صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

سیاسی >>  امام و رهبری >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۹:۵۶  ، 
شناسه خبر : ۳۱۵۳۴۶
30 سال رهبری حکیمانه
هيچ رئيس جمهوري نمي‌تواند مدعي شود که رهبري حمايت لازم از وي را نداشته است. رهبري حتي براي حمايت از دولت‌ها هزينه نيز داده و از سوي بخشي از حاميان ايشان که توان فهم منطق معظم له را نداشته اند، مورد سوال و انتقاد قرار گرفته است!
پایگاه بصیرت / گروه سیاسی / مهدی سعیدی

منطق منحصر بفرد توزيع قدرت در جمهوري اسلامي آن را از همه حکومت‌هاي مستقر در نظام بين الملل ممتاز کرده است. در راس آن فقيه جامع الشرايطي قرار دارد که با مکانيزم مردم سالاري به قدرت رسيده است و متضمن جمهوريت و اسلاميت نظام اسلامي است. و در ذيل آن سه قوه مجريه و مقننه و قضائيه هستند که با تفکيک کاري قانوني، تحقق وظايف محوله را پيگيري مي کنند. در اين ميان حساس‌ترين روابط، روابط ميان رهبري و دولت‌ها است.
پس از تغييرات قانون اساسي در سال 1368با اتخاذ رويکرد تمرکز قدرت،  قدرت رئيس جمهور دوچندان شده است. جايگاه نخست وزيري حذف و اختيارات وي به رئيس‌جمهور محول شده و رييس جمهور اينک مهمترين رکن اجرايي کشور است. انتظارات مردمي از آن براي حل مشکلات کشور بيش از ديگر مسئولين کشور مي‌باشد. اين مسئوليت و حدود اختيارات بالايي که دارد موجب مي‌گردد که ميل به استقلال و مبسوط اليد بودن فراقانوني در اين منصب تقويت گردد و براي انجام اقدامات فراقانوني و فربه‌تر از نظارت ها تحريک شود!
در اين شرايط چگونگي مواجهه با دولت‌ها و تنظيم روابط با رئيس جمهور يکي از کارهاي سخت و مناقشه‌آميزي است که رهبري معظم انقلاب اسلامي در طول سه دهه گذشته به نحو احسن از انجام آن سربلند بيرون آمده است. براي اثبات دشواري کار همين بس که از يکسو رهبري بايد تلاش مي‌کرده تا قدرت رياست جمهوري به قدرتي موازي و در برابر رهبري قرار نگرفته و القاء ايجاد حاکيمت دوگانه نگردد و از ديگر سو وظيفه خطيري رهبري در حفظ کليت نظام اسلامي و حمايت از حقوق مردم تامين گردد و حاصل اين مواجهه تقويت نظام اسلامي، تامين منافع ملي، ارتقاء کارآمدي نظام اسلامي، انسداد مسیر خودکامگی و استبداد، ناکام گذاشتن راهبردها و سناريوهاي دشمن و در نهايت پيشرفت جمهوري به سمت اهداف و آرمانهاي انقلاب اسلامي باشد. در اين راستا نکات زير قابل ملاحظه است:
1. رهبري مهمترين وظيفه خود در قبال دولت‌هاي مختلف برآمده از راي ملت را، حمايت از ايشان دانسته است. در اين ميان فرق نمي‌کند هاشمي رفسنجاني رييس‌جمهور باشد يا سيد محمد خاتمي، محمود احمدي نژاد باشد يا حسن روحاني! هر که با راي ملت و با نظارت شوراي نگهبان در فرآيند انتخاباتي قانوني به قدرت رسيده باشد مورد حمايت رهبري بوده است تا وی با همه توان خود به خدمت به مردم مشغول گردد. هيچ رئيس جمهوري نمي‌تواند مدعي شود که رهبري حمايت لازم از وي را نداشته است. اين حمايت‌ها با مروري بر کلام و رفتار رهبري در طول حاکميت دولت‌هاي مختلف قابل مشاهده است.
رهبري حتي براي حمايت از دولت‌ها هزينه نيز داده است! و از سوي بخشي از حاميان ايشان که توان فهم منطق معظم له را نداشته اند، مورد سوال و انتقاد قرار گرفته است! اما منطق رهبري در حمايت از دولت‌ها قوي تر از آن است که با سادگي دچار خلل گردد. رهبري حتي گاه براي حمايت از دولت ها سينه سپر کرده و با حمايت هاي خود مانع هجمه‌هاي سنگين مخالفين به دولت‌ها شده است و اين در حالي است که انتظار مي‌رود اين دولتمردان باشند که سپر  محافظت از رهبري باشند!
2. حکيم فرزانه انقلاب اسلامي وظيفه ديگر خود در قبال دولت ها را هدايت‌گري و راهنمايي مي‌داند. معظم له در طول اين سال‌ها با رهنمودهاي خود فعال‌ترين و مناسب‌ترين هادي دولت‌ها بوده اند. رهنمودهاي ايشان در حوزه‌هاي مختلف اعم از فرهنگي، سياسي، اقتصادي، امنيتي، سياست خارجي و ... همواره راهگشاي دولت ها بوده است. به تحقيق مي‌توان گفت که هر دولتي به اين توصيه ها و رهنمودها بيشتر عمل کرده است، در عمل نيز کارنامه موفق تر و کارآمدتري از خود به جاي گذاشته است.
3. نقش ديگر رهبري در اين تعامل، جلوگيري از انحراف دولت‌ها و افتادن به باتلاق خودکامگي و ناکارآمدي و فساد بوده است. رهبري در موارد بسياري با انتقادات دلسوزانه از انحراف افراد و دولت‌ها جلوگيري کرده است. آنجايي هم که زبان نصيحت کارساز نبوده با عتاب بيشتر مواجه شده و در مورادي نيز کار به اقدام عملي و صدور دستور انجاميده است! کافي است مروري بر کارنامه دولت هاي پنجم تا دوازدهم بيندازيم تا نمونه‌هاي متعددي از موارد برشمرده را مشاهده نماييد. به واقع رهبري در اداره کشور و دفاع از اسلام و حقوق ملت تعارف ندارد! و با قاطعيت ايستاده است. صلابت و قاطعيتي که رمز دوام و قوام جمهوري اسلامي در چهار دهه اخير بوده است.
 
نام:
ایمیل:
نظر: