صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> خبر 2تایی
تاریخ انتشار : ۰۶ دی ۱۳۹۹ - ۰۸:۴۹  ، 
شناسه خبر : ۳۲۷۱۷۷
وصیت نامه شهید سلیمانی که به برخی از آن به «ولایت نامه» تعبیر کرده اند آکنده از توصیفات بلند نسبت به ولایت و توصیه به پیروی از این راه درخشان به ویژه رهبری «حکیم» و «مظلوم» به عنوان «تنها نسخه نجات ‌بخش امت» و «خیمه رسول ‌الله» است.
پایگاه بصیرت / گروه فرهنگی/ فرزان شهیدی
 
در آستانه سالگرد شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی، شایسته است توصیف مقام معظم رهبری مبنی بر «مکتب سردار سلیمانی» مورد واکاوی قرار گرفته و شاخص ‌های آن جهت درس آموزی و الگوگیری از شخصیت برجسته آن شهید تبیین شود.
 
مهمترین این شاخص ها را می توان در عناوین زیر خلاصه کرد: 
1) مجاهدت بی وقفه:
شهید سلیمانی عمر پربرکت خویش را صرف جهاد مستمر و خستگی ناپذیر در راه خدا کرد. سلیمانی دوره جوانی و میان ‌سالی خود را در اوج حوادث سپری کرده و با سختی و بحران خو گرفته بود. سردار سلیمانی از دوره مبارزه با گروهک‌های مسلح، دوران 8 ساله دفاع مقدس، مرحله مبارزه با اشرار و بالاخره دوره طولانی جنگ‌های نامتقارن در خاورمیانه، به سان مجاهدی عمل کرد که هیچ‌گاه آرام و قرار و استراحت نداشت.
و البته به مصداق آیه شریفه «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» شهید سلیمانی مزد مجاهدت های خود را گرفت. از یک سو تلاش های شبانه روزی او برای ایران و منطقه منشا برکات فراوانی شد و از دیگر سو، خود به مقام «سردار دل ها» دست یافت و البته این موقعیت برای او اندک بود، مزد اصلی شهادت عزتمندانه در راه خدا بود.
 
2) اخلاص:
شهید سلیمانی نماد اخلاص و کار در راه خدا بود. در تلاش های فراوانی که داشت، هیچ گونه چشمداشت مادی نداشت و یا به دنبال القاب و مناصب دنیوی نبود.
وقتی شایعاتی مبنی بر نامزدی سردار برای ریاست جمهوری مطرح شد با نگارش نامه ‌ای خود را سرباز صفر ولایت قملداد کرد که وظیفه اصلی ‌اش نظامی ‌گری است، نه بر تن کردن ردای ریاست جمهوری.
زمانی که هم خواستند برایش فیلم سینمایی بسازند، نپذیرفت و به دست اندرکاران این پروژه گفت بروید برای شهدا فیلم بسازید.

در واقع سردار از جاذبه ‌های دنیوی عبور کرده بود. با آن که پیروزی در انتخابات تقریبا برایش مسجل بود، اما تمایلی به جاه‌ طلبی نداشت و میدان و عملیات را بر میز ریاست ترجیح می‌ داد. این روحیه را سردار از ابتدای جنگ داشته و تا آخر عمر حفظ کرد.

به دلیل همین روحیه اخلاص و وارستگی بود که محبوبیت عموم مردم را به دست آورده و در واقع سردار و فاتح دل ‌ها شده بود و نیز به دلیل همین روحیه بود که سردار، با آن که اختیارات و امکانات بسیار زیادی در دستش بود، پاک زیست و مبتلا به فساد اقتصادی نشد.

 
3) ولایتمداری:
ولایتمداری از خصوصیات زیربنایی مکتب شهید سلیمانی محسوب می شود. اندیشه و سلوک شهید سلیمانی طی سالیان دراز خدمت و مجاهدت، بر تبعیت بی چون و چرای او نسبت به ولایت و رهبری گواهی می دهد، چه در دوره امام راحل و چه در عصر خلف صالحش امام خامنه ای.
وصیت نامه شهید سلیمانی که به برخی از آن به «ولایت نامه» تعبیر کرده اند آکنده از توصیفات بلند نسبت به ولایت و توصیه به پیروی از این راه درخشان به ویژه رهبری «حکیم» و «مظلوم» به عنوان «تنها نسخه نجات ‌بخش امت» و «خیمه رسول ‌الله» است.

شهید سلیمانی بارها از نقش رهبری و رهنمودهای راهگشای ایشان در بحران های سخت منطقه ای یاد کرده است، به ویژه در بحبوحه جنگ 33 روزه که وقتی سردار پیام رهبر انقلاب را برای سید حسن نصرالله و یارانش برده و به آن ها وعده پیروزی می دهد، جان تازه ای گرفته و سرنوشت جنگ تغییر می کند.

همچنین در اوج بحران سوریه، سردار سلیمانی  با تکیه بر نگاه صائب مقام معظم رهبری به حمایت از نظام این کشور پرداخت، آن هم زمانی که هجمه سنگین جهانی علیه سوریه شکل گرفته و حتی بسیاری از مسئولین سوریه امیدی به بقای نظام نداشتند.
 
4) تدبیر و مدیریت راهبردی:
سردار شهید دارای نبوغ خاص نظامی و عملیاتی، مدیریت راهبردی و توان بالای سازماندهی بود. با استفاده از این نبوغ بود که معرکه های راهبردی و سنگین را با موفقیت هدایت می کرد.
آخرین و بزرگترین دستاورد سردار در این زمینه، شکست پروژه خطرناک تکفیری ـ تروریستی داعش بود. داعش قصد داشت علاوه بر عراق و سوریه، کل منطقه شامات و سپس سایر مناطق خاورمیانه و شمال آفریقا را تصرف کند و به زعم خود پرچم خلافت یا دولت اسلامی را بر بام جهان برافرازد.

سردار سلیمانی با بسیج نیروهای مقاومت در منطقه اعم از حزب ‌الله، حشدالشعبی، نیروهای بومی سوریه، فاطمیون، حیدریون، زینبیون و... جبهه قدرتمندی علیه داعش پدید آورده و نهایتا پایگاه خلافت این گروه را در رقه و موصل سرنگون کرد. توصیف "چهره بین المللی مقاومت" از سوی رهبر انقلاب، ناظر به مدیریت و عملکرد موفق سردار نه فقط در سطح منطقه، بلکه در تراز جهانی است.
 
5) شجاعت:
شاید بسیاری از افراد اهل تدبیر و هوشمندی بالایی باشند، اما کمتر اتفاق می‌افتد که کسی تدبیر را توأم با شجاعت داشته باشد. سردار وقتی به تشخیص درست می‌رسید، شجاعانه آن را تبدیل به تصمیم می‌کرد و مسئولیت تصمیم خود را می ‌پذیرفت.

در بسیاری از بزنگاه های جنگ و بحران، شجاعت سردار بود که گره گشایی می ‌کرد، چه در دوره جنگ تحمیلی و چه در گیرودار نبردهای نیابتی منطقه مانند عراق، لبنان و سوریه. حتی در بسیاری موارد با آن که فرمانده عالی بود و علی القاعده باید در ستاد و قرار‌گاه می ‌نشست و دستور صادر می ‌کرد، اما به دل میدان می‌ زد و پا به پای رزمندگان و در زیر آتش دشمن، به هدایت میدان می پرداخت.

شجاعت سردار مختص به دوره بحران و میدان نبرد نبود، بلکه در سایر عرصه ها از جمله کار سازمانی و نیز حوزه سیاست مواضع شجاعانه ای داشت. یعنی در جایی که لازم بود وارد شود، به طور صریح حرفش را می زد و اهل احتیاط و محافظه کاری نبود.
 
6) نظم و انضباط:
سردار با حجم سنگینی از کار مواجه بود، لذا نیاز به نظم و انضباط و وقت شناسی دقیقی داشت. اهل تعارف و مجامله نبود و اولویت اصلی برایش انجام به موقع مأموریت بود. سردار روحیه نظم را در میان نیروهای تحت امر و نیز دوستان خود در منطقه ایجاد کرده و ناچار بودند پا به پای او حرکت کنند، نظمی که گاه حالت فراسازمانی یافته و زندگی شخصی و خواب و استراحت او را تحت الشعاع قرار می داد.

دقت و تیزبینی در انجام امور و اولویت بندی کارهای متعدد، از حمله مصادیق نظم سردار بود. به همین دلیل در مدیریت پرونده های متعدد منطقه ای به طور همزمان موفق بود. برای نمونه زمانی که به شدت درگیر بحران عراق بود، از جنگ 33 روزه لبنان و جنگ های غزه و نیز پرونده پیچیده یمن غافل نبود.
 
7) نگاه باز و فراجناحی:
سردار دلی دریاگونه داشت. لذا هیچ‌گاه گرفتار تعصبات سیاسی و حتی فرهنگی نبود. در عرصه داخل حتی الامکان در مسایل سیاسی و جناحی دخالت نمی‌کرد و می‌ گفت اولویت اصلی من کار برون مرزی است. به دلیل همین چهره فراجناحی بود که سردار از احترام و محبوبیت ملی برخوردار بود.
این نگاه منفتح سردار، نسبت به مسایل قومی، طائفه ای و مذهبی، نمود بیشتری داشت. او دریافته بود که منطقه آبستن چالش‌ها و نزاع‌ های قومی و مذهبی است، لذا هیچ‌ گاه از این زوایه وارد پرونده های پیچیده و بغرنج منطقه نمی‌ شد. حمایت از افراد، جریانات و سازمان ‌ها بر اساس محور مقاومت بود، نه مسایل قومی و مذهبی. برای مثال همان ‌طور که سردار از حزب الله شیعی لبنان حمایت می‌کرد، جنبش سنی مذهب حماس، کردها و نیز علویان سوریه و یا زیدی‌ های یمن از پشتیبانی او برخوردار بودند.

8) شهادت طلبی:
سردار حاج قاسم جایش این خاکدان نبود، روح بزرگش در قفس ناسوت نمی‌گنجید، لذا شوق پرواز به ملکوت همواره در جانش شعله می کشید.
همزمان با اوج پیروزی‌های جبهه مقاومت در حلب در پاییز95، شایعه شهادت سردار سلیمانی در منطقه «العیس» در جنوب حلب به سرعت در شبکه‌ های مختلف پیچید.

پس از چند روز، سردار در گفت‌ وگو با پایگاه تحلیلی خبری «الوقت» (وابسته به نیروی قدس) در واکنش به شایعه شهادت خود گفت: این‌ چیزی است که دشت ‌ها و کوه‌هایی را برای پیدا کردنش پیموده ‌ام.
سردار اما عاقبت، گمشده خویش را یافت. گمشده ‌ای که در جبهه‌ های غرب و جنوب ایران تا مناطق شرق کشور و پس از آن افغانستان، عراق، لبنان و سوریه مشتاقانه به دنبالش بود، در راه فرودگاه بغداد نصیبش شد، آن هم با آتش شقی ‌ترین آحاد بشر.
شهادت مظلومانه اش نه فقط ملت ایران، که آحاد ملت ها را در پهنه مقاومت داغدار کرد، دلدادگان برایش گریستند و عزاداری کردند و در ایران، پیکر پاک و قطعه قطعه اش را تشییع میلیونی کرده و با خون پاکش بیعتی دوباره کردند.
فسلام علیه یوم ولد و یوم استشهد و یوم یبعث حیّا...
 

 
نام:
ایمیل:
نظر: