صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱۴۰۱ - ۰۸:۱۲  ، 
کد خبر : ۳۴۰۸۹۲

یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه، 10 آبان‌ماه

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز سه‌شنبه ۱۰ آبان

آمریکا کجای آشوب‌های اخیر بود

علی حسن حیدری

کشور موج ششم آشوب را هرچندکوتاه مدت، اما بسیار خشن و پیش‌رونده، تجربه کرد که به ظاهر آغازی غافلگیرکننده داشت. موج جدید از نظر شکل، رویکرد و شدت با آشوب‌های سه دهه گذشته بسیار متفاوت بودکه شاهد تحلیل‌های متفاوتی درباره چیستی، چرایی و چگونگی طراحی و نقشه ریزی آن بودیم. غالب تحلیل‌های ارائه شده، رخداد را درچارچوب معادلات سیاسی و امنیتی منطقه‌ای و جهانی ندیده بود. درحالی که درک عمق این بحران و اهداف طراحان و مجریان آن بدون بهره‌گیری ازقواعد دقیق جامعه شناختی و فهم اصول حاکم برمعادلات بین الملل ممکن نیست.
پیش از این پنج دسته اغتشاش را تجربه کرده‌ایم، حوادث دهه ۷۰ در مشهد و اسلام‌شهر، حوادث کوی دانشگاه در ۷۸، فتنه ۸۸، آشوب‌های دهه نود (۹۶ و ۹۸) که اغتشاشات اخیر درکنار مشابهت‌های فراوانی که از نظر خاستگاه، نوع مطالبه، فرم و رویکرد با آشوب‌های تجربه شده داشت، اما به دلیل ویژگی‌های منحصر به فرد از وجوه تمایز معینی نیز نسبت به تجارب قبل برخورداربود.
آنچه درشهریور و مهر ۱۴۰۱ شاهد آن بودیم، ششمین دسته ازآشوب‌هایی بود که گرچه در برخی حوزه‌ها با هر پنج مورد شباهت‌هایی دارد، اما ازنظر جنس آشوب، فراگیری و ائتلاف دشمن و اپوزیسیون بی سابقه و منحصر به فرد بود.
از ویژگی‌های آشوب‌های این دوره نقش‌آفرینی مستقیم و همه‌جانبه امریکا و متحدان آن دربرنامه ریزی، حمایت مادی و معنوی و هدایت میدانی آن بود. از زاویه جامعه شناختی آشوب‌های اخیر شکلی از آشوب‌های بی سر را در اذهان تداعی می‌کرد و دشمن نیز بر اثبات این گزاره که اغتشاشات خودجوش است و رهبری مشخصی ندارد اصرار داشت.

اما آشوب‌های این دوره با وجود اینکه از نظر جنس، فرم و شدت متفاوت از نمونه‌های گذشته بود دریک نگاه دقیق‌تر از طیف آشوب‌های کاملاً سازمان یافته با رهبری، برنامه و نقشه از پیش طراحی شده بود و فرماندهی میدان آن نیز بسیار نظام‌مند بود که به شکل شبکه‌ای آموزش‌دیده عمل می‌کرد. در این الگو شبکه‌های اجتماعی زمین و بستر هدایت و مدیریت اغتشاشات بود و دشمن به شکل مستقیم، عملیات لجستیکی، حمایت و هدایت را انجام می‌داد.
در فضای شبکه‌های اجتماعی و ماهواره‌ای با تولید متراکم فیلم و عکس توسط خود معترضان کاملاً هدفمند عملیات انجام می‌دادند و با بهره‌گیری از پروژه کشته‌سازی از میان زنان و دختران با ایجاد جو روانی و احساسی، برنامه یارگیری از میان دانش‌آموزان، دانشجویان سلبریتی‌ها، اوباش و شبکه دختران فراری سوار بر موج اعتراضات می‌شدند و شورش‌ها را توسعه می‌دادند و از سویی با مسلح کردن نیرو‌های نفوذی، سازماندهی گروه‌های شناسنامه‌دار مسلح اپوزیسیون رهبری میدانی انجام می‌دادند و شکلی از جنگ احزاب را به اجرا گذاشتند.
آشوب‌های جدید بی سر نبود، چون بازیگران میدانی در فضای نرم و سخت کاملاً نظام‌مند و به شکل شبکه‌ای نقش آفرینی مستقیم داشتند. شبکه‌های ماهواره‌ای، کشور‌های منطقه ای، کشور‌های فرامنطقه‌ای سازمان‌ها و نهاد‌های منطقه‌ای و بین المللی، شاخه سیاسی و نظامی گروه‌های معاند و مخالف درآغاز تا انجام بحران کاملاً هماهنگ با لیدر‌های کف خیابان، سلبریتی‌ها، شبکه اوباش و شبکه دختران فراری که سال‌ها درخانه‌های مجردی زیست شبکه‌ای داشتند، مدیریت میدانی را انجام می‌دادند. کشور‌های فرامنطقه‌ای و نوع و شیوه دخالت آن‌ها به جای خود قابل ارزیابی و واکاوی است، اما امریکا به عنوان دشمن هویتی ایران، اسلام و جمهوری اسلامی نقش محوری را در این اغتشاشات ایفا می‌کرد و مستندات موجود در مراکز اطلاعاتی و امنیتی نیز بر این مسئله تصریح دارد. با توجه به اسناد و مدارک موجود و اعترافات فرماندهان میدانی (کف خیابان و فضای شبکه‌های اجتماعی) امریکایی‌ها در طراحی، تقسیم نقش بازیگران داخلی و منطقه و حتی سازمان‌های بین‌المللی و رسانه‌ای نقش کلیدی داشته‌اند.
مقامات امریکایی با کمک موساد و دولت سعودی با برنامه‌ای کاملاً دقیق که تمامی جوانب آن نیز مطالعه شده بود، تلاش داشتند سناریوی سوریه‌سازی ایران را با تکیه به ظرفیت‌های سخت و نرم به اجرا بگذارند. البته ائتلاف آشوب در برآورد‌های اطلاعات و امنیتی خود بر این مفروض اجماع داشتند که براندازی ایران در شرایط فعلی امکانپذیر نیست، اما با ایجادآشوب‌های فراگیر فرسایشی امکان تخریب زیرساخت‌های استراتژیک و ظرفیت‌های راهبردی ایران ممکن است. برهمین اساس سناریوی سوریه‌سازی را با هدف ویران‌سازی زیر ساخت‌های کشور، متوقف کردن چرخه تکاملی قدرت ملی، چرخه تولید و تداوم آن در بخش‌های اقتصادی، نظامی و علمی و آموزشی در دستور کارقرار دادند. از این رو تمام امکانات نرم و سخت خود را بر روی مراکز علمی، آموزشی و مدارس به‌ویژه زنان و دختران به عنوان چرخه نظام ارزشی و سبک زندگی مقاومتی متمرکز کردند.
درتفسیر امریکایی‌ها تغییر در نگرش، محاسبات و رفتار زنان و دختران به عنوان کانون‌های مولد نظام ارزشی سبب ایجاد اختلال درچرخه تولید سرمایه اجتماعی، قدرت و حتی ثروت در ایران خواهد شد. علاوه براین دشمن از طریق آشوب‌های سازماندهی شده به دنبال فراهم آوردن زمینه تغییر محاسبات لایه‌های نخبگی و مدیریتی بود. به زعم دشمن این آشفتگی منجر به توقف چرخه مدیریت نخبگان و مدیران دولتی و غیردولتی خواهد شد و زمینه تغییر رفتار درمراجع سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری را در ایران به وجود خواهد آورد.
براساس نقشه دشمن با موفقیت سناریو سوریه‌سازی، ایران در وضعیت ورشکستی سیاسی و اقتصادی قرارخواهد گرفت، انسجام ملی آن زایل خواهد شد، شکاف دولت و مردم به اوج خود خواهد رسید. در چنین شرایطی ایران تبدیل به یک مجمع الجزایر بی ثبات خواهد شد که زمینه سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی در آن حداقل تا یک دهه از بین خواهد رفت. در چنین شرایطی با وجود بقای جمهوری اسلامی، ایران به دلیل حکمفرمایی ناکارآمدی مفرط برآن مشروعیت و مقبولیتش به شدت کاهش خواهد یافت، در چنین حالتی ایران دو گزینه پیش رو دارد یا باید تسلیم شود و یا به دلیل تشدید فشار‌های بیرونی و بروز آشوب‌های فراگیر تغییر نظام سیاسی اتفاق خواهد افتاد. درهر دوحالت مقاصد امریکا محقق خواهد شد.
 
عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز سه‌شنبه ۱۰ آبان
 

دروازه جدید برای ایران در آمریکای جنوبی

میرزا رضا توکلی

شورای عالی انتخابات برزیل، لوئیز ایناسیو لولا داسیلوا را پیروز انتخابات ریاست‌جمهوری این کشور اعلام کرد.داسیلوا توانست 9/50 درصد آرا را از آن خود کند، در حالی که خائیر بولسونارو رئیس‌جمهور کنونی برزیل 1/49 درصد آرا را به دست آورد. داسیلوا اعلام کرده است که بولسونارو تاکنون با وی تماس نگرفته و پیروزی‌اش را تبریک نگفته است، با این حال واشنگتن که البته تلاش بسیاری کرد تا رقیب داسیلوا یعنی بولسونارو بار دیگر رئیس جمهور شود و ترامپ نیز در این زمینه اقدامات رسانه ای و تبلیغاتی علیه داسیلوا انجام داد ، انتخابات برزیل را آزاد، منصفانه و معتبر دانست. 
پس از کلمبیا و شیلی، برزیل سومین کشوری است که در سال‌های اخیر یک نامزد چپ گرا در آن به پیروزی می‌رسد.داسیلوا  طی سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۰  نیز سکاندار ریاست جمهوری برزیل بوده و از شمار نمایندگان  احزاب و جریان‌های چپ‌گرای برزیل و از مخالفان جدی سیاست‌های آمریکایی و ضد امپریالیستی است. او در حالی قدرت را به دست گرفته که برزیل طی سال های اخیر حال و روز خوشی نداشته و  با بحران های عدیده اقتصادی و اجتماعی رو‌به‌رو بوده است.
به عنوان مثال،10 سال پیش و در همان سالی که داسیلوا قدرت را واگذار کرده بود، رشد تولید ناخالص در برزیل چیزی حدود 7/7 درصد بود و حالا پس از رکود بی سابقه 2014 این کشور و اتخاذ سیاست های غلط پی در پی  طی سال های گذشته، او برزیلی را به دست گرفته که رشد اقتصادی اش به 1/8  درصد تقلیل یافته است. ماجرا به همین جا ختم نمی شود و این کشور آمریکای جنوبی طی سال های گذشته یکی از بالاترین میزان مرگ و میرها را در همه گیری کووید -19 به دلیل موضع گیری های بولسونارو و باور نداشتن وی به واکسیناسیون، به ثبت رسانده است.
همچنین میزان مرگ و میر با اسلحه گرم در این کشور طی دوران ریاست جمهوری بولسونارو افزایش یافته است. بولسونارو قوانینی را تصویب کرد که به واسطه آن، مقررات مالکیت اسلحه در برزیل آسان‌ تر شد، به طوری که مطابق آمار، از سال 2018، تعداد تفنگ‌هایی که مالکیت خصوصی دارند، دو برابر شده است.  از سوی دیگر، پیروزی لولا داسیلوا در برزیل نه فقط برای برزیلی ها که برای منطقه آمریکای لاتین نیز حائز اهمیت است. در واقع پیروزی داسیلوا به معنای گسترش حضور قدرت‌های چپ گرا در اقتصادهای برتر آمریکای لاتین و همگرایی بیشتر این کشورها در راستای اهداف عدالت خواهانه خواهد بود.
در این میان، فارغ از تحولات داخلی و ارزیابی فضای اجتماعی و اقتصادی در برزیل و چرایی کناره گیری بولسونارو چهره نزدیک به واشنگتن از عرصه قدرت؛ مهم تر از هر چیز آینده روابط تهران- برازیلیاست. با نگاهی به خاستگاه ضد امپریالیسمی  لولا داسیلوا و کارنامه او در دوران گذشته ریاست جمهوری اش و توسعه چشمگیری که در روابط برزیل و ایران رقم خورد، از همین حالا به نظر می رسد باید منتظر رشد روابط ایران و برزیل در زمینه های مختلف به ویژه حوزه اقتصادی باشیم ؛ چرا که در دوره مسئولیت داسیلوا رابطه برازیلیا و تهران به شدت تقویت شد و میزان روابط تجاری از ۱۴ میلیون دلار به ۳ میلیارد دلار در سال رسید. برزیل نیمی از ظرفیت های اقتصادی کل کشورهای آمریکای جنوبی را در اختیار خودش دارد و در حوزه زیرساخت ها کشور مستحکمی است و علاوه بر این، قسمت عمده ای از کالاهای اساسی کشورمان نظیر سویا، گوشت، روغن و شکر از این کشور تامین می شود. از سوی دیگر ایران می تواند کشت فرا سرزمینی که به تازگی در ونزوئلا نیز آن را عملیاتی کرده است در برزیل به کار ببندد.
برزیلی که طبق آخرین گزارش ها بیش از ۴۰۰ میلیون هکتار زمین کشاورزی دارد که 100  میلیون هکتار آن استفاده نشده است. یکی دیگر  از ویژگی های مهم که بر  اقتصاد برزیل حاکم است، این است که بخش عمده ای از اقتصاد این کشور در دست بخش خصوصی بوده و دستوری و فرمانی پیش نرفته و اگر بتوانیم بسترها و زیرساخت های مناسبی را برای جذب سرمایه گذاران برزیلی در کشور فراهم کنیم و ضمانت قابل قبولی به آن ها بدهیم  در این زمینه می توانیم منتظر رخداد های خوبی نیز  باشیم.  
البته مراودات اقتصادی و تعاملات تجاری ایران خیلی منوط به سیاست دولت ها در گذر تاریخ نبوده و یک امر همیشگی با نوسانات مقطعی به نسبت شرایط ناگهانی و ... بوده است. هرچند با حضور دولت های چپ گرا قطعا می توان ارتباطات قوی تر و ثمربخش تری   ایجاد کرد و این همان چیزی است که تهران در شرایط سخت تحریمی به آن نیاز مبرم دارد.
 
عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز سه‌شنبه ۱۰ آبان
 

شرمنده‌ام ز سَری که به تن می‌کِشم هنوز

محمدهادی صحرایی
به نام خدای مظلومان و خون‌های به ناحق ریخته‌ای که خودش خونخواه آنهاست و خواهد پرسید به کدامین گناه کشته شدند. به یاد آخرین نیایش و به یاد آخرین نماز. به یاد آخرین صدا کردن مهربان مادرانه. به یاد آخرین سلام به احمد بن موسای شاهچراغ علیه‌السلام و به یاد آخرین زیارت و به یاد آخرین بوسه بر ضریح. به یاد آخرین نفس کشیدن عمیق،  در حرم. به یاد آخرین فشردن دست کوچکی که در دست مادر است.  به یاد حرف‌های مانده در نگاه آخرین مادری که نقش بسته بر زمین،  با چشمهای نیمه باز. به یاد جمله‌های ناتمام مانده پدر، و آن نگاه پراضطراب او. به یاد آخرین پناه بردن کودکی به آغوش امن پدر، مادر و برادرش.
به یاد آرتین مانده در میان خانواده‌ای که نیست. و میان نقش و ردّ خون بی‌گناهان دیگری که مانده بر سینه زمین. به یاد آخرین تپش‌های قلب کوچکی که سخت می‌زند. به یاد آخرین آرزوی کودکانه‌ای که  نقش بر آب می‌شود. به یاد آخرین خاطره و نگاه مانده تا ابد در آیینه حرم. به یاد آخرین عطر پیچیده حرم در اعماق ذهن، که آغشته شد با بوی خون، طعم اشک و دست‌های سرد.  نه می‌توان نوشت و نه می‌توان نگفت. نه می‌توان خواند و نه می‌توان سرود. داغی که بر سینه ما سنگینی و هر انسانی را بی‌تاب می‌کند آن نیست که عده‌ای از میان ما گلچین شده و رفتند.
شهادت در اندیشه اسلامی رسیدن به اوج نعمات خدا و دری از درهای بهشت است که خدا بر روی بندگان خاصش باز می‌کند. و این اوج گرفتن و رسیدن به مقصود زیباست و بالاتر از رضایت خدا چیست؟ به‌ویژه آنکه این فرصت کم‌نظیر در جوار امامزاده‌ای باشد که محل رفت و آمد ملائک است و منشأ مناجات و عباداتی که از سوی بندگان به آسمان می‌رود. چه از این بالاتر و چه قسمتی از این رشک‌انگیزتر؟ بهتر از این و آن که در ابتدای سال به دو طلبه شهید در جوار امام رضا علیه‌السلام دادند چیست؟ این مایه حسرت ما و چشم امید ما به شفاعت آنهاست. ولی آنچه بی‌تابمان می‌کند چیز دیگری است.
مظلومیت انقلاب اسلامی و مؤمنین و مستضعفین را هرگز نمی‌توان در کلام بشری گنجاند و هرگز نمی‌توان معادلی برایش جست. مردمی که الله را  خدای خود انتخاب کرده و خواستند به راه انسانی رفته و عبودیت را برگزیده و از شیاطین دوری جستند را چنان مورد آزار و اذیت قرار دادند که شاید بتوان 43 ساله عمر انقلاب اسلامی را از نظر تراکم مظلومیت در تاریخ خلقت بی‌نظیر دانست. نمونه مشکلاتی که شیاطین برای آنها به وجود آوردند و جنایاتی که در حقشان کردند و نیز مقاومتی را که این مؤمنین و مستضعفین از خود نشان دادند نمی‌توان در تاریخ جست. چنین استقامتی است که شایستگی رسیدن به آرزوهای بزرگ را برای این ملت رشید و مقاوم فراهم کرده و وعده داده است.
و نزول ملائکه‌ای که دائماً آنها را از ترسیدن و ناراحتی برحذر می‌دارند و به رسیدن به بهشت خدا وعده می‌دهند،  بر این امتی است که نظر کرده خداست.  اثبات حقانیت انقلاب اسلامی سخت نیست. کافی است پرسیده شود دلیل این همه دشمنی با ایران و کینه از ایرانی چیست؟ چرا آنها که دم از آزادی بیان و ادیان می‌زنند نمی‌توانند خداپرستی مردم ایران و استقلال و آزادی آنها را تحمل کنند؟ این دیکتاتوری نفس‌گیر و تاریک برای چیست؟ چرا این همه خباثت و خشونت و حیوان‌صفتی علیه کسانی است که می‌خواهند مستقل باشند؟ چرا کسانی که نمی‌خواهند در «ولایت جهانی شیطان» باشند باید چنین شکنجه شوند؟ تمدن غرب، چرا نمی‌تواند استقلال کشورهای دیگر را تحمل کند؟ تکبر و تفرعن لعنتی آنها از جان ما چه می‌خواهد؟ لعن و نفرین و مرگ بر همه دیکتاتورهایی که مردمان را به بردگی و بندگی خود می‌خواهند و می‌خوانند و می‌برند.
آنها که با شعار حقوق بشر، انسان ذبح می‌کنند و آزادگان را دیکتاتور می‌نامند و با شعار زندگی، جان می‌گیرند و به اسم رهایی زن، آنها را به کنیزی می‌برند و به بند می‌کشند.   اثبات خبث دشمنان انقلاب اسلامی نیز سخت نیست. 17 هزار ترور دهه شصت را دهه هشتادی‌ها و دهه «سلام فرمانده» ندیده‌اند ولی با حوادث این روزهای خیابان‌های کشور می‌توانند ببینند و بی‌پرده بدانند که پدران و مادران‌شان انقلاب اسلامی را از میان چه آتش و خونی به دست آنها رسانده‌اند و برای آنکه ایران کشور خوبان شود چه خون دل‌ها خورده و رنج دورانی دیده‌اند. شاید یکی از درس‌های فتنه اخیر، این باشد که پس از 43 سال، مرور درس‌های انقلاب شود و نسل جدید هم دوست و دشمن خود را خوب‌تر بشناسند و بابصیرت‌تر، جایگزین گذشتگان خود شوند و آگاهانه‌تر از آرمان‌های انسانی دفاع کنند.
رهبرحکیمی که به نوجوانان فرمود «بچه‌های عزیز من، شما نسلی هستید که خواهید توانست با فائق شدن بر ترفندهای دشمن و عبور از موانع و سختی‌ها، این کشور را به نقطه اوج و به آرمان‌های اسلامی و آرزوهای بزرگ ملت برسانید» متوجه بود که برایشان شرط «دشمن‌شناسی» هم گذاشت.  این که نمی‌توان دهه هشتادی‌ها را بدون «حاج قاسم» و دهه نودی‌ها را بدون «سلام فرمانده» شناخت‌، شاید حکمتش رسالت بزرگی باشد که بر دوش این نسل گذاشته شده و قرار است کار بزرگ را اینان به سرانجام برسانند.  «ترورهای کور» منافقین دهه شصت را چگونه باید برای نسل جدید تعریف می‌کردیم. این که کسی را تنها به جرم ریش داشتن یا چادری بودن، با تیغ موکت بری رشته رشته می‌کردند را اگر باور نداشتند در این بازه «چهل روز و شاهچراغ» همگی دیدند و باور کردند.
همه باور کردند که اگر عده‌ای از خواص، نفهمانه حرف بزنند و بیانیه دوپهلو بدهند و عده‌ای هم از توبره بخورند و هم آخور، می‌توانند فضا را از عقلانیت تهی و از احساس کور لبریز کنند و جوانان بی‌تجربه را طعمه مطامع شیطانی و ابزار انتقام ناکامی خود کنند و جامعه‌ای که دچار اغتشاش شد‌، بهترین مرتع برای حیوانات انسان‌نمایی می‌شود که بدتر از سگان وحشی‌، کودک می‌درند. این وقایع را چگونه می‌شد برای نسل هفتاد و هشتاد و نود توضیح داد و پاسخ  «مگر می‌شود؟» را نشنید؟ از تروریست منافق و داعشی که به تعبیر قرآن، پست‌تر از حیوان و در حد هیچ هستند، توقعی نیست چرا که جزو بد‌ترین جنبندگانی هستند که با وجود چشم و گوش و عقل، از دیدن و شنیدن و فهم حقایق انسانی محرومند ولی مدعیان تمدن و گفت‌وگو و فرهنگ و هنر و ورزش را هم باید این‌گونه دید؟ اگر در فتنه 88 سران فتنه‌، دروغگوی معرکه شدند و برخی از آنها در ختم ساختگی زنده‌ها شرکت می‌کردند در فتنه امسال، برخی بازیگران سیما و سینما و فوتبال به این جرگه پیوستند.
اگرچه دردناک ولی جالب است که به دروغ از دخترک دانش‌آموز اردبیلی کشته‌‌سازی کرده ولی برای آرتین و سه دانش‌آموز شاهچراغ سکوت می‌کنند! این چه معنی دارد؟ آنکه با برره، آتش به ادب و فرهنگ زد و ادای «حافظ می‌خوانی؟» را اتود می‌زد و پس از پول گرفتن، از راضی نبودن پخش «حتی یک فرم» از فیلمبازی تکراری «عاشق شدی؟» گفت، چرا این جنایت عیان  علیه مردم مظلوم ایران را محکوم نکرد؟ چرا آن فوتبالیست بی‌معرفت، چرا آن بازیگر بی‌وفا، چرا آن مرده‌خور سیاسی، چرا آن بی‌خبر از همه‌جا، چرا آن قمارباخته‌ای که به بهانه مهسا فرار کرد و چرا همه آنها که برای مرگش یا گیسو پریشان کرده یا پریشان گفتند‌، برای 15 بی‌گناه و مظلومی که با جنایت محرز داعش، به خاک افتادند زبان و قلم نمی‌چرخانند؟ مردم می‌پرسند تفاوت این برخورد دوگانه و منافقانه در ماجرای فوت مهسا با این 15 نفر و ده‌ها جوانی که در این مدت توسط منافق و کومله و دموکرات و پژاک و بهایی و پس مانده‌های ساواکی به خاک افتادند چیست؟ آیا برای آن یک نفر، پای تطمیع، پول یا وعده در میان بود و برای این ده‌ها نفر نه؟ آیا برای آن یک نفر دستوری از خارج یا قول و قراری از سفارتخانه، آمده بود و برای این ده‌ها نفر نه؟ ماجرای تلخ شاهچراغ هم بر صدهای دیگر اضافه شد ولی مرثیه‌اش هنوز می‌ماند.
کدام مسلمان، ایرانی یا جوانمردی هست که از دیدن صحنه‌های تکان‌دهنده شاهچراغ و ولع وحشیانه آن داعشی برای کشتن بی‌گناهان، متأثر نشده و به خشم نیامده باشد؟ جای خطبه 27 نهج‌البلاغه و داستان خلخال اینجاست و ما از همه آن بیگناهان و به‌ویژه رامتین عزیز، شرمنده‌ایم که آنجا نبودیم و استخوان آن حرامی را خرد نکردیم و پناه مظلومان نشدیم و شرمنده از سَری که به تن می‌کشیم و از غصه نمرده‌ایم. آن که امیر ارتش‌مان نوشت، حکایت حال و حرف ماست اگرچه می‌دانیم که  صبر انقلابی ما حکمتی دارد که بارها معجزه‌اش را دیده و دانسته‌ایم که مقابله با فتنه پیچیده و ترکیبی دشمن بسیار متفاوت از جنگ با دشمنِ روبه‌روست.
سلاح کاری این جنگ، شناخت نقشه دشمن و تبیین و روشنگری است و برای مسئولین نیز کور کردن چشم و چشمه فتنه‌هاست. مردم کار خود را با بذل آرامش و آسایش و عزیزان و صبر انقلابی خود انجام دادند. نوبت به مسئولان رسیده که إن‌شاءالله آنها هم از این آزمون سربلند بیرون بیایند و با اقدامات انقلابی خود، تسلی خاطر و تشفی قلوب مؤمنین و مستضعفین شوند. بعون‌الله و فضله.       

انتظارات رئیس‌جمهور از دانشگاه‌ها!

حسن دادخواه (مدرس دانشگاه)

در دیدار دو روزپیش روسای دانشگاه‌های زیر نظر وزارت علوم با ریاست جمهوری، آقای رئیسی از دانشگاه‌ها و دانشگاهیان خواسته است تا برای عبور از وضعیت سیاسی کنونی کشور، رهنمود بدهند و البته در ادامه، ایشان پیش‌نیاز این رهنمودها را آگاهی واقع بینانه دانشجویان و استادان نسبت به پیشرفت‌های کشور در یک‌سال و چند ماه اخیر، قلمداد کرده است و از این رو ، به ضرورت جهاد تبیین یعنی تبیین واقعیت رو به بهبود کشور، اشاره نمودند. ایشان در ادامه، مدعی ناکام ماندن دشمن در دانشگاه‌ها شده اند.
به زبان ساده‌تر و از نگاه ایشان، اعتراضات اخیر در دانشگاه که بخشی از نقشه از پیش طراحی شده دشمن است، حاصل بی‌اطلاعی و کم‌اطلاعی دانشگاهیان از واقعیات مثبت کشور است و دانشگاهیان پس از آگاهی بر آن، می‌توانند ره‌گشایی نمایند.
از سوی دیگر، و بر پایه مفاد بیانیه مشترک وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، هر نوع اقدام و هر نوع از انواع ابراز اعتراض و نارضایتی که ممکن است این روزها، در صحنه سیاسی کشور دیده شود و دیده شده است، به نوعی حرکت در زمین بازی دشمنان ایران و اجرای نقشه از پیش طراحی شده آنان است.
در میانه آنچه که ریاست محترم جمهور از انتظارات خویش بیان داشتند و آنچه که از مفاد بیانیه یاد شده استنباط می‌گردد، باید یک معبر و منطقه امن، برای ترویج گفت‌وگوهای آرام و بی‌تنش و سازنده در دانشگاه ساخته شود. گفت‌وگوهایی که سخنرانان و طرف‌های حاضر در آن، چهارچوب رسمی نگاه به واقعیت جامعه و پیشرفت‌های اخیر در کشور را پذیرفته باشند.
در این راستا، البته روشن است که در هر گفت‌وگو، موافق و مخالف باید حاضر باشند و موضوع گفت‌وگو و مدیریت آن نیز با توافق دو سو، مشخص شده باشد و تضمین‌های لازم برای به اجرا در آمدن نتایج حاصل از گفت‌وگو، وجود داشته باشد.
چنانچه گفت‌وگو، دستاویزی برای وقت‌کشی و فرصت‌سوزی شود بی‌گمان، نتیجه سازنده‌ای به دنبال نخواهد داشت.
لازم به بیان است که بر پایه قرارداد میان دانشگاه‌های مادر در استان‌ها و مرکز مطالعات ریاست حمهوری، سالیانی است که نشست‌های راهبردی در دانشگاه‌ها تا پیش از دولت جناب آقای رئیسی برقرار بوده است. در این نشست‌ها، انواع مشکلات استانی و کشوری از سوی متخصصان دانشگاهی به بحث گذاشته می‌شده است،‌‌ ولی آسیب اساسی و مزمن در این زمینه، فقدان اعتنا به نظرات کارشناسی دانشگاهیان است. دانشگاه، به عنوان یک سازمان تخصصی، هیچگاه از جایگاهی برخوردار نبوده است که بتواند با پیشنهادهای راهبردی خود، نقشی محسوس در تحولات و تصمیم‌سازی‌های کشور داشته باشد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات