم همواره به مسئولين گفتهايم سعي کنند تا آنجايي که ممکن است، ما اقتصادمان را از فروش نفت خام جدا کنيم. ما که داريم نفت خام را ميفروشيم، درواقع ثروتي را و موجوديمان را که قابل تجديد هم نيست و تمام ميشود، از زير زمين درميآوريم ميفروشيم، پول ميگيريم، صرف ادارهي کشور ميکنيم؛ اين غلط است! بايستي اين سرمايه را بهنحوي استعمال کرد، بهنحوي به کار برد، بهنحوي مصرف کرد که درآمدِ افزوده داشته باشد؛ ما بايد مصرف بهينه بکنيم [از نفت]. يکي از اشکالات مهمّ اقتصاد ما وابستگي است. خب جوانهاي مؤمنِ ما، آن کساني که اهل فکرند، اهل کارند، بنشينند راههايي را پيدا کنند براي اينکه بتوانند کشور را [از وابستگي خارج کنند]. البتّه سياستهاي اين کار طرّاحي شده؛ ما اين صندوق توسعهي ملّي را که در سياستهاي کلّي تشکيل دادهايم و ابلاغ کردهايم، بهخاطر همين است که بتوانيم از وابستگي به نفت خارج بشويم.
الگوي پيشرفت را از غرب نميگيريم!
اين را هم عرض بکنم، مدل توسعه را ما از غرب نميگيريم؛ اوّلاً ما اسم اين حرکت را پيشرفت ميگذاريم، نه آنچنان که آنها اسمگذاري ميکنند «رشد و توسعه». مدل پيشرفت کشور را ما از غرب نميگيريم. غربيها خودشان بهخاطر اين روش و اين مدل، خودشان را بدبخت کردهاند، مشکلات فراواني براي خودشان درست کردهاند؛ زرقوبرق هست امّا باطن و درون، پوسيده و رو به فساد است؛ از آنها ما نميگيريم. البتّه از دانش روز و از فنّاوري روز حدّاکثر استفاده را ميکنيم و پيشرفت را، هم مايهي سعادت ملّت، هم مايهي افتخار ملّت، هم مايهي امنيت کشور ميدانيم و براي پيشرفت کشور تلاش ميکنيم، و جوانهاي ما و عزيزان ما بايستي در اين زمينهها خودشان را مسئول بدانند و احساس تکليف بکنند و احساس وظيفه بکنند.
نياز اصلي کشور: همّت بلند جوانان
نياز اصلي کشور هم عبارت است از همّت بلند شما. شما جوانها بايد همّت کنيد، همّت بلند داشته باشيد، تلاش کنيد، کار کنيد، ترس را کنار بگذاريد، تنبلي را کنار بگذاريد، ابتکار را سرلوحهي کار خودتان قرار بدهيد، نوآوري را وظيفهي بزرگ خودتان بدانيد؛ البتّه با غيرت ملّي، تعصّب ملّي؛ اينها چيزهايي است که براي کشور ما، براي جوانهاي ما لازم است؛ در همهي زمينهها؛ يک مجموعهي پُرنشاط، مجموعهي فعّال و متحرّک.
مسئولين و استقبال از جوانان
اين توصيهي ما به جوانها بود لکن اين توصيه خطاب به مسئولان هم هست؛ مسئولان اين حرفها را جدّي بگيرند، جوانها را جدّي بگيرند، از نسل جوانِ امروز که باانگيزه است، بهمعناي واقعي کلمه استقبال کنند، نسل جوان را کمک کنند. بنده ميبينم در مواردي يک مجموعهي جوان، يک کار بسيار خوب و برجسته و راهگشايي را انجام دادهاند [امّا] دستگاهِ مسئولِ مرتبطِ با اين کار به آنها کمک نميکند! اين يکي از اشکالات کار ما است. مسئولين، جوانها را جدّي بگيرند، کارهاي آنها را جدّي بگيرند، به آنها اهتمام داشته باشند.
آينده کشور روشنتر و درخشان از امروز و ديروز
آنچه من در پايان صحبتم ميخواهم عرض کنم: جوانهاي عزيز! همانطور که عرض کردم، بدانيد آيندهي اين کشور و آيندهي ايران اسلامي از گذشتهي آن بمراتب بهتر و درخشانتر است. بدانيد اگر چنانچه با اين روحيهاي که امروز شما داريد و نشان ميدهيد، اين ملّت پيش برود و حرکت بکند، ترديدي نيست که در آيندهي نهچندان دوري خواهد توانست به اوجي در دنيا برسد که در تعاملات جهاني، هميشه دست برتر را داشته باشد و بتواند مقاصد خودش را پيش ببرد؛ اين چيزي است که حتمي و قطعي است و در اين ترديدي نيست، و شما جوانهاي عزيز انشاءالله اين را به چشم خودتان خواهيد ديد و آن روز تجربه خواهيد کرد اين پيشرفت عظيمي را که به برکت اسلام و به برکت انقلاب اسلامي در کشور به وجود آمده است.
از خداوند متعال مسئلت ميکنيم که روح مطهّر شهداي بزرگوار ما را که آنها اين راه را باز کردند، اين فضاي امن را براي کشور به وجود آوردند، با ارواح مطهّر شهداي صدر اسلام و کربلا محشور کند، و قلب مقدّس وليعصر (ارواحنا فداه) و روح مطهّر امام بزرگوار و شهداي ابرار را از همهي ما راضي کند؛ ما را به وظايف خودمان آشنا و انشاءالله در انجام آن وظايف، همهي ما را موفّق کند.
والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتداي اين ديدار، آقايان محمدصابر باغخاني و مرتضي عزيزي (نمايندگان دانشجويان و دانشآموزان) مطالبي بيان کردند.