بنا به اذعان و اعتراف کارشناسان سیاسی داخل و خارج از کشور، شواهد امر نشان می دهد نیروی محرک اصلی در آزادسازی نفتکش کشورمان نیروی نظامی ایران و قدرت ضربه متقابل از سوی جمهوری اسلامی بود و دیپلماسی نه این که کاملاً بی ارزش و بی تأثیر، بلکه در نقش هماهنگی و انجام امور اداری مرتبط با آزادسازی این نفتکش عمل کرد.
دکتر ظریف یکشنبه همین هفته در مصاحبه با روزنامه ایران با اشاره به دزدی دریایی انگلستان در ربودن نفتکش ایرانی، علت آزادی آن را بیش از هر چیز به دیپلماسی فعال وزارت امور خارجه کشورمان ربط داده و گفت: «اگر دیپلماسی و تلاشهای شبانه روزی همکاران من نبود حتماً کشتی ایرانی آزاد نمیشد، کما اینکه اگر مقاومت مردم ایران هم نبود، دیپلماسی هیچ پشتوانهای نداشت.»
هر چند افکار عمومی به خوبی میدانند که در دنیای بزن و در روی کنونی، تنها اعتبار کشورها به میزان اقتدار نظامی و توان اقدام متقابل آنها در پاسخ به طرف هایشان نهفته است؛ به عبارت دیگر، دشمن تنها در صورتی دست از منافع داخلی، منطقهای و بین المللی ایران دست برخواهد داشت که تهدید جمهوری اسلامی در اقدام متقابل را معتبر فرض کند. با این حال، به نظر میرسد اظهارات وزیر امور خارجه به گونهای بیان شده است که در موضوع آزادسازی نفتکش ایرانی، بیشترین اهمیت را دستگاه دیپلماسی کشورمان به عهده داشته است و سهم "مقاومت مردم ایران"- یعنی همان اقدام متقابل نیروی دریایی سپاه پاسداران در خلیج فارس و متوقف کردن کشتی انگلیسی- تنها یک سهم حاشیهای و پشتوانه قدرت دیپلماسی مطرح شده است.
بنابر این در ادامه برای تنویر بیش از پیش افکار عمومی مثالهای عینی فراوانی از قدرت دستگاه دیپلماسی کشورمان در زمان وزارت دکتر ظریف قابل ذکر است، تا عمق تأثیر وزنه دیپلماسی در آزادی کشتی ایرانی سنجیده شود. با این حال به اختصار میتوان گفت.
در خصوص برجام که بی شک یکی از توافقهای بین المللی و مهمترین ماحصل وزارت امور خارجه کشورمان در دوره دکتر ظریف است که چندین سال تقریباً تمامی مسائل قوه اجرایی کشور را درگیر خود کرد و به نوبه آن کشور نیز معطل آن بوده و هنوز نیز هست؛ آیا دستگاه دیپلماسی کشورمان با تمام زحمات و توان شبانه روزی که برای این توافقنامه گذاشت و همانطوری که دکتر ظریف در میزان الزام آور بودن و استحکام حقوقی برجام میگفت؛ امریکا از این توافق خارج نشد؟ آیا ایران با توان دیپلماسی توانست به حق خود از برجام برسد؟ آیا کشورهای اروپایی با خروج امریکا از برجام و یا حتی قبل از آن به بندهای تعهدی خود در برجام که حاصل جلسات متعدد دیپلماتیک بود، عمل کردند؟ ...
اگر قدرت مذاکره کردن و چانه زنی تا این حد بالاست که توانست با مذاکرات شبانه روزی باعث آزادسازی نفتکش ربوده شده ایرانی از دست انگلستان شود و قدرت نظامی ما کمترین تأثیر را در این قضیه داشت چرا نتوانست این کشور را مجاب و وادار کند که با انتقال ۹۵۰ تن کیک زرد توسط قزاقستان به ایران در جریان اجرای برجام مخالفت نکند؟ آیا قدرت مذاکره آقای ظریف و تیم همراهش باعث شد تا با محدودیت خرید اقلام هستهای به صورت مورد به مورد و با اجازه کمیسیون مشترک در برجام موافقت شود؟!
اگر قدرت مذاکره آقای ظریف تا این حد بالاست که رئیس جمهور آمریکا مذاکره کنندگان خود را فاقد توانایی مذاکره در برابر وی میداند، خب چرا این قدرت رایزنی و مذاکره نتوانست آمریکا را مجاب کنند که به تعهدات برجامی خود که حتی قطعنامه شورای امنیت نیز بر آن تأکید کرده بود، عمل کند؟ چرا نتوانست کشور را به هدف امضای برجام که رفع بالمره همه تحریمهای مالی و بانکی مرتبط با هستهای بود برساند؟ به طوری که اکنون دولت برای فرار از پاسخگویی به ملت، مجبور شود هدف از برجام را غیراقتصادی اعلام کند.
چرا دکتر ظریف با امضا و اجرای برجام نتوانست فروش نفت ایران را حداقل در سطح قبل از برجام که طبق اظهارات وزیر نفت کمتر از یک میلیون و دویست هزار بشکه در روز بود، حفظ کند؟ به طوری که حتی سخنگوی دولت در روز چهار شنبه، ۶ شهریور ۹۸ بر این حقیقت تلخ اعتراف کند و بگوید: متأسفانه ما نتوانستیم نفت بفروشیم و پول فروش آن را به کشور بیاوریم!
بازداشت اسدا... اسدی، دبیر سوم سفارت ایران در وین توسط پلیس آلمان و استرداد وی به بلژیک که بدون انجام اقدام متقابل از طرف ایران و تنها با احضار سفرای کشورهای بلژیک و فرانسه و کاردار آلمان به وزارت خارجه و همچنین فشار توئیتری وزیر خارجه کشورمان مواجه شد؛ و یا اخراج دو دیپلمات ایرانی از هلند در خرداد ۹۷ که پس از رسانهای شدن آن و فشار رسانهای و افکار عمومی کشورمان، وزارت خارجه را مجبور به اقدام متقابل در ۱۳ اسفند ۹۷ و اخراج دو دیپلمات هلندی کرد- را نیز باید به حساب قدرت دستگاه دیپلماسی کشورمان در برهه کنونی بگذاریم.
مثال درباره قدرت دستگاه دیپلماسی کشورمان و قدرت مذاکره و چانه زنی وزارت تحت مدیریت دکتر ظریف زیاد است که در این مجال به همین مختصر اکتفا میشود.
بنابراین، واقعیت این است که در موضوع آزادسازی کشتی ایرانی از چنگال دزدان دریایی انگلیس، دیپلماسی اولیه دولت کارساز نبود؛ دلیل این ادعا تمدید یک ماهه توقیف این کشتی توسط دولت جبل الطارق پس از اتمام دوره توقیف دو هفتهای ابتدایی آن بود. جالب این است که این تمدید توقیف نیز در حالی انجام گرفت که مذاکرات دو طرف برای آزادسازی نفتکش در جریان بود؛ لذا پس از این اقدام که در واقع تیر خلاصی بر پیکر دیپلماسی از طرف دولت انگلستان بود، نیروی دریایی کشورمان وارد ماجرا شد و با اقدام متقابل خود زمینه آزادسازی نفتکش ایران را فراهم کرد. بنا به اذعان و اعتراف کارشناسان سیاسی داخل و خارج از کشور، شواهد امر نشان میدهد نیروی محرک اصلی در آزادسازی نفتکش کشورمان نیروی نظامی ایران و قدرت ضربه متقابل از سوی جمهوری اسلامی بود و دیپلماسی نه این که کاملاً بی ارزش و بی تأثیر، بلکه در نقش هماهنگی و انجام امور اداری مرتبط با آزادسازی این نفتکش عمل کرد. البته همان طور که گفته شد ماهیت مسائل بین الملل این گونه است و در آن قدرت و اقتدار نظامی حرف اول را میزند؛ لذا در این مسئله نیز قصوری متوجه دستگاه دیپلماسی کشور نیست. میزان چانه زنی هر کشوری در محیط بین الملل نسبت مستقیم با میزان قدرت آن کشور اعم از نظامی یا اقتصادی و ... دارد؛ لذا هر چه مذاکره کنندگان بیشتر به این گونه قدرتها مجهز باشند، میزان تاثیرگذاری آنها در چانه زنی افزایش مییابد. اما این که در کنار نجابت نیروی نظامی کشور، دستگاه دیپلماسی بخواهد این پیروزی را به نام خود ثبت کند و واقعیت قدرت متقابل جمهوری اسلامی را در این حوزه نبیند و یا کم اهمیت جلوه دهد، این یعنی گل به خودی و زدن پایهها و پشتوانههای دستگاه دیپلماسی کشور که همچون سالهای اخیر همچنان با بی مهریهایی از سوی دولت تدبیر و امید مواجه است.