سردار قاسم سلیمانی شخصیتی بود که در ابعاد مختلف زندگی زبانزد بود. آنجایی که فرماندهی میکرد کسی جلودارش نبود.
موقع سربازی مطیع مطلق امر رهبری بود و در مواجه با خانواده شهدا روح لطیفی از این مرد جنگی نمایان میشد. سردار کمیل کهنسال در برشی از خاطرات خود اینطور یکی از ابعاد شخصیتی همرزم و فرمانده خود را روایت میکند:
سردسته یکی از اشرار که گویا در آن نواحی جنوب شرق کشور شرارتهای زیادی را هم انجام داده بود را دستگیر کردیم. خیلی از بچههای پاسدار و ناجا را به شهادت رسانده بودند و قتل و غارتهای فراوانی در میان مردم انجام داده بود. با همان توانایی در امر فرماندهی او را دعوت کرده بودیم به گفت و گو، طی برنامهای در آن نقطه پس از مذاکره دستگیرش کردیم و به زندان بردیم.
حاج قاسم این داستان را محضر آقا با عنوان خبر خوب که یکی از اشرار سرشناس منطقه جنوب شرق کشور را دستگیر کردهایم، منتقل کرد. حضرت آقا به محض شنیدن گزارش دستور میدهد که سریع او را آزاد کنید. حاجی اطاعت می کند. همان جا تماس گرفت و این دستور را ابلاغ کرد. البته با مقاومت بچههای خودش مواجه شد آنها دلیل این کار را خواستند. حاجی گفت: در همان نقطهای که دستگیرش کردید هم باید آزاد کنید.
راز این قضیه را جویا شدیم، سردار آن نگاه عمیق اعتقادی و دینی آقا را که محور حقیقیت اسلام است را تبیین کردند: آقا فرمودند که در تعالیم اهل بیت اینچنین نیست که کسی را به عنوان مهمان زندانی کنند. الان این امکان را دارید اما به عنوان مهمان خیر. برای آنکه امامش را به ما بشناساند این موضوع را با ظرافت بیان کردند.