صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱۴۰۰ - ۰۸:۱۲  ، 
شناسه خبر : ۳۳۵۵۲۰

روزنامه کیهان**

جنگ، جنگ از پل خرمشهر تا کافه‌ای در شیراز/محمد صرفی

همیشه برای نا امیدی، خستگی، خمودگی، غر زدن و در نهایت فرار، دلیل یا بهانه‌ای پیدا می‌شود. حتی اگر جزو دهک دهم جامعه که هیچ، فراتر از آن هم باشی و از انواع و اقسام مواهب برخوردار، آن‌قدر برخوردار که بی‌محابا و حساب و کتاب در فروشگاهی بزرگ، چرخ‌دستی را پر کنی. حتی اگر مسئول باشی و بودجه‌ای قابل توجه و چندین و چند نیرو زیر دستت باشد. باز هم می‌توان نشست و نالید و حرف در حرف آورد که؛ ‌ای آقا! این چه وضعی است. نمی‌شود کاری کرد. دست ما بسته است و هزار و یک کمبود داریم، بودجه ‌اندک است و مانع بسیار. نیرو کم است و یا اصلاً نیست... و یک قطار جمله دیگر که هیچکدام کم نشنیده‌ایم.
41 سال پیش که صدام به خیال یک پیروزی حتمی و سریع به ایران حمله کرد، دو روز پس از آغاز جنگ به خبرنگاران گفت بقیه مصاحبه‌اش را در تهران خواهد کرد. صدام و اربابانش خیلی هم بی‌راه فکر و محاسبه نکرده بودند. روی کاغذ و با محاسبات زمینی، ظاهراً مو لای درز فکر پلیدشان نمی‌رفت. انقلابی نوپا که هنوز خود را پیدا نکرده و ایرانی آشفته که هر گوشه‌اش مزدورانی آتش افروخته‌اند و ناامنی و ترور خبری روزمره است، لقمه‌ای راحت‌الحلقوم به نظر می‌رسید. آن روز هم اگر کسی با عقل معاش‌اندیش صحنه را می‌نگریست، ایستادگی در مقابل ماشین جنگی جهنمی رژیم بعث، چیزی جز توهم و دیوانگی نمی‌نمود.
وضعیت چنان سخت و کمبود چنان خردکننده بود که علی شمخانی فرمانده سپاه خوزستان در آن نامه تاریخی خطاب به «مسئولین و مسلمین» نوشت؛ «به داد ما برسید؛ این چه سازمان رسمی شناخته شده‌ای است که اسلحه انفرادی ندارد...این را بگویم که از ۱۵۰ پاسدار خرمشهر تنها ۳۰ نفر باقی مانده، بگویم که ما می‌توانیم با سی خمپاره، خونین‌شهر را برای سه ماه نگه داریم و امروز سی تفنگ نداریم و...».
مرداد ماه سال 1388 -در کوران ایام فتنه- رهبر انقلاب در دیدار اعضای بیت و سپاه ولی‌امر، خاطره عجیبی از روزهای آغازین جنگ نقل می‌کنند که خلاصه و مضمون آن از این قرار است؛ چند فرمانده ارشد نظامی در اتاق جنگ ستاد مشترک ایشان را کناری کشیده و کاغذی را نشان می‌دهند که درباره شرایط وخیم تجهیزات نیروی هوایی است. برآوردها نشان می‌دهد در بهترین حالت تنها 31 روز دیگر برخی از هواپیماها امکان پریدن دارند. «گفتند: آقا! وضع جنگ ما این است؛ شما بروید به امام بگوئید. من هم از شما چه پنهان، توی دلم یک قدری حقیقتاً خالی شد! گفتیم عجب، واقعاً هواپیما نباشد، چه کار کنیم! او دارد با هواپیماهای روسی مرتباً می‌آید. حالا خلبانهایش عرضه ‌خلبان‌های ما را نداشتند، اما حجم کار زیاد بود. همین طور پشت سر هم می‌آمدند؛ انواع کلاس‌های گوناگون میگ داشتند.
گفتم خیلی خوب. کاغذ را گرفتم، بردم خدمت امام، جماران؛ گفتم: آقا! این آقایان فرماندهان ما هستند و ما دار و ندار نظامیمان دست اینهاست. اینها اینجوری می‌گویند؛ می‌گویند ما هواپیماهای جنگیمان تا حداکثر مثلاً پانزده شانزده روز دیگر دوام دارد و آخرین هواپیمایمان که هواپیمای سی 130 است و ترابری است، تا سی روز و سی و سه روز دیگر بیشتر دوام ندارد. بعدش، دیگر ما مطلقاً هواپیما نداریم. امام نگاهی کردند، گفتند- نقل به مضمون- این حرف‌ها چیست! شما بگوئید بروند بجنگند، خدا می‌رساند، درست می‌کند، هیچ طور نمی‌شود. منطقاً حرف امام برای من قانع‌کننده نبود؛ چون امام که متخصص هواپیما نبود؛ اما به حقانیت امام و روشنایی دل او و حمایت خدا از او اعتقاد داشتم، می‌دانستم که خدای متعال این مرد را برای یک کار بزرگ برانگیخته و او را وا نخواهد گذاشت. این را عقیده داشتم. لذا دلم قرص شد، آمدم به اینها گفتم امام فرمودند که بروید همین‌ها را هرچی می‌توانید تعمیر کنید، درست کنید و اقدام کنید.»
نیرویی که قرار بود و باید ظرف یک ماه زمینگیر می‌شد، طی هشت سال از خود رشادت‌هایی برجای گذاشت در تاریخ کشور ماندگار شد. حمله به پایگاه هوایی اچ-3 تنها یکی از این عملیات‌های غرورآفرین است که به عنوان نمونه‌ای از موفق‌ترین نبردها، در تاریخ عملیات‌های هوایی نظامی دنیا ثبت شده است.
محاسبه آن فرماندهان اشتباه به نظر نمی‌رسید اما دستگاه محاسباتی امام فرق داشت و افق‌هایی را می‌دید که از چشم دیگران پنهان بود. همان‌طور که آمریکایی‌ها با آن دبدبه و کبکبه درباره رژیم پهلوی و مردم ایران اشتباه محاسباتی داشتند. این اشتباه چنان عمیق و فاجعه‌آمیز بود که زمستان سال 1356 جیمی کارتر -رئیس‌جمهور وقت آمریکا- و همسرش روزالین در اقدامی بی‌سابقه در تاریخ آمریکا، برای جشن کریسمس راهی ایران شدند تا مهمان شاه و فرح باشند. کارتر در کاخ نیاوران جام شراب را با افتخار بالا گرفت و ایران را «جزیره ثبات» نامید. یک سال بعد شاه از این کشور به آن کشور آواره بود و مستاجران کاخ سفید هنوز گیج و منگ از اینکه کدام طوفان «جزیره ثبات» را به «سیاه‌چاله کابوس» آمریکا تبدیل کرده است. 43 سال گذشته است و نه کابوس ایران انقلابی آنها را رها کرده است و نه چندان از منگی آنها کاسته شده است.
دشمن با همه گیجی و منگی، امروز یک چیز را خوب فهمیده است. راه غلبه بر ملت ایران در گرو چند عامل راهبردی و پایه‌ای است؛
برهم زدن اتحاد و انسجام ملی -به هر طریق ممکن و بهانه‌ای-، کشتن نور امید در دل ملت به خصوص جوانان و بالاخره حساسیت‌زدایی و ایجاد انحراف از اصول و مبانی انقلاب. جنگ نرمی که از سه دهه پیش آغاز شد، دو دهه قبل شدت گرفت و حدوداً یک دهه است که به اوج خود رسیده و وضعیتی «هرزمانی» و «هرمکانی» به خود گرفته است، این اهداف راهبردی را دنبال می‌کند.
برادر و خواهر من! ما امروز از جهاتی در موقعیت جوانان ابتدای انقلاب و جنگ تحمیلی قرار داریم. آن روز هم کشور تحت تهاجم شدید بود و آن جوان دانشجو، معلم، کشاورز، بقال و...می‌توانست بگوید ما چه کاره‌ایم و در برابر لشکر گارد صدام اصلاً چه کاری از دستمان ساخته است، مملکت ارتش و سپاه دارد، بروند با متجاوز بجنگند. که اگر اینگونه فکر و رفتار کرده بودند کار کشور ساخته بود و خلاص! اما رفتند و ایستادند و توانستند. امروز هم می‌توان گفت فلان دستگاه و بهمان سازمان فرهنگی دارند بودجه می‌گیرند و آدم دارند، خب همین‌ها در مقابل تهاجم دشمن بایستند. با این فکر نمی‌توان مقابل دشمن ایستاد و آن را عقب راند.
جنگ دیروز را جوانان گمنام اما لبریز از امید و ایمانی پیش بردند که گوششان به جماران بود و بار جنگ امروز را هم جوانانی بر دوش دارند که شاید پایشان به حسینیه امام خمینی(ره) در خیابان جمهوری اسلامی نرسیده باشد اما گوششان به آنجاست و سنگر را حفظ کرده‌اند و به وعده رهبر انقلاب درباره «چشم‌انداز روشنِ آینده» ایمان دارند. اگر کسی مرد میدان نبرد باشد نه منتظر فرمان فلان مسئول می‌ماند و نه معطل حمایت فلان دستگاه. نشانه‌ها هرچند به ظاهر کوچک، به آدمی قوت قلب و امید می‌دهند. گفت‌وگویی که دو شب پیش میان «کوین» و «نعیم» درگرفت از این نشانه‌هاست. جوان کافه‌دار شیرازی به مشتری توریست و ایرلندی خود می‌گوید دم شما ایرلندی‌ها گرم که از فلسطین حمایت می‌کنید و می‌شنود که بله ما زمانی با انگلیسی‌ها جنگ داشتیم و کشته دادیم و... بعد می‌گوید دو سال پیش هم به ایران آمده بود و عکس‌های سردار سلیمانی را دیده و در خلال حرف‌هایش می‌گوید ظاهراً او تروریست بوده است و نظر تو درباره او چیست؟ اینجاست که جوان انقلابی شیرازی هنر خود را رو می‌کند و می‌گوید؛ او قهرمان ماست و روز ترور او تلخ‌ترین روز عمرم بود... آمریکایی‌ها به هر کس که مقابلشان ایستادگی کند می‌گویند تروریست. حاج قاسم به مردم کمک کرد مقابل اشغالگرها بجنگند. ترامپ می‌گوید سلیمانی آمریکایی‌ها را کشته. به قول لوییس فراخان: این آمریکایی‌ها کجا بودند که کشته شدند؟ در عراق. آنجا چه غلطی می‌کردند؟ اشغالگری! اگر اسم این تروریسم است، باشد عیبی ندارد. توریست میانسال ایرلندی با اشتیاق توام با تعجب حرف‌های نعیم را گوش می‌کند و در پایان می‌گوید درست می‌گویی، منطقی است. کوین فقط یکی از کسانی است که با هنرمندی نعیم در این جنگ نرم از بند دروغ و تحریف دستگاه جهنمی رسانه‌ای شیطان رهایی یافته است. زنی هلندی که اسیر همین دستگاه مسموم بوده و با حرف‌ها و ارائه مستندات نعیم به فعال ضدصهیونیست در فضای مجازی تبدیل شده، نمونه‌ای دیگر است. نعیم تنها یکی از سربازان این جنگ شدید و جبهه گسترده است. مهم نیست کجایی و کارت چیست. وقتی پای دفاع از حقیقت در میان است، هرکجا می‌تواند جبهه تو باشد. اگر اهل جنگیدن باشی، کافه‌ای در شیراز هم سنگر است.

******

***********

روزنامه خراسان**

۲پیش شرط تحول مالیاتی/ مهدی حسن زاده
موضوع مالیات و اصلاح نظام دریافت  آن  همواره یکی از بحث های  فضای اقتصادی کشور بوده و همواره  مورد تاکید مسئولان مختلف قرار گرفته است  هرچند در عرصه عمل شاهد ورود جدی و جامع به این مسئله نبوده‌ایم و عمده نگاه به مالیات معطوف به دریافت از حقوق بگیران و برخی کسب و کارها  بوده در حالی که  حذف فرارهای مالیاتی ، تعیین پایه‌های جدید و... عملا در طول این سال ها تا حد زیادی نادیده گرفته شده است .
این روزها اما  اخبار دلگرم کننده ای از تحولات مالیاتی به گوش می رسد. شناسایی 2 میلیون مودی جدید مالیاتی از طریق شفاف سازی مالکیت کارت خوان ها، افزایش چند برابری شناسایی فرارهای مالیاتی از طریق رصد تراکنش های بانکی و آغاز اجرای قانون مالیات بر خودروهای لوکس از این دست اخبار است.واقعیت این است که در همه جای دنیا اکثر افراد تلاش می‌کنند تا حد امکان مالیات کمتری را پرداخت کنند. بنابراین تلاش برای کم نشان دادن درآمد و فرار از مالیات در همه جای دنیا رواج دارد. 
در کشور ما به دلیل مقاومت در برابر اشراف سیستمی به جریان مبادلات اقتصادی، امکان فرار مالیاتی بیشتر است. بنابراین به همین دلیل نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی در اقتصاد ایران حدود 7 درصد است که نسبت به بسیاری از کشورهای جهان که 25 تا 30 درصد است، فاصله بسیار زیادی دارد و این مسئله نشان می دهد که بخش قابل توجهی از اقتصاد کشور یا مشمول معافیت مالیاتی است یا به روش های مختلف از پرداخت مالیات فرار می‌کند.تحولات اقتصادی دهه 90 و تحریم ادامه دار اقتصاد ایران نشان داد که نمی توان روی نفت به عنوان منبع درآمد دولت حساب کرد. اضافه بر این که حتی در شرایط وفور درآمدهای نفتی نیز استفاده از نفت در بودجه جز هدر دادن دارایی های بین نسلی و جز ایجاد تورم از طریق تبدیل ارز نفتی به ریال و انگیزه دولت ها برای جبران کسری بودجه با افزایش نرخ ارز اثر دیگری ندارد و از همین منظر بسیاری از اقتصاددانان قائل به تفکیک بودجه ریالی از ارزی هستند. به این صورت که منابع ارزی دولت که از محل فروش نفت است صرفا به نیازهای ارزی از جمله واردات فناوری و طرح های عمرانی اختصاص یابد و منابع ریالی صرف بودجه جاری کشور شود. طبیعی است که مالیات گزینه نخست برای پرکردن جای نفت است اما این رخداد، 2 پیش شرط دارد:
1 - هوشمندسازی نظام مالیاتی و اتصال پایگاه های اطلاعاتی مختلف از نظام بانکی تا گمرک، شبکه توزیع و اطلاعات مربوط به دارایی های افراد به سامانه جامع مالیاتی رقم می خورد.
2 - تغییر در قوانین و رویه های مالیاتی به نحوی که مالیات بر ثروت و دارایی و پایه های جدید مالیاتی جایگزین مالیات بر فعالیت های مولد شود و بتوان با کاهش مالیات بر بخش تولید، از دارایی ها و افزایش قیمت ناشی از تورم دارایی ها مالیات بیشتری گرفت. همچنین در این مسیر باید معافیت های غیرضروری را که مسیر فرار مالیاتی می شوند حذف کرد.در هر دو زمینه فوق خبرها حاکی از تحولات مثبت و اقداماتی است که مسئولان وزارت اقتصاد و سازمان امور مالیاتی شروع کرده‌اند. به شرط تحقق این 2 پیش شرط بدون فشار به مردم و حتی با کاستن از مالیات بخش تولید و حتی حقوق بگیران، می توان هم به افزایش درآمدهای مالیاتی کمک کرد و با کاستن از کسری بودجه ای که به روش‌های تورم زا به معیشت مردم لطمه می زند، تورم را در مسیر نزولی قرار داد و هم با گسترده شدن چتر مالیات و استفاده از این ابزار برای کاستن از فعالیت های سفته بازی، جلوی ورود سرمایه‌های مخرب و هیجانی به بازارهای ارز و طلا و مسکن را گرفت.

 **************

 روزنامه ایران**

چیستی و چرایی شبکه ملی اطلاعات/ الهه فرمد
برخلاف فضای غالب بر موضع‌گیری‌های عمومی در رابطه با شبکه ملی اطلاعات، نمی‌توان توسعه این شبکه را در شرایط موجود، تماماً مثبت یا تماماً منفی ارزیابی کرد. با این حال، مباحثات جاری و موضع‌گیری‌ها در فضای عمومی، اغلب از موافقت‌ها و مخالفت‌های صفر و صدی با موجودیتی مبهم (به اسم شبکه ملی اطلاعات) و رد و بدل شدن بی‌ثمر این اتهام که «شبکه ملی اطلاعات زمینه قطع دسترسی شهروندان به اینترنت جهانی است» و این دفاعیه که «راه‌اندازی شبکه ملی اطلاعات به معنی قطع یا محدودیت دسترسی به اینترنت نیست» فراتر نمی‌رود و چه ‌بسا فضای تقابل و بی‌اعتمادی عمومی را تشدید می‌کند. روشن کردن صورت‌مسأله، گام اول برای تغییر این فضا و زمینه‌سازی برای شکل‌گیری گفت‌وگوهای تخصصی و عمومیِ اعتمادزا و منتج به راهکارهای کارآمد و اجماع عمومی است.
در یادداشت حاضر به زبانی ساده و به شکلی مختصر توضیح می‌‌دهیم که شبکه ملی اطلاعات چیست، چرا توسعه آن اهمیت دارد و بهره‌برداری از آن چطور با نگرانی‌های موجود در رابطه با محدودیت دسترسی شهروندان کشور به اینترنت جهانی مرتبط می‌شود.
کوتاه‌تر کردن مسیر تبادل داده‌های اینترنتی و اصطلاحاً «محلی نگه داشتن ترافیک اینترنت محلی»، یکی از دغدغه‌های دولت‌ها و همچنین ارائه‌دهندگان خدمات اینترنتی (ISP) است که بر کیفیت ارتباطات اینترنتی تأثیر قابل‌ملاحظه‌ای می‌گذارد. منظور از محلی نگه داشتن ترافیک اینترنت محلی این است که مسیر تبادل داده اینترنتی بین دو نقطه که در یک محدوده جغرافیایی (یک محل) قرار دارند، تا جای ممکن در همان محدوده باقی بماند.
اهمیت به‌کارگیری راهکارهایی برای محلی نگه داشتن ترافیک اینترنت محلی، به ساختار فعلی شبکه اینترنت برمی‌گردد. در شبکه اینترنت، دستگاه‌های الکترونیکی یا اصطلاحاً end hostها از طریق خطوط تلفن، کابل‌های تلویزیونی یا آنتن‌های مخابراتی به ISPها وصل می‌شوند و خودِ ISPها هم از طریق ISPهای لایه بالاتر به یکدیگر وصل می‌شوند و در نهایت با گرافی چند لایه روبه‌رو خواهیم بود که در آن از هر end host‌ به هر end host دیگر در هر نقطه جغرافیایی مسیری وجود خواهد داشت. به بیان دیگر، اینترنت را می‌توان شبکه شبکه‌ها دانست. مسأله اینجاست که طول مسیری که برای تبادل داده بین دو end host در شبکه اینترنت طی می‌شود، لزوماً ارتباطی با نزدیکی جغرافیایی این دو دستگاه ندارد؛ بسته به توسعه زیرساخت ارتباطی و نقاط اتصال ISPها به ISPهای لایه‌های بالاتر، ممکن است مسیر ارتباطی بین دو end host در دو شهر مجاور، از یک قاره دیگر عبور کند!
هر چه مسیر تبادل اطلاعات بین دو end host طولانی‌تر باشد و ترافیک داده از نقاط اتصال بیشتری عبور کند - بخصوص اگر این نقاط اتصال، خارج از کشور قرار داشته باشند - تبادل اطلاعات با تأخیر و هزینه بیشتری صورت خواهد گرفت، خطرات امنیتی بیشتری داده‌ها را تهدید خواهد کرد و تبادل اطلاعات به تعداد بیشتری از ذی‌نفعان وابستگی خواهد داشت. اهمیت «محلی نگه داشتن ترافیک اینترنت محلی» از همین رو  است.
ایجاد مراکز تبادل اینترنت (IXP) راهکاری است که در چند دهه گذشته برای پاسخ به این مسأله توسط بسیاری از کشورها به‌صورت مستقل یا در همکاری با کشورهای مجاور به کار گرفته شده است. یک مرکز تبادل اینترنت زیرساختی متشکل از تعدادی سوییچ است که به ISPها و شبکه‌های توزیع محتوا (CDN) امکان می‌دهد بدون نیاز به اتصال به ISPهای لایه‌های بالاتر، به‌طور مستقیم از طریق این مراکز با هم تبادل‌داده کنند و ترافیک اینترنت محلی را محلی نگه دارند. البته اگر سهم ترافیک اینترنت محلی از کل ترافیک اینترنت مصرفی ناچیز باشد، ایجاد IXP تأثیر چندانی در بهبود کیفیت خدمات‌رسانی اینترنتی نخواهد داشت.
به همین دلیل در کنار ایجاد IXPها، به راه‌اندازی مراکز داده‌ای محلی برای میزبانی سرورهای خدمات‌رسان نیاز است تا اساساً سهم بیشتری از ترافیک اینترنت مصرفی به‌صورت محلی ایجاد شود (تا از طریق IXPها به‌صورت محلی مسیریابی شود).
در کشور ما، ایجاد زیرساختی سراسری برای آنکه ترافیک اینترنت تا جای ممکن به‌صورت محلی تولید و به‌صورت محلی مسیریابی شود، در قالب شبکه ملی اطلاعات پیگیری می‌شود. بر طبق مصوبه جلسه پانزدهم شورای ملی فضای مجازی مورخ ۰۳/۱۰/۱۳۹۲، شبکه ملی اطلاعات «... به‌عنوان زیرساخت فضای مجازی کشور، شبکه مبتنی بر قرارداد اینترنت به همراه سوئیچ‌ها و مسیریاب‌ها و مراکز داده‌ای است به‌صورتی که درخواست‌های دسترسی داخلی برای اخذ اطلاعاتی که در مراکز داده داخلی نگهداری می‌شوند به‌ هیچ ‌وجه از طریق خارج از کشور مسیریابی نشود و امکان ایجاد شبکه‌های اینترانت و خصوصی و امن داخلی در آن فراهم شود.»
آنچه در مصوبه جلسه پانزدهم شورای عالی فضای مجازی و مصوبات دیگر این شورا از جمله سند تبیین الزامات شبکه ملی اطلاعات و طرح کلان و معماری شبکه ملی اطلاعات در رابطه با تعریف شبکه ملی اطلاعات و الزامات آن آمده، لازمه ارائه آسان، کم‌هزینه، امن و پایدار خدمات اینترنتی در کشور و کاهش وابستگی کیفیت این ارتباط به تصمیمات دیگر کشورها و ارائه‌کنندگان خدمات اینترنتی خارجی است. به‌رغم مزایای گفته‌ شده در رابطه با توسعه شبکه ملی اطلاعات، بخشی از افکار عمومی نگران آن است که توسعه این شبکه، انتقال سرورهای خارجی به داخل کشور و به‌طور کلی کاهش وابستگی تبادل ترافیک اینترنت محلی به اینترنت جهانی، دست حاکمیت را برای آنکه بتواند با هزینه و دشواری کمتری، دسترسی کاربران داخلی اینترنت به شبکه جهانی اینترنت را محدود یا قطع کند بازتر بگذارد و به همین دلیل برخی گروه‌ها موضع‌گیری منفی نسبت به راه‌اندازی این شبکه دارند. منشأ این نگرانی، رویه سال‌های قبل حاکمیت در حوزه حکمرانی فضای مجازی است که بدون مبنای حقوقی و سیاستی مشخص و در فضایی غیرشفاف شکل گرفته و غالباً جهت‌گیری آن به سوی ایجاد محدودیت بوده است و مطرح شدن طرح‌هایی همچون طرح «قانون حمایت از حقوق کاربران و خدمات پایه کاربردی فضای مجازی» موسوم به طرح صیانت و شیوه رسیدگی به آن نیز به این نگرانی‌ها دامن زده است.
**************

**************************************************************

 

 

 

نام:
ایمیل:
نظر: