صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱۴۰۱ - ۰۸:۰۹  ، 
کد خبر : ۳۴۰۹۴۰

یادداشت روزنامه‌های چهارشنبه، 11 آبان‌ماه

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز چهارشنبه ۱۱ آبان

 

احیای رهبران «روسو-چین»‌گرا در آمریکای لاتین

سید رحیم نعمتی

عاقبت لولا داسیلوا موفق شد در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری برزیل در یک رقابت تنگاتنگ با ژائیر بولسونارو پیروز انتخابات شود. داسیلوا توانست ۹/۵۰ درصد آرا را به دست آورد در حالی که بولسونارو ۱/۴۹ درصد آرا را کسب کرده است. بولسونارو طی دوره ریاست جمهوری‌اش به واسطه سیاست‌هایی که در پیش گرفته مشهور به ترامپ برزیل شده و شاید همین نکته باعث شده هم رهبران کشور‌های غربی و هم شرقی بعد از اعلام رسمی پیروزی داسیلوا، این پیروزی را به او تبریک بگویند، اما واقعیت این است که بازگشت رهبر چپگرای برزیل به قدرت بیش از هر چیز باعث خشنودی رهبران چپگرای امریکای جنوبی می‌شود و البته باید گفت که پیروزی این رهبر نقش تعیین‌کننده‌ای در جنگ سرد جدید خواهد داشت.
می‌توان سفر آلبرتو آنخل فرناندز، رئیس‌جمهور چپگرای آرژانتین، را به برزیل آن هم درست بعد از اعلام پیروزی داسیلوا نماد استقبال جریان چپگرای امریکای جنوبی از بازگشت داسیلوا به قدرت تفسیر کرد. او بعد از رسیدن به برزیل و در یک نشست خبری گفت: نمی‌خواستم در چنین روزی که مردم از یک رهبر شگفت‌انگیز حمایت می‌کنند، غایب میدان باشم. ما در کنار لولا داسیلوا به تبادل دیدگاه ضرورت یکپارچگی در امریکای لاتین پرداختیم و اینکه دموکراسی را باید در سراسر این قاره مستحکم کنیم و روند‌های انتخاباتی را باید ارج نهیم تا بتوانیم به رشد منطقه بپردازیم.» اشاره فرناندز به «ضرورت یکپارچگی در امریکای لاتین» به خوبی گویای تأثیر پیروزی داسیلوا بر جریان چپ در این منطقه است به خصوص اینکه فرناندز کمتر از چهار ماه قبل در مقابل تصمیم امریکا برای کنار گذاشتن ونزوئلا از اجلاس سران قاره امریکا موضع جدی گرفت و حال می‌تواند اطمینان داشته باشد موضع‌گیری جریان چپ در مقابل مداخله‌جویی‌های امریکا با بازگشت داسیلوا به قدرت بیش از پیش تقویت خواهد شد.
پیروزی داسیلوا در انتخابات ریاست جمهوری برزیل و بازگشت او به قدرت نه تنها بر موقعیت جریان چپ در امریکای لاتین تأثیر می‌گذارد بلکه نقش تعیین‌کننده‌ای نیز در وضعیت موجود از رقابت بین قدرت‌های بزرگ جهانی خواهد داشت. هرچند که جو بایدن، رئیس‌جمهور امریکا، در تماس تلفنی با داسیلوا پیروزی او را تبریک گفت که «مشتاقانه منتظر ادامه همکاری بین دو کشور در ماه‌ها و سال‌های آینده هستم»، اما او به خوبی می‌داند که همکاری داسیلوا به هر صورت که باشد به معنای تقویت موقعیت امریکا در رقابت با روسیه و چین نیست. برعکس، این داسیلوا بود که به همراه رهبران روسیه، چین و هند گروه نوظهور بریکس را بنیان گذاشت و حالا هم باید انتظار داشت که او در این دور از ریاست جمهوری‌اش نیز همین روند را ادامه خواهد داد و دست کم در قالب گروه بریکس، باعث تقویت موقعیت روسیه و چین شود.

باید به یاد داشت که داسیلوا پیش از این سیاست امریکا و متحدان اروپایی‌اش را در خصوص جنگ اوکراین مورد انتقاد قرار داده بود و در مصاحبه با مجله تایم تجلیل ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، از سوی امریکا و اروپا را به عنوان دامن زدن به جنگ تفسیر کرده بود و گفته بود: «ایالات متحده نفوذ سیاسی زیادی دارد و بایدن می‌توانست جلوی این جنگ را بگیرد نه اینکه آن را تحریک کند. بایدن می‌توانست با یک هواپیما برود مسکو تا با پوتین صحبت کند. این رویکردی است که شما از یک رهبر انتظار دارید.» بنابراین، بایدن با وجود تماس گرم تلفنی با داسیلو، نمی‌تواند او را متحدی مطمئن برای مقابله با چین و روسیه به شمار بیاورد بلکه داسیلوا حالا می‌تواند انتقادش را از نقش امریکا در جنگ اوکراین جدی‌تر از گذشته بیان کند.

این نوع موضع‌گیری داسیلوا همخوان با سیاست دیگر رهبران چپگرا در امریکای لاتین است، چنان که آندرس مانوئل لوپز اوبرادور، رئیس‌جمهور مکزیک، پیش از این سیاست ناتو در اوکراین را مورد انتقاد قرار داده بود و آن را «غیراخلاقی» خوانده بود و حاضر نشد در تحریم‌های غرب علیه روسیه مشارکت داشته باشد. بنابراین، پیروزی داسیلوا بر این موضع‌گیری تأثیر تعیین‌کننده‌ای خواهد داشت و می‌توان گفت که حالا داسیلوا در کنار اوبرادور، فرناندز و دیگر رهبران چپگرای امریکای لاتین مثل نیکولاس مادورو، رئیس‌جمهور ونزوئلا، جبهه‌ای متحد در این خصوص به وجود خواهد آورد.

عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز چهارشنبه ۱۱ آبان

 

چرا آلمان آتش‌بیار معرکه ضدایرانی شده است؟

دکتر هادی محمدی

بیش از یک ماه و نیم از اعتراضات و اغتشاشات در ایران می گذرد و شاهد هستیم با کاهش  نسبی موج آن در داخل ، برخی کشورهای خارجی همچنان سعی دارند با ریختن بنزین بر این آتش، آن را روشن و گرم نگه دارند. در حالی که به صورت معمول این موضوع از مسائل کاملا داخلی محسوب می شود که باید میان یک ملت و حکومتشان حل و فصل شود نه با دخالت دولت های خارجی که خودشان در این حوزه ها پرونده های چندان جالبی ندارند. نکته مهم در این میان، نقش پررنگ برخی کشورهای اروپایی در آتش بیار معرکه شدن است؛ از کمک های مالی آشکار و نهان به لابی های ضد انقلاب گرفته تا باز گذاشتن دست آن ها در تعرض به اماکن دیپلماتیک ایران و این اواخر تلاش برای اعمال تحریم های جدید علیه افراد و نهادهای ایرانی. در میان کشورهای اروپایی نیز به نظر می رسد آلمان نقش بیشتری را برعهده گرفته تا جایی که می توان گفت این روزها آلمان نقش نیابتی آمریکا و لابی بین المللی ضد ایران برای فشار به تهران را در اروپا بازی می کند و سردمدار تنش میان تهران و بروکسل شده است.

تهران و برلین، البته به جز یکی دو استثنا، به طور سنتی روابط محترمانه و در برهه هایی گرم و ممتازی با یکدیگر داشته اند. به نوعی ایران محوریت خاصی در سیاست های آلمان در منطقه خلیج فارس داشته و متقابلا  آلمان هم دروازه اصلی ورود ایران به حوزه اقتصادی اروپا و موتور روابط ایران و اتحادیه اروپا محسوب می شده، به همین دلیل هم صهیونیست ها و هم گروهی از تندروها در آمریکا به همراه عناصر اصلی لابی ضدایرانی همواره سعی می کردند و می کنند تا برلین را در مقابل تهران قرار دهند. ظاهر امر نشان می دهد این مخالفانِ روابط خوب تهران و برلین، در جریان نا آرامی های اخیر کاملا موفق شده اند. بهانه هایی همچون ارتباط دادن ایران با جنگ روسیه و اوکراین، به رغم مواضع رسمی و علنی ایران یا دستور کار خاص حزب سبزها و حضور وزیرخارجه سبز این کشور خانم نالنا بـربوک، زمینه ساز مواضع و اقدامات ضدایرانی برلین شده است.

در واقع برخلاف سال های گذشته، پرونده ایران در آلمان تبدیل به یک موضوع و اولویت سیاست داخلی آن کشور شده که این برای اولین بار در تاریخ روابط دو کشور است به گونه ای که حتی در موضوع میکونوس هم پرونده ایران این چنین تبدیل به یک موضوع حزبی و داخلی نشده بود. به ویژه پس از رفتن خانم مرکل و روی کار آمدن دولت جدید و وزیرخارجه جدید این کشور این رفتار تنش آلود و تحریک آمیز نیز بیشتر و عیان تر شده است . نگاه و سیاست های حزب سبز این کشور که از طریق خانم بربوک بر وزارت خارجه و دولت فدرال آلمان حاکم شده باعث شده تا برخلاف مصالح و منافع دیرینه دو کشور موضوعات روزمره و نه چندان عمیق در تصمیم گیری های احساسی و کوتاه بینانه دولت جدید آلمان اثرگذاری زیادی داشته باشد و چنین نگاهی با  سوء استفاده از جنگ اوکراین که در افکار عمومی آلمان و اروپایی ها یک موضوع جدی و اولویت این قاره شده بتواند سیاست ضد ایرانی خود را در این کشور و در اروپا پیش ببرد.

این که با یک شعبده بازی سیاسی و رسانه ای در یک روز موسسه صلح واشنگتن جایزه شجاعت «اوشی» (نه) را به طور مشترک به مسیح علی‌نژاد! و ولودیمیر زلنسکی رئیس جمهوری اوکراین اهدا کرد، باید در همین چارچوب دید. متاسفانه ظواهر امر نشان می دهد برلین دچار رفتار احساسی و غیرعقلایی علیه ایران شده و وزیرخارجه آلمان با اقدامات ضد دیپلماسی  و انسداد روابط دیپلماتیک قدیمی دو کشور، با یک قمار خطرناک، خواسته ها و منافع شخصی و حزبی را به دستور کار دولت فدرال تبدیل کرده و به طور مشخص بدون در نظر گرفتن منافع بلندمدت آلمان، علیه ایران در حال حرکت است. مقامات باسابقه و دیپلمات های حرفه ای و سرد و گرم چشیده در برلین می دانند که این مسائل  فروکش خواهد کرد اما رفتار غیرمنطبق با حقوق بین الملل این کشور فراموش نخواهد شد.

اگر چه شاید برخی عناصر ضد ایرانی یک شبه بتوانند روابط سال های دور و سنتی ایران و آلمان را تخریب کنند اما به طور قطع ساختن چنین ویرانه ای که ایجاد می شود، به راحتی اتفاق نخواهد افتاد. متاسفانه شواهد نشان می دهد برای اولین بار یک  گروه شناخته شده ایرانی ضد جمهوری اسلامی ایران که در میان ایرانیان خارج از کشور نیز محبوبیت زیادی ندارند تبدیل به منبع تصمیم سازی علیه ایران در داخل آلمان و متاسفانه برخی کشورهای دیگر اروپایی مانند فرانسه و حتی تا حدودی بروکسل شده اند. تاسف بارتر این که در این فرایند، متخصصان و ایران شناسان برجسته  یا ایرانیان فرهیخته و معتدل به حاشیه رانده شده اند. ایران هیچ گاه علاقه ای به افزایش تنش با اروپا و مشخصا آلمان نداشته و به عنوان یک همکار و شریک اقتصادی قدیمی به این کشور نگاه و سعی می کند میان خصومت های تداوم دار آمریکا علیه ایران و رفتار اروپا تفکیک قائل شود.

بر همین اساس در قبال رفتار جدید اروپا به ویژه آلمان که می کوشد روابط دو طرف را وارد فاز تقابلی کند، با نوعی درایت و خویشتن داری برخورد کرده است. البته طبیعی است که در صورت ادامه رفتارهای تحریک آمیز و غیردوستانه برلین، تهران درنهایت چاره ای ندارد که قاطع و در عین حال متناسب پاسخ دهد. اروپا و به ویژه آلمان می باید اشتباه محاسباتی نکنند و با تحلیل غلط، منافع خود را به منافع دولت آمریکا گره نزنند و در قبال کشورمان احساسی عمل نکنند و بر اساس مشورت همان گروه ضد ایرانی، سیاست های خود را طراحی نکنند. اروپایی ها می دانند نباید ایران را که عامل ثبات در خاورمیانه و محلی برای رسیدن به راه حل های مشکلات منطقه است به راحتی و بر اساس خواسته های یک شخص یا گروه های فشار ورشکسته  یا لابی های ضد ایرانی از دست بدهند. ایران، آلمان و اروپا پرونده های مشترک متعددی دارند؛ از برجام و پناهندگان گرفته تا مبارزه با تروریسم و مواد مخدر، از افغانستان تا عراق و خلیج فارس که همکاری در آن ها قطعا به نفع طرفین است و هرگونه افزایش تنش با بهانه های واهی به سود هیچ کس به ویژه اروپا نیست.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز چهارشنبه ۱۱ آبان


یک پای جنگ؛ از یمن تا اوکراین 

سیدمحمد عماد اعرابی  

جولای 2015 چهار ماه پس از آغاز حملات ائتلاف تحت رهبری سعودی به یمن، وزارت دفاع ایالات متحده قراردادی 5.9 میلیارد دلاری برای فروش تسلیحات نظامی به ارتش سعودی را تصویب کرد. همان سال طی ماه‌های می تا سپتامبر طبق گزارش کنگره آمریکا، این کشور 7.8 میلیارد دلار سلاح به سعودی‌ها فروخته است. در ماه اکتبر دولت آمریکا فروش 4 ناو جنگی لیتورال به ارزش 11.25 میلیارد دلار را به عربستان سعودی تصویب کرد. ماه بعد آمریکا یک قرارداد تسلیحاتی دیگر به ارزش 1.29 میلیارد دلار شامل تسلیحات پیشرفته هوا به سطح از جمله بمب‌های هدایت‌شونده لیزری، بمب‌های سنگر شکن و بمب‌های MK84 را با سعودی امضا کرد. بدین ترتیب تنها در 8 ماه اول جنگ علیه مردم یمن، دولت دموکرات باراک اوباما بیش از 20 میلیارد دلار تسلیحات به رژیم سعودی فروخت.
انگلستان نیز طی ماه‌های ابتدایی جنگ در سال 2015 از ژانویه تا سپتامبر 2.8 میلیارد پوند(3.2 میلیارد دلار) سلاح از جمله بمب‌های 500 پوندی(حدود 230 کیلوگرم) Paveway IV را به رژیم سعودی فروخت. در جولای 2015 (4ماه پس از آغاز جنگ) فرانسه قراردادی 12 میلیارد دلاریبرای صادرات تسلیحات نظامی به عربستان امضا کرد. قراردادی که شامل 23 بالگرد نظامی ایرباس H145 و 30 قایق گشتی نظامی می‌شد. همان زمان رویترز گزارش داد رژیم سعودی در حال عقد قراردادی به ارزش میلیاردها یورو با شرکت فرانسوی تالس(Thales Group) برای خرید تجهیزات مخابراتی و ماهواره‌های جاسوسی است. طبق گزارش دولت اسپانیا در ژوئن 2015 (سه ماه پس از آغاز جنگ) این کشور تا آن تاریخ 8 مجوز صادرات سلاح به عربستان به ارزش 28.9 میلیون دلار صادر کرده است. یازده ماه پس از شروع جنگ در فوریه 2016 نیز شرکت کشتی‌سازی دولتی اسپانیا(Navantia) قراردادی 3.3 میلیارد دلاری برای ساخت پنج ناو نظامی آوانته ۲۲۰۰ Avante2200)) با عربستان سعودی به امضا رساند.
آمریکا و اروپا این حجم از تسلیحات را نه پیش از جنگ که تنها در یک سال آغازین جنگ علیه مردم یمن به ارتش رژیم سعودی سرازیر کردند. روندی که در سال‌های بعد نیز ادامه داشت. 20 می 2017 حدود دو سال از حمله ائتلاف تحت رهبری عربستان سعودی به یمن می‌گذشت که کاخ سفید طی بیانیه‌ای از قرارداد بزرگ تسلیحاتی آمریکا و عربستان به ارزش 460 میلیارد دلار در جریان سفر ترامپ به عربستان خبر داد.
110 میلیارد دلار از این قرارداد به صورت آنی و در جریان همان سفر عملیاتی شد. به گزارش کارزار ضد تجارت اسلحه در انگلستان، این کشور در 5 سال ابتدایی جنگ از 2015 تا 2020 حداقل 16 میلیارد پوند(18.4 میلیارد دلار) تسلیحات و خدمات نظامی به رژیم سعودی صادر کرده است. این قراردادها شامل جنگنده‌های تایفون و تورنادو، بمب‌های هدایت شونده و همچنین مشاوره در انتخاب اهداف، تاکتیک‌ها و آموزش نظامیان سعودی می‌شوند. آنطور که «موسسه پژوهش‌های صلح بین‌المللی استکهلم» می‌گوید چیزی حدود 73 درصد واردات تجهیزات و تسلیحات نظامی عربستان طی سال‌های 2015(سال شروع جنگ علیه یمن) تا 2019 از ایالات متحده آمریکا بوده است. بر اساس این گزارش انگلستان با 13 درصد و فرانسه با 4.3 درصد در جایگاه‌های دوم و سوم صادرکنندگان تسلیحات نظامی به رژیم سعودی قرار گرفته‌اند.
کشورهای دیگر اروپایی نظیر آلمان، بلژیک، چک، بلغارستان، فنلاند، دانمارک، هلند، ایتالیا و یونان نیز در صادرات سلاح به عربستان سهم داشتند. اگرچه این کشورها و اتحادیه اروپا با تأخیری چند ساله از شروع جنگ، منع صادرات سلاح به عربستان را به صورت قانونی تصویب کردند اما همیشه راه دور زدن قانون را باز نگه داشته و به صادرات مخفیانه سلاح به عربستان ادامه دادند. آلمان که در سال 2018 صادرات سلاح به سعودی را ممنوع کرده بود طی سال‌های 2019 و 2020 از طریق کشورهای ثالث صادرات سلاح به عربستان را ادامه داد؛ آلمان البته اندکی بعد تعارف را کنار گذاشت و در ازای توافق سوخت با عربستان صادرات سلاح به این کشور را رسما از سر گرفت.
آوریل 2019 سندی محرمانه از اداره اطلاعات نظامی فرانسه توسط یک سازمان خبری-تحقیق فرانسوی به نام Disclose فاش شد که به ارزیابی میدان نبرد در یمن تا سپتامبر2018 می‌پرداخت. بر اساس این گزارش بخش بزرگی از زرداخانه‌های سعودی و امارات توسط کشورهای ناتو تأمین و تجهیز شده است: «بسیاری از سیستم‌های تسلیحاتی سعودی و امارات فقط با مهمات، قطعات یدکی و سیستم‌های ارتباطی تولید شده در کشورهای ناتو سازگار هستند.» اداره اطلاعات نظامی فرانسه میدان نبرد عربستان علیه یمن را اینطور گزارش می‌کند: «کارزار بمباران تحت رهبری عربستان در شمال یمن عمدتاً متکی بر استفاده از سه نوع هواپیمای غربی شامل جنگنده‌های آمریکایی «اف ۱۵» جنگنده‌های انگلیسی «ای‌اف ۲۰۰۰ تایفون» و جنگنده‌های اروپایی «تورنادو» بوده است. همچنین عربستانی‌ها بالگردهای آمریکایی «آپاچی» و «بلک هاوک» و همچنین بالگردهای فرانسوی «ای اس -۵۳۲ کوگار» را از پایگاه نظامی‌شان در عربستان به داخل یمن به پرواز درمی‌آورند.

آنها همچنین در مرز عربستان با یمن تعداد زیادی تانک آمریکایی «آبرامز» و تانک‌های فرانسوی «ای ام ایکس ۳۰» را در ضمن پشتیبانی آنها با دست کم پنج نوع سلاح توپخانه‌ای تولید غرب مستقر کرده‌اند. ائتلاف تحت رهبری عربستان برای محاصره دریایی یمن از کشتی‌های جنگی فرانسوی، آلمانی و آمریکایی و دو نوع بالگرد نیروی دریایی فرانسه استفاده می‌کند.» این گزارش اعتراف می‌کند که: «کمک‌های آمریکا به عربستان برای هدف‌گیری با سلاح‌هایشان در یمن فراتر از چیزی است که قبلاً تصور می‌شد.» اشاره اداره اطلاعات نظامی فرانسه به استفاده گسترده آمریکا از پهپادهای جاسوسی و رزمی خود در حمایت از ائتلاف سعودی است. پهپادهایی که تا کنون از نوع شناسایی-جاسوسی اسکن ایگل و دو نوع رزمی MQ9 و MQ1 بارها توسط پدافند یمن هدف قرار گرفته شده‌اند. در واقع کمک‌های تسلیحاتی، لجستیکی و مستشاری آمریکا به رژیم سعودی تا حدی بود که «کریستین بکرلی»، محقق سازمان دیده‌بان حقوق بشر، آمریکا را نه حامی عربستان در جنگ علیه یمن بلکه یکی از طرفین جنگ دانست: «من فکر می‌کنم موضوعی که بایستی واقعاً روی آن تأکید کرد این است که از منظر حقوق بین‌الملل، آمریکا با توجه به میزان حمایتی که از ائتلاف تحت رهبری سعودی‌ها می‌کند، یکی از طرف‌های این جنگ محسوب می‌شود.»
با این اوصاف آمریکا و اروپا یک پای جنایات جنگی رخ داده در یمن بودند. آگوست 2018 اتوبوس دانش‌آموزان یمنی در ضحیان؛ هنگام بازگشت از آخرین دوره آموزش قرآن تابستانه توسط بمب MK82 ساخت گروه تسلیحات‌سازی لاکهید مارتین آمریکا تکه‌تکه شد. 40 کودک زیر 15 سال در میان 51 قربانی این فاجعه بودند. دو سال قبل در اکتبر 2016 دقیقا از همین نوع بمب برای هدف قرار دادن یک مراسم تدفین استفاده شد که طی آن 155 شهروند یمنی جان باختند، در ماه مارس همان سال یک بار دیگر این بمب‌های MK82 ساخت کارخانه لاکهید مارتین آمریکا بود که در حمله هوایی به یک بازار محلی مورد استفاده قرار گرفت و منجر به کشته شدن 97 غیرنظامی یمنی شد. 6 ژانویه 2016 انبار مواد غذایی در استان حدیده توسط دو بمب هدایت شونده Paveway IV ساخت انگلستان (تولید می 2015) هدف قرار گرفت.

این حمله تلفاتی نداشت اما ذخیره غذایی بخش قابل توجهی از ساکنان استان حدیده را نابود کرد. ده روز بعد در 16 ژانویه 2016 کارخانه داروسازی سنهان در استان صنعا با بمب‌های لیزری ساخت ایالات متحده هدف قرار گرفت. این کارخانه بخشی از نیاز دارویی مردم یمن را تأمین می‌کرد. بنا بر گزارش نهادهای حقوق بشری، بقایای تسلیحات آمریکایی و اروپایی در تعداد قابل توجهی از حملات غیرقانونی ائتلاف سعودی به غیرنظامیان یمنی دیده شده است. طبق اعلام وزارت بهداشت دولت نجات ملی یمن از زمان شروع جنگ در مارس 2015 تا آگوست 2021 «۴۷ هزار و ۸۱ غیرنظامی در اثر حملات و تجاوزات ائتلاف سعودی کشته و یا زخمی شده‌اند. از این میان ۱۵ هزار و ۴۸۳ نفر کشته و ۳۱ هزار و ۵۹۸ نفر زخمی شدند که ۲۵ درصد از قربانیان، زن و کودک هستند.»
کشورهای عضو ناتو در طول هفت سال جنگ نابرابر علیه مردم یمن سیلی از تسلیحات را روانه ارتش سعودی کرده و جنایت‌های جنگی متعددی را در یمن رقم زده‌اند. آتش زیاده‌خواهی آنها در گسترش مرزهای ناتو نزدیک به یک سال است که دامن اوکراین را گرفته و سیل تسلیحات از 26 کشور جهان با ارزش بیش از 8 میلیارد دلار به سوی اوکراین نیز روان بوده است. حالا اما با نادیده گرفتن همه این آتش افروزی‌ها یک پهپاد نقطه زن 20 هزار دلاری را بهانه‌ای قرار داده‌اند تا ایران را یکی از طرفین جنگ در اوکراین معرفی کنند. با این حال دیپلمات‌های وزارت خارجه ایران فروش پهپادهای شاهد 136 را به روسیه تکذیب کرده‌اند. ناگفته پیداست جمهوری اسلامی هیچ واهمه‌ای از اعلام صادارت این پهپادها به کشورهای دیگر ندارد. اما آنچه جهان از تزویر و گستاخی آمریکا و متحدان اروپایی‌اش فراموش نخواهد کرد این است که آنها همیشه یک پای جنگ و جنایات جنگی از یمن تا اوکراین بوده‌اند ولی وقیحانه انگشت اتهام خود را به سمت دیگران دراز کرده‌اند.

منافع ملت؛ قربانی همسویی دولت و مجلس

مهدی دهقان‌نیری (فعال سیاسی)

اگرچه تحلیل‌گران علل متعددی برای ناآرامی‌های اخیر متصور شده‌اند و معترضان نیز چندان متعرض دولت سیزدهم و مجلس انقلابی نشده اندف اما بدون تردید بخشی از وضعیت فعلی حاصل عملکرد این دو نهاد اجرایی و تقنینی کشور است .
 بیش ازیک سال از شروع دولت سیزدهم و بیش ازسه سال از مجلس یازدهم می‌گذرد اما دراین مدت دوقوه مجریه و مقننه همسو باهم درجهت حفظ منافع همدیگر و بی توجه به بخش هایی از مطالبات مردم عمل کرده‌اند. 
دولتی که پسوند انقلابی و مردمی بودن را به یدک می‌کشد، تا کنون نتوانست به وعده‌های انتخاباتی خود، نزدیک شود چه رسد به عمل به آن‌ها .وعده‌هایی که رفع مشکلات اقتصادی و بهبود وضعیت معیشت مردم، بهبود وضعیت اینترنت و اعطای برخی آزادی‌های مدنی بود در آن‌ها پررنگ بود. 
درهمان روزهای اول پس از انتخاب وزرا مشخص بود هیچ شگفتانه ای برای مردم وجود ندارد، ‌وزرایی بدون تجربه و تخصص که به لطف مجلس یازدهم در راس وزارتخانه‌های مهمی چون رفاه، اقتصاد، صمت و... قرار گرفتندکه یک نفر در میانه راه ناتوان از ادامه، منصرف شد و دیگری همین دیروز هم به محکمه استیضاح برده شد. وزرایی که بر خلاف وعده انتخاباتی رئیس جمهور مبنی برشایسته سالاری انتخاب شدند. انتخاب کارگزاران دولت از یک دانشگاه خاص با تفکری خاص، وابستگی به دولت محمود احمدی‌نژاد و گروه‌های تندرو جناح اصول‌گرا مانند پایداری نشان می‌دهد که چه اندازه شعارهای انتخاباتی رئیس جمهور در این انتخاب‌ها مورد بی‌توجهی قرار گرفت. 
اعتراض بازنشستگان، فرهنگیان و برخی از کارکنان نهادهای دیگر به عملکرد وزارت رفاه، کار وتعاون و همچنین وضعیت نابسامان صنعت بخصوص صنعت خودرو به گونه‌ای فراگیر شد که موجبات اعتراض برخی نمایندگان مجلس یازدهم را نیز فراهم کرد.
گرانی بیش از حد کالاهای اساسی، قیمت بالای گوشت، مرغ، برنج، ارزاق مورد نیاز کمرشکن بوده و نشان از ناکارآمدی مردان اقتصادی دولت سیزدهم  دارد. در این میان نقش مجلس یازدهم هم بارز است. این مجلس نیز همچون دولت با شعار انقلابی بودن پا به عرصه انتخابات گذاشت و به مانند انتخابات ریاست جمهوری، در غیابِ اجباری رقبای قدرتمند و به دنبال آن مشارکت پایین مردمی شکل گرفت. 
ساکنان ساختمان بهارستان در سه سال اخیر برخلاف وقتی که با دولت روحانی همزمان بودند، نه تنها تلاشی برای بهبود وضعیت معیشت مردم نکردند، بلکه با ایجاد حاشیه‌های سیاسی واجتماعی نشان دادند که بعد از سه سال برنامه‌ خاصی برای رفع مشکلات مردم نداشته است.
 شاید اتفاقات روز گذشته مجلس در جلسه استیضاح وزیر صمت نشانه‌ای از این وضعیت باشد. در حالی که بخش زیادی از مردم به عملکرد این وزارتخانه معترض بودند، اما کلیت این مجلس مخالفت برخی نمایندگان خود با ادامه کار وزیر کنونی را تاب نیاورد و با ایجاد جنجال در ابراز مخالفت آنان اختلال ایجاد می‌کردند؛ مخالفانی که ازشرایط بد صنعت به‌خصوص خودرو و ساختمان وسخن گفتند، اما ظاهرا وزیر مورد استیضاح و احتمالا رییس‌اش آن‌قدر نفوذ داشتند که صندلی خود او را حفظ کند.
همراهی دولت و مجلس در موارد مختلفی در یک سال گذشته نشان داد که بخشی از منافع عموم مردم قربانی این رابطه دولت ومجلس و بده بستان‌های سیاسی این دو قوه مهم کشور شده است. 
در حالی که در قانون، وظیفه نظارت، استیضاح، سوال و حتی برکناری دولتمردان بر عده مجلس گذاشته شده است؛ اما گویی این دو قوه بنا را بر دوستی منهای انجام وظیفه گذاشته‌اند. به طور مثال درخواست استیضاح وزیر صمت پیش از این مشمول دوستی این دو قوه و برخی قول و قرارهای نانوشته سران دوقوه شده بود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات