در دهه های گذشته جمعیت سالمندی در دنیا رو به افزایش است. کاهش نرخ باروری، بالارفتن سطح سواد، افزایش و بهبود بهداشت و سلامت و تغذیه عوامل مهمی بودند در این افزایش.
امروز را در تقویم روز جهانی سالمندان نامگذاری کرده اند . دوره ای که چند دهه زندگی و تجربه پشت آن پنهان است. سالمندان دوره های زیادی را از سر گذرانده اند تا به اینجا رسیده اند. کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و حالا پا گذاشته اند به دوره سالمندی. اما زندگی سالمندی فراتر از همه سال های گذشته است. ویژگی های خاص خودش را دارد . نیازهایی که باید تامین شود و توقعاتی که نباید نادیده گرفت.
هنوز آن قدر از سال های زندگی در خانواده گسترده فاصله نگرفته ایم و یادمان می آید که پدربزرگ و مادربزرگ هم سر سفره ما می نشستند! شاید هم درستش این باشد که ما سر سفره آنها می نشستیم. بهترین و بالاترین جای سفره از آن پدربزرگ و مادربزرگ بود. عزت و احترامی داشتند که روز به روز برآن افزوده میشد. پدر و مادر از آنها مشورت میگرفتند و گاهی هم تصمیم نهایی با پدربزرگ و مادر بزرگ بود. پشت بچهها همیشه به یک حامی به غیر از پدر و مادر گرم بود، اما از وقتی شیوه زندگی از این رو به آن رو شد و آپارتمان ها به جای خانه های حیاط دار قد علم کردند، دیگر جایی برای آنها نبود. در واقع زندگی آپارتمانی با روحیات آنها دیگر نمیخواند و آپارتمان بیشتر از ما برای آن ها کوچک بود و کسل کننده و رنج آور.
در دهه های گذشته جمعیت سالمندی در دنیا رو به افزایش است. کاهش نرخ باروری، بالارفتن سطح سواد، افزایش و بهبود بهداشت و سلامت و تغذیه عوامل مهمی بودند در این افزایش. بنابراین دنیا با تجربه جدیدی روبه رو شده که باید به گونه دیگری به آن توجه کند. کشور ما هم از این قاعده مستثنی نیست و جمعیت سالمندی ما هم در حال رشد است. نتایج آخرین سرشماری رسمی کشور در سال 1395 نشان داده هفت و نیم میلیون نفر جمعیت سالمند داریم که بیش از 9 درصد جمعیت کشور را شامل میشود و پیشبینی ها بر این است تا سال 2050 میلادی 30 درصد جمعیت از آن سالمندان باشدو این اصلا رقم کمی نیست.
بنابراین با جمعیتی رو به رو هستیم که روز به روز در حال افزایش است و نمیتوان از آن غفلت کرد. وقتی جمعیتی به سالمندی رو میکند یعنی شرایط تازه ای باید مهیا شود. سلامت جسمی و روحی آنها در این دوره به طرز قابل توجهی در حال کاسته شدن است. بنابراین نیاز به مراجعات پزشکی و روانشناسی آن هم مکرر دارند. همین به تنهایی کافی است تا هزینه های درمان آنها بالا برود. پس از نظر اقتصادی ممکن است دچار تنگنا شود. اینجاست که رفاه اجتماعی و حمایتی از سالمندان از طرف نهادهای دولتی اهمیت پیدا میکند.
افسردگی و اضطراب به شدت در کمین سالمندان است، اما متاسفانه بیماریهای جسمی آنها بیشتر مورد توجه قرار میگیرد تا بیماری های روحی و روانی شان. باید این مساله مهم را هم مد نظر داشت که سالمندان در دوره ای به سر میبرند که فرزندان شان از آنها جدا شده اند، خودشان بازنشسته شده اند، قوای جسمی شان تحلیل رفته و بسیاری همسرشان را از دست داده اند و نیاز به کمک و همراهی دیگری دارند. همه اینها دست به دست هم میدهد که بیماریهای روحی بیشتر سراغ شان را بگیرد.
سالمندان در دوره های قبلی زندگیشان مسئولیتهای مختلفی در جامعه و خانواده داشتهاند و حالا که پا به سن گذاشتهاند از آن مسئولیتها خبری نیست و شاید دیگر احساس مفید بودن نکنند. در حالی که ما به عنوان خانواده و جامعه بهتر است مسئولیت هایی را در حد توان شان به آن ها بسپاریم و اجازه بدهیم تا آن جا که آسیبی به دنبال ندارد کارهای شخصی شان را خودشان انجام دهند. این گونه رضایت بیشتری از زندگی خواهند داشت.
سالمندان کوهی از تجربه در سینه دارند که دوست دارند کسی شنونده تجربیات شان باشد تا کارها و خاطرات دیروزشان را مرور کنند. شنونده خوبی برای آنها باشیم. همه سالمندان تقریبا این ویژگی و نیاز را دارند، آن را نادیده نگیریم.
آنها هم مثل ما که نیروی جوانی و انرژی مضاعف داریم و از تفریح و سفر لذت میبریم دوست دارند به سفر بروند و احتیاج به تفریح دارند. اما تفریحات آنها باید با توان و روحیات شان سازگار باشد. هر کدام از آنها علایق متفاوتی دارند. این علایق را مدنظر داشته باشیم. آنها از سفر های طولانی و خسته کننده رنجیده میشوند.،اگر همسفرمان فرد سالمندی است شرایط او را در اولویت قرار دهیم.
نتایج تحقیقات نشان داده هر اندازه که فرد در طول زندگی رضایت بیشتری از زندگی داشته باشد این رضایت مندی در دوره سالمندی هم وجود خواهد داشت و برعکس اگر از زندگی همواره ناراضی بوده ایم این نارضایتی در دوره سالمندی بیشتر هم خواهد شد، چرا که فرد خود را یک شکست خورده قلمداد میکند و دیگر فرصتی هم برای جبران در خود نمیبیند.
زمان به سرعت سپری میشود و ما باید توجه به دوره سالمندی را از کودکی لحاظ کنیم. به کودکان مان بیاموزیم که با سالمندان چگونه رفتار کنند و شان و جایگاه آنها را برای بچه ها درونی کنیم. برای دوره سالمندی از همین امروز اندوخته کنار بگذاریم. چه مادی و چه غیر مادی. مادی مثل تامین اجتماعی و پس انداز و بیمه عمر و غیر مادی مثل پیدا کردن دوستان خوب و فراگیری یک هنر تا در دوره سالمندی از آنها در پرکردن اوقاتی که فراوان داریم؛ استفاده کنیم. خودمان را به ورزش و تحرک بدنی حتی در حد یک پیاده روی روزانه عادت بدهیم. تغذیه درست و به اندازه نه فقط بر سلامت جسمی ما که بر سلامت روحی ما هم اثر میگذارد. از دوره کودکی این عادت سنجیده را یاد بگیریم تا در دوره سالمندی با مشکل رو به رو نشویم.از سال های جوانی و کار به فکر اندوخته ای باشیم برای مسافرت های دوره سالمندی.
نگاه مان را به دوره سالمندی تغییر بدهیم و این تغییر را در دیگران هم تسری. اگر از قبل درباره آن فکر کرده باشیم و برای آن برنامه ریزی کرده باشیم نگرانی چندانی نخواهیم داشت. البته که در کنار این نگاه فردی باید نگاه جامعه و سازمان های مسئول در جامعه را هم به کمک طلبید که اگر نباشند زندگی در چنین جامعه ای برای سالمندان دشوار خواهد بود.