در واقع مشکل کشور و علت اصلی کندی کار در مسیر پیشرفت، چیزی که از آن به عنوان «دشمنی با آمریکا» نام برده میشود نیست، بلکه علت اصلی را باید در سوءمدیریتها، سوءاستفادهها، خودخواهیها، تکرویها، کمکاریها و نیز ترجیح یافتن منافع و سلیقههای شخصی برخی از مدیران و ایضاً برخی از خودمان جستجو کرد.
مدتهاست که این موضوع به شکل کاملاً هدفمند توسط برخی از افراد مغرض و بعضاً سادهلوح و ناآگاه در فضای مجازی منتشر شده و ذهن بسیاری از افراد جامعه را به خود مشغول کرده است، اما آیا واقعاً اگر انقلاب نمیشد، اینک ایران در ردیف کشورهای پیشرفته قرار داشت؟ برای پاسخ به این سوال، ابتدا باید پیشرفت را تعریف کرد.
با استناد به تعاریف ارائه شده در متون مختلف، در یک نگاه اجمالی میتوان گفت که؛ «پیشرفت دارای ابعاد گوناگونی است که در برگیرنده مؤلفههایی است که مهمترین این مؤلفهها عبارتند از: رشد علمی، فرهنگی و سیاسی از راه ریشهکنی جهل و بیسوادی، زدودن نابرابریها و برقراری عدالت اجتماعی، فقرزدایی و توزیع عادلانه منابع و همچنین همکاری و تعاون و مشارکت عمومی، کار و کوشش مولّد و مفید، پیشرفت صنعتی و تکنولوژیکی، تولید ثروت و مانند آن که در چهار بخش کلی؛ شامل: توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی، توسعه فرهنگی و توسعه اجتماعی قابل بررسی است.»
البته در غرب، توسعه اقتصادی، محور و شاخص پیشرفت و توسعهیافتگی به حساب میآید؛ چـرا کـه از نظر اقتصاددانان غربی، تأمین رفاه زندگی و برآوردن نیازهای مادی بشر هدف اساسیِ پیشرفت است.
با توجه به تعریف مورد اشاره، «پیشرفت و به تعبیر غربیها توسعه اقتصادی نیز به وضعیتی اطلاق میشود که در آن انسان بهگونهای تربیت شود که با تسلط بر تکنولوژی مدرن و استفاده بهینه از منابع، توان برنامهریزی جامع، جهت تأمین رفاه جامعه را داشته و زمینه مناسب برای زندگی مطلوب برای همگان فراهم باشد.»
از تعاریف موجود در متون اسلامی نیز چنین استنباط میشود که از نگاه اسلام، «پیشرفت فرایندی است مبتنی بر اصول و ارزشهای الهی (مثل اخلاق و عدالت)، که زمینه شکوفایی استعدادهای گوناگون انسان در ابعاد مختلف مادی و معنوی را فراهم و انسان را قادر میسازد تا ضمن بهرهمندی مشروع و منطقی از نعمات الهی، مسیر تکاملی و رشد و تعالی شایسته خـود را به درستی و به طور کامل طی نماید.»
در این وجیزه قصد نداریم، با نگاهی تکبعدی و جانبگرایانه و به شکل مطلق منکر معدود اقدامات زیرساختی کشور در قبل از انقلاب اسلامی بشویم، اما در عین حال بدیهی است که با توجه به نتایج کار نمیتوانیم اقدامات صورت گرفته در آن دوران را پیشرفت واقعی و کامل تلقی نماییم.
با توجه به توضیحات فوق، ذکر چند نکته ضروری است:
اول این که؛ جمهوری اسلامی ایران تنها کشوری است که بهخاطر استقلالطلبی و ظلمستیزی و ماهیت ضد استکباری خود، از همان ابتدای انقلاب دائماً در معرض انواع تهدید و توطئه داخلی و خارجی قرار داشته و لذا پیشرفت ما در قیاس با کشورهای هم سطح و نسبت به شرایطی که دشمنان نظام اسلامی از بدو تولد انقلاب اسلامی تاکنون به ما تحمیل کردهاند، بسیار خوب و در بسیاری از موارد جهشی بوده است.
البته این دستاوردها میتوانست و اکنون نیز میتواند به مراتب بیش از آن چیزی باشد که تاکنون کسب شده است، در عین حال نباید فراموش کنیم که مبارزه با ظالمین و ستمگران و استقلالطلبی در مسیر خودکفایی، خود اتکایی و پیشرفت بومی هزینه دارد، اما به تعبیر رهبر معظم انقلااب، این نکته نیز نباید مورد غفلت قرار گیرد که هزینه مقاومت، بسیار کمتر از وابستگی و زانو زدن در برابر دشمن است و در نهایت، پیروزی و موفقیت را به همراه خواهد داشت.
دوم این که؛ اقتصاد کشور ایران از دیرباز شدیداً وابسته و متکی به صدور نفت خام و سایر مواد اولیه طبیعی بوده و همین وابستگی همواره مانع از آن بوده که کشور برای جایگزینی سایر عوامل تولید ثروت تدبیری بیندیشد و تلاشی جدی برای پیشرفت اقتصادی با به کارگیری سایر مولفههای موثر انجام دهد. این مقوله وابستگی به نفت را به طور صد در صد در دوران پهلوی دوم شاهد بودیم و در دوره انقلاب اسلامی نیز با وجود کاهش میزان وابستگی به درآمدهای نفتی، متأسفانه هنوز هم بخش زیادی از بودجه دولت به درآمدهای نفتی وابسته است که برای برطرف شدن این رویه فکر اساسی در اصلاح ساختار بودجه ریزی کشور که یکی از خواستههای رهبر معظم انقلاب از دولت و مجلس است، اتفاق افتد.
سوم این که؛ برای اکثر مردم کشورهای مذکور، پیوسته منافع عمومی و ملی بر منافع فردی و شخصی اولویت داشته و به خاطر زخمهایی که از استکبار خوردهاند، خوداتکایی و تلاش در جهت کسب قدرت ملی و پیشرفت کشور، به یک فرهنگ غالب تبدیل شده است، در حالیکه متأسفانه در کشور ما هنوز برخی از افراد جامعه با مفهوم کار تیمی و آیندهنگری ناآشنا بوده و نتوانستهاند درک درستی از منافع ملی داشته باشند.
بهعبارت دیگر، ساختار فکری و فرهنگی ما در سایه اشغالگریهای پیدرپی بیگانگان بهگونهای تربیت یافته است که از گذشته تاکنون مانع از کار جمعی فراگیر و همهجانبه شده و متأسفانه بخش قابل توجهی از پیکره جامعه هنوز هم در اسارت این نگاه ناصواب و غیرمنطقی باقی ماندهاند.
در واقع مشکل کشور و علت اصلی کندی کار در مسیر پیشرفت، چیزی که از آن به عنوان «دشمنی با آمریکا» نام برده میشود نیست، بلکه علت اصلی را باید در سوءمدیریتها، سوءاستفادهها، خودخواهیها، تکرویها، کمکاریها و نیز ترجیح یافتن منافع و سلیقههای شخصی برخی از مدیران و ایضاً برخی از خودمان جستجو کرد.
چهارم این که؛ اشتراکات فکری و فرهنگی کشورهای استعمارگری مانند؛ آمریکا و اروپا تقریباً یکسان است و طبیعتاً در یک توافق پنهان بر سر چپاول منابع طبیعی و سایر مؤلفههای تولید ثروت در کشورهای مختلف جهان، منافع مشترکی را دنبال میکنند و لذا همطرازی و حمایت آنها از یکدیگر، چندان دور از انتظار نیست.
در مورد سایر کشورها بهخصوص سه کشور مورداشاره یعنی ژاپن، چین و کره جنوبی نیز به لحاظ مشابهتهای فرهنگی و اجتماعی تقریباً نزدیک آنها با کشورهای غربی و اطمینان نظام سلطه از سهولت تبعیتپذیری و امکان هضم شدن فرهنگ آنها در فرهنگ غرب، شاهد آن هستیم که پس از جنگ جهانی دوم، غربیها حمایت از دولتهای مستقر در این کشورها و متقابل آن، ایجاد تفرقه و چند دستگی در کشورهای اسلامی را در دستور کار خود قرار دادند.
پنجم این که؛ بررسیهای آماری بیانگر این واقعیت است که بهرغم تصور افکار عمومی، حتی این کشورهای به ظاهر پیشرفته هم اکنون با هزاران مشکل و ناهنجاری اخلاقی و اجتماعی دست به گریبان هستند و این وضعیت شرایطی را برای آنها ایجاد نموده که کشور پیشرفتهای مانند؛ ژاپن، رتبه اول خودکشی در سطح جهان را داشته باشد و مهاجرت به سایر کشورها برای جوانان کره جنوبی به یک آرزوی دست نیافتنی تبدیل شود.
از نظر اقتصادی نیز این کشورها در ردیف بدهکارترین کشورهای جهان قرار دارند، بهگونهای که در حال حاضر بیش از ۶۵ درصد بدهی کشورهای جهان، به چهار کشور آمریکا، ژاپن، کره و چین تعلق دارد و اروپاییها نیز در جایگاه بعدی قرار دارند.
آمریکاییها با شرایط به مراتب بدتری مواجه هستند و اخبار ناکامیهای آنها و سقوط فرهنگی، سیاسی، اخلاقی و حتی اقتصادی این کشور، تیتر اول رسانههای جهان است.
با این توصیف، این سوال مطرح میشود که آیا با این شرایط میشود از این کشورها به عنوان کشورهای پیشرفته نام برد و آنها را الگو در نظر گرفت؟
ششم این که؛ وقایع تاریخی چند قرن اخیر ثابت کرده که نگاه غرب و در رأس آن آمریکا، به ایران پیوسته خصمانه بوده و بر اساس طمع ورزی شکل گرفته است، به عبارت دیگر؛ غربیها همانند عربستان و امارات، ایران را فقط برای دوشیدن و انجام وظیفه ژاندارمی منطقه میخواستند.
به همین دلیل و حتی در اوج روابط دیپلماتیک با شاه ایران، همواره از انتقال فنآوریهای نوین و صنایع هایتک به ایران دریغ نموده و به صادرات محصولات عمدتاً مصرفی و صنعت مونتاژ بسنده میکردند، همین عامل به تنها دلیل محرزی است که نظریه پیشرفت در شرایط گذشته را رد میکند.
طرح این نکات به این مفهوم نیست که کشور ما با هیچ گونه مشکل اجتماعی یا اقتصادی مواجه نیست؛ اما همانگونه که اشاره شد، با توجه به شرایطی که در آن قرار داشته و دارد، دستاوردهای انقلاب اسلامی در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی و به ویژه علمی، گسترده و ستودنی است.
نفوذ سیاسی ایران در منطقه و جهان، رشد فرهنگی و معنوی جامعه که نمود آن در گرایش گسترده مردم و به خصوص جوانان به سمت معنویت و مفاهیمی مانند؛ شهادتطلبی، ایثار و فداکاری و کار جهادی و محرومیتزدایی، یا استقبال آنها از مراسم مذهبی نظیر اعتکاف و مراسم شبهای احیاء، مشهود است، گوشه ناچیزی از دستاوردهای معنوی انقلاب اسلامی است.
موفقیت دانشمندان و نخبگان ایرانی در موضوعاتی مانند؛ صنایع هستهای، صنایع هوافضا، نانو، سلولهای بنیادی، شبیهسازی، صنایع نظامی و دهها موضوع دیگر، نمونههای غیرقابل انکار موفقیت در سایر بخشها است که آمار و اطلاعات آن در رسانهها و سایتهای معتبر جهانی قابل مشاهده است.
کلام آخر اینکه؛ موفقیت کامل هنگامی میسر است که اتحاد و انسجام و همدلی خودمان را حفظ کنیم و قلباً باور کنیم که «ما میتوانیم».
احمدرضا هدایتی