روزنامه کیهان **
«کیم» فهمید برخی هنوز نفهمیدهاند!
دور دوم مذاکرات «دونالد ترامپ» و «کیم جونگ اون» پنجشنبه گذشته گویا، با حالت «قهر» از سوی طرفین تمام شده است. روایتهایی متفاوت و بعضا متناقضی از آنچه بین رهبران این دو کشور اتمی گذشته، منتشر میشود که قضاوت دقیق بر روی این مذاکره را کمی سخت میکند؛ اما آنچه مسلم است اینکه، این نشست شکست خورده و نتایج آن با آنچه احتمالا تصور میشد، فاصله زیادی داشته است. اما چرا این مذاکرات شکست خورد؟ آیا میتوان امیدوار بود این مذاکرات در آینده به نتیجه برسد؟ در این وجیزه تلاش میکنیم، ضمن یافتن پاسخهای این دو سؤال، یک نکته مهم! را هم یادآوری کنیم.
1- هیچ کس نمیتواند منکر این حقیقت شود که، نزدیکترین تجربه مشابه برای «کیمِ» جوان در این دور از مذاکرات هستهای، مذاکرات ایران و 1+5 (برجام) بود. مذاکراتی که قاضی آن یعنی آژانس بینالمللی انرژی اتمی، 14 بار اجرای کامل و حتی بیش از میزان تعهدات از سوی ایران را تایید کرده اما ترامپ، مثل آب خوردن از آن خارج شد و نشان داد، اصلا قابل اعتماد نیست. طبق گزارشهای پراکندهای که از گفتوگوهای این دو منتشر شده، آمریکا خواستار برچیده شدن تمام برنامه هستهای کره شمالی شده آن هم، در برابر لغو برخی تحریمها و در مقابل، کره شمالی نیز خواستار لغو تمام تحریمها شده، مجادلهای بینشان روی داده و با حالت قهر ضمن لغو برنامه ناهار، مذاکرات نیمهتمام مانده است. اینکه مذاکره کردن اصولی دارد و طرفین مذاکره باید به صورت مرحله مرحله امتیاز بدهند و بگیرند تا به نتیجه برسند درست، اما شکست این مذاکره، قطعا تحت تاثیر بیاعتمادی کره به آمریکاییها صورت گرفته است.
آیا اگر آمریکا زیر تعهداتش مقابل ایران نزده و از آن خارج نشده بود(سوای از اینکه برجام چگونه توافقی است)، احتمال اینکه این مذاکره، تا آخر ادامه پیدا میکرد و اینگونه شکست نمیخورد، بالاتر نمیرفت؟ چرا کیم جونگ اون باید در برابر تنها عامل بازدارندهاش در مقابل کشوری که مثل آب خوردن زیر تعهداتش میزند، ریسک کند. رهبر کره شمالی با وجود جوانی، تجربه برجام، توافق آب و هوایی پاریس، پیمان تجاری شراکت فرا آتلانتیک(تی پی پی)، پیمان موشکی 1987 با روسیه، توافق تجارت آزاد آمریکای شمالی(نفتا) و... را که آمریکا به بهانههای مختلف طی یکی دو سال گذشته از آنها خارج شده است را میبیند، بنابراین چرا باید به این کشور بدعهد اعتماد کند و تمام تاسیسات هستهایاش را نابود کند؟ تاریخ آمریکا پر است از این خیانتها و بدعهدیها، کاش مذاکرهکنندگان ما هم این خیانتها را میدیدند تا امروز برای توجیه خسارت برجام، مجبور نمیشدند آسمان ریسمان ببافند و برایش دستاورد بتراشند. دستاوردهای رنگارنگی که همه چیز در آن هست الا، آنچه باید باشد یعنی رفع تحریمها و گشایش اقتصادی. عجیب اینکه، عدهای به رغم اذعان به غیر قابل اعتماد بودن آمریکا باز میگویند، برویم و با این کشور دوباره مذاکره کنیم!
2- یکی دیگر از دلایل شکست این مذاکرات میتواند نحوه انجام گرفتن آن باشد. ترامپ که بنابر اعلام مقامات استعفا داده کاخ سفید، حوصله گوش دادن به حرفهای مشاورانش را هم ندارد، در آستانه شروع این مذاکرات، ضمن تعریف و تمجید ناشیانه از «کیم جونگ اون» تلاش کرده بود رهبر کره شمالی را به اصطلاح «خام» کند، آنجا که گفت، «رئیسکیم رهبر بزرگی است» و «ظرفیتهای عظیمی در حوزه اقتصاد» در این کشور میبیند. این نوع مذاکره شاید هنگام امضای یک قرارداد تجاری بین مدیران دو شرکت «جواب» دهد اما طبیعتا، در مذاکراتی در این سطح، جوابگو نیست. همان طور که فارین پالیسی پیشبینی کرده بود، ترامپ نتوانست با این نوع دیالوگ «رئیس کیم»! را شکست دهد.
3- شاید با کمی اغماض بتوان گفت، روحیه خاص ترامپ هم به اندازه خود، در روشن شدن فوری تکلیف دور دوم مذاکرات آمریکا و کره شمالی نقش داشت. ترامپ، مکار و دروغگو هست اما نه به اندازه اوباما. رئیسجمهور آمریکا نشان داده مثل دولتمردان سابق کشورش، آدم زیاد پیچیدهای نیست. شاید همین روحیه باعث شد وی مثل اوباما نتواند اهداف پلیدش را پنهان کند و در همان ساعات نخست مذاکره، مثلا اعلام نکند «اگر تاسیسات هستهایتان را برچینید، تمام تحریمها را بر میچینیم.» ترامپ در آستانه مذاکرات با چربزبانی، تعریف و تمجید از کیم و نشان دادن در باغ سبز به کره شمالی نشان داد آدم حیلهگری است اما، نه به اندازه اوباما و تیمش.
4- برای حل بحران 6 دههای شبه جزیره کره، نقش چین و روسیه را نباید کوچک دید. این دو کشور، اصلیترین حامیان کره شمالیاند و شاید بدون حمایتهای آنها، پیونگ یانگ نتواند تحریمهای وحشیانه غرب را دور بزند. بنابراین امکان ندارد پیونگ یانگ، در مذاکره با آمریکا، با مسکو و پکن هماهنگ و همراه نبوده باشد. اگر «ناتو» یکی از ابزارهای آمریکا برای مهار روسیه است، چرا نگوییم کره شمالی یکی از ابزارهای این بلوک برای مهار آمریکا است؟! این را گفتیم تا نتیجه بگیریم، بحران کره شمالی صرفا با مذاکره دو طرف مناقشه(واشنگتن و پیونگ یانگ) حل نخواهد شد. این میدان، بازیگران زیادی دارد که هر یک به اندازه خود در حل این بحران میتوانند نقش داشته باشند.
بر این باوریم که، بحران کره به این سادگیها حل نمیشود. برای درک چرایی این ادعا کافی است یادآوری کنیم که، یکی از درخواستهای اصلی «کیم جونگ اون» از «ترامپ» در این مذاکره، اعلام آتشبس رسمی بین دو کره بود که با مخالفت سخت ترامپ مواجه شده است. دو کشور کره شمالی و کره جنوبی میخواهند آتشبس کنند، آمریکا به سختی با آن مخالفت میکند. این، چه معنایی دارد؟ آیا به این معنا نیست که، منافع آمریکا در بحرانی بودن روابط دو کره است؟! آمریکا زمانی حاضر خواهد شد دو کره آشتی کنند که از قِبَل این آشتی، منافعی بیش از زمان بحران به دست آورد. یک دلیل دیگر برای سخت دیدن حل بحران کره، به وضعیت داخلی دو کشور آمریکا و کره شمالی باز میگردد. وضعیت آمریکا را در همان بند اول تشریح کردیم. آمریکاییها قابل اعتماد نیستند. کره شمالی نیز حیات خود را به توانایی بالای نظامیاش گره زده است. آنچه تا کنون مانع از حمله آمریکا و متحدانش به کره شمالی شده است، نه نگرانی از جان مردم این کشور و مسائل
حقوق بشری که، وحشت از قدرت بالای نظامی آن بوده است. بنابراین باور کردن اینکه پیونگ یانگ، قویترین ابزار بازدارندگیاش را در برابر کشوری با مختصات آمریکا و رئیسجمهوری با مختصات ترامپ کنار بگذارد، بسیار سخت است.
اما آن نکته مهم. چند روز قبل از این مذاکرات، وقتی خبرنگار سیبیاس از پمپئو، وزیر خارجه آمریکا پرسید، چرا برای مذاکره با کره شمالی هیچ پیششرطی نگذاشتید اما وقتی پیشنهاد مذاکره با ایران را مطرح کردید، 12 پیششرط برای آن گذاشتید؟ (نقل به مضمون) پاسخ پمپئو قابل تامل بود: «برای اینکه شرایط کره شمالی با ایران متفاوت است. آنها دارای بمب اتم و موشکهایی هستند که میتواند تا خاک آمریکا برسد.»
امروز بر دنیای سیاست، قانون جنگل حاکم است. در دنیای «سیاست منهای اخلاق»، این اقتدار افزودن بر مولفههای قدرت است که کار را جلو میبرد نه لبخند زدن و اعتماد کردن و دادن مولفههای قدرت. وقتی «اخلاق» را از سیاست حذف میکنند، اعتماد کردن به حریف مضحک میشود و اعتمادکننده «سادهلوح». سادهلوحتر از همه اما کسانی هستند که با وجود چند بار گزیده شدن هنوز، تصور میکنند با دادن مولفههای قدرت است که میتوان کشورداری کرد! پاسخ پمپئو به خبرنگار سیبیاس یعنی، در مذاکره هم اقتدار است که جواب میدهد.
جعفر بلوری
***************************************
روزنامه رسالت **
اندکي «سعي» سحر نزديک است!
سيد باقر پيشنمازي
انقلاب اسلامي همچون رودي خروشان مسير پر پيچ و خم خود را طي ميکند و با صلابت و اقتدار موانع پيش رو را يکي پس از ديگري در مي نوردد. اين انقلاب چشم انداز خود را ايجاد تمدّن عظيم اسلامي و رساندن پرچم به صاحب حقيقي آن، قرار داده است. و اين رود مواج تا به درياي غايت خود نرسد، آرام نمي گيرد.
اما بر اساس سنت الهي ، رشد يافتگي و توانمندي براي رسيدن و رساندن به قله آرمانها، جز با عبور از معبر فراز و فرودهاي زمان(1)، و مقاومت در برابردشمنان و اندوخته سازي تجربه هاي کلان، حاصل نخواهد شد.اگر چه انقلاب اسلامي در بستر حوادث و رويدادهاي پيش روي خود ازجمله سالهاي دفاع مقدس توانست از بعضي تهديدها فرصت سازي کند و مديران کارآمد مورد نياز خود را پرورش دهد اما در گام دوم وبراي ادامه راه انقلاب، بيش از گذشته نيازمند کادر سازي هدفمند وتربيت انسانهاي پرهيزگار، دانشمند، ماهر و مصمم است تا بتواند اين کشتي را از ميان امواج سهمگين عبور داده وبه ساحل نجات برساند.
کادرسازي درتراز انقلاب اسلامي تصادفي اتفاق نميافتد و يک فرايند هدفمند وزمان بر است و در آموزش وپرورش و آموزش عالي عقيم وتحول نيافته موجود اتفاق نمي افتد. اگر ملتي بتواند به کمک مديران پرورش يافته و لايق وپاکدست، از آزمونها و چالشهايي که با آن مواجه مي شود، موفق و سربلند عبور کند، از عهده راهبري اين انقلاب و پيشراني آن در ادامه مسير تا رسيدن به تمدن نوين اسلامي در گستره جهان، برخواهد آمد.
اما آنچه که در چهلمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي عليرغم بعضي غفلتها وکاستيها و چالشها شگفتي ساز شد، حضور امنيت آفرين و اعتماد ساز ملت ايران در راهپيمايي22بهمن سال 97 بود که جلوه اي از هدايت دلها به دست هدايتگر جهان و نمادي از سُرايش سرود ايمان، همبستگي و مقاومت در برابر پيشوايان کفر و شرک و شياطين خيانت و نفاق شد يکبار ديگر همچون بهمني برسر دشمنان فرو ريخت و پرچم اقتدار، بالندگي و سرافرازي انقلاب اسلامي را بر فرق آمريکا و رژيم صهيونيستي و بدخواهان ملت ايران فرود آورد.
صدور بيانيه چهلمين سالگرد انقلاب، )بلافاصله پس از راهپيمايي شگفت آور22بهمن( اذان طلوع دوم خورشيد انقلابي است که هم هدايت شده است و هم هدايتگر. انقلابي پيشرو که حتي اجتماع قدرتهاي جهان در چهل سال گذشته نتوانست متوقفش کند. انقلابي که منشاء قدرت آن هنوز براي جبهه کفر و شرک ناشناخته است.
ساختار بي بديل و الهام گرفته ازهدايت الهي اين نظام(2)، که شالودهاياز اسلاميت و جمهوريت را تحت اشراف رهبري تجربه اندوخته، دانا، از "خود" گذشته، پرهيزگار، صادق، دلسوز، دورانديش و مدير و مدبر(3) قرار داده است.
فقيهي که با امامت خود، توانمندي فقه اسلامي را در تشکيل حکومت و اداره زندگي انسانها و مقاومت دربرابر سلطه جويي زورگويان و ستمگران غارتگر (ثروتهاي مادي و معنوي) ملتها به عرصه اجرا آورده است.(4) امامت و ولايتي که اگر بعضي از ملتهاي انقلاب از دست داده مثل مردم مسلمان مصر از آن برخوردار بودند، نتيجه آن همه مجاهدت و مبارزه وشهادت را به راحتي از دست نميدادند! اکنون درپي يک چله از حضور ومجاهدت در ميقات ابتلائات وامتحانات الهي و هوشياري و پايداري در برابر فتنه انگيزي و گمراهسازي قارونها و سامريهاي زمان «منشور فراخوان» مجاهدت بيشتر در جهت ورود به «دومين مرحله انقلاب»، و بمثابه الواح هدايتگر (5) ادامه راه و هموارساز مسير براي فراهم شدن زمينه انقلاب جهاني موعود قرآن کريم، پيش رويما است.
نه انسانهايي که بامصلحت انديشيهاي زميني دربرابر هدايتهاي آسماني مانع تراشي ميکنند ميتوانند اراده خداي متعال را براي جهاني شدن فرهنگ وتمدن اسلامي متوقف سازند و نه ليبرالهايي که از غرب و غربزدگي بُتي همچون گوساله سامري براي گمراهسازي "انسانهاي فريب پذير" ساخته اند. قرآن کريم مي فرمايد:
يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ - هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَي وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ .(6)
ميخواهند نور خدا را با دهانهايشان خاموش كنند ولي خدا كامل كننده نور خويش است، اگر چه كافران را خوش نيايد. اوست آن خدايي كه پيامبر خود را با هدايت و دين راستين فرستاد تا او را بر همه اديان پيروز گرداند، هر چند مشركان را خوش نيايد.
اکنون آنچه از اين نهالِ قامت برافراشته و استوار، ناظران جهاني را به شگفتي وا داشته، (7) راز پايداري وحرکت بدون توقفِ انقلاب اسلامي، عليرغم تشديد وگسترش همه توطئههاي خارجي وفتنههاي داخلي است!
بيانيه گام دوم، ضمن توصيف راه سپري شده و اعلام عزم جدي براي ادامه مسير تارسيدن به اهداف جهاني انقلاب اسلامي ، نوعي رجز دربرابر مدعيان ازنفس افتاده و پاي درگل مانده تمدن غرب است. تمدني که درپي ظهور انقلاب اسلامي بتدريج نقاب تزوير از چهرهاش افتاد و امروز همه شاهدند که چگونه ليبرال دمکراسي رنگ باخته غرب عليه ارزشهاي خود مثل "آزادي بيان" و "حق انتخاب"، در فرانسه، ونزوئلا، مصر، بحرين و سوريه شمشير کشيده است!
تمدني که وعده آرامش و آسايش انسانها را داده بود، امروز به تروريست پروري و کودک کشي و آواره سازي ميليونها انسان از خانه و کاشانه خود روي آورده است! تمدني که برايش فروش سلاح وسودآوري به هرقيمتي در اولويت بوده و حاضر است بهخاطر حفظ منافع خود حتي نسبت به جنايتهاي وحشيانه عصر حجري مثل قتل خاشقچي هم چشم پوشي کند. - بيانيه گام دوم سند کارآمدي جمهوري اسلامي و امنيت آفريني واعتمادسازي نظام امامت و وامت است و بيجهت نيست که ملتهاي تجربه اندوخته از مسائل سالهاي اخير جهان و منطقه چشم به تمدن اسلامي دوخته و ضمن مخالفت با رژيمهاي دستنشانده آمريکا، براي جبهه مقاومت آغوش گشودهاند!
بيانيه گام دوم ترجمان ديگري از نهضت حضرت موسي عليه السلام و ياد آور سرنوشت پيروزمندانه مقاومت و پايداري دربرابر فرعونها و صبر بر همگامي با پيامبران و راهبران الهي است:
قالَ موسي لِقَومِهِ استَعينوا بِاللَّهِ وَاصبِروا إِنَّ الأَرضَ لِلَّهِ يورِثُها مَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقينَ
موسي به قوم خود گفت: «از خدا ياري جوييد، و استقامت پيشه کنيد که زمين از آن خداست، و آن را به هرکس از بندگانش که بخواهد، واگذار ميکند و سرانجام (نيک) براي پرهيزکاران است!(8)
پي نوشت ها:
1-سوره بقره آيه 214
2- مقام معظم رهبري: ترکيب جمهوريت و اسلاميت و ابزارهاي تشکيل و پيشرفت آن، جز با هدايت الهي و قلب نوراني و انديشه بزرگ امام خميني، به دست نيامد و اين نخستين درخشش انقلاب بود.(بيانيه گام دوم)
3- امام خميني :يک مجتهد بايد زيرکي و هوش و فراست هدايت يک جامعه بزرگ اسلامي و حتي غيراسلامي را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدي که در خور شأن مجتهد است واقعاً مدير و مدبر باشد. حکومت در نظر مجتهد واقعي فلسفه عملي تمامي فقه در تمامي زواياي زندگي بشريت است، حکومت نشاندهنده جنبه عملي فقه در برخورد با تمامي معضلات اجتماعي و سياسي و نظامي و فرهنگي است، فقه ، تئوري واقعي و کامل اداره انسان از گهواره تاگور است(صحيفه نور جلد 21- منشور روحانيت)
4- امام خميني: همه ترس استکبار از همين مسئله است که فقه و اجتهاد جنبه عيني و عملي پيدا کند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد.( صحيفه نور جلد 21- منشور روحانيت)
5- قرآن کريم: براي او در آن الواح هر گونه اندرز و تفصيل هر چيز را نوشتيم. پس گفتيم: آن را به نيرومندي بگير، و قومت را بفرماي تا به بهترين آن عمل كنند، به زودي جايگاه نافرمانان را به شما نشان دهم. (145سوره اعراف)
6- سوره صف آيه 8و9
7- سوره فتح آيه 29
8-سوره اعراف آيه 128
***************************************
روزنامه خراسان**
تردیدها درباره تصمیم سرنوشت ساز معیشتی
نویسنده : مهدی حسن زاده
مجلس امروز بررسی لایحه بودجه 98 را با تصمیم گیری درباره نحوه اختصاص یارانه ارزی به اتمام خواهد رساند. تصمیمی که به دلیل حساسیت فراوان آن، مجدد از سوی رئیس مجلس به کمیسیون تلفیق بازگردانده شد تا با مصوبه این کمیسیون و طرح آن در جلسه علنی امروز مجلس، تکلیف اختصاص ارز برای کالاهای اساسی مشخص شود. دولت در لایحه بودجه، تداوم روند فعلی در اختصاص ارز 4200 تومانی برای واردات کالاهای اساسی را پیش بینی کرده است و در مقابل، برخی نمایندگان مجلس معتقدند که اختصاص ارز 4200 تومانی به شکل فعلی، در عمل تاثیری نداشته و شاهد مثال تورم نقطه به نقطه خوراکی هاست که حتی رکورد تورم نقطه به نقطه سال 91 را نیز شکسته و از 60 درصد فراتر رفته است. این در حالی است که اختصاص ارز 4200 تومانی به واردات کالاهای اساسی با هدف مهار تورم بود ولی عملا تورم کالاهای اساسی حتی بیشتر از دیگر کالاها بوده است. در این میان طرح برخی نمایندگان، حذف اختصاص ارز 4200 تومانی و تامین ارز کالاهای اساسی با نرخ سامانه نیما (هم اکنون حدود 8700 تومان) و اختصاص مابه التفاوت این یارانه به مردم است. البته در این طرح مابه التفاوت نه به شکل نقدی، بلکه در قالب کارت اعتباری برای سبدی از کالاها به افراد نیازمند اختصاص می یابد و امکان هدررفت آن وجود ندارد.
معضل دیگر ارز 4200 تومانی، تداوم قاچاق کالاست. واردات کالا با نرخ ارز ارزان، در شرایطی که نرخ ارز بازار آزاد سه برابر این رقم است، موجب می شود تا خریداران کالاها به ویژه در مناطق ارزی هر تلاشی را برای فروختن این کالا در آن سوی مرزها به خرج دهند که نمونه اسفبار این اتفاق در زمینه گوشت مشهود است.
نگاهی به تبعات ارز 4200 تومانی، نظرات کارشناسی را به سمت تغییر در روش فعلی و دفاع از روش پیشنهادی برخی نمایندگان می برد اما ایده حذف ارز 4200 تومانی و اختصاص مابه التفاوت ارزی به مردم در عمل با پیچیدگی ها و نگرانی هایی همراه است که اگر برای آن تدبیری اندیشیده نشود، نمی توان به سراغ تغییر در یارانه ارزی رفت. این پیچیدگی ها و نگرانی ها عبارتند از:
1- اگرچه آمارها نشان می دهد که کالاهای اساسی در عمل براساس ارز بازار آزاد و نیمایی قیمت گذاری شده و از این جهت سیاست ارز 4200 تومانی ناکارآمد بوده است اما حذف ارز 4200 تومانی برای کالاهای اساسی، اثر روانی بر بازار می گذارد. آن هم در شرایطی که بازار کالاهای اساسی، با تنش قیمتی مواجه است و مردم هر روز اخبار منفی درباره گرانی این کالاها می شنوند. بنابراین برای اجرای این تصمیم حیاتی، باید حتما درباره مهار اثرات روانی آن مطمئن بود.
2- اجرایی شدن تصمیم جدید برای اختصاص یارانه در قالب کارت اعتباری، با پیچیدگی های اجرایی مواجه است و متاسفانه ضعف مفرط دولت در بعد اجرایی، عملیاتی شدن این طرح را با چالش جدی مواجه می کند. شناسایی افراد نیازمند، طراحی نظام توزیعی که با استفاده از فروشگاه های مختلف و مراکز توزیع فراوان بتواند کار را به سرانجام برساند و غلبه بر بوروکراسی وسیعی که در بدنه اجرایی بتواند به صورت چابک این طرح را اجرایی کند، همگی، دغدغه هایی است که نباید از کنار آن به سادگی گذشت.
3- شکل گیری اعتماد کافی در بازار ارز دیگر پیش نیاز اجرای این طرح است. اگرچه پس از تغییرات در بانک مرکزی و ورود عبدالناصر همتی، روند مدیریت ارزی کشور با تحولات مثبتی مواجه شده است اما برخی تنش ها از جمله رشد قیمت ارز در یکی دو هفته گذشته نشان داد که بازار ارز با وجود اعتماد نسبی به مدیریت فعلی بانک مرکزی، همچنان از برخی تحولات سیاسی و اقتصادی متاثر است و نمی تواند اطمینان قاطعی به چشم انداز بازار ارز داشته باشد.
همه این ها نشان می دهد که تغییر در نحوه حمایت غذایی از گروه های نیازمند و تحول در نحوه اختصاص ارز به کالاهای اساسی، تصمیم بسیار حساسی است. بحث بر سر امنیت غذایی خانوارهاست که اکنون با تهدید مواجه شده است و تامین گوشت قرمز، مرغ، لبنیات و برخی دیگر از مواد غذایی برای بخش هایی از جامعه به سختی میسر است. در این میان هرگونه تغییر در اختصاص ارز برای تقویت قدرت خرید این کالاها، نیازمند تدبیری است که نه صرفا روی کاغذ، بلکه در عمل هم توسط مجریانی که به سطح توانمندی آن ها آگاه هستیم، قابل اجرا باشد. در هر صورت آن چه روشن است، مجلس اکنون باید تصمیمی سرنوشت ساز بگیرد که هر طرف آن در آینده اقتصادی و معیشتی مردم بسیار تاثیر گذار خواهد بود. تصمیمی که به نظر می رسد همه ابعاد آن، به طور کامل کارشناسی نشده است. اکنون پیشنهاد می شود، مجلس فعلا تصمیم جدیدی در این باره نگیرد و این موضوع به مواردی که قرار است با دستور رهبر انقلاب در قالب اصلاحات ساختاری و بودجه ای در شورای هماهنگی قوا بحث شود، اضافه شود و تصمیمی پخته و قابل اجرا، با مشارکت همه قوا گرفته شود.
***************************************
روزنامه ایران**
نااستادان و نادانشجویان
محمد فاضلی
عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی
دانشگاه حال و روز خوبی ندارد و ناخوشیاش را در اشکال مختلف بروز میدهد. پایاننامه و مقاله تقلبی، تولید انبوه مقالات کمکیفیت، صوری شدن انتخاب موضوع پایاننامهها و رسالهها تا دفاع از آنها، و سرخوردگی دانشجویان به اشکال مختلف، همگی نشانههای ناخوشی دانشگاه هستند. این واقعیت که دانشگاهها تحت فشار کمبودهای مالی دست به دامان تأسیس پردیسهای دانشگاهی شدهاند و دانشجوی پولی میگیرند و به بیانی، سطحی از مدرکفروشی پیشه کردهاند هم صورتی از این ناخوشی است. دانشگاه قلبی است که نیروی انسانی متخصص و مشارکتجوی جامعه را باید تربیت کند و هر قدر به این ناخوشیها پرداخته شود کم است. من پیشتر در یادداشتی در همین روزنامه به «جزیره تولید علم» به عنوان صورتی آسیبناک از دانشگاه در ایران پرداختهام و قصد دارم شکلی دیگر از آسیب و عللی از آن را به اختصار برشمارم.
یکی از بزرگترین آسیبهای دانشگاه ایرانی امروز بر اثر ماهیت و کیفیت تعاملات دانشجویان و اساتید بروز میکند. عبدالحسین آذرنگ کتابی نوشته با عنوان «استادان و نااستادانم» (انتشارات جهان کتاب، 1390) که خودزندگینامه سلوک علمی اوست و میکوشد تا مرز میان استادی و نااستادی را مشخص کند. او در مقایسه جوّ دانشجویی پرشور دانشگاه معتبر شیراز و دانشگاه تازهتأسیس اصفهان در میانه دهه 1340 به نکتهای بسیار بدیع اشاره میکند و مینویسد «اکثریت دانشجویان این دانشکده را معلمان و دبیران آموزش و پرورش و کارمندان دولت تشکیل میدادند که مدرک کارشناسی را برای ارتقاهای اداریشان لازم داشتند... وقتی عصرها در راهروهای شلوغ دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان از میان کارمندان دانشجوشده میگذشتم و دو فضای متفاوت را با هم مقایسه میکردم، تازه میفهمیدم که تأثیر دانشجویان و ترکیب آنها بر استادان شاید دست کمی از تأثیر استادان بر دانشجویان نداشته باشد. تأثیر نادانشجویی بر نااستادی، کم ازتأثیر نااستادی بر نادانشجویی نیست.» (ص. 46)
استادی خصیصهای نیست که یک بار در معلمان دانشگاه پدید آید و مستدام بماند. استادانی با انگیزههای فراوان، خوب درسخوانده و با انگیزه اثربخشی وارد دانشگاه شدهاند و دست آخر بر اثر رویههای آکادمیک و تعامل با دانشجویان بیانگیزه، ساکت و بدون پرسشگری، بتدریج به «مردار دانشگاهی» بدل شدهاند. همان گونه که جامعه فاقد ظرفیت و امکان پرسشگری، صاحبان قدرت را در نخوت سیاسی و مرگ فکری غرق میکند، دانشجوی ناپرسشگر و بیانگیزه نیز استادان را به نااستادان و مردارهای دانشگاهی بدل میسازد. اگر کارمندان دانشجوشده دهه 1340 با آن تعداد اندک پذیرش دانشجو در آن زمان، نادانشجویانی بودند که نااستادی را برمیانگیختند، نظام دانشگاهی در ایران دو سه دهه اخیر شاهد سیلی از نادانشجویان بوده است. دانشگاهها – چنان که آذرنگ ذکر میکند – از قبل انقلاب جایی برای نادانشجویان و کارمندهای نیازمند ارتقا بودند، اما در سالهای بعد از انقلاب، ابتدا دانشگاه آزاد، بعد مجموعه دانشگاههای دولتی و پس از آن یک دو جین دانشگاههای مختلف و از جمله دانشگاههای وابسته به دستگاههای دولتی، پذیرای سیلی از کارمندان دانشجوشده بودند. دانشگاه قرار نبود علمی به ایشان بیفزاید که از مسیر کاربست آن علم و دانش ارتقا یابند یا بهواسطه افزایش عملکردشان مستحق ارتقا شوند. قاعده ارتقای اداری آن بود که هر مدرک بالاتر، حقوق و مزایای بیشتر به همراه داشت. تحصیل حتی در رشتههای غیرمرتبط با کاری که فرد در دستگاه انجام میدهد، سبب ارتقا میشد و میشود.
نااستادان در دانشگاههای کشور- و تقریباً در عمده دانشگاههای دنیا- تعداد بیشتر و غلبه کمی دارند. ورود فزاینده نادانشجویان نیز بتدریج فضای دانشگاهی را به سمت رخوت بیشتر برد. نادانشجویان بهواسطه مشغلههای کاری، غیبت از کلاسها، فشار بر اساتید برای کاستن از کیفیت و دشواری دروس، و دست آخر متمسک شدن به لطایفالحیل برای دور زدن قواعد دانشگاهی و کسب نمره، روح دانشگاهی را تحت فشار قرار دادند.
دانشگاه به ابزاری برای دست یافتن به چیزی تبدیل شده بود که هیچ نسبتی با کیفیت آموزش نداشت. دانشگاه در کنار همه مصائبش، از جمله این واقعیت که راههای ورود نااستادان به آن از گذشته هموارتر شده بود، به معضل کارمندان دانشجوشده نیز گرفتار آمده بود و ایشان عمدتاً هیچ انگیزهای برای رعایت نظم دانشگاهی، روح علمی، پرسشگری و مطالبه کردن دانش نداشته و ندارند. این فرآیند سبب شده نااستادان نااستادتر، و استادان نیز به نااستادی متمایل شوند. استاد بتدریج به آب راکدی بدل میشود که سنگپرانی هیچ کودک پرشوری یا شنای هیچ مرغابیای که در آبهای آن به دنبال ماهی میگردد، آرامش آب را به هم نمیزند و به این ترتیب استاد و دانشجو در فرآیند قتل انگیزهها و روح علمی یکدیگر مشارکت میجویند و نوعی مقاتله شکل میگیرد. انصاف باید داشت که این تأثیر و تأثر نااستادان و نادانشجویان و پدیدار شدن چرخهای بدشگون از کشتن روح علمی متقابل، فقط محصول کارمندان دانشجوشده نیست. آموزش عالی تودهای در کنار جامعهای انباشته از بیکاری که تحصیلات آکادمیک در آن تا اندازه زیادی گزینشی ناگزیر است، سیلی از دانشجویان را راهی کلاسهای درس میکند که با وصف نادانشجو بیشتر سازگار هستند. این گروه نیز به سهم خود در برانگیختن نااستادی سهیماند. ترکیبی از خصایص نظام اداری در ایران که ارتقای شغلی در آن تابع سازوکارهای شایستهگزین نیست و مدارک تحصیلی را بیش از اندازه ارج مینهد، ضعف بخش خصوصی که به عوض مدارک تحصیلی کارآمدیها را معیار ارتقا قرار دهد، آموزش عالی تودهای، تأمین مالی نامناسب دانشگاه و روی آوردن آن به تأمین مالی از طریق مدرکفروشی، چرخهای از اثر متقابل نااستادان و نادانشجویان را تقویت کرده که هر دو فعالانه به کشتن انگیزهها و روح دانشگاهی در یکدیگر مشغولند.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
اپل بازهم علیه اپهای ایرانی
محمد نجارصادقی: شرکت اپل تنها راه باقیمانده برای فعالیت برنامههای کاربردی ایرانی پس از تحریمهای سال 96، یعنی اینترپرایز را مسدود کرد و همین موضوع برای 48 ساعت کاربران اپل در ایران را که طبق آمارهای غیررسمی بین 15 تا 20 میلیون نفر برآورد میشوند در شوک بزرگی قرار داد. در حال حاضر برنامههای ایرانی تحت وب در حال خدمترسانی به کاربران خود هستند که باید برای بلندمدت به فکر یک روش دیگر باشند.
به گزارش «وطن امروز»، توسعهدهندگان برنامههای ایرانی روی سیستم عامل اپل (IOS) تنها استفادهکنندگان از اینترپرایز نیستند و اساسا هر شرکت توسعهدهنده دیگری نیز میتواند از این ظرفیت بهره ببرد. پیش از ایران، چینیها و روسیها برای حفاظت از اطلاعات کاربران بویژه در برنامههای پرداخت از آن استفاده کردند. موضوع دیگر استفاده از اینترپرایز که به مجوزهای شرکتی هم مشهور است، برنامههای اختصاصی غیرعمومی است که اغلب هم دارای تاریخ اعتبار محدودی هستند. برای مثال شرکت آمازون چندین برنامه جهت نظرسنجی و نظم بیشتر کارمندان خود دارد که در بستر عمومی بارگذاری برنامههای اپل قرار نمیگیرد. این گواهینامه که احتیاج به تایید خود کاربر هم دارد تمام مسؤولیتهای یک برنامه را بر عهده کاربر میگذارد و تاکید میکند شرکت اپل هیچ مسؤولیتی در برابر این برنامه ندارد. اما دلیل استفاده شرکتهای حوزه فناوری ایرانی از اینترپرایز موضوعی مهمتر از حفاظت از اطلاعات کاربران است. شرکتهای ایرانی به دلیل تحریمهای شهریور 96 شرکت اپل که تحت فرمان وزارت خزانهداری آمریکا تراکنشهای برنامههای ایرانی بویژه برنامههای مالی را غیرشفاف دید و در نهایت همین موضوع منجر به حذف برنامههای کاربردی ایرانی از App Store شد، به اینتر پرایز روی آوردند.
البته اپل دلیل خود برای این اقدام را حفاظت از اطلاعات کاربران و مبارزه با کرک کردن برنامههای اصلی اعلام کرده است. شایان ذکر است در این باره روایت دیگری نیز وجود دارد؛ یکی از معاونان آذریجهرمی موضوع را گردن دشمنان انداخته است. امیر ناظمی، معاون وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در توئیتی نوشت: درباره محدودسازیهای اپل بررسیهای بیشتر نشان میدهد خبرنگار یکی از شبکههای ضدایرانی فهرستی از اپلیکیشنهای ایرانی را جهت محدودسازی تهیه کرده و در اختیار اپل قرار داده است. متاسفم که گاه برخی ایرانیان اینچنین زندگی هموطنان خود را تحت فشار مضاعف قرار میدهند.
صحت این موضوع مشخص نیست اما آنچه هویداست بسته شدن اینترپرایزها مربوط به تمام جهان است و ربطی به ایران ندارد. مساله اصلی تحریمهایی هستند که برنامههای ایرانی را مجبور به استفاده از اینترپرایز کردهاند، موضوعی که وزارت ارتباطات هیچگاه درباره آن پاسخگو نبوده است. در پایان باید گفت به طور کلی بهرهگیری از اینترپرایز یک روش موقتی است و باید توسعهدهندگان برنامههای کاربردی ایرانی از وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات بخواهند پس از یک سال انفعال، کرختی و بیبرنامگی در برابر تحریمها یک اقدام عاجل انجام دهد.
راه دسکتاپ باز است
شاید به جرات بتوان گفت ایران مهد کارشناسان دور زدن سختیها و تحریمهاست. چند ساعتی از انتشار خبر عدم کارایی برنامههای ایرانی روی «IOS» نگذشته بود که اغلب کسب و کارهای اینترنتی برنامههای خود را تحت وب دوباره ایجاد کردند. جز از دسترس خارج شدن اپلیکیشنهای پرکاربرد فارسی برای کاربران آیفون، فروشگاههای فارسی که امکان دریافت آپهای ایرانی را برای کاربران سیستم عامل IOS فراهم میکردند نیز از دسترس خارج شدهاند. سیبآپ یکی از همین فروشگاههاست. هم بنیانگذار و مدیر فنی پلتفرم سیبآپ اعلام میکند که
پیشتر با توجه به تصمیم اپل برای محدودسازی گواهی توسعهدهنده سازمانی، آنها به دنبال یک راهحل بودهاند. پویا خوشبخت در توضیح این راهحلها به یکی از رسانهها میگوید: «در حال حاضر مشغول آماده کردن یک صفحه یا پروفایل جدید در وبسایت سیبآپ هستیم تا اپلیکیشنهای پرکاربرد فارسی در آن قرار بگیرند و کاربران امکان دانلود آپهای مورد نیاز خود را از این طریق داشته باشند. هر چند این راهحل هم موقتی است و با شناسایی از سمت اپل این صفحه نیز مسدود خواهد شد».
وی با اشاره به راهحل دوم این پلتفرم برای دور زدن محدودیتهای جدید از سمت اپل اعلام کرد: «از ماهها پیش در حال کار روی پروژههایی به کمک تکنولوژی ADHOC هستیم که امکان ایجاد محدودیت روی آن از سمت اپل هم وجود ندارد. کاربرد این پروژه به این شکل خواهد بود که روی یک سیستم توسعهدهنده غیرتجاری (حساب توسعهدهنده تجاری) کار میکند و قابلیت بسته شدن از سمت اپل را ندارد، چون هر ۱۰۰ نفر در یک اکانت قرار دارند و شناسایی و محدودسازی آن از سمت اپل سخت است».
وی با اشاره به اینکه ADHOC نیز به شکل یک اپلیکیشن باید روی دستگاه کاربران IOS نصب شود،
میافزاید: «در واقع این پروژه مانند اپلیکیشن سیبآپ است که تحت تکنولوژی ADHOC کار میکند و قابلیت بسته شدن هم ندارد». به گفته او، امکان استفاده از این قابلیت حق ورودی خواهد داشت که شرایط پرداخت آن از خارج و داخل کشور توسط سیبآپ فراهم خواهد شد. با وجود اینکه این اقدام توانست به سرعت مانع از تاثیر اقدام اپل باشد اما باید توجه داشت که بهرهگیری از این موضوع در درازمدت هم برای کاربر و هم برای ارائهدهنده خدمت دشوار خواهد بود.
***************************************