محمدهادی صحرایی
«ثارالله» به معنی خون خدا و خونخواهی او و... گفته شده که هرکدامشان سهمی از حقیقت دارند. ثارالله هم برای امیرالمؤمنین به کار رفته و هم برای سیدالشهداء که سلام خدا و خوبان نثارشان.
ولی از القاب امام حسین برشمرده شده و ما حرارت غصه او را از این واژه حس میکنیم همان گونه که از «الوتر المَوتور» را و همان گونه که هر بار آب و کودک قنداقه و دختر سه ساله و... میبینیم. معتقدیم
به هر جرعه آبی توان نوش کرد / حسین را نباید فراموش کرد. و مردم پاکزاد اینگونهاند و دلیل زیاد بودن هواخواهان حسین نسبت به اهالی مسجد هم همین است. مناسکِ مکتب را اگر بشود فراموش و اهمال کرد هرگز نمیشود محبت امیرالمؤمنین و حرارت سیدالشهداء را از دل بیرون نمود.
میگفتند حسن و حسین در فتح ایران چنین کردند و چنان و ما به زور شمشیر عرب مسلمان شدیم؛ یا تشیّع ما به اجبار و ترس از صفویه بوده و یا.... برای عراقیها هم دروغی دیگر گفتند و تا توانستند کوفه زمان امیرالمؤمنین را به عراق امروزی تعمیم دادند. برای افغانستان هم قبر منتسب در مزار شریف را و برای هند هم دوران حضور ایران در آنجا را و برای هرجا که شیفته حسین را یافتند، دروغی بافتند تا محبین سیدالشهدا را سرد و ناامید کنند و یا آنها را به این خاندان محبوب، بدبین کنند. فارغ از اینکه هیچکدام از این دروغها که بوی انگلیس و صهیون میدهد نتوانست حرارت قلبها را بنشاند و حسین، همچنان سرور آزادگان جهان و رهبر مظلومان و الگوی انقلابیون و اسطوره شجاعان و انگیزه قیام آزادیخواهان و پناه مظلومان و نماد مقاومت و نشان اقتدار و خلاصه خوبیهاست.
نه فقط حسین اینگونه است بلکه هرکس با این «شیشه عطری که درش گم شده»، باشد، برای مردمان پاک نهاد، خواستنی میشود. داستان منتسب به مرحوم رجبعلی خیاط و مکاشفه با حافظ شیرین سخنان و آنچه او در تفسیر شعر «شاه شمشاد قدان، خسرو شیریندهنان / که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان» گفته بود که «آن را در وصف قمر بنیهاشم سرودهام» هرگز عجیب نیست. همان گونه که انتساب شعر «مریدِ پیرِ مُغانم ز من مرنج ای شیخ / چرا که وعده تو کردیّ و او به جا آورد» او به داستان ذبح نشدن اسماعیل و ذبح شدن علی اکبر اشاره دارد. چگونه ملتی که میگویند به زور شمشیر شیعه شده برای فاتحان خود چنین میکند؟ آنها که این جعلیات را طراحی و مهندسی میکنند نمیفهمند که حسن و حسین فاتحان قلب ایرانیان و آزادگان جهانند نه غاصب خاک و سرزمین آنها.
امام مجتبی که دو بار تمام اموال و حتی نعلین خود را انفاق کرد و چند بار نیم اموال خود را در راه خدا داد چه نیازی به دنیای ما دارد؟ و امام حسین که زمین کربلا را خرید تا خونش در زمین غصبی نریزد چه نیاز به غصب سرزمین دارد؟ دشمنانی که تحریف، پیشه پدری و حقه، در ذات پلیدشان است، نشنیدهاند که «کارپاکان را قیاس از خود مگیر» که میگیرند. و چون «کافر همه را به کیش خود پندارد» گمان میکنند همگان مثل استعمار انگلیس و فاتحان آمریکا و غاصبان فلسطیناند. آنها فهمشان از عالم خلقت همان است که خود را از نسل میمون بدانند. گرچه ما باید این سخن اقبال را به کار گیریم که « سرّ شیری را نفهمد گاوِمیش / جز به شیران کم بگو اسرار خویش» و تاریخ، حقیقتِ خلقت و معنویت، معارف و علومی هستند که جهانبینی و مسیر حرکت را مشخص میکنند.
اینکه واقعه کربلا چگونه توانسته در این 1385 سال با انواع دشمنیها و تحریفها و کینهتوزیها جهاد کند و حقیقت خود را به ما برساند، معجزه خون پاکانی است که این واقعه را تا ابد بیمه کردهاند. مگر خون خدا تحریف میپذیرد؟ و مگر میتوان فطرتهای پاک را فریفت؟ گویی مولوی«آن کسی کو دور ماند از اصل خویش / بازجوید روزگار وصل خویش» را برای فراق فطرت ما از فریاد «هل مِن ناصرٍ ینصرنی» أباعبدالله گفته است. آنها که در آخرالزمان به دنبال معجزه میگردند و گمراهی خود را به گردن حجت و دلیل میاندازند، عاشورا تا اربعین را ببینند و تأمل کنند که چه مغناطیسی میتواند اینگونه سالانه بزرگترین اجتماعات تاریخ را به صورت مردمی و خودجوش سر و سامان دهد و خون مردمان را به جوشش درآورد؟
معجزه سیدالشهداء همین حرارت سرد ناشدنی و این زخم قدیمی است که دهن نمیبندد. همین خون جاری در رگهای جوانمردان است که از حرکت نمیافتد. راهپیمایی اربعینی کربلاییان، عرصهای است که هرساله میتوان به عدد میلیونها انسانی که آنجا میروند معجزه دید. هرکه میخواهد محاجّه ابراهیم خلیل امروز با بتپرستان آخرالزمانی را ببیند، اربعین به کربلا بیاید. هرکس میخواهد نجات انسانهای درمانده امروز از توفان مهیب حوادث و مُحیل تمدن غرب را با کشتی نوح ببیند، اربعین به کربلا بیاید. هرکس میخواهد برتری حقیقت عصای موسای کلیم با شعبده و مجاز سحره فرعون را ببیند، اربعین به کربلا بیاید. هرکس میخواهد زنده شدن مردگان تمدن زده معاصر را به دست عیسای این دوران ببیند، اربعین به کربلا بیاید. هرکس میخواهد ببیند که اسلام ناب محمدی چگونه عقول و قلوب مردمان بیزار از جاهلیت مدرن را فتح میکند، اربعین به کربلا بیاید و هرکس میخواهد وسعت و سرعت کشتی نجات حسین را ببیند، اربعین به کربلا بیاید و جا نماند.
عاشورا تا اربعین هر سال و مسیرهای تا کربلای این ایام، همگی در مسیر تکمیل نرمافزار تشکیل تمدن باشکوه اسلامی است و امسال با طوفان الأقصی و به ویژه خونخواهی میهمان عزیزمان، رشد و سرعت به خود گرفته و در حال تغییر دادن نقشه این منطقه کهن و زادگاه انبیاء خداست. گویی خبرهای مهمی در راه است و این را بیش و پیش از آنکه ما بگوییم، سران نگران کفر در رسانههای استکباری میگویند. خونخواهان سیدالشهداء، اربعین امسال را محکمتر از هر زمان دیگر برگزار میکنند. یک چشم به حرم سیدالشهداء دارند و یک چشم به آسمان دوختهاند تا تیرهای غیبی که اکنون عیان و موشکهای غرّان شده و قرار است دودمان صهیون و شیطان را به آتش بکشد ببینند. آرزوی آنها این است که بتوانند کمی مسیر را طولانی کنند و خود را به مسجدالأقصایی برسانند که قرار است اخبار مهم و موفقیتها از آنجا به گوش جهان برسد.
آنکه هابیل را به ستم کشت تا جانشین پیامبر خدا را از میان بردارد، نمیدانست به کام دل نمیرسد و رسوای تاریخ و اولین ظالم و قاتل خواهد شد و جنگ باطل علیه حق را آغازیده است. آنها که در مقابل کاروان کم تعداد امام حسین ایستادند و اجازه حرکت به آنها ندادند، نمیدانستند در مقابل اراده خدا ایستاده و محکوم به فنا شدن شدند. و آنها که امام زمان خود را در کربلا به بدترین شیوه آزار داده و شکنجه کردند و به شهادت رساندند نمیدانستند که عاقبت و آخرتی دردناک برای خود رقم زدهاند و عبرت تاریخ خواهند شد. اینها هم که از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون، با انواع توطئه و تهدید و تحریم و ترور و جنگ، مردم ایران را آزار داده و به شهادت رساندند، نمیدانستند «خدای متعال اراده کرده تا مردم ایران را به آرزوهای بزرگشان برساند» و وعده و اراده خدا محقق شدنی است حتی اگر مشرکان و کافران نخواهند.
و تو ای حسینِ عزیزِ خدا، «ما را سَری است با تو که گر خلق روزگار/ دشمن شوند و سر برود هم بر آن سَریم» حساب عشق تو از دیگران جداست و به این خاطر است که از حافظ و مولوی و اقبال و سعدی برایت گفتم که سلاطین ادبیاتاند و سخنانشان به عاشقی ما نزدیکتر است. گرچه کار مردم تو از عشق گذشته و امروزه باید به جای داستان مجنون از مردم گرسنه و گمنامی گفت که یک سال کار میکنند تا در اربعین به زائرانت لقمه برسانند و مردم پابرهنهای که برای پاشویه زائران تو به آنها التماس میکنند. مجنون کجا چنین عشقی به خود دیده و در کدام داستان از اینها سخن گفتهاند؟ داستان اربعین حکایت خون جاری سیدالشهداست که هرگز از جوشش نمیافتد و تزریق خون به پیکر اجتماعی است که با ایسمهای بیریشه، بیرمق شده است و اکنون هوای تازه تمدن نوین مهدوی را استشمام میکند. و آن روز بزرگ و آغاز باشکوه، آمدنی است. بعون الله و فضله.
امیرحسین یزدان پناه
«وفاق ملی» شعار مسعود پزشکیان اصلاح طلب است اما این شعار را مجلس اصولگرا هم محقق کرد. نه فقط رای اعتماد کامل مجلس به دولت، بلکه انتخابات ریاست جمهوری اخیر در برخی ابعاد و حوزه ها دارای نکات قابل تامل و توجهی بود که نباید در لابه لای خبرهای جذاب سیاسی گم شود. امروز وزرایی که از مجلس رای اعتماد گرفتند، از چهره های اصلی جریان اصلاح طلب و حتی کسانی هستند که در برخی محافل سیاسی و رسانه ای به آن ها حامی فتنه 88 و اغتشاشات 1401 لقب داده می شود. مشخصا سیدرضا صالحی امیری که در سال 92 نتوانسته بود از مجلس نهم رای اعتماد بگیرد و محمدرضا ظفرقندی که برخی مواضع او درباره فتنه سال 88 و اغتشاشات 1401 این روزها در رسانه ها و فضای مجازی بازخوانی شد، هر دو از مجلس اصولگرای دوازدهم رای اعتماد گرفتند.
از سویی، در انتخابات ریاست جمهوری اخیر نیز برخی چهره های اصلی جریان اصلاح طلب همچون سیدمحمد خاتمی و مهدی کروبی که در انتخابات مجلس در اسفند 1402 شرکت نکردند، حامی و مبلغ مشارکت در انتخابات شدند. درحالی که مسعود پزشکیان در انتخابات مجلس هم نامزد بود و آقای خاتمی که در انتخابات اسفند 1402 می توانست از چهره های اصیل اصلاح طلب چون پزشکیان حمایت کند، در انتخابات اسفند 1402 شرکت نکرد ولی در تیر 1403 حامی پزشکیان بود.
برخلاف این رویکرد غیر قابل دفاع برخی چهره های اصلاح طلب از جمله سید محمد خاتمی، رای اعتماد مجلس دوازدهم نشان داد که جریان حزب اللهی، با تمسک به عقلانیت انقلابی، آگاه از این که کشور در حدود 15 سال اخیر براثر اختلافات و شکاف های سیاسی و اجتماعی به خصوص پس از فتنه 88 آسیب های جدی دیده، تصمیم گرفت، مواضع غلط و ضد منافع ملی کسانی را که در سال 88 و اغتشاشات 1401 بر آتش اختلاف دمیده بودند، فعلا به کناری نهد تا زمینه گسترده تری برای وحدت و همدلی ایجاد شود به این امید که جریان اصلاح طلب نیز که در بیش از یک دهه گذشته، از هر فرصتی برای ایجاد دوقطبی های کاذب در کشور استفاده کرده، این رویه غلط و ضد منافع ملی را کنار بگذارد.
کسانی که در سال 88 به بهانه تقلب، تندترین تهمت ها را به نظام جمهوری اسلامی زدند، در سال 92 وقتی آقای روحانی با حدود 0.7 درصد آرای ماخوذه، یعنی کمتر از 290 هزار رای، رئیس جمهور شد برای ترمیم شکافی که در نتیجه تهمت های غلط این جریان در کشور ایجاد شده بود، هیچ تلاشی نکردند. حتی حاضر نشدند همین پیروزی با کمتر از یک درصد آرا را تکرار کنند. مواضع این جریان در انتخابات های 96، 1400 و 1402 شکاف ها و اختلاف ها را بیشتر کرد اما در 1403 زمانی که دید می تواند با اتکا به اختلافات جریان اصولگرایی و سیاست ورزی غلط یک طیف از این جریان، پیروز انتخابات باشد، با همه توان وارد کارزار شد بی آن که درباره تناقض این رفتار خود با مواضع گذشته اش درباره انتخابات حرف بزند. هرچند، حتی پس از این انتخابات که به پیروزی آقای پزشکیان منجر شد، هیچ کدام از بزرگان اصلاح طلب حاضر نشدند، از اشتباهات گذشته خود در سال 88 و تهمت های ناروایی که به نظام زدند، عذرخواهی که نه، حتی عقب نشینی کنند.در چنین اتمسفر سیاسی، اقدام جریان انقلابی در رای اعتماد به کل کابینه آقای پزشکیان، نشان از عقلانیت این جریان و زمینه سازی مجدد برای جبران خطاهای بزرگان جریان اصلاحات است. هم ظفرقندی و هم صالحی امیری از ظرفیت های کشور در دو حوزه مختلف برای خدمت به مردم محسوب می شوند و اگر بنا بود جریان انقلابی همچون برخی اصلاح طلبان به دنبال تسویه حساب سیاسی باشد، لااقل این دو نفر و حتی چه بسا افراد بیشتری، جایی در کابینه نداشتند؛ اما درجایی که اصلاح طلبان شعار رواداری می دهند، جریان انقلابی این رواداری را با عمل خود، معنا کرده است.
البته مسعود پزشکیان هم با میدان ندادن به اصلاحطلبان رادیکال و تندرو و حتی دور ماندن افرادی همچون ظریف و آذری جهرمی از کابینه و مصون ماندن وزارتخانههای مهم کشور از سیطره این طیف نشان داد که رویکردی واقعی و عاقلانه برای ایجاد وفاق در کشور دارد.
همچنین با وجود اشتباه غیرقابل توجیه پزشکیان در هزینه کردن از رهبر انقلاب برای رای آوردن کابینه خود، حمایت های صریح رهبر انقلاب از افرادی در کابینه آن طور که پزشکیان به آن اشاره کرد، در رای نمایندگان به کابینه تاثیر داشت و نباید این واقعیت مهم را از نظر دور داشت. در هرحال، اکنون هم زمینه خدمت برای دولت آقای پزشکیان به خوبی و با رای بالا فراهم شده و هیچ بهانه ای برای تلاش نکردن در جهت رفع مشکلات مسموع نیست و هم برای بزرگان اصلاحات از جمله آقای خاتمی و سایر چهره های شاخص این جریان، زمینه سیاسی بسیار بهتر از گذشته فراهم شده تا آن ها در مسیر جبران مواضع غلط و پرهزینه گذشته که جز هزینه برای کشور و نظام، عایدی دیگری نداشت، گام بردارند. آیا بزرگان اصلاح طلب قدر این شرایط را خواهند دانست؟
جامعهشناسی پیادهروی عظیم اربعین
حمیدرضا شاهنظری
سالهاست که راهپیمایی اربعین به صورت یک آیین ثابت سالانه درآمده است که در آن، میلیونها انسان از رنگها، نژادها و فرهنگهای مختلف و حتی از آیینها و مذاهب غیرشیعی از نقاط مختلف جهان به سرزمین گرم، خشک و تفتیده کربلا وارد میشوند و در پدیدهای بینظیر و تکرار شونده در تاریخ بشری شرکت میکنند. درک این واقعه عظیم بر اساس نگرشهای علمی مدرن و سکولار غیرممکن است. برای فهم جامعهشناختی این رویداد عظیم اگر با عینک هر کدام از پارادایمهای جامعهشناسی غربی به ماجرا نگاه شود رسیدن به کنه آن ممکن نیست. اگر با رویکرد مارکسیستی به تبیین موضوع ورود نمایید هیچ تضادی بین طبقات یا گروههای اجتماعی نخواهید دید که محرک این اجتماع و این مناسک عظیم گردد، چه اینکه از گروهها و اقشار مختلف اجتماعی در این رویداد شرکت میکنند و اصلاً در آن بحث فقیر و غنی یا طبقه بالا و پایین مطرح نیست و این مسائل در نسبت با این رویداد رنگ میبازد. نه تنها در راهپیمایی اربعین هیچ نشانهای از تضاد بین مردم نیست بلکه هر آنچه است همدلی و همراهی، مواسات و مهر و عطوفت بین انسانهای مختلف است. اگر از منظر پارادایم کارکردگرایی که مهمترین گزاره آن نسبت به ماهیت جامعه، تلاش در جهت حفظ و توجیه نظم در مقابل ایجاد تغییر و دگرگونی در جامعه است به این همایش بزرگ انسانی نگاه کنیم اثری از تلاش برای تحقق کارکرد حفظ نظم و استمرار وضع موجود نمیبینیم، چرا که حرکت امام حسین علیهالسلام و قیام عاشورا تماماً بر اساس نفی وضع نابرابر و ظالمانه موجود و تلاش برای استقرار نظمی الهی بنا نهاده شد و نهضت اربعین نیز بزرگترین منادی نفی روابط ظالمانه در جهان و بزرگترین حامی مظلومان جهان و دعوتکننده همه ملتها به تلاش برای نابودی مستکبران و برقراری عدالت اجتماعی بر مبنای آموزههای الهی است. اگر از منظر نظریات جنبشهای اجتماعی به این پدیده بینظیر نگاه کنیم هیچ اثری از منفعتطلبی جمعی، تلاش برای به دست آوردن فرصت سیاسی یا احساس محرومیت نسبی در این پدیده مشاهده نمیشود. اتفاقاً آنچه قابل مشاهده است یک حرکت فردی و جمعی توأمان با طی یک مسیر و منزلگاههای مختلف برای رسیدن به یک خاک و سرزمین مقدس و زیارت شهیدترین و شاهدترین انسانها بدون به دست آوردن منفعت مادی فردی یا جمعی و بلکه با هزینهکرد مادی فراوان و گذشتن از آسایش است.
پیادهروی اربعین در یک زمینه اجتماعی کاملاً توحیدی رخ میدهد و نزدیکترین مفهوم برای فهم آن، هجرت است. هجرت از دنیا و لذتها و مادیات به سرچشمه خوبیها و تقرب به انسان کامل فانی شده در راه خدا. هجرت از شهر و دیار خود با قبول سختیها و رنجها برای درک مصائب وارد شده به بهترین بندگان خدا و اولیای الهی تا از رهگذر این هجرت، بتوان ذرهای خود را شبیه آن انسانها نمود و به افقی که آنها به آن دست یافتند نزدیک شد. پیادهروی اربعین به جز نزدیکی به مفهوم هجرت، تمرین زیست مؤمنانه در سایه انسان کامل و ولی خداست. این پدیده، هم حامل نشانهها و نمادهای ظاهری و هم نشانهها و نمادهای مفهومی و معناگرایانه حکومت مهدوی است. اگر خصوصیات جامعه مهدوی را در آیات و روایات مطالعه کنیم و بعد با پدیده اربعین مواجه شویم، نشانههای آن جامعه را به عیان خواهیم دید. اتفاقات رخ داده در پیادهروی اربعین، نوع روابط میان شرکتکنندگان در آن از زائران سراپاشوق تا خادمان موکبها، رنگارنگی و متنوع بودن نژادی، آیینی و فرهنگی شرکتکنندگان و جامعه شکل گرفته در این رویداد به وضوح واجد علائم جامعه مهدوی و نماد کوچک شدهای از آن است که در آن، مردم در سعادت و کمال خود را تمام ابعاد در قرار گرفتن زیر سایه امام معصوم حس میکنند و اتوپیای جامعه مهدوی را در زمانی محدود و در مکانی مقدس به منصه ظهور میرسانند.
اربعین به عنوان یک پدیده اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و تمدنی کنشی فردی و جمعی معطوف به عقلانیت الهی و توحیدی است و شرکتکنندگان در آن در پی اعلام همنوایی و همدلی با قیامی عظیم هستند که بشریت را به پیروی از توحید، عدالت و دوری از کفر، ظلم و ذلت فرامیخواند. این حرکت عظیم فراتر از یک جنبش اجتماعی کلاسیک بلکه یک نهضت بزرگ جهانی است که روز به روز بر شکوه و عظمت آن افزوده شده و دایره مشارکتکنندگان در آن توسعه پیدا میکند. جامعهشناسی مدرن و غربی به علت ابتنا بر نیستانگاری و اومانیسم و نفی وجه توحیدی انسان شکل گرفته و راز ناتوانیاش از تبیین و توضیح این حرکت عظیم از همین ناحیه است. این نوع جامعهشناسی نهایتاً توان و مسئولیت خود را سخن گفتن از تجمع چند هزار نوجوان برای مرگ یک سلبریتی میداند و آن را به عنوان یک پدیده اجتماعی قابل توجه و در چارچوب، تحلیل میکند یا نهایتاً اگر هم در جایی به این موضوع ورود نماید با بازی با کلماتی همچون «مناسک» و «فربهی» به خیال خود به تخطئه و تخفیف این حرکت عظیم میبپردازد. برای نزدیک شدن به درکی درست از معنای پیادهروی اربعین و نزدیک شدن به فهمی جامعهشناسانه از آن، علاوه بر آشنایی با معارف توحیدی، لازم است در این دریای بیکران عشق و معرفت غرق شد و با شرکت در آن به کسب تجربه معنوی جامعه اربعینی دست یافت. با نشستن در برج عاج روشنفکری و عینک علوم انسانی سکولار بر چشم زدن نمیتوان به تبیینی درست از رویدادی شگرف دست یافت که هم به لحاظ مبنایی و هم به لحاظ علاقه و سوگیری اجتماعی در چارچوب تحلیلی جامعهشناسان و روشنفکران نمیگنجد.
پیام آشکار عملیات استشهادی در تلآویو
سید رضا صدرالحسینی
انجام عملیات استشهادی درتلآویو ازاین حکایت داردکه احتمال نفوذ جریان مقاومت دردستگاههای اطلاعاتی، امنیتی وحفاظتی رژیمصهیونیستی بالاست.۳۲۰روزازآغاز عملیات طوفانالاقصی میگذردودراین مدت شاهد اقداماتی بودهایم که آسیبپذیری رژیمصهیونیستی و توانمندی مقاومت را به تصویر کشیده است.
برای نمونه میتوان به عملیات استشهادی اخیر در تلآویو اشاره کرد. لازم به یادآوری است که دستکم از حدود دو سال گذشته شرایط ویژه حفاظتی و امنیتی بر تلآویو حاکم بوده و انجام این عملیات ضعف و ایرادات امنیتی رژیمصهیونیستی را نشان میدهد. در واقع این اقدام یک پیروزی برای افرادی محسوب میشود که توانستهاند آن را به سرانجام برسانند. به این ترتیب این روزها در فضای کارشناسی رژیمصهیونیستی این مسأله مطرح است که یک فرد استشهادی چگونه توانسته حدود هفت کیلوگرم مواد منفجره را همراه خود حمل کند و به مناطق حساس تلآویو برساند و هیچ شخص یا نهادی نیز متوجه این اقدام نشود. به همین دلیل باید تاکید کرد انجام این عملیات از این حکایت دارد که احتمال نفوذ جریان مقاومت در دستگاههای اطلاعاتی، امنیتی و حفاظتی رژیمصهیونیستی بالاست. نکته دیگر این است که اقدام استشهادی بلافاصله پس از پایان گفتگوهای آنتونی بلینکن رقم خورده است؛ یعنی زمانی که آمریکا و رژیمصهیونیستی از آتشبس صحبت میکنند، این اقدام پیامی برای آنها دارد مبنی بر اینکه مقاومت در داخل مراکز جمعیتی، سیاسی و اقتصادی رژیمصهیونیستی نفوذ دارد. درواقع شرایط اینگونه نیست که بعد از شهادت بیش از ۴۰ هزار نفر و تخریب همه زیرساختهای غزه، آتشبسی به نفع رژیمصهیونیستی انجام شود و در این شرایط حتی بنیامین نتانیاهو نیز اعلام کند که گذرگاه فیلادلفیا را در اختیار خود نگه میدارد و اجازه نخواهد داد مردم غزه به این منطقه برگردند. لازم به یادآوری است که چنین شروطی قابل قبول نیست و عملیات استشهادی در تلآویو پیامی شفاف، آشکار و روشن بود برای این مهم که آتشبس باید همراه با مؤلفه عدالت باشد. بهعبارت دیگر عدالت حکم میکند که رژیمصهیونیستی باید از غزه خارج شود و مردم غزه به سرزمینهای خود برگردند. افزون بر این باید اجازه رساندن مواد غذایی و دارویی به غزه نیز داده شود و رژیمصهیونیستی در این خصوص دخالتی نکند. علاوه بر این بازسازی غزه نیز باید شروع شود. در واقع در چنین شرایطی امکان آتشبس دائمی که منجر به صلح پایدار شود، وجود دارد. به این ترتیب باید تاکید کرد که بدون توجه به این مسائل نمیتوان اقدام مناسبی انجام داد وبا آمدن و رفتن آنتونی بلینکن و ارائه طرحی که آمریکاییها با هدف حمایت و افزایش امنیت رژیمصهیونیستی مطرح کردهاند، آتشبس و صلح پایدار ایجاد نخواهد شد. در این شرایط آمریکاییها در رسانهها اعلام میکنند که بحث مذاکرات رو به جلوست. این درحالی است که آنها قصد دارند از این رویکرد برای خود اعتباری فراهم کنند. بهعبارت دیگر آنها میخواهند برای انتخابات آمریکا از این اتفاقات استفاده کرده و ادعا کنند که دموکراتها برای آتشبس چنین اقداماتی را انجام دادهاند؛ بنابراین میتوان گفت هوشیاری مقاومت وهمراهی کامل آنهادر حوزههای سیاسی و میدانی سبب شده این روزها مقاومت فلسطین دست آمریکا و رژیمصهیونیستی را کاملا بخواند و به هیچ عنوان حاضر نیست شرایطی که آنها میخواهند، فراهم شود. نکته دیگری که دراین میان بایدبه آن اشاره کرد، این است که رژیمصهیونیستی و آمریکا در نهایت شاید بتوانند هر آنچه را قابل تصور است از مقاومت فلسطین بگیرند، اما جان آنها در اختیار خودشان است و آنها ازجان خود درقالب عملیاتهای استشهادی برای دفاع از آرمان فلسطین و آزادی خاک خود و مقابله با اشغالگران استفاده خواهند کرد.
واقعیت و شبه واقعیت در دیپلماسی
سید محمد حسینی
واقعیت و شبه واقعیت؛ سیاست خارجی کشورها را با چالشها و البته فرصتهای جدیدی مواجه کرده است. سیاست خارجی هر کشور، اصول، اهداف و راهبردهایی دارد که واقعیت سیاست خارجی آن کشور را میسازند؛ همزمان سیاست خارجی، تصویری دارد که ضرورتأ باید نمایانده شود. چنانچه کارگزار سیاست خارجی تصویری از سیاست خارجی در قالب معانی، مفاهیم، استعارهها و کردارهای گفتمانی ارائه نکند؛ دیگران این تصویر را به شکلی مجعد بر میسازند. اینجاست که روابط عمومی نهادها، سازمانها و وزارتخانهها اهمیتی مضاعف پیدا میکنند. روابط عمومی یک وزارتخانه و به خصوص سخنگوی آن نهاد؛ علاوه بر دانش تخصصی، باید مجهز به ادبیات و هنر باشند. آنها باید برای هر واقعیتی، معنا و استعاره تولید کنند. به عنوان مثال، عدم پاسخ فوری ایران در قبال عملیات تروریستی اسرائیل در ترور اسماعیل هنیه؛ با چه معنا و استعارهای عرضه شد؟ چه کسی و چه کسانی باید برای این رفتار؛ تولید معنا میکردند؟ ما تولید معنا نکردیم اما دشمن با استعاره «تله نتانیاهو برای ایران» استعارهسازی کرد. در حالی که پیش از استعارهسازی دشمن، ما میتوانستیم با مفهوم «درنگ استراتژیک» استعارهسازی کنیم تا «تدبیر شجاعانه ایران» به «ترس از ورود به جنگ» تصویر نشود.
نگاهی به سیاستورزی و حکمرانی در جهان امروز نشان میدهد، ما در عصر «جنگ استعارهها» به سر میبریم و قدرت استعارهها در بسیج افکار عمومی از قدرتِ واقعیتهای جاری در سیاست بسیار بیشتر است. ضعف آگاهی در جوامع و غرق شدگی در اطلاعات؛ اهمیت استعارهسازی را بیش از هر زمان دیگری کرده است. سیاستمدار موفق کسی است که بتواند کنش خود و سازمان خود را با زبان هنر و استعارههای ادبی عرضه نماید.
«واقعیت» نمیتواند خود را عریان و مستقیم به افکار عمومی عرضه کند. واقعیت در پوشش معنا و مفهوم، عرضه میشود و معنا و مفهوم را کسانی با اهدافی خاص بر میسازند. بودریار Jean) (Baudrillard، فیلسوف پست مدرن فرانسوی، واقعیت نمایی در عرصه اجتماعی و سیاسی را با عنوان «شبه واقعیت» (Hyper reality) یاد میکند. او میگوید ما در دنیایِ شبه واقعیتها ( فرواقعیت ها) زیست میکنیم که بازیگر اصلی آن، رسانهها هستند. رسانهها، واقعیت را مینمایانند؛ بخشی از واقعیت را برجسته و بخشی از آن را پنهان میکنند و اینگونه واقعیت را از ماهیت خود تهی میکنند.
رسانهها یا گفتمانساز و یا در خدمت گفتمانی هستند و واقعیت را مطابقِ باید و نبایدهای آن گفتمان، در اذهان مینمایانند. اثرگذارترین و قویترین ابزار رسانهها برای تسخیر واقعیت (بخوانید جعل واقعیت)، «استعارهسازی» است. استعاره، سادهسازی معانی و مفاهیم پیچیده علمی در قالب عبارتها و مثلهای سادهای است که تودههای مردم به سادگی آن را میفهمند و با آن ارتباط میگیرند. رسانهها میتوانند، مطالعات علمی و تلاشهای حرفهای مجموعهای از نخبگان را با یک ضربالمثل به قعر چاه بکشانند و یا یک تدبیر و تصمیم غلط را با ضربالمثلی دیگر به عرش اعلاء ببرند. استعاره فقط در قالب کلام نیست بلکه در قالب کردار هم نمایان میشود. نشان دادن شاخه سبز زیتون، به عنوان نمادی از صلح توسط یاسر عرفات، رهبر فقید جنبش فتح، نمادی از «کردار استعارهای» بود.
اهمیت معماری چیست و در کجاست؟
ترانه یلدا
شرمندهام که هر هفته اینجا بیشتر از شهر و مسائل شهروندان میگویم و کمتر از معماری سخنی به میان میآید، درحالیکه اصل شهر و شهرسازی و پرداختن به فضایی که ما را در خود دربر میگیرد و جهان ما را میسازد و فرا میگیرد، همانا از معماری آغاز میشود و معماری مادر شکلدادن به فضاست. بدون معماری فرهنگ و تمدن بیمعناست و ما اگر به اهمیت تمدنی معماری پی نبریم، خود را نمیشناسیم و جای خود را در عالم هستی گم میکنیم. در اینجا بهعنوان مرجع معتبر برای سخنگفتن از معماری به روایت یکی از معماران به نام کشورمان از معماری تکیه میکنم که چهارشنبه گذشته 24 مرداد در خانه اندیشمندان علوم انسانی سخنرانی زیبایی در این زمینه داشت. مهندس حسین شیخزینالدین همیشه در نیمقرن اخیر در زمره بهترینهای حرفه معماری بوده و برای نیل به این درجات، مطالعات و تفکر عمیق فلسفی همیشه همراهش بوده است. شیخزینالدین معتقد است معماری منعکسکننده درجه تمدن هر جامعه است و تمدنها با معماریشان شناخته میشوند. البته میگوید ارتباط معماری و تمدن بسیار پیچیده است و آثار اجتماعی فراوانی دارد که بررسی آن در تخصص و صلاحیت همه نیست. در جلسه گرم و صمیمانه چهارشنبه گذشته که بهنوعی تاریخچه کار حرفهای مهندس زینالدین و همکارانش نیز بود، او گفت به وجوهی از این رشتههای ارتباطی بین معماری و تمدن میپردازد که بیشتر با آنها سروکار داشته است؛ وجه اول، ترانساندانس transcendence یا تعالی، استعلا، فرا رفتن از نیاز به سوی فضیلت. آری، نیاز به مکان، به فضایی برای سرپناه و انجام کار و گذران زندگی، امری بدیهی است. ولی گذر از سرپناه به اقامتگاه درخور و صاحب شأن، مصداق این تعالی و فرازآمدن است. انسان از نیازهای مادیاش آغاز میکند اما به زیبایی، خیر و فضیلت میرسد. ابتدا از چند تنه خشک درخت برای عبور از نهری یا جویباری استفاده میکنیم، اما در طول زمان به ابداع زیباترین پلهای جهان میرسیم. حسین زینالدین از «پل قدیمی» فلورانس Ponte Vecchio نام برد که شبی سالها پیش از این از ایوان رستورانی در کرانه چپ رودخانه آرنو خیره به آن نگریستیم و از هنر رنسانس گفتیم. تمام روز معروفترین تابلوهای تاریخ را از نزدیک لمس و مرور کرده بودیم و تا چند ساعت مست از آنهمه زیبایی، نتوانسته بودیم سخن بگوییم، اما شب و شام کمک میکرد بتوانیم از آن زیباییها نیز بگوییم و یاد هنر ناب ایران خودمان هم بیفتیم... از سیوسه پل و پل خواجو در اصفهان هم یاد کنیم که در دنیا نظیر ندارند! اما در صحبت از پلهای عجیب دنیای پیشرفته امروز، شیخزینالدین از کار فاستر یعنی همان پل درهگذر یا ویاداکت میلو در دره باریک و بلند رودخانه تارن در فرانسه یاد کرد که دو و نیم کیلومتر طول دارد و ارتفاع آن به 235 متر میرسد. شیخ میگوید: «این سیر دیگر تنها از یک نیاز سرچشمه نمیگیرد، این کار محصول یک ذهن متعالی است که در جامعهای که مفاهیم اعتلایافته در آن جاری است، یافت میشود». معماری جامعه را اعتلا میبخشد و آن را متحول میکند. بزرگترین اثر معماری در جامعه است. معماریای که از زبان گفتوگو استفاده کند، با ما سخن میگوید. آثار فاخر معماری نیاز به تعریف ندارند؛ همین که آفریده شدند، تأثیرگذاریشان بر عالم و آدم آغاز میشود. اما یک اثر معماری چگونه به وجود میآید؟ حسین زینالدین میگوید احداث بنا کاری است پیچیده و نیازمند تخصصهای علمی، هنری،اجتماعی و اقتصادی. حتی بناهای کوچک هم اگر بخواهند شایسته نام معماری باشند، باید از همین اصول پیروی کنند. لازم نیست وارد بحث قدیم اصناف و استادکاران و شاگردانشان یا سرمایهگذاران و دهها تیم فنی شویم که اگر هماهنگیشان در قالب هزاران قاعده فنی و رفتاری و روش مشارکتی نمیبود، کار به درجه کمال نمیرسید. جهان امروز با جهان سنتی متفاوت است. با شروع دوره مدرن، شیوه کارها و مقیاس کار دگرگون شد و به موازات آن، نهادها، مؤسسات و مقررات لازم برای توسعه و معماری شکلی دیگر به خود گرفت. مهم است بدانیم که با پاگذاشتن به دوره مدرنیسم در ایران، طراحی بناها دیگر از تعداد معینی قواعد همه شمول معماری سنتی پیروی نمیکرد و وقتی قواعد مشخصی در کار نباشند، انتقال فکر طراح به عوامل اجرائی ساخت بنا باید از طریق تهیه مدارک کامل بهطور مشخص و روشن صورت پذیرد تا اجرا با نظم و نسق لازم و خاص پیش رود. زینالدین میگوید: «دریغ که این امر بدیهی در بیشتر موارد نه فهمیده میشود و نه به آن بها داده میشود. در جامعه ما ارزش این عنصر حیاتی را کمتر میشناسند. تهیه اسناد در یک ماه انجام میگیرد و کار احداث 10 سال به درازا میکشد، درحالیکه اگر یک سال فکر و طراحی میشد، کار احداث فقط یک سال طول میکشید و نتیجه هم به جای یک ساختمانسازی پیشپاافتاده، به اثری معمارانه و متعالی ختم میشد. آری، برنامهریزی در دنیای امروز ما یک ضرورت است. مقیاسها و کمیتها تغییر کردهاند و اگر بخواهیم کیفیت را مانند قدیم در سطحی متعالی و معمارانه نگهداریم، لازم است سازماندهی کنیم. سعی خواهم کرد در آینده این موضوع برنامهریزی برای معماری و مشکلات آن را در سطح نهادهایی مانند سازمان برنامه و بودجه، نهاد مهندسین مشاور، نهادهای معماری درست و درمان -که فعلا فاقد آن هستیم- را پی بگیرم و اثر آن را بر جامعهمان همینجا در یادداشتهایم معرفی کنم.
محسن پیرهادی
یک. شگفتیهای سال ۱۴۰۳ پایانی ندارد. حتی نمیشد تصور کرد ماه پنجم سال تمام نشده باشد که دکتر مسعود پزشکیان، رئیس جمهور ایران اسلامی شده و تمام کابینهاش از مجلس رأی اعتماد گرفته باشند. رکوردهای بسیاری در جلسه رأی اعتماد دیروز شکست. وزرای کابینه دکتر پزشکیان با میانگین ۲۳۷ رأی و موافقت ۸۲ درصد نمایندگان، بالاترین نرخ اعتماد نمایندگان را به خود جلب کرد. وزیر دفاع یعنی عزیز نصیرزاده با ۲۸۱ رأی بالاترین رأی اعتماد تاریخ یک وزیر را به دست آورد. پس از ۲۳ سال برای نخستین بار تمام گزینههای پیشنهادی برای وزارت به هیئت دولت راه یافتند و خانم فرزانه صادق، بالاترین رأی اعتماد تاریخ وزیران زن جمهوری اسلامی را به خود اختصاص داد.
دو. دکتر پزشکیان پدیده این روزهای سیاست است. برای عموم سؤال شده که او چگونه عمل میکند و چطور با وجود موانع بسیار، به راحتی کارش را پیش میبرد. پزشکیان حتی در دفاع پایانی از کابینه از تمام فرصت خود استفاده نکرد و تنها ۲۷ دقیقه سخن گفت. البته این ۲۷ دقیقه طوفانی و بسیار مؤثر واقع شد.
سه. پزشکیان صریح و صادق است. او اهل تکلف نیست و شفاف میگوید حتی نوشتههایی که مشاوران برایش مینویسند را نمیپسندد. او باور دارد که «النجاة فی الصدق» و همانگونه که در انتخابات وعده داده عمل کرده است. کابینه او گرچه بهترین نیست اما مطابق وعدهاش ترکیبی از سلایق است. از خلق و خوی شخصی و تواضع که بگذریم در رعایت آداب سیاسی نیز بیش از چیزی که به نظر میرسد آدابدان بوده است. پزشکیان از کابینه دولت قبل سه وزیر برگزیده که تا به حال سابقه نداشته است. در واقع در ترکیب فعلی، دولتهای ۲۷ سال گذشته نمایندهای در سطح وزیر یا بالاتر دارند که در نوع خود بینظیر است. او در این چند هفته پس از پیروزی در انتخابات، بارها به دیدار نمایندگان رفته یا در دولت میزبان آنها بوده است.
چهار. گفته میشود پزشکیان در جلب آرای اعتماد از رهبری هزینه کرد و پس از این نظارت بر کابینه او سخت میشود. چنین چیزی درست نیست. اولا مجلس، دستگاههای نظارتی و رسانهها بر دستگاههای حاکمیتی با حکم مستقیم از رهبر انقلاب همچون صدا و سیما هم نظارت میکند و کاستیها را اصلاح یا انحرافات را قطع میکند. ثانیا در تاریخ دو دهه گذشته و بهویژه در ایام انتخابات، جریانهای دیگر که امروز منتقد پزشکیان هستند، نه تنها رهبری بلکه انقلاب اسلامی را نیز به میل خود مورد تغییر و تعبیر قرار دادهاند. در این باره بیشتر خواهم نوشت.
مرتضی احمدزاده
در تحلیل چرایی تکرار رای اعتماد صددرصدی مجلس دوازدهم به وزرای پیشنهادی کابینه چهاردهم مانند آنچه در دولت اول خاتمی و در زمان مجلس پنجم شکل گرفت، دلایل متعددی میتوان ردیف کرد اما در وهله اول باید به نطق رئیسجمهور و بویژه تصریحهای مکرر بر هماهنگی کل کابینه با رهبر انقلاب اشاره کرد. البته هزینهکرد از جایگاه و مقام رهبر انقلاب برای دفاع از وزرای پیشنهادی پیش از این نیز سابقه داشته؛ مرداد 1392 در جریان رای اعتماد به وزرای پیشنهادی دولت اول حسن روحانی که دفتر رهبر انقلاب را به واکنش واداشت. دفتر رهبر انقلاب در تحلیلی که روی وبسایت موسسه تنظیم و نشر آثار رهبر انقلاب نیز آمد، نوشت: «رویه ثابت در همه دولتها، هماهنگی با رهبری در انتخاب وزیران دفاع، امور خارجه و اطلاعات بوده است و این هم، حسب تکالیفی است که در قانون اساسی برای رهبری در امور سیاست خارجی و دفاعی - امنیتی تعیین شده است» اما اینگونه نیست که «تکتک اعضای کابینه با نظر رهبر معظم انقلاب اسلامی مدظلهالعالی انتخاب شوند».
برهمین اساس ادعای رئیسجمهور یک «اشتباه بزرگ» بود که قطعا به دور از اخلاق، هوشمندی سیاسی و فهم اولویتهای دولتداری است. اظهارات نادرست آقای پزشکیان و طرح ادعای هماهنگی کابینه با رهبر انقلاب، یک نگرانی جدی را ایجاد کرده است. به جز مواردی که در ابتدای این مقاله اشاره شد، حتما رهبر انقلاب روی انتخاب گزینهها همواره طرف مشورت بودهاند و نه انتخابکننده. در ادوار گذشته دولتها نیز بعضا مواردی مشابه رخ داده است. با این حال مروری بر دولتهای گذشته نشان میدهد رهبر انقلاب جز ۲ تا ۳ گزینهای که مرتبط با وظایف ایشان در قانون اساسی است، در سایر موارد صرفا طرف مشورت هستند، البته موارد فراوانی در ادوار دولتها بوده که رئیسجمهور منتخب در مناصب مهم مانند وزارت اطلاعات (در دولت دهم) و دبیر شورای عالی امنیت ملی (دولت یازدهم) نسبت به معرفی و انتصاب گزینه موردنظر اصرار کرده و رهبری نیز موافقت کردهاند و از قضا پس از مدتی رؤسای همان دولتها با همان افراد معرفیشده به مشکل برخوردند و نسبت به هوشیاری رهبر انقلاب در قبال آن گزینهها اعتراف کردند. از سوی دیگر اسامیای که آقای پزشکیان مطرح کرد و مدعی هماهنگی آنان با رهبر انقلاب شد، منتخبان اول کمیتههای شورای راهبری خود او هستند، یعنی در واقع این افراد را شورای راهبری پزشکیان انتخاب کرده است. آقای پزشکیان ظاهرا به غیر از ضعف در بیان، در قضاوت و روایت این مساله مهم نیز دچار ضعف شده است و همین موضوع نگرانیهایی را درباره پختگی و هوشمندی آقای رئیسجمهور ایجاد کرده است. بویژه این نگرانی ایجاد شده که با این روحیات آقای پزشکیان، ممکن است وزرا و اعضای کابینه در تعامل با رئیسجمهور دچار دردسر شوند. به نظر میرسد نیاز است آقای پزشکیان نسبت به رفع این نقیصه کوشش کرده و البته اشتباه روز گذشته خود و انتساب نادرست نسبت به رهبر انقلاب را جبران کند.
با این همه، طبیعی بود در مقابل سخنان رئیسجمهور، ۲ گروه انتقادی به میدان آمدند: گروه اول از این میزان هزینه از جایگاه رهبری انتقاد داشتند و موافقت رهبر انقلاب با تمام دولتها بویژه در ابتدای شکلگیری را یادآوری کردند و همچنین 12 شرط رهبر انقلاب درباره ویژگیهای هیات وزیران با عناوینی همچون «امین»، «معتقد به جمهوری اسلامی و نظام اسلامی از بن دندان»، «دارای نگرش ملی و غرق نشدن در مسائل جناحی و سیاسی» و... را مورد اشاره قرار دادند. گروه دوم، برخی با کنایه و تلویح و برخی با صراحت، از کابینه پزشکیان به عنوان کابینه هماهنگ با رهبری نام بردند. ادعای این گروه بیشتر برای سلب مسؤولیت از عملکرد دولت چهاردهم است؛ تصوری سادهلوحانه که محقق نخواهد شد. بهرغم ادعای آنها، یکسان نبودن تعداد آرای وزرای پیشنهادی بویژه درباره وزرایی که با شرایط 12گانه مورد اشاره رهبری فاصله داشتند، نشان میدهد مجلس در رای به وزرای پیشنهادی استقلال نظر و اختیار عمل داشته است. دومین دلیلی که باید در رای اعتماد 100 درصدی بدان توجه داشت، بافت سیاسی مجلس جدید است. شرایط خاص سیاسی کشور که روی کار آمدن مجلس و دولت جدید را همزمان کرده و همچنین ورود بیش از 100 نماینده جدید و بویژه کمرنگ شدن سویههای سیاسی و حزبی دخیل در انتخابات اسفندماه گذشته، موجب شده نمایندگان شرایط و وضعیت حوزههای انتخابیه خود را پیش رو قرار دهند.
منتخبان جدید مجلس همچون رئیسجمهور، از صندوق رای با مشارکت کمتر از 50 درصدی حاصل شدهاند و در نتیجه آنان نیز ضرورت وفاق ملی و به میدان آوردن گروهها و اقشار قهرکرده با مشارکت سیاسی را میدانند. خلاف آنچه به نظر میآید، کارآمدی مجلس و دولت جدید اتفاقا در سیاسی شدن بیشتر جامعه است. بیتعلقی و کنارهگیری از روندهای اساسی جامعه که پیامد نومیدی است، هیچکس را برنده نمیکند. با این همه همچنان که رئیسجمهور در نطق چهارشنبه پایانی مردادماه گفت فراجناحی بودن دوسویه است و مجلسیها در ادای سویه و تکلیف خود همتی عالی به کار بستند، چنانکه مورد شماتت برخی نیز قرار گرفتند. اکنون نوبت، نوبت دولت چهاردهم است که وفاق ملی را محقق کند. وفاق ملی برای آنکه شعار نماند و به عمل نزدیک شود، باید نگاهی حداکثری را در پیش گیرد، بویژه آنکه سرلوحه و شعار عمل دولتی شده که با اختلاف ۲ میلیون رای سر کار آمده. اگر آنچنان که رئیسجمهور، صمیمانه فریاد سر میدهد که اکنون نوبت همدلی و همراهی است، باید به همه شایستگان نگاه برابر داشته باشد. پزشکیان بارها از رهبر انقلاب هزینه کرده و حالا هم شاید بیش از مقدار لازم و در موقف نامناسب و ناصواب از موقعیت و مشی و مرام و بیان خصوصی رهبر انقلاب سوءاستفاده کرده است. با این حال، باید دید او از دستور رهبر انقلاب برای ادامه راه شهید رئیسی و بهرهگیری از «ظرفیتهای فراوان کشور بویژه منابع انسانی جوان، انقلابی و مومن» نیز تبعیت میکند؟
مجلس گام دوم را در مسیر وفاق محکم و به صورت صد درصدی برداشت. اکنون نوبت اجرایی شدن این مهم است. پزشکیان باید بداند ادعای وفاق اکنون در وضعیت راستیآزمایی و در آزمون صداقت است. همانگونه که اشاره شد اکنون همه و بویژه نمایندگان مجلس با هوشیاری اقدامات وزرای مورد اعتماد، بویژه در انتصابات را زیر نظر خواهند گرفت.
استفاده از جوانان مومن، انقلابی، مدیر، مدبر و جلوگیری از انتصاب افراد مسالهدار و تبدیل وزارتخانهها به باشگاههای سیاسی تندروها و از سوی دیگر اتخاذ رویههای درست در سیاستگذاری مبتنی بر اسناد بالادستی و مقوم نظام و مردم، باید به صورت دقیق از سوی کابینه پزشکیان رعایت شود. مراعات این مهم منجر به تداوم نگاه وفاق خواهد شد. در غیر این صورت دولت پزشکیان به دلیل تخلف از وفاق، حتما با نظارت ویژه و اقدام مجلس انقلابی مواجه خواهد شد.