بنا به گفته بسیاری از کارشناسان عملیات طوفان الاقصی نه تنها موجب شگفتی، حیرت و استیصال صهیونیستها شده، بلکه این حقیقت را نمیتوان نادیده گرفت که حتی حیرت مسئولان مقاومت اسلامی فلسطین و حماس را هم در پی داشته است. به گفته بعضی از صاحبنظران، غافلگیر شدن صهیونیستها سبب شد که رزمندگان مقاومت، پا را از اهداف از پیش تعیین شده جلوتر بگذارند و فراتر از تصورات و برنامهریزیها در تصرف مقرها و پایگاههای امنیتی، اطلاعاتی و نظامی، تعداد کشتههای صهیونیست و تعداد اسرا تا حد ۱۳۰۰ درصد موفقیت به دست آورند.
هر چه از زمان عملیات محیرالعقول طوفان الاقصی میگذرد ابعاد حیرت انگیز و باور نکردنی بیشتر نمایان میشود. بررسی ابعاد مختلف عملیات حاکی است که پیامدهای آن فراتر از زمان حال بوده و در حوزههای بلندمدت و راهبردی خودنمایی میکند. بیشک این عملیات نقطه عطف تاریخ فلسطین بوده و به شکل آشکار تصویری روشن از غلبه بر ۷۰ سال تحقیر ملت («آواره از وطن» و «آواره در وطن») فلسطین را به نمایش گذاشت.
پیامدهای عملیات طوفان الاقصی (یا با تمثیل از آیه ۱۱۷ سوره اعراف عملیات «عصای موسی»: و به موسی وحی کردیم که عصایت را بیفکن، همین که افکند اژدها شد و ناگهان جادوهای دروغین ساحران را بلعید) در سه مقطع زمانی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت آنقدر اهمیت دارد که درماندگی، عصبانیت و استیصال کفتارهای صهیونیست و همدستان غربی آنان را درپی داشته و گفته میشود تروریستهای تلآویو اگر غزه را ویران کنند و چندین برابر شهدای فعلی هم از مظلومان فلسطینی شهید کنند باز هم به طور قطع و یقین نمیتوانند افتضاحی را که مقاومت فلسطین برای آنان رقم زده جبران کنند. برخی از این آثار و پیامدها از این قرار است:
۱- فلسطین در افکار عمومی جهانیان دوباره زنده شد و تمام تلاش ائتلاف غربی صهیونیستی برای به فراموشی سپردن مسئله فلسطین بر باد رفت.
۲- برنامهریزی ائتلاف برای عادیسازی روابط کشورهای عربی در پیمان ابراهیم خنثی شد.
۳- این عملیات آرزوهای برخی دول عربی برای عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی را عملاً به کابوس تبدیل کرد.
۴- طوفان الاقصی پرده از چهره منافقانه غرب برداشته و غربیها به رهبری امریکا در شرمآورترین شکل ممکن در کنار صهیونیستها به قتل عام مردم بیدفاع غزه مظلوم پرداختهاند.
۵- در نتیجه این عملیات بسیاری از دولتهای عربی نسبت به گسترش روابط با ایران ابراز تمایل کردهاند.
۶- تنفر از رژیم کودک کش و تروریست صهیونیستی به بالاترین حد خود در طول ۷۵ سال گذشته رسیده است.
۷- موضوع فلسطین از مرزهای جهان اسلام فراتر رفته و به مسئله اصلی جهان بشری تبدیل شد.
۸- گزارشات پیدا و پنهان بسیاری از رسانهها و مراکز بینالمللی گویای این واقعیت است که ساختار و فیزیک رژیم صهیونیستی آسیب دیده و رشته امور از دست سران آن رژیم خارج شده و نیروهای نظامی و اطلاعاتی امریکایی عملاً اداره سرزمینهای اشغالی را به عهده گرفتهاند.
۹- تا کنون بیش از ۳۵ سفارتخانه رژیم صهیونیستی در کشورهای مختلف تعطیل شده است.
۱۰- آثار فروپاشی رژیم صهیونیستی از درون هویدا شده است.
۱۱- علاوه بر گسترش کمی و کیفی تنفر از صهیونیست ها، احساسات ضد آپارتاید و ضد نژادپرستی صهیونیستی نیز در جهان بهشدت داغ شده است.
۱۲- برخلاف ۷۵ سال گذشته هماینک و تحت تأثیر این عملیات موازنه وحشت علیه صهیونیستها و به نفع مقاومت شکل گرفته است.
۱۳- باتلاق رژیم صهیونیستی با این عملیات متلاطم شده و عملاً آرامش اشغالگران صهیونیست جای خود را به کابوس مرگبار داده است.
۱۴- با این عملیات عزم کرانه باختری رود اردن و شاخه نظامی جنبش فتح (عرین الاسود) برای انجام گسترده عملیاتهای نظامی جزم شده و پیوند مقاومت در کرانه باختری با غزه بر استیصال و سردرگمی صهیونیستها افزوده است.
۱۵- تشت رسوایی حقوق بشر غربی و امریکایی از بام افکار عمومی جهان بر زمین افتاده است.
۱۶- بعد از ۷۵ سال، سیر مهاجرت معکوس صهیونیستها شروع شده است.
۱۷- عدم بازگشت ساکنان شهرکهای اطراف دیوار حایل (که مورد حمله قرار گرفتهاند) به شهرکها رژیم اشغالگر را در بنبستی جدید قرار داده است.
۱۸- نقطه ضعفهای رژیم صهیونیستی در زمینه دفاعی و امنیتی آشکار شد.
۱۹- اقتصاد صهیونیستها آسیب دیده است و علاوه بر نابودی صنعت گردشگری، موج تحریم کالاهای اسرائیلی در جهان فراگیر شده است.
۲۰- نظام سلطه به این باور قطعی رسیده که از این پس حذف محور مقاومت از صحنه فلسطین غیرممکن است.
۲۱- از این پس به مقاومت به عنوان یک بازیگر اصلی در تمامی صحنههای فلسطین نگاه خواهد شد.
۲۲- پس از ۷۵ سال ناقوس مرگ مثنوی تحقیر فلسطینیها به صدا درآمده و تحقیر صهیونیستها تازه آغاز شده است.
۲۳- افسانه شکست ناپذیری صهیونیست به شکلی مفتضحانه باطل شد.
۲۴- دروغپردازی اغراق آمیز اشراف اطلاعاتی صهیونیستها جای خود را به تمسخر و استهزا صهیونیستها داده است.
۲۵- ناقوس شکست پروژه اسرائیلی قفقاز و تصرف سیونیک توسط جمهوری باکو به صدا در آمد.
۲۶- اتحاد میدانی محور مقاومت به شکل ملموس و مؤثر ایجاد شده است.
۲۷- عمق ۷۵ سال جنایت و فجایع، کفتارصفتی، کودک کشی برای جهانیان آشکار شد.
۲۸- پرچم وهم آلود ابهت و اقتدار پوشالین نظامی، اطلاعاتی، امنیتی و سیاسی به زیر کشیده شد.
۲۹- خیزش افکار عمومی علیه همکاری غرب با رژیم صهیونیستی در تبهکاری و جنایات بیشرمانه در غزه هر روز رنگ تازهای به خود میگیرد.
۳۰- دیوار فریب و نیرنگ ائتلاف غربی صهیونیستی فروریخته و موج سنگین بیداری انسانی علیه اشغالگران صهیونیست عالمگیر شده است.
رزمندگان مقاومت در جریان عملیات و در تصرف مقرها و پایگاههای صهیونیستها به اسناد بهکلی سری و بسیار ارزشمندی دست یافتهاند که به مراتب از جان بیش از ۱۰۰ افسر بلندپایه اسیر شده گرانبهاتر بوده و تمام نقاط ضعف و آسیب پذیریهای آنان را برملا ساخته و این حقیقت که رژیم صهیونیستی برای تغییر زیرساختهای لو رفته به چندین سال زمان نیاز دارد دست برتر را برای مقاومت فلسطین به ارمغان آورده است
امین جمشیدزاده
تحلیل جامعهشناسی افلاطون، معرفی برنامه سیاسی او را آسانتر میکند. خواستهای بنیادی وی را در یکی از این دو ضابطه میتوان بیان کرد که یکی با نظریه اصالت تصوری«ایدهآلیستی» او در باب تغییر و سکون مطابق است و دیگری با اعتقادش به اصالت طبیعت. ضابطه اصالت تصوری میگوید: « هر تغییر سیاسی را متوقف کنید، تغییر شر است و سکون، ایزدی. » هر گونه تغییر را میتوان متوقف کرد اگر دولت به سواد یا نسخه دقیق اصل- یعنی صورت یا مثال شهر- مبدل شود. اگر کسی بپرسد چگونه این کار عملی است، با ضابطه اصالت طبیعی پاسخ میدهیم: « بازگردید به طبیعت. » بازگردید به وضع اصلی نیاکانمان، وضع بدوی یا اولیهای که موافق طبیعت بشر بنیاد شده بود و بنابراین با ثبات و پایدار بود؛ بازگردید به پدرسالاری قبیلهای روزگار پیش از هبوط، به حکومت طبقاتی فرزانگان اندک شمار بر جاهلان بسیار.
به اعتقاد من، همه عناصر برنامه سیاسی افلاطون را میتوان از این خواستها استنتاج کرد، و این عناصر، به نوبه خویش، بر اصالت تاریخ او استوارند و باید با آموزههای جامعه شناختی وی در باب شرایط لازم برای ثبات حکومت طبقاتی تلفیق شوند. در جامعه در حالگذار ایران از سنت به مدرنیسم، چیزی که بیشتر جلوه کرده و نمایان است عدم وجود ساختار تشکیلاتی مناسب حزب و در واقع فقدان احزاب در ایران است و این است که درست سر بزنگاه و در ایام انتخابات به ناگاه در ایران، اصولگرا به یکباره اصلاح طلب شده و اصلاح طلب، دم از اصولگرایی میزند و این پارادوکس در جهان امروز که روزگاری مارک لوهان از دهکده جهانی حرف میزد و در عصر امروز باید از خانه جهانی و عصر تکنولوژیهای نوین و هوش مصنوعی سخن گفت چیزی شبیه یک نوستالژی مزمن است که آفت نبود احزاب را در کالبد جامعه پلاریزه شده ایران بیش از پیش عیان و هویدا میکند.
شاهراه ارتباط دو سویه با جهان امروز، دیپلماسی نوین و گفت و گو و تعامل است؛ گرایش به تهاتر و مبادله کالا به کالا، مشکلات و مصائب اقتصادی ما را مرتفع نخواهد ساخت و این قضیه، شبیه \”قضیه کیلی\” در ریاضیات، صعبتر از گذشته خواهد شد؛ باید ریلگذاری دستگاه سیاست خارجی و وزارت امور اقتصادی و دارایی اصلاح شود و افرادی ناکارآمدی که در این حوزه هستند جای خویش را به نخبگان سیاسی و اقتصادی بدهند. امروزه غالب اصلاح طلبان نزد افکار عمومی، مثل یک تاجر ورشکسته به حزبی ورشکسته برای برخورداری خود از مزایا و مواهب در قدرت بودن مبدل شدهاند که باید با پتانسیل عظیم خویش به مشارکت بیشتر، اتاقهای گفت و گو و گفتمانسازی تازه برای شکست این مانع سترگ روی بیاورند؛ دوقطبیسازی آنها و درانداختن خود با ایدئولوگهای جناح راست سنتی برای اقناع بعضیها و به گود وارد شدن آنها، تلاشی ناکارآمد است چرا که استراتژی تداوم جریان خالصسازی به وسیله نواصولگرایان ادامه خواهد یافت؛ در حالتی که دولت کنونی در نیمه عمر دو ساله و نیمه خود، سودای شفافسازی و کارآمدی دارد، تعامل و گفت و گوی سازنده اصلاح طلبان در خصوص حذف آنها از بدنه اجرایی قدرت در کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری۱۴۰۰ و بازتولید گفتمانی جدید و انتقاد شفاف از رویکرد نادرستی که در خصوص آنها اتخاذ شده است و در مورد پتانسیل شگرف آنها برای مشارکت طیف وسیعی از جامعه و طیف خاکستری میتواند در حل مسائل حل شده موفق و مؤثر باشد.
جامعه ما در شرایط چالش صعب اقتصادی و معیشتی امروز و برخلاف باور سروش که دو دهه پیش گفته بود که جامعه ایران دارای دو آفت ادب گرایی و باستان گرایی است، همان گونه که مارک لوهان۲۰ سال پیش از دهکده جهانی سخن گفته بود و حالا به اتاق جهانی تغییر موضع داده است ولی امروزه این مسأله کاملاً دچار دگردیسی شده و باید گفت جامعه ما در دورانگذار از سنت به مدرنیته، کم و بیش دچار دو آفت کلیدی (رانت و یا ویژه خواری) و عدم شفافیت است؛ وقتی از فساد یا عدالت و شفافسازی سخن میگوییم؛ مقصودمان واقعاً چیست؟ تصور نمیشود که این قبیل مسائل لفظی، اهمیت خاصی داشته باشند یا اصولاً پاسخ قطعی به آنان امکانپذیر باشد، زیرا چنین اصطلاحاتی همیشه به معانی مختلف بکار میروند.
با این حال، باور نگارنده این نوشتار این است که مقصود اغلب ما از فساد، در واقع رانت و ویژه خواری است و کسانی که از ژن خوب بهرهمند هستند شایستگی آن را دارند و در خصوص عدالت و شفافسازی، چیزی از این دست است: ۱- توزیع برابر بار شهروندی، یعنی آن گونه محدودیتها که در زندگی اجتماعی در مورد آزادی لازم است. ۲- سلوک مساوی با شهروندان در برابر قانون؛ البته به شرط آن که۳- قوانین خود ترجیح یا تبعیضی در مورد هیچ شهروند یا گروه یا طبقهای قائل نشوند. ۴-بی طرفی محاکم عدلیه ۵-برخورداری از سهم مساوی، نه تنها از بار بلکه از مزایایی که هر شهروند به علت عضویت در یک کشور میتواند دریافت کند. « مثلاً در کشور آلمان در زمستانها، میزان استفاده از انرژی بر حسب A وBوC درجهبندی شده و میزانA برای هر شهروند در نظر گرفته شده و همه در برابر این قانون یکسان هستند و برای استفاده بهینه از انرژی باید با لباس گرم و پتوی اضافی کمبود انرژی گرمایشی را جبران کرد و اگر شهروندی درجه استفاده را بهB با اختیار خودش تغییر داد هم جریمه میشود و هم گاز او قطع میشود.
بند الف ماده ۷۵ چنین انشا شده: «بهمنظور بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور و با هدف افزایش کارایی و اجتناب از همپوشانی و تداخل مأموریت و وظایف... ظرف مدت دو سال نخست برنامه نسبت به تهیه طرح اصلاح وظایف مأموریت ساختار و تشکیلات دستگاههای فرهنگی که به نحوی از انحا از بودجههای عمومی بهطور مستقیم یا غیرمستقیم استفاده میکنند، اقدام نموده و به تصویب مراجع ذیصلاح برسانند» و در بند ب گفته میشود: «بهمنظور احصای دقیق و برخط دادههای آماری مورد نیاز به جهت تسهیل پردازش تحلیل و آیندهپژوهی روندهای سبک زندگی جامعه ایرانی و انتشار آنها از طریق یکپارچهسازی اطلاعات پایگاههای دادههای عمومی، سامانههای دولتی و خصوصی و سکوهای کسبوکار مجازی (حاوی کلانداده) نسبت به راهاندازی سامانه رصد پایش و سنجش مستمر شاخصهای فرهنگ عمومی... اقدام کند».
آنچه در این دو بند با عنوان رصد و پایش و سنجش مستمر فرهنگ عمومی به بهانه یکسانسازی اقدامات فرهنگی کشور انشا شده، فارغ از اینکه دلیل متقنی است بر ناکارآمدی برنامههای فرهنگی 40 سال گذشته و پذیرش تبعات منفی و تالی فساد موازیکاری خاصه در امور فرهنگی، مصداق بارز نقض حریم خصوصی شهروندان و مغایر با اسناد بالادستی و مقررات انشاشده با تأکید بر صیانت از حریم خصوصی شهروندان است. حریم خصوصی بهمنزله قلمرو زندگی هر فرد به محدوده حیاتی انسان تعریف شده که هر انسانی توقع دارد دیگری بدون رضایت وی به اطلاعات و دادههای راجع به آن قلمرو، دسترسی نداشته باشد. آییننامه اجرائی قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات، حریم خصوصی را قلمرویی از زندگی شخصی فرد معرفی کرده که شخص انتظار دارد دیگری بدون رضایت یا اعلام قبلی یا به حکم قانون یا دستور مراجع قضائی، آن را نقض نکند. بخشنامه ابلاغی رئیس قوه قضائیه تحت عنوان سند امنیت قضائی نیز در ماده ۱۳ حریم خصوصی را قلمرو زندگی خصوصی اشخاص دانسته که شهروندان انتظار نقض آن را ندارند و هرگونه تعرض و مداخله دیگران ازجمله ورود، نظارت و دسترسی به آن، بدون رضایت شخص ممنوع است. سطر پایانی بند یک این ماده، در مقام تأکید بر ضرورت حفظ حریم خصوصی شهروندان، چنین انشا شده است: «تمامیت جسمانی، مسکن، محل کار، اطلاعات و ارتباطات خصوصی شخص ازجمله ساحات حریم خصوصی وی به حساب میآید» و در بند ۲ ماده ۱۳ به حق احترام به حریم خصوصی و خانوادگی شهروندان اشاره شده و از مفاد این ماده قانونی چنین مستفاد میشود که چنانچه بنا بر حکم قضائی، بررسی فعل و انفعالات اشخاص جز با ورود به حریم خصوصی ایشان امکانپذیر نبود، لازم است بازرسی اماکن، اشخاص، اشیا یا ورود به منزل و... صرفا با حکم قانون یا دستور مقام قضائی صورت گیرد که در چنین فرضی لازم است بین اطلاعات تصریحشده در حکم (قانونی یا قضائی) با سایر اطلاعات شخصی شهروندان قائل به تفکیک شده، هیچ مقامی حق ندارد در مقام انشای حکم، مجوزی بدون قید و محدودیت برای ورود به حریم شخصی-اطلاعاتی شهروندان صادر کند. منشور حقوق شهروندی نیز در بند ۹ با انشای ماده ۳۶ محترم شناختهشدن حریم خصوصی شهروندان را حق ایشان میداند. با این وصف، جای هیچ شک و ابهامی بر ضرورت رعایت خریم خصوصی اشخاص وجود ندارد. با این وجود چنانچه بنا بر دستور قضائی یا به حکم قانون، ورود به حریم شخصی شهروندی مجاز تلقی شود، لازم است بین اطلاعات حوزه عمومی و دادههای شخصی شهروندان قائل به تفکیک شد. آنچه در مختصات دولت الکترونیک در غالب کشورهای توسعهیافته مستند به گردش آزاد اطلاعات انشا شده، مبین این موضوع است که حق دسترسی به اطلاعات شهروندان دارای دایره شمول تعریفشده و البته مضیق است. در راستای عملیاتیکردن این الزام حقوقی، با هدف حفظ حریم خصوصی افراد، لازم است در انشای هر قِسم مقرراتی به الزامات حفظ حریم خصوصی و امنیت اطلاعات برای صیانت از حقوق شهروندان توجه کرد. در ضرورت رعایت حفظ حریم خصوصی شهروندان میتوان به اسناد و قوانین بینالمللی مانند ماده ۱۸ اعلامیه اسلامی حقوق بشر، ماده ۱۲ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۷ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی اشاره کرد که مفهومی از این الزامات در اصول قانون اساسی ایران و سایر قوانین عادی تصریح شده است.
امیرحسین قنبرزاده
عملیات طوفان الاقصی که در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ همزمان با ۱۵ مهرماه ۱۴۰۲ با پیش دستی نیروهای فلسطینی به محوریت حماس آغاز شد، فصل جدیدی از تحولات منطقه غرب آسیا را رقم زد. در این عملیات رژیم غاصب صهیونیستی ضربه اطلاعاتی و امنیتی سختی در برابر نیروهای مقاومت فلسطینی خورد و به تکاپو افتاد تا این عملیات برق آسا و غیرقابل پیش بینی را تلافی کند. از شروع عملیات تا به امروز با حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی حدود ۷۰۰۰ فلسطینی اهل غزه که بیشتر آنها غیرنظامیان و زنان و کودکان بی دفاع بودهاند به شهادت رسیدند.
اما این پایان کار نبود و واکنش هایی از طرف های مختلف منطقه ای و جهانی، در حمایت یا محکوم کردن نیروهای مقاومت فلسطینی از جمله حماس و جهاد اسلامی را درپی داشت. دولت ها و ملت های مسلمان و حتی غیرمسلمان از جنایات رژیم اسرائیل اعلام انزجار کردند و از طرفی دولت های غربی مانند گذشته به حمایت اقدامات اسرائیل تحت عنوان حق دفاع از خود پرداختند. در این بین مواضع و حمایت جمهوری اسلامی ایران از مقاومت فلسطین و طرفداری ایالات متحده از رژیم صهیونیستی از سنخ دیگری بود. در این میان ابهامی که وجود دارد این است که آیا این حمایت ها میتواند سرنوشت غرب آسیا را تغییر دهد؟ آیا امکان دارد ایران و ایالات متحده وارد جنگ مستقیم شوند؟ اهرم های اعمال قدرت توسط این دو کشور تا چه میزان استفاده خواهد شد؟ در گزارش زیر به اقداماتی که تاکنون توسط طرفین(ایالات متحده آمریکا و ایران) در صحنه نبرد فلسطین و رژیم صهیونیستی انجام شده است و همچنین به توانایی آنها در تغییر معادلات عرصه فلسطین، اشاره خواهیم کرد.
از طرف ایالات متحده آمریکا، حمایت های مادی و معنوی بسیاری به اسرائیل شده است. جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا با سفر به اسرائیل با نتانیاهو دیدار کرده و حمایت خود از این رژيم را افزایش داد به طوری که دو بسته حمایتی شامل ۱۴ میلیارد دلار برای جبران خسارت های اسرائیل در کنگره به تصویب رسید. از طرفی نماینده آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل متحد، قطعنامه پیشنهادی روسیه را برای آتش بس میان مقاومت و رژیم صهیونیستی وتو نموده و با ارسال کمک های تسلیحاتی گسترده به اسرائیل، به ادامه جنایات وحشیانه رژیم صهیونیستی چراغ سبز نشان داد. دولت های اروپایی به تبعیت از سیاست آمریکا در قبال اسرائیل از این رژیم غاصب حمایت کرده و سران این دولت ها از جمله نخست وزیر انگلیس و رئیس جمهور فرانسه به رژیم صهیونیستی سفر کرده اند.
اما جمهوری اسلامی ایران، مثل گذشته پشتیبانی های خود را از محور مقاومت و این بار خاصتاً از حماس و جهاد اسلامی دریغ نکرده و از طریق دیدار با سران کشور های مسلمان و غیرمسلمان حمایت های همیشگی خود از محور مقاومت را اعلام کرده است. به عنوان مثال در همان ابتدای این درگیری سخنگوی وزارت خارجه هم ضمن تبریک به فلسطین اظهار داشت «عملیات امروز(۱۵ مهر) صفحه جدیدی را در عرصه مقاومت و عملیات مسلحانه علیه اشغالگران در اراضی اشغالی ایجاد کرد.» رهبر انقلاب هم دو روز پس از این عملیات درهفتم مهرماه در جمع فارغ التحصیلان نیروهای مسلح، شکست اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل را غیرقابل ترمیم دانستند و افزودند «این زلزله ویرانگر توانسته است بعضی از سازه های اصلی حاکمیت رژیم غاصب را ویران کند و تجدیدبنای آن سازه ها به این آسانی امکان پذیر نیست.»
دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران با رویکردی فعال شاید تنها کنشگر واقعی این روزهای غرب آسیا باشد. کشورهای اسلامی دیگر به دلیل پاپس کشیدن از آرمان فلسطین و رفتن به سمت عادی سازی روابط تقریبا همه اهرم های بازیگری خود در صحنه فلسطین را از دست داده اند. وزیر خارجه ایران، دکتر حسین امیرعبداللهیان نیز با بهره گیری از قدرت و نفوذ سیاسی ایران در منطقه تا به اینجای کار مهمترین مواضع تاثیرگذار در روند تحولات اخیر را اتخاذ کرده است. دیدار ها و مواضع محکم او در برابر جنایات و اقدامات صهیونیست ها و حامی آنان یعنی آمریکا بارزترین مانع محاسباتی بوده است.علاوه بر اقدامات دیپلماتیک جمهوری اسلامی، محور مقاومت هم وارد میدان شده و به پایگاه های آمریکایی در سوریه و عراق و همچنین پایگاه های شنود و رصد اسرائیل درمرز لبنان ضربات محکمی وارد نموده است. در این بین، دولت های مسلمانی همچون عربستان سعودی و ترکیه به عنوان کشورهای مهم تاثیرگذار منطقه که در مسیر عادی سازی و بهبود روابط دیپلماتیک خود با اسرائیل را در پیش گرفته بودند، صرفاً به محکوم کردن جنایات رژیم صهیونیستی بسنده کردند و حضور خود را در عرصه عمل و نقش آفرینی در صحنه فلسطین، از دست دادند و از صحنه تاثیرگذاری حذف شدهاند.
جمهوری اسلامی که از اول در خط پشتیبانی حمایت قاطع از محور مقاومت قرار دارد، گوی و میدان را از بقیه ربوده و با توجه به اهرم های اعمال قدرت خود در کنار نیروهای دوست و هم پیمان خود در عراق، سوریه، لبنان و یمن به ایفای نقش آفرینی فراتر از روابط دیپلماتیک میپردازد.می توان گفت در حال حاضر تنها ایران و آمریکا هستند که توانایی تاثیرگذاری بر معادلات سیاسی و امنیتی نظامی درعرصه فلسطین را در چارچوب رقابت های منطقه ای دارند و این پدیده نشان دهنده اهمیت نقش آفرینی ایران به عنوان یک بازیگر اصلی و مهم منطقه ای در غرب آسیا می باشد توانمندی که رقبای کشورمان در این منطقه از آن برخوردار نیستند و این مسئله ناشی از سیاست خارجی حکیمانه و هوشمند جمهوری اسلامی طی سال های گذشته در غرب آسیا بوده است.