جنگ اوکراین و تحولات مربوط به آن نشان می دهد که در شرایط کنونی غرب و اوکراین بازنده اصلی این جنگ می باشند. جنگی که آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی استارت اولیه آن را زدند. در همین زمینه اندیشکده های آمریکایی پس از یکسال در گزارش های متعددی به دولت آمریکا پیشنهاد می دهند که قبل از اینکه شکست غرب بیشتر علنی نشود، از طریق مذاکره بدنبال پایان جنگ باشد. "اندیشکده کوئینسی" در گزارشی، به به این نکته اشاره می کند که برخلاف جوسازیهای گسترده تبلیغاتی و رسانه ای جهان غرب در مورد جنگ اوکراین و دست برتر اوکراین و دولت های غربی در قالب آن، وضعیت میدانی جنگ مذکور به هیچ عنوان به نفع آن ها نیست. در این راستا، این اندیشکده با ذکر 3 دلیل و محرک محوری، اینطور استدلال می کند که بهتر است هر چه سریع تر دولت آمریکا راهِ مذاکره با روسیه جهت خاتمه دادن به جنگ اوکراین را در پیش گیرد و از وارد آمدن خسارات بیشتر به خود و وجهه بینالمللی اش جلوگیری کند. مساله ای که البته باید توجه ویژه دولت اوکراین را نیز به همراه داشته باشد.
اندیشکده کوئینسی، در گزارش خود، 3 محرک مذکور را چنین مورد اشاره قرار می دهد:
«محرک اول ریشه در تحولات میدان های جنگ اوکراین دارد. ارتش روسیه به مدد فراخوان نیروهای ذخیره خود که پوتین فرمان آن را در اواخر پاییز گذشته داد، کاملا در آستانه محاصره شهر راهبردی "باخموت" اوکراین قرار دارد و اینطور به نظر می رسد که اوکراینی ها نیز در آستانه پذیرش نخستین شکست و عقب نشینی بزرگ خود، از تابستان گذشته هستند. اگرچه این جنگ ماهیتی کُند و پرهزینه برای روسیه داشته، با این حال، تلفات و خسارات هنگفتی را به اوکراین تحمیل کرده است.
در این راستا، "واشینگتنپست" گزارش می دهد که ارتش اوکراین در شرایط کنونی با نواقص عدیده ای رو به رو است و به شدت از کمبود مهمات و نیروهای آموزش دیده رنج می برد. دو حوزه ای که جهان غرب حداقل در کوتاه مدت نمی تواند برای آن ها چاره ای بیندیشد. در عین حال، اعزام نیروهای نظامی آمریکایی و ناتو به خاک اوکراین نیز خطر بالای درگیری مستقیم میان آن ها و ارتش روسیه را به همراه دارد که در نوع خود این موضوع می توان به بحران های به مراتب گسترده تری ختم شود.
در عین حال، باید توجه داشت که حجم انبارهای کشورهای غربی در زمینه تسلیحات توپخانه ای و خمپاره و موشک هم به شدت کاهش یافته که این مساله تبعات کاملا منفی را برای تحرکات نظامی آمریکا در دیگر مناطق جهان دارد. البته که شواهد زیادی وجود دارند که تایید می کنند هم آمریکا و هم متحدان غربی آن در شرایطی نیستند که از مجتمع های نظامی- صنعتی خود بخواهند که کمبودها در میدان های جنگ اوکراین را جبران کنند. در واقع نَه دولت می خواهد و نَه صنایع نظامی آن ها می توانند چنین کنند.
باید توجه داشته باشیم که جنگ ها صرفا با تصرف مناطقی روی نقشه به پیروزی ختم نمی شوند. گاه، فرسودهساختن طرف مقابل در میدان های جنگ و کاهش توانمندی های نظامی و تسلیحاتی آن نیز می توانند زمینه ساز پیروزی برای طرف مقابلِ آن باشند. در یک جنگ فرسایشی، روسیه از مزیت بیشتری در حوزه نیروی انسانی و صنایع نظامی در قیاس با اوکراین برخوردار است. حتی اگر اوکراین موفق شود و بتواند روسیه را در باخموت پس بزند، اینکه ولادیمیر زیلنسکی بخواهد همه توان کشورش را صرفا در یک منطقه خاص متمرکز سازد، عمل ضربات جدی را به اوکراین وارد می سازد و موضع آن در جنگ را به شدت تضعیف می کند.
محرک دوم در رابطه با ضرورت تعجیل دولت آمریکا جهت آغاز گفتگوها و رایزنی ها با طرف روسی با محوریت خاتمه دادن به جنگ اوکراین، مرتبط با سیاست داخلی آمریکا است. برای چندین ماه است که ایده و تفکر محبوب و عمومی در آمریکا در مورد جنگ اوکراین(که اشاره به حمایت گسترده از اوکراین دارد)، شاهد ظهور قطب های مخالف بوده و دیگر نگاهی منسجم از سوی افکار عمومی آمریکا نسبت به این جنگ و موضعی که واشینگتن باید در قبال آن داشته باشد، وجود ندارد.
در این راستا، جمهوریخواهان نیز قویا موضع دولت بایدن در ارائه کمک به دولت اوکراین و حجم بالای این کمکها را زیر سوال می برند. یک سال قبل، کمتر از 10 درصد از جمهوریخواهان فکر می کردند که آمریکا حمایت های نظامی فراوانی را از اوکراین انجام می دهد با این حال در شرایط کنونی، این میزان چیزی در حدود 50 درصد است(بر اساس یافته های جدیدترین نظرسنجی دانشگاه کوینیپیاکِ آمریکا). در نقطه مقابل، 62 درصد از حامیان دموکرات ها فکر می کنند که میزان حمایت های آمریکا از اوکراین خوب و درست است.
این شکاف فکری در میان احزاب اصلی آمریکا، بدون تردید رو به روز عمیق تر نیز می شود و در بحبوحه کارزارهای انتخاب ریاست جمهوری سال 2024 آمریکا وضعیت عینی تری را به خود می گیرد. هم فرماندار ایالت کالیفرنیا یعنی ران دی سانتیس و هم دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا که اکنون سه چهارم از رای دهندگان حزب جمهوریخواه به آن ها گرایش دارند، به صراحت خواستار ایجاد صلح در اوکراین و تشدید دخالت های واشینگتن در این جنگ شده اند. آن ها به طور خاص بایدن را به اتحاذ سیاستی مبهم و بی معنی در قالب جنگ اوکراین متهم ساخته اند و تاکید دارند که بایدن نباید به اوکراین یک چک سفید امضا را بدهد. از این رو، کاملا واضح است که به احتمال فراوان در روزها و ماه های آتی، سیاست دولت بایدن در حمایت جدی از اوکراین و جنگ آن علیه روسیه، با واکنش های منفی فراوانی در صحنه سیاست داخلی آمریکا رو به رو خواهد شد.
در نهایت محرک سوم نیز اشاره به این مساله دارد که همزمان با تشدید مناظرات و مباحث در داخل آمریکا در مورد جنگ اوکراین، چین به نحو شگفت انگیزی بر دامنه تحرکات و رایزنی های خود در قالب جنگ مذکور افزوده است. آمریکا به نقل از برخی منابع اطلاعاتی خود ادعا کرده که چین چشم انداز ارائه کمک های نظامی به روسیه را در دستورکار دارد. مساله ای که سبب شده تا واشینگتن هشدارهایی را به طرف چینی در این رابطه بدهد.
در عین حال، با توجه به دیدار اخیر رئیس جمهور چین از روسیه و دیدار با پوتین و البته تماس تلفنی وی با ولادیمیر زیلنسکی رئیس جمهور اوکراین، گمانه زنی های مختلفی در مورد احتمال ارائه شدنِ یک طرح صلح چینی نیز مطرح می شود. البته که آمریکا با این مساله مخالفت جدی کرده است و آن را به نفع روسیه ارزیایی کرده است.
با این همه، علی رغم نگرانی های آمریکا، بعید است که چین حمایت های نظامی قابل توجهی را به این زودی ها از روسیه انجام دهد. ارائه این قبیل کمک ها می تواند آسیب های جدی را به روابط چین با اروپا وارد کند. منطقهای که جز اصلی ترین شرکای تجاری جهانی چین در شرایط عدم قطعیت اقتصادی آن در برهه زمانی فعلی است. اگرچه برخی بر این باورند که چین اگر حس کند که روسیه در آستانه پذیرش شکست در جنگ اوکراین است، حاضر به انجام ریسک های زیادی است با این حال در شرایط کنونی کوچکترین نشانه ای نَه از ضعف روسیه و نَه تحرکات جدی چین در قالب جنگ اوکراین دیده نمی شود.
در این میان نباید از یاد ببریم که روسیه به واسطه مسائل اقتصادی و ژئواستراتژیک، وابستگی های زیادی را به چین دارد و همین مساله نفوذ آن(چین) در کرملین را بالا می برد. موضوعی که در نوع خود نشان از آن دارد که چین از ظرفیت های به مراتب بیشتری در قیاس با آمریکا جهت میانجی گری در قالب جنگ اوکراین برخوردار است. اوکراینی ها به خوبی می دانند که اگر چین بخواهد به روسیه کمک کند، این مساله تبعاتی بدی را برای آنها در قالب جنگ با روس ها خواهد داشت.
در این چهارچوب، پیشنهاد میانجی گری چین در قالب جنگ اوکراین می تواند برای اوکراینی ها در صورتی که آن ها واشینگتن را بی تفاوت نسبت به کشورشان در قالب جنگ ارزیابی کنند و یا آن را به قدر کافی قوی نبینند که بتواند برخی قواعد را بر روس ها تحمیل کند، جذاب به نظر برسد.
از این رو، یک سوال اساسی و محوری مطرح می شود و آن این است که ترکیب مولفه های یاد شده به چه نتیجهای ختم می شود؟ دولت بایدن همواره مدعی بوده که موضع مذاکراتی اوکراین در قالب جنگ با روسیه به مرور زمان تقویت خواهد شد. کاخ سفید همچنین گفته است که تصمیم مذاکره با روسیه بایستی در کیِف و نه واشینگتن گرفته شود. روس ها تا زمانی که متحمل خسارت های گسترده نشوند، حاضر به حضور در میز مذاکره نیستند. با این حال، بر اساس ارزیابی های ذکر شده، بعید است که با گذشت زمان و به خصوص با فرارسیدن تابستان، اوکراینی ها بسیاری از اهرم های مذاکراتی کنونی خود را داشته باشند. البته که تکیه آن ها به حمایت های آمریکا نیز به شدت سست خواهد شد. هم اوکراین و هم روسیه می توانند چین را به مثابه یک میانجی گرِ جذاب ببینند. حتی اگر آماده دادنِ امتیازات مختلف نباشند. در این میان، آمریکا که از چنین جذابیتی برخوردار نیست می تواند بازی را به کل خراب کند. در این راستا این سوال مطرح می شود که آیا بایدن حاضر است تبعات داخلی و بین المللی مخالفت با روند ایجاد صلح در چهارچوب جنگ اوکراین را بپذیرد؟
برای فرار از این وضعیت، آمریکا باید سریعا به مذاکره با روسیه بپردازد البته که در این میان یک نکته کاملا روشن است: پنجره فرصت برای طرفِ آمریکایی همیشه باز نیست و خطر و ریسک های زیادی پیش چشمِ آن قرار دارند.»