صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱۴۰۱ - ۰۸:۰۶  ، 
شناسه خبر : ۳۴۳۲۵۲

اگر هاشمی الان بود واقعیت چطور بود؟!

علی علوی

روزنامه سازندگی و اخیراً روزنامه هم‌میهن مستمراً یادداشت‌هایی به قلم محسن هاشمی و حسین مرعشی و برخی دیگر با این عنوان و مضمون که «اگر هاشمی الان بود، چه می‌کرد» منتشر می‌کنند و این غیر از ایام فوت آن مرحوم در زمان‌های دیگر نیز جاری و ساری است. محتوای این یادداشت‌ها نیز حول این محورهاست که اگر هاشمی الان بود، از افراط (مثلاً در قضیه آشوب و کشف حجاب) پرهیز می‌کرد یا هاشمی بانی امنیت بود و از این گونه موارد.
به فرزند و آن فامیل دیگر آقای هاشمی باید دو نکته را گوشزد کرد. ابتدا اینکه درباره ادعای پرهیز از افراط آقای هاشمی در حوادث اخیر که بهانه‌اش حجاب بود، بهتر است پشت سر درگذشته حرف نزنند و مطلب وارونه از قول او به مردم القا نکنند. مرحوم هاشمی همانی بود که در سال‌های جنگ که مسئله حجاب اصولاً در ایران مطرح نبود، آن قدر به این مسئله حساس بود که در خطبه‌های نماز جمعه به آن اولویت داد و گفت برخی زنان کمی از موی خود را بیرون می‌گذارند و ما دیگر نمی‌توانیم این را تحمل کنیم و زنانی را که کمی از موی خود را بیرون می‌گذاشتند تهدید به بازداشت و نگهداری در اردوگاه‌های کار اجباری کرد. پس معرفی مرحوم هاشمی به عنوان یک افراط‌گریز باید مستند به سوابق او باشد، نه به‌دلخواه بازماندگان.
ممکن است فرزند و فامیل ایشان بگویند هاشمی عوض شد و دیگر آن هاشمی زمان جنگ نبود و برای تأیید سخن خود مثال بیاورند که هاشمی روزگاری فرمانده جنگ و سراپا در تدارک پیشرفته‌ترین سلاح‌ها برای حفظ امنیت کشور بود،، ولی همین هاشمی در اواخر عمر، توسعه صنعت موشکی ایران را خلاف امنیت کشور و ایران را بی‌نیاز به موشک می‌دانست و از ژاپن و جا‌های دیگر مثال می‌زد. پس هاشمی عوض شده بود و ما داریم درباره هاشمی متأخر صحبت می‌کنیم که در همین مقوله امنیت به مؤلفه‌های دیگری غیر از موشک باور پیدا کرده بود.
این ادعا دو مشکل دارد. اول اینکه داشتن نیروی قوی نظامی نافی بهره‌مندی از دیگر مؤلفه‌های قدرت و امنیت نیست و این مغالطه آشکاری است که مؤلفه‌های اقتصادی و سرمایه اجتماعی را مقابل مؤلفه نظامی قرار می‌دهد. نفی هرکدام به سود دیگری غلط است، چه از طرف مرحوم هاشمی یا بستگان او باشد و چه از طرف طرفداران قدرت موشکی (که اصولاً طرفداران قدرت موشکی چنین ادعایی ندارند). مشکل دوم آنکه کشور و مردم چه گناهی کرده‌اند که برخی شخصیت‌های سیاسی، تقسیم‌بندی متقدم و متأخر دارند و کشور باید با تغییر سن و حال و احوال ایشان، رویکرد خود را عوض کند؟!
اما نکته دوم. بستگان مرحوم هاشمی و حزب سازندگی بهتر است کمی مطابق منظومه فکری اصلاح‌طلبان و روشنفکران این جریان که یکسره بر نفی شخص‌محوری و شخصیت‌پرستی است، عمل کنند. تا کی باید از مرحوم هاشمی- مستند و غیرمستند و راست و دروغ- خاطره و رویداد ذکر کرد و کشور و مردم را به مسیر او فراخواند؟! اصلاح‌طلبان که بسیاری از امور صدر اسلام را برای همان زمان مناسب می‌دانند و بسیاری از فرامین و آموزه‌های معمار انقلاب را مناسب زمان خود امام یا حتی نامناسب برای همان زمان می‌دانند، چگونه برای شخصیت هاشمی، یادداشت‌های مستمر «اگر هاشمی الان بود» می‌نویسند؟!
شما خود صاحب فکر و اندیشه‌اید. از خودتان و اندیشه‌های خودتان بگویید، شاید مردم پذیرفتند. پروبال دادن به شخصیت‌های سیاسی بعد از مرگ‌شان و صاف و صوف کردن تناقضات متقدم و متأخر آنان، مناسب سیاست‌ورزی روشنفکرانه و اندیشمندانه نیست. شخصیت‌محوری و شخص‌پرستی نیز مذموم است. دست‌کم منظومه فکری روشنفکرانه اصلاح‌طلبی را نقض نکنید و به سخره نگیرید.
مرحوم هاشمی بدون جانبداری‌های شما برای مردم ایران خاطر‌ه‌انگیزتر است تا با القای تفکرات شما در قالب شخصیت او. خود دانید!

«جهاد تبیین» در کشاکش غفلت و منفعت

گرچه نمی توان و نباید سهم مسائل نوپدید مانند کارآمدی سیستمی را در طیفی از مطالبات زیرپوستی اعتراض های چند ماه اخیر نادیده انگاشت اما جای بسی تاسف و تامل است که 43 سال پس از انقلاب اسلامی، حتی گاه اصل ایجاب و ضرورت وقوع این رویداد شگرف اجتماعی – سیاسی در معرض چالش قرار می گیرد و حال با افراد یا گروه هایی مواجهیم که به زعمشان، شاه نه در تقابل با صفوف و اقشار مختلف مردم بلکه در نبردی نابرابر با تبانی قدرت های غربی، مقهور و سرنگون شد. اگر این گزاره تاریخی، به اجماع تمامی مورخان و پژوهشگران بلند آوازه در داخل و خارج کشور مردود و ناصواب به شمار آید که چنین است، باید کنجکاوانه پرسید که چرا دلایل ضرورت وقوع انقلاب اسلامی از مستوری در کتاب ها، پژوهش ها و آثار تازه تالیف یافته برون نیامده و در مرئی و منظر طیف قابل توجهی از نوجوانان و جوانان قرار نگرفته است؟ 

شگفتا که در یک دهه اخیر با آزادسازی بخش مهمی از اسناد آرشیوهای محرمانه وزارت خارجه آمریکا و انگلیس، اکنون ما  تصویر دقیق تری از رویدادهای سال های 56 و57 در اختیار داریم که در «تبیین عالمانه و روزآمد» علل وقوع انقلاب اسلامی، اجزای رهبری داهیانه و بی بدیل امام (ره) و در نهایت پیروزی مردمی ترین انقلاب تاریخ ایران، بسیار مددکارند و مع الوصف، نمی‌توان بر  غیرطبیعی بودن شکاف و شقاق جاری میان این پژوهش های روزآمد با ذهنیات و تصورات  بخش قابل ملاحظه ای از جوانان و نوجوانان چشم فروبست.  کوچ نامبارک از عرصه فرهنگ به اقتصادو سیاست  به 5 دهه قبل بازگردیم؛ زمانی که صلای مارکسیسم و سوسیالیسم در ایران، نه تنها روشنفکران و دانشگاهیان بلکه فرزندان برخی خانواده های مذهبی را نیز در موضع اجابت نشانده بود. در چنان اتمسفری، نه جامعیت منظومه اندیشه های علامه طباطبایی به چشم می آمد، نه عقل گرایی سترگ آخوند خراسانی بر بنیان های نظری مارکس و انگلس رجحان داده می شد و نه حتی آزادی خواهی میرزای نائینی مجال طرح و بسط می یافت.

در این شرایط، شاهکار جاودانه شخصیتی مانند شهید مطهری آن بود که با ارائه صورت بندی نوینی از کلان نظریه «اصالت وجود» صدرالمتالهین، پنجه در پنجه انگاره های ماتریالیستی و جریان های التقاطی ناشی از آن افکند. صورت بندی نوینی که ذکر آن رفت جز با تعامل و گفت وگوی مستمر با مخالفان اعتقادی از یک سو و حشر و نشر فروتنانه با جوانان برای کشف ذهن و زبان آنان، از سوی دیگر، میسور و ممکن نمی شد. مطهری نیک دریافته بود که باید شبهات را بی کم و کاست شنید و برای آن ها راه‌حل های اقناعی و نه اسکاتی مهیا کرد. بلندای اندیشه مطهری باعث شد به هنگام احساس ضرورت، پای را از تحشیه بر اصول فلسفه و روش رئالیسم فراتر نهد و با «داستان راستان» رو در روی نوجوانان بنشیند.

شوربختانه این سیره مرضیه، کارآمد و نتیجه بخش، آرام آرام از برخی محافل حوزوی و انقلابی رخت بر بست و شاید این دغدغه خطیر به جد گرفته نشد که «بقای» نظام همسنگ «حدوث» آن و چه بسا راهبردی‌تر است.طبعا با چنین رویکردی، برخی از متفکران، مستعدان و اندیشمندان بالقوه، به جای انس و الفت با ذهن و ضمیر اقشار مختلف مردم و به ویژه جوانان، رهسپار تصدی پست های اجرایی، تقنینی و ... شدند و این عرصه حساس را وانهادند.  جهاد تبیین، متولیان و مجریان تمام وقت می خواهد  وانهادگی عرصه فرهنگ به  مفهوم عام آن و غفلت ها از تبیین خردمندانه، روزآمد و پربسامد فرهنگ انقلابی، ثمره نامیمونی جز گسترش شکاف و شقاقی که پیشتر مطرح شد، در پی نمی تواند داشت.

زمانه ما نیز، مطهری گونه هایی می طلبد که نه فقط در صراط «تولید» اندیشه های دینی نوین و اجتهادات شجاعانه گام نهند، بلکه بار گران «توزیع» این دیدگاه ها را هم بر خود هموار کنند و دفاع از انقلاب و اسلام را نه در خلوت دوستان و همفکران خود بلکه در جلوت مخالفان و شبهه داران، بر ذمه خویش بدانند. این هدف عالی با همت عالی به منصه ظهور می رسد و نباید گمان کرد که ابوالمشاغل ها با شعار تبعیت از رهنمودهای رهبر معظم انقلاب می توانند راه «جهاد تبیین» را هموار کنند. فداکاری در راه تبیین آموزه های اسلام و انقلاب، شرط اول قدم در این ساحت است که در وهله نخست، تقدم منطقی «جهاد با نفس، جاه و مقام» را بر حضور فعالانه در عرصه «جهاد تبیین» بازمی نماید. بی تشکیک و تردید، «جهاد تبیین» ، این ترجیع بند بیانات یک سال اخیر رهبر انقلاب، رمز «بقای» جمهوری اسلامی در کشاکش جنگ تمام عیار روایت هاست؛ روایت هایی که اگر نه در کلیت آن، بلکه به طورقطعی گریبانگیر نسل جوان و نوجوان کشور است. 

کینه‌ای که دشمن از حجاب دارد

عباس شمسعلی

موضوع مهم زنان، دیر زمانی است که به صحنه تقابل فرهنگ غربی با فرهنگ اسلامی تبدیل شده است. این تقابل از نگاه ویرانگر و تحقیر‌کننده دهه‌ها و سده‌های اخیر غرب به زن که نتیجه هولناک آن سال‌هاست در این جوامع خودنمایی می‌کند و حتی صدای بسیاری از ‌اندیشمندان منصف و نگرانشان را بلند کرده است تا نگاه عزت‌بخش و احیا‌کننده فرهنگ اصیل اسلامی در خصوص زن که باعث شده است زنان بسیاری با دین‌ها و ملیت‌های مختلف و در اقصی نقاط جهان، دلداده نگاه مترقی و «انسان» دیدن زن شوند دیده می‌شود. این جذاب بودن حقوق و نگاه ارزشی اسلام برای زنان بود که سردمداران نگران فرهنگ غربی را به فکر استحاله جوامع اسلامی و شبیه ساختن زن مسلمان به زن غربی ‌انداخت تا مانع از فروپاشی ارزش‌های منحط اما سودآور در حوزه زنان در غرب شود. 

اما بیش از چهار دهه است این تقابل فرهنگی صورت و شدتی متفاوت پیدا کرده است. پیروزی انقلاب اسلامی آن هم در کشوری که 43 قبل‌تر یعنی در 17 دی ماه سال 1314 با دستور کشورهای استعمارگر غربی و پادویی رضاخان پهلوی کمر به برچیدن حجاب اسلامی بسته شد و در سال‌های بعد تلاش برای به ابتذال کشاندن زنان و دختران و تبدیل آن به کشوری دنباله‌رو فرهنگ غربی ادامه داشت شوک عظیمی به دنیای غرب وارد کرد. با ترویج و تابیدن نگاه انقلاب اسلامی به حوزه‌های مختلف در سطح جامعه که برگرفته از ارزش‌های اصیل اسلام بود، یکی از جلوه‌های مترقی و دستاوردهای رهایی‌بخش در مسیر انقلاب مربوط به تغییر نگاه به زن از یک موجود ضعیف نگاه داشته شده و محروم از حقوق والایی که قرن‌ها پیش اسلام به او داده بود کم‎کم خودنمایی کرد.

علاوه‌بر جنبه‌های مثبت و اصلاحی و مترقی انقلاب اسلامی در جنبه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی در داخل و خارج از کشور، با توجه به اثر‌گذاری شگرف انقلاب مردم ایران بر موضوع زنان در سطحی فرا‌مرزی و کمک به احیای ارزش‌های اسلامی در حوزه زنان، بدون اغراق می‌توان گفت که بعد از نجات زنان با تابیدن خورشید اسلام در حجاز و رهایی زنان و دختران از دوران سیاه مشرکین، پیروزی انقلاب اسلامی یک بار دیگر نجات‌بخش زنان شد. اگر با آغاز و گسترش اسلام در شبه جزیره عربستان، دختران از کابوس ننگ شمرده شدن و مجازات زنده به گور شدن به جرم دختر بودن نجات پیدا کردند و ارزشی همتراز با مردان یافتند، پیروزی انقلاب اسلامی نیز یک بار دیگر نجات بخش روح و جایگاه دختران و زنان در ایران و بسیاری از نقاط جهان شد.

اگر تا دیروز در این کشور حرکت خزنده فرهنگ مخرب غربی، کمال زن و دختران ایرانی را فستیوال «دختر شایسته» و نشستن تصویر برهنه زنان بر جلد مجلات و سر در سینماهای منحرف و مستهجن و تبلیغ اجناس می‌دانست یا خوش‌رقصی در کاباره‌ها و خدمات‌دهی در فحشاخانه‌ها و مراکز رسمی بدنام شهر تا سر حد مرگ سرنوشت محتوم بسیاری از دختران و زنان روستایی و شهری گرفتار در دام کاسبان پول‌پرست تاجر شهوت و ثروت بود و اگر عرصه برای خانواده‌های مذهبی و دختران و زنان مومن حتی در تردد روزانه و با ترس از حال دگرگون مشتریان مشروب‌فروشی‌های متعدد در محلات مختلف تنگ آمده بود، با پیروزی انقلاب و حاکم‌شدن ارزش‌های اسلامی، برگ جدیدی رقم خورد و فضای کم‌نظیری برای حیات طیبه و رشد و ترقی دختران و زنان در مسیر صحیح ایجاد شد. با حمایت و ریل‌گذاری صحیح جمهوری اسلامی طی چهار دهه گذشته در حوزه زنان و با آگاه شدن دختران این سرزمین از جایگاه و ارزش واقعی خود، کارنامه درخشانی از رشد چشمگیر زنان در حوزه‌های مختلف علمی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ورزشی و درخشش زن ایرانی در میادین مختلف جهانی ایجاد شد که بارها بیان شده و به علت ملموس و عینی بودن نه قابل انکار است و نه حتی دشمن‌ترین افراد با انقلاب اسلامی به خود اجازه می‌دهند این مسیر رشد و ترقی زنان و ارتقای بی‌نظیر بانوان در پرتو حمایت و حیات جمهوری اسلامی را نادیده بگیرند.

به واقع انقلاب اسلامی بر خلاف غرب که چندین دهه است زن را در مسیر سراشیبی سقوط جایگاه و ارزش قرار داده و با نگاه پست ناشی از شهوت و ثروت، به جای ارتقای مقام زن آن را به کالایی مصرفی و درجه 2 تبدیل کرده است، زن آسیب‌دیده از سرایت ویروس زندگی غربی را با نسخه‌ای شفابخش از کتاب درمانگر قرآن و دین نجات‌بخش اسلام به جایگاهی قریب به جایگاه ارزشمند و رفیع خود رسانده است. دقیقاً به همین دلیل است که در ادامه آن تقابلی که در ابتدا بیان شد و در شرایطی که انقلاب بزرگ اسلامی جامعه غرب را به چالشی عمیق کشیده است طی سال‌های اخیر و امروز دنیای غرب به تکاپوی خنثی‌‌سازی یا انحراف و تحریف برای ممانعت از گسترش و ترویج این نگاه نوین و جذاب به دنیای بیرون از مرزها و جغرافیای ایران افتاده است غافل از اینکه این نسخه شفابخش سال‌هاست که به دست دختران و زنان فراوانی در دنیا رسیده است و چه بسیار از زنان در کشورهای مختلف که پس از آشنایی با نگاه و فرهنگ اسلامی و انقلاب مردم ایران در حوزه زنان مجذوب آن شده و حتی دین اسلام را برگزیده و حجاب و عفاف را سنگر و پناهگاه آرامش خود کرده‌اند.

اما چالشی چنین ناگوار برای دنیای غرب باعث شده است که آنها به فکر خشکاندن سرچشمه جوشان فرهنگ اسلامی در عصر حاضر و خاموش کردن خورشید انقلاب اسلامی و استحاله فرهنگی جامعه ایرانی بیفتند. سال‌هاست که از هر روشی و با هر ابزاری که در اختیار دارند از فضای مجازی و سینما و موسیقی تا شبکه‌های ریاکار و فریبنده ماهواره‌ای به دنبال ترویج سراب سبک زندگی خود در ایران اسلامی هستند. یکی از نمونه‌های به روز تلاش دنیای غرب برای تغییر فرهنگ ایرانی اسلامی و ترویج فرهنگ غربی، مسئله حجاب اسلامی بانوان است. تلاش عجیب و پر‌حجم رسانه‌های رسمی و مجازی پرتعداد وابسته به غرب و یا مورد حمایت مالی و سیاسی دشمنان ایران برای ترویج بی‌حجابی واقعیتی انکار ناپذیر و هشداردهنده است. در این تقابل و به تعبیری تهاجم و جنگ فرهنگی که افتادن هر روسری و حجاب از سر دختران و بانوان ایرانی به عنوان افتادن عَلَم و پرچم یک سرباز و میدان‌دار تلقی می‌شود، انتظار از دختران و بانوان این سرزمین آگاه بودن به فلسفه این تقابل و تفکر درخصوص نیت پلید جبهه دشمن است.

سرگرم کردن دختران و زنان جامعه ما به خودنمایی و تبرج و تظاهر در کوی و برزن و فضای مجازی و ارزش‌گذاری‌های جعلی و فریبنده بر اساس برجسته کردن ظاهر با رنگ و لعاب و خودنمایی، دامی است که بر سر راه آنها گذاشته شده است و سرانجامی بهتر از چاهی که امروز زن در غرب گرفتار آن شده است ندارد چرا که توجه بیش از حد و خارج از چارچوب شرعی و حریم خانواده به ظاهر و ترویج شوکه‌کننده عمل‌های زیبایی و مصرف سرسام‌آور لوازم آرایشی و در ادامه کم‌توجهی و یا خدای نکرده بی‌توجهی به حجاب نه تنها بر خلاف آنچه غرب و رسانه‌های فریبنده آن تبلیغ می‌کنند فضیلت و امتیازی برای زنان و دختران به ارمغان نمی‌آورد، بلکه آنها را از حرکت در مسیر رشد و ترقی علمی، اجتماعی، خانوادگی و... باز می‌دارد. دروغی که این رسانه‌ها سال‌هاست به خورد جامعه دختران و زنان ما می‌دهند این باور غلط است که حجاب محدود‌کننده و مانع پیشرفت و ترقی است درحالی که وجود انبوهی از زنان موفق که با داشتن حجاب اسلامی به بالاترین درجه‌ها و سکوهای علمی، اجتماعی، ورزشی و... رسیده‌اند و انبوهی از زنان که با وجود کم توجهی به حجاب توفیق چندانی در عرصه اجتماع نیافته و برخی از آنها سرگرم وسواس در رسیدن به زیبایی و جمال ظاهری شبیه به ستاره‌های جعلی‌هالیوود و مجری‌های بزک شده ماهواره‌ای... از مسیر درست زندگی بازمانده‌اند.

آیا در مورد فلان دختر ورزشکاری که در ایران با داشتن حجاب اسلامی به مدال ورزشی المپیک رسید می‌توان گفت که حجاب مانع پیشرفت او و امثال او بوده است؟ آیا این فرد و دیگرانی همچو او بعد از مهاجرت و کشف حجاب توانستند ‌اندکی از افتخاراتی که با داشتن حجاب و در سایه حمایت و تشویق جمهوری اسلامی داشتند را تکرار کنند؟ زنان و دخترانی که گمان می‌کنند این همه هزینه دشمن برای ترویج بی‌حجابی در جامعه ما از طریق صدها شبکه ماهواره‌ای و اینستاگرام و سایر عرصه‌های فضای مجازی، از روی دلسوزی و از روی اعتقاد واقعی به آزادی است بهتر است از خود بپرسند چرا دشمن نگران زنان ما شده و از بین موضوعات مختلف مثلاً ترویج بیشتر توجه به علم آموزی زنان یا تلاش برای تحکیم خانواده و حل مشکل ازدواج دختران و جوانان فقط بر روی برداشتن حجاب اصرار دارد؟ از طرفی اگر آنها واقعاً معتقد به آزادی پوشش هستند چرا در همین فرانسه که خود را یکی از دلسوزان ظاهری دختران و زنان ایرانی جا می‌زند، اجازه تحصیل به دختران محجبه در دانشگاه و مدارس داده نمی‌شود؟ آیا در همین شبکه‌های ماهواره‌ای ضدایرانی که معتقد به آزادی پوشش هستند اجازه داده می‌شود یک مجری محجبه فعالیت کند؟

با این شرایط مشخص می‌شود که دشمن و رسانه‌های وابسته به آنها در ورای ژست دلسوزانه برای زنان ایرانی، هدف دیگری دارند و آن از بین بردن فرهنگ ایرانی اسلامی و انتقام از حجاب اسلامی به عنوان یکی از مهم‌ترین نمادها و پرچم‌های انقلاب اسلامی است. سخن پایانی آنکه نتیجه و عاقبت راه و البته دامی که در سال‌های اخیر و بیشتر از آن، امروز از سوی سردمداران ریاکار غربی و رسانه‌های وابسته به دشمنان ایران پیش پای دختران و زنان کشورمان گذاشته شده است، سال‌هاست که در جوامع غربی و جوامعی که کورکورانه به تقلید از فرهنگ غرب مشغول شدند کاملا عیان است. نابودی نهاد خانواده و تبدیل زن به عنصر تامین‌کننده خواسته‌های پایان‌ناپذیر شهوانی مردان و توجه به زن نه به خاطر ارزش‌های ذاتی‌اش بلکه به علت جاذبه‌های ظاهری و جنسی ارمغان این مسیر است.

غالب دختران و زنان این سرزمین که فطرتاً عفیف و پایبند به ارزش‌های انسانی و اسلامی هستند تا‌کنون با تأسی از بزرگ بانوی اسلام حضرت فاطمه زهرا(س) که خود نماد ارزش اسلام برای زنان است، نقشه شوم دشمن را مختل کرده‌اند، اما آن عده ‌اندکی که در مسیر خوشایند دشمن قرار گرفته‌اند باید از خود بپرسند آیا با کنار گذاشتن روسری و حجاب طمع دشمنان این سرزمین به کشاندن زنان و دختران به ورطه منحط زندگی غربی پایان می‌پذیرد یا این ابتدای یک پایان تلخ و شوم است؟    

نام:
ایمیل:
نظر: