زمزمه افزایش سن بازنشستگی راهکار یک بعدی برای مشکل اساسی
غفوریان-موضوع افزایش سن بازنشستگی اغلب به دلیل چالشهای اقتصادی صندوقها و سیستمهای بازنشستگی، در سالهای اخیر هر از گاه توسط مسئولان این بخشها مطرح میشود که هر بار نیز به واسطه ابعاد گسترده، واکنشهای منفی و پیچیدگیهایی که در خود دارد، مسکوت گذاشته میشود. یکی از همین موارد حالا، روز گذشته توسط مدیرعامل صندوق بازنشستگی کشوری حرفش به میان آمد که گفت: «اصلاحات پارامتریک باید اجرا شود که یکی از آنها سن بازنشستگی است. امید به زندگی بهبود یافته اما سن بازنشستگی را پایین آوردهایم و برعکس عمل کردهایم. اصلاحاتی از این دست خیلی جدی در دستورکار قرار دارند. قانون بازنشستگی در کشور ما مشکلات عدیده دارد. یک کف سن بازنشستگی باید درنظرگرفته شود. اکنون میانگین سن بازنشستگی صندوق کشوری حدود ۵۱ سال است. این سن تازه ابتدای پختگی و شکوفایی به ویژه در عرصه مدیریتی است. در حوزه بازنشستگی سیاستهایی داشتیم که به نظرم اشتباه هستند.»طبق قانون سن بازنشستگی مردان در کشورمان ۶۰ سال و زنان ۵۵ سال است .
دست رد مجلس به افزایش سن بازنشستگی
دولت پیش از این، افزایش سن بازنشستگی برای دو سال را تقریبا در اقدامی ناگهانی و بدون پیشزمینه در لایحه سنواتی بودجه 1401 قرار داده بود که همان موقع نیز با واکنشهای گسترده بخشی از نمایندگان و طیفهای اجتماعی روبهرو شد؛ به طوری که کمیسیون تلفیق(همزمان با بررسی لایحه دربهمن1400) با این پیشنهاد دولت مخالفت و آن را از لایحه بودجه خارج کرد. سید کاظم موسوی، نایب رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس آن موقع اینطور گفت: با قانون شدن افزایش سن بازنشستگی روند بیکاری تشدید خواهد شد و دیگر نمیتوان به جوانان جویای کار پاسخ داد. هرچقدر سن بازنشستگی افزایش پیدا کند، تعداد بیکاران هم افزایش مییابد؛ اما اگر چنین اتفاقی نیفتد جوانان سریعتر شغل مدنظر خود را خواهند یافت.»
مرهم بر زخم صندوق ها یا سن امید به زندگی؟
اما اصل ماجرا چیست؟ آیا مسئولان صندوقهای بازنشستگی که همواره به دنبال افزایش سن بازنشستگی هستند، اساسا موضوع افزایش سن امید به زندگی مدنظرشان است یا با این طرح به دنبال مرهمی برای کمبودها و چالشهای اقتصادی صندوقهایشان هستند؟ در این زمینه «حسینی» از کارشناسان حوزه کار به خراسان این طور میگوید: بدیهی است زیانده بودن صندوقهای بازنشستگی یکی از دلایل اصلی پیش کشیدن موضوع «افزایش سن بازنشستگی» است. اما جدای از این که افزایش سن بازنشستگی می تواند فشار مقطعی برروی صندوقها را کاهش دهد، اصلاح در مدیریت و بخش درآمدزایی این صندوقها که همواره متاثر از آمد و رفت دولتها و بعضا انتصابهای سیاسی بوده و همچنین شرکتهای زیانده زیرمجموعه این صندوقها که عمدتا از محل مطالباتشان از دولت به آن ها واگذار شده، نیز از جمله مسائلی است که دراین روند باید مورد توجه قرار گیرد و نباید صرفا و فورا به سمت و سوی افزایش سن بازنشستگی حرکت کرد.»
راه حل اصلاح عملکرد صندوق است نه اقدامات ضد کارگری
این موضوع دقیقا همان است که علی بابایی کارنامی از نمایندگان مجلس، پیش از این در خصوص مخالفت با افزایش سن بازنشستگی به آن تصریح کرده است: «راه حل نجات صندوقهای بازنشستگی اصلاح عملکرد سرمایهگذاری و نظمدهی به فعالیتهای اقتصادی است نه اقدامات ضد کارگری.»
راهی برای بهبود تراز مالی صندوق
برای بررسی این موضوع به سراغ یکی از مسئولان در یکی از مجموعههای کلان بازنشستگی کشور میروم. وی به پرسشم پاسخ میدهد اما میخواهد که نامش را در گزارش ذکر نکنم. او در صدر صحبتهایش در این موضوع به «بهبود تراز مالی صندوق بازنشستگی» تصریح میکند: «در حوزه تغییرات پارامتریک در صندوق، ارزیابی هایی صورت گرفته و با توجه به افزایش سن امید به زندگی در کشور، تغییرات مربوط به این پارامتر به بهبود وضعیت مصارف، منابع و تعادل و تراز مالی صندوق کمک میکند. البته این موضوع مربوط به مقررات کلان کشور در حوزه بازنشستگی است که دولت و مجلس باید درباره آن تصمیم بگیرند. در عین حال از منظر ایجاد تعادل منابع، همواره توصیه کارشناسی این است که برخی قوانین همچون این مورد که قابل بازنگری است، بازنگری و اصلاح شود.»
صندوق ها به دنبال آسان ترین راه هستند نه اصلاح ساختاری
دیدگاه های کیومرث سرمدی عضو کمیسیون اجتماعی مجلس هم بر اصلاح ساختاری در صندوقها حکایت دارد. با او در این زمینه گفتوگو کردیم. او که هنگام بررسی افزایش سن بازنشستگی در لایحه 1401 از مخالفان آن بود، به خراسان میگوید: استدلالها و دلایلی که موقع بررسی لایحه 1401 مطرح کردیم الان هم به قوت خودش باقی است. ما اکنون در کشور با حجم عظیمی از جوانان تحصیلکرده و جویای کار مواجهیم که متاسفانه سن اشتغال و ازدواج آنها در حال گذر است و اگر بیاییم سن بازنشستگی را افزایش بدهیم که خروجی مشاغل کم شود و ورودی استخدامیها برای کسب شغل کاهش یابد، چندان منطقی نیست و این از مشکلات جدی این بحث است. سرمدی ادامه می دهد :نکته بعدی این است که راهکار افزایش سن بازنشستگی، نمیگوییم که به صندوقها کمک نمیکند و اثری ندارد، بلکه معتقدیم این راه، آنها را از چالشهایشان نجات نمیدهد.در واقع صندوق بازنشستگی کشوری و تامین اجتماعی باید نگاه اصلاح ساختاری را دنبال کنند و بر علل کمدرآمدی و زیانده بودن برخی شرکتها و هلدینگهای تابعه خودشان تمرکز کنند و راههای افزایش سوددهی را بیابند؛ یا به دنبال مطالباتشان از دولت باشند و همچنین رویه نادرست حقوقهای نجومی را که احیانا پرداخت میکنند، اصلاح کنند. همچنین باید شرایطی ایجاد شود که میزان پرداختیهای تحت عنوان بیمه به این صندوقها بیش از میزان پرداختی حقوق بازنشستگی و درواقع ورودیها بیش از خروجیها باشد که البته این گونه موارد به تدابیر و آسیبشناسی خود صندوقها برمیگردد. با این تفاصیل افزایش سن بازنشستگی راهکار نجات صندوقهای بازنشستگی نیست و معتقدیم هر سیستم اقتصادی که دچار مشکل و چالش میشود، الزاما انتخاب سادهترین کار بهترین و عقلاییترین راهکار نیست؛ ضمن این که به طور مشخص انتخاب و پیشنهاد افزایش سن بازنشستگی برای صندوقهای بازنشستگی گرهگشا و نجاتبخش آنها نخواهد بود.
هراس صهیونیستها از پیشرفت ایران در پرتاب ماهواره به فضا
به گزارش خبرگزاری فارس، روزنامه صهیونیستی «جروزالمپست» به توانمندی سپاه در پرتاب ماهواره به فضا واکنش نشان داد و نوشت که اعتماد رو به رشد ایران در فضا در گزارشی قابل مشاهده است که در آن آمده است که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قصد دارد نه تنها یک ماهواره بلکه چندین ماهواره را ظرف سال آینده به فضا پرتاب کند. در مقدمه این گزارش آمده است، ایران قصد دارد ماهوارهای دیگر به فضا پرتاب کند و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار است در این پروژه نقش داشته باشد و این نشان میدهد که سپاه به دنبال نقش بیشتر و فرماندهی برنامه فضایی است. طبق این گزارش، سردار «امیرعلی حاجیزاده» فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی روز یکشنبه هفته جاری این برنامهها را اعلام کرد و توانمندیهای پهپادی و موشکی ایران را مورد تقدیر قرار داد و نشان داد که برنامههای مختلف ایران به یکدیگر ارتباط دارند. در این گزارش درخصوص برنامه ماهوارهای ایران نوشته است، ماهوارهها برای شناسایی قابل استفاده است و ماهوارههای ایران احتمالاً کاربردهای گستردهتری دارند. استفاده از انواع متفاوتی از ماهوارهبر (SLV) بسیار حائز اهمیت است. این روزنامه صهیونیستی ادامه داد، ایران در سالهای اخیر ماهوارهبر «ذوالجناح» را تولید کرده است و از ماهوارهبر «سفیر۲» در جریان آزمایش سال ۲۰۱۶ استفاده کرد. در ژوئن امسال، ایران اعلام کرد که آماده استفاده از موشک ماهوارهبر با سوخت جامد ذوالجناح است و ایران همچنین اعلام کرد که سه محموله تحقیقاتی را در دسامبر سال گذشته به فضا پرتاب کرده است. جروزالمپست سپس پیشرفت ایران در پرتاب ماهواره به فضا را یک تهدید توصیف کرد و مدعی شد که این حقیقت که سپاه از این برنامه به عنوان پوششی برای تولید موشکهای بزرگتر با سوختهای بهتر و راکتهای بهتر و دیگر فناوریها استفاده میکند، احتمالاً تهدید بزرگ این برنامه است. این گزارش سپس اینگونه نوشت که گزارشها نشان میدهد که سردار حاجی زاده که چهره اصلی در برنامه موشکی ایران محسوب میشود گفته است که ایران با ماهوارهبر قائم ماهوارههای جدیدی را در مدار قرار خواهد داد و این که وی این اظهارات را علنی میکند نمایانگر اعتماد ایران است. این روزنامه صهیونیستی سپس اظهارات مقامهای ایرانی را منعکس کرد و نوشت که ایران میگوید که برتری پهپادی آمریکا را تضعیف کرده است. سردار حاجی زاده در سخنرانی خود گفت: «آنها میگویند که حریم هوایی و قدرت پهپادی و موشکی یک موضوع مهمتری از قدرت هستهای است و آنها همچنین میدانند که در بخشهای دفاعی هم همینطور است.» جروزالم پست در ادامه گزارش خود با اشاره به این موارد نوشت، ایران بر این باور است که برنامه هوا و فضای این کشور بخشی از تلاشها برای دستیابی به «استقلال» و نوعی از جدایی از دیگر قدرتهای جهان است. ایران به موفقیت خود در پرتاب ماهواره امید در سال 2009 و ماهواره رصد در سال 2011 اشاره کرده است. این گزارش در پایان به اظهارات مقامهای ایرانی اشاره کرد و نوشت، مقامهای جمهوری اسلامی میگویند که چندین ماهواره برای پرتاب به مدار در اختیار دارند و این که موجب میشود که جمهوری اسلامی ایران به یکی از صادرکنندگان خدمات هوافضا تبدیل شود. آیتالله «سیدابراهیم رئیسی» ظاهراً به توسعه صنعت هوافضا و سرمایهگذاری در بخش ماهوارهبرهای جدید و همچنین ماهوارهبر فعلی ذوالجناح علاقهمند است.
ايستادگي در برابر تندروها
مهدي بيك اوغلي| رييس مجلس يك بار ديگر در دهمين اجلاس رايزنان فرهنگي نسبت به برخي رفتارهاي تند به اسم انقلابيگري انتقاد كرد. انتقاداتي كه پس از اين نيز در برهههاي مختلف نسبت به خطر سوپرانقلابيهاي فرصتطلب، تكرار و پيش روي افكار عمومي تصويرسازي شده بود. اما بررسي روند كلي اظهارنظرهاي رييس ساختار تقنيني كشور طي سالهاي اخير نشان ميدهد كه ارايه تصويري شفاف از معناي«انقلابيگري»، يكي از مهمترين دغدغههاي ذهني محمد باقر قاليباف را تشكيل ميدهد.واژهاي پرمحتوا و برآمده از آرمانهاي رفيع« انقلاب اسلامي» كه به زعم قاليباف و بسياري ديگر از تحليلگران، معناي آن بيش از هر واژه و مفهوم ديگري، عرصه تاخت و تاز سودجويان و فرصتطلبان قرار گرفته و در راستاي منافع برخي افراد و جريانات از آن سوءاستفاده شده است.قاليباف اما در پنهان و خفا از ضرورت تبيين دوباره اين مفهوم سخن ميگويد و به هر بهانهاي تلاش ميكند، خط مرز فكري خود با افراد و جرياناتي كه عنوان «انقلابي گري» را بر تارك خود نشاندهاند، اما دركي از محتواي اين واژه و فلسفه بلند آن ندارند را مشخص كند. بر اين اساس است كه قاليباف در سخنان آتشين 7تيرماه خود كه باعث بهت و حيرت بسياري از فعالان سياسي شد، جماعت سوپرانقلابيها را مخاطب قرار ميدهد و ميگويد: « بنا نيست ما تنبلي كنيم، دهانمان را باز كنيم، هر حرف نپختهاي را به زبان بياوريم و اسم خودمان را بگذاريم انقلابي. به قول حضرت آقا، سوپرانقلابي.» انتقادات تند قاليباف نسبت به جماعت سوپرانقلابي اما به همين عبارات ختم نميشود. او در ادامه تاكيد ميكند: « بعضيها را هر چه نگاه مياندازيم كه چه كرده؟ هيچ نكرده. ولي از همه هم طلبكار است. هر كسي هم كه يك ديكتهاي نوشته، ممكن است غلطي هم نوشته، ايراد ميگيرد كه «آقا چرا يك غلط داري؟»
خب، تو كه هيچ غلطي نكردهاي و عمر خودت را تباه كردهاي! حداقل تو حق نداري به اسم انقلاب حرف بزني.» روز گذشته نيز پرده ديگري از واكنشهاي زعيم نواصولگرايان پيش روي مخاطبان و تحليلگران نمايان شد. جايي كه قاليباف در دهمين اجلاس رايزنان فرهنگي ايران، روايت تازهاي از همان سناريوي قديمي را ارايه كرد و گفت: « انقلابي با حرفهاي مفت و تند و به تعبير رهبر انقلاب با سوپرانقلابيها، انقلابي نميشود؛ امروز هر كسي كارآمدي دين را در جامعه به اثبات برساند، انقلابي است.» قاليباف در بخش ديگري از اظهاراتش تاكيد كرد: «براي كسب موفقيت در همه عرصهها بايد به دو عنصر برجسته ايمان كامل به سنتهاي الهي و ايمان به مردم توجه داشته باشيم. اگر براي ايجاد چنين قرارگاهي كه بخواهد فرهنگ قرآني و انقلابي صادر كند شما به عنوان مجاهد اليالله پاي كار باشيد ما هم در مجلس تلاش ميكنيم اين ضوابط بيربط را اصلاح كنيم.» قاليباف همچنين اشاره كرد: « در مجلس آمادگي داريم هر اقدامي از اين جنس را براي فعالان اين حوزه انجام دهيم و حتي حاضرم با مسووليت شخصي در برخي جاها امور را بپذيرم تا اهداف محقق شود.»
ريشه اين روياروييها به چه زماني بازميگردد؟
اما بر خلاف برخي تصورات اين نوع انتقادات قاليباف به ماههاي اخير و موضوعات جاري كشور ارتباطي ندارد و سالهاست، شهردار اسبق تهران و رييس مجلس فعلي با يك چنين ادبياتي نسبت به آنچه ركود در گفتمان اصولگرايي عنوان ميشود، انتقادات جدي دارد. ريشه اين نقدها نيز ظاهرا به تلاشهاي قاليباف براي حضور در پاستور و پوشيدن رداي رياستجمهوري باز ميگردد. بسياري از نزديكان قاليباف به اين نكته اشاره ميكنند كه او ريشه عدم توفيقهايش در همه انتخابات رياستجمهوري را در انشقاق ميان اصولگرايان و عدم حمايت قاطع زعماي اصولگرايي از خود ميداند. از سال 84 و انتخابات رياستجمهوري نهم كه فرمانده نيروي انتظامي وقت، پرسوناي تازه را براي خود برگزيد و در شمايل سرهنگ خلبان وارد ماراتن انتخابات عجيب نهم شد تا انتخابات سيزدهم رياستجمهوري كه اعضاي جبهه پايداري به نام اصولگرايان و بلافاصله پس از مطرح شدن نام «قاليباف» براي انتخابات 1400، نامه بلندبالاي حمايت از رييسي را به امضا رساندند، همواره سد محكم پيش روي قاليباف، انشقاق عميق ميان طيف اصولگرايان بوده است. مبتني بر اين دلخوريها است كه محمد باقر قاليباف، ساختار تازهاي را در طيف اصولگرايي با عنوان« نو اصولگرايان» ايجاد كرد تا به زعم خود با عبور از اصولگرايان سنتي و جمعيت موتلفه و مجمعين، «گل برافشاند» و براي گزينشهاي آتي، «طرحينو» دراندازد. اما واقعيتي كه نو اصولگرايان توجهي به آن نكردند، تبعات بعد از انشقاق و افتراق است. جبهه پايداري كه طيفي از چهرههاي جوان و مجموعهاي از شمايلهاي نامجوي طيف اصولگرايي بودند، ابتدا با تكيه بر ظرفيتهاي حمايتي اصولگرايان سنتي و حتي نو اصولگرايان، آرام آرام خود را در قامت مدعي جدي تاج و تخت اصولگرايي معرفي كردند و نهايتا با عبور از قاليباف، وارث اصلي محافظهكاران دهه 70 و اصولگرايان دهه 80 و 90 شدند. جماعتي كه در خفا و آشكار در برابر قاليباف ايستادند، موضعگيري كردند و سكه توفيق را به نام خود زدند. اوج قدرتنمايي جبهه پايداري در جريان چينش كابينه سيزدهم نمايان شد، جايي كه اكثريت قريب به اتفاق، مناصب كابينه را در اختيار گرفتند و سهم ناچيزي براي نواصولگرايان باقي گذاشتند. قاليباف اما بيكار ننشست و ايدهاي تازه انديشيد تا نقطه ضعف رقيب را شناسايي كرده و از آن بهرهبرداري كند. او و ياران نزديك از هر فرصتي براي يادآوري اين نكته استفاده كردند كه ميراث اصولگرايي بايد در اختيار كساني قرار بگيرد كه از سابقه مناسبي در ايام قبل از انقلاب، زمان پيروزي انقلاب، جنگ و دوران پس از آن برخوردار باشند و كيست كه نداند مخاطب قاليباف در اين اظهارات، چهرههاي نوجويي هستند كه نه در زمان انقلاب به بار نشسته بودند و نه در ايام جنگ، فتح الفتوحي به نام آنان ثبت شده است و نه در دوران پس از آن افتخاري به يادگار گذاشتهاند. مبتني بر اين نقشه راه است كه قاليباف سناريويي ذيل عنوان «خطر سوپرانقلابيها»را نوشت و در بزنگاههاي مختلف پردههاي تازهاي از آن را براي مخاطبان اكران كرد.
دور زدن ایران به سبک روسیه
آرمان ملی- المیرا بابایی: بعد از اعمال تحریمهای بینالمللی علیه روسیه فرصت خوبی برای ایران به عنوان رقیب این کشور به دست ایران آمد تا بتواند بازار انرژی اروپا را در دست بگیرد اما روسها بیکار ننشسته و بازار آسیا را از آن خود کردند و بسیاری از مشتریان قدیمی نفت ایران مانند چین را قبضه کردند تا فشارهای اخیر تحریمها را با در دست گرفتن بازارهای آسیایی به حداقل ممکن برساند از طرف دیگر با ارائه تخفیفهای وسوسهکننده به چینیها باعث شدند تا چینیها ترجیحا معامله با روسها را در اولویت خود قرار دهند این درحالی است که با به نتیجه نرسیدن مذاکرات میان ایران و غرب بلیت برنده نصیب روسها شد و آنها که ترس جانشینی ایران را در شرایط تحریمی روسیه داشتند نفس راحتی کشیدند همچنین با بستن تفاهم نامه ۴۰ میلیارد دلاری با ایران برای کمک به صنعت نفت ایران این سوال پیش میآید که اولا تفاهم نامه چقدر ضمانت اجرایی دارد و اگر مطابق دیگر تفاهم نامههای منعقد شده در سالهای قبل روسها به تعهدات خود پایبند نباشند چه اتفاقی میافتد؟ ثانیا با شرایطی که در بازار انرژی دنیا حکمفرما شده و اروپا به دلیل تامین امنیت انرژی خود مجبور به عقبنشینی از تحریمها علیه روسها شده است احتمال این میرود که روسها به تعهدات خود نسبت به ایران پایبند نباشند و مانند دهههای گذشته از مواضع خود عقب نشینی کنند همچنین باید توجه کرد که در توضیح این تفاهم نامه از سوی شرکت گازپروم هیچ رقمی قید نشده البته که تفاهم نامهها نه ضمانت اجرایی دارد و نه اصلا در معادلات و معاملات بینالمللی دارای اهمیت خاصی است و ارقام زمانی محاسبه میشود که تفاهم نامه در هر بخش تبدیل به قرارداد مجزا شود حال با این توصیفات سوالی که به وجود میآید این است که آیا بنا به ادعای وزارت نفت ایران این تفاهم نامه واقعا بزرگترین سرمایهگذاری خارجی تاریخ صنعت نفت ایران است؟
روسها به دنبال افزايش بهرهوري
محسن داوری ،کارشناس صنعت نفت و گاز در این خصوص معتقد است به نظر نمیرسد شرکتهای روسی تمایل چندانی برای سرمایهگذاری در خارج از کشور خود بهخصوص در شرایط جنگ با اوکراین داشته باشند و در حال حاضر هم در بازار نفت و هم گاز طبیعی روسها باید روزانه برای میلیونها بشکه نفت و صدها میلیون مترمکعب گاز خود بازار جدیدی پیدا کنند و عملا در این شرایط که شرکتهای دولتی نفت و گاز روسیه با مشکلات کمبود سرمایهگذاری و تکنولوژی مواجه هستند، ورود آنها به ایران و سرمایهگذاری دهها میلیارد دلاری برای تولید نفت و گاز و فروش آن اندکی با واقعیات بازار ناهمخوان است و به نظر میرسد روسها بیشتر به دنبال افزایش بهرهوری خود، یافتن بازارهای جدید و بازارسازی از طریق خرید سهام پالایشگاهها در چین و هند هستند. او معتقد است: شرکتهای روسی بهرغم قراردادهایی که با ونزوئلا هم داشتند عملا کمکی به آنها در چند سال اخیر نکردند همچنین در این تفاهمنامه بحث همکاری با گازپروم در زمینه گاز طبیعی مایع شناور (FLNG) آورده شده در حالی که فناوری و توان ساخت آن در روسیه وجود ندارد و تماما غربی است علاوه بر این مشخص نیست خط لولهای که بهطور کلی اعلام شده چه مقصدی خواهد داشت.
ضمانت اجرايي تفاهم نامه ايران و روسيه
دراینجا باید متذکر شد که تفاهمنامه اعتباری مانند یک یادداشت دارد که در آن قید شده باشد چه کارهایی میخواهیم انجام دهیم بنابراین تفاهمنامه همچنین الزامآور هم نیست یعنی این احتمال وجود دارد که یکی از طرفین حتی برای مذاکره و مطالعه پروژه یا نهایتا عقد قرارداد، اقدام نکند برای نمونه آقای خجستهمهر در اظهارات خود از امضای تفاهمنامه با شرکت گازپروم بر سر میادین گازی کیش و پارس شمالی خبر داده و مدعی شده که ارزش این تفاهمنامه ۱۰ میلیارد دلار است که شاید هزینه لازم برای توسعه این میادین ۱۰ میلیارد دلار باشد، اما تفاهمنامه تنها به معنی اظهار تمایل گازپروم برای مذاکره پیرامون این دو میدان گازی ایران است، نه تعهد به سرمایهگذاری ۱۰ میلیارد دلاری. همچنین حتی اگر در آینده قرارداد توسعه این میدان نیز امضا شود شاید گازپروم تنها متعهد شود که سهمی ۲۰ درصدی در پروژه داشته باشد و یک پنجم سرمایه را بیاورد یا اصلا سرمایه از طرف شرکت ملی نفت ایران یا نهادی ثالث تامین شود و گازپروم تنها پیمانکار پروژه باشد این شرایط در حالی است که بسیاری از رسانهها تفاهمنامه ایران با شرکت گازپروم روسیه را دستاوردی بزرگ اقتصادی- سیاسی عنوان میکنند و بهطور مداوم بر روی یک تفاهم نامه که به زعم آنان بدون استفاده از برجام و حل مساله FATF بسته شده مانور میدهند درحالیکه در مقابل منتقدان نیز میگویند که ارزش حقوقی این تفاهمنامه بسیار کمتر از چیزی است که د گفته میشود و یکی از دلایل مطرح شده توسط منتقدان این است که این شرکت روسی ۶ سال پیش نیز بر سر هر دو میدان گازی یادشده با ایران تفاهمنامه امضا کرده بود، اما هرگز اقدامی نکرد هم چنین در تفاهمنامه جدید، قید شده است که درباره توسعه میادین نفتی چنگوله، منصوری، آبتیمور و... نیز مذاکره خواهد شد و حتی خجستهمهر در بخش دیگری از سخنان خود تفاهمنامه یادشده را بزرگترین سرمایهگذاری خارجی تاریخ صنعت نفت ایران عنوان کرد در حالی که بعد از برجام و در سالهای ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ شرکت لوکاویل روسیه تفاهمنامه مشابهی با ایران بر سر میدانهای منصوری و آبتیمور امضا کرده بود و شرکت زاروبژنفت روسیه نیز در کنار چنگوله، چندین تفاهمنامه نفتی دیگر با ایران امضا کرده بود بنابراین باید توجه کرد که ایران پیش از تحریمها حداقل ۹ قرارداد و تفاهم نامه به شرح زیر با روسیه امضا کرده است که هیچ کدام به نتیجه نرسیده است.