صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

تهران بزرگ >>  عمومی >> اخبار برگزیده
تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۸:۵۳  ، 
شناسه خبر : ۳۱۶۳۷۲
بررسی جریانات مختلف روحانیت در انقلاب اسلامی در ایران و عراق (۱)
در دهه‌های ۴۰ و ۵۰، روحانیت بیش از پیش آماده می‌شد تا از داشته‌ها و توانایی‌های خود در راستای رویارویی با دولت و پیشبرد هدف‌های خود بهره ببرد. در این سال‌ها سه گروه اصلی در میان طیف مذهبی سنتی قابل تشخیص است.
پایگاه بصیرت / محمد حسن حسین پور
وقوع انقلاب اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی یکی از اتفاقات بزرگ عصر کنونی می‌باشد که تأثیرات شگرفی در دنیا به جا گذاشته است. این تأثیرات دامنه بسیار وسیعی دارد که از جمله می‌توان به تغییر در نظریه‌های جامعه شناسی و علوم انسانی، تغییر در قطب بندی منطقه‌ای و جهانی، تبدیل شدن انقلاب اسلامی ایران به الگویی برای سایر مبارزین انقلابی جهان، شکل گیری بیداری اسلامی و... اشاره کرد.
افراد وگروه‌هایی که در کنار امام خمینی (ره) با نظام پهلوی مبارزه می‌کردند، همه دارای تفکر یکسان و واحدی نبودند. بلکه هر کدام بر اساس ایدئولوژی خود به مقابله با شاه برخواستند. این گروه‌ها شامل طیف‌های گوناگونی مانند چپ مارکسیستی، ملی مذهبی ها، لیبرالیست‌های روشنفکر و.... بودند. اما تکیه امام خمینی (ره) بر اسلام و مردم به عنوان شاکله اصلی نهضت و پیوند دادن این دو با هم از عوامل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی به شمار می‌آید. در این میان نقش روحانیت که امام خمینی (ره) از دل آن برخواسته بود قابل تأمل و مداقّه بیشتر است.
البته بر خلاف تصور موجود، همه روحانیت از ابتدا به افکار امام خمینی (ره) آشنایی کامل نداشتند و در طول مبارزه نیز سطح همکاری و همراهی آنان با امام خمینی (ره) متفاوت بود.
در این مقاله سعی شده است در حد امکان به بررسی این موضوع پرداخته شود.

وضعیت فکری روحانیت در ایران در آغاز نهضت امام خمینی (ره)
درگذشت آیت اﷲ بروجردی در سال ۱۳۴۰ پایان دورانی از همزیستی دربار و روحانیت و سرآغاز دوران جدیدی از رویارویی‌های عمده میان این دو بود. در حالی که بیشترروحانیون همچنان مایل به ادامه مشی کناره گیری از سیاست و حفظ روابط مسالمت آمیز باحکومت بودند اقدام‌های شاه در آغاز دهه ۴۰ باعث شد روحانیت بیش از پیش به صحنه سیاست و مخالفت و مبارزه با شاه کشیده شود.
پا گرفتن روشنفکران مذهبی و حضور آنان به عنوان اقلیتی محدود، اما بسیار اثرگذار که عموماً ذهنیت سیاسی تری داشتند در سیاسی شدن نیرو‌های مذهبی بسیار موثر بود. مجموعه‌ای از اقدامات شاه مانند اصلاحات ارضی، دادن حق رأی به زنان، حذف سوگند به قرآن برای نمایندگان مجلس، سرکوبی قیام پانزده خرداد، حمله به مدرسه فیضیه، سلطه و حضور بیش از پیش آمریکا برکشور، رابطه با اسرائیل، گسترش الگو‌های اخلاقی و اجتماعی غربی در جامعه، سیاست‌های باستان گرایانه شاه در برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله و تغییر تقویم هجری شمسی و ... باعث ناراحتی شدید روحانیون و رویارویی سیاسی و فرهنگی با حکومت شد.
در رأس همه روحانیون، امام خمینی (ره) به عنوان سیاسی‌ترین چهره نوظهور، بسیاری از سیاست‌های شاه از جمله تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، انقلاب سفید و رفراندوم، اعطای کاپیتولاسیون به مستشاران آمریکایی در ایران، ارتباط با اسرائیل و وابستگی به کشور‌های خارجی و بسیاری از موارد دیگر را مورد انتقاد قرار داد.
در این سال‌ها با توجه به اقدام‌های رژیم در سرکوبی مردم و نهاد‌ها و اقشار مذهبی، مراجع و روحانیونی که به کناره گیری از سیاست تمایل داشتند، نیز به مخالفت با رژیم شاه پرداخته، بر حق دخالت در مسائل سیاسی و اجتماعی تأکید می‌کنند.
شاه در سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های خود سیاست را امری جدا از مذهب می‌شمرد و اعلام می‌کرد مذهب نباید دخالتی در اداره امور کشور داشته باشد. در واکنش به این گونه دیدگاه ها، روحانیونی همچون آیت اﷲ گلپایگانی اعلام کرد: «مسلمان از سیاست و نظارت در مورد کشور اسلامی نمی‌تواند برکنار باشد تا چه رسد به فق‌ها و مجتهدین که دارای زعامت شرعیه و نیابت عام هستند.» آیت اﷲ مرعشی نجفی هم دخالت در سیاست را حق طبیعی هر انسانی می‌دانستند.
گزارش‌ها و تحلیل‌های ساواک به مراکز امنیتی نیز جو سیاسی علیه رژیم را در این دهه‌ها به روشنی نشان می‌دهد یکی از این گزارش‌ها اذعان دارد که جامعه مذهبی و روحانی زمانی پشتیبان نظام سلطنت بوده و همواره بر سر منابر برای سلطنت دعا می‌کردند، امروز از آن روی گردان شده و به جای دعا برای آن، علم مخالفت با آن را بلند کرده است.
قیام ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ با رهبری مذهبی، نقطه عطفی در چرخش مبارزات سیاسی- فرهنگی در دوران پهلوی محسوب می‌شود. در حالی که برای گروه‌ها و احزاب سیاسی، مبارزه و بسیج سیاسی با اتکا بر مذهب و نیرو‌های مذهبی شدنی نمی‌نمود، این قیام حضور و قدرت این نیرو‌ها را در عرصه تحولات سیاسی و اجتماعی به همگان اثبات کرد.
دهه‌های ۴۰ و ۵۰ شاهد پویایی و گسترش فعالیت‌های جریان مذهبی بود. در زمان زعامت آیت اﷲ بروجردی، حوزه علمیه به مرحله‌ای از رشد و پیشرفت رسیده بود تا پتانسیل لازم برای فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی این دهه‌ها را فراهم نماید. دهه‌های ۴۰ و ۵۰ یک نهضت عظیم مسجد و مدرسه سازی در تهران و شهر‌های بزرگ به وجود آمد. رشد نسبی اقتصاد کشور در این دهه به بهبود وضع مالی بازار و نیرو‌های مذهبی نیزکمک کرده بود.

گرایش اصلاح دینی در حوزه
به دنبال حوادث سال‌های دهه ۴۰ عده‌ای از روحانیون معتقد بودند ریشه اصلی مشکلات جوامع اسلامی در تفکر و اندیشه مسلمانان نهفته است و آسیب‌ها و خطا‌هایی که در حوزه تفکر مسلمانان به وجود آمده، باعث اختلال‌هایی در رفتار‌های فردی و اجتماعی آن‌ها شده است و این رفتار‌ها به عقب ماندگی و انحطاط مسلمانان منجر شده است.
به دنبال این دیدگاه، جمعی از فضلای حوزه حرکتی را برای اصلاح اندیشه دینی آغاز کردند. آنان تلاش‌های احیاگرانه خود را در دو محور در پیش گرفتند؛ اول، تلاش برای زدودن انحراف‌ها و بدعت‌ها و ناپاکی‌هایی که به زعم آنان چهره خالص دین را آلوده کرده بود. محور دیگر، تلاش برای توانمندسازی و کارآمد نمودن دین در رویارویی با دنیای جدید. هدف اثبات این نکته بود که اسلام به عنوان دینی کامل و جامع برای ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی طرح و برنامه کامل دارد و این برنامه‌ها نه فقط می‌تواند جایگزین مناسبی برای سیستم‌های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی موجود باشد، بلکه کاملاً بر آن‌ها برتری دارند.
علامه سید محمدحسین طباطبایی، سید محمد حسینی بهشتی، محمدجواد باهنر و مرتضی مطهری را نمونه کسانی می‌توان برشمرد که در راه اصلاح فکر دینی و به ویژه اصلاح حوزه و سازمان روحانیت اقدام‌هایی صورت دادند.

تقسیم بندی روحانیون در سرآغاز نهضت امام خمینی (ره)
در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ روحانیت بیش از پیش آماده می‌شد تا از داشته‌ها و توانایی‌های خود در راستای رویارویی با دولت و پیشبرد هدف‌های خود بهره ببرد. در این سال‌ها سه گروه اصلی در میان طیف مذهبی سنتی قابل تشخیص است.
گروه نخست که بزرگترین گروه را تشکیل می‌دهد روحانیون بلند مرتبه، چون آیت اﷲ خوانساری بودند که به ادامه رویه کناره گیری از سیاست و فعالیت در حوزه‌های دینی تمایل داشتند. این گروه به دلیل سیاست‌های ضد دینی و اقدام‌های حکومت به ناچار وارد گود سیاست شدند.
گروه دوم روحانیون میانه رو، چون آیت اﷲ محمدرضا گلپایگانی، محمد هادی میلانی و مهمتر از همه آیت ﷲ شریعتمداری بودند که ترجیح می‌دادند همچنان با شاه و دولت در ارتباط باشند تا از این طریق بتوانند سیاست‌های دولت را تعدیل کرده و از منافع حیاتی نهاد‌های مذهبی محافظت نمایند.
سومین گروه که طرفداران اسلام سیاسی و مبارز بودند، حول محور امام خمینی (ره) گردآمدند. بیشتر طرفداران آنان از روحانیون کم تعداد مبارز با دولت و شاگردان امام خمینی و روشنفکران و تحصیل کردگان جدید بودند. آنان که به لحاظ روش و بینش، نوگراتر از گروه‌های دیگر می‌اندیشدند و در پی اصلاحاتی در مسائل دینی بودند، ائتلافی که با طیف روشنفکری دینی به دست آوردند و نیز با توجه به مسائل سیاسی و اجتماعی کشور در میانه دهه ۵۰، به مهمترین و موثرترین طیف از نیرو‌های مذهبی تبدیل شدند؛ در حالی که در دهه‌های گذشته در تقابل‌هایی که بین اقشار مختلف به رهبری روحانیون با حکومت صورت می‌گرفت، آنان به علت فقدان یک نظریه سیاسی محکم، از براندازی نظام سلطنتی سخنی به میان نمی‌آوردند.
نام:
ایمیل:
نظر: