صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> تیتر اول
تاریخ انتشار : ۰۳ تير ۱۴۰۱ - ۱۸:۰۷  ، 
شناسه خبر : ۳۳۸۲۰۱
امام خمینی: مخالفت با این حکومت، مخالفت با شرع است، قیام بر علیه شرع است. قیام بر علیه حکومت شرع جزایش در قانون ما هست، در فقه ما هست، و جزاى آن بسیار زیاد است.قیام بر ضد حکومت اسلامى در حکم کفر است.
پایگاه بصیرت / گروه سیاسی / حمیدرضا ترقی

شرحی برحدیث ولایت

حرکت امام در دوران ایجاد جمهوری اسلامی این بود که طرح جدید را از گذشته‌ی منحطّ کشور جدا کند، آینده را از گذشته بکلّی جدا کند؛ به این صورت که طرحی که ارائه میکرد و پیشنهاد میکرد برای اداره‌ی کشور، در ذیل فرهنگ و تمدّن و قاموس غربی قرار نگیرد. امام اصرار داشت که این طرح، طرح جمهوری اسلامی، در ذیل آنچه در غرب به آن میگویند «جمهوری» یا «مردم‌سالاری» قرار نگیرد.13/3/1401

تقاوت "جمهوری" درنگاه امام با غرب

مردم ما مسلمانند، اسلام را می خواهند؛ شما معرفی کنید اسلام را، معرفی کنید حکومت اسلامی را، معرفی کنید احکام اسلام را. به آنها بفهمانید که اگر شما یک حکومت عدلی بخواهید، یک حکومت انصافی بخواهید، بخواهید که در رفاه باشید، بخواهید که فقرای شما در رفاه باشند، بخواهید که اغنیا به شما ظلم نکنند، بخواهید که دولتها به شما ظلم نکنند، بخواهید که پاسبانها دیگر نتوانند به شما ظلم کنند، ارتش نتواند به شما ظلم کند، اگر یک همچو [حکومتی] را بخواهید، رأی بدهید به جمهوری اسلامی تا اینکه ان شاء اللَّه اسلام و احکام اسلام پیاده بشود. منبع: صحیفه امام، ج6، ص: 324-328

کار بزرگ امام بزرگوار ما این بود که این فکر را، این نظریّه را -نظریّه‌ی جمهوری اسلامی را- خلق کرد، آن را وارد میدان نظریّه‌های سیاسی گوناگون کرد -که در آن دوره نظریّات مختلف سیاسی، شرقی، غربی در عرصه‌ی مسائل سیاسی و ذهنیّتهای سیاسی با هم برخورد [داشت]- بعد به آن تحقّق بخشید، عینیّت بخشید. صِرف ایجاد یک نظریّه نبود بلکه آن را تحقّق داد و نظام جمهوری اسلامی را به وجود آورد. کار بزرگ امام این است(. مقام معظم رهبری )

اصطلاح و تعبیر جمهوری در عصر معصومین (ع) با این تعبیر و اصطلاح امروزی نبود. اما بحث حضور و نقش مردم هست. حضرت علی (ع) تعبیری مبنی بر مشارکت مردم را در نهج‌البلاغه دارند و می‌گویند: اگر حضور مردم نبود و مردم نمی‌آمدند و دور من جمع نمی‌شدند و حجت را نسبت به وجود یار برای من تمام نمی‌کردند، من حکومت را را نمی‌پذیرفتم. یعنی ایشان شرط پذیرفتن حکومت و حاکم شدن در عمل را حضور مردم بیان کرده‌اند. همچنین همراهی و همکاری و نظردهی و نظارت مردم در حکومت را در متون دینی با تعبیر «النصیحه لائمه المسلمین» و همچنین در زمینه نظارت باب امر به معروف و نهی از منکر را داریم و بحث بیعت را داریم که حضور مردم در کنار حاکم است.

اینها تعابیری هستند که به حضور و نقش مردم اشاره دارند. اما نکته مهم این است که این حضور مردم با دموکراسی غربی متفاوت است.  حالا وجه تمایز ما با دموکراسی غربی چیست؟ در دموکراسی غربی، معیار حقانیت حکومت، مردم هستند. یعنی کسی حق دارد به عنوان حاکم بر سرنوشت مردم مسلط شود و برای آنها قوانینی را وضع کند و مردم هم موظفند از او اطاعت کنند که مردم به او چنین اجازه‌ای را داده باشند.

آنها حتی معیار ارزش‌ها و ضدارزش‌ها و هنجارها و ناهنجاری‌ها را رأی مردم می‌دانند. مثلاً اگر امروز مردم رأی دادند که همجنس‌بازی یا ازدواج همجنس با همجنس آزاد باشد،‌ این موضوع از زمره ضدارزش‌ها و ناهنجاری‌ها بیرون می‌آید و یک امر مجاز و قانونی و بهنجار می‌شود. اما اگر روزی مردم به موضوعی رأی ندادند، غیرمجاز و ناهنجار می‌شود و لذا مردم حتی تعیین‌کننده ارزش‌ها و ضدارزش‌ها هستند. اما در نگاه اسلامی این‌گونه نیست و مردم حق حاکمیت را تعیین نمی‌کنند.

حق حاکمیت به معنای اینکه حاکم اجازه داشته باشد در امور مردم دخالت و آنها را ملزم به انجام یک‌سری کارها و قانون وضع کند. قوانین الزام‌آور بیاورد، از مردم مالیات بگیرد یا اگر کسی جرمی مرتکب شد،‌ دست دزدی را قطع و قاتلی را اعدام کند. اینها تصرف در جان و مال مردم است. کسی حق دارد به عنوان حاکم این کارها را بکند که مجوز شرعی و به نوعی اذن الهی داشته باشد و لذا اصل این را که چه کسی حق دارد حکومت کند، خدا تعیین می‌کند. خدا گفته که پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) این حق را دارند و ائمه معصومین (ع) هم برای عصر غیبت، ویژگی‌هائی را برای حاکم تعیین کرده‌اند. منتهی آیا حاکمی که خدا تعیین کرده، حتی امیرالمؤمنین (ع) می‌تواند بدون حضور مردم و یا حتی بالاجبار، حکومتش را بر مردم تحمیل کند؟ نه. یعنی رأی مردم ملاک حق و باطل نیست.ولی ملاک مقبولیت برای اداره جامعه و اعمال حاکمیت خدا هست.

مقام معظم رهبری می‌گویند مردم‌سالاری دینی و امام فرمودند جمهوری اسلامی، یعنی جمهوری‌ که با ضوابط و ملاک‌های اسلامی و در چهارچوب اسلام باشد و با همین نگاه هم، در حیطه قانون‌گذاری هم باز رأی مردم نمی‌تواند برخلاف قوانین الهی حاکم بشود.

امام خمینی در روز تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری شهید رجایی به صراحت می‌گوید که رأی مردم نه به کسی مشروعیت می‌دهد و نه مشروعیت را از کسی می‌گیرد: «چون مشروعیت آن باید با نصب فقیه ولى امر باشد، این جانب رأى ملت شریف را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاست جمهورى اسلامى ایران منصوب نمودم و... اگر خداى ناخواسته برخلاف آن عمل نمایند، مشروعیت آن را خواهم گرفت».6

جداسازی جمهوری اسلامی از مفهوم غربی

در دوران ایجاد جمهوری اسلامی ــ که بسیار مهم است حرکت امام , سعی امام این بود، نقشه‌ی راه امام این بود که طرح جدید را از گذشته‌ی منحطّ کشور جدا کند، آینده را از گذشته بکلّی جدا کند؛ سعی امام این بود. این آینده را چه جوری میتوانست جدا  کند؟ به این صورت که طرحی که ارائه میکرد و پیشنهاد میکرد برای اداره‌ی کشور، در ذیل فرهنگ و تمدّن و قاموس غربی قرار نگیرد. امام اصرار داشت که این طرح، طرح جمهوری اسلامی، در ذیل آنچه در غرب به آن میگویند «جمهوری» یا «مردم‌سالاری» قرار نگیرد. لذا من سال گذشته در صحبتِ همین روز تبیین کردم که «جمهوری» مال اسلام است، «جمهوری» وام‌گرفته‌ی از غرب نیست، مربوط به خود اسلام است. اینکه امام روی رأی مردم این همه تأکید میکند، این ناشی است از معرفتی که به مسئله‌ی اسلام داشت. لذا امام [مصمّم بود] از آن دو مکتبی که آن روز در دنیا رایج بود، یعنی لیبرال‌دموکراسیِ سرمایه‌محور تا رژیمِ کمونیستیِ دیکتاتوری‌محور، از هر دوی اینها جمهوری اسلامی را جدا کند؛ لذا یکی از شعارهای اصولی امام شعار «نه شرقی، نه غربی» بود؛ نه کمونیسم، نه لیبرالیسم؛ نه آن نظام سرمایه‌داری در اقتصاد و آن آزادی‌های بی‌بندوبار و بی‌برنامه در غرب، نه آن اختناق و استبدادی که در نظامهای شرقی وجود داشت؛ هیچ کدام از این دو را امام قبول نداشت؛ نه شرقی و نه غربی؛ یک الگوی تازه‌ای را امام مطرح کردند برای نظام جمهوری اسلامی، بکلّی متفاوت باآنها.( مقام معظم رهبری 13/3/1401)

پس کسانیکه مدعی اند معنی جمهوریت اینست که هرچه مردم خواستند ولو خلاف شرع باید پذیرفت ؛ چون در مفهوم غریی جمهوریت اینست ؛ از نظر امام وجمهوری اسلامی قابل قبول  نیست و خواسته ی مردم درصورتیکه درچهارچوب اسلام بود،قابل تبعیت است و این موضوع از اصول ثابت قانون اساسی است و با رفراندوم هم قابل تغییر نیست .

مردم سالاری مشروط به دینی بودن

در نگرش امام، دموکراسی و مردم سالاری سه گونه مطرح شده است: ایجابی، رد و نقد دموکراسی وبهره گیری از دموکراسی در مقام جدل. امام، به تحقق دموکراسی اصیل در جامعه اسلامی ورعایت حقوق مردم به تمام و کمال باور دارد، و ویژگیهای دموکراسی مورد قبول خود را به شرح، بیان می کند. امام خمینی، منتقد اصل و اساس دموکراسی غربی است; چرا که دموکراسیهای غربی را افزون بر ابهام مفهومی و آفات بسیار، از واقعیت دموکراسی اصیل و پاسدار حقوق شهروندان، بیگانه، و حتی آنها را سازگار با آرمانهای مورد ادعای فلسفه دموکراسی نیز نمی داند.

نظام اسلامی اکه از آموزه های نبوی و علوی الگو گرفته، ضمن احترام به رأی و حقوق شهروندان در همه حوزه های سیاسی، اجتماعی، بر رعایت اصول و مبانی اسلام تأکید دارد. این دیدگاه بر خلاف دموکراسی لیبرال، مردم سالاری را در حذف دین از عرصه سیاست جست و جو نمی کند، بلکه بر این باور است که اکثریت مردم، پای بند به آموزه های اسلام اند و مردم سالاری و حاکمیت آزادی و اراده آنان به خواست خودشان، به رعایت چهار چوب موازین قانونی و ارزشی اسلام پیوند خورده است و مردم اراده سیاسی خود را در انتخاب رهبران و یا هر موضوعی دیگر، با ویژگیهای دینی به کار می بندند. در این نگرش، حاکمیت در گرو رأی مردم با تقید به دین وارزشهای دینی است.

به نظر می رسد انتخاب واژه جمهوری و مردم سالاری به جای دموکراسی، از سوی امام خمینی و مقام معظم رهبری، ریشه در مواضع و بنیانهای دینی جامعه ایران دارد. بر این اساس، واژه جمهوری نیز در جمهوری اسلامی وهمچنین واژه مردم سالاری در مردم سالاری دینی، به معنای دموکراسی نیست، تا این که نافی همه معیارها و موازینی باشد که در سنجش حق و باطل به کار می آید. جمهوری و مردم سالاری ناظرند به نقشی که اکثریت مردم در تکوین و تشکیل جامعه و حکومت خود دارند و واژه اسلامی و دینی، حکایت از معیار و میزانی دارد که مردم در عمل و فعالیت اجتماعی خود به آن نظر داشته و بر اساس آن عمل می کنند.

مفهوم مردم سالاری در نگاه امام خامنه ای

مردم‌سالاری دینی که عنوان جمهوری اسلامی به خود گرفت و رسمیّت پیدا کرد و از سوی امام خمینی مطرح شد، این یک طرح ناب و خالص دینی است؛ یعنی هیچ تردیدی در این نباید داشت. اینکه حالا بعضی‌ها گفتند که امام انتخابات را، مردم‌سالاری را و امثال اینها را از غربی‌ها به ملاحظه و رودربایستی و مانند اینها گرفت، حرف بسیار بی‌مبنائی است. امامی که ما شناختیم و سالها با او همکاری کردیم و مردم دیدند امام را، کسی نبود که به خاطر رودربایستی با این و با آن و با این حرفها، از حکم خدا منصرف بشود؛ نه، اگر چنانچه مردم‌سالاری در دین نبود، از دین نبود و خدایی نبود، امام کسی نبود که به آن تن بدهد. امام نظر قاطع خودش [را میگفت.]۱۴۰۰/۰۳/۱۴

در بناى آن نظم مدنى و سیاسى [توسط امام خمینی] دو نکته‌ى اساسى وجود دارد که این دو نکته به هم پیوند خورده است؛ به یک معنا دو روى یک حقیقت است: یکى عبارت است از سپردن کار کشور به مردم از طریق مردم‌سالارى و از طریق انتخابات، و دوم اینکه این حرکت - که خود از اسلام سرچشمه گرفته بود و هرآنچه ناشى از حرکت مردم‌سالارى و سپردن کار به مردم است - باید در چهارچوب شریعت اسلامى باشد. این، دو بخش است، یا با یک نگاه، دو بُعد از یک حقیقت است.۱۳۹۳/۰۳/۱۴

«جمهوری» مال اسلام است، «جمهوری» وام‌گرفته‌ی از غرب نیست، مربوط به خود اسلام است. اینکه امام روی رأی مردم این همه تأکید میکند، این ناشی است از معرفتی که به مسئله‌ی اسلام داشت.» ۱۴۰۱/۰۳/۱۴

یکی ازشاخصهای غرب‌زدگی این است که صرفاً رأی اکثریت را ملاک مشروعیت قلمداد می‌کنند. هرچند نظام موسوم به دموکراسی هم در عمل به چنین قاعده‌ای که از نظر علمی بناگذاشته پایبند نیست، اما غرب‌زدگان این شعارِ بدون پشتوانه‌ دنیای غرب را بر سر دنیای اسلام می‌کوبند و چنین مطالبه‌ای را مطرح می‌کنند که رأی اکثریت ملاک است؛ فارغ از اینکه این اکثریت بر چه اساس و جهتی فکر می‌کنند و چه هدفی را دنبال می‌کنند. در عین اینکه در مردم‌سالاری دینی برای رأی مردم باید اعتبار واقعی قائل باشیم، اما به‌هیچ‌وجه نباید رأی مردم را جدای از محتوا و ماهیت رأی موردتأیید یا تصویب قرار بدهیم، چراکه جداکردن جهت و هویت رأی از خود رأی یکی از شاخص‌های غرب‌زدگی محسوب می‌شود.

بازگشت به دموکراسی غربی ارتجاع است

امروز تئوریسین ها و تبلیغاتچی های غربی درصددند خطّ ارتجاع به غرب - خط برگشتِ به همان تحمیل‌پذیری غربی - را دوباره برگردانند. البته همان‌طور که گفتم، تحت عنوان یک تئوری شبه روشنفکرانه؛ به عنوان یک حرف نو؛ تئوری جهانی شدن و تئوری تغییر گفتمان. میگویند دانشجوی این دوره دیگر نمیتواند دانشجوی دوران ضدّاستعماری باشد. میگویند دوران ضدّیت با استعمار و استکبار و مرگ بر استکبار گفتن، گذشته است؛ دوران عدالت‌خواهی و مبارزه‌ی با سرمایه‌داری سرآمده است؛ دوران آرمان‌خواهی و تبرّی و تولّای سیاسی تمام شده است؛ گفتمان جدید دانشجویی عبارت است از گفتمان جهانی، جهانی شدن، گفتمان واقع‌بینی، گفتمان پیوستن به نظم نوین جهانی؛ یعنی سیاهی لشکر امریکا شدن! این جهانی شدن، اسمش جهانی شدن است؛ اما باطنش امریکایی شدن است. ۱۳۷۹/۱۲/۰۹

دموکراسی دینی یا مردم‌سالاری دینی الگوی رقیب در برابردموکراسی، لیبرالیسم و لیبرال دموکراسی،در جهان معاصر و به‌خصوص جهان غرب است. که امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی، از آغاز مبارزات سیاسی خود به‌طور جدی به آن توجه نموده و بعد از انقلاب نیز با مراجعه به آرای عمومی آن را نهادینه کردند. به عبارتی امام ضمن انتقاد از برخی اصول دموکراسی و لیبرالیسم، بر این باور بودند که نه‌تنها بسیاری از وجوه مثبت دموکراسی در حکومت اسلامی وجود دارد، بلکه حکومت اسلامی فراتر و کامل‌تر از دموکراسی و لیبرالیسم است.

تفاوت نگاه اصلاح طلبان با امام خمینی ره دراین موضوع

مقایسه تطبیقی اندیشه‌های امام و اصلاح‌طلبان در رابطه با مفاهیمی چون دموکراسی، لیبرالیسم و لیبرال دموکراسی نشان داد که همه‌ی آنچه مربوط به اصول مثبت این مفاهیم می‌شود، از دیدگاه امام خمینی در اسلام وجود دارد. اما نگاه امام تنها معطوف به اصول اومانیستی این مفاهیم نبوده و فراتر از اومانیسم، به ابعاد روحانی انسان نیز توجه کرده و با تلفیق رهیافت دینی و اخلاقی در سیاست، اسلام را فراتر از دموکراسی و لیبرالیسم دانسته‌اند. برخلاف امام، اصلاح‌طلبان که در ابتدا خود را منادی اصلاحات در امور سیاسی اقتصادی و سایر حوزه‌ها می‌دانستند، به‌تدریج در گفتار و اندیشه، لیبرالیزه‌ کردن و تقلید از سبک غربی را شرط اساسی پیشرفت و تمدن معرفی کردند.
این گروه با تمسک به خرد و زندگی غربی درصدد برآمدند که اصول دین‌داری را با مدرنیسم لیبرال غربی هماهنگ کنند و با ارائه‌ی تفاسیر جدید از دین، به جدایی تدریجی دین از سیاست بپردازند. طرح سازگاری دین و دموکراسی از سوی محمد خاتمی رئیس دولت اصلاحات که در فحوای آن دموکراسی یک ارزش در کنار دین تلقی شده است تفاوت چشمگیری با اندیشه امام راحل عظیم‌الشأن دارد چراکه امام مردم‌سالاری دینی را که طرح فرمودند روش و نه ارزشی بود که از بتن و متن دیدن استخراج شده بود و تفاوت ماهوی‌ای با دموکراسی غربی داشت. حال سؤال اینجا است با این تفاوت ماهوی رئیس دولت اصلاحات و دیگر هم‌کیشان او چگونه می‌تواند خود را در ادامه خط امام تعریف کنند؟

امام راحل قدس سره فرموده اند:
... مخالفت با این حکومت، مخالفت با شرع است، قیام بر علیه شرع است. قیام بر علیه حکومت شرع جزایش در قانون ما هست، در فقه ما هست، و جزاى آن بسیار زیاد است.
قیام بر ضد حکومت اسلامى در حکم کفر است.

نام:
ایمیل:
نظر: