پیشنهاد میکنیم با گفتوگوی ما با «سینا صفاوردی»، 27 ساله، دانشجوی رشته تجارت (مدیریت بازرگانی) و نماینده دانشجویان بازگشته از چین، همراه شوید تا بتوانید مقایسه بهتری از شرایط دو کشور در شروع شیوع ویروس کرونا داشتهباشید و بیشتر مطمئن شوید که هیچچیز مثل هشیاری، خویشتنداری و مسئولیتپذیری خودمان نمیتواند کلک این مهمان ناخوانده را بکَند.
شروع کرونا در چین ترسناکتر از ایران بود
از سینا صفاوردی میخواهم برگردد به نقطهای که اولین خبر درباره شیوع ویروس کرونا در چین پیچید و او میرود به حدود دو ماه قبل و میگوید: «اوایل همهچیز عادی بود. در خبرها داشتیم که یک بیماری آمده اما نه تلویزیون و نه دانشگاه، عکسالعمل خاصی در برابر آن نشان نمیدادند. همه تصور میکردیم این هم چیزی مثل سرماخوردگی یا آنفلوانزاست. یکی دو هفته بعد اما این بیماری که هیچکس نمیدانست چیست، فراگیر شد. یکی از دلایل شیوع سریع و گسترده ویروس کرونا در چین هم همین بیاطلاعی بود.
بهاینترتیب تلویزیون بهطور رسمی شیوع این ویروس را اعلام کرد و یکدفعه همهچیز به هم ریخت. باید بگویم در شروع شیوع کرونا، وضعیت در چین خیلی ترسناکتر از ایران بود چون آنها بهسرعت شهر ووهان (کانون ویروس کرونا) را قرنطینه کردند و بهیکباره همهجا خلوت شد. عاملی که شرایط را برای قرنطینه کردن شهر ووهان فراهم کرد، این بود که شیوع کرونا در زمان جشنهای سال نو چینیها اتفاق افتاد و ازآنجاکه شهر ووهان یک شهر دانشجویی است، علاوهبر گروهی از مردم شهر که به تعطیلات و مسافرت رفتهبودند، بسیاری از دانشجویان هم به کشورها و شهرهای خود برگشتهبودند و جمعیت حاضر در شهر کمتر از همیشه بود. خلاصه قرنطینه اجرا شد و خیلی زود مشکلات ساکنان شهر ازجمله دانشجویان ایرانی شروع شد.»
*روایت سینا صفاوردی از شرایط شهر ووهان بعد از قرنطینه
منتظرم از حال و هوای زندگی در یک شهر قرنطینهشده بشنوم و دانشجوی فعال داستان ما، نپرسیده میگوید: «ببینید، کرونا وحشتناک نیست اما وقتی یکدفعه شهر خلوت شد، همه فروشگاهها بسته شد و حتی برای تهیه مواد غذایی به سختی افتادیم، اضطراب به جان بچهها افتاد. وقتی ذخیره غذایی بچهها تمام شد، به فکرمان رسید با سفارت ایران در چین تماس بگیریم. آنها اطلاعی از وضعیت نداشتند. فقط میدانستند شهر قرنطینه شده است. شرایط بچهها را توضیح دادم و درخواست کمک کردم. با بودجهای که سفارت تعیین کرد، شروع کردم به تهیه مایحتاج بچهها شامل مواد غذایی و ماسک. ناچار باید خودمان دست به کار میشدیم چون سفارت امکان ارسال سریع مواد غذایی به بعضی نقاط را نداشت و حداقل 5، 6 روز طول میکشید. آنقدر جستوجو کردم تا یک انبار مواد غذایی حلال ویژه مسلمانان را پیدا کردم. دیگر خودم میرفتم و مواد غذایی را تهیه میکردم و به دست بچهها میرساندم. خوب است بدانید ایران، اولین کشوری بود که برای دانشجویانش در چین مواد غذایی تهیه کرد و اولین کشوری هم بود که اقدام به برگرداندن دانشجویانش از چین کرد و این موضوع، خیلی باعث خوشحالی بچههای ایرانی شد و به کاهش اضطرابشان کمک کرد.»
ماسک نزنی، پهپادها در یک چشم بر هم زدن، بالای سرت حاضر میشوند!
قبل از اینکه به ماجرای برگشت به ایران برسیم، از سینا صفاوردی میخواهم تصویر دقیقتری از آن روزهای پراضطراب اولیه قرنطینه شهر ووهان برایمان ترسیم کند. و او بهعنوان دانشجویی که داوطلبانه وارد میدان کمک به هموطنانش شدهبود، میگوید: «در 2هفتهای که از آغاز قرنطینه تا پرواز ما به سمت ایران طول کشید، من هر روز بیرون بودم، البته شبها بیرون میرفتم چون در ساعات روز، در شهر کاملاً حکومت نظامی برقرار بود و کسی اجازه بیرون آمدن نداشت! ناچار بودم بیرون بروم چون باید برای بچهها ماسک و غذا میبردم. یک روز که فراموش کردهبودم ماسک بزنم، تا پایم را بیرون گذاشتم، توسط پهپادها شکار شدم! آنجا در چین، در خیابانها 10 قدم به 10 قدم دوربین وجود دارد. اما ازآنجاکه از طریق دوربین نمیتوانند با شهروندان حرف بزنند، از زمان شیوع کرونا، پهپادها را در شهر به کار گرفتهاند و این پرندهها 24 ساعته در حال پروازند. اینطور است که اگر ماسک نزدهباشی، پهپاد فوری میآید بالای سرت و میگوید یا باید ماسک بزنی یا به خانه برگردی.
همینجا یادآوری کنم که در چین هم میگویند زدن ماسک، تأثیر چندانی در پیشگیری از ویروس کرونا ندارد. اما در روزهای ابتدایی که معلوم نیست چه کسی مبتلاست و چه کسی نیست و با توجه به اینکه دوره نهفتگی این ویروس هم 5 تا 14 روز طول میکشد، بهتر است از ماسک استفاده شود چون ممکن است در ارتباطات انسانی، طرف مقابل شما مبتلا باشد و با یک سرفه، ویروس را به شما منتقل کند.»
خفاش، توطئه، آمریکا و دیگر هیچ!
«درخواست بازگشت به ایران از طرف ما مطرح شد و سفارت ایران در چین هم با این درخواست موافقت کرد. ایران اولین کشوری بود که موضوع بازگرداندن دانشجویان و اتباعش را مطرح کرد اما تا صدور مجوز پرواز از طرف چین، 2 هفته طول کشید. درحالیکه در روز سوم یا چهارم قرنطینه، یک هواپیمای آمریکایی آمد و علاوهبر آمریکاییهای حاضر در چین، تعداد زیادی از چینیهایی که تابعیت آمریکایی داشتند را هم با خود برد.»
هنوز همهچیز حول ویروس کرونا، در هالهای از ابهام است و برای آنهایی که از نزدیک شاهد ماجرا بودهاند، پذیرش بعضی گمانهزنیها، سختتر است. سرعت عمل آمریکاییها در بازگرداندن اتباعشان از چین در شرایطی که هنوز ابعاد این بیماری برای خود چینیها روشن نشدهبود هم، شائبههای بیشتری در این زمینه ایجاد کرد. سینا مکثی میکند و در ادامه میگوید: «آنجا در چین، گرچه بهطور رسمی اعلام نمیشود اما فعالان فضای مجازی معتقدند این بیماری را آمریکا برای ضربهزدن به چین تولید کرده. اگر خوب هم نگاه کنیم، مواردی که بهعنوان منشأ ویروس کرونا ذکر میشود، ازجمله خفاش، قابل قبول نیست. اصلاً آنقدر که تصور میشود، خفاشی در ووهان وجود ندارد. هست اما در یک محل کوچک که به طور محدود خفاش فروخته میشود. اگر خفاش میتوانست منشأ ویروس کرونا باشد، مالزی و اندونزی که بهصورت گسترده و علنی خرید و فروش خفاش دارند باید زودتر از چین گرفتار این ویروس میشدند.»
عربستان، همزبانهایش را نبرد اما ما 83 دانشجوی عرب را با خودمان آوردیم
2 هفتهای که بر دانشجویان چشمانتظار ایرانی در چین و خانوادههایشان در ایران گذشت، انگار بهاندازه 2 سال طول کشید. در آن روزهای سخت فقط اهالی سفارت ایران در چین در کنار دانشجویان بودند: «سفارت ایران خیلی تلاش میکرد ما زودتر به ایران برگردیم اما چین میگفت ما اول باید به شانگهای برویم و 14 روز آنجا قرنطینه شویم، بعد به سمت ایران پرواز کنیم. سفیر ایران در چین اما با این موضوع مخالفت کرد و گفت: "این کار بسیار خطرناکی است چون احتمال دارد در این جابهجایی و 14 روز حضور در آن شهر، یکی از بچهها مبتلا شود و همین باعث آلودهشدن همه کاروان شود." به همین دلیل آنقدر منتظر ماندیم تا چین مجوز پرواز مستقیم از ووهان به تهران را برایمان صادر کرد.»
فرقی نمیکند کجای دنیا باشی. همین که خون ایرانی در رگهایت جریان داشتهباشد، نسبت به همه انسانها حس محبت و دلسوزی خواهی داشت و بیتفاوتی نسبت به سرنوشت انسانها با مرامت سازگار نیست. ادامه صحبتهای صفاوردی، مصداق همین روحیه است: «در همان روزها، یک هواپیمای بزرگ عربستانی در فرودگاه چین نشست اما حاضر نشد جز 10 تبعه خودش، هیچکس را سوار کند و از آن مهلکه نجات دهد؛ حتی عربهای همزبانشان را. اما نزدیک زمان پرواز ما که رسید، خودمان نامه زدیم و از سفارت درخواست کردیم همکلاسیهای عربزبانمان هم همراهمان بیایند. آخه آنها دوستان ما بودند و آنجا داشتیم با هم زندگی میکردیم. نمیتوانستیم نسبت به آنها بیتفاوت باشیم. اینطور بود که 58 عراقی، 24 سوری و یک لبنانی هم همراه ما و با هواپیمای ما پرواز کردند. آنها خیلی خوشحال بودند و از ایران برای این لطف تشکر میکردند.»
نوعدوستی جوانان ایرانی حاضر در چین، به همینجا هم ختم نشد: «بعضی بچهها همراه ما نیامدند و در چین ماندند. آنهایی که همسر خارجی یا چینی داشتند یا به خاطر کارشان باید میماندند، به کنار. یک عده هم مثل دوست خودم، "سینا کرمی"، کاملاً داوطلبانه ماندند تا در آن شرایط بحرانی، به مردم چین کمک کنند. سینا با قهوه درست کردن برای پزشکان چینی که خودشان را وقف درمان مبتلایان کرونا کردهبودند، به آنها روحیه و امید میداد.»
از نظر بعضیها، ما آقازادههایی بودیم که حالا زامبی شدهبودیم!
بالاخره روز موعود رسید و دانشجویان ایرانی بعد از 14 روز پراضطراب، سوار بر هواپیمایی شدند که قرار بود آنها را از دل خطر به اوج آرامش ببرد؛ به خانه: «فرودگاه، کاملاً خلوت بود. ازآنجاکه هیچ کس آنجا وجود نداشت که بتواند مترجم میان نماینده چینیها و کادر پرواز ایرانی باشد، من همرا او به سمت هواپیما رفتم. در اولین برخورد با خلبان و گروه پزشکی ایرانی، استرس آنها را کاملاً حس کردم. حق هم داشتند چون هیچچیز از این ویروس نمیدانستند. وقتی با آنها صحبت کردم و توضیح دادم، اضطرابشان تا حدی فروکش کرد. وقتی همگی در هواپیما مستقر شدیم، اولین حرف آرامشبخش را از خلبان هواپیما شنیدیم که گفت: "بچهها! نگران نباشید. ما به خاطر شما به اینجا آمدهایم و میخواهیم شما را به ایران برگردانیم." همین دو جمله کافی بود تا بعد از 2 هفته، یک نفس راحت بکشیم.
بعد از 8، 9 ساعت پرواز به ایران رسیدیم و با اینکه خوشحال بودیم اما این تازه شروع نگرانیهایمان بود! در روزهایی که حرف بازگشت ما به ایران در فضای مجازی پیچیدهبود، واکنشهای منفی کم ندیده بودیم. بعضی از کامنتهایی که پای این خبر گذاشته میشد، خیلی تند بود و حتی بعضیها ناسزا میگفتند. خیلیها با تصور نامشخصی که از ویروس کرونا داشتند و بعضی مطالب و فیلمها در فضای مجازی هم آنها را دچار ترس و وحشت کردهبود، فکر میکردند ما یک عده زامبی هستیم (با خنده) و آمدنمان به ایران، مردم را به خطر میاندازد. بعضیها هم فکر میکردند ما که در خارج از کشور درس میخوانیم، آقازادهایم و تا حالا با پولهایمان داشتیم آنجا خوش میگذراندیم. درحالیکه همه ما در چین همزمان با تحصیل، کار میکنیم. با اینکه آنجا کار کردن دانشجویان ممنوع است اما ما مجبوریم کار کنیم تا بتوانیم خرج خودمان را دربیاوریم.»
*پاسخ یکی از دانشجویان بازگشته از چین به یک شایعه کرونایی
قرنطینه ما، هتل بود!
واکنشهای استقبالکنندگان اما آبی بود روی آتش نگرانی دانشجویان: «اولین فردی که در ایران با او برخورد داشتیم، آقای دکتر "رییسی"، معاون وزیر بهداشت بود که خیلی دوستانه و صمیمانه به استقبال ما آمد و با احترام با ما برخورد کرد. ایشان در زمان قرنطینه هم یک روز در میان به ما سر میزد و جویای احوالمان میشد. بهطور کلی، همهچیز خیلی بهتر از آنی بود که تصور میکردیم. ما را در یک هتل با شرایط بسیار خوب قرنطینه کردند. اوایل در اتاقهای جداگانه بودیم اما از روز هفتم و هشتم به بعد که نتیجه اولین آزمایش آمد و همه سلامت بودیم، توانستیم در کنار هم در حیاط قدم بزنیم، فوتبال بازی کنیم و ... حتی از هفته دوم قرنطینه که کلاسهای دانشگاهمان شروع شد، با توجه به اینکه هتل اینترنت داشت و سرعتش هم خوب بود، بهراحتی بهصورت آنلاین با جریان درس و کلاسمان همراه شدیم.»
صفاوردی خوب میداند آن روزهایی که آنها در قرنطینه با احتمال ابتلا به کرونا میجنگیدند، آن بیرون بعضیها یک جنگ روانی درباره وضعیت آنها به راهانداختهبودند: «با اینکه شرایط ما در هتل محل قرنطینه بسیار خوب بود، در فضای مجازی و بخصوص از طرف رسانههای مخالف ایران مطالب غیرواقعی گفتهمیشد. مثلاً اگر اشتباه نکنم، ایران اینترنشنال گفتهبود شیشههای محل قرنطینه ما را دودی کردهاند، اطراف آن تدابیر امنیتی اتخاذ کردهاند و... درحالیکه اصلاً اینطور نبود. فضا خیلی دوستانه بود و همه به ما احترام میگذاشتند. مخصوصاً گروه اورژانس خیلی برای ما زحمت کشیدند. با توجه به اینکه هیچکس از خدمه هتل حضور نداشتند، تمام زحمات ما بر عهده نیروهای اورژانس بود. ببینید، دانشجویان عراقی در کشورشان در یک بیمارستان قرنطینه شدند، آن هم در شرایط بد. درست است که مراقبتها و محدودیتهای زمان قرنطینه، مشابه است اما خیلی فرق دارد کجا قرنطینه باشی. و این برای ما خیلی ارزشمند بود که تا این حد به ما احترام گذاشتهشد.
همهجا گفتهام و باز هم میگویم؛ ما از دکتر "نمکی"، وزیر بهداشت، دکتر رییسی، معاون ایشان و گروه اورژانس به خاطر زحماتی که برای ما کشیدند، واقعاً تشکر میکنیم. هنوز هم با این دوستان ارتباط داریم و جویای احوال ما هستند که این باعث دلگرمی ماست.»
سینا مکثی میکند و لبخندبرلب ادامه میدهد: «جالب است بدانید بسیاری از بچههای ما، دانشجوی پزشکی هستند و بعد از ماجراهای کرونا در چین و بازگشت به ایران، تصمیم گرفتهاند انتقالی بگیرند و برای ادامه تحصیل به ایران برگردند.»
مشاور وزیر بهداشت برای ما برادری کرد
اما در مأموریت سراسر اضطراب و پرفراز و نشیب بازگرداندن دانشجویان ایرانی از چین و 2 هفته قرنطینه آنها در تهران، یک نفر بود که لحظهای دانشجویان را تنها نگذاشت و با همراهی حیرتانگیزش، نهتنها به دانشجویان نگران قوتقلب داد بلکه تجسم دیگری از مِهر ایرانی را پیش چشم آنها قرار داد. سینا صفاوردی نمیتواند از کنار نام «علیرضا وهابزاده»، مشاور وزیر بهداشت بهسادگی بگذرد و میگوید: «آقای وهابزاده از اول تا آخر این ماجرا در کنار ما بود و واقعاً به پای ما سوخت. او برای آوردن ما به چین آمد و تنها کسی بود که در هواپیما نزدیک ما میآمد، با ما همصحبت میشد و هر چیزی میخواستیم فراهم میکرد، بدون اینکه استرس داشتهباشد. او واقعاً خطر کرد. اگر یکی از ما مبتلا به ویروس کرونا بودیم، خیلی احتمال داشت ایشان هم مبتلا شود. آقای وهابزاده و آقای "محمد نسیمی"، عکاس و خبرنگار، هم در هواپیما با ما بودند و هم 14 روز همراه ما قرنطینه شدند. آقای وهابزاده واقعاً مثل برادر در کنار ما بود. راستش را بگویم، همه بچهها از فداکاری ایشان تعجب کردهبودند. واقعاً انتظار اینهمه همراهی را نداشتیم. ما از ایشان و همه گروه پزشکی وزارت بهداشت تشکر میکنیم.»
نه شمال نه جنوب؛ مسافرت در شرایط بحران، ممنوع!
سینا صفاوردی و دوستانش که هم در چین و هم در ایران با پدیده کرونا مواجه بودهاند، شاید بهتر از هر کسی بتوانند در مقام مقایسه میان واکنشهای دو جامعه در برابر این مهمان ناخوانده بربیایند. در این میان، رفتار کاربران فضای مجازی در ایران، بدون شک یکی از موارد تفاوت میان دو جامعه است. صفاوردی در این باره میگوید: «اینکه کاربران فضای مجازی در ایران با ویروسی که اینهمه در همهجای دنیا ایجاد وحشت کرده، شوخی میکنند، اتفاق خوبی است اما به این شرط که مراقب باشیم و نگذاریم از حد بگذرد. اگر شوخی از حد بگذرد و به مرحله مسخرگی برسد، خطرناک میشود چون باعث میشود مردم موضوع به این مهمی را جدی نگیرند و در مقابل آن بیخیال شوند و سهلانگاری کنند.»
اما همه اتفاقهای عجیب در فضای مجازی رقم نمیخورد و گروهی از مردم ایران در همین دنیای حقیقی هم در مقابل بحرانها دست به کارهای عجیب و غریب میزنند: «وقتی با تعطیلی مدارس برای مقابله با شیوع کرونا، گروهی از مردم به شمال رفتند، واقعاً تعجب کردم. از شدت ناباوری، خندهام گرفتهبود. توی دلم گفتم: واقعاً بیخیالترین مردم در دنیا هستیم. این افراد با مسافرت در این شرایط، خود را بیشتر در معرض خطر قرار دادند. همین نشان میدهد بعضیها متاسفانه خطر این ویروس را به شوخی گرفتهاند. البته شمال و جنوب فرقی ندارد. وقتی میگویم مسافرت نروید، بعضی دوستانم میگویند: "ما شمال نمیرویم، میرویم اهواز. چون میگویند ویروس کرونا در گرما ضعیف میشود." درحالیکه این یک تلقی اشتباه است. گرمایی که از آن یاد میشود، متفاوت است و منظور، چند درجه بالا رفتن دمای محیط نیست. بنابراین مسافرت در این زمان – به هر کجا که باشد – کار اشتباهی است.»
بودن یا نبودنِ «قرنطینه»؛ مسئله این است؟
صحبت که به اینجا میرسد، میگویم: در این شرایط، بعضیها بر قرنطینه کردن شهرهایی که کانون شیوع ویروس کرونا بودهاند، تاکید دارند. از آن طرف، بعضی دیگر بهشدت با این موضوع مخالفاند. شما که تجربه زندگی کردن در شهر قرنطینهشده را داشتهاید، در این باره چه نظری دارید؟ صفاوردی میگوید چندان با قرنطینهکردن شهرها موافق نیست و در تشریح علتش میگوید: «کافی است اعلام شود قرار است شهر قرنطینه شود، مردم از روی وحشت هجوم میآورند و مقاومت میکنند. در چین هم روزهای ابتدایی اعلام قرنطینه، به همین شکل بود. در تمام دنیا همین است. وقتی هم شرایط به ثبات میرسد، چون ورود و خروج به شهر ممنوع است، مشکل تأمین غذا و ماسک و... پیش میآید.
از آن طرف، افرادی که قبل از اعلام قرنطینه از شهرشان خارج شدهاند، تا پایان قرنطینه امکان بازگشت ندارند و به همین دلیل دچار مشکل میشوند که مهمترینش مشکل مالی است. حتی از لحاظ مالی هم به دردسر نیفتند، مشکلات دیگری پیدا میکنند. مثلاً مردم ووهان که قبلاً از شهر خارج شدهبودند، هر کجا کارت شناسایی ارائه میدادند و مشخص میشد اهل ووهان هستند، همه از آنها فاصله میگرفتند، کسی به آنها خانه اجاره نمیداد و... حتی دانشجویان خارجی شهر ووهان هم همین مشکل را دارند و الان در خیابان ماندهاند. احتمالاً فیلمهای آنها را در فضای مجازی دیدهاید که گریه میکنند و میگویند: "چرا فکر میکنید چون ما ساکن شهر ووهان بودهایم، حتماً بیمار هستیم؟ لطفاً به ما جا و مکان بدهید."»
اینها مثالهایی است که شاید در موضوع قرنطینه کردن یا نکردن یک شهر، تعیینکننده نباشد. سینا هم انگار میدانسته و فقط مشغول زمینهچینی بوده. او در ادامه دست روی نکات مهمتری میگذارد و میگوید: «قرنطینه هم میتواند خوب باشد هم بد اما میتوانم بگویم برای جامعه ایران، اصلاً خوب نیست چون فکر میکنم مردم ما آمادگی پذیرش آن را ندارند. ببینید، اگر چین تصمیم به اجرای قرنطینه میگیرد، مردمش هم کاملاً میپذیرند و از تصمیمات دولت تبعیت میکنند. اگر هم کسی از این دستور تخلف کند، دولت و پلیس بهشدت و بدون اغماض با آنها برخورد میکنند. اگر کسی قوانین قرنطینه را مراعات نکند و از خانه بیرون بیاید، دستگیرش میکنند و او را بهاجبار 14 روز قرنطینه میکنند. شاید آن فیلم را دیده باشید که یک خانم مبتلا به کرونا در شهر ووهان را داشتند با آمبولانس برای قرنطینه میبردند. وقتی او به خاطر ترس از آمبولانس پیاده شد و فرار کرد، پلیس او را هدف گرفت و کشت! جالب است بدانید حتی وقتی چند نفر مشکوک یا مبتلا به کرونا آب دهان روی زمین انداختند هم بازداشت شدند.»
ترس به خود راه ندهید و در خانه بمانید
«یک طرف، دوستان چینیام بودند که گرفتار یک بحران شدهبودند و دلم میخواست کمکشان کنم. و طرف دیگر، دوستان هموطنم بودند که در کشور غریب در اضطراب و نگرانی شدیدی به سر میبردند. اگر میتوانستم، در چین میماندم و به دوستان چینیام کمک میکردم اما واقعیت این است که آنجا یک آدم معمولی بودم. بنابراین پیشقدم شدم برای کمک به دانشجویان ایرانی و ارتباط گرفتن با سفارت که در نهایت خوشبختانه به بازگشت ما به ایران منتهی شد. حالا که حدود یک هفته از پایان قرنطینه ما میگذرد و خوشبختانه با انجام تمام آزمایشات، گواهی سلامت دریافت کردهایم، دوست دارم با گروه اورژانس در ایران همکاری کنم. این موضوع را به مسئول گروه اورژانس هم گفتهام. حداقل کاری که میتوانم انجام دهم، این است که واقعیت را به مردم بگویم و استرس آنها را کم کنم. این روزها در صفحات مجازی، دروغهای زیادی به مردم گفته میشود که باعث ایجاد جو بدی شده و مردم را میترساند.»
حالا فرصت خوبی است برای صحبت کردن با مردم و سینا از آن به بهترین شکل استفاده میکند و میگوید: «یکی از دلایل افزایش مرگ و میر در اثر کرونا در چین این بود که در روزهای اول، مردم از ترسشان به بیمارستان نمیرفتند مبادا آزمایششان مثبت شود. اما اگر بدانیم این ویروس آنقدر که جو روانی دربارهاش درست شده، ترسناک نیست، بهراحتی میشود شکستش داد. امروز حرف من با مردم ایران هم همین است که از کرونا نترسید. واقعاً آنقدرها که گفته میشود، ترسناک نیست. این ویروس، حتی از ویروس آنفلوانزا هم ضعیفتر است. این را از من قبول کنید که در دل این ویروس رفتم و با مراعات نکات بهداشتی، به سلامت از آن بیرون آمدم. من برای رساندن مواد غذایی و ماسک به دانشجویان ایرانی در سه نقطه شهر ووهان، باید مرتب از خانه بیرون میآمدم. با تاکید سفارت، 3 بار در چین تست دادم و هر سه بار، منفی بود. بنابراین، با مراعات بهداشت و مراقبت از خود، به این ویروس مبتلا نمیشویم.»
حتی بیماران ریوی و سرطانی هم میتوانند کرونا را شکست دهند
«حتی در صورت ابتلا به ویروس کرونا هم، اتفاق وحشتناکی نمیافتد و بعد از مراقبتهای پزشکی، بیمار سلامتیاش را بهدست میآورد. دوست من در چین، خانوادگی مبتلا به کرونا شدند اما بهموقع به بیمارستان مراجعه کردند و همگیشان خوب شدند؛ حتی مادر سالمندش. بنابراین حتی اینکه گفته میشود سالمندان بیشتر در خطر ابتلا به ویروس کرونا هستند، به این معنا نیست که هر سالمندی کرونا بگیرد، حتماً میمیرد. این قاعده حتی درباره افرادی که مشکل ریوی و بیماری سرطان دارند هم صادق است چون این افراد هم در چین مبتلا به کرونا شدند و بعد سلامتیشان را به دست آوردند.
در این مدت، اقوام و آشنایان مرتب با من تماس میگیرند و درباره کرونا میپرسند. مهمترین توصیهای که به آنها میکنم این است که تا جایی که امکان دارد، از خانه بیرون نروید. اگر هم برای کار ضروری بیرون میروید، چون در شرایط فعلی مشخص نیست چه کسی مبتلاست و چه کسی نیست، بهتر است احتیاط کنید و از ماسک و دستکش استفاده کنید. بعد از بازگشت به خانه هم حتماً دست و صورتتان را بشویید و درصورت امکان حمام کنید. اگر مواد غذایی بستهبندیشده خریداری میکنید، قبل از باز و استفادهکردن، آن بسته را ضدعفونی کنید. و از همه مهمتر، اجازه ندهید اطراف این ویروس، جوسازی شود. از کرونا نترسید اما آن را به شوخی هم نگیرید.»
به حرف رسانههای غیررسمی اعتماد نکنید؛ حتی به اینستاگرام ما!
این هم آخرین سفارش دوستانه و دلسوزانه سینا صفاوردی، دانشجوی بازگشته از چین: «از مردم می خواهم در مواجهه با اخبار فضای مجازی درباره کرونا، فقط به کانالهای واقعاً خبری و معتبر اعتماد کنند. در این زمینه، حتی به صفحه اینستاگرام ما – دانشجویان بازگشته از چین – هم خیلی اعتماد نکنند! چون دیدهام متاسفانه یکی دو نفر از دوستانم فقط برای جذب فالوور بیشتر، ادعا کردهاند واکسن کرونا ساخته شده. و با همین خبر دروغ باعث یک جوسازی منفی در کشور شدهاند. بعضی از کاربران این ادعا را باور کرده و گفتهاند: اگر واکسنش ساخته شده، پس چرا به ایران نیاوردهاند و...؟ من با این دوستان صحبت کردم و گفتم چرا ادعای نادرست ساخت واکسن کرونا را مطرح کردهاید اما زیر بار نرفتند و گفتند: "ما فقط گفتیم به یک دارو برای پیشگیری از کرونا رسیدهاند." درحالیکه در فیلمی که منتشر کردهبودند، صراحتاً از تولید واکسن صحبت کردهبودند. بنابراین مردم خودشان باید با هشیاری بیشتری با اخبار و اطلاعات فضای مجازی مواجه شوند و هر چیزی را باور نکنند.