صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۲۸ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۱۶  ، 
شناسه خبر : ۳۲۳۰۷۱
گاهی مواقع جنگ روانی شکل دهنده حالت هیجانی ذهنی است و در برخی مواقع هم جنگ روانی بر روی حالت های روانی ذهنی و با استفاده از آنها شکل می گیرد. به هر حال نتیجه هر دو به هم خوردن عرضه و تقاضا و شکل گیری نوع سوم از رابطه عرضه و تقاضاست
پایگاه بصیرت / مهدی یارمحمدی*
عرضه و تقاضا دو مفهوم مهم و آشنای حوزه اقتصاد است. از جمله موفقیت‌های اقتصادی جوامع مختلف در این است که بتوانند بین این دو مفهوم در جامعه تعادل نسبی برقرار نمایند. ایجاد فاصله در رابطه بین این دو می‌تواند تاثیرگذارترین مراحل بر اقتصاد یک کشور را رقم بزند و یا مدت زمان تاثیرات بر اقتصاد آن کشور را طولانی نماید. به هم خوردن تعادل در رابطه بین این دو مفهوم و ایجاد فاصله و شکاف بین آنها، می‌تواند در دو حالت اتفاق بیفتد؛ نوع اول زمانی که عرضه بالا و تقاضا کاهش یابد که در این حالت منجر به کاهش قیمت‌ها و یا کاهش تولید و تاثیر بر جریان‌های تولیدی و در برخی مواقع تعطیلی آن‌ها خواهد شد و در نوع دوم، زمانی که عرضه کاهش پیدا کرده و تقاضا افزایش یابد، منجر به افزایش قیمت‌ها و نایاب شدن محصول و تلاطم در بازار را به وجود خواهد آورد.
علاوه بر برخی عوامل طبیعی تاثیر گذار بر ایجاد فاصله بین عرضه و تقاضا، تلاش برخی از جریان‌های اقتصادی سودجو در یک جامعه این است که بتوانند با ایجاد شکاف نوع دوم (کاهش عرضه و افزایش تقاضا) به صورت طبیعی و یا با یک سلسله حرکات نمایشی- روانی، به سود‌های کلان و غیرواقعی دست پیدا کنند. در این میان، در کمال ناباوری، برخی مواقع مشاهده می‌شود که با توجه به افزایش تولیدات و کالا‌های موجود در بازار (یعنی با افزایش عرضه)، افزایش تقاضا رقم زده شده و تاثیرات رابطه نوع دوم نیز به وجود می‌آید و یک رابطه جدید (نوع سوم) ایجاد می‌شود که در آن با افزایش عرضه، تقاضا نیز همچنان افزایش می‌یابد و تاثیراتی از قبیل تورم افسار گسیخته را بر جامعه تحمیل می‌کند.
در شرایط کنونی در اقتصاد ایران، به گونه‌ای رابطه نوع سوم به چشم می‌خورد که در آن علاوه بر افزایش عرضه، افزایش تقاضا و روند تورمی را هم مشاهده می‌کنیم.
حال این سوال مطرح می‌گردد که چگونه این نوع رابطه به وجود می‌آید و در این وضعیت تحلیل رفتار‌های اجتماعی چگونه باید صورت گیرد؟ در جواب می‌توان عنوان کرد که در این مدل آن چیزی که مشاهده می‌گردد این است که رابطه تاثیر و تاثر بین عرضه و تقاضا از بین رفته و با ورود عامل سومی، رابطه به شکلی جدید خودنمایی می‌کند. برای عامل سوم، عوامل متعددی می‌تواند مطرح گردد، ولی مهمترین عاملی که دراین گونه مواقع در حد فاصل بین عرضه و تقاضا قرار گرفته و نوع سومی از رابطه را ایجاد می‌نماید، جنگ روانی یا حرکت‌های هیجانی ذهنی است که در چنین جامعه‌ای شکل می‌گیرد. گاهی مواقع جنگ روانی شکل دهنده حالت هیجانی ذهنی است و در برخی مواقع هم جنگ روانی بر روی حالت‌های روانی ذهنی و با استفاده از آن‌ها شکل می‌گیرد. به هر حال نتیجه هر دو به هم خوردن عرضه و تقاضا و شکل گیری نوع سوم از رابطه عرضه و تقاضاست که در نمودار زیر به تصویر کشیده شده است.

با نگاهی به موارد و مشکلات ایجاد شده در بازار ایران، می‌توان حضور عامل جنگ روانی و حرکت‌های هیجانی ذهنی در شرایط کنونی در بین عرضه و تقاضا را مشاهده کرد. در بازار‌های ایجاد شده، برای حفظ یا افزایش سرمایه که در راس آن‌ها بازار‌های خودرو، طلا، ارز و مسکن جای گرفته اند، روند تورمی با توجه به وجود رابطه قابل قبول بین عرضه و تقاضا به چشم می‌خورد و در برخی از این بازار‌ها تورم ساختگی رو به تساعد دیده می‌شود.
با نگاهی به جنگ روانی و حرکت‌های هیجانی ذهنی ایجاد شده می‌توان به دو نکته اصلی و اساسی این رابطه پی برد؛ اول اینکه جنگ روانی ایجاد شده در سه حالت می‌تواند تاثیرات نامطلوب و تورمی خود را بر جای بگذارد؛ حالت اول، ایجاد ترس از دست دادن و یا کاهش سرمایه و از بین رفتن نقدینگی است که منجر به هجوم نقدینگی به سمت تبدیل شدن به کالا‌های سرمایه ای، بخصوص چهار نوع سرمایه مطرح شده فوق است. در این حالت با وجود افزایش عرضه، افزایش تقاضا همچنان افزایش می‌یابد که این نوع افزایش تقاضا، تقاضای اصلی نبوده بلکه ناشی از نوعی ترس و اضطراب روانی ایجاد شده در کاهش سرمایه در دسترس و نقدینگی می‌باشد که منجر به تورم و کاهش ارزش نقدینگی در دسترس و شکل گیری نوعی از چرخه و دور می‌گردد که دائم میزان تورم را افزایش می‌دهد. در این چرخه، ترسِ کاهش ارزش نقدینگی منجر به تبدیل کردن آن به کالا‌های سرمایه‌ای بخصوص برخی سرمایه‌های خاص سود ده، منجر به افزایش تقاضا و افزایش تقاضا هم منجر به تورم و در نتیجه منجر به کاهش ارزش نقدینگی خواهد گردید و مجدد همین عامل می‌تواند خود به عنوان یک عامل روانی و هیجانی عمل نموده و ترس از کاهش ارزش نقدینگی را به ا فراد دیگر جامعه گسترش دهد و یک چرخه از نوع چرخه دوری به وجود بیاورد. این چرخه تا زمانی که عوامل ایجاد کننده چرخه وجود داشته باشند، علیرغم فراز و فرودها، وجود خواهد داشت و زمانی این چرخه متوقف می‌گردد که برخی از عوامل منقطع گردند.
در حالت دوم که با ورود و آوردن نقدینگی به بازار بروز می‌کند، لذت ایجاد شده ناشی از وارد شدن به بازار و دور ماندن از تورم‌های خود ساخته و همچنین تشویق و ترغیب افراد دیگر جهت وارد شدن به سرمایه گذاری است که از دو جهت به فرد این اطمینان را می‌دهد که سرمایه و ارزش نقدینگی خود را با تبدیل کردن به کالا‌های سرمایه‌ای حفظ کرده است، یکی نبود ترس از دست دادن ارزش نقدینگی و دیگری لذت و هیجان درونی ناشی از حضور در این بازار که منجر به فعال شدن افراد غیرفعال و مقاومت آن‌ها جهت ماندن در بازار کالا‌های سرمایه‌ای و حضور مستمر آن‌ها شده و افزایش تقاضا، تورم و افزایش روز به روز آن و تبدیل شدن به یک چرخه و دور را به وجود می‌آورد. در این حالت تبدیل نقدینگی به کالا‌های سرمایه‌ای منجر به ایجاد دایره امن برای فرد می‌گردد که این دایره امن علاوه بر حفظ میزان ارزش نقدینگی، لذتی برای فرد ایجاد کرده و میزان تقاضا را افزایش داده و نوعی از تورم رابطه‌ای عرضه و تقاضا را به وجود می‌آورد. از سوی دیگر این لذت منجر به حضور مستمر افراد مختلف در بازار گشته و همین حضور باز هم منجر به افزایش تقاضا و تبدیل نقدینگی به کالا‌های سرمایه ای، همراه با یک چرخه دور می‌شود و هر چقدر این چرخه جریان داشته باشد، به همان میزان تورم ایجاد خواهد کرد تا زمانی که این چرخه دور با یک عامل ثانویه منقطع گردد. در اینجا تاثیر جنگ روانی از نوع ترغیب خود را نشان می‌دهد.
در حالت سوم که می‌تواند نوعی از تورم مضاعف را رقم بزند این است که جنگ روانی منجر به این می‌شود که ارقام در ذهن، تبدیل به ارقام کوچکتر گشته و در اصل، ارقام ارزش روانی خود را در ذهن از دست می‌دهند. در این حالتِ ذهنی، میزان نقدینگی موجود در دست فرد به غایت کوچکتر از حد واقع خود را نشان می‌دهد و موجب شکل گیری رفتار‌های هیجانی و شتابنده شده که با ورود آن‌ها نیز به بازار و تلاش جهت تبدیل کردن ارقام کوچکتر به ارقام بزرگتر، افزایش تقاضا را رقم می‌زند. در این حالت علاوه بر اینکه فرد آرامش ناشی از حضور در بازار را لمس می‌کند، با تبدیل شدن این آرامش ذهنی به لذت، به سمت حضور مستمر در بازار حرکت می‌کند که یک رابطه چرخی و دوری بعد از تبدیل شدن آرامش ذهنی به لذت را شاهد خواهیم بود.
نکته آخر اینکه جنگ روانی زمانی ایجاد می‌شود که عوامل ایجاد کننده وجود داشته و با استمرار آن، عوامل و حالت‌های روانی و تاثیرات ناشی از آن که در حالت‌های مختلف فوق ذکر شد، استمرار می‌یابد. عواملی، چون فضای مجازی، میزان نقدینگی قابل توجه در جامعه، از بین رفتن اعتماد به قول و فعل دولتمردان و اقتصاد را جزو عوامل مهم در این زمینه تلقی نمود. فضای مجازی به عنوان اهرم تسریع و تسهیل کننده و انتقال دهنده اطلاعات اقتصادی می‌تواند موجی از هیجان و استرس و اضطراب درونی را در افراد ایجاد نماید. همچنین کاهش میزان اعتماد به رفتار‌های دولت در عرصه اقتصاد، با وجود نقدینگی قابل توجه در جامعه، رفتار هیجانی و روانی در جامعه را به صورت قابل توجه افزایش می‌دهد و همین رفتار‌های هیجانی خود در شکل گیری روند هیجانی و روانی و تاثیرات ناشی از آن موثر خواهد بود و همین عامل دوباره منجر به شکل گیری روند هیجانی روانی در فضای مجازی و تاثیرگذار بر رفتار‌های اقتصادی جامعه خواهد شد؛ بنابراین با ورود عامل سومی در بین رابطه عرضه و تقاضا، نوع جدید از رابطه به وجود می‌آید که این رابطه می‌تواند شکل جدید ازعرضه و تقاضا را به وجود آورده و تورم‌های ناشی از این رابطه جدید را به وجود بیاورد. علاوه بر آن، تورم ایجاد شده از یک قدرت مضاعف نسبت به حالت مستقیم تاثیر و تاثر عرضه و تقاضا دارد، به دلیل اینکه در این حالت چرخه و دوری به وجود می‌آید که با استمرار داشتن عامل سوم، این چرخه هم همچنان ادامه داشته و به روند افزایش تورم کمک خواهد کرد. از سوی دیگر این عوامل می‌توانند گوناگون باشند که یکی از مهمترین آن‌ها جنگ روانی و یا هیجان‌های ذهنی ایجاد شده در بین فعالان و غیرفعالان عرصه بازار و معاملات می‌باشد که می‌تواند رفتار‌های به غایت منفی تاثیرگذار در اقتصاد یک کشور را رقم بزند./ 60
نام:
ایمیل:
نظر: