شهید حسن شفیعزاده در مرداد سال 1336 ه.ش در یک خانواده مذهبی در شهرستان تبریز متولد شد و تحت تربیت پدر و مادری مؤمن، متدین و مقلد امام پرورش یافت.
برای به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی از هیچ کوششی فروگذار نبود، شهید شفیعزاده پس از پیروزی انقلاب و به دنبال تشکیل سپاه، به همراه دیگر برادران، نخستین هستههای مسلح سپاه را پیریزی کرد و در سمت مسئول عملیات سپاه تبریز در سرکوبی خوانین، اشرار آذربایجان و حزب منحرف خلق مسلمان نقش فعال داشت.
با آغاز جنگ تحمیلی و محاصره آبادان، با یک دسته خمپارهانداز که تحت مسئولیت شهید باکری اداره میشد به جبهههای جنوب شتافت.
بعدها با تلاش بیوقفه و شبانهروزی خود قبضههای غنیمتی را در قالب توپخانههای لشکری و گردانهای مستقل توپخانه به سرعت سازماندهی کرد.
شهید شفیعزاده در تاریخ ۶۶.۲.۸ در منطقه عملیاتی کربلای ۱۰ در شمالغرب (منطقه عمومی ماووت) در حالیکه عازم خط مقدم جبهه بود، خودروی وی مورد اصابت ترکش گلوله توپ دشمن قرار گرفت و به آرزوی دیرینه خود نائل شد و به دیدار معشوق شتافت.
* خاطره سردار سرلشکر رحیم صفوی در مراسم گرامیداشت شهید شفیعزاده- سال ۸۸
خصوصیات و عملکرد سردار شفیعزاده این شهید بزرگوار در یک جمله سرداری مؤمن، مخلص، صبور، صادق، شجاع و خردمند بود. ایمان او را از رفتارش، عملش و اطاعتش از امام میتوان درک کرد که این جوان چقدر مؤمن بوده است.
سردار شفیعزاده تمام عمر و جوانی خود را در راه پاسداری از دین که تبدیل شده به جمهوری اسلامی و در راه دفاع از دین و کشور و ملت وقف کرد.
او از ابتدای ماههای پیروزی جمهوری اسلامی با ایمان در میدان جهاد ایستادگی کرد تا (هشتم اردیبهشت ۶۶) روز شهادتش بسیار آدم خاکی بودو خیلی خضوع در برابر بسیجیها داشت.
هیچوقت لباس بسیجی را از تن خود درنمیآورد با اینکه پاسدار بود و همین لباسهای خاکی را بر تن میکرد و آنچنان مخلص بود در مقابل مؤمنین ولی در مقابل دشمن، فرماندهی شجاع، قاطع و خردمند بود.
شاید به معنای واقعی مصداق آیه «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» بود. در مقابل دشمنان قوی و قدرتمند بود ولی خود را در مقابل مؤمنان خیلی خضوع و کوچک میشمرد.
سردار شفیعزاده از دانش نظامی، از عقل و خردمندی بسیار بالایی برخوردار بود. قدرت مدیریت و فرماندهی داشت به صورتیکه در کارنامه عملکرد او من باید این طور اشاره کنم، بنیانگذار دانشکده توپخانه و موشکهای نیروی زمینی سپاه. ما در سال اول و دوم جنگ 59 تا 60، توپخانه نداشتیم.
تقریباً در اواخر سال ۶۰ بود که تعداد زیادی توپخانه از ارتش عراق به غنیمت گرفتیم. این بزرگوار همزمان هم توپخانه سپاه را راهاندازی کرد و هم مرکز آموزش توپخانه و دانشکده توپخانه را که نیروی کادر تربیت کند و همزمان به توسعه توپخانه در سپاه پاسداران.
تا پایان عمر این بزرگوار، بیش از ۶ گروه توپخانه که هر گروهی چند قبضه توپخانه با بردهایی از ۱۵ تا ۲۰ تا ۳۰ و ۴۰ کیلومتر داشت، راهاندازی کرد، یعنی صدها قبضه توپخانه و ۶ گروه توپخانه را ایشان سازماندهی کرد.
در امر آموزش، تربیت نیروی انسانی و کادرسازی نیروی متخصص، یک فرمانده دوراندیش بود. به آینده توجه داشت. از عملکرد دیگر ایشان میتوان تشخیص درست و به کارگیری جوانان مستعد را برای توپخانه سپاه عنوان کرد.
نگاهش به جوانان یک نگاه ملی و جامع بود. در یک نگاه قومیتی و صنفی، منظورم از صنفی یعنی فقط به توپخانه داشته باشد را نداشت، نگاهش یک نگاه جامع بود.
جوانهای مستعد را از هر استانی که بودند میبرد آموزش میداد و تربیت میکرد برای فرماندهی توپخانه به طوریکه از توان و استعدادهای همه فرزندان این آب و خاک از سراسر کشور استفاده میکرد.
از دیگر عملکردهای سردار شفیعزاده طرحریزی آتشهای قدرتمند توپخانه در عملیاتهای مختلف، به خصوص در عملیاتهای فاو و کربلای 5 در شلمچه بود که نقش آتش توپخانه در پیروزی رزمندگان سپاه و بسیج چه نقش مهمی بود. این آتش پشتیبانی و قدرتمند مثل قهر الهی بر سر دشمن میبارید.
باور کنید تا آخر جنگ و تا لحظه شهادت این فرمانده توپخانه، سوار یک وانت میشد و هیچگاه ماشین درستحسابی دستش نبود. ما باید این انسانهای مخلص را الگویی برای خود قرار دهیم.
در این پیروزی نقش توپخانه و نقش شفیعزاده یک نقش خاص و ویژه بود، حقیقتاً اگر قدرت آتش توپخانه نبود، عملیات فاو پیروز نمیشد.
عملیات فاو بیش از ۷۰ شبانهروز ادامه داشت. ۷۰ شبانه روز جنگ پیدرپی که شبها ما حمله میکردیم و روزها دشمن حمله میکرد.
خاطرات سردار محسن رضایی از سردار شفیعزاده
شهید شفیعزاده بنیانگذار توپخانه سپاه بود. ایشان قبلاً در آبادان با دو سه تا خمپاره ۱۲۰ به همراه مهدی باکری آن جبهه را از نظر تأمین پشتیبانی آتش بر عهده داشتند ولی دیگر بعد از عملیات ثامنالائمه که عملیاتهای اصلی جنگ راه افتاد و عملیاتهای بزرگ شکل گرفت هر توپخانهای که به دستمان میافتاد میدادیم دست آقای شفیعزاده و ایشان خیلی با مهارت و زیرکی خاصی که داشتند اینها را به سرعت عملیاتی میکرد و دست بچههای آذربایجانی، اصفهانی و تهرانی را میگرفت و توپها را قبضه به قبضه سازمان میداد.
عجیب بود خیلی سریع توانست به توپخانه مسلط شود و فرماندهان خیلی لایقی را تربیت کند.
آتش توپخانه معمولاً همراه با محاسبات فنی و ریاضی خیلی دقیقی است، علایم جغرافیایی را که دیدهبانها میدهند باید تبدیل به معادلات ریاضی کرد، مختصات بسته شود و توپخانهها هدف محاسبه شده را بزنند، ایشان اینها را خیلی خوب یاد گرفت.
یادم هست در عملیات فتحالمبین که یک سال و دو ماه از جنگ گذشته بود دیگر ما خودمان صاحب توپخانه بودیم و این کار با همت آقای شفیعزاده صورت گرفت.
از نظر حسنخلق هم برادر خیلی دوست داشتنی بود. بعضی وقتها ما خوشمان میآمد آقای شفیعزاده و آقا مهدی را ببینیم و به چهرهشان نگاه کنیم یه مقدار صفا بگیریم، حال پیدا کنیم، اصلاً انسانهای خیلی با معنویتی بودند. انشاءالله با شهدای کربلا محشور باشند.
همیشه سه چهار نفر از دوستان هستند که آدم سرنماز، قبل از نماز و در یک حالت خاصی با آنها خلوت میکند. یکی آقا مهدی هست، یکی آقای شفیعزاده و یکی دو نفر دیگر از دوستان ،من واقعاً احساس میکنم آنها زنده هستند و جواب آدم را میدهند، امیدوار هستم خدا توفیق شهادت را به همه ما عنایت کند.
توپخانه سپاه را آذربایجانیها درست کردند و نقش مؤثر توپخانه را شهید شفیعزاده ایفا کرد، برای دنیا خیلی مهم بود که آیا سپاه دسترسی به توپ پیدا میکند یا نه؟ چون تا زمانیکه سپاه با کلاشینکف میجنگید، آنها میگفتند اینها چیزی نیستند، خوب کلاشینکف یک سلاح انفرادی است، صدسال پیش با این سلاح میجنگیدند.
اما وقتی سپاه مجهز به توپخانه شد دنیا خیلی وحشت کرد، مخصوصاً در عملیات فاو، دشمن از بصره حرکت میکرد تا در فاو با ما بجنگد، یعنی باید ۱۲۰ کیلومتر مسافت طی میکرد اما همین که ماشینهای عراقی از بصره فاصله میگرفتند، توپخانه ما روی آنها آتش میریخت و تا میرسیدند به خط فاو دیگر توان جنگی خود را از دست میدادند و دچار شکست میشدند. این توپخانه را سردار شهید حسن شفیعزاده بنیانگذاری کرده بود.
*سخنان سردار سرلشگر پاسدار غلامعلی رشید از شهید شفیعزاده
دشمن در بخشی از خاک کشور ما در منطقه شلمچه حضور داشت؛ تقریبا در شرق شلمچه در وسط اروندرود جزایر ابوالخصیب، ام الطویل، ماهی و ...
با پایان عملیات کربلای ۴ دشمن خیال میکرد که حرکت ما متوقف شده است. تبلیغات وسیعی راه انداخته بود تا نتیجه عملیات کربلای ۴ را به نفع خود قلمداد کند.
هنوز دو هفته از عملیات کربلای ۴ نگذشته بود که عملیات گسترده و بزرگ کربلای ۵ در همان منطقه طراحی و آغاز شد. این عملیات دشمن را کاملاً غافلگیر و مجبور به عقبنشینی کرد، قبل از اینکه بتواند نیروهایش را سازماندهی کند، ما به بسیاری از اهداف خود دست یافته بودیم.
این منطقه یکی از حساسترین نقاط در منطقه عملیاتی جنوب بود و میتوان گفت که دروازه بصره به حساب میآید.
دشمن در آن منطقه موانع متعددی ایجاد کرده بود؛ به طوریکه آن محل به صورت قلعه محکمی درآمده بود. خاکریزهای بلند، سنگرهای تانک، میدانهای مین و تیربارها از جمله موانع موجود در مقابل ما بودند.
عراق درست در دو ضلع زاویه قائم با ما میجنگید. این موقعیت به دشمن امکان میداد که میدان دید و تیرش خیلی باز باشد و بسیاری از واحدهای خودش را از تیررس ما دور نگه دارد.
دشمن علاوه بر منطقه مقابل ما که آن سوی مرز بود در جنوب و غرب اروندرود هم با ما میجنگید. به نظر من این عملیات سختترین عملیات دفاع هشت ساله امت اسلامی بود. من اعتقاد دارم که عملیاتهای خیبر، بدر، فاو و کربلای ۵ یک طرف و بقیه عملیاتها یک طرف. در آنجا، با ۱۲۰ تیپ دشمن میجنگیدیم.
۱۸۰ تیپ دشمن در منطقه بود و ما از ۱۱۰ تیپش اسیر گرفته بودیم در این عملیات مهم از لحاظ تجهیزات به توپخانه پر قدرت و سازمان یافته برادر شفیعزاده متکی بودیم. طراحی دقیقی در توپخانه صورت گرفته بود برای نخستین بار نقاط مهمی مانند قرارگاه سپاه دوم عراق و بیش از ۸۰ فروند کشتی که مثل قوطی کبریت در اروندرود کنار هم چیده شده و استتار کرده بودند. هدف توپخانه سپاه اسلام قرار گرفت. جبهه ابوالخصیب با توپهای خودی شخم زده شدند خط مقدم تا قرارگاههای دشمن هدف توپهای توپخانه سپاه که با تدابیر و طرحهای عالی شفیعزاده کار میکردند کاملاً در هم کوبیده شدند و نیروهای دشمن قبل از اینکه به خط مقدم برسند، از بین رفتند.
لابد شهید دیگری هم آوردهاند
اولین بار حسن را در سال ۱۳۵۱ در خانه یکی از رفقا، به نام مجید کار پیشه دیدم. آن زمان بچههای انقلابی تبریز، علاوه بر اینکه با رژیم شاه مبارزه میکردند، به خاطر زورگویی و ظلم و ستم خانهای شهر و اطراف آن، مجبور بودند با آنها نیز درگیر شوند.
آن زمان در خانه مجید فهمیدم که حسن در یکی از آن درگیریها شرکت داشته است. با اینکه بازویش زخمی شده و هنوز یک نوجوان بود، ولی سر حال و آماده به نظر میآمد.
رفاقت من با وی تا زمان شهادتش ادامه داشت. در زمان درگیریهای کردستان، به آنجا رفت. جنگ هم که شروع شد، قسمت عمدهای از وقت و عمرش را در جبهه گذراند. هر از گاهی که به مرخصی میآمد، سری هم به ما میزد. همان چند روزه، زیاد با هم رفت و آمد میکردیم و از وجودش برای سرو سامان دادن به کارهای بسیج و این قبیل کارها بهره میبردیم.
حسن نه ماشین شخصی و نه ماشین دولتی داشت. مثل ما با اتوبوس و تاکسی رفت و آمد میکرد. گاهی هم وسیله نقلیهاش، یک موتور گازی بود.
اوایل اردیبهشت سال ۱۳۶۶ خبر شهادتش را شنیدم. میگفتند پیکر مطهر و قطعه قطعه شدهاش را آوردهاند استانداری. با چند تن از بچهها به آنجا رفتیم.
با اینکه به خاطر شهادت او ماتم زده بودم و حال خودم را نمیفهمیدم، ولی در استانداری، از دیدن فرماندهان رده بالای سپاه، مثل برادر شمخانی، خیلی تعجب کردم. با خود گفتم: لابد شهید دیگری هم آوردهاند که جز فرماندهان بوده است.
آن روز وقتی آقای شمخانی سخنرانی کرد، تازه فهمیدم که حسن فرماندهی توپخانه نیروی زمینی سپاه را بر عهده داشته است؛ همان جوان ساده و بیآلایش.
توپخانه سپاه به همت شهیدان شفیع زاده و طهرانی مقدم چگونه کلید خورد؟
سردار شهید "حسن شفیعزاده" فرمانده دلاوری که اوج آتش توپخانه را در والفجر ۸، کربلای ۵ و کربلای۸ نشان داد. نام و شهرت او را در جنگ همه با توپخانه میشناسند.
هشتم اردیبهشت، سالگرد شهادت بنیانگذار توپخانه سپاه سردارحسن شفیع زاده است. فرمانده دلاوری که اوج آتش توپخانه را در والفجر ۸، کربلای ۵ و کربلای۸ نشان داد. نام و شهرت او را در جنگ همه با توپخانه میشناسند. چون او توانست قسمت اعظم یگانهای دشمن را، قبل از رسیدن به خط مقدم و درگیری با رزمندگان در عملیاتهای مختلف منهدم کند. او که از دوستان صمیمی و یاران فداکار شهید سردار حسن طهرانی مقدم بود، همیشه و در اکثر عملیاتها در کنار این یار روزهای رزم خوش درخشید.
۱۶ مهر ۱۳۵۹، در هفدهمین روز آغاز تهاجم سراسری رژیم عراق به کشورمان، اولین موشک کوتاه برد"فراگ ۷" ارتش عراق به شهر دزفول اصابت کرد که هفتاد نفر شهید و بیش از سیصد نفر زخمی بر روی دست مردم بیدفاع این شهر گذاشت. اما ماجرا به اینجا ختم نشد. رژیم متجاوز عراق در ادامه جنایتهایش تا آبان ماه ۱۳۶۱، با بیش از ۶۵ فروند موشک دیگر، زخمی و رنجور شهر مقاوم دزفول را مورد هدف قرار داد. در این حملات ناجوانمردانه علاوه بر تلفات انسانی، شمار زیادی از خانه و کاشانه مردم بیدفاع و مظلوم بر سرشان ویران شد. روند موشک باران شهر دزفول و بمباران دیگر شهرهای ایران از سوی دشمن متجاوز تا اواخر سال ۱۳۶۲ تداوم یافت و مقارن با عملیات بزرگ و غرور انگیز رزمندگان اسلام با نام" خبیر" در جزایر مجنون، به اوج خود رسید.
در این مقطع، نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، برای نخستین بار با موافقت حضرت امام خمینی(ره) در 26 بهمن ماه 1362 با آتشبارهای توپخانه دست به مقابله به مثل محدودی زده و مراکز اقتصادی و نظامی شهرهای بصره، خانقین و مندلی عراق را مورد هدف قرار دادند با این تفاوت که قبل از اجرای آتش، اخطارهای لازم به ذکر این شهرها، برای خروج از هدفهای مورد نظر داده شد.
رئیس ستاد تیپ کربلا در طریق القدس و معاون تیپ المهدی(عج) در فتح المبین
سردار حسن شفیع زاده با شروع جنگ تحمیلی و محاصره آبادان، با یک دسته خمپاره انداز که تحت مسئولیت شهید باکری اداره میشد به جبهههای جنوب شتافت. او به همراه تعدادی دیگر از رزمندگان برای حضور در جبهه آبادان با تحمل مشقات چندین روزه خود را به این شهر رساند و در ایستگاه هفت مستقر شد. بعدها با فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر شکستن حصر آبادان، نقش تاریخی خود را در شکستن محاصره آبادان و دفع متجاوزان و اشغالگران بعثی ایفا کرد. شهید شفیع زاده پس از عملیات طریق القدس به عنوان رئیس ستاد تیپ کربلا انجام وظیفه کرد و در شکل گیری، انسجام و فرماندهی آن نقش اساسی داشت.
راه اندازی فرماندهی توپخانه سپاه
پس از عملیات فتح المبین، با تجربیاتی که کسب کرده بود، متوجه شد که با گسترش سازمان رزمی مردمی، برای انجام عملیات بزرگ، نیاز به تشکیلات پشتیبانی آتشی به نام توپخانه میباشد. با همفکری تنی چند از فرماندهان، ضمن پی ریزی و سازماندهی اولین آتشبارهای توپخانه، مسئولیت هماهنگی پشتیبانی آتش در قرارگاه فتح در عملیات بیتالمقدس را به عهده گرفت و به خوبی از عهده آن برآمد. او با برخورداری از ابتکار، خلاقیت و آینده نگری، همیشه طرحهای دراز مدت ارائه میداد، ضمن آنکه بر مسأله آموزش نیروها نیز تأکید فراوان داشت. بعدها با تلاش بی وقفه و شبانه روزی خود، قبضههای غنیمتی را در قالب توپخانههای لشکری و گردانهای مستقل توپخانه، به سرعت سازماندهی کرد و در عملیات رمضان، اکثریت قریب به اتفاق توپها را علیه دشمن بعثی بکار برد.
تیرماه ۱۳۶۳ محسن رفیق دوست- وزیر وقت سپاه- از سوی دو کشور سوریه و لیبی به طور رسمی دعوت شد. ثمره حضور وزیر سپاه در سوریه و لیبی و به دنبال آن سفر رئیس جمهور وقت- حضرت آیت الله خامنه ای- به آن کشورها، دستیابی ایران به این سلاح موثر و راهبردی – موشک میانبرد- بود. در پی این دیدارها و مذاکرات، حافظ اسد- رئیس جمهور سوریه – آموزش بکارگیری موشک به تعدادی از نیروهای ایرانی را متعهد شد و رئیس جمهور لیبی، برای تحویل تعداد محدودی موشک"اسکادبی" همراه با تجهیزاتش به جمهوری اسلامی ایران قول همکاری داد.
تشکیل یگان موشکی در دل توپخانه سپاه پاسداران
پس از مذاکرات و بیهیچ تعللی، تشکیل یگان موشکی در دل توپخانه سپاه پاسداران کلید خورد. سیزده نفر از نیروهای با سابقه توپخانه به همراه چند نفر مترجم، برای گذراندن آموزش بکارگیری موشک رهسپار سوریه شدند. سوریها برای آموزش بکارگیری موشک، یک برنامه شش ماهه به نیروهای ایرانی ارائه میکنند. فرمانده توپخانه سپاه – حسن مقدم- در این ماموریت، مسؤول نیروهای ایرانی بود. اولین نیرویی که در این ماموریت با او همراه شد و قول همکاری داد حسن شفیع زاده، بود. او هم به اهمیت تطبیق آتش در جنگ واقف بود و از نخستین روزهای حضورش در جبهه آبادان، خمپارهاندازهای غنیمتی را علیه مواضع دشمن به کار میگرفت. فرمانده جدید آتشهای پشتیبانی سپاه خیلی زود شیفته صلابت و اقتدار حسن شفیع زاده شد. آن دو ایدههای بلندی در تنبیه متجاوزان بعثی داشتند.
مرکز آموزش توپخانه به همت حسن شفیع زاده و یعقوب زهدی راه اندازی شد
سیام فروردین ماه ۱۳۶۱، رحیم صفوی، در پایگاه گلف اهواز(محل قرارگاه مرکزی کربلا) طی حکمی حسن مقدم را به عنوان مسؤول تطبیق آتشهای توپخانه و خمپارههای سپاه به فرماندهان قرارگاههای قدس، نصر، فجر و منطقه 8 معرفی کرد. وقتی حکم را خواند اولین کسی که برای همکاری نامش را به خاطر آورد، باز هم حسن شفیع زاده بود. محمد آقایی، مصطفی تقی جراح (شهید)، علیرضا ناهیدی (شهید ) و... هم به توپخانه سپاه پیوستند. مدتی بعد مرکز تعمیر و نگهداری توپخانه در گلف اهواز آغاز به کار کرد. مرکز آموزش توپخانه به همت حسن شفیع زاده و یعقوب زهدی در اصفهان راه اندازی شد.
توپخانه سپاه، روز به روز توسعه پیدا می کرد و خودش را در جنگ بیش از پیش نشان می داد. دیگر عملیاتی بدون پشتیبانی توپخانه انجام نمیگرفت. توپخانه از یگانهای موثر و مهم سپاه، در جنگ نقش آفرینی میکرد و حرفی برای گفتن داشت. شفیع زاده در طول عملیاتهای مختلف با به دست آوردن توپ های غنیمتی بیشتر، گروههای توپخانه را به استعداد چندین گردان شکل داد. این گروهها بازوهایی قوی برای فرماندهی قوای رزمی بودند. در نبردهای خیبر، والفجر 8، کربلای 1، کربلای 4، کربلای 5که سپاه پاسداران به لحاظ عملیاتی مسئولیت مستقلی داشت، پشتیبانی آتش کل منطقه عملیات، با رهبری و هدایت ایشان انجام گرفت. اوج نقش آفرینی او در عملیات والفجر 8 بود. آتش پر حجم و متمرکزی که با برتری کامل، علیه دشمن اجرا نمود، به اعتراف فرماندهان اسیر عراقی، در طول جنگ کسی به خود ندیده بود؛ زیرا قسمت اعظم یگانهای دشمن، قبل از رسیدن به خط مقدم و درگیری با رزمندگان اسلام، منهدم میشد.
شهید شفیع زاده سرانجام 8 اردیبهشت ماه سال 1366در منطقه عملیاتی کربلای 10، در شمالغرب (منطقه عمومی ماووت) و در حالی که عازم خط مقدم جبهه بود، خودروی وی مورد اصابت ترکش گلوله توپ دشمن قرار گرفت و به دیدار معبودش شتافته و به شهادت رسید. شهید شفیع زاده ضمن شرکت در کلیه صحنههای عملیاتی، مسئولیت فرماندهی توپخانه و طرح ریزی و هدایت آتش پشتیبانی را در قرارگاههای مختلف به عهده داشت و آخرین مسئولیت او فرماندهی توپخانه نیروی زمینی سپاه و قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) بود.
خدایا دلم میخواهد بدنم و جسمم آغشته به خون در راه تو باشد
در بخشی از سخنان سردار شهید «حسن شفیعزاده» فرمانده توپخانه سپاه در دوران دفاع مقدس آمده است: خدایا دلم میخواهد که در آخرین لحظههای زندگیام، بدنم و جسمم آغشته به خون، در راه تو باشد، نه راه دیگر.
به مناسبت فرارسیدن سالگرد شهادت سردار «حسن شفیعزاده» فرمانده توپخانه سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس، بخشی از سخنان این شهید بزرگوار که در جمع رزمندگان مطرح شده منتشر میشود:
ما در فاو کاری کردیم که هیچ کس باورش نمی کند، دنیای استکبار میگوید آن قدرتی که ایرانیان دارند، عراقی ها ندارند... ما یک مبارزه با دروازه های نفس خود داریم.
***
ما اگر شهدا را می بینیم که خالصانه آمدند و بدون اینکه طالب شهرت و نامی باشند بخاطر همان نیت خالصی که دارند در این رقابت سریعا مسابقه را بردند و ما را تنها گذاشتند چه بسا خود این عزیزان هیچ موقعای نمیخواستند در جامعه مطرح شوند، لیکن چون نیتشان خالص بود مطرح شدند.
****
ابتکار عمل در دست تک کننده است که آن هم در دست بسیجیان و راهیان کربلا و نظام جمهوری اسلامی است.
***
خدایا!
من به جبهه نبر حق علیه باطل آمدهام تا جان خود را بفروشم، امیدوارم خریدار جان من تو باشی، به حق محمد و آلش مرا زنده به شهر و دیارمان برنگردان.
***
دلم می خواهد که در آخرین لحظه های زندگیم، بدنم و جسمم آغشته به خون، در راه تو باشد، نه راه دیگر.
منبع: فارس