یادداشت: در روزهای اخیر ایالاتمتحده تصمیم به برچیدن سامانههای ضدموشکی پاتریوت و کاهش ظرفیتهای نظامیاش در عربستان گرفته است. ترامپ نیز ضمن تأیید اخبار فوق گفته است «ما از کشورهای دیگر محافظت میکنیم و دیگر کشورها آن طوری که باید به ما احترام نمیگذارند. در برخی موارد حتی آنها از ما خوششان نمیآید. آن روزها به پایان رسیده است». از سال ۱۹۴۵ که «ملک عبدالعزیز» بنیانگذار پادشاهی سعودی همراه با «فرانکلین روزولت» رئیسجمهور وقت آمریکا پایههای شراکت با واشنگتن را طی دیدار مهمی در یک کشتی آمریکایی در کانال سوئز ریختند، تا به امروز روابط دو طرف همیشه گرم و دوستانه بوده است تا اینکه در هفتههای اخیر محمد بنسلمان نوه عبدالعزیز، با اتخاذ یک سیاست نفتیای که به مذاق ترامپ خوش نیامده است، این روابط را پس از ۷۵ سال به «بنبست» کشانده است، طوری که برای نخستین بار در روابط دیپلماتیک، ترامپ پشت تلفن با لحن بیسابقهای و با فریادهای بلند، بنسلمان را مورد سرزنش قرار داده و او را تهدید کرده است. اینکه ماجرای اختلافات اخیر ریاض و واشنگتن به سیاستهای نفتی عربستان بازمیگردد، موضوع بحث حاضر نیست. مسئله فراتر از اینهاست. در حقیقت ریشه و منشأ اصلی اختلافات موجود را باید در دو مسئله مهم جستجو کرد. نخست، سیاستهای «منفعتطلبانه» ترامپ و دوم، «افول» قدرت منطقهای عربستان. روابط آمریکا و عربستان برخلاف دیدگاههایی که این روابط را «استراتژیکی» یا راهبردی تلقی میکنند، یک روابط «تاکتیکی» و عمودی، یعنی دستوری و از بالا به پایین است. آمریکا همواره به عربستان بهمثابه ابزاری برای پیشبرد سیاستهای منطقهای خود و تأمین آسان و کمهزینه منابع انرژی، نگریسته است. کاهش شدید قیمت نفت، ترامپ را به این جمعبندی رسانده که عربستان دیگر چیزی برای دوشیدن ندارد. این در حالی است که افول قدرت و جایگاه منطقهای عربستان نیز که ناشی از سیاستهای نابخردانه و «جنونآمیز» بنسلمان جوانک و خام است، دولت آمریکا را به این تصمیم رسانده که شرطبندی روی اسب بازنده، یک خطاست.
گزاره تحلیلی: سیاستهای اخیر ترامپ در قبال عربستان، یکبار دیگر نشان داد که رژیم آمریکا تحت هیچ شرایطی مورد اعتماد نیست؛ همان سخن معروف و خلاف مصالح بشری وینستون چرچیل که میگوید «نه کشوری برادر ماست و نه دشمن دائمی ماست. ما برحسب منافعمان باید روابطمان با کشورها را تنظیم کنیم».