صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۶ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۷:۵۳  ، 
شناسه خبر : ۳۴۳۶۹۲

منافع آمریکا در تداوم جنگ اوکراین
علی حسن حیدری
عده‌ای چنین استدلال می‌کنند که امریکا منافعی در اوکراین ندارد، یا اگر منافعی داشته باشد، بیشتر اخلاقی است. البته استدلال اخلاقی برای واقعیات سخت‌افزارانه ژئوپلیتیکی نه مناسب است و نه کافی. امریکا در جنگ اوکراین منفعت حیاتی دارد. امریکا به دلیل بعد جغرافیایی همواره از حمله زمینی مصون بوده است؛ تهدیدات علیه امریکا تنها از طریق اقیانوس‌ها ممکن است و بر همین اساس از سال ۱۹۰۰ تاکنون تأمین امنیت دریاها، «مبنا و پایه امنیت ملی» امریکا قرارگرفته است. 
تضعیف روسیه به عنوان یک رقیب ژئوپلیتیک برای امریکا، تنها یکی از انگیزه‌های امریکا برای ادامه جنگ در اوکراین است. امریکا قصد دارد با تداوم جنگ اوکراین هم روسیه را تضعیف کند و هم بر سیاست، اقتصاد و امنیت اروپا اثر بگذارد تا قاره سبز را همچنان در منظومه‌ای از مدیریت جهانی خود حفظ کند. این برهان روشنی برای تداوم  و فرسایشی کردن آن به نفع امریکا، البته به ضرر اروپا و اوکراین است. با عنایت به موقعیت ژئوپلتیک ویژه اوکراین، اهمیت ناوگان دریایی و تسلط بر شاهراه‌ها و بغاز‌های آبی برای امریکا به اندازه اهمیت جنگ در خشکی است. از این رو اگر زمانی کشوری بر شبه‌جزیره اروپا مسلط شود به طوری که بتواند منابع انسانی و مادی آن را تصاحب کند، این موضوع به معنی ظهور یک نیروی دریایی تهدید آمیز علیه امریکا است. 
امریکا برای پیشگیری از تسلط قدرت‌های دیگر بر شبه‌جزیره اروپا ناچار به مقابله با آن، پیش از وقوع آن است و همین معمای منفعت امریکا در اوکراین است. البته با وجود اینکه روسیه در یک اقدام پیشدستانه برای محدود ساختن تهدید «ناتو» دست به حمله به اوکراین زده است، حتی اگر بتواند اوکراین را مهار و رام کند، غرب اوکراین، متحد ناتو باقی خواهد ماند. بنابر دلایل ذکرشده، کاملاً طبیعی و منطقی است که روسیه نیاز به حفظ فاصله‌ای ایمن از بازیگرانی مانند امریکا و متحدان او در «ناتو» داشته باشد و تلاش نماید غرب را وادار به دور شدن از مرز‌های غربی خودکند. چنین رفتاری از جانب مسکو تهدید بزرگی علیه امنیت ملی امریکا تلقی می‌شود؛ بنابراین حمایت از نیرو‌های اوکراینی برای متوقف ساختن روسیه، همزمان با تحمیل یک جنگ اقتصادی موازی علیه مسکو می‌تواند به مثابه چک تضمینی برای توقف بزرگ‌ترین مانع گسترش ناتو به شرق باشد. با توجه به وضعیت توصیف شده، امریکا به عنوان زمینه‌ساز جنگ اوکراین و عامل تداوم و تشدید آن، منافع راهبردی و تاکتیکی بسیاری در حوزه‌های ژئواکونومیک، ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیکی را تعقیب می‌کند که به اختصار درچند محور مورد اشاره قرار می‌گیرد:
تسلط بر حوزه انرژی و مدیریت آن: درحوزه مدیریت اقتصاد جهان هم اکنون، یک جنگ جهانی انرژی در جریان است. امریکا پس از دستیابی به جایگاه صادرکننده انرژی و تغییر وضعیت از یک کشور وارد‌کننده به کشور صادرکننده انرژی درجهان، با طراحی راهبرد مدیریت انرژی، تلاش دارد با ایجاد یک معادله متناسب با منافع بلند مدت خود، عمده‌ترین کشور‌های تولیدکننده نفت جهان را یا تحت کنترل بگیرد یا تولیدکنندگان سرکش (ونزوئلا، روسیه، ایران) را از بازار نظام مدیریت انرژی بیرون کند و یا در دایره مدیریت خود محدودکند. از این رو در جنگ اوکراین به دنبال آن است که روسیه- به عنوان بزرگ‌ترین صادرکننده نفت و گاز در جهان و ابرقدرت انرژی- را با اتخاذ تدابیرمحدود‌کننده و کنترلی، تابع سیاست‌های کلان خود کند یا از بازار حذف نماید. 
مهار و مدیریت کشور‌های اروپایی با کنترل بازار و قیمت انرژی: امریکا تلاش دارد، به موازات اتخاذ رویکرد تضعیف جایگاه روسیه و یا حذف آن، اروپا را در بحث انرژی به امریکا وابسته کند و این کشور‌ها را ذیل یک ائتلاف جهانی به رهبری خود قراردهد. به گفته سخنگوی وزارت خارجه چین بعد از بحران اوکراین قیمت گاز در اروپا ده برابر قیمت آن درامریکاشد. شرکت‌های امریکایی بیش از ۱۰۰ میلیون دلار در هر محموله گاز طبیعی به اروپا سود کردند. 
فروش تسلیحات و رونق دادن به کارخانه‌های تولید اسلحه: گزارش‌های منتشرشده بعد از جنگ اوکراین تأیید می‌کند که فروش تسلیحات امریکا در سال مالی ۲۰۲۲ میلادی به ۵۰میلیارد دلار اسلحه رسیده است که نسبت به سال قبل آن افزایش بالایی داشته است. به گفته عضو سابق پارلمان انگلیس جورج گالووی، امریکا حاضر است تا آخرین قطره خون اوکراین جنگ را ادامه دهد. در پایان هم حاضر است تا آخرین قطره خون اروپا، این جنگ ادامه یابد. 
 جنگ اوکراین علاوه برموارد ذکر شده منافع راهبردی معین دیگری مانند باز‌سازی اتحاد ناتو، استمرار و تقویت هژمونی امریکا برآن، زمینه‌سازی برای اعزام نیرو و ارسال و استقرار تسلیحات پیشرفته بیش‌تر به بالتیک (استونی، لتونی و لیتوانی) و شرق اروپا (لهستان و رومانی) وتحقق اهداف راهبردگسترش ناتو به شرق و بالاخره تمرین مقدماتی برای جنگ احتمالی با روسیه درآینده وآزمایش سلاح‌های جدید در میدان جنگ در کشوری ثالث در نبرد غیرمستقیم با روسیه و تخلیه اطلاعاتی و توانمندی سخت افزاری و نرم افزاری روسیه در سطح با طولانی کردن جنگ و هیبریدی کردن نبرد در میدان و زمین اوکراین. از منافع آشکار امریکا درتشویق روسیه و اوکراین به جنگ، تداوم آن است.

تاملی بر آمارهای متناقض اشتغال‌زایی

مهدی حسن‌زاده
روز گذشته وزیر کار از ایجاد یک میلیون شغل طی یک سال اخیر خبر داد و گفت: وعده داده شده درباره ایجاد یک میلیون فرصت شغلی محقق شده است و ما از یک میلیون فرصت شغلی عبور کردیم.
مرتضوی همچنین درباره شیوه‌های صحت‌سنجی تحقق وعده یک میلیون شغل در یک سال به گزارش‌های فصلی مرکز آمار اشاره کرد و گفت که گزارش روز گذشته این مرکز، مؤید این ادعاست.
تردیدی نیست که ایجاد اشتغال یکی از مهم ترین مطالبات جامعه در سال های اخیر بوده است. ایجاد اشتغال علاوه بر این که نشانه رونق اقتصادی و تحرک در بخش های مولد اقتصاد است، نتایج اجتماعی مثبتی را نیز به دنبال دارد و مقدمه ورود جوانان به عرصه تشکیل خانواده، فرزندآوری و فاصله گرفتن از معضلات اجتماعی و روانی است. بنابراین ایجاد اشتغال فراتر از هدف اقتصادی، نتایج اجتماعی مشخصی را نیز به دنبال دارد.
طی دهه های گذشته مجموعه گسترده ای از سیاست ها برای اشتغال آفرینی اعمال شده است. این سیاست ها هر کدام حاوی نقاط قوت و ضعف بوده اند، اما آن چه فارغ از سیاست های خاص ناظر به اشتغال بر بازار کار اثر داشته است، متغیرهای اقتصاد کلان است. به عنوان مثال، رشد اقتصادی با اتکای نفت یا رشد اقتصادی متوازن خروجی متفاوتی را در بازار کار ایجاد می‌کند.
جهش نرخ ارز، بر اشتغال در صنایع متکی به واردات مواد اولیه و صنایع بهره مند از درآمد صادراتی اثر متفاوتی دارد. در چنین شرایطی مهم تر از سیاست های خاص اشتغال زایی، پول پاشی برای شکل گیری یک شغل مشخص و مانع زدایی از سر راه مجوزهای کسب و کار، ایجاد رونق اقتصادی و مهار تورم به عنوان دو متغیر اصلی اقتصاد کشور است. بر این اساس آن چه از وعده اشتغال زایی و به طور مشخص اعدادی نظیر ایجاد یک میلیون شغل در سال مهم تر است، ثبات بخشی همراه با رونق به اقتصاد است. هرچند در کنار بهبود شاخص های اصلی اقتصاد کشور می توان وارد این بحث و تدوین سیاست های مرتبط با آن شد که با مقتضیات جامعه و اقتصاد ایران باید سراغ اشتغال در چه بخش هایی رفت. یکی از پیش نیازهای مهم در این بخش، سیاست توسعه صنعتی است که مشخص می کند برای ایجاد رشد متوازن و متناسب با منابع بانکی و ارزی و دیگر الزامات موجود در کشور، باید سراغ چه صنایع و فعالیت هایی رفت.
از این منظر اصرار بر ایجاد اشتغال در شرایطی که برنامه توسعه صنعتی کشور مشخص نیست، می تواند مسیر ما را به سمت نامشخصی سوق دهد و اشتغالی را ایجاد کند که ناپایدار باشد. این مسئله اگر با آمارزدگی همراه و قرار باشد عدد خاصی هدف تحقق قرار گیرد و مرجع آماری آن نیز به جای مرکز تخصصی مثل مرکز آمار ایران، وزارت کار باشد، مسیر نادرستی را پیش روی سیاست گذاران قرار می دهد. در نتیجه آمار اشتغال زایی ملاک قرار می گیرد، در حالی که مهم خالص اشتغال است و نتیجه این می شود که وزارت کار از ایجاد یک میلیون شغل در یک سال اخیر خبر می دهد، اما گزارش اخیر مرکز آمار از وضعیت اشتغال و بیکاری نشان می دهد که در پاییز امسال نسبت به پاییز سال گذشته 535 هزار نفر به تعداد شاغلان کشور اضافه شده است. این تفاوت نشان می دهد که در صورت درست بودن آمار ایجاد یک میلیون شغل در یک سال اخیر، 465 هزار شغل از مشاغل موجود نیز از چرخه بازار کار خارج شده اند.
به نظر می رسد باید تجدیدنظر جدی در موضوع اشتغال زایی، برنامه و وعده های مرتبط با آن و مرجع تهیه آمار آن صورت گیرد. باید از نگاه اشتغال زایی به سبک پول پاشی و راه اندازی پروژه های اقتصادی با هدف اشتغال زایی فاصله گرفت و قطار وعده های کمّی در زمینه اشتغال زایی را متوقف کرد و با هدف گذاری رسیدن به نرخ بیکاری و نرخ مشارکت مشخص که فراتر از اشتغال ایجاد شده، خالص اشتغال را نشان می دهد، مرکز آمار را به جای وزارت کار، مرجع رصد بازار کار و وضعیت اشتغال قرار داد تا از این آشفته بازار آماردهی برای اشتغال فاصله بگیریم.

به آخر رسیده‌اید 

محمدهادی صحرایی  
«نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شويد و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور، هميشه با بصيرت و با چشمانى باز به دشمنان خيره شويد و آنان را آرام نگذاريد كه اگر آرام گذاريد، لحظه‏اى آرامتان نمى‏گذارند.»1 این سخن امام راحل است که ترجمه‌ای آزاد از برخی آیات و روایاتی است که به ما متذکر شده، دشمن‌شناسی یکی از اولیات حیات بشری است. آنها که «صلحِ کل» هستند خودشان نمی‌دانند که در بهترین حالت، زندگی‌شان را در حد نباتات پایین آورده‌اند و این جمله هرگز به معنای جنگ‌طلبی و خشونت نیست‌، چراکه مدیریت کردن دشمنان، همیشه و تنها وسیله‌اش جنگیدن نیست. دائم باید آماده، مراقب و بی‌اعتماد به دشمن بود و پی‌درپی قوی شد. چراکه همیشه ولیجه و عشق و وعده‌های پنهانیِ با تهدید و تطمیع، عامل نفوذ بوده و حمله و نابودی نتیجه آن. پس؛ باید برای قهر و غضب هم آماده بود. واقع‌بینی ایجاب می‌کند دنیایی که محل و مملو از تزاحم است را واقعی ببینیم. نمی‌شود هم دوست ظالم بود و هم رفیق مظلوم. یا هم ثبات رأی و شخصیت داشته باشد و هم منافقانه رفتار کند.
این دروغگویی، ابدی نمی‌ماند.  یکی از اسرار پیروزی امام خمینی که رحمت خدا بر او، این بود که به مردم خود آنچنان مطمئن بود که به گفته سپهبد شهید سلیمانی، خود را فدایی آنها می‌دانست و به همین اندازه نسبت به دشمنان بدبین و بی‌اعتماد بود. آن حکیم متألّه که اندیشه را با آیات خدا ممزوج کرده بود، معنی فرمان خدا در «خُذُوا حِذْرَكُم»2 را به خوبی فهمیده بود. این آمادگیِ همیشگی، هم در نظامی و امنیتی است و هم در اقتصاد و فرهنگ و اجتماع و همه اینها جزء پدافند غیرعامل است و فعلاً اسمی از جنگ و مرافعه نیست. اگر دولت‌های پیشین ما به این اندیشه خدایی، اهتمام داشتند، وضعیت ما از نظر مطلوبیت، بسیار بیشتر و پیش‌تر از امروزمان بود. ما پیشرفت کرده و در حال حرکت به سمت قله‌ایم ولی اگر نبودند مسئولانی که گاه‌بیگاه ترمز این قطار را با امثال برجام کشیدند و کشور را متوقف کردند ما اکنون پرچم را به قله کوبیده بودیم.
قوطی خالی و حسرت‌باری که دستاوردش برای دشمن‌، همه چیز و برای ما تقریباً هیچ بود. اعتماد بی‌جا به دشمن‌، نامش اگر خیانت نباشد‌، ساده‌لوحی است نه تدبیر و تنش‌زدایی. مگر می‌شود بین دو موجودی که موجودیت هم را نقیض اند، اتفاق ایجاد کرد؟ دشمن، به معنی کسی است که نفعش در ضرر ما و نفع ما در ضرر اوست. چگونه می‌توان بدون کوتاه آمدن یکی از این دو، بین آنها رفاقت ایجاد کرد؟ طبق این تعریف علمی، شعار «بُرد بُرد» اگر فریب افکار عمومی و توجیه خیانت نباشد‌، بی‌شک نشان حماقت، ساده‌لوحی یا مفتون‌شدگی است. مگر عاقلی هست که برای دشمنش آرزوی پیروزی بکند؟ و مگر آرزوی پیروزی برای دشمن، به معنی آرزوی شکست، برای خود نیست؟ این غصه مثل تجدید چاپ کتاب قراردادهای خسارت‌بار ترکمانچای و آخال و گلستان و امثال اینها بود که مثل قرارداد 1981 الجزایر، توسط لیبرال‌های نفوذی به ایران تحمیل شد.  و اگر لیبرال‌های نفوذی نبودند که به قول شفاهی دشمنی که حتی به عهدنامه‌های کتبی خود هم متعهد نیست، اعتماد کنند اکنون دولت اسلامی و جامعه اسلامی شکل گرفته بود و در آستانه پیروزی نهایی بودیم. چه می‌شود کرد که یکی از آزمایش‌ها و ابتلائات سخت و کلافه‌کننده مردم ما تحمل این عناصر کارخراب‌کن و ترمیم خرابکاری‌های آنهاست که مشکل مضاعف بودند.
این مرور خاطرات، به معنی نقب تجربه تلخ گذشته نیست‌، بلکه برای خاطرنشان کردن سرنخ‌هایی است که توانست دشمنان به کنج افتاده را جسور کند و به میدان بیاورد. بی‌اهمیتی به اقتصاد مقاومتی و زیرساخت‌های حیاتی و به خطر انداختن امنیت کشور با به‌کارگیری افراد نااهل و نفوذی، از دیگر خیانت‌هایی است که روزگار امروز ما را پرزحمت کرده و به دشمنان در کمین نشسته بهانه شیطنت داده است. اگر زیرکی و هوشیاری نهادهای انقلابی و امنیتی نبود معلوم نبود که با گله‌گله جاسوس و نفوذی و نادرست، چه عاقبتی برای کشورمان رقم می‌خورد. نمونه اخیر و جالب توجه، خیانت همین جاسوس خبیث بریتانیایی است که تخلیه و نعل وارونه به او و انگلیس، تا عمق و استخوان دشمنان را سوزاند. دهانِ کف‌کرده از خشمِ دشمنانِ قسم‌خورده ما از آمریکا گرفته تا برخی کشورهای اروپایی گویای شاهکار اطلاعاتی ایران است که توانسته این کرم چاق را از عمق درخت تنومند انقلاب بیرون بکشد و سرویس‌های جاسوسی دشمن را با به بازی گرفتن، به خشم آورد. دیوانگی دشمنان با رودستی که از ما خورده‌اند طبیعی است. یادش به خیر، شهید بهشتی مظلوم که فرمود «آمریکا از ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر». موتوا بغیظکم. 
طبیعی است کشورهای ثروتمند پرمدعایی که در تنگنای رسوایی تأمین غذا و انرژی برای مردم خود و نیز در باتلاق جنگ روسیه و اوکراین و نیز سعودی و یمن درمانده‌اند و کرونا آنها را به مرز بی‌عرضه‌ترین‌ها نزدیک کرده و قمپزهای آنها را بی‌اثر کرده‌، اینچنین بی‌عقلی کنند. طبیعی است دیوانه شدن کسانی که میلیون‌ها دلار هزینه کردند تا در ایران آتش‌افروزی و اغتشاش کنند و امروزه تظاهرات ده‌ها هزار نفری را در پایتخت‌های خود می‌بینند و همان به آتش کشیدن‌ها را در خیابان‌های خود و آرامش و امنیت را در خیابان‌های ما مشاهده می‌کنند. طبیعی است دیوانه شدن دنیاپرستانی که دنیای خود را در حال دود شدن، و خداپرستان را در آرامش مشاهده می‌کنند. طبیعی است کسانی که ماسک و ضدعفونی را هم می‌دزدیدند و مدعی باغ اروپا بودند و اکنون در رسانه‌ها می‌خوانند که خبر زیاد شدن دزدیِ گوشت و جیره‌بندی تخم‌مرغ و یخ زدن مردمان‌شان در خانه، در جهان منتشر شده است؛ دیوانه شوند.  همه اینها طبیعی است و اینها که گفته می‌شود برای دیوانه‌تر کردن آنهاست.
ما قوی شدیم و شما روزبه‌روز ضعیف‌تر می‌شوید. اگر یک سال از تحریم‌های 43 ساله مردم ایران را بین کشورهای اروپایی توزیع می‌کردند‌، طبق تصویری که ویل دورانت و تاریخ‌نویسان دیگر در مورد پیشینه شما نوشته‌اند‌، اکنون اروپاییان باید در کوچه‌ها کمین می‌کردند تا در خیابان‌ها همدیگر را شکار کنند و بخورند. ما سربلندیم و شما سرافکنده تاریخ هستید. به کدام گذشته‌تان افتخار می‌کنید؟ به دزدی دریایی که پیشه پدری‌تان است یا به طلا و الماسی که از آفریقا و نفت و گازی که از آسیا دزدیده‌اید؟ به مرواریدهایی که به سرقت برده‌اید یا به تمدن‌های آزتک و اینکا و مایاهایی که منقرض کردید؟ به کشتن بی‌گناهان یا جنگ‌افروزی در کشورهای دیگر و یا ناکام کردن انسان‌ها؟ رمان بینوایان و کلبه عمو تُم از کدام آپارتاید و تاریخ تاریک، گلایه می‌کند و به کدام بستر تعلق دارد؟ مثنوی و شاهنامه از کدام بوستان و گلستان برخاسته است؟ با ما محاجه کنید تا جهان‌، بیش از پیش ما را بشناسد و از شما متنفر شود. شما کم آورده‌اید و ما منعمانه سفره تمدن می‌گسترانیم.
مگر تحریمی مانده که علیه ملت بزرگ ما اعمال نکرده باشید؟ خرد و کلان ما را تحریم کرده و دیده‌اید که بی‌فایده است‌، چرا از این راه غلط برنمی‌گردید و به توصیه امام ما «عاقل نمی‌شوید؟» ما با تحریم‌های شما‌، زودتر از آنچه گمان می‌کردیم به خودکفایی رسیدیم. اگر تحریم‌تان اثر داشت‌، اکنون سپاه ما آقای آسمان نبود و سنتکام را پَر و دُم نمی‌چید. اگر تحریم شما اثر داشت‌، ارتش ما پس از دوهزار و پانصد سال‌، به دریای مدیترانه و اقیانوس‌های جهان بازنمی‌گشت و اسرائیلی که هوای نیل تا فرات داشت‌، خانه‌های خود را در میان بلوک‌های هفت‌متری زندانی نمی‌کرد و به‌جای پروتکل‌های صهیونی‌، برای وعده 25 ساله ما، چانه نمی‌زد. اگر تحریم شما اثر داشت، در آشوب و اغتشاشی که اخیرا در کشور ما به راه انداختید، شکست نمی‌خوردید. ژنرال سلیمانی ما به دستور فرمانده‌اش، سپاه جهانی مقاومت را تشکیل داد و خاورمیانه جدید و رؤیاهای 7 تریلیون دلاری شما را به باد داد. اگر تحریم اثر داشت، چرا باز هم تحریم می‌کنید؟
واقعیت این است که شما شکست خوردید و می‌خواهید با فحش و دلقک‌بازی و تمسخر و تحریم، خود را مسلط نشان دهید ولی این‌گونه نیست. شما در حال مرگ هستید و تحریم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی‌، مشکلی از شما حل نمی‌کند و تنها بی‌معرفتی شما را نمایان‌تر می‌کند. اگر سپاه نبود، داعشی که زاییدید، اروپا را ولایت الاندلس کرده و خاطرات خونبار انقلاب و جمهوری‌های فرانسه را زنده می‌کرد و زنان‌تان را به کنیزی و آمریکا را به نکاح جهادی خود درآورده بود و با آهن برج ایفل، قاشق برای انتحاری‌هایش ساخته بود. سپاه با امکانات شما، سپاه نشد که بی‌آنها، از حرکت بماند. سپاه، جریانی است که از دل جوانان به ستوه آمده از شرارت شما تنوره می‌کشد و ما با همان جوانانی که فریفتید و خیابان‌هایمان را به آشوب کشیدید‌، به مقابله شما می‌آییم و آن قدر قوی می‌شویم که هرگز دیده نشوید. بعون الله و فضله. 
1- صحيفه امام ج‏21، ص 329 2- آماده‌ باشيد (اسلحه خود را برگيريد)
نام:
ایمیل:
نظر: