صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۰:۴۲  ، 
شناسه خبر : ۳۱۶۹۵۷
موج سوم زین‌کرده‌ها-اين اتاق نبايد تاريک بماند!-عاقبت محتوم موگابه-تقلای ترامپ برای نمایش مذاکره
موج سوم زین‌کرده‌ها
جوان: اما مهاجرت عمده‌ای که عمدتاً متأثر از حاکمیت مستقر صورت می‌گیرد تاکنون در سه موج اتفاق افتاده است که موج سوم آن به شدت حاکمیت را زیر سؤال برده است.
موج اول: وابستگان به دربار یا خاندان پهلوی یا اعضای ساواک یا امرای ارتش و ارکان مدیریتی نظام پیشین بودند که به دلیل وقوع انقلاب اسلامی امکان حیات سیاسی – اقتصادی را برای خود مساعد نمی‌دانستند و مهاجرت را بر ماندن و درگیر شدن با حاکمیت انقلابی ترجیح دادند.
موج دوم: خاص مهاجرت اصلاح‌طلبان به غرب است که از اواخر دهه ۷۰ شروع شد و در سال‌های ۸۸ و ۸۹ رشد فزونی یافت. اصلاح‌طلبان در غرب به زندگی خصوصی روی نیاوردند، بلکه به سرعت جذب رسانه‌ها و سرویس‌های امنیتی شدند و مشغول مبارزه نرم با نظام هستند که می‌توان به گردانندگان رسانه‌های فارسی‌زبان و سایت‌های خبری – تحلیلی انگلیس و امریکا اشاره کرد که هویت افراد مستقر در آن اظهر من الشمس است.
موج سوم: در موج سوم، روش مهاجرت عموماً فرار است. فراری‌های این موج کسانی هستند که تحت تعقیب قرار دارند. این جماعت نه وابسته به نظام طاغوت و گروه‌های معاند هستند و نه اصلاح‌طلبان شناسنامه‌داری هستند که از نظام دینی عبور کرده‌اند بلکه کسانی هستند که فسادشان سرنوشت، هویت و آینده آنان را رقم زده است. پلشتی‌های اقتصادی آنان، هراس از عقوبت و اعدام و زندان را به مثابه کابوس در نظرشان نمایان می‌کند و رهایی از وضع موجود را در جلای وطن جست‌وجو می‌کنند و در غرب نیز زندگی مخفیانه‌ای دارند. حکومت از سوی افکار عمومی به دلیل بی‌عرضگی برای پیشگیری از فرار این‌ها به شدت زیر سؤال است و ظن همدستی و زمینه‌سازی فرار در بخش‌هایی از حاکمیت به باور مردم تبدیل شده است.
از خاوری تا دانیال‌زاده از فلان عضو هیئت مدیره بانک تا فلان مدیر در وزارت نفت در این پیوستار قرار دارند. مهاجرت این عده را افکار عمومی موجه نمی‌داند. حکومت هم نه می‌تواند از آن دفاع کند و نه می‌تواند ضعف خود را در کنترل بازگو کند و نه می‌تواند منفذ‌های فراری‌ساز را شناسایی و علناً برخورد کند. هم‌افزایی قوه قضائیه و سیستم‌های انتظامی – امنیتی و اطلاعاتی برای مواجهه با این پدیده بسیار مهم و ضروری است، زیرا حاکمیت یک دفعه به خاطر این جماعت به فساد متهم و یک دفعه دیگر به زد و بند برای فرار فاسدان متهم می‌شود. در عین حال سرمایه اجتماعی‌اش در اینجا با ضریب دو برابر کاهش می‌یابد. مردم باور نمی‌کنند سیستم اطلاعاتی – انتظامی ما دو بار جزایری عرب را از مرز ترکیه و دوبی دستگیر کرد و برگرداند، اما عده‌ای که تحت تعقیب هستند یا از زندان مرخصی آمده یا وثیقه موقت گذاشته‌اند، به راحتی سر از غرب درآورند و ثروت به غارت رفته ملت را صرف تعیش خود در آنجا نمایند. موج سوم برای حاکمیت پرهزینه‌تر از دو موج پیشین است.
اين اتاق نبايد تاريک بماند!
رسالت: بازي مشترک واشنگتن و متحدان اروپايي آن در قبال ايران، وارد فاز جديدي شده است.کار به جايي رسيده است که دونالد ترامپ دو پيشنهاد اوليه خود به کاخ اليزه در خصوص راه اندازي کانال اعتباري ۱۵ ميليارد يورويي با ايران و اعمال معافيت‌هاي نفتي بر سه کشور چين، ژاپن و هند را رد مي کند و در يک بازي نخ نما و ناشيانه، سعي مي‌کند از اين موضوع به مثابه «رد پيشنهاد پاريس توسط کاخ سفيد» قلمداد کند! شواهد موجود نشان مي دهد که ترامپ متعاقب برداشته شدن سومين گام کاهش تعهدات برجامي ايران بار ديگر مذاکرات پشت پرده خود را با تروئيکاي اروپايي و خصوصا پاريس آغاز کرده است. اين مذاکرات در چارچوب «ديپلماسي پنهان» هدايت مي شود و استراتژي حاکم بر آن نيز «مهار ايران قدرتمند» است.در ذيل استراتژي «مهار ايران قدرتمند»، ايالات متحده و تروئيکاي اروپايي بر سر يک تاکتيک مشترک به نام «پيچيده سازي صحنه بازي» به توافق رسيده‌اند. واشنگتن و متحدان اروپايي معتقدند که هر اندازه صحنه را پيچيده تر و ابعاد زمين بازي با ايران را گسترده تر سازند، قدرت مانور بيشتري براي امتيازگيري از ايران خواهند داشت. بنابراين، آنها يک معادله ساده «يک مجهولي» به نام «خروج آمريکا از برجام» و «لزوم بازگشت بدون قيد و شرط آن به توافق هسته‌اي» را تبديل به معادله‌اي «چند مجهولي»کرده اند که در آن مؤلفه‌هايي به نام «INSTEX»،« تغيير برجام»،«مذاکره مجدد با ايران»،«بازگشت ايران از گام‌هاي کاهنده تعهدات در برجام» و «توان منطقه اي ايران» خودنمايي مي‌کنند.
بدون شک ترامپ، ماکرون، مرکل و بوريس جانسون سعي در ايجاد اتاق تاريکي دارند که در آن، هيچ چيزي سر جاي خود نباشد! آنها به خوبي مي‌دانند که اگر بازي مشترک آنها در معرض ديد افکار عمومي ايران و جهان قرار بگيرد، ديگر قدرتي براي امتيازگيري از کشورمان و خلق تصاوير مجازي و کاذب و جا زدن اين تصاوير به نام تصاوير حقيقي نخواهند داشت. آنچه در اين اتاق تاريک بيش از هر موضوع ديگري خودنمايي مي کند، مانور پارادوکسها و موارد متناقض است؛ اينکه فدريکا موگريني مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا که تا دو ماه قبل از اجرايي شدن INSTEX در آينده اي نزديک خبر مي داد، پس از ايفاي نقش خاص ماکرون در قبال پرونده ايران،از زمانبر بودن اين پروسه خبر مي دهد! اينکه رؤساي جمهور آمريکا و فرانسه که بارها به صورت صريح بر «مهار همه جانبه ايران» به مثابه يک هدف مشترک در حوزه منطقه اي و سياست خارجي خود تأکيد کرده اند،هم اکنون سعي دارند خود را دو قطب مخالف نشان دهند!
​​​​​​​اينکه امانوئل ماکرون که در سال ۲۰۱۷ ميلادي و به نيابت از ترامپ و نتانياهو،بر لزوم مذاکره مجدد با ايران بر سر اعمال محدوديتهاي فرازماني در برجام و توان موشکي کشورمان تأكيد کرده بود،هم اکنون سعي دارد خود را به عنوان يک واسطه گر فداکار جلوه دهد!
تمامي اين موارد، محصول بازي غرب در يک اتاق تاريک است. همان گونه که اشاره شد، در اينجا توجه و تمرکز بر کليد واژه اي به نام ديپلماسي پنهان اهميت ويژه اي دارد. واشنگتن و تروئيکا در قبال ايران دو خط قرمز نانوشته دارند :يکي کشانده شدن صحنه بازي از حوزه ديپلماسي پنهان به حوزه ديپلماسي رسمي و ديپلماسي عمومي و ديگري، ساده سازي و شفاف سازي صورت مسئله توسط ايران. بي دليل نيست که امانوئل ماكرون و ديگر بازيگران اروپايي، اصرار ويژه اي مبني بر محرمانه بودن مذاکرات دارند. بدون شک آمريکا و متحدانش، نه تنها اين اتاق تاريک را روشن نخواهند کرد، بلکه از هيچ گونه اقدامي براي تاريک ماندن آن فروگذار نخواهند کرد. روشن کردن اين اتاق تاريک، هنر و مهارت دستگاه ديپلماسي و سياست خارجي کشورمان را مي طلبد. بدون شک در صورتي که اين اتاق تاريک، روشن شود و روح ديپلماسي پنهان از کالبد ميز مذاکرات ايران و اروپا رخت بر بندد، جايي براي پيچيده سازي بازي از سوي رقيب باقي نخواهد ماند.
عاقبت محتوم موگابه
دنیای اقتصاد: انقلابی سراپا خدمت به شهروندان سیاه‌پوست زیمبابوه چنین کارنامه سیاهی از خود برجای گذارد؟ چرا حتی سیاه‌پوستان در دوره حاکمیت سفیدپوستان و تحت یک نظام شبه‌آپارتاید وضع به مراتب بهتری نسبت به دوره به‌اصطلاح آزادی سیاهان و حکومت اکثریت داشتند؟ وضعیتی که بعد از قریب چهار دهه باعث شد تا مردم بر ضد این انقلابی کهنه‌کار بشورند؟ اولین مساله آنکه شاید داشتن هدفی مقدس باعث تخریب و واژگونی نظم ناعادلانه جاری شود اما این هدف لزوما به معنای ساخت نظمی جدید و کارآمد نخواهد بود. برای رسیدن به نتایج مطلوب در اقتصاد، داشتن هدف‌گذاری کافی نیست به خصوص که شاید خود آن هدف‌گذاری مانع رسیدن به نتایج مطلوب جامعه باشد. در مورد زیمبابوه، هدف سعادتمندی هر چه سریع‌تر اکثریت سیاه‌پوست که رویکرد اصلی حزب آقای موگابه، زانو پی.‌اف بود، با مداخله دولت و مصادره اموال و زمین‌های سفیدپوستان در نهایت به نابودی کشاورزی و تولید کشور انجامید. خلق انواع مقررات تثبیت قیمتی، مانع‌تراشی مداوم برای تجارت، ایجاد صنایع دولتی و قوانین متنوع برای رسیدن به کسب و کار مورد نظر هیات حاکمه، بخش دیگری از اقداماتی بود که اقتصاد زیمبابوه را چنان فلج کرد که دیگر هیچ بنگاه اقتصادی مستقل نتوانست روی پای خود بایستد. بدون بنگاه اقتصادی خصوصی مستقل، اقتصاد قلبی ندارد که به حیات ادامه دهد. بنابراین اولین مشکل موگابه آن بود که فکر می‌کرد با یک آرمان مقدس، می‌توان اقتصاد را چنان به راه آورد که سعادت شهروندان تضمین شود.
دومین مساله آن بود که چنین هدفی به معنای ایجاد یک نظام بوروکراسی دولتی تو‌در‌تو بود. نظامی دولتی که سردمدارانش می‌توانستند از آن ارتزاق کنند. از سوی دیگر، گروه‌های وابسته به نظام موگابه به‌راحتی قادر بودند از مداخلات دولتی بهره ببرند. به طوری که وقتی مصادره‌های گسترده پس از سال ۲۰۰۰ رخ داد این رهبران حزب زانو و کهنه سربازان جنگ استقلال زیمبابوه بودند که بخش زیادی از این زمین‌ها را از آن خود کردند. به عبارت دیگر، فارغ از هدف مقدسی که باعث تخریب ساز و کار اقتصاد می‌شد، گروه‌های ذی‌نفعی که پشت آن هدف مقدس جای گرفته بودند و خود را حامی سفت و سخت آن می‌دانستند بزرگ‌ترین رانت‌های اقتصادی را از آن خود کردند. بدین شکل تخریب اقتصاد با فساد سازمان‌یافته همراه شد که در راس آن حزب زانو و رابرت موگابه قرار داشتند.
تقلای ترامپ برای نمایش مذاکره
کیهان: یک منبع آگاه در دولت آمریکا مدعی شده است که واشنگتن پیشنهاد داده که دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا با همتای ایرانی در حاشیه نشست آتی مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک دیدار و مذاکره کند.خبرگزاری کیودو ژاپن گزارش کرد، این منبع آگاه مدعی است که پیشنهاد مذاکره واشنگتن به تهران از طریق کشورهایی چون فرانسه به تهران اعلام شده و تهران تاکنون پاسخ این پیشنهاد را نداده است. همچنین مارک اسپر وزیر دفاع آمریکا مدعی شد: به‌نظر می‌رسد ایران به تدریج در حال رسیدن به نقطه‌ای است که می‌توانیم با یکدیگر مذاکره کنیم. برایان هوک، نماینده ویژه دولت آمریکا در امور ایران نیز مدعی شد که توافق برجام به ایران اجازه دستیابی به سلاح هسته‌ای می‌دهد و باید به جای آن، توافق جدیدی حاصل شود. همزمان با تقلای ترامپ برای نمایش مذاکره، پایگاه خبری نیوز1 آمریکا در گزارشی نوشت: کاخ سفید اعلام کرد که دونالد ترامپ رئیس‌جمهور این کشور در گفت‌وگوی تلفنی با امانوئل ماکرون رئیس‌جمهور فرانسه به وی تأکید کرده است که رفع تحریم‌ها علیه ایران در دستور کار قرار ندارد. رئیس‌جمهور آمریکا به امانوئل ماکرون که اخیرا تمرکز زیادی روی مسئله ایران و برجام داشته تأکید کرده است که تحریم‌ها علیه ایران را تعلیق نخواهد کرد. مایک پنس، معاون رئیس‌جمهور آمریکا پنجشنبه هفته گذشته در دفتر بوریس جانسون، نخست‌وزیر انگلیس با وی دیدار کرد. مایکل ویلنر، خبرنگار روزنامه آمریکایی «مک‌کلاچی» گفته مایک پنس در این دیدار به دنبال مجاب کردن انگلیس برای احیای تحریم‌های بین‌المللی شورای امنیت علیه ایران، در صورت توسعه برنامه غنی‌سازی از سوی تهران است. لازم به ذکر است که آمریکا در روزهای گذشته تحریم‌های جدیدی علیه ایران وضع کرد. گفتنی است، مذاکره از نگاه آمریکا صرفا وسیله‌ای برای چیدن محصول فشارها است و نشستن پشت میز مذاکره با آمریکایی‌ها یعنی نقد کردن همان مواردی که با فشار زمینه تحقق آن را فراهم کرده‌اند.
جلوی انفجار بمب ساعتی افزایش بیکاری را بگیریم
صنعت: برای ایجاد اشتغال در کشور و خنثی‌سازی بمب ساعتی بیکاری چاره‌ای جز هموار کردن راه برای سرمایه‌گذاران و کارآفرینان بخش خصوصی که نام دیگر آن مساعدسازی واقعی فضای کسب‌و‌کار در کشور است، نداریم و مسوولان دولت برای یک بار هم که شده بپذیرند مساعدسازی فضای کسب‌و‌کار به جای سخنرانی‌های دلنشین این یا آن مقام، به عمل و از‌خود‌گذشتگی نیاز دارد. معنی از‌خود‌گذشتگی مورد نظر نویسنده این است که از صدر تا ذیل مقامات و مدیران اجرایی دولت به خاطر خیر و صلاح ملک و ملت از برج عاج خود‌بزرگ‌‌بینی‌ها و خویشتن را قیم و همه‌کاره سرمایه‌گذاران و کارآفرینان دانستن‌ها پایین بیایند و جلوی پای فعالان اقتصادی واقعی غیروابسته به رانت‌های دولتی فرش قرمز پهن کنند و اجازه دهند که از این پس به جای تکنوکرات‌های آسوده‌خاطر دیوانسالاری دولتی که کمترین شناختی از مصائب و مشکلات بی‌شمار فضای کسب‌و‌کار کشور و کارآفرینان و فعالان اقتصادی بخش خصوصی ندارند، خواست‌ها و مطالبات این فعالان و تشکلات وابسته به آنها به قوانین و مقررات لازم‌الاجرا تبدیل شود.
نام:
ایمیل:
نظر: