مقاومت پدیدهای است که قاعدتاً در دین مبین اسلام بروز و ظهور داشته است. خداوند در آیه 112 سوره هود به حضرت رسول میفرمایند که «فَاستَقِم كَما أُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَكَ وَ لا تَطغَوا إِنَّهُ بِما تَعمَلونَ بَصيرٌ»؛ «پس همانگونه که فرمان یافتهای، استقامت کن و همچنین کسانی که با تو به سوی خدا آمدهاند (باید استقامت کنند)! و طغیان نکنید که خداوند آنچه را انجام میدهید میبیند.» سمبل آن در این زمان حضرت امام(ره) بودند که با پایداری و ایستادگی سبب پیروزی انقلاب اسلامی شدند. مقاومت دو درجه دارد که یکی مقاومت مردمی و دیگری مقاومتی است که آن را به اسم سازمان مقاومت میشناسیم. مقاومت مردمی آن چیزی است که در پیروزی انقلاب اسلامی شاهد بودیم. وقتی میلیونها نفر جمعیت به صحنه آمدند، توپ، تانک و مسلسل دیگر اثر نداشت و آمدن مردم با یک انگیزه الهی برای یک هدف مشخص بود. برای نمونه مردم میگفتند الله اکبر، لاالهالاالله، مرگ بر آمریکا، مرگ بر شوروی و مرگ بر شاه. حضرت امام(ره) این پدیده مردمی را در سیاست خارجی در اولین جایی که متجلی کردند، در قضیه فلسطین و روز قدس بود.
اولین ماه مبارک رمضان پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مرداد ماه سال ۱۳۵۸ قرار شد آخرین جمعه این ماه، مردم به صحنه بیایند. حضرت امام(ره) این روش را به عنوان برائت در مکه مکرمه هم به همه جهان اسلام نشان دادند. در مراسم برائت که ماکت قدس را حرکت میدادیم، همه مسلمانها که پنجاه سال تحقیر شده بودند با اشک به ما میپیوستند. در کشتار سال ۱۳۶۶ در مکه از همه کشورها به خصوص از فلسطین شهید شدند؛ زیرا نسبت حجاج فلسطینیها به حجاج سایر کشورها، به دلیل اجازه ندادن رژیم صهیونیستی به حضور در مکه یا فقیر بودن کمتر بود. نسبت شهدایشان هم متناسب با تعدادشان زیاد بود و اگر اشتباه نکنم حدود 23 نفر از آنها شهید شدند.
در واقع انتفاضه در اثر مراسم برائت سال ۱۳۶۷ در مکه، یعنی سال بعد از کشتار حجاج در فلسطین شکل گرفت و دلیل آن پیام حضرت امام(ره) به حجاج بیتالله الحرام در این سال بود که بخشی از آن بسیار مهم است؛ چرا که آخرین پیام مفصل امام است که نوشته بودند. در این پیام از قطعنامه 598، آمریکاییها و سعودیها صحبت کرده بودند و یک قسمت از آن پیام هم درباره فلسطین بود. که در این بخش امام برداشت بسیار زیبایی از آیه 35 سوره نور داشتند. خداوند در این آیه میفرماید: «اللهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کمشکاه فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِى زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّىٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَهٍ مبارکه زَیْتُونَهٍ لَّا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِىءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ یَهْدِى اللهُ لِنُورِهِ مَن یَشَآءُ وَ یَضْرِبُ اللهُ الامثال لِلنَّاسِ وَاللهُ بِکُلِّ شَىْءٍ عَلِیمٌ»؛ «خداوند، نور آسمانها و زمین است. مثل نور او همچون چراغدانى است که در آن چراغى (پرفروغ) باشد. آن چراغ در میان شیشهاى و آن شیشه همچون ستارهاى تابان و درخشان. این چراغ از روغن درخت پر برکت زیتون بر افروخته است که نه شرقى است و نه غربى. (روغنش به قدرى صاف و شفاف است) که بدون تماس آتش نزدیک است (شعلهور شود و) روشنى دهد. نورى است بر فراز نور دیگر. هر کس را که خداوند بخواهد به نور خویش هدایت مىکند و خداوند براى مردم مثلها مىزند و به هر چیزى آگاه است.» آن سال اسم انتفاضه هنوز این نبود و حدود 12 بعد در فلسطین میخروشند که این برگرفته از مراسم برائت ما بود و یک نمونه از پیشرفت انقلاب اسلامی است.
* روند شکلگیری و سازمانیابی گروههای مقاومت چگونه بود؟
سازمانها و تشکیلات مقاومت موضوع مهمی است که امروز تجمیع آنها در جبهه و محور مقاومت تعریف میشود. سال ۱۳۶۱ حزبالله در حال شکلگیری بود. در جنبش «امل» از مؤمنان، شیعیان، طایفههای مختلف و نماز شبخوانها و مشروبخورها بودند که استخواندارها و مؤمنان آن زمان تصمیم میگیرند سازمانی تشکیل دهند و حالا که انقلاب اسلامی ایران پیروز شده است از جمهوی اسلامی ایران الگو بگیرند. وقتی کاملاً از لحاظ فکری منسجم شدند، به ایران آمدند و بحثهایی داشتند و فکرها کاملاً متحد شد. سپس حدود هشت نفر خدمت حضرت امام رسیدند و آقای «سیدعباس موسوی» اولین دبیر کل حزبالله بود و خدا رحمتش کند نیز همراه آنها بود؛ البته آن زمان هنوز حزبالله تشکیل نشده بود. موسوی به همراه همسر و کودک 6 سالهاش بعدها به وسیله هلی کوپترهای اسرائیلی ترور شدند و به شهادت رسیدند. آن زمان که خدمت امام رسیدند، عقاید خود را ارائه کردند. ایشان خیلی با علاقه میخواستند بگویند که ما با شما بیعت میکنیم. حضرت امام(ره) فرمودند که همه اینهایی که بیان شد، زیاد اهمیت ندارد. از این به بعد شما باید اسرائیل را از بین ببرید.
* امام(ره) با چه چشماندازی از گروهی مبارز خواست تا برای نابودی رژیم صهیونیستی تلاش کند؟
فحوای کلام امام(ره) این بود که درست است که همه دنیای استکبار از رژیم صهیونیستی پشتیبانی میکند، اما همه آنها از شاه هم حمایت میکردند و ملت ایران شاه را از بین برد. شاه یک چیزی در این منطقه داشت که اسرائیل ندارد. در واقع امام با این صحبت خود میخواستند حرفهایشان را مستدل کنند. به آنها در ادامه گفتند چرا شما میتوانید رژیم صهیونیستی را از بین ببرید. شاه در این منطقه 2500 سال ریشه شاهنشاهی داشت؛ اما رژیم صهیونیستی که در این منطقه ریشه ندارد و شما باید آن را از بین ببرید. رژیم صهیونیستی به منزله سمبل ظلم، ستم و آدمکشی در منطقه مطرح است و زمینها و خانههایی که آنها روی آن راه میروند، برای آنها نبوده و با بیرون کردن صاحبان اصلی آنجا آمده و توی سر آنها نیز میزنند که نهایت ظلم است. نظر من این بود که باید در روز قدس مردم به صحنه بیایند و مخالفت خود را با ظلم ابراز کنند. اینها هم که میخواهند اسلحه در دست بگیرند و مقاومت کنند و یک گروه سازماندهی شده داشته باشند، ریشه این ظلم را بخشکانند و اعتقاد داشتند که میتوانند این کار را انجام دهند.
در سال ۱۹۴۸ که فلسطین اشغال شد، تقریباً ۷۲ درصد خاک فلسطین و نیمی از فلسطینیان از سرزمین و خانه خود آواره شدند. در سال ۱۹۶۷ باقیمانده فلسطین همراه با شبهجزیره سینا و ارتفاعات جولان به اشغال صهیونیستها درآمد. آنها در سال 1982 تا بیروت پیش آمدند و در همین بخش بود که در ورودی بیروت آقای سیدعباس موسوی و دوستانشان با صهیونیستها میجنگیدند، ولی موفق نشدند؛ چون صهیونیستها با تانک مرکاوا آمده بودند و اینها اسلحههای ساده داشتند. از همین جا حزبالله شکل میگیرد و با جنگیدن صهیونیستها را از بیروت بیرون میکنند. اسرائیلیها آمده بودند که در بیروت بمانند. وقتی به بیروت آمدند، آمریکا، انگلیس، فرانسه و ایتالیاییها نیز به بیروت نیرو آوردند. به این معنا که نه تنها از نظر سیاسی، بلکه از نظر نظامی نیز پشتیبانی میکنیم. «صبرا» و «شتیلا» دو اردوگاهی است که فلسطینیها در بیروت پناه داده شده بودند که حامیان اسرائیل که «فالانژها» باشند، چند هزار نفر را در این دو اردوگاه قتل عام کردند. «شارون» نیز برای اینکه قدرت نشان دهد، شخصاً آمد و به اینها تیر خلاص زد. بعد از آن حزبالله لبنان با اشغالگران جنگید و آنها را از بیروت بیرون کردند.
* نیروها و گروههای مبارز در لبنان و فلسطین چه پیروزیهای شاخصی در برابر رژیم صهیونیستی کسب کردهاند؟
سال 2000 نیروهای مقاومت و ارتش لبنان توانستند بر صهیونیستها پیروز شوند و جنوب لبنان آزاد شد که یکی از پیروزیهای بزرگ تاریخ رقم خورد. سال 2005 غزه آزاد شد و سال 2006 رژیم صهیونیستی به مدت 33 روز به لبنان حمله کرد تا حزبالله لبنان را تسلیم کند، اما نتوانست. سال 2008، 22 روز غزه را کوبید که باز هم نتوانست پیروز شود. سال 2012، هشت روز به غزه حمله کرد و اینجا بود که موشک ساخت ایران از غزه به نزدیکی کاخ نتانیاهو شلیک شد و حالا نتانیاهو درخواست آتشبس میداد و این فلسطینیها بودند که شرط میگذاشتند. رژیم صهیونیستی سال 2014 بیش از 50 روز غزه را هدف خود قرار داد. افزون بر این چندین مرتبه هم در سالهای اخیر غزه را هدف حملات خود قرار داده که هر کدام بیشتر از 48 ساعت طول نکشیده است.
این عقبنشینی صهیونیستها به دلیل این است که «مقاومت» توانست با موشک، آنها را مورد حمله قرار دهد؛ در حالی که آمریکا و غرب، که همگی پشتیبان رژیم صهیونیستی هستند چیزی، به اسم گنبد آهنین ساختهاند که پیشرفتهترین فناوری نظامی جهان را دارد و قرار بوده صهیونیستها زیر سایه امن و ایمن آن هر جنایتی را که میخواهند نسبت به غزه یا دیگران انجام دهند؛ اما خوشبختانه تواناییهای مقاومت ناکارآمدی این فناوری آمریکاییـ صهیونیستی را نشان داده است و دیگر اجازه نمیدهد یک مظلوم قربانی اهداف سیاسی صهیونیستها یا حتی سیاست داخلی آنها شود.
* آخرین وضعیت پیروزیهای نیروهای مقاومت در سرزمینهای اشغالی چگونه بود و چه پیامدهایی داشت؟
برای روشن شدن قضیه اینطور بگویم که «لیبرمن» وزیر جنگ رژیم صهیونیستی به غزه حمله کرد که غزه با 450 موشک پاسخ او را داد و گنبد آهنین نتوانست دفاع لازم را از شهرکنشینها داشته باشد و نتانیاهو درخواست آتشبس کرد که در اینجا لیبرمن و نتانیاهو با هم سر این مسئله دعوا کردند و لیبرمن از ائتلاف بیرون رفت و کابینه سقوط کرد و پارلمان برای انتخابات بعدی رفت. شرق و غرب به نتانیاهو کمک کرد که در انتخابات پیروز شود؛ اما نتوانست. مخالفانش یک حزبی به نام «آبی سفید»ها ساختند. نتانیاهو با وجود تلاش بسیار نتوانست کابینه تشکیل دهد و شکست خورد. با یک زرنگی به غزه حمله کرد که تندروها با او متحد شوند؛ اما غزه با 600 موشک جواب آنها را داد و نتانیاهو ناچار به آتش بس شد. در این آتشبس قضایای کرانه باختری و عدم حمله به راهپیماییهای بازگشت به وجود آمد. راهپیماییهای بازگشت الگو گرفته از انتفاضه، مراسم برائت و روز قدس است که فلسطینیها این را جزء شرایط آتشبس گذاشتند.
این یعنی گنبد آهین، پاسخگوی مقاومت نیست؛ یعنی مقاومت و مردم غزه دیگر گوشت قربانی نیستند که هر جا آقای نتانیاهو خواست آنها را وجه مسامحه قرار دهد؛ یعنی وقتی گنبد آهنین، پاسخگوی موشکهای غزه نیست، در جاهای دیگر هم آخرین مدل دفاعی گنبد آهنین که غربیها و آمریکاییها دارند، پاسخگو نیست. این میتواند در خلیجفارس یا هر جای دیگر باشد؛ یعنی جناح مقاومت توانسته است مقابل جناح تجاوزکار، جنایتکار، زورگو و آدمکش بازدارندگی ایجاد کند و این همان چیزی است که منظور حضرت آقا در سخنرانی مرقد حضرت امام(ره) بود که فرمودند مقاومت باید یک بازدارندگی ایجاد کند.
* فرایند شکلگیری جبهه مقاومت با محوریت جمهوری اسلامی در منطقه چگونه بود؟
وقتی برادران حزبالله خدمت حضرت امام(ره) آمدند و عقاید خود را مطرح کردند، حضرت طوری با آنها برخورد کردند که ما در وزارت امور خارجه و برادرانی که در دیگر ارگانهای جمهوری اسلامی بودند، متوجه شدیم باید همه جوره از این عزیزان پشتیبانی بکنیم؛ در حالی که حضرت امام به گروههایی که ایرانی نبودند، در رابطه با بودجه خیلی دست بسته و سخت کمک میکردند. برای نمونه ما برای کمک به گروهی مردمی باید در یک نامه 20 دلیل میآوردیم که کمک کنید و حضرت امام قبول نمیکردند. در رابطه با برادران حزبالله حضرت امام دست ما را باز گذاشتند و کمکم مقاومت شکل گرفت. در واقع حزبالله نیروهای نظامی، مردمی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و بعد از آن مقاومتهای فلسطینی و مقاومتهای دیگر و مردمی شکل گرفت؛ اما اساس همه این مقاومتها مبارزه با ظلم، ستمگری، چپاولگری و تروریسم بود که سمبل بارز آن را در مبارزه با داعش میبینیم. در مبارزه با داعش، ملت ایران، فلسطین، لبنان، عراق، پاکستان و افغانستان زیر یک فرماندهی مشخص مبارزه میکنند.
* حضور در منطقه چه مؤلفههای قدرتی برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد کرده است؟
مهمترین مؤلفه این است که استکبار دیگر حاکمیت مطلق منطقه نیست. قبل از آن آمریکاییها و غربیها هر کاری که میخواستند، میتوانستند در منطقه انجام دهند. مثال این مورد بلایی است که سر ما آوردند و شاه فراری را با یک کودتا برگرداندند و به مدت 25 سال ناموس ایران و جوانها و نفت مملکت را چپاول کرده و به تاراج بردند. آمریکاییها، رژیم صهیونیستی را به وجود آوردند و در واقع استکبار را ساختند و دیدید که چه جنایتهایی کردند. وقتی رهبری استکبار از انگلیس به آمریکا تحویل داده شد، آمریکاییها و صهیونیستها هر جنایتی که میخواستند انجام دادند. برای نمونه به عراق و افغانستان حمله کردند؛ اما در سوریه ناموفق بودند. استکبار تصمیم گرفته که حکومت سوریه را تغییر دهد و این را به صورت رسمی علنی کرد. رئیسجمهور و وزیر خارجه آمریکا، رئیسجمهور فرانسه، نخستوزیر انگلیس، شاه عربستان و حتی نخستوزیر ترکیه همه با هم متحد شدند و گفتند که حکومت سوریه باید عوض شود و هشت سال است که هر جنایتی که خواستند انجام دادند؛ اما موفق نشدند. اولین نکته در این مورد این است که قدرت استکباری که تعیینکننده بود، شکست خورد و اینطور نیست که بگویند همان شود. آمریکاییها رسماً اعلام کردند که در این جنگ مشارکت دارند و حداقل با هواپیمای سوخترسان به سعودیها کمک میکنند؛ اما هدف، طراحی عملیات و سلاح و آموزش نیروها را آمریکاییها انجام میدهند. بیش از چهار سال است که به یمن حمله میکنند؛ اما نتوانستند اراده ملت را بشکنند و اراده خود را بر آن ملت تحمیل کنند. اکنون با 28 مرداد سال 1332 خیلی فرق کرده است که آمریکاییها آقای مصدق، نخستوزیر قانونی، مشروع و دموکراتیک ایران را که از طریق دموکراتیک انتخاب شده بود برداشتند و کودتا کردند. یا مثلاً چقدر زمان برد که افغانستان یا عراق را اشغال کنند؟ بنابراین فرق کرده و الآن مقاومت تعیینکننده است و اراده خود را تحمیل میکند.
* ائتلافسازی منطقهای چه تأثیری در توازن قدرت جهانی دارد؟ در واقع تأثیر شکلگیری جبهه بزرگ مقاومت بر قطببندی قدرت جهانی چگونه است؟
در واقع در این منطقه دو جبهه وجود دارد؛ جبهه اسرائیل، آمریکا، پادشاهان و دیکتاتوریها و مستبدان و جبهه دیگر مردمسالاری دینی، دینسالارها، مستضعفان و اشغال شدهها. در واقع آنها اشغالگران و اینها اشغال شده، آنها جنایتکار، اینها مظلوم و آنها ستمگر و اینها ستمدیده هستند. این دو جبهه مقابل هم قرار دارند، آنها هر کاری کردهاند و میخواستند یک ناتو علیه ما و یک ناتو عربی و یک ناتو منطقهای راه بیندازند؛ اما در آخر کنفرانسی در عربستان تشکیل دادند. چهار کنفرانس راه انداختند و میخواستند ناتوی عربی بسازند که موفق نشدند. زمانی بود که آقای ترامپ همراه پنجاه کشور دیگر به عربستان سعودی و ریاض آمدند و میخواستند ائتلافی علیه ما راه بیندازند که نشد. کسی دیوانه نیست که خود را به دست ترامپ برای آدمکشی بدهد. اما ترامپ این منطق را در منطقه جا انداخته است که پول بده و آدم بکش. فرق نمیکند بچه مظلوم یمنی را با بمب آمریکایی، یا آقای خاشقجی را در کنسولگری استانبول تکهتکه کنی. این منطق جبهه استکباری است که پول بدهند برای کشتن یا برای آواره کردن مردم فلسطین. مثلاً میخواهند با راهاندازی کنفرانس بحرین پول بدهند برای آواره کردن مردم. به این دلیل که رژیم صهیونیستی در کنیسه خود تصویب کرده که این سرزمین برای یهودیهاست و آقای ترامپ گفته که قدس پایتخت یهودیهاست و قوانین بینالمللی وجود ندارد.
اینها مستکبر هستند و شک نکنید که شکست میخورند. کنفرانس بحرین هم شکست میخورد و هم اینکه قدس برای فلسطینیهاست و صهیونیستها باید جول و پلاس خود را جمع کنند و بروند به همان جاهایی که از آنجا آمدهاند. دقت کنید چرا رژیم صهیونیستی انقدر با راهپیمایی بازگشت که الگو گرفته از راهپیمایی روز قدس و روش امام و انقلاب است، سخت برخورد میکند. آنها که آن طرف سیمهای خاردار تظاهرات میکنند، مثل هم نیستند و با دست خالی تظاهرات میکنند و شعارشان این است که «میخواهیم به خانهمان برگردیم». این شعار منطقی و مقبول بینالمللی است. قوانین بینالمللی ظالمانه است؛ چون از سوی ملتها نوشته نشده و دولتها آن را نوشتهاند. هر دولتی هر چقدر حضور بیشتری داشته باشد، به نفع خود آن قوانین را نوشته است و جایی به وتو میرسد که وتو ظالمانه است، چرا یک کسی باید حق وتو داشته باشد؟
در رابطه با فلسطین این قوانین ظالمانهتر است؛ زیرا مظلوم بوده و رژیم صهیونیستی و صهیونیستها زورگو هستند. بر اساس همین قوانین ظالمانه، راهپیمایی بازگشت، مشروع و قانونی است و شعار آن هم ساده است و میخواهند به خانههای خود برگردند. علت اینکه صهیونیستها به قدری این راهپیمایی را وحشیانه سرکوب میکنند و با شلیک تیر از این طرف سیم خاردارها، آنها را به خاک و خون میکشانند و چند هزار نفر را زخمی و شهید کردهاند، این است که میترسند شعار آنها فراگیر شود. اگر فلسطینیهای داخل لبنان، اردن و سوریه بگویند که میخواهیم به خانهمان برویم، آن وقت دیگر رژیم صهیونیستی باقی نمیماند. همانطور که میدانید تمام فلسطینیها جابهجا شدهاند و صهیونیستها میخواستند زمینهای خوب را خودشان بگیرند و بسازند؛ به همین دلیل فلسطینیها را به جاهای دیگر فرستادند. غیر از فلسطینیهایی که در سال 1948 آواره شدند، چند صد هزار نفر در جنگ 1967 آواره شدند و صهیونیستها هر وقت که توانستهاند فلسطینیها را جابهجا کردهاند. مهم این است که فریاد «میخواهم به خانهام بروم» برسد به آن حالت مقاومتی که بتوانند پشتیبانی کنند تا هر کسی به خانهاش برود؛ بنابراین شعار بسیار معقولی است که هر کسی به خانهاش برود.
* دلیل نگرانی غرب از حضور منطقهای جمهوری اسلامی چیست؟
برای اینکه غرب، متجاوز و ایران، عدالتخواه است؛ چون رژیم صهیونیستی که پایگاه غرب در منطقه است و غرب میبیند که هر روز ضعیفتر میشود و عدالتخواهی، مبارزه با اشغالگری، امپریالیسم، تجاوزکاری، استبداد و دیکتاتوری قدرت میگیرد، تلاش میکند که فراری رو به جلو داشته باشد که این «معامله قرن» فرار رو به جلو است. آقای ترامپ و صهیونیستها میدانند که اگر این کار را امروز انجام ندهند، سال دیگر کارشان خیلی سختتر میشود و برای همین میخواهند خیلی با سرعت معامله قرن را پیش ببرند؛ اما شدنی نیست، نمیشود و ملتها نمیگذارند.
زمانی بر اساس راهبرد غرب، قرار بود که ملت ایران و عراق با یکدیگر درگیر باشند و هشت سال این کار را هم کردند؛ اما در حال حاضر نزدیکترین ملت به ملت ایران، عراق است و نزدیکترین ملت به ملت عراق، ایران و سالی چند میلیون ایرانی به عراق میروند. این راهبردی شکست خورده و خرد شده است. در کنفرانس عربستان، آقای «برهم صالح» رئیسجمهور کرد عراق میگوید این حرفها را قبول نداریم و این کار غلط است و از کنفرانس بیرون میآید. اینها همه همانهایی بودند که به صدام حسین کمک کرده بودند که به ملت ما و ملت خود جنایت کند؛ اما حالا همه چیز و در واقع مقاومت فرق کرده است. عراق و ایران جبهه مقاومت هستند. شاهنشاهی سعودی برای این از جبهه مقاومت میترسد که مردم عربستان بگویند ما شاه نمیخواهیم و میخواهیم خودمان حکومت خود را انتخاب کنیم.
همه اینها از دلایل ترس آمریکاییها و صهیونیستهاست که میخواهند در منطقه تسلط داشته باشند و صهیونیستها میخواهند سرزمینها را اشغال کنند. اینها با شاه عربستان که میخواهد در حکومت بماند، متحد هستند. این اتحاد مقابل کسانی است که خاکشان اشغال شده، در مقابل ملتهایی است که میخواهند خود، سرنوشتشان خود را انتخاب کنند و به دست بگیرند و مقابل آنهایی است که میخواهند منطقه مستقل باشد نه اینکه زیر پای خارجیها باشد.
* با توجه به فراگیر شدن جبهه مقاومت و نهادینه شدن فرهنگ مقاومت در بسیاری از کشورها و ملتها، آیا در روابط بینالملل میتوان از دیپلماسی مقاومت سخن گفت؟
حتماً میشود. چیزی که الآن تعیینکننده است، دیپلماسی مقاومت و پایداری است. شما قدرتی ایجاد میکنید که این قدرت بازدارندگی ایجاد میکند و در پناه این بازدارندگی میتوانید مذاکره کنید و حق و حقوق خود را بگیرید. الآن چیزی که در سودان میبینید این است که میخواهند خودشان سرنوشت خود را انتخاب کنند و بیداری اسلامی هم همین است. ممکن است سرکوب شوند مثل قیام 15 خرداد ما که سرکوب شد؛ اما وقتی مردم به صحنه میآیند، شروع میکنند و از خود مایه میگذارند، سبب رشد میشوند و وقتی مشتها به یکدیگر گره میخورد، نتیجه مثبت میدهد. درست است که در یمن و لیبی بیداری اسلامی سرکوب شد و استکبار آن را به یک درگیری داخلی تبدیل کرد، یا اینکه در مصر نیز استکبار این جریان را منحرف کرد و در این حالت تمام تلاش خود را میکند، این بیداری اسلامی از بین نمیرود و تجربهای تاریخی است که ملتها از آن درس میگیرند.
مانند کشور خودمان که خیلی تلاش کردیم تا انقلاب به پیروزی برسد. دیپلماسی مقاومت معنا دارد و دیپلماسی مقاومت یعنی بتوان بر اساس دادهها و تواناییهای مقاومت اهداف مقاومت را نقد کرد. لازم نیست رژیم صهیونیستی را در صحنه با بمب نابود کنیم، باید به آن بفهمانیم که اگر جنگ در گرفت تو هستی که شکست میخوری؛ پس نجنگ، عقبنشینی کن و سر جای خود برگرد که این دیپلماسی مقاومت است. دیپلماسی مقاومت همین کاری است که ما الآن نشان میدهیم و نشان دادیم که رژیم صهیونیستی در عرض 48 ساعت شکست میخورد؛ پس جنگ نکن.
دستاوردهای مقاومت این است که دیگر دشمنان نمیتوانند به ما حمله کنند. تواناییای که اکنون در غزه به نمایش گذاشته شده است، سبب میشود که آمریکاییها به «فردو» حمله نکنند؛ وگرنه برای آنها که حمله کردند مشکلی نیست؛ چون همه آنها دروغگو هستند و ماشین دروغسازی آنها در دنیا، از سوی رسانهها پشتیبانی میشود و میگفتند که مثلاً ایران در حال ساخت بمب است و به «فردو»، بوشهر و نطنز حمله کنید. آنها وقتی میخواستند به عراق حمله کنند، به دروغ گفتند که در عراق، سلاح شیمیایی وجود دارد و به آنجا حمله کردند. علت اینکه به ایران حمله نمیکنند، این است که میدانند نمیتوانند در مقابل تواناییهای مقاومت ایستادگی کنند.