دومینوی حربه مذاکرات امریکا و غرب با «محمد عبدالسلام ابومنیار» معروف به «سرهنگ مُعَمَّر محمد قذافی» صحنه عبرتی برای گذشتگان و درس عبرتی برای آیندگان است.
۵ آوریل ۱۹۹۹ پذیرش مسئولیت لاکربی، زمینهای برای مرحله اول مذاکره اتمی، مرحله دوم مذاکره تسلیحاتی و درنهایت مرحله سوم سرنگونی دولت لیبی و ژنرال قذافی شد.
تراژدی اسفناک لیبی که با پذیرش یک مذاکره شروع شد را جهت عبرتآموزی میتوان در چند جمله خلاصه کرد: آمریکا لیبی را تحریم کرد. لیبی با آمریکا مذاکره کرد. موشکهایش را تحویل داد. آمریکا با لیبی دوست شد. بعد از مدتی امریکا از توافق خارج شد. قذافی به دامن اروپا پناه آورد. اروپا اقتصاد لیبی را تسخیر و اموالش را مصادره کرد. غرب به لیبی حمله نظامی کرد و دولتش را سرنگون کرد. اکنون نفت لیبی با کمترین قیمت به دست اروپا و امریکا افتاده است.
جالبتر این است، قذافی بارها در سخنان خود به این مسئله اشاره کرد که هدف از مصالحه با آمریکا و بریتانیا و تحویل کامل برنامه هستهای این کشور رفع تحریمها و رونق اقتصادی این کشور بود؛ امری که نگاهی کوتاه به شرایط کنونی لیبی و جنگ داخلی در این کشور نشان میدهد که تا چه اندازه محقق شده است؟! نزاع بر سر میراث سرهنگ قذافی به اوج خود رسیده است، به صورتی که نه لزوماً استعمارگرها، که مستعمرهها نیز هوس استعمارش را کردهاند.
یقیناً ایرانیان با ملاحظه سه تجربه دخالت خارجی آمریکا و غرب در افغانستان، عراق و لیبی بهخوبی دریافتهاند که دمکراسی و توسعه، وارداتی نیست. تجربه دخالت در این کشورها نشان میدهد که نهتنها دمکراسی به دست نیامده، امنیت نیز از دست رفته است. تضعیف حاکمیت و یکمیلیون کشته ترور در عراق؛ ناامنی و بقای طالبان در افغانستان؛ و جنگ داخلی و ویرانی در لیبی گواه این نظر است.
برای نشان دادن اثر و آسیب دخالت خارجی بر حاکمیت یک کشور همین یک جمله معنادار رهبر معظم انقلاب کافی است، با این مضمون که؛ میهمانتان را در خانهتان کشتند و هیچ نتوانستید بکنید!