مسعود اکبری
در شامگاه ۴ آبان ۱۴۰۱در حمله تروریستی به حرم شاهچراغ(ع)۱۳ نفر شهید و 23 نفر زخمی شدند. این حادثه تروریستی قلب مردم ایران را جریحهدار و ملتی را عزادار کرد. مردم عزیز ایران با گرایشهای مختلف سیاسی و تیپهای مختلف، این حادثه تروریستی را محکوم کردند.
به فاصله کوتاهی پس از این حادثه، داعش رسما مسئولیت این اقدام جنایتکارانه را بر عهده گرفت. با اینکه این حادثه تروریستی به شهادت زن و کودک و پیر و جوان منجر شد و داعش نیز رسما مسئولیت آن را بر عهده گرفت، اما 2 طیف در داخل کشور واکنش تأمل برانگیزی نسبت به آن نشان دادند.
یک طیف، افراطیون مدعی اصلاحات بودند و طیف دیگر برخی سلبریتیهای مدعی و البته بیسواد. در آن مقطع افراطیون مدعی اصلاحات با «جانباخته» نامیدن شهدای مظلوم این حادثه، از قضاوت نکردن پیرامون حادثه تروریستی شاهچراغ تا مشخص شدن ابعاد آن سخن گفتند. برخی سلبریتیها نیز با بیتوجهی نسبت به این حادثه تروریستی، چشمان خود را بر این جنایت بستند.
حدود یکسال گذشت. در 15 مهر 1402(7 اکتبر 2023) عملیات همهجانبه و ترکیبی تحت عنوان «طوفان الاقصی» از سوی جوانان غیور فلسطینی، رژیم غاصب صهیونیستی را در بهت و شوک فرو برد. عملیات طوفان الاقصی باعث شد تا پیام مردم مظلوم فلسطین با عزتمندی هرچه تمامتر به گوش جهانیان رسیده و رژیم منحوس صهیونسیتی را در نظر همگان خوار و ذلیل کند.
امروز 22 روز از این عملیات غرورآفرین و مقتدرانه میگذرد. در این مدت، بسیاری از شهرها و کشورهای جهان محل اعلام انزجار از جنایات رژیم کودک کش صهیونیستی و همدلی با مردم مظلوم فلسطین بوده است. از تهران و اقصی نقاط ایران تا لندن و نیویورک و کانادا و سوئیس و استرالیا و...رژیم صهیونیستی در ۱۶ سال اخیر در 6 جنگ مهم با حزبالله لبنان و گروههای مقاومت فلسطین و از جمله عملیات طوفانالاقصی شکست خورده است. اما در این میان یک نکته مهم وجود دارد. در سالیان گذشته به واسطه امپراطوری رسانهای صهیونیسم در جهان و پروپاگاندای عظیم غرب در رسانهها، شاهد برانگیخته شدن افکارعمومی جهان علیه جنایات رژیم اشغالگر اسرائیل نبودیم و سانسور و تحریفهای صورت گرفته از سوی امپراطوری رسانهای غرب، مانع از رسیدن صدای مردم مظلوم فلسطین به جهان میشد.
اما پس از عملیات طوفان الاقصی، پیام مظلومیت، صبر و اقتدار مردم فلسطین از سد امپراطوری غرب عبور کرد و به گوش مردم جهان رسید. بر همین اساس شاهد یک دگرگونی اساسی در افکار عمومی جهان نسبت به رژیم غاصب اسرائیل هستیم. موجی فزاینده که در کنار دیگر تحولات، رهبران دولتهای شرور غربی را به وحشت انداخته و آنان در روزهای گذشته، با سراسیمگی، یکی پس از دیگری خود را به سرزمینهای اشغالی رساندند تا بلکه راهی برای این مسئله بیابند، اما به قول معروف، کار از کار گذشته و پیام طوفان الاقصی کار خود را کرده است.
این روزها صدای فلسطین- بخوانید صدای انسانیت- به گوش مردم جهان از شرق تا غرب عالم رسیده است. اما با اینحال عدهای در ایران- که در اقلیتی محض به سر میبرند- با کوته فکری شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» سر دادند.
اینها همان جماعتی هستند که سال گذشته در واکنش به جنایت داعش در حرم شاهچراغ(ع) روزه سکوت گرفته و به هیچ عنوان به جنایت داعشیها در «زنکشی» و «کودککشی» واکنش نشان ندادند. حالا همین طیف در واکنش به «کودککشی» و «زنکشی» رژیم غاصب اسرائیل، مهر سکوت بر دهان خود زدهاند.
سردار سلیمانی در روزهای پایانی سال ۹۴ در دیدار با هیئت حماس با اشاره به شعار انحرافی فتنهگران در سال ۸۸ با عنوان «نه غزه نه لبنان؛ فقط فلات ایران» و «نه غزه نه لبنان؛ جانم فدای ایران» گفته بود:
«در ایران، زمانی که مسئله، فلسطین باشد، همه انقلابی هستند، همگان فلسطین را دوست دارند فلسطین حتی در داخل ایران هم (موضوعی) اساسی است چند سال پیش شعار «نه غزه نه لبنان؛ جانم فدای ایران» را سر دادند؛ از شما میپرسم اینها اکنون کجا هستند. ما این را در قاموس سیاسی خود ثبت کردیم. کسانی که هرگونه شعاری در مخالفت با حمایت ما از فلسطین سر دهند در هیچ پست سیاسی نخواهند بود و در راس تصمیمگیرندگان کلان کشور جای نخواهند داشت. کجا ممکن است چنین چیزی اتفاق بیفتد؟».
تجربه نشان میدهد حامیان شعار «نه غزه، نه لبنان» با فهم اندک، سطحی و سیاست زده خود نه تنها در راستای وظایف یک مسلمان عمل نکردند که در عمل بر خلاف منافع ملی و وطن خود حرکت کردند؛ اقداماتی که اگر روزگاری قرار بود توسط دولت و اکثریت ملت ایران ادامه یابد این روزها نتیجه تحولات منطقه و از جمله ایران را نیز به نحو دیگری رقم میزد.
رهبر معظم انقلاب- 27 دی 1398- در خطبه نماز جمعه با اشاره به کسانی که یک روز شعار «نه غزه نه لبنان» سردادند، فرمودند: «این افراد هرگز جانشان را فدای ایران نکردهاند و حتی از راحتی و منافع خود در راه حفظ امنیت کشور نگذشتند بلکه این سردار سلیمانی و یارانش بودند که جانشان را کف دست گرفتند و به میدان دفاع از ایران شتافتند.»
سابقه شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» به سال 88 بر میگردد. در سال 88 در روز جهانی قدس، جمع معدودی در یکی از خیابانهای پایتخت گرد آمدند تا با روزه خواری در ماه مبارک رمضان و سر دادن شعار «نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران» ننگ دیگری بر پیشانی فتنه گران برای همیشه تاریخ ثبت کنند.
نکته قابل توجه اینجاست که شعار «نه غزه نه لبنان» روز قبل از راهپیمایی توسط سایت وزارت خارجه اسرائیل مطرح و پیشنهاد شده بود.
و اما شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» شعاری سطحی و بیپایه است. اگر قرار بود که اکثریت مردم ایران و همچنین حاکمیت در ایران، قائل به این شعار بودند، ما قطعا باید در خیابانهای تهران و همدان و کرمانشاه و... به صورت مستمر و در روندی پرخسارت با تروریستهای تکفیری داعشی میجنگیدیم.
چرا که داعش کشورهای منطقه از جمله عراق و سوریه را هدف قرار داده بود و در قدم بعدی کشورهای دیگر از جمله ایران، هدف اصلی این گروه تروریستی قرار داشت.
این طیف بیمسئولیت و پر سر و صدا، همواره تطهیرکننده قاتلان سلیمانیها و حججیها و شهریاریها و آرمان علیوردیها و دیگر شهدای گرانقدر بوده است. اگر بخواهیم واقع بینانه به نگرش این اقلیت محض نگاه کنیم، شعار اصلی آنان این است «نه غزه، نه لبنان، نه تهران، نه شیراز و...نه ایران، فقط خودم». این طیف هرگز جانشان را فدای ایران نکردهاند و حتی از راحتی و منافع خود در راه حفظ امنیت کشور نگذشتند.
سیاست جمهوری اسلامی ایران این بود که بیرون از مرزهای کشور با خطرات مواجه شود تا در داخل برای امنیت کشور اتفاقی نیفتد. در این میان همواره اقلیتی پر سر و صدا بودهاند که این نگرش اصولی و تحسین برانگیز نظام جمهوری اسلامی ایران را بر نمیتابیدند و لیکن واقعیات امروز جهان و بخصوص منطقه غرب آسیا نشان میدهد که چطور این افراد در پازلی که دشمنان طراحی کرده بودند، با امنیت کشورمان بازی کردند.
تحولات این روزهای منطقه و تغییر معادلات به سود جریان مقاومت، همه و همه نتیجه گفتمانی است که تنها بیش از چهار دهه از بروز و ظهور آن میگذرد، انقلاب اسلامی ایران این روزها آنقدر در تغییر معادلات منطقهای و جهانی تاثیرگذار است که تنها یادآور وعدههای الهی و صادق امام خمینی(ره) است که فرمود:«ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بینالملل اسلامیمان بارها اعلام نمودهایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم...ما در صدد خشکانیدن ریشههای فاسد صهیونیسم، سرمایهداری و کمونیسم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفتهایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایی را که بر این سه پایه استوار گردیدهاند، نابود کنیم و نظام اسلام رسولالله(ص) را در جهان استکبار ترویج نماییم و دیر یا زود ملتهای دربند شاهد آن خواهند بود... ما میگوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم.» (صحیفه امام خمینی ، جلد 21، صفحه 81)
تقریباً یکسال قبل از مسابقات جهانی صربستان بود که جو رسانهای عجیبی با بزرگنمایی کشتی حسن یزدانی و تیلور به راه افتاد و تقریباً روزی نبود که جدال یزدانی و تیلور را سرنوشتساز معرفی نکنند و به جزئیات روند آمادهسازی این دو کشتیگیر نپردازند.
سرنوشت این نوع جوزدگی به جایی رسید که فشار روحی و روانی روی یزدانی به حدی شدت یافت که او حتی کشتی خودش را هم فراموش کرد، درحالیکه در جبهه مقابل اصلاً چنین فضایی وجود نداشت و تیلور با خیال راحت به کار آمادهسازی خود میرسید.
امروز نتیجه کاملاً مشخص است؛ همه دیدیم که فشار بیش از حد روی حسن یزدانی چگونه باعث شد تا او ببازد. جوی که طی یکسال به راه افتاده بود باعث شد نتیجه کل تیم ملی کشتی آزاد به نتیجه کشتی یزدانی با تیلور گره بخورد و تلاشها و زحمات دیگر کشتیگیران اصلاً دیده نشود، حتی باخت یزدانی باخت کل تیم محسوب شد.
یک سیاست مرموز و نامشخص که باعث شد چهره محبوب کشتی ایران که میتوانست با آرامش طلای جهانی را نصیب خود کند در هیاهوی رسانهای چنان تخریب شد که حتی نتوانست کشتی معمولی خود را هم بگیرد.
جالب است که حالا در فاصله حدوداً یکسال به المپیک پاریس باز هم این جو رسانهای مسموم آغاز به کار کرده و بهرغم صحبتهای پژمان درستکار، سرمربی تیم ملی که یزدانی تمام تیم ایران نیست و باید این فشار روحی و روانی از روی دوش او برداشته شود باز هم شاهد هستیم که از همین حالا از رکوردشکنی یزدانی حرف میزنند و حتی برای سالهای بعد او هم برنامهریزی میکنند!
اینکه یزدانی در المپیک پاریس از رکورد تختی و ساعی عبور میکند و با توجه به سن و سالش (۲۸ سال سن) میتواند حتی رکورد تعداد مدال المپیک و جهانی آلکساندر کارولین، کشتیگیر افسانهای روسها (۱۲ طلا و یک نقره المپیک و جهانی) را بشکند، همه حکایت از یک جو نادرست رسانهای دیگر علیه قهرمان محبوب و سربهزیر کشتی ایران دارد. جوی که ظاهراً برنامههای زیادی در سر دارد و نمیخواهد به این راحتیها و تنها با یک شکست حسن یزدانی میدان را خالی کند. آنها میخواهند با بزرگنمایی کاذب باز هم کاری کنند که یزدانی از شرایط آرمانی فاصله بگیرد.
اگر سال پیش میشد به این موضوع نگاهی رو به جلو و امیدآفرین و انگیزهبخش داشت، اما امروز باید با قطعیت گفت که این نوع جوزدگی و نگاهها تنها برای تخریب یک ورزشکار ملی است و باید بدبینانه به آن نگریست. حسن یزدانی قهرمان ملی ماست و این اصلاً نیازی به تکرار ندارد، ولی گویا عدهای تصمیم دارند این قهرمان بااخلاق و سربهزیر ایران را از بالا به پایین بکشند و با این جوسازیها چنان فشاری روی او بیاورند که داستان مسابقات جهانی امسال هم در المپیک و هم در سالهای بعد تکرار شود.
اینجاست که باید مسئولان فدراسیون کشتی و کادر فنی تیم ملی بههوش باشند و اجازه ندهند اتفاقی که طی یکسال حسن یزدانی را تحت فشار گذاشت دوباره تکرار شود. این وظیفه اصلی مربیان و مسئولان کشتی است که از قهرمان کشتی ایران مراقبت و صیانت کنند و اجازه ندهند فضاسازیهای مسموم رسانهای او را تحت فشار بگذارد.
از سوی دیگر خود حسن یزدانی هم باید بههوش باشد که به دور از چنین فضای مسموم و مخربی تنها به آمادهسازی خود بیندیشد و کشتی خود را بگیرد که اگر چنین کند بهطور حتم میتواند از تمام رقبای خود پیشی بگیرد و باز هم به سکوی نخست مسابقات جهانی و المپیک دست پیدا کند.
بد نیست برای مشخص شدن تخریبهایی که چنین فضاهای مسموم میتواند برای یک ورزشکار حرفهای به وجود آورد، به حرفهای ژان پیر پاپن، فوتبالیست موفق فرانسوی اشاره کنیم که گفت: «من هیچوقت روزنامهها و تیترهای جنجالی آنها را نمیخوانم و نمیبینم، چون باید کار خودم را انجام دهم.»
دکتر علی میرزامحمدی
نوشتن از فلسطین در این روزها چندان آسان نیست. این دشواری ریشه در آن دارد که در فضای رسانه ای به شدت قطبی شده، مرز بین واقعیت و دروغ کمرنگ شده و شناختن واقعیت و دروغ کار آسانی نیست. در این فضای آشفته، افراد به جای جستجوی واقعیت های جاری و پنهان، با قرار گرفتن در صف هایی از پیش تعریف شده و کلیشهای، آنچه را که رخ داده برای خود قابل فهم ساخته اند.در این میان «باومن» در پی آن است که نشان دهد کشتار جمعی یهودیان به عنوان یک عملکرد پیچیده و هدفمند، انگاره ای از عقلانیت دیوانسالار جدید است. او لایه های مختلف این ساختار مخوف را تحلیل کرده است. در تفسیری جدید میتوان گفت که یهودیان به عنوان قربانیان پدیده هولوکاست، همان ساختار پیچیده و هدفمندی را در نابودی و کشتار جمعی فلسطینیان به کار میگیرند که در پدیده هولوکاست به کار گرفته میشد. در این معنا، قربانیان و مردم مظلوم گذشته، به ظالمان مدرن امروزی تبدیل شده اند که قربانیان خود را از میان مردم فلسطین انتخاب کردهاند.نطفه اسرائیل از همان ابتدا بر «تکثیر ظلم» و «استحاله قربانیان گذشته به ظالمان امروزی» استوار شد. در این میان، کشورهای اروپایی به ویژه انگلستان نقش کلیدی داشتند.
اگر این کشورها به دنبال حمایت واقعی از قوم یهود و «جبران و ترمیم اثرات یهودی ستیزی» بودند، میتوانستند این کار را بدون کوچاندن آنها به سرزمینی دیگر انجام بدهند. آنها به جای فراهم آوردن زندگی امن یهودیان در کشور خود، «ظلم مزمن» دیگری را بر یهودیان روا داشتند. فرایندی که نویسنده آن را «تکثیر ظلم و استحاله مظلوم به ظالم» مینامد. در این فرایند شوم، اروپاییان، قوم یهود را به جنگی تمام نشدنی با فلسطینیان وا داشتند. طراحان این نقشه، هم به زعم خود خطر قوم یهود را از کشور خود دفع کردند و دو قطبی مزمن چند قرنه یهودی/ مسیحی را با دو قطبی جدید یهودی/ مسلمان جایگزین کردند و هم با ادعای حمایت از قوم یهود، آنها را در جنگی درگیر کردند که خود نیز به نامشروع بودن آن معترف بودند.
ماشین جنگی اسرائیل در نابودی فلسطین و مردم آن، نتیجه دستاوردهای عقلانی صنعت نظامی و دیوانسالاری عقلانی است. اسرائیل در نابودی فلسطینیان از روشهای نرم و سخت به صورت توامان بهره میگیرد. در تبارشناسی این نسل کشی می توان گفت، آزارهای نامعقول و در منظر فلسطینیان، موجب تحریک افکار عمومی میشد. آنها دیگر نمیتوانند کشتارهایی از جنس صبرا و شتیلا ، خان یونس و …. را در فضای رسانهای امروزی مدیریت کنند. نسل کشی نوین فلسطینیان به شیوهای روشمندانه و خونسردانه انجام میگیرد. آنها در فضای رسانهای، با انتخاب گزینشی از بازتاب رویدادها و به راه انداختن جنگ روایتها، زمینه را برای مظلوم نمایی و مشروع جلوه دادن جنایتهای خود به کار می گیرند.ماشین نسل کشی اسرائیل، بر جداسازی، محاصره و نظارت دایمی بر فلسطینیان و القای این تفکر استوار است که فلسطینیان اجازه نمیدهند دیگر کشورهای منطقه به جامعهای بهتر تبدیل شوند.
آنها تلاش میکنند کشورهای دیگر را برای پذیرش نابودی فلسطین و کوچاندن آنها به دیگر کشورها متقاعد کنند. در این میان ملاحظات اخلاقی در گیومه قرار داده شده است و دیگر مهم نیست که آیا کشتار مردم فلسطین کار درستی است یا نه. اما نکته بسیار مهم، دو قطبی کردن و بهرهگیری از خود مردم فلسطین برای نسلکشی مردم فلسطین و نابودی و یا کوچک کردن گستره دولت آینده فلسطین است.
تلاش اسرائیل برای دو یا چند تکه کردن جغرافیای فلسطین و ایجاد تفرقه در میان آنها از ابزارهای مهم این ساختار نابودگر و ضد انسانی است. فرایند مورد اشاره با عنوان «تکثیر ظلم و استحاله مظلوم به ظالم» در دهه های اخیر تنش بین اسرائیل و فلسطین از این منظر ابعاد پیچیدهتری به خود گرفته است که نسلی از یهودیان در اسرائیل متولد و رشد یافتهاند که تاوان کوچاندن اجداد خود و فتنه از پیش طراحی شده را در تشکیل دولت اسرائیل میپردازند. این افراد حتی اگر خودشان هم بخواهند نمی توانند به کشورهای ابا و اجدادی خود در اروپا یا دیگر نقاط جهان برگردند. در نتیجه، در این سرزمین، نمادهای ظلم و مشروعیت نیز دچار ابهام مفهومی شده است که بر پیچیدگی های نوشتن از مساله فلسطین افزوده است.
بند الف ماده ۷۵ چنین انشا شده: «بهمنظور بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور و با هدف افزایش کارایی و اجتناب از همپوشانی و تداخل مأموریت و وظایف... ظرف مدت دو سال نخست برنامه نسبت به تهیه طرح اصلاح وظایف مأموریت ساختار و تشکیلات دستگاههای فرهنگی که به نحوی از انحا از بودجههای عمومی بهطور مستقیم یا غیرمستقیم استفاده میکنند، اقدام نموده و به تصویب مراجع ذیصلاح برسانند» و در بند ب گفته میشود: «بهمنظور احصای دقیق و برخط دادههای آماری مورد نیاز به جهت تسهیل پردازش تحلیل و آیندهپژوهی روندهای سبک زندگی جامعه ایرانی و انتشار آنها از طریق یکپارچهسازی اطلاعات پایگاههای دادههای عمومی، سامانههای دولتی و خصوصی و سکوهای کسبوکار مجازی (حاوی کلانداده) نسبت به راهاندازی سامانه رصد پایش و سنجش مستمر شاخصهای فرهنگ عمومی... اقدام کند».
آنچه در این دو بند با عنوان رصد و پایش و سنجش مستمر فرهنگ عمومی به بهانه یکسانسازی اقدامات فرهنگی کشور انشا شده، فارغ از اینکه دلیل متقنی است بر ناکارآمدی برنامههای فرهنگی 40 سال گذشته و پذیرش تبعات منفی و تالی فساد موازیکاری خاصه در امور فرهنگی، مصداق بارز نقض حریم خصوصی شهروندان و مغایر با اسناد بالادستی و مقررات انشاشده با تأکید بر صیانت از حریم خصوصی شهروندان است. حریم خصوصی بهمنزله قلمرو زندگی هر فرد به محدوده حیاتی انسان تعریف شده که هر انسانی توقع دارد دیگری بدون رضایت وی به اطلاعات و دادههای راجع به آن قلمرو، دسترسی نداشته باشد. آییننامه اجرائی قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات، حریم خصوصی را قلمرویی از زندگی شخصی فرد معرفی کرده که شخص انتظار دارد دیگری بدون رضایت یا اعلام قبلی یا به حکم قانون یا دستور مراجع قضائی، آن را نقض نکند. بخشنامه ابلاغی رئیس قوه قضائیه تحت عنوان سند امنیت قضائی نیز در ماده ۱۳ حریم خصوصی را قلمرو زندگی خصوصی اشخاص دانسته که شهروندان انتظار نقض آن را ندارند و هرگونه تعرض و مداخله دیگران ازجمله ورود، نظارت و دسترسی به آن، بدون رضایت شخص ممنوع است. سطر پایانی بند یک این ماده، در مقام تأکید بر ضرورت حفظ حریم خصوصی شهروندان، چنین انشا شده است: «تمامیت جسمانی، مسکن، محل کار، اطلاعات و ارتباطات خصوصی شخص ازجمله ساحات حریم خصوصی وی به حساب میآید» و در بند ۲ ماده ۱۳ به حق احترام به حریم خصوصی و خانوادگی شهروندان اشاره شده و از مفاد این ماده قانونی چنین مستفاد میشود که چنانچه بنا بر حکم قضائی، بررسی فعل و انفعالات اشخاص جز با ورود به حریم خصوصی ایشان امکانپذیر نبود، لازم است بازرسی اماکن، اشخاص، اشیا یا ورود به منزل و... صرفا با حکم قانون یا دستور مقام قضائی صورت گیرد که در چنین فرضی لازم است بین اطلاعات تصریحشده در حکم (قانونی یا قضائی) با سایر اطلاعات شخصی شهروندان قائل به تفکیک شده، هیچ مقامی حق ندارد در مقام انشای حکم، مجوزی بدون قید و محدودیت برای ورود به حریم شخصی-اطلاعاتی شهروندان صادر کند. منشور حقوق شهروندی نیز در بند ۹ با انشای ماده ۳۶ محترم شناختهشدن حریم خصوصی شهروندان را حق ایشان میداند. با این وصف، جای هیچ شک و ابهامی بر ضرورت رعایت خریم خصوصی اشخاص وجود ندارد. با این وجود چنانچه بنا بر دستور قضائی یا به حکم قانون، ورود به حریم شخصی شهروندی مجاز تلقی شود، لازم است بین اطلاعات حوزه عمومی و دادههای شخصی شهروندان قائل به تفکیک شد. آنچه در مختصات دولت الکترونیک در غالب کشورهای توسعهیافته مستند به گردش آزاد اطلاعات انشا شده، مبین این موضوع است که حق دسترسی به اطلاعات شهروندان دارای دایره شمول تعریفشده و البته مضیق است. در راستای عملیاتیکردن این الزام حقوقی، با هدف حفظ حریم خصوصی افراد، لازم است در انشای هر قِسم مقرراتی به الزامات حفظ حریم خصوصی و امنیت اطلاعات برای صیانت از حقوق شهروندان توجه کرد. در ضرورت رعایت حفظ حریم خصوصی شهروندان میتوان به اسناد و قوانین بینالمللی مانند ماده ۱۸ اعلامیه اسلامی حقوق بشر، ماده ۱۲ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۷ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی اشاره کرد که مفهومی از این الزامات در اصول قانون اساسی ایران و سایر قوانین عادی تصریح شده است.
حنیف غفاری
درروند آیندهپژوهی تحولات گوناگون، میان وضعیت موجود و احتمالات آتی نوعی پیوند منطقی و علی-معلولی برقرار میشود. به عبارت بهتر، مقدمات و ثوابت جاری در یک محیط، نقش مهمی در ترسیم آینده آن ایفا میکند. قاعده کلان در قبال عملیات توفان الاقصی و شرایط پساعملیات در اراضی اشغالی نیز صادق است. طی روزهای اخیر بسیاری از استراتژیستهای غربی و صهیونیستی مشغول ترسیم فرامتن و چارچوبی هستند که معادلات آتی در قالب آن به تصویر کشیده میشود.این تصویر، برای صهیونیستها دهشتناک است!
بر اساس گزارش خبرگزاری آنا، فارغ از منازعات داخلی در اراضی اشغالی که همچنان در آیندهای نزدیک به قوت خود باقی خواهد ماند، با مؤلفهای اجتنابناپذیر قطعی تحت عنوان مهاجرت معکوس در اراضی اشغالی مواجه خواهیم بود. منابع اطلاعرسانی رژیم اشغالگر قدس، در گزارشی شمار افراد ساکن در شمال اراضی اشغالی را که در پی عملیات توفان الاقصی و حوادث پسازآن آواره شدهاند را حدود ۲۰۰ هزار نفر اعلام کرده است. این در حالیست که آمار و تعداد واقعی ، ازآنچه ادعا میشود بهمراتب بیشتر است.
طی روزهای اخیر، بسیاری از صهیونیستها به دلیل وقوع بحرانهای امنیتی در اراضی اشغالی و قدرت تسلط فوقالعاده جبهه مقاومت بر عمق استراتژیک این حوزه، ترجیح میدهند در نخستین فرصت ممکن خود را به فرودگاه بن گورین رسانده و راهی مناطق دیگر جهان شوند. گزارهای تحت عنوان ثبات در اراضی اشغالی در زمان حال و آینده کاملا ابطالشده و اثر وضعی آن خود را به شکل مهاجرت معکوس نشان خواهد داد.
تضمینهای ارائهشده از سوی نتانیاهو و دیگر سران رژیم صهیونیستی در خصوص حفظ امنیت اراضی اشغالی نیز قطعا دیگر اثری در تغییر این روند ایفا نخواهد کرد. قبل از شیوع عملیات توفان الاقصی، میانگین نظرسنجیهای صورت گرفته در اراضی اشغالی نشان میدهد که حدود ۲۸ درصد ( بیش از یکچهارم ) ساکنان این اراضی درصدد مهاجرت به مناطق دیگر هستند .
اصلیترین عامل این موضوع، شکلگیری چالشها و منازعات مستمر میان دو جریان دست راستی و لیبرال در تلآویو بوده که خود را در اعتراضات هفتگی در تلآویو و حیفا نشان داده است. حتی این اعتراضات طی روزهای اخیر و در بحبوحه نبرد نیز ادامه یافته و قدرت مانور صاحبان قدرت در اراضی اشغالی را بیشازپیش کاهش داده است.
اکنون، علاوه بر بحرانهای داخلی و سیاسی، بحران امنیت نیز به مؤلفههای آسیبپذیری رژیم اشغالگر قدس افزودهشده است. بحرانهای امنیتی مهمترین نقش را درروند تشدید مهاجرت از یک سرزمین ایفا میکنند.بیدلیل نیست که آیندهپژوهیهای صورت گرفته در خصوص وقایع اجتنابناپذیری که در آیندهای بسیار نزدیک در اراضی اشغالی رخ میدهد، ذهن صهیونیستها و حامیان غربی آنها را شدیدا درگیر ساخته است. همانگونه که اشاره شد، در این آیندهپژوهی ثبات و سکون جایی در اراضی اشغالی نخواهد داشت و بیثباتی ناشی از مهاجرت معکوس، بیش از هر زمان دیگری مقدمات سقوط نهایی و تباهی رژیم جعلی و کودک کش صهیونیستی را فراهم خواهد ساخت.