صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> یادداشت کوتاه
تاریخ انتشار : ۰۳ دی ۱۳۹۷ - ۰۹:۴۲  ، 
شناسه خبر : ۳۱۳۲۵۱
پایگاه بصیرت / گروه سیاسی / فتح‌الله پریشان
تجزیه و تحلیل سیاسی دانش، شمّ یا هنر و مهارتی است که با کنار هم گذاشتن قرائن و نشانگانی از گذشته تاریخی تا زمینه‌های محیطی و تربیتی بازیگران، منافع کشورها، چشم‌اندازها و راهبردها به بررسی پدیده‌ها و چرایی پدیدآیی اتفاقات و پیامدهای رخدادها و تحولات سیاسی داخلی، منطقه‌ای و جهانی می‌پردازد و نسبت منافع، راهبردها و سیاست‌های یک بازیگر را در مقابل بازیگران دیگر مشخص می‌کند.
اما گاهی این عوامل چنان پیچیده می‌شوند که تحلیل درست آنها با دشواری‌هایی مواجه می‌شود؛ نقش تصادف در چینش اینها بسیار کم است، اما امروز نقش اتاق‌های فکر که با ترکیبی از اندیشمندان حوزه‌ها و رشته‌های گوناگون در طراحی و آینده‌پژوهی دکترین‌ها و راهبردهای کلان رفتاری قدرت‌ها شکل می‌گیرند، بسیار زیاد شده است و اتفاقاً از سرمایه‌های قدرت نرم‌افزارانه کشورها به شمار می‌آید. البته، گاهی نیز آنها از طریق رسانه‌ها از تحلیل به مثابه چاقوی دو دم بهره می‌گیرند و سعی بر تصویرسازی پیچیده و رعب‌انگیز از چینش نشانه‌ها و رخدادها و نحوه تحلیل‌ها آنها توأم با ابزار فریب، خدعه، عملیات روانی و جنگ نرم دارند تا با صرف هزینه کمتر و بدون درگیری، به تغییر محاسبات تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان نظامات گوناگون سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی در یک کشور اقدام کنند. به یک مثال عملی که در روزهای اخیر اتفاق افتاد، نگاه کنید؛ همزمانی وقوع پاره‌ای اتفاقات با هنرمندی فریبکارانه رسانه‌های در خدمت اهداف سلطه‌جویانه آمریکایی‌‌ـ صهیونیستی‌ـ ارتجاع عربی و دنباله‌های داخلی به گونه‌ای تحلیل شد که سؤالاتی را ایجاد کرد.
اعلام خروج نیروهای آمریکایی از سوریه و افغانستان از سوی ترامپ، افزون بر اینکه تحیر جان بولتن مشاور امنیت ملی‌اش را که دو هفته پیش گفته بود ما تا مدت ها در سوریه و منطقه ماندگاریم، برانگیخت، مخالفت بسیاری از سیاستمداران منتقد و حتی مقامات آمریکایی هم‌حزبی‌اش از جمله کناره‌گیری وزیر دفاع را به دنبال داشت. در این میان سؤال مهم این است که چرا ترامپ نیروهای آمریکایی را فوری از سوریه خارج می‌کند و از علایق استراتژیکی که برای آمریکا در آنجا تعریف شده دست برمی‌دارد؟
در کنار این صحنه‌آرایی سیاسی و رسانه‌ای در بیرون، موجی از عملیات روانی و شایعه رسانه‌ای در فضای مجازی در داخل ایران شکل گرفته که با کنار هم گذاشتن برگزاری همایش نظامی پیامبر اعظم ۱۲ در جزیره قشم و پهلو گرفتن ناو جنگی آمریکایی از مدت‌ها پیش در آب‌ها و نزدیک برخی جزایر جنوبی، به زمینه نسج و تقویت این تحلیل که آیا آمریکایی‌ها با کاهش دادن نقاط آسیب‌پذیر حضور خود در منطقه در فکر تهدید و تهاجم به ایران هستند و این برگزاری همایش دریایی برای مانور قدرت در برابر این موضوع است، دامن زده، تولید نگرانی می‌کنند؟
این تحلیل‌ها از نحوه پاسخ به چرایی خروج نیروهای آمریکایی نشئت می‌گیرد. دو نظر عمده در این زمینه بیان شده است؛ یک‌ـ این خروج طرح فریب جدید آمریکایی‌هاست و آنها با ابهام و پیچیدگی به دنبال راهبردهای دیگر از جمله مثلاً طرح حمله به ایران هستند. دو – این عقب‌نشینی جدی بوده و نشانه شکست و ناکامی سیاست‌های آمریکا پس از سال‌ها سرمایه‌گذاری در منطقه است. هر یک از این تحلیل‌ها می‌تواند منتقدان و مخالفانی داشته باشد و ضریبی از درست و اشتباه بودن را دریافت کند، اما جمهوری اسلامی ایران به دلیل داشتن نظامی ویژه که بیش از چهار دهه با آمریکا درگیر است نمی‌تواند و نباید با حدس و گمانه‌زنی تحلیلی به این موضوع بپردازد؛ بلکه باید تمام سناریوها را در نظر بگیرد و خودش را برای همه آنها آماده کند. البته مفهوم آن حمله نظامی آمریکا به ایران نیست، به چند دلیل متقن، از جمله اینکه آمریکایی‌ها چنان در تنگناهای مالی و بودجه‌ای و اختلافات داخلی بر سر سیاست‌های ترامپ گرفتارند که مجال گشودن جبهه‌ای بزرگ و غیرقابل محاسبه به روی جمهوری اسلامی ایران به عنوان محور مقاومت در منطقه را ندارند اما ما چگونه می‌توانیم تصویر و ترسیم درستی از تحولات منطقه و جهان داشته باشیم و در جایگاه جمهوری اسلامی با گفتمانی که چالش‌ساز گفتمان آمریکا شده و در قله قدرت منطقه و محور مقاومت ایستاده چگونه باید راهبردها و سیاست‌های‌مان را طراحی کنیم؟ به طور حتم هر چه تلاش کنیم آمریکا را به عنوان شاکله‌ای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی «غیر» و رقیب خود بهتر بشناسیم و به زمینه‌های ذهنی و تربیتی و محیطی که مستأجر امروز کاخ سفید در آن رشد کرده بیشتر پی ببریم، بهتر می‌توانیم برآوردهای خود را تنظیم کنیم.
رئیس‌جمهور تاجرپیشه آمریکا از دریچه اقتصاد و تجارت به سیاست نگاه می‌کند، فهم این موضوع مهم است. برای ترامپ منطقه ارزش دارد، اما نه به قیمت هزینه کردن از جیب آمریکایی‌ها. او خوب فهمیده است که در آینده منطقه آمریکا جایی ندارد و هر چه خرج کند از جیبش رفته است؛ از این رو دنبال رهیافت راهبری تحولات منطقه از طریق حمایت معنوی و سیاسی و فروش اسلحه به قصد درآمدزایی به کشورهایی است که به قول ترامپ در منطقه با ایران اسلامی مشکل دارند و می‌خواهند بدون پرداخت هزینه آمریکا از آنها دفاع کند. نگاه تجاری و مضیق ترامپ به تحولات منطقه مبتنی بر مقاله تحلیلی مارتین ایندک در تاریخ ۱۴ آوریل سال میلادی با عنوان «دکترین ترامپ برای خاورمیانه» است که موجب می‌شود در معادله منطقه‌ای واشنگتن صادرکننده اسلحه و راهبر معادلات و تحولات باشد و متحدان آن خریداران اسلحه و بازیگران فعال نیابتی منازعات منطقه‌ای. این الگو در یمن و سوریه قابل مشاهده است و گاوهای شیرده منطقه این سینگال را دریافت کرده‌اند و در حال آماده‌سازی وصل پستان دلارهای خود به شیردوش‌های آمریکایی هستند.
اما مانور نظامی پیامبر اعظم(ص) همان‌طور که از شماره ۱۲ آن پیداست، اقدام به برنامه تمرین نظامی برنامه‌ریزی شده‌ای است که از پیش طراحی و در جهان به رویه‌ای جاری تبدیل شده است. اما به یقین به قول سردار سرلشکر غلامعلی رشید فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیاء(ص) زمینه‌سازان حضور بیگانگان در منطقه مهم غرب آسیا و خلیج‌فارس پیام‌های اقتدارآمیز آن را با تمام وجود درک و دریافت می‌کنند و خوب می‌دانند که اگر دست از پا خطا کنند بیشترین هزینه را خواهند داد. آمریکایی‌ها چه از روی منفعت‌طلبی و چه به دلیل زنجیره‌ای از شکست‌ها و ناکامی‌ها سوریه و افغانستان را ترک کنند یا نه، میهمانان ناخوانده منطقه هستند، اما ایران و همسایگان مبادی آداب همسایگی صاحبان منطقه‌اند و خود باید سرنوشت آن را رقم بزنند.

نام:
ایمیل:
نظر: