صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۰۷:۵۲  ، 
شناسه خبر : ۳۳۷۱۴۸

روزنامه کیهان**

بایدن یک جو عقل دارد؟ / محمد صرفی

حدوداً دو ماه است که چشم مردم جهان به جنگ روسیه علیه اوکراین دوخته شده و هر روز انواع و اقسام خبرها از مرگ و آوارگی شهروندان غیرنظامی را می‌شنوند. در فاصله 3977 کیلومتری این میدان، جنگ دیگری در جریان است که فعلاً اندکی آرام شده و آتش‌بسی موقت، مانع از ادامه کشتار مستقیم مردم غیرنظامی است. این آتش‌بس که کمتر از یک ماه از آن می‌گذرد، طولانی‌ترین آتش‌بس در طول هفت سالی است که از آغاز این جنگ می‌گذرد و از این رو، امیدها برای پایان دادن به این جنایت جنگی را که به دست عربستان سعودی و امارات و با حمایت مستقیم آمریکا انجام می‌شود، افزایش داده است. البته اشتباه نکنید. مردم یمن همچنان قربانی می‌شوند چرا که محاصره همه‌جانبه این کشور و قحطی فراگیر و وضعیت اسفبار بهداشتی و درمانی همچنان ادامه دارد.
آمریکایی‌ها درباره جنگ در اوکراین به‌شدت مشغول فعالیت - به‌خصوص در حوزه رسانه‌ای و تبلیغاتی- هستند. در حالی که واشنگتن خود از عاملان آغاز این جنگ است، بار دیگر پرچم حمایت از بیگناهان و قربانیان را برداشته و سعی دارند خود را منجی جا بزنند. انگلیسی‌ها ضرب‌المثل جالبی دارند که می‌گوید؛ کسی با چسباندن پر به پشت خود، مرغ نمی‌شود. سر و صدا و اشک تمساح ریختن دولتمردان آمریکا در ماجرای اوکراین هم چیزی از مسئولیت این کشور در جنایت علیه مردم یمن نمی‌کاهد.
پاییز سال گذشته و با فشار ریاض، شورای حقوق بشر سازمان ملل با ادامه کار کارشناسان این شورا درخصوص جنایات علیه مردم یمن مخالفت کرد. این گروه کارشناسی در یکی از گزارش‌های خود این وضعیت غیرانسانی را چنین توصیف می‌کند؛ «از مارس 2015 بیش از 23 هزار حمله هوایی توسط ائتلاف در یمن انجام شده است که منجر به کشته یا زخمی شدن بیش از 18000 غیرنظامی شده است. زندگی در کشوری که روزانه به‌طور متوسط ​​در معرض 10 حمله هوایی قرار می‌گیرد، میلیون‌ها نفر را دچار ناامنی کرده است. قربانیان این حملات شامل غیرنظامیانی بودند که از بازارها خرید می‌کردند، در بیمارستان‌ها مراقبت می‌شدند، یا در مراسم عروسی و تشییع جنازه شرکت داشتند. کودکان در اتوبوس؛ ماهیگیران در قایق؛ افرادی که در محله‌های خود قدم می‌زنند و افرادی که در خانه بودند.»
جنایت چنان فجیع و پردامنه است که حتی جنایتکاران را نیز درباره عواقب آن به هراس انداخته، گرچه اطمینان از بی‌دروپیکر بودن نظام‌های حقوقی بین‌المللی باعث نشد این هراس آنان را از ادامه جنایت بازدارد. روزنامه نیویورک‌تایمز شهریور دو سال پیش در گزارشی نوشت: «از سال 2016 به این‌‌سو، قربانیان حملات هوایی به یمن همچنان در حال افزایش بوده است. دفتر حقوقی وزارت امور خارجه در دوره اوباما به یک نتیجه‌ غیرمنتظره رسید: ممکن است مقامات ارشد آمریکا به جنایت جنگی در یمن متهم شوند. جنایت به‌دلیل فروش بمب به سعودی‌ها و شرکای آنها. چهار سال بعد از آن هشدار، مقامات سابق و فعلی آمریکا می‌گویند آن خطر حقوقی فقط افزایش یافته است چرا که ترامپ فروش تسلیحات به سعودی، امارات و دیگر متحدان آمریکا در خاورمیانه را سنگ‌ بنای سیاست خارجی خود قرار داده است.»
سعودی‌ها و اماراتی‌ها با حمایت جنگنده‌های آمریکایی که توسط پیمانکاران و سازندگان این کشور خدمات‌رسانی و تسلیح می‌شوند، پیروزی طی چند هفته را پیش‌بینی کردند. آن‌سوی میدان مردم یمن و مبارزان انصارالله بودند که بخش قابل‌توجهی از نیروهای رزمی آن حتی از داشتن تجهیزات انفرادی اولیه مانند لباس نظامی و پوتین هم محروم بوده و با ساده‌ترین سلاح‌های انفرادی در مقابل ارتش تا بن‌دندان مسلح و اجاره‌ای دشمن مقاومت می‌کردند. نتیجه شگفت‌آور بود. هفته‌ها و ماه‌ها گذشت و نه تنها ائتلاف متجاوز پیروز نشد بلکه بر قلمرو تحت کنترل انصارالله افزوده نیز شد.
شکست خفت‌بار ائتلاف سعودی- اماراتی در میدان نبرد، آنان را دچار جنون کرد و بر دامنه جنایات جنگی افزود. بمباران تنها گوشه‌ای از این جنایت هولناک بود. عمده جنایت از طریق محاصره و ایجاد قحطی عمدی رخ داده که علی‌رغم آتش‌بس موقت فعلی، کماکان ادامه دارد.
آبان سال گذشته، برنامه توسعه سازمان ملل متحد، تعداد کشته شدگان یمن را 377000 نفر تخمین زد که 70 درصد آنها کودکان زیر پنج سال بودند. اغلب آنها به علل غیرمستقیم، به‌ویژه سوءتغذیه و بیماری و عدم دسترسی به امکانات بهداشتی و درمانی جان باختند. سه ماه پیش از آن سازمان ملل گزارش داده بود 20 میلیون نفر در یمن برای زنده ماندن به کمک خارجی نیاز دارند. مارتین گریفیتس، معاون دبیر کل سازمان ملل در امور بشردوستانه و هماهنگ‌کننده کمک‌های اضطراری، به شورای امنیت گزارش داد که «5 میلیون نفر در یک قدمی تسلیم شدن در برابر قحطی و بیماری های همراه با آن هستند و 10 میلیون نفر دیگر پشت‌سرشان در نوبتند.»
هشدار وحشتناک مشابهی از سوی مقامات یونیسف صادر شد: «دو میلیون و 600 هزار کودک اکنون داخل یمن آواره و از مراقبت‌های بهداشتی، آموزش، بهداشت و آب سالم محروم هستند. تولید ناخالص داخلی یمن از سال 2015 تاکنون 40 درصد کاهش یافته است و 21 میلیون نفر - از جمله تقریبا11 میلیون کودک - به کمک‌های غذایی بشردوستانه نیاز دارند.»
جو بایدن وعده داد در دولت او اوضاع تغییر خواهد کرد اما اینچنین نشد. دولت بایدن F-22های بیشتری را تحویل ائتلاف متجاوز داد. آنچه در نهایت به نظر می‌رسد ائتلاف جنایتکار سعودی-اماراتی را از ادامه جنگ خسته کرده است، ضرباتی است که انصارالله در کمال ناباوری به این دو کشور وارد کرد. ضرباتی که بیش و پیش از اثرات نظامی و اقتصادی، باعث سرافکندگی ریاض و ابوظبی شد. عزل «منصور هادی» و حصر خانگی وی در ریاض نشانه دیگری از تغییر در بلوک ضدیمنی است. با این همه نمی‌توان و نباید بیش از اندازه خوش‌بین بود. سعودی و امارات جز مقاومت مردم یمن، مانعی در برابر جنایات خود نمی‌بینند و همچنان از حمایت سیاسی و تسلیحاتی آمریکا برخوردارند.
بایدن اگر یک جو عقل و درایت داشته باشد در شرایط فعلی باید به سرعت، دخالت در جنگ یمن و پشتیبانی از ائتلاف متجاوز را پایان بخشد. واشنگتن نمی‌تواند از سویی در اوکراین ژست بشردوستی به خود بگیرد و از سوی دیگر دستش تا مفرغ به خون مردم یمن آغشته باشد. به تازگی یک ویدیوی کوتاه در جهان پربیننده شد؛ رئیس‌جمهور آمریکا پس از پایان سخنرانی خود در کارولینای شمالی دستش را به سمت هوا دراز کرده و با هوا دست می‌دهد. بسیاری این حرکت بایدن را نشانه‌ای از زوال عقلی او دانستند. موضوعاتی همچون سرنوشت مذاکرات برجام و جنگ یمن، نشان خواهد داد این ارزیابی چقدر واقعی است.

***************

 روزنامه وطن امروز **

پیامد خرید توئیتر توسط ایلان ماسک در فضای سیاسی آمریکا چیست؟
توئیتر ترامپ!/ ثمانه اکوان
 
 سرانجام پس از هفته‌ها رایزنی و گفت‌وگوهای فشرده و البته فضاسازی‌های سیاسی، هیات امنای توئیتر قبول کرد ایلان ماسک، میلیاردر بزرگ آمریکایی تمام سهام این شرکت را بخرد. یکی از مهم‌ترین گمانه‌هایی که درباره خرید توئیتر توسط ایلان ماسک مطرح می‌شود این است که به ‌احتمال زیاد او - که در زمان ریاست‌جمهوری ترامپ نیز بشدت از برخی سیاست‌های جمهوری‌خواهان مانند سیاست‌های مخالفت با قرنطینه‌های کرونایی حمایت می‌کرد - در نهایت مقدمات لازم برای بازگشت ترامپ به توئیتر را فراهم خواهد کرد. ماسک در زمانی‌ که پیشنهاد خرید توئیتر را مطرح کرده بود ادعا می‌کرد می‌خواهد به توئیتر فشار بیاورد که آزادی بیان را بیشتر به رسمیت بشناسد. روزنامه‌های آمریکایی در همین باره نوشته‌اند یکی از اهداف اولیه ایلان ماسک به ‌احتمال زیاد بازگرداندن اکانت توئیتری دونالد ترامپ است که به دلیل حمایت او از حوادث مرتبط با ۶ ژانویه، پیش ‌از این تعلیق شده بود. 
 
* بازگشت ترامپ به توئیتر؟
در همین‌ حال به‌ نظر می‌رسد مهم‌ترین مساله‌ای که می‌تواند خرید توئیتر توسط ماسک را بشدت دارای اهمیت کند، احتمال بازگشت ترامپ به این شبکه اجتماعی است. ترامپ که از همان دوران انتخابات ریاست‌جمهوری در سال 2016 هیچ رسانه‌ای به ‌غیر از صفحه توئیترش در اختیار نداشت، توانست بخوبی از این فرصت استفاده کرده و توانایی‌های خود برای به دست گرفتن نبض رسانه‌ها را به نمایش بگذارد. ترامپ اوایل ماه ژانویه 2021پس ‌از حمله طرفدارانش به ساختمان کنگره که در تلاش برای تغییر نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری سال 2020 بودند، از فعالیت در توئیتر محروم شد. سیاست‌گذاران توئیتر اعلام کرده بودند رئیس‌جمهور سابق آمریکا در همان روز ششم ژانویه توئیتی در حمایت از شورشیان منتشر کرده بود که باعث شد این مؤسسه به این نتیجه برسد که ترامپ در تلاش برای تحریک خشونت سیاسی در جامعه آمریکاست. بر همین اساس توئیتر، ترامپ را برای همیشه تحریم کرد. ترامپ بعد از آن تلاش کرد شبکه اجتماعی خودش را راه‌اندازی کند اما شبکه اجتماعی وی با نام (Truth) «حقیقت» هنوز نتوانسته‌ از زیرساخت‌های لازم برخوردار شده تا بتواند طرفدارانی در آمریکا برای خود دست‌وپا کند. با وجود اینکه بسیاری بر این عقیده‌اند خریدن توئیتر توسط ایلان ماسک می‌تواند موفقیت بسیار بزرگی برای ترامپ باشد، شبکه خبری فاکس‌نیوز و برخی نزدیکان ترامپ بر این عقیده‌اند ایلان ماسک درواقع ضربه بسیار مهلکی به شبکه اجتماعی شخصی ترامپ زده ‌است و از این ‌پس این شبکه اجتماعی نمی‌تواند با مخاطبان زیادی روبه‌رو باشد زیرا نام ایلان ماسک باعث توجه بیش ‌از پیش به توئیتر می‌شود. 
رسانه‌های دموکرات آمریکا بر این عقیده‌اند اقدام ماسک در خرید سهام شرکت توئیتر اقدامی از پیش تعیین‌شده و برنامه‌ریزی‌شده برای بازگرداندن ترامپ به فضای سیاسی آمریکا و پیروزی وی در انتخابات ۲۰۲۴ است. بسیاری بر این گمان هستند که تسلط ماسک بر توئیتر باعث تغییر هیات سیاست‌گذاری این شبکه اجتماعی می‌شود و فضا را به سمت حمایت از جمهوری‌خواهان هدایت خواهد کرد. 
 
* علت مخالفت با فعالیت ترامپ در توئیتر
دموکرات‌ها بر این عقیده‌اند حزب جمهوری‌خواه با همراهی نکردن با سایر اعضای مجلس نمایندگان و مجلس سنای آمریکا اجازه نداد استیضاح ترامپ به نتیجه رسیده و او از کار برکنار شود و تنها هزینه‌ای که ترامپ به دلیل ایجاد آشوب در آمریکا و همچنین زیر سؤال بردن ساختارهای دموکراسی در این کشور متحمل شد از دست دادن شبکه‌ اجتماعی مورد علاقه‌اش بود. از نظر آنها هزینه زیادی نیست اما مواجه شدن او با این مساله بشدت ترامپ را عصبانی کرد و این «از هیچ بهتر بود». با این‌ حال ترامپ، دوستان قدرتمند زیادی دارد و یکی از آنها کسی است که صاحب توئیتر شد. 
 
* رابطه ترامپ و ماسک
ایلان ماسک با ترامپ روابط دوستانه بسیار خوبی از گذشته تاکنون داشته‌ است. ترامپ نیز از ماسک با عنوان یک «نابغه» یاد کرده و او را تحسین می‌کند. ماسک علنا با بسیاری از سیاست‌های ترامپ از مقابله با قرنطینه‌های کرونایی گرفته تا اکتشافات فضایی در ماه موافقت کرده‌ است. زمانی‌ که ایلان ماسک در انتخابات سال 2020 و در زمان قرنطینه‌های کرونایی در ایالت کالیفرنیا به ‌دنبال مستثنا شدن کمپانی تسلا از قوانین قرنطینه و فعال شدن دوباره این شرکت بود، ترامپ به او پیشنهاد همکاری و کمک داد و از برنامه‌ او برای جابه‌جایی کارخانه تسلا از کالیفرنیا به تگزاس حمایت کرد. از آن‌ پس با وجود اینکه ماسک ادعا می‌کند طرفدار هیچ کدام از ۲ حزب سیاسی در آمریکا نیست اما مواضع او بیشتر به سمت جمهوری‌خواهان متمایل شده است. یکی دیگر از دلایل مخالفت او با دموکرات‌ها بالا بردن میزان مالیات ثروتمندان توسط دولت بایدن بود. این در شرایطی است که ترامپ غیر از پایین آوردن مالیات ثروتمندان، راه‌های زیادی را برای آنها برای مالیات پرداخت نکردن باز می‌گذاشت و همین مساله باعث می‌شود ثروتمندان آمریکایی اگر در ظاهر هم از ترامپ حمایت نکنند، در باطن یکی از حامیان او باقی بمانند. ماسک با همین قوانین توانست به ثروتمندترین فرد جهان در زمان ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ تبدیل شود. 
 
* میلیاردرهای آمریکایی و دموکراسی در ایالات متحده
 مسلما ماسک بیش از هر کسی در دنیا منابع مالی در اختیار دارد و از ثروت هنگفت خود برای پیشبرد اهداف سیاسی نیز استفاده می‌کند. 
رسانه‌های دموکرات معتقدند او در عرصه سیاست یک عوام‌فریب مانند ترامپ است. آنها معتقدند دموکراسی در ایالات‌متحده دچار مشکل شده‌ است زیرا همین عوام‌فریبان ثروتمند و الیگارش‌های بسیار قدرتمند، دموکراسی را دوست ندارند و البته منابع لازم برای کمک به دشمنان دموکراسی را نیز در اختیار دارند. بر همین اساس دموکرات‌ها بر این عقیده‌اند باید درباره تهدیدی که شبکه‌های اجتماعی و اینترنت می‌توانند برای دموکراسی به همراه داشته باشند واقع‌بین باشیم. 
 نکته جالب‌ توجه در این ماجرا این است که یک روز پیش ‌از اینکه توئیتر با درخواست ایلان ماسک برای خرید تمام سهام این شرکت موافقت کند، باراک اوباما در سخنانی از تهدیداتی که اینترنت و شبکه‌های اجتماعی برای دموکراسی به ‌همراه می‌آورند سخن گفته بود. 
دموکرات‌ها بر این باورند آزادی بیان آن‌ چیزی نیست که جمهوری‌خواهان در فضای مجازی به ‌دنبال آن باشند. آنها بر این باورند آزادی بیان محدودیت‌هایی دارد و انتشار اطلاعات غلط و گمراه‌کننده در فضای مجازی بویژه شبکه‌های اجتماعی ارکان دموکراسی در آمریکا را از بین می‌برد. ایلان ماسک 50 ساله که در آفریقای جنوبی به‌ دنیا آمده و از سال 2002 به بعد شهروند آمریکا به حساب می‌آید، معتقد است دوگانه «دموکرات / جمهوری‌خواه» در فضای سیاسی آمریکا با واقعیات موجود در فضای سیاسی این کشور همخوانی ندارد. با وجود اینکه در سال‌های گذشته بسیاری از ماسک به‌ عنوان طرفدار لیبرال- ‌دموکراسی یاد کرده‌اند اما بسیاری از سیاست‌های او در تناقض شدید با آرمان‌های لیبرالیسم قرار دارد. اظهارنظرهای ماسک راجع ‌به همجنس‌گرایان و مخالفتش با از بین رفتن محدودیت‌های مهاجرتی، از او یک محافظه‌کار در آمریکا می‌سازد. بسیاری او را مانند ترامپ یک تاجر می‌دانند که کاری به کار سیاست ندارد و از تمام احزاب سیاسی می‌تواند در راستای رسیدن به اهداف تجاری و منافع مالی خود استفاده کند. چند روز پیش ایلان ماسک اعلام کرد میزان تورم در آمریکا که ناشی از شرایط جنگی در اوکراین و همچنین شرایط کرونایی در سراسر جهان است، بسیار بیشتر از آمارهایی است که در شرایط فعلی اعلام می‌شود و تاثیرات این تورم حداقل تا پایان سال 2030 در ایالات متحده باقی می‌ماند. او گفته بود از افزایش میزان تولیدات نفت و گاز توسط آمریکا حمایت می‌کند؛ اگر چه شخصا منفعتی در این مساله برای خودش نمی‌بیند و شرکت ساخت خودروهای الکتریکی او نفعی در این ماجرا نمی‌برد. طرفداران محیط‌زیست که فکر می‌کردند او یکی از حامیان آنهاست و همین مساله او را به لیبرال‌ها نزدیک‌تر می‌کند، از این صحبت‌های ماسک بشدت عصبانی شدند. 
تاکر کارلسون، مجری مشهور فاکس‌نیوز که از طرفداران سرسخت ترامپ است، زمانی‌ که اخبار درباره احتمال خرید توئیتر توسط ایلان ماسک مطرح‌ شد، بیان کرد به ‌نظر می‌رسد ماسک آخرین امید برای جمهوری‌خواهان در مساله مقابله‌شان با دموکرات‌ها در فضای مجازی باشد. تاکنون فعالیت‌های ایلان ماسک در فضای سیاسی آمریکا منتهی به برخی حمایت‌های مالی از تعدادی از نامزدهای انتخاباتی دموکرات یا جمهوری‌خواه می‌شده‌ است. او در سال‌های گذشته به کمپین انتخاباتی هیلاری کلینتون و باراک اوباما کمک کرده بود اما در عین‌ حال بیشتر به نمایندگان کنگره کمک می‌کرد که در ۲ ایالت کالیفرنیا و تگزاس فعالیت داشتند؛ یعنی ۲ ایالتی که کارخانه تسلا در آنها فعالیت می‌کند. در این ۲ ایالت، ماسک هم به جمهوری‌خواهان و هم دموکرات‌ها کمک کرده بود. آخرین کمک مالی او به فرماندار تگزاس «گرک ابوت» بوده ‌است و این نشان می‌دهد که گاهی او در فضای سیاسی تمایلات راست‌گرایانه نیز دارد. ماسک اخیرا از قانون مقابله با سقط‌جنین در تگزاس نیز حمایت کرده بود و همین مساله نشان می‌دهد در طول زمان، سیاست‌های او به‌طرف حمایت از محافظه‌کاران رفته ‌است. او همچنان اعتقاد دارد وارد فضای سیاسی نمی‌شود اما خرید توئیتر نشان می‌دهد ظاهرا ماسک تمایل زیادی برای ورود به عرصه سیاست دارد و احتمالا گام‌های جدی‌تری نیز در این عرصه بر ‌دارد.  اگر تنها دستاورد خرید توئیتر بازگرداندن ترامپ به این شبکه اجتماعی باشد، می‌توان با جدیت بیان کرد دموکرات‌ها در انتخابات پیش رو اعم از انتخابات کنگره در سال ۲۰۲۲ و انتخابات ریاست‌جمهوری در سال ۲۰۲۴ با مشکلات و موانع بسیار شدیدی روبه‌رو خواهند شد. بازگرداندن ترامپ به توئیتر در واقع مهم‌ترین گام برای احیای او در فضای سیاسی آمریکاست و می‌تواند شرایط را به‌ کلی به نفع جمهوری‌خواهان و شخص ترامپ تغییر دهد. 
 ایلان ماسک با اقدام اخیر خود در خرید توئیتر نشان داد دموکراسی آمریکایی بشدت خریدنی است و ثروتمندان می‌توانند فضای عمومی و افکار عمومی را براحتی اداره کنند. شاید حق با اوباما باشد که معتقد است فضای مجازی دموکراسی را از بین می‌برد اما او تا زمانی‌ که شبکه‌های اجتماعی در دست دموکرات‌ها بود، چنین صحبتی را مطرح نمی‌کرد. در واقع دیکتاتوری حزبی این ‌بار خود را در فضای شبکه‌های اجتماعی آمریکا به نمایش گذاشته ‌است.

**************

روزنامه خراسان**

 

این آینه را نشکنید!/ سعید برند
 
«رسانه ها  رکن چهارم دموکراسی  و گوش و زبان مردمند!»  تا حالا کسی با دریل در گوش تان مته چرخانده است؟ قطعا پاسخ شما منفی است، ولی برای ما خبرنگارها شنیدن این جمله کلیشه‌ای از زبان مسئولان در سخنرانی‌های مختلف دقیقا به‌اندازه فرو کردن یک مته در گوش آزار دهنده است!
بله آزار دهنده است وقتی که مسئولان در مقام سخن ما را رکن چهارم دموکراسی  و گوش و زبان مردم می‌دانند اما در مقام پاسخ گویی که قرار می‌گیرند، صرفا انتظار دارند رسانه مانند یک بولتن درون سازمانی رفتار کند و آن چیزی را  بنویسد و منتشر کند که آقایان  می‌پسندند.
این چیزی که شما از رسانه در ذهن تان ساخته اید،  غلط است، آقایان! وقت آن رسیده است که یک بار برای همیشه نگاه تان را به رسانه، وظایف و کارکردهایش تغییر دهید.
رهبر انقلاب روز گذشته در دیدار با دانشجویان، مطالبه کار جدی از مسئولان را از وظایف مسئولان برشمردند. مطالبه‌ای که البته محصور در طیف دانشجو نمی‌ماند و قطعا رسانه‌ها به عنوان گوش و زبان مردم نقش مهمی در تحقق آن دارند 
اما مردم، شاید باورش برای شما سخت باشد، هنوز هستند مسئولانی که خیال می‌کنند با نگفتن ها، با سکوت کردن ها، با پاسکاری خبرنگار، با شکایت و تهدید و بگیر و ببند او، می‌توانند از نشر خبر جلوگیری کنند، می‌توانند سرپوشی بگذارند بر تاریک خانه‌هایی که بیم آن را دارند رسانه همچون نورافکنی، زوایای تاریک آن را روشن سازد. غافل از این که خبر همچون امواج خروشان یک رودخانه مسیل خودش را می‌یابد یا همچون اکسیژن در هوا پخش می‌شود. در این میان، آنانی که‌اندک بهره‌ای از سواد رسانه برده‌اند، رسانه را به چشم یک ظرفیت می‌بینند به خوبی به جایگاه مفهوم  «روایت اول» و اهمیت آن در مقابله با جریان سازی‌های علیه کشور واقفند و به جای آن که سد شوند در برابر جریان خبری و رسانه ای، کمک می‌کنند برای یافتن مسیر درست، مسیری که اتفاقا آنان را در مدیریت و آگاه سازی افکار عمومی یاری می‌رساند.
مردم، تلخ است که بدانید هنوز که هنوز است  خبرنگار، آن هم خبرنگار رسانه با سابقه شهر، هر روز پشت تلفن این مسئول و آن مسئول فقط صدای بوق انتظار می‌شنود برای پاسخ دهی.
مردم، درد است که بدانید هنوز که هنوز است،  خبرنگار پشت در اتاق یک مسئول می‌ماند برای پیگیری یک مطالبه شما.
مردم، تلخ است که بدانید هنوز که هنوز است،  خبرنگار برخی اوقات اجازه ورود به یک مکان یا مراسم عمومی را هم ندارد و فاجعه است اگر بدانید هنوز که هنوز است، خبرنگاری که کاور مشخص بر تن دارد و در معابر عمومی در حال گفت‌وگو با مردم است، توسط ماموران شهرداری که اتفاقا بیشترین ارتباط را با مردم دارد و شعارش «در خدمت مردم» بودن است، گرفتار می‌شود و کارش به پاسگاه و کلانتری می‌افتد!
در حالی که رسانه به مثابه یکی از نهاد‌های اجتماعی در کنار سایر سازمان‌ها و نهادها  نقش سازنده خود را برای پیشبرد  روند توسعه جامعه ایفا می‌کند و نکته آن که این نقش قطعا در عین استقلال  و همکاری با دیگر نهادها به هم افزایی و رشد جامعه منجر خواهد شد نه در نقش بله قربان گو و روابط عمومی. 
واقعا درد آور است که هنوز جایگاه رسانه به درستی درک نشده است، ما باید این چیزها را سال‌ها پیش تمام می‌کردیم، باید سال‌ها پیش یاد می‌گرفتیم که با بگیر و ببند خبرنگاری که برای انعکاس مطالبات مردم آمده، مشکلات حل نمی‌شود، بله شاید موقتا سرپوشی بر کارهای نکرده شما گذاشته شود اما از جای دیگری درز می‌کند، از جایی که قطعا خوشایند شما نیست، از جایی که قابل کنترل و نظارت هم نیست.
از ابتدای سال شهر مشهد  به عنوان دومین کلان شهر کشور درگیر مشکلات مختلفی بوده است، از چالش میزبانی از زائران نوروزی بگیرید تا حادثه تلخ و بهت آور در حرم مطهر رضوی، حواشی بازی ایران و لبنان در ورزشگاه امام رضا (ع) و. ..  آسیب شناسی تک تک این حوادث و رویدادها فارغ از مباحث و نکات اجرایی و فنی نشان می‌دهد چقدر ما در رسانه ضعیف عمل کردیم، چقدر ما نتوانستیم افکار عمومی را به درستی اقناع کنیم. 
واقعیت این است که پیش از هر چیزی مسئولان ما باید به این باور برسند که رسانه دوشادوش آنان حرکت می‌کند نه در مقابل‌شان، حتی اگر نقدی هم مطرح می‌کند، اگر پذیرفته باشیم که رسانه همچون آینه‌ای برای نشان دادن نقاط ضعف ماست، قطعا خود می‌شکنیم که آینه شکستن خطاست.

 

**************

 روزنامه ایران**

نمونه ای برای تکثیر/ رضا نظری

دیدارهای سالانه رهبر معظم انقلاب اسلامی‌با جمعی از فعالین دانشجویی را از زوایای مختلفی می‌توان نگریست. اگر از زاویه نگاه «نظریه نظام انقلابی» بخواهیم تحلیل کنیم، این دیداری است برای پاسداشت «آرمان خواهی.»
جمهوری اسلامی‌اگر بخواهد برمبنای این نظریه حرکت کند قطعاً نیازمند مؤذن است. چه کسی باید فاصله وضع موجود (واقعیتِ نظام اسلامی) را با اهداف (آرمان‌های انقلاب اسلامی) رصد کرده و فریاد بزند؟ آرمان‌هایی نظیر تمدن نوین اسلامی، کشور و جامعه اسلامی، ایران قوی، دولت اسلامی‌تا عدالت، آزادی، استقلال، مبارزه با نظام سلطه، تولید علم و نهضت نرم افزاری، سبک زندگی اسلامی، دانشگاه اسلامی‌و... .
طبع جوان و روشنفکر دانشجوی دوستدار انقلاب، یکی از قابل اتکاترین پایگاه‌های اجتماعی برای این مهم است. از این روست که رهبری معظم هم خود در بیان، اولین فریضه دانشجویی را آرمان خواهی نامیده‌اند و در بیانات خود سعی در ترویج و تعمیق این نوع نگاه به بدنه جریان دانشجویی کرده‌اند و هم خود در عمل، با توجه ویژه به این قشر، این نوع جلسات را در کنار دیگر جلسات ثابت و مداوم سالیانه خود قرار داده‌اند.
در این دیدارها فعالین دانشجویی انقلابی، از صدر تا ذیل نظام اسلامی‌را در برابر بالاترین مقام این نظام مورد نقد قرار داده و رهبری نه اینکه مانع شوند، بلکه به عکس خواستار تکثیر و توسعه این نوع جلسات در بین سایر مسئولان شده‌اند.
«اگر شما جوانان نگاه به قلّه‌هاى آرمانى را کنار بگذارید، برآیند غلطى به وجود خواهد آمد. برآیند آرمان‌گرایى شما و چالش مسئولان با مصلحت‌ها، برآیند معتدل و مطلوبى خواهد شد؛ اما اگر شما هم دنبال مصلحت‌گرایى رفتید و گرایش مصلحت‌اندیشانه - یعنى صددرصد با واقعیت‌ها کنار آمدن - وارد محیط فکرى و روحى دانشجو و جوان شد، آن‌وقت همه چیز به هم مى‌ریزد و بعضى آرمان‌ها از ریشه قطع و گم خواهد شد. دانشجویان نباید آرمان‌گرایى را رها کنند.» (۱۳۸۲/۰۸/۱۵ بیانات در دیدار جمعى از اعضاى تشکّل‌ها)
اما این دیدارها چقدر در بین سایر مسئولان نظام اسلامی‌جریان دارد؟ چند وزارتخانه این نوع جلسات را تدارک دیده اند؟ درچند استان و شهرستان، دانشجویان فرصت آرمان خواهی پیدا کرده‌اند؟
قطعاً یکی از راهبردها برای بسط عملی «نظریه نظام انقلابی» و همچنین گسترش «حلقه‌های میانی» و هویت بخشی به آرمان‌خواهان شناسنامه دار، باید محقق کردن این مطالبه رهبری در دستگاه‌های گوناگون و متعدد کشور باشد. به امید روزی که همه مسئولان از روی عقیده، خود را ملزم به گسترش این نوع تفکر بدانند.


**************

روزنامه شرق**

جنگ و تنش؛ واقعیت پذیرفته‌شده در کشور‌های آفریقایی
از تنش آبی تا جنگ قبیله‌ایروزنامه شرق/ ریحانه نعمت‌الهی

انسان‌ها هیچ‌گاه از جنگیدن با یکدیگر دست نکشیده‌اند و این واقعیت را تاریخ پنج هزار سال اخیر به‌خوبی نشانی می‌دهد. این پایان‌ناپذیری و ماندگاری جنگ‌ها شاید بر این فرض متناقض استوار باشد که جنگ به انسان‌ها معنای زندگی می‌دهد و انسان‌ها دوست ندارند به آن پایان دهند. عمده جنگ‌ها عموما الگویی ثابت دارند و به دلایلی مشابه رخ می‌دهند و کشور‌های درگیر جنگ تا حد زیادی دچار وضعیتی شبیه به هم می‌شوند؛ اما چیزی که میان کشور‌ها جنگ‌زده تفاوت ایجاد می‌کند، حمایت و توجه جهان به آنهاست.

فارغ از سایر قدرت‌های بزرگ مانند آمریکا، چین و روسیه که معمولا در جهت‌گیری رسانه‌ای و یارگیری‌هایشان چندان سراغ کشور‌های ضعیف در قاره آفریقا نمی‌روند، برای رسانه‌های ایران هم که همسایه‌های شرق و غرب آن اغلب اوقات دچار ناآرامی و خشونت هستند و از لحاظ جغرافیایی به قلمروی گروه‌های تروریستی مانند داعش و طالبان نزدیک است، شاید فرصتی برای توجه به کشور‌های کمی دورتر مثل کشور‌های آفریقایی باقی نمانده است. سودان، لیبی، مناطقی از الجزایر و تعدادی دیگر از کشور‌های شمال قاره آفریقا بسیاری از اوقات درگیر جنگ و بی‌ثباتی‌اند و راهی هم برای گریز از این بحران‌ها به نظر نمی‌رسد. کمتر پیش آمده است که رسانه‌ها دنبال دلایل و روند وقوع ناآرامی‌ها در این کشور‌ها باشند، مگر آنکه منافع قدرت‌های جهانی به خطر بیفتد. در ذهن بسیاری از ما سؤال‌هایی مانند «چرا آفریقا ناآرام است؟»، «کشور‌هایی مانند سودان، اتیوپی و لیبی در حال حاضر در چه شرایطی قرار دارند؟»، «چرا جهان در مقابل کشتار‌ها و بی‌ثباتی در این کشور‌ها سکوت کرده است؟» وجود دارد و وقتی با گذشت زمان هیچ پاسخی به این سؤال‌ها داده نمی‌شود، ناآرامی و جنگ در آفریقا را به‌عنوان بخشی از واقعیت غیر قابل تغییر این بخش از جهان می‌پذیریم.

جنگ آب

بسیاری از ما این عبارت هشدارآمیز را شنیده‌ایم که «جنگ جهانی سوم بر سر آب است». هرچند نمی‌توان این جمله را کاملا رد یا تأیید کرد، اما اتفاقاتی که در سال‌های اخیر در بسیاری از کشور‌های آفریقایی رخ می‌دهد، بروز این فاجعه را بسیار ممکن و نزدیک کرده است. نزدیک به دو سال است که مصر و اتیوپی درگیر تنش آبی شده‌اند. رود نیل به‌عنوان خروشان‌ترین رود جهان در اتیوپی، سودان و مصر، کفاف هیچ‌کدام از این کشور‌ها را نمی‌دهد و اتیوپی، سازنده سد النهضه بر روی نیل، سهم مصر را تصاحب کرده و همین امر تنش آبی میان دو کشور را رقم زده است. محمدصالح صدقیان، کارشناس مسائل سیاسی، دراین‌باره به «شرق» می‌گوید: «حدود ۷۰ درصد مردم مصر به کار کشاورزی مشغول هستند و مسئله کم‌شدن آب برای مصر به‌عنوان کشوری که بخش درخور توجهی از درآمد خود را از صنعت کشاورزی تأمین می‌کند، امری حیاتی است. اتیوپی با ساختن سدی بر روی نیل باعث شده مردم مصر نتوانند کشاورزی کنند. رود نیل از اتیوپی، سودان و مصر عبور می‌کند و اینکه دولت سودان در برابر اقدام غیرقانونی اتیوپی سکوت کرده، به این دلیل است که فاقد دولت مقتدر است و خودش هم درگیر جنگ داخلی است. اما دولت مصر اعلام کرده موضوع تصاحب نیل توسط همسایگان را قبول نمی‌کند و اجازه نمی‌دهد اتیوپی با زندگی مردم مصر بازی کند». صدقیان می‌گوید: «کشاورزان و بسیاری از صنایع از جنوب تا شمال مصر به رود نیل اتکا کرده‌اند و به‌وجود‌آمدن مشکل در زمینه آب برای مصر موضوعی مربوط به امنیت ملی این کشور است. کاری که دولت اتیوپی کرده، از دید مصر اعلام جنگ است. دولت اتیوپی قرار بود این سد را در روندی ۲۰‌ساله پر کند، اما با تغییر نظر خود، تصمیم گرفت در مدت زمان بسیار کمتری این کار را انجام دهد که در این حالت طبیعتا مصر دچار چالش آبی بزرگی خواهد شد». دولت مصر در پاسخ به این عمل، اتیوپی را تهدید به جنگ کرده و شورای امنیت سازمان ملل از تابستان سال گذشته برای حل و جلوگیری از جنگ، وارد پرونده «تقسیم آب نیل» شده است، اما مناقشات بین مصر و اتیوپی همچنان ادامه دارد و اتیوپی با وجود بالاگرفتن تنش‌ها، قصد دارد مرحله دوم آب‌گیری سد النهضه از رود نیل را آغاز کند و اگر این تصمیم را عملی کند ممکن است با واکنش شدید مصر مواجه شود. عبدالعظیم حماد، سردبیر اسبق روزنامه‌های الاهرام و الشروق، مدتی پیش اعلام کرده بود «خطرناک‌ترین موضوع در ارتباط با سد النهضه، بروز بحران کمبود آب برای مصر خواهد بود و بدون شک این یک کودتای ژئوپلیتیکی و راهبردی است که یک کشور بر تنها منبع زندگی مصری‌ها مسلط شود». با وجود مسافت نسبتا زیاد بین ایران و مصر، مشکل سدسازی غیراصولی و غیرقانونی از سوی کشور‌های همسایه، به معضلی مهم و مشترک برای ایران و مصر تبدیل شده است. این مسئله در مصر موجب بی‌آبی و در ایران باعث افزایش شدید ریزگرد‌ها شده است.

سلطه نظامیان بر سودان

«سربازان به روستای ما حمله کردند و تعداد زیادی از خانه‌های ما را آتش زدند، دام‌های ما را گرفتند و تعدادی از روستایی‌ها را به قتل رساندند. آن‌ها تمام مواد غذایی‌مان در خانه‌ها را آتش زدند. دیگر چیزی برای خوردن نداریم. تعداد زیادی از روستا‌های واقع در جنوب شهر لیر در سودان، یا غارت شدند یا به آتش کشیده شدند و ما بابت برخی گزارش‌ها از تخریب بندر ادوک در مجاورت نیل سفید که قطب اقتصادی دوم این کشور محسوب می‌شود، نگران هستیم». این شرایط فقط گوشه‌ای از نتایج حاکمیت نظامیان بر سودان است؛ این نظامیان چند ماه قبل با انجام کودتا، قدرت را در سودان در دست گرفتند. سودان بیش از ۱۰ سال است که لحظه‌ای روی آرامش به خود ندیده است؛ هم در داخل با ناآرامی و درگیری روبه‌رو بوده و هم از سوی کشور‌های خارجی مورد غارت قرار گرفته و در این میان مردم سودان قربانی می‌شوند. در چنین شرایطی حمایت و کمکی هم از سوی کشور‌های دیگر برای کمک به سودانی‌ها وجود ندارد؛ این واقعیت تلخی است که سودان با پذیرش آن ناگزیر از تحمل آشوب و ظلم شده است. در تونس، حدود ۱۲ سال قبل، جوانی دست‌فروش مقابل ساختمان شهرداری خودسوزی کرد و معادلات جهان عرب را به کلی تغییر داد. کشته‌شدن آن جوان دست‌فروش موجب انقلاب مردم تونس و شروع اعتراضات در کشور‌های گوناگون عربی شد که به بهار عربی معروف شد. پیامد‌ها و دستاورد‌های آن اعتراضات همچنان در برخی از این کشور‌ها وجود دارد، اما تبعات این اعتراض‌ها بیش از آنکه نتیجه مثبت داشته باشد، باعث بروز تنش و خشونت بدون دستیابی به نتیجه‌ای مثبت و ملموس شد. یکی از کشور‌هایی که سیاست‌های آن پس از شروع اعتراضات بهار عربی دستخوش تغییرات بنیادین شد، سودان بود. صدقیان با اشاره به ریشه شروع تنش در سودان می‌گوید: «پس از سفر انور سادات، رئیس‌جمهور وقت مصر، به اسرائیل در سال ۱۹۷۷، بین کشور‌های سوریه، عراق، یمن، سودان، لیبی و الجزایر ائتلافی شکل گرفت به نام ائتلاف مقاومت علیه اسرائیل. این ائتلاف باعث شد اسرائیل در این کشور‌ها ناآرامی ایجاد کند؛ بااین‌حال، ضربه اصلی اسرائیل برمی‌گردد به زمان شروع بهار عربی. مردم سودان هم در سال‌های ۲۰۱۰-۲۰۱۱ مانند تونس، مصر و چند کشور دیگر به برگزاری اعتراضاتی علیه دولت مرکزی روی آوردند. مردم سودان جنوبی عموما مسیحی و اکثریت مردم سودان شمالی مسلمان هستند. چریک‌های سودان جنوبی که عضو قبایل خاصی هستند، خواستار حکومت مستقل شدند. پس از ایجاد ناآرامی و درگیری بین سودان شمال و جنوب، دولت مرکزی سودان مدیریت منطقه خودمختار سودان جنوبی را به آن‌ها سپرد، اما سودان جنوبی تقاضای تشکیل کشور مستقل داشت نه مدیریت خودمختار. سودانی‌های جنوبی با کمک اسرائیل، بریتانیا و آمریکا حکومت مستقل تشکیل دادند». او درباره وضعیت امروز سودان می‌گوید: «نارضایتی مردم سودان شمالی که اکنون جمهوری سودان نام دارد، باعث کودتا علیه عمر البشیر دیکتاتور وقت و حاکمیت نظامیان بر سودان شد. اعتراضات داخلی و محکومیت‌های بین‌المللی به حکومت بی‌ثبات ارتشی‌ها بسیار زیاد بوده، اما ارتش سودان هنوز دولت را تحویل مقامات مدنی و نهاد‌های قانونی نداده است. نظامیان سودان دو، سه سال قبل نخست‌وزیر جدیدی تعیین کردند، اما آن نخست‌وزیر به دلیل نداشتن اختیارات کافی استعفا داد. ژنرال‌های سودانی گفته‌اند که در سال ۲۰۲۳ و در صورت برگزاری انتخابات، قدرت را به احزاب و گروه‌های سیاسی پیروز در انتخابات تحویل می‌دهد، اما واقعیت این است که وقتی نظامیان قدرت را در دست بگیرند، بعید است آن را بدون تنش تحویل دهند». صدقیان دلیل ناآرامی در سودان جنوبی و شمالی را دخالت‌های اسرائیل و ایجاد تنش از سوی تل‌آویو دانست. به گفته صدقیان، اسرائیل به کشور‌هایی مانند اردن پیشنهاد صلح در برابر زمین را داده بود. این پیشنهاد به این معنی بود که زمین اردن را پس بدهیم و در مقابل روابط حسنه بین دو طرف برقرار کنیم؛ اما اسرائیل در مقابل کشور‌هایی مانند بحرین و سودان که زمینی از آن‌ها را تسخیر نکرده است، ایده صلح در برابر صلح را مطرح کرده است. تل‌آویو حتی بار‌ها به عراق پیشنهاد داده که در برابر برقراری روابط عادی با بغداد می‌تواند در این کشور ثبات ایجاد کند. این کارشناس سیاسی با اشاره به ارتباط سودان و ایران می‌گوید: «ارتباط سودان با ایران به دلیل دخالت‌های عربستان تیره و غیردوستانه است. حدود هزار نفر از سودانی‌ها برای جنگیدن علیه یمن عضو ارتش عربستان شدند و در حوزه‌های گوناگون با عربستان ارتباط برقرار کردند. با‌این‌حال روابط بین عربستان و سودان عمیق‌تر نشد و در همین حد باقی مانده است، اما همین مسائل باعث شد رابطه سودان و ایران دچار مشکل شود».

جنگ قبیله‌ای در لیبی

دیکتاتور‌ها فقط در زمانی که روی کار هستند منشأ تنش و خشونت نیستند، بلکه پس از حذف و عزلشان هم تا چندین سال با وضعیت ناسالم سیاسی که ایجاد کرده‌اند، موجب بحران و مشکل در کشورشان می‌شوند. قذافی یکی از این دیکتاتور‌ها بود که در زمان حکومت و حتی پس از حکومتش برای لیبی معضلات فراوانی ایجاد کرد. صادقیان می‌گوید: «بین شرق، غرب و جنوب لیبی تنش‌های زیادی وجود دارد و هیچ‌کدام از این قبایل حاکم به سمت تشکیل یک دولت باثبات و قانونی در این کشور نرفته‌اند. به طور کل برای کشور‌های عرب مسائل قبیله‌ای مهم است و همین امر، لیبی را دچار بحران کرده است. از سوی دیگر پس از فروپاشی حکومت دیکتاتوری قذافی، گروه‌ها، احزاب و قبایل هرکدام جهت و جبهه‌ای گرفتند. هرکدام می‌خواست دیگری را تحت تسلط بگیرد. در جنوب لیبی پسر قذافی برای خود طرفدارانی جمع کرده است و قصد دارد پس از گذشت بیش از یک دهه، دوباره سلطه خاندان قذافی بر لیبی را تداوم ببخشد و این امری نگران‌کننده برای این کشور محسوب می‌شود».

 

**************************************************************

نام:
ایمیل:
نظر: