صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱۴۰۱ - ۰۷:۵۳  ، 
شناسه خبر : ۳۳۶۸۸۷

روزنامه کیهان**

جنگ علیه یمن؛آیا در ایستگاه آخر است؟/ سعدالله زارعی

تحولات یمن از «شرایط ویژه»‌ای خبر می‌دهد. رژیم سعودی در هفتمین سالگرد و آغاز هشتمین سال جنگ علیه مردم مظلوم یمن، آتش‌بس دوماهه‌ای را اعلام کرد و کمی پس از آن «منصور‌هادی» را وادار کرد تا قدرتی که نداشت به شورای ریاست‌جمهوری واگذار نماید. در عین حال این رژیم یک هفته پس از اعلام آتش‌بس، بارها آن را نقض کرده است! درخصوص این تحولات و افق آن نکات زیر وجود دارد:
1ـ پیش از اعلام آتش‌بس از سوی سعودی‌ها، دولت یمن پس از انجام یک سلسله عملیات نظامی موفق علیه تأسیسات سعودی، به خصوص تأسیسات نفتی در جده و چند نقطه دیگر، آتش‌بس یک طرفه‌ای را اعلام کرد. از این رو می‌توان گفت هر دو طرف در تلاش بودند تا در سالگرد جنگ گرایش خود را به پایان مخاصمه اعلام نمایند. انصارالله به عنوان بازوی قدرتمند نظامی دولت یمن، با ضربات سنگین به تأسیسات و زیرساخت‌های سعودی ـ که بعضی برآوردها از یک میلیارد دلار خسارت خبر می‌دهند ـ ثابت کرد، اعلام آتش‌بس آن، از سر ضعف نیست.
کما اینکه این ضربات آن‌قدر شدید بودند که شورای امنیت سازمان ملل وارد عمل شد و قطعنامه‌ جدیدی علیه مردم مظلوم یمن صادر نمود. این در حالی بود که اعلام آتش‌بس از سوی سعودی پس از دریافت ضربات سنگین یمنی‌ها، نشانه ضعف می‌باشد به همین جهت می‌توان به آتش‌بس اعلام شده از سوی یمنی‌ها اعتماد کرد چرا که از موضع ابتکار می‌باشد و به آتش‌بس سعودی اعتباری نیست چرا که هر وقت احساس قدرت کند، آن را می‌شکند. کمااینکه پیش از این هم سعودی‌ها پس از دریافت ضربات سنگین، دعوت به آتش بس را قبول کرده‌اند اما کمی بعد و در پی دریافت وعده‌هایی آن را شکسته‌اند. با این وصف نمی‌توان گفت این آتش‌بس پایدار می‌ماند هر چند می‌توان گفت آتش‌بس، ضرورت قطعی جنگ سعودی علیه یمن می‌باشد.
2ـ طی ماه‌های گذشته و پس از آنکه آزاد‌سازی مأرب به دست دولت یمن قطعی گردید، سعودی‌ها فشار اقتصادی بسیار شدیدی را به مردم یمن وارد کردند تا جایی که قیمت بنزین به چهار برابر گران‌ترین زمان خود یعنی هر دبه (20 لیتر) به 40000 ریال یمن رسید. در حالی که پیش از این و در گران‌ترین زمان، قیمت هر دبه 10000 ریال بود. از سوی دیگر رژیم سعودی با یک ترفند جنایتکارانه مواد غذایی محدودی که وجود داشت را با قیمت بالا‌تر از بازار یمن جمع کرد تا اساساً برای مردم امکان تهیه مایحتاج فراهم نباشد.
یمن در اوج این فشارها، سه عملیات شکست حصر انجام داد که مهم‌ترین آن عملیات جده بود و پس از آن بود که سعودی‌ها از غرب خواستند به صورت جدی علیه دولت یمن وارد عمل شود. به همین جهت برخلاف موارد قبل، خود سعودی‌ها خبر انهدام تأسیسات جده را به طور مکرر منتشر کردند؛ اما غربی‌ها به جز یک مانور سیاسی کار عمده‌ای انجام ندادند و واقعیت هم این است که از آمریکا، فرانسه و انگلیس هم بیش از آنچه تاکنون انجام داده‌اند، کار دیگری علیه مقاومت یمن برنمی‌آید. لذا آتش بس سعودی در این فضا رنگ و بوی یأس هم داشت. این آتش‌بس مورد استقبال دبیرکل سازمان ملل قرار گرفت و فراتر از آن بر ضرورت پایان دادن به این جنگ تأکید کرد.
اگرچه این جنگ را می‌توان یکی از مصادیق بارز «جنگ فراموش‌شده» دانست، اما از آنجا که ضلع اصلی این جنگ، متحد غرب است، در حال پیدا کردن راه‌حلی است که‌گریبان سعودی در این جنگ رها گردد.
سعودی‌ها اخیراً در حل و فصل جنگ روی محوریت شورای همکاری خلیج‌فارس تأکید کردند اما اظهارات مقامات عمان و تأکید آنان بر اینکه انصارالله را نمی‌توان نادیده گرفت و مخالفت این کشور با تروریستی خواندن انصارالله و مواضع قطر نشان می‌دهد، آن‌گونه که سعودی‌ها ادعا می‌کنند، شورای همکاری وضع یکپارچه‌ای به نفع سعودی ندارد. ضمن آنکه شورای همکاری خلیج‌فارس در پرونده یمن امتحان خود را داده است. طرح شورای همکاری خلیج‌فارس، منجر به روی کار آمدن منصور‌هادی به جای علی عبدالله صالح شد و حکومت عبدربه بیش از یک سال دوام نیاورد. بنابراین حتی اگر شورا در درون خود به توافق دست پیدا نماید این توافق لزوماً مورد قبول طرف یمنی قرار نمی‌گیرد.
3ـ شواهد و قرائن بیانگر آن است که اعلام آتش‌بس از سوی سعودی، بقیه طرف‌های هم‌پیمان در جنگ را نارحت نموده است البته نه به این معنا که آنان با اصل برقراری آتش بس مخالف باشند. عربستان با شورای انتقالی جنوب و امارات که عملاً پشتیبان خارجی آن است، برای برقراری آتش‌بس مشورت نکرده است و لذا در بین هم‌پیمانان ائتلاف این زمزمه وجود دارد که بن سلمان برای متوقف کردن حملات به تأسیسات عربستان، به صورت شتاب‌زده و بدون ارزیابی ابعاد، آثار و نتایج، آتش‌بس را اعلام کرده و این در حالی است که عمده نیروهایی که در روی زمین در مقابل رزمندگان یمن قرار دارند، وابسته به عربستان نیستند. آنان هم اینک می‌گویند ما تلفات می‌دهیم و عربستان تعیین سیاست می‌کند.
شاید بتوان گفت واداشتن منصور‌هادی به استعفا، هزینه‌ای بود که عربستان برای ملایم کردن فضا میان ریاض و ابوظبی از یک‌سو و عربستان و نیروهای جنوب از سوی دیگر پرداخت نمود. این البته هزینه‌ای است که امارات و شورای عدن آن را ناچیز می‌شمارند.
4ـ می‌توان گفت افق تحولات یمن تا حدی روشن‌تر شده است. اینک دو هفته‌ از آغاز هشتمین سال جنگی که عربستان مدعی بود ظرف دو تا چهار هفته، آن را به نتیجه مطلوب خود می‌رساند، گذشته است. آن نیرویی که ارتش عربستان آن را ناچیز به حساب می‌آورد اینک به یک نیروی قوی تبدیل گردیده و می‌تواند همزمان در چند جبهه بجنگد؛ جنگ علیه مزدوران داخلی و خارجی، جنگ علیه رژیم متجاوز سعودی و جنگ علیه نیروهای امارات. این به آن معناست که سیاست به‌کارگیری جنگ برای طرف سعودی کارآیی نداشته و به ضدخود تبدیل شده است. در همان حال طرف یمنی، اگرچه هزینه‌ها و آلام زیادی هم داشته ولی به دلیل آنکه این هزینه‌ها در دفاع از وطن بوده، مورد پذیرش می‌باشد.
امروز ملت یمن به یک ارتش توانمند و یک نیروی جدید دست پیدا کرده و در زمینه تکنولوژی‌های نظامی هم موقعیت‌های زیادی به دست آورده است. بر این اساس روزی که جنگ به پایان برسد، تا سال‌های متمادی مردم یمن با دستاوردهای جنگ زندگی خواهند کرد. اما وضع طرف‌های مقابل آنان، روز بعد از پایان جنگ شباهتی با روز پیش از آغاز جنگ ندارند. این جنگ لااقل نیمی از ذخایر مالی عربستان را بلعیده است. تأسیسات سعودی که طی بیش از 70 سال هیچ‌گاه مورد حمله قرار نگرفته بود، اینک امنیت آن در وضعیت شکننده قرار گرفته است. اعتماد دنیا به توانمندی عربستان در اداره جنگی که یک‌طرف آن جریان مقاومت باشد، از دست رفته است. مردم یمن نسبت به عربستان وضعیتی شبیه مردم پاکستان نسبت به هند پیدا کرده و این جنگ میان آنان خصومتی پدید آورده که می‌تواند چاشنی هر درگیری در آینده باشد. در این جنگ در حالی تأسیسات جنوب و غرب عربستان مورد تهاجم قرار گرفتند که به انواعی از سیستم‌های دفاعی مثل پاتریوت مجهز بودند. بنابراین از فردای جنگ، عربستان ناگزیر است فکری برای انتقال این تأسیسات به عمق سرزمین خود بکند. اما آیا پهپادهای مهاجم انصارالله به طور واقعی عمقی برای عربستان باقی گذاشته است؟
چشم‌انداز این جنگ هر چه باشد، برای طرف سعودی روشن نخواهد بود. مدت زمان مدیدی باید بگذرد تا روابط دولت‌ها در ریاض و صنعا بتواند به وضع عادی بازگردد. عربستان پیش از جنگ نه تنها مرزهای امنی داشت، بلکه در همه شئن یمن هم دخالت می‌کرد. اما اینک بیش از ششصد کیلومتر از مرز آن در معرض حوادث غیرقابل پیش‌بینی قرار گرفته و امنیت از آن رخت بربسته است. هزینه نگهداری این مرز اینک و در دوره صلح خیلی بالا رفته است. موضوع مهم دیگر تغییر ژئوپلیتیک این حوزه پس از پایان جنگ است. ترکیب‌های یمن و انصارالله، دریای سرخ و انصارالله، باب المندب و انصارالله، صادرات نفت و انصارالله برای چندین دهه تفکیک‌ناپذیر خواهند بود.

***************

 روزنامه وطن امروز**

لبخند این گرگ ساختگی است!/ *محسن حیات
 
پنجم مارس اخباری منتشر شد مبنی بر اینکه مقامات ارشد دولت بایدن برای دیدار با همتایان خود در دولت نیکلاس مادورو در کاراکاس حاضر شدند. ایالات‌متحده سال 2019 روابط دیپلماتیک خود را با ونزوئلا قطع کرد و ادعای خوان گوایدو (رهبر مخالفان برای ریاست‌جمهوری) را به رسمیت شناخت. 
دولت ونزوئلا پس از این دیدار با آزادی ۲ زندانی آمریکایی، حسن‌نیت خود را نشان داد. همچنین بسیاری از تحلیلگران بر این باورند مجوزهای لازم برای شرکت بزرگ نفتی آمریکا، شِورُن، قبلا از سوی دولت ونزوئلا صادر شده و این اطلاعیه تنها برای رسیدن به زمان مناسب تعلیق شده است. این مذاکرات بحث‌برانگیز همگی با پیگیری ناگهانی آمریکایی‌ها برای احیای سریع توافق هسته‌ای با ایران یا همان برجام همراه بوده که همگی سوالاتی را درباره تغییر لحن صریح رهبری آمریکا درباره ۲ تن از دشمنانش ایجاد کرده است. 
برای درک تغییر دستور کار سیاست خارجی ایالات‌متحده، انگیزه‌های اقتصادی باید ارزیابی شوند؛ از همه مهم‌تر، قیمت نفت. رهبران روسیه تصمیم گرفته‌اند سیاست خارجی توسعه‌طلبانه آمریکا از طریق ناتو را به چالش بکشند و با عملیات نظامی علیه یکی از اعضای بالقوه ناتو، اوکراین، اقدام کنند. این رویکرد پیشگیرانه با محکومیت شدید کشورهای غربی مواجه شده است و آنها خواستار تحریم‌های اقتصادی با هدف تحریم شرکت‌های روسی و محروم کردن این کشور از منابع لازم برای تأمین مالی اقدامات نظامی در اوکراین هستند. حذف صادرات روسیه (عمدتا شامل منابع انرژی طبیعی مانند نفت و گاز) منجر به شوک اقتصادی به بازارهای انرژی و همچنین باعث رکوردشکنی قیمت نفت و گاز در بیش از 14 سال گذشته شده است. اتکای شدید روسیه به صادرات انرژی، بخش انرژی اقتصاد این کشور را به هدفی جذاب برای کشورهای غربی تبدیل کرده است اما تحریم این صنعت خاص، هزینه هنگفتی برای ائتلاف غربی خواهد داشت. روسیه با استخراج روزانه 11.3 میلیون بشکه نفت، بزرگ‌ترین تولیدکننده نفت در جهان است. 4.1 میلیون بشکه از این نفت در داخل آن کشور مصرف می‌شود و 7.1 میلیون بشکه برای صادرات باقی می‌ماند. کشورهایی که 4.8 میلیون بشکه نفت از روسیه وارد می‌کنند، تصمیم گرفته‌اند صنعت نفت روسیه را تحریم کنند و این امر باعث خلأ بزرگی در عرضه انرژی در بازار شده است. ایالات‌متحده مقصد 700 هزار بشکه نفت روسیه در روز بود. یک‌چهارم کل واردات نفت اتحادیه اروپایی نیز متکی به تولیدات روسیه بود. 
برای تأمین کمبود ناشی از عدم صادرات انرژی روسیه، ائتلاف غربی (از همه مهم‌تر آمریکا) شروع به جست‌وجوی جایگزین‌های احتمالی از کشورهای متخاصم سابق، ایران و ونزوئلا کرده است تا با فشارهای فزاینده بر اقتصادهای خود به دلیل قیمت بالای نفت، مقابله کنند. صادرات نفت از ایران و ونزوئلا قبلا توسط کشورهای غربی به دلیل اتهامات بی‌اساس هسته‌ای و حقوق بشری تحریم شده بود. به نظر می‌رسد تنش‌های کنونی ناشی از تحرکات نظامی روسیه باعث تغییر غیرمنتظره اولویت‌ها شده و ادعاهای سابق علیه این ۲ تأمین‌کننده مهم انرژی به یکباره اهمیت خود را از دست داده است. 
نیازها و جاه‌طلبی‌های اقتصادی منشأ بسیاری از تغییرات سیاستی در طول تاریخ بوده است و نیات خوب کنونی نیز به نظر می‌رسد نتیجه اضطراب ناشی از اقدام دفاعی پیشگیرانه روسیه باشد. تصمیم ایالات‌متحده برای آغاز مذاکرات بحث‌برانگیز با ونزوئلا، پس از سابقه طولانی مداخله و نیات شوم علیه مردم ونزوئلا و دولت منتخب قانونی آنها، اتخاذ شده است. اخیرا، دولت سابق ایالات‌متحده صنعت نفت ونزوئلا را به طور کامل تحریم و این کشور را از مهم‌ترین منبع درآمد خود محروم کرده بود. در نتیجه تورم بی‌سابقه‌ای ایجاد شد که باعث تشکیل صف‌های طولانی برای نیازهای اولیه روزانه شد. ایالات‌متحده ثابت کرده که پایبندی به تعهداتش تنها تا زمانی است که منافعش، دست‌نخورده باقی بماند. این کشور هیچ ارزشی برای هنجارها و قوانین بین‌المللی باقی نگذاشته است در حالی که همیشه خود را به ‌عنوان مدافع اصلی آنها معرفی می‌کند. 
در خاتمه، عدم تعهد آمریکا به توافقات بین‌المللی به‌ عنوان یک رفتار تاریخی بویژه در روابط با ونزوئلا نباید فراموش شود و رهبران ونزوئلا باید سختی‌های گذشته خود را در مذاکرات کنونی خود با آمریکا در نظر داشته باشند. لبخند کنونی بر چهره آمریکایی‌ها، تنها ناشی از ناامیدی آنهاست و به‌ محض اینکه بحران‌های کنونی بگذرد، همان رفتار سابق دوباره ظاهر می‌شود.
 

**************

روزنامه خراسان**

تهدید نوین صهیونیست ها/  دکترحامدرحیم پور

در کمتر از 20 روز، پنج عملیات  توسط فلسطینی‌ها در اراضی اشغالی انجام شد که 14 صهیونیست به هلاکت رسیدند و حدود 30 نفر نیز زخمی شدند. نخستین عملیات شهادت‌طلبانه با حمله به خودرو و سپس با چاقو و چهار عملیات دیگر با تیراندازی انجام شد. این سلسله عملیات‌ها افزون بر اتفاقاتی که در یک سال گذشته  چه در حوزه اشراف اطلاعاتی مقاومت، نفوذ پهپادهای حزب‌ا...، ورود موشک‌های بومی فلسطینیان به سرزمین‌های اشغالی و عبور آن‌ها از لایه‌های مختلف پدافندی وهمچنین حملات متعدد و گسترده سایبری افتاد، نشان  داد که رژیم صهیونیستی دچار آسیب‌های جدی در حوزه امنیتی و نظامی شده است.درواقع می‌توان گفت در یک سال اخیر در فلسطین تحولاتی رخ داده است که می‌توان از آن به عنوان ورود به مرحله‌ جدید مبارزاتی و تهدید نوین اسرائیلی‌ها نام برد.اما چرا می‌گوییم تهدید نوین؟همان طور که اشاره شد،تقریبا یک سال قبل بود که جنگ ۱۱ روزه اتفاق افتاد.نکته راهبردی آن جنگ که به نبرد «شمشیر قدس»  هم معروف شد این بود که غزه خودش  را داخل در ماجرایی کرد که به منطقه خودش ارتباطی نداشت.در واقع رژیم صهیونیستی  امنیت مسجدالاقصی و محله شیخ جراح را تهدید کرد اما در اتفاقی عجیب  و پیش‌بینی نشده غزه به پشتیبانی از منطقه‌ کرانه باختری برآمد. حملات موشکی متعدد مقاومت، امنیت صهیونیست ها، سامانه گنبد آهنین و در نهایت منطق بازدارندگی رژیم اسرائیل را زیر سوال برد و باعث شد  ارتش  به اصطلاح قدرتمند منطقه به صورت یک طرفه اعلام آتش بس و در طرف مقابل غزه‌ تحت محاصره اعلام پیروزی کند!بنابراین در یک سال گذشته قدرت دفاعی مقاومت فلسطین وجهه جدیدی از خودش را با پرتاب ۴۰۰۰ موشک و راکت به سرزمین‌های اشغالی و فرستادن ۷۵ درصد شهرک نشینان صهیونیست به پناهگاه‌ها نشان داد و حتی ثابت کردکه  قدرت ضربه دوم را از درون مناطق اشغالی هم دارد:«اگر به خانه‌هایمان می‌آیید و از ما می‌کشید به خانه‌هایتان می‌آییم و از شما می‌کشیم.»کافی است به آخرین عملیات زنجیره‌ای فلسطینی‌ها که آخر هفته گذشته  و از مناطق اشغالی 1948 علیه صهیونیست‌ها رخ داد  توجه کنیم. عملیاتی که در نتیجه آن«آویو کوخاوی» رئیس ستاد مشترک ارتش رژیم صهیونیستی می‌گوید:«قبلاً از سوار شدن به اتوبوس هراس داشتیم و امروز از راه رفتن در خیابان‌ها می‌ترسیم.» کدام خیابان ها؟همان خیابان‌هایی که در طول سال‌های گذشته رژیم تل آویو با تبلیغات گسترده توانسته بود آن مکان‌ها را به عنوان یک بهشت زمینی و یک نقطه جغرافیایی آرزوی بسیاری از انسان‌ها جلوه دهد.نکته این جاست که ساکنان مناطق اشغالی 1948 یعنی مناطقی که مورد قبول سازمان ملل برای دولت جعلی تل آویو است،تا کنون با سلاح سرد با صهیونیست‌ها مقابله می‌کردند اما این عملیات نشان می‌دهد مقاومت مسلحانه از نوار غزه به این مناطق گسترش یافته است.به بیانیه  جنبش جهاد اسلامی دقت کنید: «عملیات شهادت‌طلبانه در داخل عمق رژیم صهیونیستی نتیجه طبیعی عبور اشغالگران از حد و مرز خود است.»این یعنی مقاومت فلسطین تاکید دارد اگر رژیم اسرائیل حداقل به مرزها و حقوق  اولیه فلسطینی‌ها احترام نگذاشته و برای خودش حدی قائل نیست، مقاومت هم این وضعیت را بی پاسخ نمی‌گذارد و مرزهای 1948 را ناامن می‌کند.در واقع این عملیات‌ها در واکنش به شدت گرفتن خشونت شهرک‌نشینان و نظامیان صهیونیست‌ ضد فلسطینی‌ها نیز است.اداره هماهنگی امور بشردوستانه سازمان ملل متحد نیز اعلام کرد در سال 2021، 496 حمله توسط شهرک‌نشینان اسرائیلی علیه فلسطینی‌ها به ثبت رسیده که 370 مورد از آن‌ها به ایجاد خسارت‌های مادی علیه فلسطینی‌ها و 126 مورد دیگر به تلفات انسانی ختم شده است. این در حالی است که در سال 2020، در مجموع 358 حمله مشابه به ثبت رسیده بود. حالا این توازن وحشت ایجاد شده در پی سلسله عملیات‌های استشهادی از این نظر اهمیت دارد که صهیونیست‌ها را در اقدامات و جنایت هایشان محتاط‌ کرده تا حداقل در باره عواقب اقدامات شان نیز فکر کنند.افزون بر این،تکرارپذیری عملیات‌ها بدون این که دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی  بتوانند مانع انجام آن شوند، سبب این طرز نگرش در میان اسرائیلی‌ها می‌شود که فلسطینی‌ها «ترس خود را برای عملیات‌های این چنینی از دست داده‌اند و این موضوع برای امنیت اسرائیل خطرناک است.»درواقع  با تداوم حملات ضد صهیونیستی در عمق خاک سرزمین‌های اشغالی،  هر چه روحیه و اراده فلسطینی‌ها برای مقاومت وآزادسازی سرزمین فلسطین بیشتر می‌شود برعکس روحیه صهیونیست‌ها تضعیف می‌شود و احتمالا باید شاهد مهاجرت معکوس صهیونیست‌هایی باشیم که از دیگر کشورها به فلسطین مهاجرت کرده‌اند. این پدیده در کنار نرخ رشد بالای جمعیت فلسطینی ها  قطعا یک ابرتهدید برای رژیم تل آویو است.تاثیرات منطقه‌ای این سلسله عملیات‌ها نیز بسیار زیاد است.در یک جمله شیوخ سازشکار حاشیه خلیج فارس پی خواهند برد به دیوار سست رژیمی که ناتوان از تامین امنیت خودش است، تکیه نکنند.پیامد دیگر این عملیات‌ها مربوط به کاهش وجهه و اعتبار دولت اسرائیل در داخل است.در این چند روز درخواست‌ها برای برکناری نفتالی بنت از نخست وزیری رژیم صهیونیستی افزایش یافته است. بنیامین نتانیاهو هم که سال گذشته پس از 12 سال قدرت را به ائتلاف شکننده بنت و لاپید واگذار کرده بود، از فضای کنونی برای پیش بردن اهداف سیاسی خود و ضربه زدن به این کابینه بهره می‌گیرد. استعفای «ایدیت سیلمن» عضو کنست از حزب یمینا از کابینه ائتلافی و کاهش شمار کرسی‌های ائتلاف حاکم به 60 کرسی نیز مزید بر علت شده و امیدواری مخالفان کابینه ائتلافی برای سرنگونی آن را افزایش داده است

در کمتر از 20 روز، پنج عملیات  توسط فلسطینی‌ها در اراضی اشغالی انجام شد که 14 صهیونیست به هلاکت رسیدند و حدود 30 نفر نیز زخمی شدند. نخستین عملیات شهادت‌طلبانه با حمله به خودرو و سپس با چاقو و چهار عملیات دیگر با تیراندازی انجام شد. این سلسله عملیات‌ها افزون بر اتفاقاتی که در یک سال گذشته  چه در حوزه اشراف اطلاعاتی مقاومت، نفوذ پهپادهای حزب‌ا...، ورود موشک‌های بومی فلسطینیان به سرزمین‌های اشغالی و عبور آن‌ها از لایه‌های مختلف پدافندی وهمچنین حملات متعدد و گسترده سایبری افتاد، نشان  داد که رژیم صهیونیستی دچار آسیب‌های جدی در حوزه امنیتی و نظامی شده است.درواقع می‌توان گفت در یک سال اخیر در فلسطین تحولاتی رخ داده است که می‌توان از آن به عنوان ورود به مرحله‌ جدید مبارزاتی و تهدید نوین اسرائیلی‌ها نام برد.اما چرا می‌گوییم تهدید نوین؟همان طور که اشاره شد،تقریبا یک سال قبل بود که جنگ ۱۱ روزه اتفاق افتاد.نکته راهبردی آن جنگ که به نبرد «شمشیر قدس»  هم معروف شد این بود که غزه خودش  را داخل در ماجرایی کرد که به منطقه خودش ارتباطی نداشت.در واقع رژیم صهیونیستی  امنیت مسجدالاقصی و محله شیخ جراح را تهدید کرد اما در اتفاقی عجیب  و پیش‌بینی نشده غزه به پشتیبانی از منطقه‌ کرانه باختری برآمد. حملات موشکی متعدد مقاومت، امنیت صهیونیست ها، سامانه گنبد آهنین و در نهایت منطق بازدارندگی رژیم اسرائیل را زیر سوال برد و باعث شد  ارتش  به اصطلاح قدرتمند منطقه به صورت یک طرفه اعلام آتش بس و در طرف مقابل غزه‌ تحت محاصره اعلام پیروزی کند!بنابراین در یک سال گذشته قدرت دفاعی مقاومت فلسطین وجهه جدیدی از خودش را با پرتاب ۴۰۰۰ موشک و راکت به سرزمین‌های اشغالی و فرستادن ۷۵ درصد شهرک نشینان صهیونیست به پناهگاه‌ها نشان داد و حتی ثابت کردکه  قدرت ضربه دوم را از درون مناطق اشغالی هم دارد:«اگر به خانه‌هایمان می‌آیید و از ما می‌کشید به خانه‌هایتان می‌آییم و از شما می‌کشیم.»کافی است به آخرین عملیات زنجیره‌ای فلسطینی‌ها که آخر هفته گذشته  و از مناطق اشغالی 1948 علیه صهیونیست‌ها رخ داد  توجه کنیم. عملیاتی که در نتیجه آن«آویو کوخاوی» رئیس ستاد مشترک ارتش رژیم صهیونیستی می‌گوید:«قبلاً از سوار شدن به اتوبوس هراس داشتیم و امروز از راه رفتن در خیابان‌ها می‌ترسیم.» کدام خیابان ها؟همان خیابان‌هایی که در طول سال‌های گذشته رژیم تل آویو با تبلیغات گسترده توانسته بود آن مکان‌ها را به عنوان یک بهشت زمینی و یک نقطه جغرافیایی آرزوی بسیاری از انسان‌ها جلوه دهد.نکته این جاست که ساکنان مناطق اشغالی 1948 یعنی مناطقی که مورد قبول سازمان ملل برای دولت جعلی تل آویو است،تا کنون با سلاح سرد با صهیونیست‌ها مقابله می‌کردند اما این عملیات نشان می‌دهد مقاومت مسلحانه از نوار غزه به این مناطق گسترش یافته است.به بیانیه  جنبش جهاد اسلامی دقت کنید: «عملیات شهادت‌طلبانه در داخل عمق رژیم صهیونیستی نتیجه طبیعی عبور اشغالگران از حد و مرز خود است.»این یعنی مقاومت فلسطین تاکید دارد اگر رژیم اسرائیل حداقل به مرزها و حقوق  اولیه فلسطینی‌ها احترام نگذاشته و برای خودش حدی قائل نیست، مقاومت هم این وضعیت را بی پاسخ نمی‌گذارد و مرزهای 1948 را ناامن می‌کند.در واقع این عملیات‌ها در واکنش به شدت گرفتن خشونت شهرک‌نشینان و نظامیان صهیونیست‌ ضد فلسطینی‌ها نیز است.اداره هماهنگی امور بشردوستانه سازمان ملل متحد نیز اعلام کرد در سال 2021، 496 حمله توسط شهرک‌نشینان اسرائیلی علیه فلسطینی‌ها به ثبت رسیده که 370 مورد از آن‌ها به ایجاد خسارت‌های مادی علیه فلسطینی‌ها و 126 مورد دیگر به تلفات انسانی ختم شده است. این در حالی است که در سال 2020، در مجموع 358 حمله مشابه به ثبت رسیده بود. حالا این توازن وحشت ایجاد شده در پی سلسله عملیات‌های استشهادی از این نظر اهمیت دارد که صهیونیست‌ها را در اقدامات و جنایت هایشان محتاط‌ کرده تا حداقل در باره عواقب اقدامات شان نیز فکر کنند.افزون بر این،تکرارپذیری عملیات‌ها بدون این که دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی  بتوانند مانع انجام آن شوند، سبب این طرز نگرش در میان اسرائیلی‌ها می‌شود که فلسطینی‌ها «ترس خود را برای عملیات‌های این چنینی از دست داده‌اند و این موضوع برای امنیت اسرائیل خطرناک است.»درواقع  با تداوم حملات ضد صهیونیستی در عمق خاک سرزمین‌های اشغالی،  هر چه روحیه و اراده فلسطینی‌ها برای مقاومت وآزادسازی سرزمین فلسطین بیشتر می‌شود برعکس روحیه صهیونیست‌ها تضعیف می‌شود و احتمالا باید شاهد مهاجرت معکوس صهیونیست‌هایی باشیم که از دیگر کشورها به فلسطین مهاجرت کرده‌اند. این پدیده در کنار نرخ رشد بالای جمعیت فلسطینی ها  قطعا یک ابرتهدید برای رژیم تل آویو است.تاثیرات منطقه‌ای این سلسله عملیات‌ها نیز بسیار زیاد است.در یک جمله شیوخ سازشکار حاشیه خلیج فارس پی خواهند برد به دیوار سست رژیمی که ناتوان از تامین امنیت خودش است، تکیه نکنند.پیامد دیگر این عملیات‌ها مربوط به کاهش وجهه و اعتبار دولت اسرائیل در داخل است.در این چند روز درخواست‌ها برای برکناری نفتالی بنت از نخست وزیری رژیم صهیونیستی افزایش یافته است. بنیامین نتانیاهو هم که سال گذشته پس از 12 سال قدرت را به ائتلاف شکننده بنت و لاپید واگذار کرده بود، از فضای کنونی برای پیش بردن اهداف سیاسی خود و ضربه زدن به این کابینه بهره می‌گیرد. استعفای «ایدیت سیلمن» عضو کنست از حزب یمینا از کابینه ائتلافی و کاهش شمار کرسی‌های ائتلاف حاکم به 60 کرسی نیز مزید بر علت شده و امیدواری مخالفان کابینه ائتلافی برای سرنگونی آن را افزایش داده است

 

**************

 روزنامه ایران**

نگاهی به تأثیر تحولات اخیر اروپا بر روند برگزاری انتخابات ریاست جمهوری فرانسه
ترامپِ فرانسه در راه است؟/ مهدی خانعلی‌زاده

نتایج آخرین نظرسنجی‌ها حاکی از رقابت تنگاتنگ امانوئل مکرون، رئیس‌جمهوری این کشور با مارین لوپن، رهبر حزب راست‌گرای افراطی «اجتماعی ملی» است. دور نخست انتخابات ریاست جمهوری فردا (یکشنبه) ۱۰ آوریل برگزار می‌شود. براساس گزارش ایسنا از زمان تأسیس جمهوری پنجم و تبدیل نظام حقوقی فرانسه از یک سیستم پارلمانی به ریاست جمهوری هیچ کاندیدایی نتوانسته در دور نخست انتخابات رأی بیش از ۵۰ درصد شهروندان را کسب کند. تکرار این سناریو در انتخابات پیش رو به هیچ وجه بعید نیست. دوازده نامزد در این انتخابات با یکدیگر رقابت می‌کنند. براساس نتایج آخرین نظرسنجی‌ها، میزان حمایت از امانوئل مکرون پس از اوج گرفتن در زمان آغاز جنگ اوکراین کاهش یافته و تنها ۲۶ درصد شهروندان قصد رأی دادن به وی را دارند. بر همین اساس، ۲۵ درصد هم در این انتخابات از کاندیداتوری مارین لوپن حمایت می‌کنند. پس از این دو نامزد، ژان لوک ملانشون، با 5/17 درصد در مکان سوم قرار دارد. وی نامزد حزب فرانسه تسلیم‌ناپذیر است و یکی از ۶ کاندیدای چپ‌گرا، با احتساب حزب سوسیالیست به‌عنوان یک جریان چپ، به شمار می‌رود. والری پکرس، کاندیدای جمهوریخواهان (راست) و اریک زمور، کاندیدای حزب فتح دوباره (راست افراطی رادیکال) در مکان‌های چهارم و پنجم قرار دارند. مهاجرت، امنیت، جنگ اوکراین و نقش فرانسه در اتحادیه اروپا و جامعه جهانی، قدرت خرید، بیکاری، تورم و همچنین چگونگی مدیریت بحران سلامتی در دوران شیوع کووید، از مهم‌ترین مباحث کارزارها و مناظرات انتخاباتی این دوره بوده است. در صورت ناتوانی یکی از نامزدها در کسب رأی بیش از ۵۰ درصد شهروندان، دور دوم انتخابات در ۲۴ آوریل برگزار می‌شود. گفتنی است دوازده نفر شامل هشت مرد و چهار زن خود را نامزد این انتخابات کرده‌اند؛ از شش نامزد اصلی، سه نفر به احزاب طیف راست و دو نفر به احزاب و جناح‌های طیف چپ تعلق دارند. امانوئل مکرون نماینده حزب «جمهوری به پیش» است و امیدوار است بتواند بخشی از رأی‌دهندگان از هر دو جبهه راستگرا و چپگرا را به خود جلب کند. مارین لوپن و اریک زمور هر دو نامزدهای راست افراطی هستند، هر چند زمور با شعارها و برنامه‌های افراطی‌تری وارد مبارزات انتخاباتی شده است. والری پکرس نماینده جمهوری‌خواهان میانه‌رو و متمایل به راست است. ژان لوک ملانشُن از حزب چپ‌گرای افراطی «فرانسه تسلیم‌ناپذیر» و یانیک ژدو از حزب سبزها وارد مبارزات انتخاباتی شده‌اند. مهدی خانعلی‌زاده در یادداشت خود به ترسیم وضعیت فرانسه در آستانه انتخابات پرداخته و کشاکش رقابت‌های انتخاباتی میان نامزدهای مهم را تشریح کرده است؛ براساس وضعیتی که او تحلیل می‌کند و براساس نظرسنجی‌های معتبر، مکرون و لوپن با اختلاف اندک، پیروز دور اول انتخابات خواهند بود و اگرچه شانس پیروزی مکرون در دور دوم همچنان بالاتر است اما رشد خیره‌کننده لوپن، زنگ خطر را برای پاریس و بروکسل به صدا درآورده است؛ چرا که بعد از ماجرای جنگ روسیه با اوکراین و عدم توانایی اتحادیه اروپا برای واکنش جدی به این مسأله، هرگونه تنش سیاسی جدید در کشورهای عضو اتحادیه می‌تواند جبران‌ناپذیر باشد. در ادامه این یادداشت را خواهید خواند.
«بمبی که علاوه بر پاریس، بروکسل را هم خواهد لرزاند.» این تعبیر شاید در نگاه اول کمی تند به نظر برسد اما نگاهی به مواضع و رویکردهای «مارین لوپن»، نامزد راستگرای انتخابات ریاست جمهوری فرانسه – بویژه بعد از تهاجم نظامی روسیه به اوکراین – مشخص می‌کند که چندان هم بیراه نیست و شکست «امانوئل مکرون»، رئیس‌جمهور فعلی می‌تواند تبعات بسیار سنگینی برای فرانسه و اتحادیه اروپا داشته باشد.
اما فرانسه چگونه به این شرایط رسید؟
چند ماه از رأی مردم امریکا به ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 2016 میلادی  نگذشته بود که یک چهره جوان به عرصه سیاسی فرانسه وارد شد و با شعار «فرانسه به پیش» توانست رقیب سرسختی به‌ نام «مارین لوپن» را کنار بزند و وارد کاخ الیزه شود؛ «امانوئل مکرون»، سیاستمدار 40ساله‌ای که توانست بر موج سرخوردگی و ناکامی مردم از دولت‌های «نیکولا سارکوزی» و «فرانسوا اولاند» سوار شود و خود را منجی فرانسه معرفی کند. مکرون با شعارهای اروپاگرایانه خود توانست رأی ناراضی‌ها از امریکاگرایی سارکوزی را به‌ نام خود در صندوق بریزد و از سوی دیگر، با رفتار خانواده‌دوستانه خود ـ پایبندی به پیمان زناشویی با خانمی که 24سال از او بزرگ‌تر است ـ مورد اقبال ناراضی‌ها از شهوت‌رانی‌های بی‌حد وحصر اولاند قرار بگیرد. حالا «اوبامای فرانسه» متولد شده بود.
مکرون در ابتدای ورود به کاخ الیزه و در دست گرفتن فرمان هدایت پاریس، تلاش کرد تا مأموریت خود را احیای غرور خدشه‌دار شده فرانسوی‌ها معرفی کند؛ مأموریتی که البته چند ماه بیشتر رنگ و لعاب نداشت و اقدامات بعدی ساکن الیزه نشان داد که اگر چند سال طول کشید تا اوباما، حامیانش را ناامید کند، مکرون تصمیم گرفته تا این ناامیدی را در همان ماه‌های اولیه ریاست‌جمهوری خود تقدیم رأی‌دهندگانش کند. ادامه سیاست‌های تبعیت افراطی از امریکا به سبک سارکوزی ‌آن‌هم امریکای ترامپ که مورد تنفر افکارعمومی در اروپا قرار داشت ـ در حوزه سیاست خارجی و ادامه سیاست‌های ریاضت اقتصادی به سبک اولاند در حوزه سیاست داخلی، نشان داد که نه خبری از «تغییر» درمیان است و نه قرار است فرانسه «به پیش» برود. رؤیای ظهور ناپلئون جدید در فرانسه خیلی زود نقش بر آب شد.
حالا پنج سال از رأی مردم فرانسه به امانوئل مکرون گذشته است و خیابان‌های پاریس و سایر شهرهای بزرگ فرانسه، مملو از تظاهر‌کنندگان و معترضانی است که آقای رئیس‌جمهور را شریک جنایت‌های جنگی امریکا در غرب آسیا می‌دانند و او را عامل وضعیت نامناسب اقتصادی کارگران و دانشجویان معرفی می‌کنند. در چنین اوضاعی که محبوبیت مکرون به‌ صورت روزانه سقوط می‌کند، مسأله مهاجرین و مشکلاتی که جنگ روسیه با اوکراین برای فرانسه ایجاد کرده، خود مکرون را هم در تنگنایی سخت برای انتخاب قرار داده است: تمکین به قوانین اتحادیه اروپا به‌عنوان یکی از اعضای اصلی یا روبه‌رو شدن با خشم فرانسوی‌ها.
این وضعیت، یادآور وضعیت دولت اوباما در ماه‌های پایانی آن است. به نظر می‌رسد که شرایط به سمتی در حال حرکت است که فرانسوی‌ها به‌دنبال یک «ترامپ فرانسوی» هستند؛ فردی که بتواند «اول فرانسه» (برگرفته از شعار «اول امریکا»ی ترامپ) را برای مردم این کشور به ارمغان بیاورد. تحقق این مسأله در پاریس شاید حتی راحت‌تر از واشنگتن باشد؛ جایی که در انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته، حزب ملی‌گرای فرانسه به رهبری مارین لوپن توانست 35درصد آرا را به خود اختصاص دهد. و اینجا است که نظرسنجی‌های انتخاباتی، معنادار به نظر می‌رسند...
اعلام سیاست ریاضت اقتصادی از سوی دولت مکرون که سن بازنشستگی در این کشور را از 60سال به 65سال افزایش داد، به طور ناگهانی، شیب محبوبیت «مارین لوپن» به‌عنوان رقیب اصلی مکرون را صعودی کرد و همچنین به طرز عجیبی از اقبال به مکرون کاست، تا جایی که حتی وحدت ابتدایی افکارعمومی فرانسوی‌ها بر حمایت از اوکراین و مخالفت با راهبرد روس‌گرایانه لوپن هم کنار رفت و نگاه ملی‌گرایانه او، طرفداران زیادی پیدا کرد. در چنین شرایطی، حتی گروه‌های چپ هم که در انتخابات سال 2017 میلادی و در دور دوم، برای مخالفت با لوپن به سمت مکرون آمدند و رأی میلیونی خود را به‌ نام او در صندوق ریختند، حالا به‌ صورت رسمی اعلام کرده‌اند که حاضر به تکرار این مسأله نیستند.
براساس گزارش روزنامه «لیبراسیون»، آخرین نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که به‌دلیل عدم حمایت چپ‌ها از مکرون در دور دوم، مارین لوپن می‌تواند با کسب ۴۸درصد آرا، رئیس‌جمهور فرانسه شود. لیبراسیون در گزارش خود نوشته است رأی‌دهندگان چپ‌گرا که به‌ صورت میلیونی باعث پیروزی امانوئل مکرون در انتخابات سال ۲۰۱۷ میلادی شده‌اند، احساس «حقارت و بی‌توجهی» می‌کنند. آنها می‌گویند دولت نه تنها به هیچ‌کدام از خواسته‌هایشان اعتنا نکرده، بلکه برخلاف شعارهای مکرون مبنی بر استقلال و میانه‌روی، دولت فرانسه در پنج سال گذشته کاملاً تمایلات راست‌گرایانه داشته است.
حالا و با بررسی نظرسنجی‌های معتبر انتخاباتی، اکثر کارشناسان به این نتیجه رسیده‌اند که مکرون و لوپن با اختلاف اندک، پیروز دور اول انتخابات خواهند بود و اگرچه شانس پیروزی مکرون در دور دوم همچنان بالاتر است اما رشد خیره‌کننده لوپن، زنگ‌خطر را برای پاریس و بروکسل به صدا درآورده است؛ چراکه بعد از ماجرای جنگ روسیه با اوکراین و عدم توانایی اتحادیه اروپا برای واکنش جدی به این مسأله، هرگونه تنش سیاسی جدید در کشورهای عضو اتحادیه، می‌تواند جبران‌ناپذیر باشد.
این مسأله از آنجایی اهمیت دارد که چند روز پیش، حزب «ویکتور اوربان»، سیاستمدار ضداتحادیه مجارستانی هم توانست پیروز مطلق انتخابات پارلمانی در این کشور شود و اقدام به اعلام راهبرد احتمالی خود برای خروج از این اتحادیه کند. حالا و در صورت حضور مارین لوپن در کاخ الیزه، «فرگزیت» یا همان خروج فرانسه از اتحادیه اروپا هم بسیار نزدیک به نظر می‌رسد؛ موضوعی که می‌تواند تبعات بسیار سنگین‌تری نسبت به «برگزیت» برای بروکسل داشته باشد...
 

**************

روزنامه جوان**

به انگیزه بیست و سومین سالگرد شهادت صیاد شیرازی

صیاد با جهاد تبیین بر دل‌ها می‌نشست/ حسین عبداللهی فر

شهید علی صیاد شیرازی که به صیاد دل‌ها معروف شد اگرچه یک نظامی کارکشته و امیر دلاور در ارتش اسلام بود، اما بیش از آنکه بر جسم و عقل‌ها حکم براند بر دل‌ها امیری می‌کرد.
معمولاً یک فرمانده، آن هم در شرایط جنگی بر فیزیک نیرو‌های تحت امرش فرمان می‌راند، اما صیاد برخلاف رویه‌های حاکم بر نظامات لشکری و قواعد میادین جنگی به صید دل می‌پرداخت. البته این خصلت کم نظیر و منحصر به فرد، برای بسیاری جای این پرسش را باز می‌کرد که چگونه صید می‌کرد دل‌ها را.
بدون تردید بخشی از پاسخ این سؤال به ویژگی‌های شخصیتی و روحیات اجتماعی وی باز می‌گشت که او را از دیگران ممتاز می‌ساخت؛ «ایمان و اعتقادش به خدا» که از او سربازی برای اسلام ساخته بود. شاخصه‌ای که حتی دشمنان اسلام و انقلاب به آن معترف بودند. چنانکه نشریه مالین چاپ فرانسه در ۱۳۶۲ در توصیف وی می‌نویسد: «برای صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران، کلید پیروزی به تانک و موشک بستگی ندارد بلکه فقط به اعتقاد به خدا بستگی دارد. این متخصص توپخانه که دوره تخصصی خود را در امریکا گذرانده و امروزه فرماندهی نیروی زمینی ارتش ایران را هدایت می‌کند، از فرمول‌ها نمی‌ترسد. او با سادگی می‌گوید: من یک سرباز اسلام هستم.»
«پشتکار و تلاشش» به اندازه‌ای زیاد بود که در همان ابتدای ورودش به دانشکده افسری ارتش، توانست عنوان اولین‌ها را در میان رنجر‌های آموزش کادر از آن خود کند. «نظم و انضباطش» به حدی جدی بود که با توجه به دقایق و ثانیه‌ها در وعده هایش از وی الگوی یک نظامی کامل ساخته بود. «پایبندی‌اش به احکام الهی» تا جایی بود که بعضی از نوافل را پشت فرمان و در حال رانندگی انجام می‌داد.
«عیار اخلاصش» آنقدر بالا بود که وقتی بنی صدر خائن وی را از فرماندهی غرب کشور عزل کرد و دو درجه‌اش را از او گرفت، مانع انجام وظایفش نشد و برای ادامه کار به سپاه رفت. تواضع بی نظیری داشت که اگر کسی او را نمی‌شناخت هرگز باور نمی‌کرد که با فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا، فرمانده نیروی زمینی ارتش، نماینده حضرت امام (ره) در شورای عالی دفاع، یا جانشین رئیس ستادکل ارتش روبه‌رو است.
اما آنچه بیش از هر چیز دیگر صیاد را در دل‌ها جا می‌داد، «ثبات عقیده و قدم» در صراط مستقیم و عدم انحراف از مسیر حق بود که ریشه در بینش عمیق، بصیرت نافذ، قدرت تحلیل سیاسی او داشت. رمز و رازی که صیاد شیرازی را صیاد دل‌ها کرده بود همین بینش سیاسی بود که از اولین روز‌های ورودش به ارتش با خود داشت و این در حالی بود که می‌دانست یک افسر اطلاعاتی برای مراقبت از او گماشته شده تا صرفاً رفتار‌های سیاسی و ارتباطاتش را گزارش کند. با وجود این صیاد هرگز ارتباطش را با شخصیت‌های سیاسی و مبارز از جمله مقام معظم رهبری قطع نکرد.
بدین ترتیب صیاد امیر ارتش بود، اما با روحیات بسیجی‌اش، بر دل‌ها امارت می‌کرد. امیر دل‌ها راز این توفیقش را در یکی از آخرین سخنرانی‌های عمر پر برکتش چنین بازگو می‌کند: پشتوانه عمل صالح ما در زندگی انقلابی خودمان در این نظام مقدس جمهوری اسلامی عمدتاً بر دو پایه استوار بود؛ یکی انگیزه‌ای که در وجود ما حاکم است و دوم بینشی که برای شناخت راه داریم... داشتن بینش که از آگاهی‌های ما، در درس‌های ما، دانش‌های ما، علم ما، ابتکارات مان و همه آن نبوغی که خداوند در وجود فرد فرد ما گذاشته است، استفاده بکنیم که راه را گم نکنیم، چون برای تکامل در این مسیری که قدم گذاشتیم حتماً نیاز به بینش داریم، بینش به ما آگاهی می‌دهد، شناخت می‌دهد تا راه را از چاه تشخیص بدهیم. آن مسیر روشنی را که حضرت امام (ره) برای ما مشخص کرد و جانشین بر حق ایشان امروز سکاندار آن راه است، راه روشنی است، ولی اگر بینش قوی و عمیق نباشد، در زندگی ما خطر آلودگی است، خطر انحراف است و برای ادامه راه هم ما به این دو عامل قوی و مهم نیاز داریم. از خداوند بخواهیم که روز به روز بینش مان را قوی‌تر و عمیق‌تر کند تا در مسیری که قدم برمی داریم خدایی ناکرده منحرف نشویم.

 

**************************************************************

نام:
ایمیل:
نظر: